“آنچه درباره آن بزرگوار ]على علیه السلام[ هرگز فراموش نشدنى است، عبارت است از برجستگیهاى عملى و رفتارىیى که در حکومت کوتاه امیرالمؤمنین در آن قلمرو وسیع اسلامى ظاهر شد و در تاریخ ماند.مقامات معنوى و خصوصیات رفتارى شخصى بى نظیر آن بزرگوار به جاى خود…، اما به گمان من آنچه از همه بالاتر است، سیره آن بزرگوار در حکومت است؛ جاى امتحان اساسى این جاست.قدرت در قبضه اختیار امیرالمؤمنین باشد؛ آن هم در آن رقعه عظیم حکومت؛ این رفتار بشدت بى نظیر و شگفتاور باید الگوى ما باشد…
در حال حاضر این الگو در مقابل ماست.آنچه که بیش از همه مورد توجه و نظرم هست، این است که ما امروز در نظام جمهورى اسلامى باید خود را به این الگو نزدیک کنیم؛ اگر این گونه شد، جامعه ایرانى ما و بر اثر آن سرتاسردنیاى اسلام و همهبشریت، از حکومت ما منتفع خواهد شد.باید همه سعى و تلاش ما این باشد که خود را به آن الگوها نزدیک کنیم.
حکومت امیرالمؤمنین در زمینه اقامه عدل، حمایت از مظلوم، مواجهه با ظالم وطرفدارى از حق در همه شرایط، الگویى است که باید از آن تبعیت شود؛ این کهنگى بردارهم نیست؛ در همه شرایط گوناگون علمى و اجتماعى دنیا، مىتواند براى خوشبختى و سعادت انسانها الگو باشد… ما مىخواهیم از جهتگیرى آن حکومت که تا ابد زنده است، تبعیت کنیم.دفاع از مظلوم، همیشه یک نقطه درخشان است؛ کنار نیامدن با ظالم، رشوه نپذیرفتن از زورمند و زرمند، پا فشردن بر حقیقت؛ اینها چیزهایى است که هیچ وقت در دنیا کهنه نمى شود.در شرایط و اوضاع و احوال گوناگون، اینها همیشه با ارزش است؛ ما اینها را باید دنبال کنیم؛ اصول اینهاست.این که مىگوییم حکومت اصولگرا، یعنى پیرو و پایبند به چنین ارزشهاى ماندگارى که هرگز کهنگى پذیر نیست….
البته ممکن است کسى بپرسد چرا اینها را با مردم در میان مى گذارید؛ بروید بخشنامه کنید تا مسؤولان حکومت رفتارشان را این گونه کنند؛ یا بروید مسؤولان را نصیحت کنید.اولا همه یا اغلب این چیزها بخشنامه یى و دستورى نیست؛ اینها مسائلى است که با ایمان و باور و دلبسته بودن به یک حقیقت و با عزم و اراده پولادین ناشى از ایمان تحقق پذیر است.البته آن چیزهایى که بخشنامه یى است، بخشنامه مىکنیم؛ آن چیزهایى که دستورى است، به مسؤولان دستور هم مىدهیم؛ اما دستور و بخشنامه، حل کننده همه چیز نیست.به مسؤولان نصیحت هم مى کنیم، اما این هم کافى نیست؛ این حقایق باید در جامعه به صورت عرف دربیاید و مطالبات جامعه را تشکیل دهد.در نظام جمهورى اسلامى مردم باید از مسؤولانشان مقابله با ظلم و ظالم و مفسد را بخواهند؛ باید معیارشان براى پذیرش یک حاکم و یک مسؤول بالا و والاى نظام، این چیزها باشد:مبارزه با ظلم، کنار نیامدن با ظالم، تسلیم نشدن در مقابل زورگویى، حفظ حرمت انسان و انسانیت، سعى در احقاق حق در همه قالبها و شکلها و میدانهایش؛ بنابر این من اینها را در محضر عام مردم مطرحکنم؛ کما این که خود امیرالمؤمنین هم همین بیانات را خطاب به مردم گفته است.نامههاى آن بزرگوار اگرچه خطاب به اشخاص است، اما همه مطلع مىشدند؛ خطبهها هم که در مقابل چشم مردم مطرح مىشد، نمونههایى را ملاحظه کنید…
در آن نامه معروف به عثمان بن حنیف مىفرماید: “الا و ان لکل ماموم اماما یقتدى به و یستضىء بنور علمه؛ هر مامومى امامى دارد که باید از دانش او استفاده و از نور او استضائه کند و به او اقتدا و از او پیروى نماید.بعد فرمود: “الا و انّ امامکم قداکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. امیرالمؤمنین خوراک و لباس خود را که شبیه فقیرترین مردم آن روزگار بود، مطرحکند و مىگوید: من که امام شما هستم، این طورى دارم زندگى مىکنم. به عثمان بن حنیف مى فرماید شما نمى توانید مثل من زندگى کنید؛ یعنى این توقع هم وجود ندارد؛ ولکن اعینونى بورع و اجتهاد؛ اما از گناه پرهیز کنید و در راه رسیدن به این جا تلاش نمایید؛ این همان چیزى است که امروز امیرالمؤمنین به ما هم مىگوید: از آنچه خلاف و گناه و نامشروع است، پرهیز کنید و تلاش هم بکنید خود را نزدیک کنید؛ هرچه رسیدید و هرچه توانستید.
این پذیرفته نیست که ما جهتى را انتخاب کنیم که نقطهمقابل جهت امیرالمؤمنین باشد.او به سمت سختگیرى برخود مىرفت، اما هدف مسؤول عالى دولتى و حکومتى ما از قبول مسؤولیت و مأموریت، عمران و آباد کردن دنیاى خود باشد؛ این نمى سازد و ممکن نیست.من در سال گذشته هم در چنین ایامى عرض کردم، پذیرفته نیست که مأمور عالى رتبه نظام جمهورى اسلامى، مثل بقیه کاسبیها، مسؤولیت خود را یک کاسبى حساب کند….
مسؤولیتهاى والا در نظام جمهورى اسلامى، کاسبى و سرمایه نیست که انسان براى اداره دنیاى خود به دنبال آن برود.مسؤول نظام جمهورى اسلامى حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگى خود را با آنها بسنجد، حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهاى طاغوتى بسنجد، بله، در دستگاههاى طاغوتى، یک وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهاى آن چنانى برخوردارند، اما هم الآن بیاییم و خود را با آنها بسنجیم و بگوییم ما هم وزیر و مدیریم!نه، در نظام اسلامى این طورى نیست.در نظام اسلامى، این مأموریت، طعمه نیست، یک مسؤولیت و یک خدمت و یک وظیفه برگردن انسان است، امیرالمؤمنین این را تعلیم مىدهد…
براى امیرالمؤمنین اجراى عدالت و دفاع از مظلوم و سرسختى با ظالم هر که مىخواهد، باشد، یعنى ظالم، هر که باشد و مظلوم، هر که باشد مهم بود…
براى امیرالمؤمنین فرقى نمى کند که این زنى که مورد تهاجم قرار گرفته، اهل کتاب است یهودیه است یا مسیحیه است یا مجوسیه است یا زن مسلمان است…
ما امروز وظیفه داریم در سالى که به عنوان «سال رفتار علوى» نامگذارى شده است، رفتار امیرالمؤمنین را دنبال کنیم.امروز اگر شعار مبارزه با فساد مالى و اقتصادى داده مىشود، هر کس پیرو امیرالمؤمنین است، باید از این شعار پیروى کند؛ هر کسى به معناى واقعى کلمه، دنبال صلاح و اصلاح است، باید دنبال این کار، حرکت کند.دستگاههاى مسؤول اعم از قوهقضاییه یا قوه مجریه یا قوه مقننه خود را موظف بدانند این شعار را تحقق ببخشند؛ نگذارند در حد یک شعار توخالى و یک لفاظى، باقى بماند.مبارزه با فساد، یکى از پایههاى اصلى حکومت و نظام اسلامى است؛ این روش امیرالمؤمنین است…
آنچه که من فهمیده ام، این است که هیچ چیزى مردم را به قدر این خوشحال نمى کند که نظام جمهورى اسلامى در راه احقاق حق عامه مردم، با زورگوها و مفسدها و زیاده خواهها و مفتخوارها مقابله کند.مجلس و دولت و قوه قضاییه هم وظیفه دارند و باید همه آنها دراین جهت حرکت کنند و به راه بیفتند.امروز خوشبختانه انسان اقداماتى را مشاهده مىکند؛ لیکن در گوشه و کنار، کسانى که باید همکارى کنند، گاهى کوتاهىکنند، که امیدواریم این کوتاهى ادامه پیدا نکند…
در مورد مساله فلسطین، آنچه که باید دنیاى اسلام را خیلى به خود متوجه کند، این است که بعد از قضایاى ۲۰ شهریور و حمله به مراکز امریکایى در نیویورک و واشنگتن و بعد از توجه مردم به آن قضایا و دنباله اش قضایاى افغانستان، غفلتى که از مساله فلسطین شد، باعث گردید رژیم صهیونیستى حداکثر سوءاستفاده را از این غفلت و بى توجهى بکند.رژیم صهیونیستى بعد از سختگیریهاى شدید و جنایتهاى پى درپى چند ماه اخیر، کار را به آن جا رسانده است که در شهرهاى فلسطینى، با وسایل جنگى و تانک وارد خانههاى مردم فلسطین مىشود و بى محابا جنایت مىکند.صهیونیستها حداکثر سوء استفاده را از آن حوادث کردند.باید دنیاى اسلام متوجه شود و احساس مسؤولیت کند.
البته هیچ کس نمى تواند شرکت دولت امریکا را در مسؤولیت این جنایات انکار کند.امریکاییها با شعار مبارزه با تروریسم، آمدند به ملت افغانستان حمله کردند.در افغانستان چند نفر را به عنوان تروریست معرفى کردند؛ اما با ترور مردم فلسطین و حملات وحشیانه علیه آنها، نه فقط مخالفت نکردند؛ بلکه تایید هم کردند! واقعا براى مردم و افکار عمومى دنیا خیلى مایهعبرت است.
اینها چه مىگویند؟ چه طور رویشان مىشود دم از حقوق بشر و آزادى و حقوق ملتها بزنند؟! با ملتى در خانه خودش، این گونه رفتار خشن و سبعانه و بیرحمانه یى بشود؛ اما نه فقط مخالفتى صورت نگیرد، بلکه همراهى هم بشود! متاسفانه هم دولت امریکا و هم دولت انگلیس، در مقابل افکار عمومى، بسیار بد امتحان دادند.به نظر من مسؤولان امریکا، ملت امریکا را در تاریخ شرمنده کردند.مسؤولان انگلیس، ملت انگلیس را در تاریخ منفعل و شرمنده و خجالت زده کردند.اینها در راس حکومتها و ملتهایى قرار دارند و با این همه ادعا، در مقابل این جنایت عظیم بشرى حتى بى تفاوت نمى مانند؛ بلکه حمایت هم مىکنند!…
البته این تلاشها، گره کار صهیونیستها را باز نخواهد کرد؛ این هم معلوم باشد. الآن دولت صهیونیستى، آن چنان پادرگل و فرومانده در کار است که نمى داند چه کار کند.غصب و ظلم و زورگویى، عاقبت خوشى ندارد.همین چیزها باید براى دولت غاصب صهیونیستى پیش مىامد؛ روزهاى بدترى هم در پیش است.آنچه که آنها را خشمگین مىکند، همین انتفاضه است.همه زحمتها و تلاشها و تماسها و دوندگیهاى صهیونیستها و دولت امریکا و سیاستهاى آنها براى این است که بلکه بتوانند این انتفاضه را فرو بنشانند.
انتفاضه یعنى چه؟ یعنى قیام یک ملت براى احقاق حق خود؛ ملتى که سرزمینش را گرفته اند، خانه اش را گرفته اند، اموالش را گرفته اند، مزارعش را گرفته اند، تحقیرش کرده اند، در داخل کشور خود مثل یک اقلیت توسرىخور با او رفتارکنند.این ملت مدتى کوتاهى کرده است؛ اما الآن جوانهاى آن وارد میدان شده اند.در میدان مبارزه، این جوانها جرى شده اند و با سنگ به مبارزه یک ارتش تا دندان مسلح رفته اند؛ درعین حال آنها را عاجز کرده اند.رژیم صهیونیستى در این یک سال و چند ماه اخیر که انتفاضه مسجدالاقصى آغاز شده است، حقیقتا در کار خود درمانده است.همه سعى آنها این است که بتوانند این شعله مقدس و این قیام بحق را خاموش کنند؛ بنابراین به مردم فشار مىآورند.در این چند روز، بر مردم بیچاره فلسطین و مدارس کودکان، انواع و اقسام فشارها را وارد کرده اند.
همه وظیفه دارند؛ در درجه اول، دولتهاى اسلامى و مقدم بر همه، دولتهاى عرب وظیفه دارند… راه مقابله این است که از نیرو و ثروت و جمعیت عظیم و امکانات جهان اسلام و قدرت راى آن در مجامع بین المللى، براى دفاع از ملت فلسطین استفاده کنند؛ به صرف یک قطعنامه و دو کلمه حرف، اکتفا نکنند؛ امریکا را به قطع مناسبات گوناگون و به اتخاذ مواضع قاطع تهدید کنند و از رژیمهاى اروپایى بخواهند که وارد میدان شوند.
امروز براى اروپاییها و غربیها هم روز امتحان بزرگى است؛ باید امتحانشان را در دفاع از حقوق بشر و آزادى که این همه ادعایش را مىکنند پس بدهند…
من مطمئن هستم ان شاء الله… صهیونیستها روزبه روز نفسهاشان بیشتر به شماره خواهد افتاد. این قدرتمندیها، دلیل قدرت واقعى نیست. دولت غاصب، روزبه روز و بتدریج به پایان عمر ناشى از استبداد و زورگویى خود نزدیک مىشود و ان شاالله دنیاى اسلام آن روزى را خواهد دید که فلسطین به دست خود ملت فلسطین اداره بشود.
“… فرآیند تحقق هدفهاى اسلامى، یک فرآیند طولانى و البته دشوارى است؛ به طور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مىشود اما تحقق آنها خیلى طولانى است. قدم اول که پرهیجان تر و پرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامى است؛ کار آسانى نبود؛ لیکن این آسانترین است. قدم بعدى، ترتب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است؛ یعنى ایجاد نظام اسلامى، که گفتیم نظام اسلامى، یعنى هندسه عمومى جامعه، اسلامى بشود؛ که این هم شد. قدم بعدى که از اینها دشوارتر است ایجاد دولت اسلامى است. دولت نه به معناى هیأت وزیران؛ یعنى مجموعه کارگزاران حکومت؛ یعنى من و شما. ما باید به معناى واقعى کلمه، در درون این نظام اسلامى، اسلامى بشویم؛ این مشکل تر از مراحل قبلى است.
ما مسؤولان باید خود را بسازیم؛ مرتب با خود کلنجار برویم؛ یکدیگر را به حق وصیت کنیم؛ یکدیگر را ارشاد کنیم؛ مثل آینه یى در مقابل یکدیگر، عیوبمان را صادقانه به هم نشان دهیم؛ بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روزبه روز بهتر کنیم. هر کس هم که جدیدا مسؤولیت را برعهده مىگیرد، با این نیت و با این هدف مسؤولیت را قبول کند که مىخواهد براى خدمت به مردم، یک انسان صالح بشود؛ آنگاه مىشود تشکیل دولت اسلامى. قواى مقننه و قضاییه و مجریه و مسؤولان گوناگون ما باید بتوانند تا حد قابل قبولى خود را با این قالبها و معیارهاى دینى و اخلاقى اسلامى تطبیق دهند؛ این مرحلهسوم است؛ ما الآن در این مرحله قرار گرفته ایم و باید دایم تلاش ما این باشد. اگر نماینده مجلسیم، اگر عضو دولتیم، اگر از مسؤولان قضایى هستیم، اگر روحانى هستیم، هر کجا قرار داریم، اولین و مهمترین وظیفه را اصلاح کار خود بدانیم؛ چون اصلاح شخص ما، صرفا اصلاح شخص نیست؛ ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضا و یک تصمیم گیرى من و شما در جامعه تأثیر مىگذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح کرده ایم. دوره پیش از انقلاب گذشت که بعضیها فقط به خود مىپرداختند. ما آن وقت به آنها ایراد مىگرفتیم که به فکر جامعه و مردم هم باشید. گفت:
آن گلیم خویش به در مىبرد ز موج
وین سعى مىکند که بگیرد
غریق را مىگفتیم به فکر غریقها هم باشید؛ فقط به فکر نجات خودتان نباشید. الآن آن زمان نیست؛ حالا من و شما اگر به فکر خودمان باشیم، به طور طبیعى غریقها را نجات داده ایم. اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است. پس تشکیل دولت اسلامى، مرحله سوم است.
بعد از این مرحله، مرحله تلألؤ و تشعشع نظام اسلامى است؛ یعنى مرحله ایجاد کشور اسلامى. اگر این مرحله به وجود آمد، آنگاه براى مسلمانهاى عالم، الگو و اسوه مىشویم؛ “لتکونوا شهداء على الناس=. اگر توانستیم این مرحله را بسلامت طى کنیم که از همت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلا بعید نیست آنگاه مرحله بعدى، ایجاد دنیاى اسلام است. ببینید، فرآیند تحقق نظام اسلامى، همین طور قدم به قدم به نتایج نهایى خود نزدیک مىشود. نمى شود توقع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم؛ اما دنیا را اصلاح کرده باشیم یا کشور، اسلامى شود؛ نه، ما باید به خود بپردازیم. پس یکى از چیزهایى که ما لازم داریم، استقامت و پایدارى است. استقامت، یعنى مسیر و جهتگیرى را گم نکنیم و مرتب خطاها را اصلاح کنیم و از این که به ما بگویند خطا کرده اید، بدمان نیاید…
کارهاى بزرگى برعهده شماست؛ واقعا بارهاى سنگینى بر دوشتان قرار دارد؛ باید بتوانید این بارها را تحمل کنید. از اطراف دنیا فشارهاى سیاسى وارد مىشود و تبلیغات منفى از همه طرف دنیا هجوم مىآورد؛ علتش هم معلوم است؛ چون نظام، نظامى است که با قلدرهاى دنیا درافتاده است. وقتى نظامى شعار عدالت بدهد و با ظلم دربیفتد، یعنى با ظالمها درافتاده است. ظالمها چه کسانى هستند؟ همیشه قلدرهاى دنیا ظالمند؛ ظالمها هم همان قلدرها هستند. کمتر اتفاق مىافتد که آدمهاى ضعیف، ظالم بشوند؛ زورداران هستند که ظالم مىشوند؛ پس به طور طبیعى نظام اسلامى با اینها درمى افتد. این شبکه عظیم به هم پیوسته درهم تنیده بسیار فاسد سرمایه دارى جهانى که استکبار جهانى هم در حقیقت، همان است و اداره کننده سیاستهاى جهانى است دایم تبلیغات مىکند، حرف مىزند، جوّ مىسازد و افکار عمومى درست مىکند؛ بازتابهاى اینها مىاید تا به یکى یکى افرادرسد؛ به نماینده مجلس مىرسد، به مسؤولان قضایى مىرسد، به دولت مىرسد، به وزارت خارجه مىرسد، به بخشهاى مختلف مى رسد؛ ایستادگى در مقابل اینها، ذخیره لازم دارد؛ بد نیست که دوستان در مواردى این ذخیره را در خود به وجود آورند…
به نظر من آنچه که امروز جزو مشکلات اساسى ماست، اختلافات بى مبنا و بى پایه یى است که بین جمع علاقه مندان و کارکنان و خدمتگزاران نظام جمع خودىیى که متعلق به نظام است وجود دارد. معناى خودى این است؛ حالا عده یى از روى کج سلیقگى یا بدفهمى یا موذیگرى، بحث خودى و غیرخودى را با جناحهاى کشور تطبیق مىکنند، که خیلى حرف بى ربطى است؛ نه، همه جناحهاى انقلاب جزو مجموعه خودى کشورند. این مجموعه خودى باید با یکدیگر همراه و همدل باشند؛ البته معنایش این نیست که با هم اختلاف سلیقه نداشته باشند، با هم بحث طلبگى نکنند و با هم برخى از مناقشات را نداشته باشند؛ اما تظاهر کردن به این مناقشات و عمده کردن چیز کوچکى که مناقشه انگیز است، چیز بسیار بدى است؛ جلوى رحمت الهى را مى گیرد؛ مردم را که باید به شما امید و اطمینان داشته باشند تا دنبال شما حرکت کنند و از شما حمایت نمایند، از شما دلسرد و مایوس مىکند؛ و شاید از همه مهمتر یا در ردیف مهمترینها این است که شما را از کارتان باز مىدارد. خیلى از کارهایى که به نظر نشدنى مىآید، شدنى است؛ در صورتى که مسؤول، براى این کار متفرغ باشد. این اختلافات و دعواها نمىگذارد شما متفرغ باشید؛ وجود اینها در دولت، مجلس، قوه قضاییه، داخل یک قوه، بین دو قوه، چیز بسیار بدى است.
از جمله چیزهایى که بسیار بد است، این گونه اختلافهاست؛ اینها را باید علاج کنید. البته الآن بنده دوستانه و برادرانه عرض مىکنم و واقعا به عنوان نصیحت عرض مىکنم که اینها را علاج کنید؛ اما اگر آدم ببیند همه مىخواهند علاج کنند، ولى چند نفر نمى گذارند چهار نفر این جا، چهار نفر آن جا نمى گذارند مجبوریم کسانى را که نمى گذارند وفاق به وجود بیاید، به گونه یى علاج کنیم! خشم و شهوت خود را کنترل کنید؛ مراقب باشید با خشم و طمع نه قضاوت کنید، نه قانون بنویسید و نه تصمیم بگیرید. بدترین چیزها این است که انسان در حالت شدت مجذوبیت نسبت به چیزى بخصوص اگر آن چیز، مادى و شخصى باشد یا تحت تاثیر ترس و خشم و عصبانیت، بخواهد تصمیمى بگیرد؛ چیزى را امضا کند؛ قیام و قعودى بکند؛ قضاوتى بکند و حکمى صادر نماید ؛ این لغزش بزرگى است.
بیش از هر چیز، دو عنصر دایم به یاد شما باشد:یکى خدا، یکى مردم. اگر خدا و مردم در یاد من و شما باشند، خیلى از کارها درست خواهد شد. «مردم» هم که مىگوییم، نه به خاطر این که آنها را شریک خدا یا در عرض خدا قرار مىدهیم؛ بلکه به خاطر این که خود خدا گفته است باید براى مردم کار کنید و به فکر آنها باشید؛ این وظیفه و مسؤولیت ماست…=
“دنیاى اسلام از عید فطر به عنوان یک نقطه اتحاد، تنبّه و بازگشت به خود و خدا استفاده کند؛ این چیزى است که امروز دنیاى اسلام به آن نیازمند است. بعد از همه تحلیلها و فراتر از همه سلسله علل و عوامل براى گرفتارىهایى که امروز دنیاى اسلام با آن مواجه است، انسان اساس را در تفرق مسلمین مشاهده مىکند.
مسلمین اگر با هم مجتمع باشند، دل آنها هم گرم خواهد شد و مرعوب دشمنان خود قرار نمىگیرند. هر کس که مرعوب قدرتهاى مسلط بینالمللى است ، به خاطر این است که احساس تنهایى و بىپشتیبانى مىکند، اگر دولت و ملتى مرعوبند، علت، همین است؛ اگر افرادى مرعوبند، علت، همین است. اگر ملتها و دولتهاى اسلامى به یکدیگر احساس دلگرمى کنند؛ دولتها ببینند که ملتهاشان پشت سر آنها ایستادهاند؛ ملتها ببینند که دولتها عازم بر احقاق حقند؛ ملتها ببینند که ملتهاى برادر، با آنها همدل و همصدایند؛ آن گاه رعبى که استکبار در دلهاى بعضى از ملتها و رؤساى دولتها انداخته است، دیگر جایى نخواهد داشت. اولین اثر اتحاد این است که انسان احساس قدرت مىکند. اولین اثر تفرق این است که باطن انسان را تُهى مىکند؛ «و تذهب ریحکم»؛ طراوت و نشاط یک انسان و یک ملت را از آنها مىگیرد. ما باید این درس را در درون کشور خود رعایت کنیم. همه آحاد ملت و بخصوص مسؤولین کشور باید نعمت وحدت و اتفاق و همدلى را – که خداى متعال آن را به ما ارزانى داشت – براى خود حفظ کنند و آن را به خطر نیندازند؛ «واذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعدءاً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا». برادرى، احساس همگامى و همدلى، نعمت بزرگ خداست . در داخل کشور، در صفوف مختلف مردم، در صفوف مسؤولان، در جمع سیاستمداران، در میان کسانى که حرف و جایگاه آنها در نظر مردم وقعى دارد، این احساس باید احساس مسلط باشد؛ بر تفرقها و مایههاى تفرق غلبه کنند؛ به یکدیگر نزدیکتر بشوند؛ موارد جزیى اختلاف را در موارد کلى وحدت و اشتراک حل و هضم کنند؛ نه این که آن جزیىها را عمده کنند و مشترکات بزرگ را ندیده بگیرند.
برادرى اسلامى ، علاقه به کشور، پرورش یافتن در دامان انقلاب، برخوردارى از نعمت بزرگ نظام اسلامى، دلسوزى نسبت به آینده، علاقهمندى به مردم؛ اینها مشترکات است و باید آنها را حفظ کرد؛ به خاطر اختلافات جزیى نباید به اینها خدشه وارد کرد؛ این براى ما یک فریضه و ضرورت است ؛ این فقط امرى نیست که «بهتر است» آن را مراعات کنیم؛ نه، «باید» آن را مراعات کنیم؛ هر کس مراعات نکند، به منافع کشور و مردم و به سرنوشت انقلاب ضربه زده است.
در سطح جهان اسلام هم همین طور است؛ دولتها باید با هم نزدیک شوند؛ باید احساس قدرت اسلامى به وجود بیاید. اگر استکبار بتواند تک تک دولتها وحکومتهاى اسلامى را با چیزهاى جزیى و با وعدههاى فریبگر از بدنه مجموعه دنیاى اسلام جدا کند، وضع همین چیزى مىشود که ملاحظه مىکنید؛ این وضع فلسطین است. مسأله فلسطین، شوخى و سرسرى نیست؛ امروز اساسى ترین مسأله ، دنیاى اسلام است و به سرنوشت غیر فلسطینىها در سرتاسر دنیاى اسلام بستگى دارد. مسؤولان کشورهاى اسلامى خیال نکنند که اگر مردم فلسطین را در چنگال خونریز دشمنانشان رها کردند، اسرائیل پس از بلعیدن و هضم کردن آنها – که البته چنین چیزى هرگز پیش نخواهد آمد – دولتهاى مسلمان را راحت خواهد گذاشت. البته ملت فلسطین قوى و نیرومند است ؛ این را نشان داده است.
ملت فلسطین نشان داد که قدرت مقاومت دارد، و انگیزهها در او عمیق است و بلاشک دندانهاى مهاجم خونریز سفاک را خواهد شکست و تا امروز هم با مقاومت و پایدارى خود، مشکل عظیم و لاینحلى را براى دولت جعلى و غاصب صهیونیستى به وجود آورده است که در طول پنجاه سال اخیر براى این دولت پیش نیامده بود.
فشارى که صهیونیستها و پشتیبانان آنها بر مردم فلسطین – این مردم مظلوم و به ستوه آمده – وارد مىکنند ، به خاطر این است که حرکت و قیام آنها در چرخ و پر دستگاه استکبار و استعمار آن چنان قلوه سنگى انداخته است که همه محاسبات را به هم زده است. البته دنیاى اسلام به این مسأله باید با چشم جِد نگاه کند؛ آن را از نظر دور ندارد، وظیفه خود را در قبال آن بشناسد و به آن عمل کند؛ آنگاه کار با روش صحیح دنبال خواهد شد و انشاءالله افق روشن خواهد شد…