آیه الله عباس محفوظى
در حوزه ایمان که وارد مىشویم، معشوق حقیقى توجه ما را به خود جلب مىکند و ارتباط عاشق و معشوق شکل مىگیرد، در این میدان، تنها یک کشش است که ما را از دیگر جاذبهها جدا مىکند و آن حب الله است. در این وادى وظیفه انسان مؤمن مشخص مىشود و آن این است که شخص با ایمان فقط و فقط باید به او بیندیشد و براى او قیام نماید و در راه او از هیچ کوششى دریغ نورزد. سعى و تلاش مؤمن در این است که قلب خود را از اغیار تهى نموده و صفات حق را در خود متجلّى سازد. در این صورت است که خدا چشم او مىشود تا با آن ببیند و گوش او مىشود تا با آن بشنود و زبان او مىشود تا با آن، سخن بگوید. در مسیرِ سیر و سلوک الى الله براى مؤمن مشکلات و مصائبى پیش مىآید، اما او صبر مىورزد، ابلیس سر راه او مىنشیند تا او را از صراط مستقیم الهى باز بدارد، اما او متذکر حضرت حق است و وسوسهها را از خود مىراند، آزمایشها و امتحانهایى براى او به وجود مىآید که او با توکل، قناعت و صبر، پشت سر مىگذارد.
به هر جهت، انسان در مسیر ایمان و انجام عمل صالح به تدریح واجدِ صفات و خصوصیات ویژهاى مىشود که در این جا به برخى از آن صفات با استفاده از کتاب شریف کافى اشاره مىکنیم.
امام صادق (ع) مىفرماید: مؤمن را سزاوار است که داراى هشت خصلت باشد.
۱- “وقوراً عند الهزاهز”: هنگامى که سختىها و ناملایمات پیش مىآید، باوقار است، زود از کوره در نمىرود، با متانت و اطمینان خاطر مىگذرد.
بعضىها در برخورد با مشکلات توان صبر نداشته و زبان به اعتراض مىگشایند و دائم از این و آن بد مىگویند.
۲- “صبوراً عند البلاء”: هنگام بلا شکیبا هستند. هنگامى که بلا نازل مىشود، صابر است، حالا ممکن است این بلا، بلاى بدنى یا بلاى مالى باشد، یا مصیبتى که در آن پدر، مادر، اقوام از بین رفته باشند. در چنین موقعیتى هم باز کاسه صبرش لبریز نمىشود. در روایتى آمده است که صبر بر مصائب و مشکلات سیصد درجه، صبر بر طاعات و عبادات شش صد درجه و صبر بر گناهان نه صد درجه دارد.
۳- “شکوراً عند الرّخاء”: هنگام راحتى شاکر است، خدا را شکر مىکند. در موقع آسایش و راحتى زبان شکر مىگشاید.
۴- “قانعاً بما رزقه الله”: به آنچه خداوند روزیش کرده قانع و خرسند مىباشد. مىگوید خدا روزى داده و قانع است. قناعت از سرمایه انسان است. نگاه مىکند مىبیند هیچ ندارد، اما در عین حال به همین چیزى که خدا به او داده است قناعت کرده اکتفا مىکند.
شخصى پیش ابوذر آمده گفت: این پول را براى شما فرستادهاند.
ابوذر گفت: من امروز بىنیاز هستم و این پول را نمىخواهم.
گفت: نگاه کردم دیدم چیزى نیست مگر در زیر پالان حیوانش دو قرص نان است.
به ابوذر گفتم: من که چیزى از تو ندیدم که مىگویى بىنیاز هستم.
ابوذر گفت: در مقابل این نعمت که خداوند به من داده (دو قرص نان) شاکرم و قانع هستم. نگاه کنید با دو قرص نان مىفرماید بىنیاز هستم و روزى خود را از خدا گرفتم و نیازى به پول فرستاده شده ندارم، این قناعت سرمایه بزرگى است حالا کسى که قانع نیست و این سرمایه را ندارد، زبان به گلایه و بىصبرى باز مىکند و شکرگزار این همه نعمت و برکت که خداوند به آنها داده نیستند.
۵- “لایظلم الاعداء”: به دشمن هم ظلم نمىکند.
انسان مؤمن به هیچ فردى ظلم و ستم نمىکند، او حق را مىبیند و طرفدار حق است. او تعدّى به دیگران را حتى اگر ظالم باشد روا نمىداند، او سعى مىکند انصاف را در همه موارد و اوقات رعایت نماید.
۶- “و لایتحامَلُ لِلأصدِقاء”: بارَش را بر دوستانش نیفکند، بارش را روى دوش دوستان خود نمىگذارد، آن جا به دشمن ظلم نمىکند، و در این جا هم سربار دوستان خود نمىباشد. کارهایى که مربوط به خود او است سعى مىکند مستقلاً آن را انجام دهد و در کارهایش اعتماد به نفس داشته و به خود متّکى است.
۷- “بَدَنُه مِنْهُ فى تَعَب”: جسمش از او در ناراحتى است، واقعاً بدنش در ناراحتى و رنج به سر مىبرد.
خانمى به شوهرش مىگوید: دخترانمان دم بخت شدهاند و خواستگار براى آنها مىآید، آیا فکرى کردهاى؟
گفت: بله یک فکرى کردهام.
همسرش گفت: چکار مىکنى؟
گفت: یک سال نماز استیجارى مىگیرم و تو هم یک ماه روزه استیجارى بگیر، بالاخره جهیزیهاى براى دخترمان درست مىکنیم. بدنه منه فى تعب.
۸- “امّا والناس منه فی راحه”: مردم از او در راحتى به سر مىبرند، مردم از دست او راحت هستند و آزار او به آنها نمىرسد. شخص مؤمن اگر بین جمعى حضور داشته باشد، آن جمع از حضور او خوشحال مىشوند و اگر از میان آنها برود، ناراحتى و حزن، آن جمع را فرا مىگیرد.
واقعاً روایات و سخنان ائمه (علیهمالسلام) همه نور هستند. “کلامهم نور”، اگر انسان بتواند خودش را در مقابل نور بگذارد و از آن استفاده کند، معنویت او را فرا مىگیرد.
انسان مؤمن بدنش را در تعب مىگذارد و مردم از دست او راحت مىباشند، در هنگام ناملایمات با وقار بوده و کاسه صبرش لبریز نمىشود. ما به هنگام هجوم مصائب و سختىها نباید زبان به اعتراض بگشاییم و از فشارهاى زندگى به ستوه آییم. اگر ما صبور باشیم، مشکلات به زودى حل مىشود. اگر ما خودمان را بر بوته آزمایش قرار دهیم، مىبینیم که موقع دست به گریبان شدن با مشکلات ناتوان هستیم و ملکه صبر و حلم را نداریم. ما فقط زندگى را در راحتى و رفاه مىبینیم و در مادّیات به کمتر و پایینتر
از خود نگاه نمىکنیم. اگر ما بدانیم که همه اعمال ما گفتار ما، برخوردهاى ما، نگاههاى ما در آخرت حاضرند، تحمل مشکلات بر ما آسان مىشود.
همه اینها در پرونده ما در آن جا ثبت و درج شده است. “و ما عملت من سوء…” وقتى از این جهان رفتى، از این دنیا رفتى و اعمال خود را مشاهده کردى، آن جا به التماس مىافتى، خدایا مرا برگردان، کمبود خیلى دارم، مرا برگردان تا جبران کنم.
“فمن یعمل مثقال ذرّهٍ خیراً یره × و من یعمل مثقال ذرّهٍ شرّاً یره” همه اینها ثبت و درج مىشود. این ترازو عدل الهى است. خودمان پرونده خویش را بخوانیم ببینیم در پرونده خودمان چه داریم. در آنها چه ثبت شده است. با خودمان چه کردهایم.
خدا امام خمینى(ره) را رحمت کند، همیشه چند نکته را مکرر تذکر مىداد. آقایان: شرّاً یَرَهُ؛ شر را مىبینید، خودش را مىبینید.
مواظب باشیم آلت دست شیطان و شیطان صفتان قرار نگیریم، شیطان ما را نگرداند و بازیچه او نشویم.
گفت: شیطان! این زنجیرها را که دارى، از این ریسمانها کدام براى من است؟
شیطان گفت: تو نیاز به زنجیر و ریسمان ندارى! واقعاً با چه چیز ما را مىبرد؟ ممکن است ما عرفان بخوانیم، فلسفه بخوانیم، اسفار و اشارات را بفهمیم، ولى در مقام عمل این معنا را “مثقال ذرّهٍ خیراً یَرَهُ”، واقعاً مىبینیم؟ حرفى که مىزنیم، تبلیغى که مىکنیم، اعمالى که انجام مىدهیم، مواظب باشیم که اینها، حساب و کتاب دارد.
حضرت امام(ره) مىفرمود، امام صادق فرمودند: در خیابان که راه مىروید، این خیابان مىگوید خدا رحمت کند امام صادق(ع) را که چنین شاگردى تربیت کرد. واقعاً اخلاق عملى روى دیگران اثر عمیق مىگذارد.
از سخنان ملاصدرا است که حکمت نظرى حاصل نشود مگر با حکمت عملى.
امام (ره) مىفرمود: نگاه کن ببین ما چقدر پایین هستیم چه کردهایم، سطح خودمان را پایین آوردهایم که “أفلا ینظرون الى الابل کیف خلقت” به این شتر نگاه بکنیم که چگونه خلق شده است. ما باید به این آیات توجه زیادى کنیم.
شیخ انصارى، قاضى طباطبایى، شیخ محمد تقى آملى آن مردان زاهد عالم عارف فیلسوف آنها زبان شاکر داشته و ذکرشان خدا بود، ما چى؟ کجا هستیم؟ چطور و با چه نحوه زندگى مىکردهاند و ما زندگى مىکنیم.
اعمال ما را آن جا حاضر مىکنند، اى کاش با فلانى دوست نمىشدم، فلانى را دوست خود قرار نمىدادم، اى کاش با فلان انسان خوب دوست بودم و از آنها استفاده معنوى مىکردم و شکرگزار نعمتهاى خدا بودم.