دکتر محمّد رضا حافظ نیا
مدتى است که بحث حضور رقباى جمهورى اسلامى ایران، در منطقه قفقاز، به ویژه جمهورى آذربایجان بالا گرفته است و نگرانىهایى را براى برخى از علاقهمندان به مسائل منطقه پدید آورده است. هرچند نشانههایى از حضور نظامى رقبا در دست نیست، فرآیندهاى سیاسى و تحوّلات ژئوپلتیکى حاکى از آن است که در آینده احتمال بروز چنین پدیدهاى دور از انتظار نیست.
موقعیت جغرافیایى قفقاز بهگونهاى است که آن را از منظر قدرتهاى منطقهاى و جهانى، قابل رقابت ساخته است. در واقع پتانسیل کشش و قابلیتِ توجّه مداخلهگران فرامنطقهاى و جهانى، در بطن مسائل منطقه قفقاز وجود دارد.
از نظر ژئوپلتیکى قفقاز ویژگىهاى خاصّى دارد که به طور عمده مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- سطح تماس زبانههاى دو قلمرو بزرگ فرهنگى و دینى اسلام و شرق از یک سو و مسیحیت و غرب از سوى دیگر باعث شکلگیرى بالقوه رقابت محلّى بین هواداران بومى آن دو گردیده است. بحران قره باغ و کشمکش ارمنستان و آذربایجان، در همین راستا قابل توجیه است. همین طور بحران چچن، اینکوش، داغستان، انجازستان و اجارستان و جز اینها.
۲- ساختار طبیعى و انسانى گسیخته که باعث شده است، موزائیکى از اقوام، تیرهها، ادیان و گروههاى انسانى ریز و درشت در کنار هم استقرار یابند و تحت شرایط خاصّ امکان دارد با همدیگر همزیستى و یا کشمکش داشته باشند.
۳- قرار گرفتن در کنار دو منطقه راهبُردى دریاى مازندران و دریاى سیاه از یک طرف و نیز قرار گرفتن در کنار رقباى امریکا، اسرائیل و غرب از سوى دیگر. بدین معنا که ایران؛ رقیب قدرتمند امریکا و غرب در سطح منطقهاى، و روسیه؛ رقیب قدرتمند امریکا در سطح جهانى، هر دو در مجاورت منطقه قفقاز قرار دارند، لذا از نظر امریکا این منطقه اهمیت ویژهاى پیدا کرده است و حضور و نفوذ آن در منطقه قفقاز، به ویژه دریاى مازندران مىتواند، علاوه بر دسترسى به حوضه نفتى این دریا، سبب گردد که بتواند جاى پایى براى اِعمال فشار بر روسیه و ایران پیدا کند.
۴- قفقاز، از حیث ژئواستراتژیک، اهمیت ویژهاى دارد. به همین منظور جزو لاینفک استراتژى نظامى و دفاعى روسیه محسوب مىشود. از سویى براى ایران نیز اهمیت دفاعى برجستهاى پیدا مىکند. قفقاز بر دشتهاى اوکراین و روسیه مشرف است. و بدین سبب، حضور رقباى قدرتمندى نظیر امریکا در منطقه، مىتواند امنیت روسیه و ایران را به خطر اندازد. بر این اساس روسها در دو قرن اخیر همیشه به سمت جنوب سرازیر شده و قفقاز را در کنترل خود گرفتند و در قالب جنگهاى ایران و روس و تحمیل قراردادهاى گلستان در سال ۱۸۱۳م. و ترکمنچاى در ۱۸۲۸م. این منطقه ژئواستراتژیک را از ایران جدا نمودند. جالب اینکه در جنگ جهانى دوم یکى از اهداف استراتژیک آلمانها نیز تصرّف قفقاز بود که در این کار ناکام ماندند. اگر آلمانها چنین توفیقى پیدا مىکردند، موازنه قدرت در جنگ جهانى دوّم را به نفع خود تغییر داده بودند.
اهمیّت ژئواستراتژیک قفقاز باعث شده است که فدراسیون روسیه پس از فروپاشى شوروى و تأسیس کشورهاى مستقل در منطقه قفقاز، تلاش نماید. در امور منطقه دخالت نموده و حضور نظامى خود را تثبیت نماید.
از آن جایى که روسیه نمىتواند آذربایجان را به دلیل خصومتهاى تاریخى بین آذرىها و روسها، با خود همراه کند. به ناچار به سوى ارمنستان کشیده شده و پیمان نظامى با آن منعقد و پایگاه نظامى در این کشور تأسیس کرده است.
(اظهارات وزیر دفاع روسیه در تاریخ ۱۳۷۸ / ۱ / ۲۶)
ویژگىهاى مزبور و نیز موارد دیگر که از بیان آن خوددارى مىشود، بر الگوى رفتارى کشورهاى منطقه، تحت تأثیر قدرتهاى مداخلهگر جهانى و منطقهاى، تأثیر گذاشته است و نوعى رقابت جهانى را در سطح منطقه قفقاز شکل داده که با رقابتهاى محلّى در قفقاز پیوند خورده است؛ یعنى وجود اختلاف در روابط ارمنستان و آذربایجان بر سر مسئله قره باغ با رقابت بین امریکا و روسیه در دست اندازى به منطقه قفقاز هم سویى پیدا کرده و روسها با ارامنه، و امریکایىها با آذربایجانىها ائتلاف پیدا کردهاند. آذربایجان از دید امریکا و غرب واجد ویژگىهایى است که نیاز منطقهاى و جهانى آنها را برطرف مىکند و از نظر آذربایجان نیز نزدیکى به امریکا و غرب نیازهاى آن کشور را مرتفع مىسازد. در واقع، نیازهاى متقابل باعث شکلگیرى پیوندهاى جدید بین امریکا و غرب با آذربایجان شده است.
آذربایجان به دلایل زیر با امریکا، اسرائیل و ترکیه و کشورهاى دیگر احساس هم گرایى مىکند، زیرا:
۱- پس از کشمکشهاى زیاد با ارمنستان، بعد از استقلال، احساس کرد که در انزواى ژئوپلتیکى قرار گرفته است و به نحوى احساس تنهایى کرد، چرا که از شمال نگران تهدید روسیه، و از غرب در معرض تهاجم ارمنستان بود و از شرق با عارضه دریاى مازندران محدود شده و از جنوب؛ یعنى ایران نیز احساس مساعدت نمىکرد. ضمن اینکه سوء تفاهمى در دولتمردان آذربایجان و نیز مردم آن کشور پدید آمده بود که اولاً ایران در امر میانجىگرى در ارتباط با بحران قره باغ موفق نیست و ثانیاً جانب ارمنستان را گرفته و آذربایجان را تنها مىگذارد.
آذربایجانىها به عنوان کشور مسلمان تازه رسته از قید روسها، امید زیاد براى کمک در مقابل فشار ارامنه به ایران داشتند، ولى بعدها از ایران ناامید شدند و حتّى نوعى بدبینى پیدا کردند. این حالت احساس انزواى ژئوپلتیکى باعث شد که آذرىها شرکاى استراتژیک خود را در ماوراى همسایگان خود جست و جو کنند و از بد حادثه به دامان کشورهایى افتادند که رقباى منطقهاى و جهانى ایران به حساب مىآیند. شاید در اینجا، عدم درک صحیح موضوع و غفلت بخش سیاست خارجى ایران بر مسئله تأثیر گذاشته باشد و روند رانش آذربایجان را به سمت رقباى ایران تشدید کرده باشد که این فرضیه به طور قوى مطرح است.
۲- نیاز اقتصادى و تکنولوژیک آذربایجان براى بهرهبردارى از منابع انرژى و سایر پتانسیلهاى اقتصادى و به عبارتى مزیّتهاى ژئو اکونومیک آن کشور، دلیل دیگر همگرایى آن کشور با امریکا و غربىها است.
بدیهى است که بهره بردارى از منابع و ورود به بازارهاى جهانى، به مدیریت و سرمایه و تکنولوژى نیاز دارد و آذرىها در توان ایران نمىدیدند که چنین نیازى را بتوانند مرتفع نمایند. بلکه برعکس رقباى ایران؛ یعنى ترکیه، اسرائیل و امریکا به راحتى چنین توانایىهایى را در اختیار داشتند.
رقباى منطقهاى و جهانى ایران؛ یعنى امریکا، اسرائیل و ترکیه نیز دنبال منافع زیر در منطقه قفقاز و آذربایجان بودند:
۱- دست یابى به منابع انرژى حوزه ژئوپلتیکى خزر، به عنوان دومین ذخیره جهانى و با ظرفیت احتمالى ۵۰ – ۲۰۰ میلیارد بشکه نفت و نیز ۵۷ تا ۱۰۰ میلیارد متر مکعب گاز؛
۲- بهره مندى از پتانسیلهاى اقتصادى و سرمایه گذارى در بخش کشاورزى، صنعت، گردشگرى و نیز بازار مصرف؛
۳- حضور و نفوذ در قلمرو نفوذ سنّتى شوروى و اعمال کنترلهاى لازم؛
۴- پیشگیرى از شکلگیرى دولت اسلامى و شیعى در آذربایجان؛
۵- نزدیکى به مرزهاى ایران و ایجاد امکانات اعمال فشار بر دولت ایران از سوى اسرائیل و امریکا.
ملاحظه مىشود که آذربایجان به لحاظ موقعیت جغرافیایى خود، از سوى رقباى ایران جلب توجه مىکند و نیازهاى متقابل آنها باعث شکلگیرى پیوندهاى اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و نظامى مىگردد. انعقاد قراردادهاى نفتى ده میلیارد دلارى با شرکتهاى امریکایى، تلاش براى انعقاد قراردادهاى حمل نفت و گاز، اعلام آمادگى آذربایجان براى فعالیتهاى شرکتهاى امریکایى و غربى با تلاش رئیس جمهور آن کشور در سفر به امریکا، ابراز خرسندى مقامات اسرائیل از توسعه روابط دوجانبه، به ویژه در بخش اقتصادى، تأکید مقامات امریکایى بر حمایت از آذربایجان و ضرورت گسترش روابط دوجانبه، سفرهاى متعدّد مقامات دو کشور، تلاش مقامات آذربایجان براى انعقاد قراردادهاى نظامى با ترکیه، امریکا، اسرائیل و ناتو با هدف ایجاد موازنه استراتژیک در منطقه، اعتراض ایران و روسیه به آذربایجان در رابطه با اجازه تأسیس پایگاه نظامى از سوى امریکا و ناتو در آن کشور، مواضع خصمانه برخى جناحهاى سیاسى، مطبوعاتى و اجتماعى علیه ایران در آذربایجان، ایجاد تضییقات و محدودیتها بر سر راه فعالیتهاى اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى ایران در آن کشور و موارد متعدد دیگر جملگى از گرایش آذربایجان به سمت رقباى جمهورى اسلامى ایران حکایت دارد. البته این نکته باید مورد تحقیق و بررسى عملى قرار بگیرد که چرا: آذربایجانى که با شوق در آغاز استقلال خود به سوى ایران روى آورد امروزه چنین روى گردان شده و به سوى رقباى ایران کشیده شده است؟!
آیا الگوى رابطه سیاسى ایران در قفقاز و نوع مواضع آن نسبت به کشورهاى منطقه بر این امر اثر گذاشته است؟ آیا نگرانىهاى بىمورد در ارتباط با حساسیتهاى قومى از سوى دو طرف، بر آن اثر کرده است؟ یا عوامل دیگرى مؤثر بوده است، به هر حال کند و کاو حول این محور، نیاز به تحقیق علمى دارد. ولى آنچه که مسلّم است این است که ادامه این وضعیّت به واگرایى دو کشور، از همدیگر کمک مىنماید و این نگرانى را تشدید مىکند که آذربایجان از سوى رقباى منطقهاى و جهانى جمهورى اسلامى ایران مورد بهره بردارى علیه ایران قرار گیرد و با این وضع مسائل جدیدى را به شرح زیر در برابر ایران قرار مىدهد:
۱- تهدید امنیت ملّى ایران با استقرار پایگاههاى جاسوسى و عملیاتى نظامى امریکا، ناتو، اسرائیل و ترکیه؛
۲- بهره بردارى رقباى ایران، به ویژه امریکا و اسرائیل از موقعیت جغرافیایى آذربایجان براى تولید و انتقال بحران (قومى، امنیتى، سیاسى، تبلیغى، فرهنگى و غیره) به داخل مرزهاى ایران؛
۳- ایجاد دگرگونى در موازنه منطقهاى به سود ترکیه و توسعه حوزه نفوذ آن به قلمروهاى ترک نشین، آسیاى مرکزى؛
۴- خنثى سازى پتانسیل ترانزیتى ایران، در مورد حمل نفت و مواد سوختى منطقه به بازارهاى جهانى؛
۵- توسعه تنش در حوزه ژئوپلتیکى خزر از قِبَل تأخیر در استقرار رژیم حقوقى و تعریف مرزهاى دریایى مشخص که مىتواند بر حساسیتها بیفزاید و ملتهاى ساحلى آن را رو در روى یکدیگر قرار داده و این حوزه ژئوپلتیکى و ذخیره بزرگ سوختى را به عرصه کشمکش و نزاع نظامى تبدیل نماید.
بنابراین، على رغم شکلگیرى پیوندهاى آذربایجان با رقباى ایران و پدیدار شدن امکان مداخله آنها، و نیز به عهده گرفتن تعهدات از سوى آن کشور در قبال دولتهاى مزبور لازم است جمهورى اسلامى ایران با استفاده از اهرمهاى فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، جغرافیایى، منطقهاى و غیره نسبت به جذب آذربایجان و توقف رانش آن به دامن رقباى ایران اقدام کند که اگر بتواند “استراتژى توازن در سیاست خارجى آذربایجان” را به آن کشور بقبولاند توفیق زیادى به دست خواهد آورد.