اقتصاد اسلامی

حضرت آیه‌الله حسین نوری

نقش ولایت فقیه در مسائل اقتصادی

قسمت یازدهم

تعریف علم اقتصاد- معنای لغوی و اصطلاحی- اقتصاد از علوم اجتماعی است- رابطه علم اقتصاد با علوم دیگر- طرح یک نقشۀ اقتصادی کامل- احتیاج به این طرح- مبارزه اسلام با اسراف- اسراف چیست- مرز و مراتب نیازمندیها- شناخت مرزها- اسراف در راههای خیر- تبذیر- اسراف و عواقب آن- پایه ها و اصول نظام اقتصادی اسلام- ۱- اصل مالکیت متنوع- ۲- آزادی در کادر ارزشهای اسلامی.

زیر بنای سیستم سرمایه داری و دلایل آنها برای آزادی نا محدود ۱- آزادی مساوی با رشد تولید ۲- آزادی مساوی با خواسته فطری و پاسخ آنها از نظر ما-

آزادی اقتصادی در کادر ارزشهای اسلامی فکر کاپیتالیستی و فکر اسلامی- تحصیل ثروت از راههای نا مشروع- محدودیت های اقتصادی در کادر ارزشهای اسلامی- محدودیت ذاتی و محدودیت عینی- سرچشمه ذاتی و محدودیت ذاتی تربیت اسلامی است.

یکی از اصول مسائل اقتصاد اسلامی «ولایت فقیه» است که بدون آن موضوعات اقتصادی اسلام هرگز قابل پیاده شدن و تحقق یافتن نیست. یعنی همانطور که رهبر اسلامی در نتیجۀ تخصص در علوم اسلامی، آگاهی از اوضاع و شرائط عصر و زمان خود، مدیریت کافی و شهامت لازم، نقش مهمی را در تأمین استقلال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعۀ اسلامی ایفا می کند، نقش بسیار مؤثری را نیز در رابطه با مسائل اقتصادی جامعه عملی میسازد.

هر چند تشریح و تحلیل نقش «ولی فقیه» در مسائل اقتصادی جامعه احتیاج به فرصت بیشتری دارد ولی عجالتاً برای نمونه دو مطلب را که یکی ارتباط با قلمرو قانون گزاری وی دارد و دیگری با از بین بردن فقر مربوط است در اینجا یاد آور میشویم:

الف: قلمرو قانونگذاری

«ولی فقیه» با توجه به کلیات احکام اسلامی و با در نظر گرفتن شرائط و اوضاع زمان، لازم است قوانین و مقرراتی را وضع کند که در سایۀ آن کشور اسلامی خود کفائی و استقلال کامل داشته از کلیۀ وابستگی هائی که ممکن است حیثیّت و عزت مسلمانان را خدشه دار بسازد مصون و محفوظ باشد و بعلاوه در حیات اقتصادی خود بطور روز افزون رو بتکامل برود.

اهمیت این موضوع با توجه باین چند مثال روشن می گردد:

  • لازم است در زمینۀ داد و ستد کالاها مخصوصا بازرگانی خارجی و واردات و صادرات بمنظور تأمین و حفظ استقلال کامل جامعه، قوانینی وضع کند و همچنین با توجه به احتیاجات فرد و اجتماع و درجه بندی مراتب احتیاجات برای جلوگیری از تبذیر و اسراف و تجمل طلبی مقرراتی را تدوین نماید و گرنه استقلال جامعۀ اسلامی به مخاطره میافتد و یا موادّ و نیروها بهدر میرود.
  • با توجه باینکه احیاء زمینهای موات مورد توجه اسلام است و افرادی که باین موضوع مهم اقتصادی قیام می کنند مورد تشویق قرار گرفته اند، اما در این زمینه نیز لازم است از طرف «ولی فقیه» ضوابطی تعیین، و حدّ ومرزها مخصوصا با توجه به مناطق و نواحی کاملاَ مشخّص و به ملّت مسلمان ابلاغ گردد، زیرا اگر ضوابطی در بین نباشد افرادی که دارای امکانات بیشتری میباشند در سایۀ قدرت و امکانات خود به احیاء مقدار زیادی از زمینهای موانی که در مجاورت شهرها و روستاها واقع شده است، اقدام می کنند و در نتیجه افراد دیگری که می خواهند این قبیل زمین ها را احیاء کنند ولی بواسطۀ نداشتن امکانات زیاد قدرت رقابت با آنها را ندارند به زحمت و ضرر میأفتند و میدانیم که اسلام بطور کلی جلو ضرر و مزاحمت را می گیرد و اجازه نمی دهد که افرادی باعث ضرر و مزاحمت افراد دیگر گردند.
  • در زمینۀ تولید انواع کالاها و تاسیس مراکز تولید و همچنین توزیع کالاها لازم است قوانین و ضوابط دقیقی از طرف ولی فقیه تعیین شود تا تولید و توزیع بر اساس ضوابط و موازین دقیق صورت بگیرد و در نتیجه از هدر رفتن مواد و نیروهای انسانی در راه تولید کالاهای غیر ضروری و همچنین از زیاده روی و مصرف بی جا و زیاده روی و اسراف در رابطه با توزیع، جلوگیری کامل بعمل بیاید.

بطور کلّی سیستم اقتصادی اسلام در سطح مقررات و قانونگزاری احتیاج مبرمی به «ولایت فقیه» دارد تا با توجه به شرائط و مناطق زندگی در هر عصر و زمان قوانینی وضع و ضوابطی تعیین کند تا در عین اینکه جلو هرج و مرج و استثمار و ستم را بگیرد، حرکت اقتصادی جامعه بسوی تکامل را تحقق بخشد.

ب- ریشه کن ساختن فقر

در احادیث بسیاری که از اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم صادر گردیده است مذمّت فراوانی از «فقر» بعمل آمده بطوریکه آنرا کابوسی خطرناک و دشمن بزرگ انسانها معرفی کرده اند و ما برای نمونه تعدادی از آنها را در اینجا میآوریم:

حضرت امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «از فقر» به خداوند پناه ببرید که باعث عقب ماندگی و نارسائی در امور دینی و موجب پریشانی عقل و نابسامانی فکر است.[۱]

و نیز فرمود:+

«الفَقرُ المَوتُ الاَکبَرُ»

یعنی: فقر بزرگترین مرگ است.[۲]

و نیز حضرتش فرمودند:

تنگدستی افراد زیرک و هشیار را از بیان حجت و دلیل خود گنگ و لال می گرداند و شخص فقیر و بینوا در شهر خود نیز غریب است….[۳]

و فرمود: توانگری در غربت وطن و فقر در وطن غربت است[۴] یعنی مال و ثروت آنقدر نقش دارد که غربت را برای شخص توانگر مانند وطن موجب رفاه او و مرکز آشنائی و الفت میسازد، اما فقیر بواسطه تهیدستی و نداشتن مال حتی در وطن خود نیز غریب و بی آشنا است و در رنج است.

از طرفی این مطلب را نیز میدانیم که دین اسلام این رسالت را بعهده گرفته است که به جهان بشریت زندگی پاکیزه و کامل بدهد و مفاهیم دینی یعنی عقائد و اخلاق و اعمال مردم را بمرحله تکامل برساند و عقل و فکر بشر را نیرومند گرداند. چنین دینی باید در درجه اول «فقر» را که از خطرناکترین دشمن تکامل انسانی و موجب عقب ماندگی فکری و انحطاط عقلی و اخلاقی و باعث از دست رفتن سلامت جسمی است از میان بردارد، زیرا تا فقر در میان مردم وجود دارد طبق گفتار حضرت امیر مؤمنان (ع) ضعف عقلی و انحطاط فکری و انواع نارسائیها نیز موجود است.

البته باین نکته نیز توجه داریم که برخی از افراد باندازه ای کامل میباشند که فقر و سائر شدائد زندگی در روح آنها تأثیر نمیکند و آنان را از انجام وظائف انسانی هرگز باز نمیدارد بلکه آنان در برابر شدائد و مصائب زندگی آبدیده تروکامل تر می گردند ولی بحث در اینجا بر سرنوع افراد است وَ قَلیلٌ مِن عِبادِیَ الشَّکُور.

و بطور کلی هر چیزی در محیط مناسب خود رشد می‌کند و محیط فقر، محیط مناسبی برای رشد برخی از مفاهیم دینی مانند عدالت، امانت، صداقت…. نیست و بطور کلی دانشمندان جامعه شناسی و جرم شناسی و مجرم شناسی روابطی میان: فقر و مرض،

فقر و جهل و انحطاط فرهنگی.

فقر و مرگ زود رس،

فقر و وابستگی سیاسی،

فقر و وابستگی اقتصادی،

فقر و جرائم و جنایات، قائل میباشند.

از دیدگاه مبانی اقتصادی اسلام ریشه کن ساختن «فقر» فقط در رابطه با «ولایت فقیه» میسر می گردد زیرا اسلام از طرفی منابع ثروت جامعه از قبیل دریاها دریاچه ها، رودخانه ها، جنگلها، نی زارها معادن، زمین های موات را که مجموعا «انفال» نامیده میشود در اختیار ولی فقیه قرار داده و از طرف دیگر از لحاظ برنامه تربیتی و فرهنگی او را موظف گردانیده است که به باسواد کردن افراد و شکوفا ساختن استعدادهای آنان قیام کند. و روشن است که «ولی فقیه» با این وضع و با این مقدمات برای همه افراد کار مناسب و مقتضی ایجاد میکند و در سایه این امور هم فقر و بیکاری از میان میرود و هم کشور آباد می گردد و در نتیجه مردم در سطح عمومی از یک زندگی مرفه بهره مند می گردند. بعلاوه مالیّات اسلامی نیز که بودجه بسیار مهمی را تشکیل میدهد تحت نظر ولی فقیه در راه بهبود زندگی مردم صرف میشود.

البته افرادی را نیز که بجهت زیادی سن یا نقص بدنی یا بیماری، قدرت کارکردن ندارند حکومت اسلامی که در رأس آن ولی فقیه قرار گرفته است اداره میکند. روزی پیرمردی که بینائی چشم خویش را از دست داده و ناگزیر دست احتیاج به سوی این و آن دراز می کرد از جلو حضرت امیرمؤمنان (ع) و جمعی که همراه وی بودند عبور کرد حضرتش پرسید این وضع چیست؟

در پاسخ گفتند: « این مرد نصرانی است که ناگزیر سئوال می کند»! آن حضرت با اظهار تأسف فرمود: « این شخص را تا هنگامی که جوان بود و قدرت کار کردن داشت به انجام کار وادار کردید ولی وقتیکه پیر و ناتوان گردید مورد توجه قرار ندادید! از بیت المال مسلمانان او را اداره کنید»[۵]

از حدیث این چند نکته استفاده میشود:

  • هرگز نباید در جامعه اسلامی افرادی که از جهت مضیقه اقتصادی ناچار به سئوال کردن از مردم باشند وجود داشته باشد.
  • این قبیل افراد باید تحت نظر افراد مسئولی با ضوابط معین از بیت المال اداره شوند.
  • در این قبیل موارد، ضوابطی که با سن و سال بازنشستگی و قدرت مزاجی و نقص و سلامت بدن این افراد ارتباط پیدا می کند باید با نظر ولی فقیه معین و مقرر گردد.

این موضوع نیز لازم بتذکر است که تکالیف و وظایفی که اسلام در مورد «فقر» و «فقرا» مقرر کرده و کمک کردن به افراد فقیر را لازم دانسته و پرداخت زکاه و صدقات به آنها را مورد توجه قرار داده، هرگز دلیل آن نیست که «فقر» لازمه نظام اقتصاد اسلامی است و این برداشت که مبانی اقتصادی اسلام طوری تنظیم گردیده است که باید افراد فقیر و تهی دست و تنگدست در اجتماع اسلامی وجود داشته باشد درست نیست، بلکه واقع مطلب این است که دین اسلام در برنامه اقتصادی خود در درجه اول می کوشد فقر را ریشه کن سازد بطوری که همه افراد از یک زندگی توأم با رفاه و منزّه از مضیقه اقتصادی بهره مند باشند ولی این نکته را در نظر گرفته است که اگر در نتیجه عملی نشدن احکام اسلامی و پیاده نشدن برنامه اقتصادی اسلام «فقر» در جامعه راه پیدا کرد، هرگز مردم مسلمان نباید در برابر فقر و فقرا بی تفاوت باشند بلکه وظیفه دارند در چنین موقعیتی به کمک و دستگیری آنها بشتابند و با ایثار و انفاق و احسان به این زخم اجتماعی مرهم نهند و التیام بخشند.

خلاصه این اصل مهم این است که «ولی فقیه» در زمینه اقتصاد از یکسو با اجرای قوانین اسلامی از استثمار و بهره کشی، رباخواری، احتکار، کنز، گرانفروشی، قمار، میخواری، اسراف، تبذیر و تجمل طلبی جلوگیری میکند و ثروتها را در جهت تحقق بخشیدن به عدالت اقتصادی و رفاه بکار میاندازد و از یکسو قوانین لازم و مناسب زمان و مناطق در مورد صادرات، واردات، بازرگانی، تولید، توزیع و تعیین نرخها و قیمت ها وضع می کند.

و از طرف سوم «انفاق» را بر برنامه دقیق و جامع چنانکه ذکر شد مورد بهره برداری کامل قرار میدهد، بعلاوه با وضع مالیاتهای لازم و نظارت کامل بر فعالیت های اقتصادی، جامعه اسلامی را در جهت حیات اقتصادی کامل بحرکت در میآورد و کاروان پویای بشریت را در راه زندگی پیش میبرد.

ادامه دارد

 

[۱] – کلمات قصار نهج البلاغه ۲۹۱٫

[۲] – کلمات قصار نهج البلاغه ۱۶۲٫

[۳] – کلمات قصار نهج البلاغه ۳٫

[۴] – کلمات قصار نهح البلاغه ۵۵٫

[۵] – وسائل الشیعه ج۱۱ ص ۴۹٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *