ساده زیستی را از علی (ع) بیاموزیم

 

حجه الاسلام بهجتی (شفق)

بود   هر  امتی  را    پیشوائی                        به   رهبر  کرد    باید   اقتدائی

شما  را  این  منم  سالار و  سرور                  امام  و   پیشوا ،  مولا  و  رهبر

نکو بینید رسم و راه من چیست                    براه زندگی دلخواه من چیست

نپوشم  جامه  از  دیبا  و   اطلس                   مرا  باشد   لباس  ساده ای  بس

ز ناز  و  نعمت    و   لذات    دنیا                    دو    قرص    نان  کافیست   تنها

به  دنیا   دل  ندارم  من ز  اموال                    سبک روحم،سبک خیزم،سبک بال

مرا   این   سادگی   در  زندگانی                  نپنداری   که    هست   از   ناتوانی

توانم   پرنیان    پوشید   در     بر                   توانم   کرد    خود  را     غرق   زیور

توانم       بود    دائم     در    تنعم                 توانم     خورد    نان  از مغز   گندم

به   هر لذت    توانم   راه     بردن                  توانم    شهد  ، جای آب،     خوردن

وسائل     باشد      از    بهر    مهیا               ولی    حاشا   که   دل  بندم   به دنیا

من   و حرص  و  هوا  و ازمندی؟!                  من و خود کامگی و خود پسندی؟ !

من   و  بودن اسیر بند   لذات  ؟ !                 من و  راه  هوس ؟ !  هیهات   هیهات

گوشه هایی از مضمون نامه ۴۵ نهج البلاغه (نامه علی (ع) به عثمان بن حنیف )

ساده زیستی مآیه موفقیت

یکی از خطرات بزرگی که سعادت ادمی را یکباره نابود میکند و دنیا و اخرت او را به تباهی میکشد و انسان را از هدف اصلی افرینش غافل میسازد زندگی تشریفاتی، افزون طلبی و تجمل پرستی است.

این افزون طلبی که چون غاری بیکران و اعتیادی هر لحظه رو به افزایش و وسوسه ای درد سر آنگیز بی نهایت میباشد نه تنها سعادت اخرت را از دست ما میگیرد که خوشی دنیا و راحتی زندگی و اسایش روحی و ارامش فکری را نیز از ما میگیرد و در کشاکش امواج خویش ائینه با صفای دل را هم می شکند و آن را به باد فنا میدهد و ادمی را در آن طریق به جایی میرساند که نه راهی از پیش دارد و نه راهی از پس، در برخی روایات دنیا را به بحر مواج مانند ساخته که هزاران هزار تشنه به سراغ آن رفته و لحظه به لحظه به تشنگیشان افزوده و سرانجام در این دریای ادمی خوار غرق گشته برای ابد نابود و محو شده آند. بی تردید منظور از امثال این روایت، افزون طلبیهای جاهلانه و تجمل پرستیهای سفیانه است که چون سرابی کشنده با جلوه دروغین خویش دسته دسته ناآگاهان و خامان را از راه بدر برده و سوی خویش کشانده و سرانجام بی آنکه به ابی برسند آنها را نابود کرده است.

همه شاهد بودیم و دیدیم که تجمل پرستی و اسراف و افزون طلبی در دوران طاغوت چه بر سر مردم اورد و جامعه را به چه روز سیاهی کشاند. همه دیدیم که بر اثر زمینه سازیهای طاغوت چگونه در بیشتر افراد ملت حالت مسابقه در راه مادیت و سرعت در رسیدن به تجمل و تشریفات خسته کننده پیدا شده بود و رقابت و هم چشمی کردن با دیگران نیز به این اتش سوزان دامن میزد و مردم ما را به چه جهنم سوزان و وادی خطرناکی سوق میداد همه دیدیم که در آن روزگار چگونه فروغ معنویت رو به خاموشی میرفت، و فرشته سعادت و ساده زیستی و اسایش در پای تجملات و تشریفات چگونه قربانی میشد، چندان که بیم آن میرفت که معنویت و حقیقت در این میان یکباره از میان برود و اثری از آن باقی نماند.

اگر از موفقیتهای معنوی و کمالات اخروی هم صرف نظر کنیم، می بینیم پای بند به تشریفات و تجملات و رنگارنگ بودن زندگی در راه موفقیتهای دنیوی نیز مانعی بزرگ و سدی مزاحم است. شما زندگی مخترعان و دانشمندان موفق و پر عظمت را مطالعه کنید خواهید دید که یکی از رموز پیشرفت آنان ساده زیستی و کم علاقگی آنان به مادیات بوده است، زیرا اگر هواها و هوسها بال و پر آنها را می بست این بلندی پروازی نصیبشان نمی شد.

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

حتی افرادی که در میدان سیاست به اهنگ رهائی ملت خویش قدم نهاده آند فوق العاده بی تکلف زندگی میکرده آند. مثلا اگر گاندی، دنیاپرست و هوس باز و مجذوب تجملات اعیانی بود هرگز نمی‌توانست ملت بزرگ هند را از زنجیر بزرگ اسارت دیرین برهاند.

٭تعبیرات گوناگون و اورنده نهج البلاغه در این زمینه :

این است که می بینیم علی (ع) خود ساده و بی تکلف زندگی می کند و در کلمات خویش ساده زیستی را که سرچشمه اسایش و پیشرفت است به ما می اموزد و از این حقیقت سعادت بخش گاه به لفظ “اقتصاد “در زندگی  و گاه به واژه “قناعت “و گاه به کلمه “رضا به حد کفاف “تعبیر فرموده و فلسفه ساده زیستی را با حکمتی استوار و دلائلی اموزنده به ما بیان میفرماید : در یکجا قناعت را نوعی فرمانروائی و تسلط و عظمت میشمارد و زندگی راحت و خوشی را که قرآن به مؤمن وعده میدهد به قناعت تفسیر میفرماید که : “کفی بالقناعه ملکا… و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه فقال (ع) :هی القناعه.

قناعت سلطنت و امارتی در حد کفایت است و عاقل را اینگونه امارت و حکومت بس. مگر نه این است که پادشاه همه مخازن و خزائن را در اختیار دارد و دست نیازش بسوی هیچکس دراز نیست.

قناعت نیز این عظمت را به انسان می بخشد که هیچگاه گرد سوال بر مناعت طبع او نمی نشیند و به هیچکس نیازی پیدا نمی کند با این تفاوت که شاه را هر لحظه بیم زوال نعمت و آندک آندک، تهی شدن خزانه و یا به سرقت رفتن اموال، در کار است به خلاف خردمند قانع که نعمت او زوال ناپذیر و خزانه او جاودان، سرشار و مصون از دستبرد دزدان است که : القناعه مال لا ینفد ح۵۷ قناعت ثروتی است که چندان که مصرف کنی هرگز نقصان نپذیرد و کاستی نگیرد، و در جائی دیگر آن را از امتیازات چشمگیر پیامبران میشمارد و می گوید : پیامبران گرچه بظاهر در چشمها ضعیف جلوه کنند لکن خدا آنان را عزمی استوار و اراده ای اهنین بخشیده است و موهبت قناعت به آنان داده است.

قناعتی که چشمها و قلبها را از توانگری پر می کند و دلها و دیده ها را خیره میسازد[۱]

و در جائی دیگر در حق آنکس که سر بر دامن قناعت دارد دعای خیر کرده و چنینش ستوده است :

طوبی لمن ذکر المعاد و عمل للحساب و قنع بالکفاف. ..ح۴۴٫

خوشا به حال آن نیکبخت که بازگشت بحق را همواره بیاد داشته باشد و هم امروز برای روز حساب کار و کوشش کند و خویش را به اندازه کفایت در خرج کردن وادارد.

و در جائی دیگر ما را سخت از زیاده طلبی بر حذر میدارد که : و لا تسئلوا فوق الکفاف و لا تطلبوا منها اکثر من البلاغ.

از جهان بیش از حد کفاف میخواهید و فزونتر از توشه ای که شما را به مقصد رساند نطلبید، در جای دیگر انسان مقتصد و قانع را مستقل و ازاد و بی نیاز میشمارد که : ما عال من اقتصد ح ۱۴۰، آنکس که اقتصاد پیشه کند هرگز عیال کسی نخواهد بود و به تهیدستی گرفتار نخواهد گشت. و این سخن با همه کوتاهی الفاظ بلندی شگرفی از معنی و عمق در خود نهفته دارد چه آنکه سخن عمومیت دارد که تنها خطاب به یک فرد نیست بلکه دائره این سخن اجتماعات را در برمیگیرد، و اجتماعی که مسرف و عیاش نباشد و میانه رو و مقتصد باشد، همواره خود کفا خواهد بود.

اری نعمت استقلال و بی نیازی و قطع وابستگی تنها در سآیه زندگی مقتصدانه و قناعت ورزیدن به دارائی خویش موثر است.

و در جای دیگر علی (ع) سخن را در ارزش ساده زیستی و اکتفا به قدر کفاف به قله بلاغت رسانده میفرماید :”و لا کنزاغنی من القناعه و لا مال اذهب للفاقه من الرضی بالقوت و من اقتصر علی بلغه الکفاف فقد آنتظم الراحه و تبوا خفض الدعه “.

در همه جهان گنجی تمکن بخش تر و بی نیاز کننده تر از قناعت نیست، و ثروتی فقر را نابود کننده تر چون رضایت به اندازه قوت نیست که هرکس به اندازه اکتفا ورزد جاودان به اسایش سازمان یافته و پیوسته دست یابد و در اغوش دلپذیر خوشی و گشایش عیش جای گیرد.

 

 

 

٭٭فلسفه ساده زیستی

در آنچه از سخنان حضرت علی (ع) یاد کردیم ظریفانه راز عظمت مطلب و فلسفه ساده زیستی و حکمتهای گوناگون آن بیان گردیده بود که در زیر به برخی از آن اشاره می کنیم و می گذریم :

۱-فوائد بزرگ ساده زیستی متکی بودن بخویش و استقلال در تمام زمینه هاست زیرا جامعه ای که به عیاشی خو گیرد و ناز پروری و اسراف و تجمل را پیشه سازد به ناچار روزی عیال و نانخور دیگری خواهد شد، و به ناگزیر دست نیاز خویش را به بیگانگان دراز خواهد کرد و حیثیت و شرافت و استقلال خویش را به خطر خواهد آنداخت، و خلاصه جامعه ای وابسته و اسیر خواهد شد.

پیداست که جامعه وابسته به هر قدرتی در سیطره همان قدرت قرار خواهد گرفت و چون فرزندی که عیال و نانخور پدر است در افکار و عادات و اداب و فرهنگ و سیاست و غیره تابع و پیرو آن قدرت خواهد گشت و استقلال و اراده و آزادی از آن جامعه به کلی رخت خواهد بست، و هنگامی که استقلال جامعه ای از دست رفت آزادی و شرافت و اصالت آن نیز از میان خواهد رفت.

اری وابستگی و مصرفی بودن جز زبونی و اسارت و بردگی چیزی به همراه نخواهد داشت.

۲-یک جامعه یا یک فرد مقتصد و قانع هیچ وقت به سختی و بینوائی دچار نمیگردد و فقر و فلاکت در آن جامعه ریشه کن میشود چنین انسان یا جامعه ای در دام وام نمی افتد زیرا نیاز است که انسان را به وام خواستن و التماس کردن و خجلت کشیدن و سربزیر ماندن و امید دارد و چون خرسندی به زندگی ساده ریشه نیاز را بر اورد جائی برای وام و ننگ آن باقی نمی ماند.

۳-در پرتو ساده زیستی، گمشده واقعی که اسایش و راحتی است بدست می اید. مگر نه این است که انسان همواره به دنبال راحتی و اسایش می گردد تا در پناه آن زندگی خوش داشته باشد؟ مگر نه این است که در جست و جوی این گمشده، بشر آن همه تکاپو می کند و روز و شب آرام نمیگیرد؟ مگر نه این است که هدف انسان از تجملات و فزون طلبی، رسیدن به اسایش است؟ مگر نه این است که بشر به غلط، این گمشده را در جمع ثروت و مال می بیند؟ پس همان بهتر که بی تجمل دردسر به قدر کفاف قناعت ورزد و ساده زندگی کند تا با خیال راحت به گمشده خویش دست یابد و این فلسفه را علی (ع) در حکمت ۳۷۱ به خوبی و روشنی بیان داشته و راه را به ما نشان داده است.

۴-چهارمین فایده ساده زیستن راه یافتن به پاکی و پاکیزگی و دوری از آلودگیها و پلیدیهاست که خدا میفرماید :و دیدیم که علی (ع) حیوه طیبه و زندگی پاک را همان زندگی امیخته با قناعت میداند که خدا به پاداش ایمان مؤمن و عمل صالح او موهبت قناعت را در زندگی دنیا نصیب او میکند، کسی که فزون طلب بوده از مرز قناعت بگذرد ثروت همه دنیا او را سیر نخواهد کرد. و اینجاست که در طریق بدست اوردن زندگی هر چه رنگین تر و ثروت هر چه بیشتر به آنواع الودگیها از رشوه اختلاس و ربا و دروغ و حیله و تزویر و ستم و تجاوز و غیره دچار خواهد شد و عصمت روح خود را پاک خواهد ساخت که فزون طلبی و اشرافی زیستن از حب شدید و شیفتگی بدنیا سرچشمه می گیرد و دلبستگی شدید به دنیا مآیه همه گناهان و الودگیهاست.

حُبُّ الدُّنیا رَاسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ.                                                                   دنباله دارد

 

[۱]ولکن الله سبحانه جعل رسله اولی قوه فی عزائمهم و ضعفه فیما تری الاعین من حالتهم مع قناعه تملاء القلوب و العیون غنی. (از خطبه ۱۹۰ )خطبه قاصعه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *