سر گذشتهای ویژه از زندگی امام

قسمت شانزدهم

حجه السلام والمسلمین کریمی

 

و هر مسئول و مرجعی در محیط خودش قهرا مواجه با مشکلاتی میشود، و چه بسا این مشکلات را با بعضی از افراد در میان می‌گذارد. این یک امر طبیعی است که یک نفر وقتی مسئولیت اداره اجتماعی را به عهده گرفت یک سری موانع سر راه خودش می بینید و او را ناراحت می کند، و گاهی ناراحتیها را در جلسات خصوصی یا عمومی برای افراد بازگو می کند و چون در حوزه علمیه نجف اشرف، هماهنگی در حد اعلا وجود نداشت لذا خواه ناخواه این مشکلات در سر راه حضرت امام در طول مدت ۱۵ سال تبعیدی در عراق وجود داشت، که متأسفانه باید عرض کنم اگر آن هماهنگی لازم بین حوزه علمیه قم و نجف بر ضد این بحث بوجود آمده بود. خلاصه زمینه مشکلات از هر جهت برای ایشان فراهم بود و گاهی عکس العملهائی هم ابراز می کردند، در عین حال ایشان در طول این مدت یک کلمه راجع به این موضوعات در باره کسی حرف نزدند و در تمام مواقع برای خدا صبر کرده و اعصاب خویش را کاملا تحت کنترل قرار داده بودند. و این اگر ریشه ی خدائی نداشته باشد لا اقل برای یک بار هم که شده ممکن است انسان از کسی نام ببرد و مقداری ناراحتی خود را برای بعضی از نزدیکان در میان بگذارد.

از این بالاتر، اینکه پس از سال ۹۰ هجری در حوزه نجف اشراف دگرگونیها و انقلاباتی رخ داد که در بعضی از مجالس علماء حرفهائی زده میشد. در همان آیام حضرت امام پیغام دادند که در بیرونی من کسی حق ندارد یک کلمه راجع به دیگری صحبت کند.

در سحرگاه وحشتزای آخرین شبی که امام در نجف بودند، خدمت امام رسیدیم که دستور العملی از ایشان بگیریم. یک حالت تأثری به من دست داده بود از اینکه می دیدم ایشان نجف را ترک می کنند، و او پس از خدا و حرم مطهر امیر المؤمنین تنها پناهگاه ما بود. خداوندا فردا شب و شبهای دیگر که امام در نجف تشریف ندارند چه خواهد گذشت؟  هزار نکته ابهام جلو ما بود، چنان غصه ما را گرفته بود که با ناراحتی فراوان در حالی که گریه گلو گیرم شده بود عرض کردم : آقا نمیشود از این سفر صرف نظر کنید؟  شما الان دارید تشریف می برید کویت و  آنجا جای امنی نیست –سوریه جای امنی نیست –ایران وضعش آنچنان است –کجا میخواهید بروید؟

امام فرمودند : قصه ما با این قوم در ماه رمضان که چندین بار آمدند اینجا، تمام شد و دیگر نمی گذارند در اینجا بمانم و نمی توانم بمانم. ناگزیر از اینجا باید بروم. سپس فرمودند : من در اینجا با حرم امیر المؤمنین (ع) مأنوس بودم. و راستی ایشان چقدر مقید بودند که هر شب به زیارت حرم مطهر مشرف میشدند و در آیام زیارت اباعبدلله (ع) به کربلا مشرف میشدند.

در زیارت ائمه میخوانیم که شما زنده اید، سخن ما را میشنوید جواب ما را می دهید اما ما نمی شنویم.

ایشان عملا در برخورد با مشاهد مشرفه و در تشرف به زیارت قبور مطهر معصومین مثل اینکه امام را ناظر و حاضر در جلو چشم خود می دیدند. امام در آن شب آخر با حسرت فرمودند که : “من در اینجا با حرم مأنوس بودم اما خدا می داند در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم ” با کنایه مقداری از رنجها را در آن شب آخر بیان کردند. آری : خدا میداند چه مشکلاتی برای او فراهم کرده بودند که دست از حرکتش بردارد. در اینجا است که ما به یاد جد بزرگوارش امیر المؤمنین (ع) می افتیم که میفرماید بعد از وفات رسول الله چنین شد و چنان شد، دنیا کوشید که علی (ع) دست از کارش بردارد و برنداشت. فرزند آن حضرت نیز تمام مشکلات و سختیها و تبعیدها را در راه خدا و خدمت به خلق خدا و برای کسب رضای خدا تحمل کرد و از کسی گلآیه ننمود. چنین روشی را در تاریخ از آنبیاء معصومین شنیده بودیم و از ایشان به رای العین دیدیم.

و اما جهات دیگر تقیید ایشان به دعا و قرآن و عبادت این هم یک بخش مهمی است که تا کسی از نزدیک مشاهده نکند نمیتواند آن را درک کند. این اعجوبه تاریخ و نابغه دهر هنگام بحث در مسائل علمی آنچنان به تحقیقات گسترده ای می پرداخت که گوئی جز با علم با چیز دیگر سر وکار ندارد و هنگامی که یک بحث سیاسی پیش می آمد، به سیاست به تمام ابعاد آن التفات میفرمود و اظهار میکرد که گوئی تمام عمر با سیاست سر وکار داشته است، و هنگام عبادت یکی عابد تمام عیار در محراب عبادت ایستاده بود، با خدایش آنچنان راز و نیاز می کرد که گویا زندگی را ترک کرده و فقط به عبادت پرداخته است. خلاصه در هر رشته ای ایشان یک انسان کامل بود.

دستوری از ائمه (ع) به ما رسیده است که مؤمن باید وقتهایش را تقسیم کند، یک قسمتش “یناجی فیه ربه ” با خدای خود مناجات کند، و یک قسمت برای تامین معاش و. ..امام هم یک چنین برنامه منظمی در زندگی دارند، و حتی عبادتش با برنامه است، چه وقت قرآن بخواند بنحوی که ابدا این برنامه بهم نمیخورد.

آن چنان تقیدی به عبادت داشتند که شاید برای بعضی ها این فکر پیش می امد که یک نفر مسئول که می خواهد نظام موجود را بکلی از بین ببرد و نظام عدل اسلامی را بعنوان یک نظام جهان ساز سعادت آفرین برای کل بشر در جامعه معرفی کند، با این همه مشکلات سیاسی چطور میتواند مقدار زیادی از وقت خود را به عبادت و نماز و قرآن و دعا بپردازد !!

باز در اینجا بیاد حضرت امیر المؤمنین (ع) می افتیم که در جنگ صفین نقل می کنند هنگام نماز شد.

بعضی از اصحاب عرض کردند که وقت نماز رسیده است. امام فورا مهیای نماز شدند. یک نفر عرض کرد : شما الان گیر و دار جنگ هستید. حضرت فرمود: مگر نه ما برای اقامه نماز می جنگیم؟

در تشرف امام خمینی به حرم مطهر امیر المؤمنین (ع) با آن آداب خاصی زیارت آن حضرت باز شایان توجه است.

با کمال ادب و متانت اذن دخول میخواندند، سپس از طرف پائین پا وارد حرم میشدند، و مقید بودند که از بالای سر مطهر حضرت امیر (ع) عبور نکنند (چنانکه در روایات وارد شده )و هنگامی که مقابل ضریح مطهر میرسیدند، زیارت دیگری را با نهایت اخلاص میخواندند، بعد دوباره به طرف پائین پا بر می‌گشتند و در گوشه ای از حرم نماز زیارت و دعا نشسته میخواندند. باز دو رکعت نماز و سپس بلند میشدند و با رعایت اداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج میشدند.

در ایام زیارتی و آیام جمعه برنامه منظم و خاصی برای دعا و نیایش و نماز و قرآن دارند که اگر یک نفر کارش فقط همین باشد به این منظمی نمیتواند برنامه عبادتش را اجرا کند.

و اما برنامه امام در تحقیقات علمی بسیار عجیب و بهت آنگیز است من در این مدت سی و خورده ای سال که در حوزه قم و نجف خدمت رسیده ام، و از کتب مؤلفین هم تا حدودی که توفیق مساعد بوده و مجال داشته ام مطالعه و نگاه کرده ام، و کم و بیش از نظرات محققین اطلاع دارم پس از بررسی دیدم هر یک از محققین یک بعد را در نظرات علمی گرفته اند، افرادی که اهل فن آند و به کتب فقهاء عالیمقدار شیعه مراجعه می کنند، خوب متوجه میشوند که چه میخواهم عرض کنم  حضرت امام وقتی وارد مسائل علمی و تحقیقی میشدند،  تمام ابعاد قضایا را با دقت کافی و وافی بررسی می‌کردند بطوری که وقتی آدم پای بیان علمی ایشان می نشست، می دید هیچ نیازی ندارد که در بعد دیگری مثلا به کتاب یا گفتار دیگران مراجعه کند. مطالب را آنچنان تحقیق می کردند که نقطه ابهام در مطلب باقی نمی ماند.

نمونه این مطلب را در دو بحث بسیار ارزنده و علمی ایشان که در نجف اشرف بحث فرمودند می توان یافت. یکی بحث بیع از اول تا آخر خیارات و دیگری بحث خلل در نماز و بحمد الله کتاب ایشان هم به خط مبارک خودشان زیر نظر این جانب و برادر عزیزم حجه الاسلام و المسلمین آقای خاتم تمام این دوره مکاسب و بحث خلل چاپ شد و در دسترس قرار گرفت. شاهد صدق گفتارم این کتاب است که وقتی مطالعه می کنید، در می یابید که حق تمام مطلب را اداء کردند.

اینجا است که باید عرض کنم یک چنین فردی با آن مقام علمی و آن بعد نظر سیاسی و آن مال آندیشی حق این را دارد که بگوید من نائب حضرت ولی امر سلام الله علیه هستم، و آنصافاً هم باید نائب امام زمان یک چنین شخصیتی ممتازی باشد که با روشش وبا گفتارش و با آندیشه اش بتواند بازگو کننده خصوصیات حضرت ولی امر در میان جامعه اش باشد.

روی این حساب، میتوانیم با این خصوصیات امام، او را نائب بحق امام زمان بدانیم. خداوند متعال وجود سراسر خیر و برکت ایشان را در سآیه وجود سراسر خیر و برکت حضرت ولی عصر (ع) برای مردم مسلمان و پیروان مکتب امام صادق (ع) و عموم مسلمین جهان باقی بدارد و جوانان انقلابی و رزمنده ما را توفیق بیشتری عنایت کند تا با رهنمود های امام بتوانند و بتوانیم مسئولیت بسیار بزرگی را که از زمان رسول الله دست بدست بر عهده علمای عالیقدر شیعه گذاشته شده، از عهده اش برائیم و آن نظام عدل اسلامی را که ائمه ما وعده داده آند به رهبری حضرت امام خمینی و کوشش مردم قهرمان پیاده کنیم تا محیط مهیا شود برای طلوع آفتاب حضرت ولی عصر (ع) و آن رهبر و امام به حق بیاید و در صلح و صفا حکومت کند و ما از برکات آن حکومت هم انشاءالله بهره مند شویم.                                                                                                                                         ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *