قوانین کیفری در اسلام

قسمت چهارم

حجه الاسلام والمسلمین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب

****

بررسی عناوین با توضیح عنوان «باغی آغاز شد باغی در لغت بمعنای ظلم و تجاوز و در اصطلاح فقهاء شیعه به کسی یا گروهی یا سازمان مسلمانی اطلاق می شود که علیه امام عادل یا رهبری عادل خروج کنند…….

****

ما بعنوان نمونه به چند روایت و دستور از ائمه اطهار (ع) اشاره میکنیم:

شیخ مفید (ره) در کتاب ارشاد خود نامه ای را از حضرت امام حسین (ع) خطاب به مردم کوفه، که توسط حضرت مسلم (ع) ارسال داشته اند نقل میکند. در آخر آن نامه میفرماید:

«وَ لَعَمری مَا الإِمامُ اِلاّ العامِلُ بِالکِتابِ»

«القائِمُ بِالقِسطِ الدّائِنُ بِدِین الحَقِّ الحابِسُ»

«نَفسهُ عَلی ذاتِ اللهِ»

بجان خودم سوگند که رهبری و امامت امت مسلمین را نمیتواند بعهده بگیرد جز شخصی که دارای شرائط زیر باشد:

  • قبل از هر کس خود به دستورات قرآن عمل کند و واجبات اسلامی را ترک نکند.
  • در ایجاد عدالتهای اجتماعی و قسط میان مسلمین کوشا و با ظلم و ستم و ظالم و ستمگر در هر موقعیت بجنگد.
  • خود را مدیون حقیقت بداند و برابر حق تسلیم شود و جز برای حق طلبی تلاش نکند.
  • تمام امکانات و توان خود را در راه الله و برای پیشبرد هدفهای الهی وقف کند، و جز برای پیشبرد اهداف الهی به چیزی فکر نکند.

روایت دوم:

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج خود نقل میکند که امام حسن عسکری (ع) میفرماید:

«وَ اَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِناً لِنَفسِهِ»

«حافِظاً لِدِینِهِ، مُطِیعاً لِأَمرِ مَولاهُ وَ مُخالِفاً»

«لِهَواهُ فَلِلعَوامِ أَن یُقَلِّدُوهُ»

یعنی اگر شخصی از فقهاء بزرگ اسلام برای حفظ و بقاء اسلام بکوشد، و نفس خود را از کلیه رذائل نفسانی (قدرت طلبیها- شهوت رانیها- غرض ورزیها- حسادت- کینه و شیطنتها) حفظ کند، و دستورات پروردگار را اطاعت کند و با امیال و خواسته های نفسانی خود مخالفت کند، مردم مسلمان غیر مجتهد ما باید از ایشان پیروی کنند، و مسائل دین خود را اعم از سیاسی، اقتصادی، عبادی، و اجتماعی، نظامی و فرهنگی از ایشان یاد بگیرند.

با توجه به روایتهای گذشته و دیگر روایات و آیات الهی دربارۀ رهبران جامعه اسلامی بسیار واضح و روشن استکه: کسی که امامت مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را بعهده میگیرد، جز در راه اسلام و سعادت جامعه اسلامی تلاش نمیکند و جز برای اسلام و جز از اصل اسلام و قرآن سخن نمیگوید، و جز با دشمنان اسلام و حقیقت با کسی عداوت و کینه ای ندارد، و جز برای الله احدی را مقدم نمیدارد، و بالاخره در تمامی اعمال خویش خود را در برابر الله عالم و قادر و متعال مسئول و در برابر مردم مسلمان خدمتگذار میداند، و حکومت خود را یک وظیفه بزرگ و مسئولیت بس سنگین احساس میکند. و روشن استکه در برابر همچون حکومت و یا رهبری قرار گرفتن، مستقیما سدّ راه الله شدن و با خدا جنگیدن است، اگر بظاهر مسلمان و معتقد بخدا باشد. و در چنین رهبری مسلمین اولین وظیفه ای که دارد ارشاد و اصلاح و ابلاغ است که حجّت را تمام کند و مردم ناآگاه را روشن سازد «تعلیمکم کی لاتَجهَلُوا» (علی (ع) میفرماید: وظیفه من این است که شما را آگاه سازم تا در جهالت نمایند.)

و افراد خالص و صالح را از ناخالص جدا سازد، سپس اگر تسلیم حق نشدند و در برابر حق عناد کردند، و جلوی حرکتهای اسلامی و تلاش مسلمین را گرفتند بحکم وظیفه ای که امام دارند و عقل انسان نیز همین را تقاضا میکند، باید آنانکه سدّ راه الله و حرکتهای اسلامی باشند از جلو برداشت، و از موانع گذشت که توقف در اسلام حرام و ادامۀ تلاش و جهاد فی سبیل الله و هجرت برای پیشبرد اسلام واجب است. همانگونه که علی (ع) در جنگ صفین بیان فرمودند:

هنگامیکه از طرف معاویه تبلیغات وسیعی شروع شده بود که علی برای ریاست و قدرت طلبی، مردم را میکشد و عده ای را بکشتن میدهد، و با توجه باینکه رسول اکرم (ص) دربارۀ عمار فرموده بودند که:

«یا عَمّار تَقتُلُکَ الفِئَۀُ الباغِیَۀُ»

تو را گروه باغی خواهند کشت، پس از کشته شدن و شهادت عماریاسر بدست اشرار باغی و مزدوران معاویه، دیدند که در میان مردم کلام رسول الله شایع شد و برای معاویه بسیار شکننده بود.خواستند اثر کلام رسول الله را خنثی کنند، گفتند علی عمار را برای ریاست خودش بجنگ وادار کرد و بکشتن داد، پس علی مجرم است. همانطور که در زمان پهلوی یکی از تبلیغات ساواک این بود که امام مردم را بکشتن میدهد و فعلا منافقین و طرفداران آنان ولیبر الهای ورشکسته و سیاستمداران شیطان کهنه کار تبلیغ میکنند که سیاست باصطلاح نادرست جمهوری اسلامی، جنگ را تحمیل کرده است و یا انفجارها و تخریبها و ترورها را پیش آورده است.

امیرالمؤمنین برای پاسخ به تبلیغات وسیع ضد انقلابیون و معاویه و طرفداران او و آگاه ساختن اذهان مردم فریب خورده خطبه ای ایراد فرمودند که خطبه ۱۳۱ نهج البلاغۀ است:

«اللهُمَّ إِنَّکَ تَعلَمُ اَنَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنا فَسَۀً فی سُلطانِ وَ لاَ التِماسَ شَییءٍ مِن فُضُولِ الحُطامِ وَلکِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دِینِکَ وَ نُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ، فَیِأمَنَ المَظلُومُونَ مِن عِبادِکَ وَ تُقامَ المُعَطَّلَۀُ مِن حُدُدِکَ اللهُمَّ إِنّی أَوَّلُ مَن أنابَ وَ سَمِعَ وَ أَجابَ، لَم یَسبِقنی اِلّا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله بالصلاه»

پروردگارا تو خود بهتر میدانی که آنچه از ما انجام میگیرد برای کسب مقام و قدرت و جمع‌آوری مال و ثروت نیست، لکن برای باز گردانیدن آثار اسلام و احیاء قوانین قرآن و ایجاد صلاح و رفاه در میان شهرهای مسلمین است، تا مردم مسلمان و مظلوم و مستضعف آسوده خاطر و از چنگال ستمگران در امان باشند، و حدود تعطیل شده تو دوباره باجرا گذاشته شود. پروردگارا تو خود بهتر میدانی که من اول کسی هستم پس از رسول الله…. بسوی تو حرکت کرده و ندای تو را لبیک گفتم و در برابر تو، به نماز ایستادم.

سپس امیرالمؤمنین (ع) به بعضی از شرائط رهبری امت مسلمین اشاره میکند و نسبت باینکه اگر شرائط مذکور در رهبری وجود نداشته باشد چه خسارتهائی امت اسلامی باید متحمل شود تذکر میدهند:

«وَ قَد عَلِمتُم اَنّهُ لا یَنبَغی اَن یَکُونَ الوالیَ عَلَی الفُرُوجِ وَ الدِّماءِ وَ المَغانِمِ و الأَحکامِ وإِمامَۀِ المُسلِمِینَ البَخیلُ فَتَکُونَ فی أَموالِهِم نَهمَتُهُ وَ لاَ الجاهِلُ فَیُضِلَّهُم بِجَهلِهِ وَ لاَ الجا فی فَیَقطَعُهم بِجَفائِهِ وَ لاَالحائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوماً دُونَ قَومٍ وَ لاَ المُرتَشی فِی الحُکمِ فَیَذهَبَ بِالحُقُوقِ وَ یَقِفَ بِهادُونَ المَقاطِعِ وَ لاَ المُعَطِّلُ لِلسُّنَّۀِ فَیُهلِکَ الأُمَّۀَ»

میفرماید: شما دانستید که (از تجربیات تاریخ گذشته بدست آورید) برای رهبری و زعامت مسلمین و کسیکه بر مال و جان و ناموس و غنائم و قوانین مسلمین سرپرستی میکند سزاوار نیست که دارای صفات رذیله زیر باشد:

  • بخیل: که اگر حاکم مسلمین بخیل باشد در جمع و کنز بیت المال مسلمین بنفع خودش با حرص و ولع شدید تلاش میکند.
  • جاهل: که با جهل خودش امت را به گمراهی و ضلالت میکشاند.
  • جفاکار: که با ظلم و جفای خودش از مردم قطع میشود و مردم را از خود و از همدیگر دور میسازد.
  • ترسو: که با ترس از دولتها، ناچار به یک دولتی پناه می برد و از جاده مستقیم نه شرقی و نه غربی (وَ لا تَرکَنُوا اِلیَ الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ) دور می شود.
  • رشوه خوار: که با اخذ رشوه، حقوق حقه مردم را ضایع میکند و در جای خود حکم الهی و اسلامی را جاری نمیسازد.
  • کسیکه در اجرای دستورات پروردگار سهل انگار و یا بی تفاوت باشد که با تعطیل سنت الهی و دستورات آسمانی، امت را به هلاکت و پرتگاه سقوط کشاند.

برای خواننده محترم از کلمات علی (ع) در این خطبه روشن میشود که چرا علی (ع) در برابر معاویه و طرفداران او و خوارج و دیگر گروههائیکه در برابر ایشان قیام کرده بودند، و برای براندازی حکومت برهبری امیرالمؤمنین شمشیر گرفته بودند، اینچنین رفتار میکرد و میجنگید و هرگز نمیگفت من حکومت را ترک کنم و در قبال خواسته های بنا حق آنان تسلیم شوم، چرا که حق خودش نبود و اصلا خود مطرح نبود، آنچه بود اسلام و احکام اسلام و نجات ملت و مسئولیت در برابر امت بود. و لذا وقتی گروهی با خلیفه سوم (عثمان) بیعت کردند و بعضی از دوستان ایشان اعتراض نمودند که چرا ساکت هستند فرمودند:

«لَقَد عَلِمتُم أَنّی أَحَقَّ الناس بِها مِن غَیری»

«وَ وَ اللهِ لَأسلِمَنَّ ما سَلِمَت اُمُورُ»

«المُسلِمینَ، وَ لَم یَکُن فیها جَورٌ اِلاّ»

«علی خاصه، التماسالا جر ذلک و فضله»

«و زهدا فیماتنا فستموه من زخرفه و زبرجه»

(خطبه ۷۳ فیص الاسلام)

شما میدانید که من برای خلافت و رهبری امت از هر شخص دیگری شایسته ترم، لکن بخدا قسم من خلافت را رها میکنم و برای بدست آوردن آن نمی جنگم، مادامیکه امور مسلمین منظم و صالح باشد و فتنه و فساد برای برچیدن اسلام نباشد و مادامیکه در خدمت دیگران جز خودم احدی از مسلمین مظلوم واقع نشود، و این سکوت برای کسب و طلب اجر و ثواب است که بخاطر مصالح مسلمین صبر کنم، و بجهت بی رغبتی به مال و جاه دنیا است که شما (مردم دنیا) بآن شائق و طالب هستید.

از این سخن نیز روشن میگردد که اگر بصلاح اسلام و مسلمین باشد علی (ع) و پیروان ایشان اگر چه خود را شایسته تر و سزاوارتر برای حکومت نیز بدانند به خاطر آن نمی جنگند و سکوت اختیار می کنند. لکن وقتیکه اسلام و یا مصالح مسلمین را در خطر دیدند و احکام و حدود الهی را تعطیل شده یافتند و حق مسلمین را ضایع شده احساس کردند، واجب است که برای بدست آوردن حکومتیکه احکام الهی احیاء شود و حقوق از دست رفته مردم باز پس گرفته شود قیام کنند و در برابر همچون حکومتی هر کس یا گروهی مبارزه کرد باید بجنگند تا حرکتهای اسلامی شکل گیرد، و امت اسلامی از ضلالت و گمراهی و مظلومیت نجات یابند.

بدیهی است که در برابر چنین حکومتی قیام کردن در حکم مبارزه با اسلام است و بنا بر فتوای بعضی از فقهاء مانند صاحب جواهر مرتکبین آن کافر و یا در حکم کافرند و جنگیدن با بغاۀ یکی از فرائض و واجبات بزرگ اسلامی است و ترک آن معصیت کبیره است و لذا مرحوم محقق در شرائع میفرماید:

«وَ کَیفَ کانَ فَلا خِلافَ بَینَ المُسلِمِینَ»

«فَضلاً عَنِ المُوءمِنینَ فی أَنَّه یَجِبُ قِتالُ»

«مَن خَرَجَ عَلی إمامٍ عادِلٍ وَ التّاَخُّرُ»

«عَنهُ کَبیرَۀٌ وَ الفِرارُ مِن حَربِهِم کَالفِرارِ»

«مِن حَربِ المُشَّرِکِینَ»

یعنی بهر حال در میان مسلمین تا چه رسد به مؤمنین خلافی نیست در اینکه واجب است مبارزه کردن با کسیکه در برابر امام عادل قیام و خروج کند و ترک جنگ با او از گناهان کبیره است و فرار کردن از جنگ با او مانند فرار از جنگ با مشرکین است. تقریبا عموم فقهای بزرگ شیعه و اهل تسنن باین مسئله فتوی داده اند. و ما این بحث را با نقل چند روایت از ائمه معصومین (ع) به پایان میرسانیم:

«محمد بن عمر بن علی (ع) عن ابیه عن جده انَّ النَّبیَّ (ص) قالَ لَهُ: یا علی إِنَّ اللهَ تَعالی قَد کَتَبَ عَلیَ المُؤمِنینَ الجِهادَ فِی الفِتنَۀِ مِن بَعدی کَما کَتَبَ عَلَیهِمُ الجِهادَ مَعَ المُشرکینَ مَعی فَقُلتُ: یا رَسُولَ اللهِ وَمَا الفِتنَۀُ الَّتی کُتِبَ عَلَینا فِیهَا الجِهادُ؟ قالَ فِتنَۀُ قَومٍ یَشهَدُونَ أَن لا إِله إِلاّ الله وَ أَنِّی رَسُولُ اللهِ وَ هُم مُخالِفُونَ لِسُنَّتی وَ طاعِنُونَ فی دینی فَقُلتُ: فَعَلامَ نُقاتِلُهُم یا رَسُولَ اللهِ وَ هُم یَشهَدُونَ أَن لا إِله إلاّ اللهَ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ؟ فَقالَ: عَلی إِحداثِهِم فی دینِهِم وَ فِراقِهِم لِأَمری وَ اِستِحلالِهِم دِماءَ عِترَتی.»

(وسائل الشیعه ج ۱۱ ص ۶۱ حدیث ۷ باب ۲۶)

نوۀ پسری حضرت علی (ع) بنام محمد بن عمر از جد بزرگوارش امیرالمؤمنین فرمود: رسول الله بمن فرمودند: یا علی خداوند متعال بر مؤمنین همانطور که در زمان من و با حضور من جهاد با مشرکین را واجب و لازم گردانیده بود، پس از من نیز بر آنان جهاد در فتنه را لازم کرده است.

من گفتم یا رسول الله فتنه ای که جهاد با آن برای ما واجب است کدام است؟ فرمودند: توطئه و فتنه گروهی استکه بظاهر لا اله الا الله و محمد رسول الله میگویند و از توحید به اسلام راستین و رسالت دم میزنند، در حالی که با سنت و روشهای من مخالف هستند و در دین من طعن میزنند ( یا چیزیکه از دین نیست بنام دین معرفی میکنند و یک ایدئولوژی التقاطی برای خود تنظیم میکنند و یا بظاهر از اسلام و قرآن حرف میزنند و در واقع دین اسلام واقعی را ارتجاعی می‌نامند و مطالب الحادی و نفاق انگیز را بعنوان اسلام راستین معرفی میکنند) همانطوریکه اخیرا نخست وزیر محترم پاریس نشین آقای بنی صدر اعلام کرده بود که در جمهوری دمکراتیک اسلامی ما تنها اسلام نیست که فعالیت میکند بلکه کلیه گروههای غیر اسلامی و ضد اسلامی باصطلاح مترقی!! می توانند در تشکیل دولت ما سهیم باشند و ما اسلامیکه رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن میگوید قبول نداریم آری، درست همانطوریکه رسول الله فرمودند شهادتین را میگویند ولی از پشت باسلام ضربه میزنند (طعن ضربه زدن در خفاء و یا از جای نامعلوم را میگویند همانطوریکه در کشتن شتر بدون اینکه آن بفهمد نیزه را از پشت میآورند و به نحر آن وارد میسازند و این عمل را در لغت طعن میگویند)

پس برای روشن شدن مطلب و محکم تر شدن مسئله که در آینده شبهه ای باقی نماند، علی (ع) میگوید پرسیدم: یا رسول الله آنها که شهادتین را میگویند و بتوحید و رسالت شما شهادت میدهند، پس برای چه با آنان بجنگیم و چرا؟ فرمودند: بجهت اینکه آنان در دینشان چیزهائیکه از دین نیست وارد ساخته اند و از حکومت اسلام و حکومت من و ولایت من بیرون رفته اند و ریختن خون اهل بیت مرا حلال میدانند.

عجبا، چقدر رسول الله مطلب را واضح فرموده اند و چه جالب است تطبیق این روایت و سخن حق با گروهکهای محارب مدعی اسلام راستین ما که از کشتن مانند آیت الله زاهد مجاهد، شهید محراب مدنی و آیه الله عارف و زاهد و مجاهد، شهید دستغیب و آیت الله بهشتی و مطهری و غیره لذت می برند و ریختن خون پاک آن عزیزانرا حلال و بلکه عبادت میشمرند.

حدیث دوم:

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب خود از امام باقر (ع) نقل میکند که ایشان کسانیرا که با علی‌(ع) میجنگیدند ذکر کرد و فرمود:

«أما اِنَّهُم أَعظَمُ جُرماً مِمَّن حارَبَ رَسُولَ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه. قِیلَ لَهُ وَ کَیفَ ذلِکَ یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ؟ قالَ: أُولئِکَ کانُوا أَهلَ جاهِلِیَّۀٍ وَ هؤلاءِ قَرَأُ وا القُرآنَ وَ عَرَفُوا أَهلَ الفَضلِ فَأتَوا ما أتَوا بَعدَ البَصیرَۀِ». (مستدرک الوسائل ص ۲۵۴ ج ۲ باب ۲۴)

یعنی آنانکه با علی جنگیدند جرمشان از کسانیکه با رسول الله جنگیدند سنگین تر است سئوال شد چرا؟ فرمودند: برای اینکه در زمان رسول الله کسانیکه می جنگیدند جاهل بودند، در حالیکه اینها قرآن را خوانده بودند، و اهل فضل و فضیلت را شناخته بودند، یعنی علی و اهل بیت و مقام زهد و مجاهدت و علم و ورع و شهامت و شایستگی ایشانرا می دانستند و با آگاهی و بصیرت تمام با علی جنگیدند، و لذا جنگ با آنان نیز در بعضی از روایات از جنگ با کفّار جاهل ثوابش بیشتر ذکرشده است.

ما بهمین مقدار از روایات کفایت میکنیم در حالیکه روایات بسیار است. در وسائل الشیعه و تهذیب و مستدرک الوسائل و کتابهای دیگر نقل شده است امیدواریم که انشاءالله برادران و خواهران محترمیکه از روی بی توجهی و یا غفلت و یا مسائل دیگر در دام شیاطین افتاده اند، و سرانجام در برابر اسلام و قرآن و امام عادل مسلمین قرار گرفته و شمشیر کشیده اند، و مصداق باغی در دنیا و آخرت شده اند، هر چه زودتر با تجدید نظر و دقت بیشتر، حق را بشناسند و باطل را رها کنند و بصف بزرگ الهی است امت اسلامی بپیوندند، و ما آنها را از خود جدا نمیدانیم و بلکه با آغوش باز می پذیریم، و برادران و خواهران خود میدانیم که در دام توطئه‌گران گرفتارند همانگونه از علی (ع) نقل شده است که:

«لَم یَکُن یَنسِبُ أَحَدًا مِن أَهلِ حَربِهِ إِلیَ الشِّرِکِ وَ لا إِلیَ النِّفاقِ وَ لکِنَّهُ کانَ یَقُولُ هُم إِخوانُنا بَغَوا عَلَینا». (وسائل الشیعه ج ۱۱ ص ۶۲ خبر ۱۰ باب ۲۶)

یعنی علی (ع) کسانیرا که با ایشان در حال جنگ بودند به شرک و نفاق نسبت نمیدادند و میفرمودند آنان برادران ما هستند که در اثر اشتباه و انحراف علیه ما خروج کردند و بر ما ظلم نمودند.

به امید بیدار شدن دلها و پیوستن عموم برادران و خواهران فریب خورده بصفوف حزب الله.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *