امام خمینى، اصول و ارزشها(۲)

در آینه وصیت نامه امام

حجه‏الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر

 

در این فضاى مسموم فرهنگى!

“وصیت این جانب به وزارت ارشاد در همه عصرها خصوصاً عصر حاضر که ویژگى خاص دارد، آن است که براى تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى کوشش کنند. ما اکنون در این زمان که دست ابرقدرت‏ها را از کشور خود کوتاه کردیم مورد تهاجم تبلیغاتى تمام رسانه‌هاى گروهى وابسته به قدرت‏هاى بزرگ هستیم. چه دروغ‏ها و تهمت‏ها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرت‏ها به این جمهورى نوپا نزده و نمى‏زنند. مع الاسف، اکثر دولت‏هاى منطقه اسلامى که به حکم اسلام باید دست اخوت به ما بدهند به عداوت با ما و اسلام برخاسته‏اند و همه در خدمت جهان‏خواران از هر طرف به ما هجوم آورده‏اند و قدرت تبلیغى ما بسیار ضعیف و ناتوان است و مى‏دانید که امروزه، جهان روى تبلیغات مى‏چرخد و با کمال تأسف نویسندگانِ به اصطلاح روشنفکر که به سوى یکى از دو قطب گرایش دارند، به جاى آن‏که در فکر استقلال و آزادى کشور و ملت خود باشند، خودخواهى‏ها و فرصت‏طلبى‏ها و انحصارجویى‏ها به آنان مجال نمى‏دهد که لحظه‏اى تفکر نمایند و مصالح کشور و ملت خود را در نظر بگیرند.”

“وصیت نامه سیاسى الهى صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۹۱”

×××

پیش از آن که به ابعاد مهم و سرنوشت ساز این بخش از وصیت نامه حضرت امام خمینى – سلام الله علیه – که منشور انقلاب اسلامى براى همه زمان‏ها و نسل‏ها است، بپردازیم، تأکید مجدد بر این نکته ضرورى است که در سال امام خمینى(ره) که یکصدمین سال ولادتش گرامى داشته مى‏شود، مهم‏ترین مسئولیت ما بازنگرى به اندیشه‏هاى والاى آن حضرت و تعهد عملى و تکیه بر خط مشى ترسیم شده، توسط آن بزرگ معمار اندیشه انقلاب اسلامى است؛ یعنى پاسدارى از آرمان‏هاى جاوید، خدشه‏ناپذیر اسلام و انقلاب و مبارزه با کژى‏ها و کج‏روى‏ها و افشاى چهره منافقانه مدعیانى است که اخیراً بال و پرگشوده و بزرگ‏ترین خطر براى نظام اسلامى‏اند. کوتاهى در این مسئولیت خیانتى است آشکار به اسلام و آرمان‏هاى حضرت امام و خون‏هاى پاک و مطهرى که به پاى درخت انقلاب اسلامى طى بیست سال و بیشتر نثار شده و مى‏شود، امّا اینک بازیچه فرصت طلبان قرار گرفته است. این کار قبل از هر چیز ایمان خالص و اعتقاد راسخ غیرت و حمیت و تقوا و طهارت نفس مى‏خواهد که اگر این شرط تحقق نیابد، ظاهرسازى‏ها و ریاکارى‏ها و فرصت‏طلبى‏ها سرابى است که تشنه کامان را سیراب نمى‏کند و نه تنها در این دنیا و در پیشگاه خدا و خلق مستوجب کیفر است که عقوبت اخروى را نیز همراه دارد. اینک، مرورى و توضیحى بر تذکرات بسیار مهم بنیان‏گذار انقلاب اسلامى در فراز وصیت نامه:

 

۱- وصیت به وزارت ارشاد

این وزارت یکى از نهادهاى پرمسئولیت فرهنگى و هنرى و تبلیغى و ارشادى کشور است، در کنار وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و دیگر نهادهاى تبلیغى و سایر سازمان‏ها و یا وزارت‏خانه‏ها، چون صدا و سیما و وزارت خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات و دفتر تبلیغات اسلامى و سازمان تبلیغات اسلامى، که هر کدام به نوعى در ساختار فضاى فرهنگى کشور براى داخل و خارج از کشور مسئولیت دارند و بدون تردید سالم‏سازى فضاى فرهنگى براى توده ملت و افکار و ناظران جهانى، هم‏دلى و هم‏سویى همه نهادهاى یاد شده، و مسئولیت شناسى مسئولان و دست‏اندرکاران ذى ربط را طلب مى‏کند. و بنابراین، تنها یک سازمان، نهاد یا وزارت خانه را نمى‏توان عهده‏دار کل مسئولیت فرهنگى تلقى کرد و در قانون و سخنان و در وصایاى حضرت امام و نیز تذکرات و رهنمودهاى مقام معظم رهبرى به تناسب مقام با هر یک از اعضاى خانواده فرهنگى و تبلیغى کشور وظائفى مطرح شده که توجه به آن‏ها، براى هر یک از مخاطبان ضرورى و سرنوشت ساز است.

بنابراین هرگاه سخن از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به میان مى‏آید، به معناى توجه دادن تمام مسئولیت به سوى این وزارت‏خانه و رفع مسئولیت از دیگران نیست، در عین حال سنگینى و گستردگى کار این وزارت و مسئولیت آن در فضاسازى اجتماعى کشور و جهت‏دهى فرهنگ و هنر و مطبوعات و… حساسیت فراوانى را ایجاب کرده است، به ویژه با وضع نامطلوب و غیر قابل قبولى که اخیراً در فضاى فرهنگى و مطبوعاتى و هنرى کشور پیش آمده انتظارات و توقعاتى را در افکار عموم برانگیخته است و چنان‏که شاهدیم اعتراض حوزه‏ها و مراجع معظّم تقلید را نیز به همراه داشته است. که در نهایت به مجلس شوراى اسلامى در قالب بحث و استیضاح کشیده شده است.

در این گفتار، بر آن نیستیم که درباره این ماجرا موضع‏گیرى کنیم، چنان که معتقدیم نباید به شیوه پاره‏اى از جرائد فتنه‏انگیز، این گفت و شنودها را به مسائل جناحى و خطى ربط داد و آن را به عرصه زورآزمایى قدرت تبدیل کرد و درصدد تخلیه روانى و انتقام برآمد که نه تنها براى طرفین سودى ندارد، بلکه براى نظام و انقلاب ضربه‏اى است شکننده و این همان چیزى است که دشمنان ما مى‏خواهند و با انواع ابزارها و شیطنت‏ها روى آن سرمایه گذارى مى‏کنند و هوشیارى جناح‏ها مى‏تواند خنثى کننده این توطئه‏ها باشد.

حال فراتر از تفکر جناحى و با واقع‏نگرى باید گفت: آن‏چه در این‏جا اهمیت جدّى دارد، همان نکته‏اى است که حضرت امام – قدس سره – بر آن تأکید فرموده‏اند:

“وصیت این جانب به وزارت ارشاد در همه عصرها خصوصاً عصر حاضر که ویژگى خاص دارد آن است که براى تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى کوشش کنند”.

دو نکته اساسى در این قسمت به چشم مى‏خورد: “تبلیغ حق مقابل باطل” “ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى” در مقام تبلیغ حق آن چه در مرحله نخست اهمیت دارد، تشخیص حق است و آن گاه تبلیغ آن . معیار ما در تشخیص حق، کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت – علیهم السلام – و دیدگاه صاحب‏نظران دین و کارشناسان اسلام؛ یعنى فقهاى والا مقام است. حق یک امر نسبى نیست بلکه یک حقیقت ثابت است و آیین حق همان چیزى است که خداى حکیم براى رسول عظیم خود(ص) فرستاده: “هو الّذى أرسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین کلّه؛۱ اوست آن که پیامبر خود را با مشعل هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند.”

اما آن چه از تاریخ مى‏دانیم بسیار اتفاق افتاده که باطل لباس حق، در بر کرده و هواهاى نفسانى در تشخیص حق و باطل دخالت کرده است، چنان که على – علیه‏السلام – فرمود: “برخى نام دانشمند دارند، اما عالم نیستند و مشتى جهل و نادانى و سخنان گمراه کننده از این جا و آن جا گرفته و با سخنان باطل براى مردم دام غرور و فریب گسترده‏اند. کتاب خدا را بر آراى خود تطبیق مى‏دهند و حق را به هوس‏ها و خواهش‏هاى دل تفسیر مى‏کنند.”۲

بدین ترتیب شخص باید مراقب باشد، حق بازیچه هواهاى این و آن قرار نگیرد و جو سازى و غوغاسالارى معیار شناخت حق وباطل نشود! ملاکهاى ما در شناخت مسائل سیاسى و اجتماعى نیز باید بر این اساس باشد، ما که در نماز و روزه و حج و زکات پیرو فقها هستیم، در مسائل اجتماعى – سیاسى چون آزادى و تساهل و تسامح و حلال و حرام و مانندآن نیز باید ملاک را رأى و فتواى فقیه آگاه به زمان و اسلام قرار دهیم و این نه استبداد و سلطنت فقیه است که برخى کج اندیشان گستاخ گفتند، بلکه ولایت دینى و حاکمیت الهى است که اساس این انقلاب بوده و براى همیشه خواهد بود و هرگاه این ملاک و معیار تحت الشعاع جوّسازى و غوغاسالارى رسانه‏اى قرار گیرد، همان لحظه است که زنگ خطر به صدا درآمده و مرگ انقلاب و نظام را ندا مى‏دهد و از همین‏جا مى‏توان به عمق توطئه گسترده‏اى دست یافت که از سوى دشمنان اسلام و نظام اخیراً با هم‏دستى عوامل خارج و داخل سازمان‏دهى شده و لبه تیز آن متوجه ارزش‏هاى مسلّم دینى و چهره‏هاى مقدس اسلامى گردیده است. مسئولان امر وکارگزاران امور فرهنگى و سیاسى باید بدانند حیات و هویت نظام اسلامى ما در فقاهت و ولایت نهفته و آن روز که این اصل بنیادین خدشه پذیرد، تمام آرمان‏ها بر باد رفته است و بنابراین از این عمود انقلاب؛ یعنى “فقاهت” و “ولایت” با تمام وجود باید حمایت کرد و هیچ چیز نمى‏تواند آن را متزلزل کند. بنابراین، اگر چند رنگین‏نامه که با خون و پول این ملت زجر دیده تغذیه مى‏شوند، بصدد آنند که با فضاسازى اجتماعى و غوغا سالارى به قول خودشان جامعه مدنى را از فقاهت جدا کنند و میان “جمهوریت” و “اسلامیت” جدایى بیندازند و اندیشه سکورالیسم و لائیک را به فضاى سیاسى ایران اسلامى بکشانند، کورخوانده و سخت در اشتباهند. کارگزاران امور فرهنگى و سیاسى نباید فریب اینان را بخورند و براى رضایت اینان که مشتى عناصر ورشکسته‏اند و روز حادثه به پشیزى نمى‏ارزند، از پشتیبانى ملت و حوزه‏هاى علمى و سنگرهاى اعتقادى خود را محروم کنند که تجارب گذشته براى خردمندان و خردورزان کافى است: “فاعتبروا یا اولى الابصار”.

لابه‏لاى برخى از این ورق‏پاره‏هاى رنگین که این روزها هم‏چون مار خوش خط و خال ظاهر شده‏اند، زهر هلاهل نهفته و شگفت آن‏که دغدغه آزادى بیش‏تر از این را دارند تا با سم‏پاشى و کینه‏توزى که خصلت فطرى نویسندگان این‏ها است همه چیز را دگرگون کنند، بر مقدسات اسلام بتازند و اگر فریادى به اعتراض برآورند آن را برچسب انحصارطلبى و سلب آزادى بزنند و برخى ساده‏دلان به تماشا ایستاده و به تیراژ میلیونى مطبوعات دل خوش دارند! بدون این که به محتوا و نتیجه و خط مشى و استراتژى و ترفندها و نیرنگ‏ها فکر کنند و بر ملاک‏ها و معیارهاى تعیین شده در نظام اسلامى و قانون اساسى براى آزادى مطبوعات توجه کافى داشته باشند.

به هر رو، حق باورانى که بار مسئولیت سنگینى را در این نظام به عهده گرفته‏اند، قبل از هر چیز باید به حق بیندیشند و داورى روز جزا را لحاظ کنند و به دور از حبّ و بغض‏ها و تصفیه حساب‏ها و با کیاست و فطانت که ویژگى مؤمنان است، توطئه دشمنان و عوامل دور و نزدیکشان را بخوانند و به معیارهاى دین و تذکرات کارشناسان دین تن در دهند و تا فرصت از دست نرفته پیوندشان را با اصول و ارزش‏هاى دینى مستحکم‏تر کنند و فریب هیاهوها و رسانه‏هاى امپریالیستى و صهیونیستى را نخورند و در یک سخن حق و باطل را خلط نکنند.

نکته دوم:

نکته دوم بخش یاد شده سخن امام راحل (ره) “ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى” است. مى‏دانیم که پس از قرن‏ها فترت و محرومیت جهان اسلام، حکومت اسلامى، در عاصمه تشیّع، ایران عزیز پا به عرصه وجود نهاده است و اگر در همان قالب اصلى و به شیوه درست هدایت شود و به تدریج مسخ نگردد و به دست بدخواهان استحاله نشود و توطئه‏هاى خزنده و خودکامگى‏هاى فرهنگى مجال دهد، این حکومت در پرتو معارف عالیه آسمانى و قوانین راقیه اسلامى مى‏تواند، در صحنه بین‏المللى ظهورى قدرت‏مند داشته باشد، چنان که علائم آن را در سراسر قاره‏هاى جهان مشاهده مى‏کنیم و این همان چیزى است که قدرت‏هاى شیطانى و ایادى آنان از آن هراس دارند. اگر دولت فرانسه که مدعى دموکراسى و آزادى است از ورود چند دانش‏آموز محجّبه به مدارس مانع مى‏شود، و رژیم امریکایى لائیک ترکیه نیز به همین منوال دانش آموزان و دانشجویان و آموزگاران محجّبه را از فضاى فرهنگى دور مى‏کند و از ورود یک بانوى نماینده محجّبه به پارلمان جلوگیرى مى‏نماید، همه این‏ها از وحشت و هراس این رژیم‏ها از اسلام و اندیشه‏هاى انقلابى است، همان‏گونه که سران استکبار بارها به این مطلب تصریح کرده و هول و هراس خود را پنهان نداشته‏اند. چندى پیش رئیس انجمن سیاسى امریکا در خاورمیانه در یک کنفرانس که در استانبول برگزار شده بود گفت: “امکان ندارد که روزى امریکا با مسلمانان تندرو سازش کند، چرا که آنان نه تنها قصد عقب راندن ما را از خاورمیانه از جنبه نظامى دارند، بلکه دفع فرهنگى ما را نیز در سر مى‏پرورند.”۳

امروزه ملت‏هاى دربند جهان با صاعقه آسمانى که بر سر جنایت‏کاران فرو باریده و چشم انداز روشنى را در منظر محرومان گشوده است، از خواب بیدار شدند و چشم انتظار رهایى و نجات از قدرت‏هاى فاسد و سلطه‏گرند، و فجر پیروزى مستضعفان بر مستکبران را انتظار مى‏کشند.

به هر حال، این حقیقت براى غربى‏ها (اروپایى و امریکایى) محرز شده که جهان اسلام، بلکه جهان مستضعفان از خواب صدها ساله بیدار گشته و دیگر حاضر نیستند، سلطه استعمارى را تحمل کند و قهرمان این جنبش جهانى نیز از دید آنان کسى جز حضرت امام خمینى، و تداوم خط رهبرى حضرتش نیست و همه توطئه‏ها و شیطنت‏هایشان تاکنون بر سنگ خورده و بالاخره تمام توان خود را در صحنه فرهنگى و تبلیغى به کار گرفته‏اند و این ماییم که هدف پیکان هجمه و حمله ناجوانمردانه غرب در صحنه فرهنگ قرار گرفته‏ایم تا بدان جا که بخشى از مطبوعات داخلى؛ یعنى همان‏ها که عده‏اى سنگ دفاع از آزادى‏شان را بر سینه مى‏کوبند و اعتراضات جبهه حق و عالمان و آگاهان را نوعى سانسور و محدود ساختن آزادى مى‏دانند، علناً و بى‏پروا کارگزار اهداف پلید غربى‏ها شده و مى‏کوشند، چهره اسلام را مسخ کنند و بر ارزش‏ها بتازند تا ضد ارزش‏ها را احیا کنند و با گورکنى فراماسونرها آنان را سرمشق سازند و قهرمان سازى کنند تا قهرمانان اسلام و انقلاب را از خاطره‏ها، به ویژه نسل جوان که تجارب انقلاب را ندیده است دور سازند و نظام اسلامى را از آرمان‏هاى مقدسش جدا نمایند و با یک کودتاى خزنده فرهنگى زیر پاى اندیشه‏هاى انقلاب را که در متن اسلام ریشه دارد، خالى کنند و ارزش‏ها را بى‏رنگ سازند و با القاى خط فکرى سازش و تسلیم جاى پایى براى استکبار غربى، به ویژه امریکایى‏ها دست و پا کنند و از یک‏سو از درون بر ما ضربه زنند و از سوى دیگر چهره بیرونى و جهانى انقلاب اسلامى را که آرمان‏ساز ملل دربند است، مخدوش سازند و کشور و نظام ما را که دژ استوار امت و ام القراى جهان اسلام است از بُعد ارزش و اگر بتوانند در همه ابعاد درهم بکوبند تا “نه از تاک نشانى بماند و نه از تاکْ نشان”

این نقشه آخرین استکبار غربى و امپریالیسم خبرى تبلیغى صهیونیستى است که بدون کم‏ترین مبالغه در حال اجرا مى‏باشد و برخى جرائد داخلى کارگزارِ آن‏ها شده‏اند. حال در چنین فضایى کدام مسئولیت بالاتر از آن چه حضرت امام در وصیت نامه خود بدان تأکید فرموده‏اند که وظیفه همگان، به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى “ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى است”. میدان این مسئولیت نیز عرصه فرهنگ، هنر، مطبوعات، و رسانه‏هاست (و البته صدا و سیما و مانند آن را نیز نباید از یاد برد) این توصیه امام راحل که خواست همیشگى ملت و علماى امت است با آن چه امروزه و طى سال‏هاى اخیر در فضاهاى مطبوعات و پاره‏اى جشنواره‏هاى هنرى مى‏گذرد ابداً همخوانى ندارد.

این فریاد اعتراض همه دلسوزان با ایمان نظام است که در محافل و مجالس و نوشتارها و بیانیه‏ها و توضیح خواستن‏ها عنوان مى‏شود و نباید آن را محصول حرکت‏هاى جناحى دانست. هر انسان آگاه و باوجدانى درک مى‏کند که حضور هنرمندان بیگانه در جشنواره‏هاى اخیر با آن وضع نامطلوب، حرکت بر ضد ارزش‏هاى اسلامى است! چه کسى باید به این‏ها پاسخ بگوید؟ جز کارگزاران فرهنگى کشور و وزارت ارشاد؟ و کدام قانون اجازه داده پاره مطبوعات، مبانى دینى و ارزش‏هاى اسلامى جلو چشم نسل انقلابى که پیکر پاره پاره عزیزانشان را به پاى این انقلاب در خون دیده‏اند، مورد هجوم قرار بدهند و گروهک‏هاى غیرقانونى قلم‏فرسایى کنند و برخى دیگر چهره‏هاى وابسته به رژیم معدوم پیشین را زنده سازند و پول و یارانه این ملت که زیر بار تورم و گرانى روز افزون به ستوه آمده است، در اختیار این عناصر بى‏تعهد قرار گیرد تا آشکارا و با غرور و افتخار بر ارزش‏هاى اسلامى بتازند و مسئولان امر نظارت شانه از زیر بار مسئولیت خالى کنند؟!

 

به کجا مى‏روید؟ به کعبه یا ترکستان؟!

آقایان مسئولان فرهنگى ! به خود آیید و از میان جمعى متملّق و حصارى که به دور شما کشیده‏اند، به میان خلق قدم بگذارید، میان همان مردمى که استخوان‏بندى کشور و نظام را تشکیل مى‏دهند و در فراز و نشیب همراه اسلام و انقلابند و همواره ایستاده‏اند. و شماها به برکت وجود اینان زنده‏اید و نان مى‏خورید و اگر اینان در عسرت‏اند شما بحمدالله در رفاه و آسایش‏اید! بیائید به اینان فکر کنید نه مشتى ورشکسته سیاسى و قلم به مزد بى‏حاصل که روز حادثه پاى گریز دارند و چهره عوض مى‏کنند و دلشان جاى دیگر است و دغدغه دین و مردم را ندارند.

این همه از آزادى شیوه غربى حرف نزنید. مگر کسى از شما سلب آزادى کرده است؟ پدیده مبارک آزادى را بیست سال پیش، انقلاب اسلامى به ملت مسلمان ما هدیه کرد و امروز میوه‏اش را گروهى نااهل برمى‏دارند!

نوجوانان وطن بستر زخاک و خون گرفتند

تا که در بر شاهد آزادى و قانون گرفتند

رایگان در پاى نامردان دراندازى ندانى

کاین همایون گوهر از کام نهنگان چون گرفتند

این پدیده ارزشمند را به لباس نامقدس و نامیمون غربى و بر وفق خواست ورشکستگان سیاسى و گروهکى آلوده نکنید. شما در فرانسه و ترکیه زندگى نمى‏کنید که با ملاک‏هاى غربى و لائیک به ارزش سنجى آزادى و مفاهیمى از آن قبیل، بپردازید! ولى‏نعمت شما مردمى هستند که بیش از ده سال است هنوز از فرزندان گمشده و یا دربند خود خبر ندارند و چشم کودکانشان به راه پدران مفقودالاثر و اسیر دوخته است. به حال این ملت فکر کنید و هزینه‌هایى که به پاى جشن‌هاى فرهنگ و هنر آن‏چنانى مى‏ریزید و صرف پذیرایى از میهمانان ناشناخته و جاسوسان غربى مى‏کنید و یا به مطبوعات بى‏تعهد و عمله استکبار یارانه مى‏دهید که نمک بخورند و نمکدان بشکنند، بخشى از آن را براى مستضعفان و ولى نعمت‏هایتان اختصاص دهید و آرامش روانى مردم را فراهم آورید و عقده‏هاى کودکان یتیم را بگشایید، راستى به کجا مى‏روید به کعبه یا ترکستان؟!

به هر حال در این آزمایش تاریخى، مسئولان فرهنگ و هنر کارى کنند که پیش ملت سربلند و نزد خدا سربلند باشند. چهره جمهورى اسلامى را آن گونه که هست، نه آن گونه که دلخواه گروهى بى‏تعهد است، جلوه دهند.

نکته سوم:

نکته سوم از سخن حضرت امام، اشاره به تهاجم تبلیغاتى و رسانه‏اى قدرت‏هاى بزرگ و دروغ‏ها و نارواهایى است که نثار جمهورى نوپاى اسلامى کرده و مى‏کنند و ضعف تبلیغات در برابر آن. در این خصوص، هرچند همه نهادهاى تبلیغى مسئولند، اما فراز پیشین سخن امام متوجه وزارت ارشاد است که باید با خلوص نیّت و امانت و صدق و قدرت و قاطعیت و براساس مبانى و اصول انقلاب و الهام گرفتن از رهنمود رهبران دین پاسخگوى حملات دشمنان باشد و به کارگزاران داخلى‏شان مجال آتش‏افروزى و فتنه‏انگیزى ندهد و این امر سیاست‏گذارى صحیح و حساب شده و منظم در تبلیغات و مقابله با نارواهاى دشمنان انقلاب را مى‏طلبد و چنان که اشاره کردیم در سال‏هاى اخیر و با سوء استفاده عناصر ناصالح از فرصت‏ها، یک هماهنگى دقیق میان رسانه‏هاى غربى (اروپایى و امریکایى و صهیونیستى) با گروهى از نویسندگان و گردانندگان مطبوعات داخلى به چشم مى‏خورد که هرگاه یک نداى مخالف نظام، از سویى بلند مى‏شود صداى دیگر آن در سوى دیگر مى‏پیچد و از داخل و خارج به ارزش‏ها و مقدسات هجمه مى‏شود و یأس آفرینى مى‏کند و این به قدرى واضح و روشن است که انکار آن گویى انکار بدیهیات است.

در چنین فضایى آگاهى، دلسوزى ، مسئولیت شناسى وزارت فرهنگ و ارشاد فوق العاده سرنوشت ساز است و به همین دلیل حضرت امام مسئولیت را متوجه این وزارت نموده‏اند. بدین ترتیب کم‏ترین تساهل و تسامح گناهى نابخشودنى و در پیشگاه خلق و خالق محکوم.

 

مطبوعات و نویسندگان وابسته

نکته چهارم:

و امّا نکته چهارم از فراز یاد شده وصیت امام راحل، ابراز تأسف آن بزرگوار از عملکرد نویسندگان به اصطلاح روشنفکر است که با گرایش به بیگانگان مصالح کشور را در نظر ندارند و اسیر خودخواهى‏ها شده و استقلال و آزادى کشور را به بازى گرفته‏اند. توجه داشته باشیم که مطبوعات و نویسندگان مورد اشاره در حیات حضرت امام بسیار محدود بود و و شاید آن رهبر روشن ضمیر، امروز مطبوعات و نویسندگان کذایى را مى‏دیده‏اند و گویا براى امروز ما هشدار داده و اعلام خطر فرموده‏اند. و در این جا نیز مسئولیت را متوجه وزارت فرهنگ و ارشاد کرده‏اند. فضاى مطبوعاتى کشور امروز، انصافاً آلوده و مسموم است و این همه سوء استفاده از آزادى است که لجام آن گسیخته شده است.

و شگفت آن که برخى از این نویسندگان مطبوعاتى از حماسه باشکوه دوم خرداد سخن مى‏گویند و سوء استفاده از این مجال، در حالى که اینان، نه به دوم خرداد اعتقادى دارند و نه به پانزده خرداد و نه هفده شهریور نه بیست و دوم بهمن. اینان با استفاده از سیاست ماکیاولى و پیراهن عثمان معاویه، بر موج‏ها مى‏نشینند و از آن جا که به هیچ چیز اعتقاد ندارند در پى صید ماهى مقصود خودند که جز ارضاى خاطر اربابان خارجى‏شان چیزى نیست.

در این مجال نیز مسئولیت ناظران مطبوعات و وزارت ارشاد بسیار سنگین است. آقایان که مکرر از آمار میلیونى و تیراژ مطبوعات با افتخار دم مى‏زنند، قدرى هم به ارزیابى بنشینند که این همه سرمایه ملى چه ره‏آورد فرهنگى به همراه دارد. چه کسانى قلم مى‏زنند و چه قلم‏هایى تشنج آفرینى مى‏کنند؟ به هر حال، امروز صیانت از اعتقادات مردم در برابر آفات تهاجم وظیفه شرعى و ملى همه صاحبان اندیشه از علما و مراجع عظام گرفته تا کارگزاران امور فرهنگى و قواى سه گانه و سایر کسانى است که مى‏توانند در عرصه فرهنگ حرکتى سودمند داشته باشند. بنابراین، هرگز نباید به غوغاسالارى مطبوعاتى و فشار تبلیغاتى وقعى گذاشت و مُهر سکوت بر لب زد و اگر مسئولان قانونى در وظیفه خود را در آیینه تساهل و تسامح ببینند، از رهبران اسلام پاسداران ارزش‏هاى انقلاب تکلیف ساقط نیست و آن چه براى علما و حوزه‏ها و مسلمانان دلسوز و صاحبان اندیشه و قلم و توده ملت اهمیت دارد، حفظ ارزش‏ها و حراست از آرمان‏هاى حضرت امام و پیمودن خط آن حضرت است که امروزه در مشى رهبرى انقلاب تبلور دارد و هرچه جز این باشد، محکوم به فنا است و آزمایش‏هاى گذشته تأییدى است بر این مدعا و آن چه در گذشته به تجربه رسید، بار دیگر آزمایش نکنند که “من جرّب المجرّب حلّت به الندامه”.  والسلام

پانوشتها:

۱ ) توبه (۹) آیه۳۳٫

۲ ) نهج البلاغه، خطبه ۸۷٫

۳ ) کیهان ۶۸ / ۱۰ / ۱۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *