انسان در برابر دعوت الهى

آیه الله محمد تقى مصباح یزدى

 

“افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نورٍ من ربّه فویلٌ للقاسیه قلوبهم من ذکر الله”. (زمر، آیه۲۲)

“آیا کسى که خداى متعال سینه او را براى پذیرش اسلام گشاده و ]در نتیجه[ برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى‏باشد ]همانند فرد تاریک دل است [پس واى بر آنان که از سخت‏دلى یاد خدا نمى‏کنند.”

از این آیه شریفه استفاده مى‏شود که انسان در مقابل دعوت الهى که به وسیله انبیاى عظام به بشر ابلاغ شده دو حالت مختلف مى‏تواند داشته باشد: یکى آمادگى براى پذیرش و تسلیم بودن در مقابل حقّ که لازمه‏اش فروتنى، آرامش، خضوع در مقابل حق و تسلیم بودن در مقابل خداى متعال است.

دوم، حالت سرکشى، عدم انفعال، قساوت، سرسختى، مقاومت در مقابل حق، زیر بار حقّ نرفتن و سنگ دلى است.

کسانى که نور فطرت در دلشان روشن است وقتى سخن حقّى را مى‏شنوند با آغوش باز استقبال مى‏کنند و دلشان در مقابل سخن حق نرم مى‏شود، ولى افرادى که دل‏هاى‏شان به گناه آلوده شده در مقابل حقّ سرسختى نشان مى‏دهند با این که مى‏فهمند سخنى حق است ولى آن را نمى‏پذیرند.

از این دو دسته افراد آدمى، خداوند متعال یک دسته را ستایش مى‏کند و دسته دیگر را نکوهش کرده مى‏فرماید: واى بر چنین کسانى؟ در این مورد آیات متعدّدى در قرآن کریم هست به خصوص درباره بنى‏اسرائیل صفت قساوت قلب و سنگدلى نسبت داده شده درباره آن‏ها مى‏فرماید:

“ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِىَ کَالْحِجارَهِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَهً وَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الاَنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لما یَشَقُّ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.”

“سپس دل‏هایشان بعد از این ]واقعه[ سخت گردید، همانند سنگ یا سخت‏تر از آن، چرا که از برخى سنگ‏ها، جوى‏هایى بیرون مى‏زند و پاره‏اى از آن‏ها مى‏شکافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آن‏ها از بیم خدا فرو مى‏ریزد و خدا از آن چه مى‏کنید غافل نیست.”

درباره منافقین در سوره حدید مى‏فرماید که در روز قیامت وقتى با مؤمنین مواجه مى‏شوند مى‏بینند که مؤمنین داراى یک نورانیّتى هستند، در مسیرى که حرکت مى‏کنند راهشان روشن است، چهره‏هاى‏شان نورانى است. آن‏ها در تاریکى و سیاهى فرو رفته‏اند امّا مؤمنین را مى‏شناسند، چون در اجتماع با هم همسایه، رفیق، خویشاوند و همکار بودند، لذا از آن‏ها خواهش مى‏کنند که به ما توجّهى کنید: “اُنظُرونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ” صورتتان را به طرف ما برگردانید، به طرف ما نگاهى کنید، گوشه چشمى به ما کنید تا از نور شما استفاده کنیم. گویى در پشت سرِ آن‏ها قرار گرفته‏اند و مى‏بینند که از صورت مؤمنان نور مى‏بارد و جلوشان روشن است، از این رو تقاضا مى‏کنند که صورتتان را به طرف ما برگردانید تا از نور چهره شما استفاده کنیم: “قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نوراً” به آنها مى‏گویند: از این جا نورى عاید شما نمى‏شود مى‏بایست در دنیا کارى کرده باشید که امروز از آثار نورانیش بهره‏مند باشید. اینها سؤال مى‏کنند ما همه با شما بودیم، با هم زندگى مى‏کردیم، محافلى که شما بودید ما هم بودیم چطور شد شما در نورانیّت و روشنایى و نعمت قرار دارید و ما محروم هستیم؟ جواب مى‏دهند که بله شما با ما بودید ولى دلتان با ما نبود. در ظاهر تظاهر کردید که مؤمن‏اید امّا دلتان با ما نبود، نسبت به حقایق اسلام شک داشتید، دلهایتان آلوده به گناه بود و قساوت آن را گرفته بود. امروز چوب آن قساوت و گناه را مى‏خورید. اگر مى‏خواستید امروز وضع مطلوبى داشته باشید باید در دنیا تکلیفتان را روشن مى‏کردید. حالا دیگر کار گذاشته است، امروز هر کس هر آن چه را که دنیا کاشته در این جا درو مى‏کند.

این گفت و گو که تمام شد دیوارى بین مؤمنین و منافقین به وجود مى‏آید. “فضرب بینهم بسورٍ له بابٌ باطنه فیه الرحمه و ظاهره من قبله العذاب” از یک طرف مؤمنین هستند داراى نورانیّت و معرفت و رحمت، پشت دیوار منافقین هستند معذّب به ظلمت باطنى خودشان.

منظور این بود که مؤمنین در قیامت به منافقین مى‏گویند علّت این که شما در این عالم از نعمت‏ها و رحمت الهى محروم شدید این است که دل‏هایتان را در این دنیا در اثر گناه، قساوت گرفته بود. قرآن کریم مى‏فرماید: فویلٌ للقاسیه قلوبهم من ذکر الله” واى بر آن کسانى که دل‏هایشان نسبت به یاد خدا قساوت دارد، هر چه نام خدا برده مى‏شود و از رحمت‏هاى الهى یاد مى‏شود گرایشى به رحمت خدا پیدا نمى‏کنند و در آنان شوقى نسبت به رحمت‏هاى الهى ایجاد نمى‏شود. دلشان همان لذّت‏هاى مادّى که در دنیا از آن‏ها بهره مى‏برند، خوش است. وقتى یادى از عذاب‏ها و کیفرهاى الهى مى‏شود باز دلشان نمى‏لرزد که مبادا ما هم مبتلا به چنین عذاب‏هایى بشویم. آن‌ها نه نسبت به رحمت الهى اشتیاقى پیدا مى‏کنند و نه نسبت به عذاب‏هاى الهى احساس خوف و خشیتى دارند. چنین افرادى سخن حق در دلشان اثر نمى‏کند، هدایت الهى شامل‏شان نمى‏شود، زیرا به دنبال منافع و لذّت‏هاى خودشان زندگى را سپرى مى‏کنند و در آخرت از نعمت‏ها و رحمت‏هاى الهى محروم‏اند.

خداى متعال بر ملّت عزیز ما منّت گذاشت و مردم ما را از آن قساوت‏ها و آلودگى‏ها نجات داد. کسانى که عمرى در اثر حکومت طاغوتیان، حکومت کسانى که یاد خدا را زنده نمى‏کردند، حکومت کسانى که جز شهوات و لذّت‏هاى مادّى به چیزى نمى‏اندیشیدند محیط فسادى فراهم کرده بودند که جوان‏ها را به کام خود فرو مى‏برد و اجازه نمى‏داد آن‌ها به سوى ارزش‏هاى بلند و مقامات عالى انسان عروج کنند بلکه آنان را در جهنّم شهوات مادّى غرق مى‏کردند.

خداى متعال بر مردم ما منّت گذاشت و کشور را از این منجلاب نجات داد، نور اسلام را در دل‏هاى همه تاباند و کسانى که مدّت‏ها در محیط فاسد زندگى مى‏کردند به برکت اسلام هدایت شده دست از گمراهى و فساد برداشتند و به جاى این که از دولت کفر و استکبار حمایت کنند حامى دولت حقّ شدند، انقلاب اسلامى را ترویج کردند و در جبهه‏هاى دفاع از میهن اسلامى جان و مال و هستى خود را مخلصانه در خدمت اسلام قرار دادند.

خداى متعال به چنین مردمى منّت گذاشت هم در این دنیا پیروزى و عزّت به آن‌ها عطا کرد و هم در آخرت بشارتِ رحمت‏هاى بى‏پایان و جاودان. در دنیا دیدیم که از چه ذلّتى نجات پیدا کردیم، مردم ما در خاطرشان هست که در نظام گذشته صاحب منصبان ما، شخصیّت‏هاى مهمّ ارتشى ما در مقابل یک مشاور امریکایى حکم یک نوکر را داشت، آن‌ها براى بهترین شخصیت‏هاى ما ارزشى قائل نبودند، امّا امروز مى‏بینند که حتّى جوانان بسیجى ما در مقابل بالاترین شخصیّت آن‌ها احساس قدرت و عظمت و شخصیت مى‏کنند و سرفرازانه به راه خود ادامه مى‏دهند.

خداوند سبحان، چنان عظمت روحى به این مردم عطا کرده که بالاترین شخصیت‏هاى جهان در مقابلشان بهایى ندارند. مردم ما این عظمت را در روح خود احساس مى‏کنند، بر زبان مى‏آورند و در عمل ظاهر مى‏کنند. این عظمتى است که در وجود هر فردى از افراد سپاه، ارتش، بسیج و دیگر آحاد ملت وجود دارد. امروز ملّت ما و ارتش ما در دنیا مورد احترام ملت‏ها و مورد احترام جهانیان است، حتّى بزرگ‏ترین دشمنان ما احترامى که نسبت به این ملّت دارند نمى‏توانند مخفى کنند. با تمام نیرو با ما مى‏جنگند امّا در دلشان احساس احترام مى‏کنند و بالاتر از همه آثار پیروزى جهانى است که براى ایده شما در عالم ظاهر مى‏شود.

آرى، این هدایت بزرگى بود که از جانب خداى متعال، این ملت را شامل شد و باران رحمتى بود که همه ناپاکى‏ها را شست‏وشو داد و این سرزمین را محل رفت و آمد فرشتگان حق قرار داد. باید قدر این نعمت بزرگ الهى را دانست و با همه وجود آن را پاسدارى کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *