آیه الله جوادى آملى
نگارش: و تدوین: حجهالاسلام والمسلمین محمد رضا مصطفى پور
تذکر:
مجموعه مقالاتى که تحت عنوان “انتظار بشر از دین” در این مجله به چاپ مىرسد، بعد از طرح اصل مسئله و بیان مبانى به راههاى تبیین انتظار بشر از دین پرداخت.
پنجمین راهى که براى تبیین انتظار بشر مطرح شد، تبیین انتظار بشر از دین از طریق مراجعه به متون نقلى بوده است که تاکنون دو مقاله در این زمینه به چاپ رسیده است. لازم به تذکر است که مراد از تبیین انتظار بشر از دین از راه مراجعه به منبع نقلى دین، این است که اگر ما به کتاب و سنت مراجعه کنیم ملاحظه مىشود حقایق فراوانى را در رابطه با زندگى دنیوى و ابعاد اجتماعى، سیاسى و اقتصادى زندگى انسان بیان کرده است که مجتهد و دین پژوه مىتواند با مراجعه به آن نظام اجتماعى، سیاسى و اقتصادى دینى را از آن مجموعه استنباط کند و به جامعه ارائه نماید. در دو مقاله قبلى مسئله امنیت ملى و وحدت ملى و اقتدار ملى با توجه به متون دینى تبیین شده است و در ادامه آن مباحث، مسئله دین و توسعه با مراجعه به متون دینى در معرض دید صاحب نظران قرار مىگیرد.
دین و توسعه
اگر دین به همه انتظارات جامعه بشرى پاسخ مىگوید: آیا در زمینه توسعه و ابعاد و انواع آن، از قبیل توسعه اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى هم، نظر دارد یا این که آن را به فرزانگان اجتماع واگذار کرده است؟ براى پاسخ به این سؤال و این که آیا توسعه با همه ابعادش در دین جایگاهى دارد یا نه؟ باید همه ابعاد دین را بررسى کنیم. زیرا دینى که داعیه جهان شمول دارد و همه افراد بشر را عائله مکتب خود مىداند، درباره توسعه هم باید نظرى جامع داشته باشد و اسلام هم خاتم ادیان و هم جهانى است و هم براى همه مردم در همه زمانها – اعم از حاضر و غابر – و مکانها – اعم از حاضر و بادى – پیام دارد و از جهات گوناگون نیازهاى بشرى را تشریح و اعلام مىدارد که: باید آن نیازها را تأمین کرد، پس دین درباره توسعه دستور دارد و حتى معیار حاجت را هم توسعه مىدهد.
بنابراین، اساس شناخت دین است و دینشناسى هم امر مشکلى است، زیرا دین داراى سه پایه و سه ضلع است که یک پایه آن در درون جان انسان و دو پایه آن در بیرون جان انسان قرار دارد و انسان باید خود را از خود تخلیه کند تا رکن درونى دین را بیابد و دو پایه بیرون را هم ببیند تا از مجموع آنها بفهمد فتواى دین چیست؟ دو پایهاى که در بیرون جان انسان است، قرآن و عترت نام دارد و پایهاى که در درون انسان است، عقل و فطرت نام دارد و عقل و فطرت از براهین شرعى است. یعنى چیزى را که عقل به صورت قطعى فهمیده باشد، حجت شرعى است، به همین دلیل، دین مجموعه عقل و نقل است. از این رو هم چنان که فهم هندسه فضایى به دلیل سه بعدى آن نسبت به هندسه مسطّحه مشکلتر است، دینشناسى هم به این دلیل مشکل است که ما تاکنون تصور مىکردیم، تمام احکام دین در نقل، یعنى قرآن و عترت خلاصه مىشود، در حالى که عقل هم از منابع اثباتى قوى دین است.
براى دریافت رابطه دین و توسعه توجه به چند نکته ضرورى است.
نکته اوّل: توسعه اقتصادى یکى از شئون جامعه انسانى است و هیچ شأن و کارى در دین بدون حکم نیست، قهراً اگر توسعه فعلى از افعال انسان است و انسان درباره آن اندیشه و انگیزه دارد، دین باید در مورد آن حکمى خاص داشته باشد که توسعه یا واجب است یا مستحب است و یا حرام است و یا مباح؟ یعنى اگر سه حکم اول را نداشته، دین مىگوید: انسان آزاد است آن را انجام دهد یا انجام ندهد، یعنى حکم به اباحه مىکند.
نکته دوم: احکام دین دو قسم اند: ۱- احکام تأسیسى، یعنى احکامى که ابداع و اختراع آن به دست شارع است. ۲- احکام امضایى یعنى شارع روش عقلاء و راه عقلانى را تأیید و امضا مىکند، آنچه را عقل مىفهمد، شارع آن را امضاء کرده است و حکم امضایى شارع مانند حکم تأسیسى وى شرعى و حجت است. یعنى احکام دین منحصر در احکام تأسیسى نیست، بلکه احکام امضایى هم از دین است. از این رو گفتند: سنّت سه قسم است، قول معصوم و فعل معصوم و تقریر معصوم، و تقریر و امضاء صاحبان شریعت هم یا به فعل و عمل است و یا به قول است و یا به سکوت. بنابراین اگر صاحب شریعت با سکوت خود حکمى را امضاء کرده باشد، آن حکم دینى است و اگر دینى شد، پیروان دین آن را با صبغه دینى انجام مىدهند.
نکته سوم: دین از جهات گوناگون نه تنها مانع توسعه یا بىتفاوت نسبت به توسعه نیست؛ بلکه به توسعه تشویق کرده است و حتى خود توسعه را توسعه داده و از جهات فقهى و اخلاقى و اعتقادى توسعه را تصحیح کرده است.
تصحیح توسعه از نظر اعتقادى
به لحاظ این که مبناى همه کارها خداست و خدا همه چیزها را مىآفریند و نازل مىکند و سود و زیان انسان هم به دست خدایى است که این جهان را آفریده و آینده و حشر انسان به لقاءخداوند است باید همه کارها – چه در بعد اقتصادى و چه در بعد فرهنگى و آموزشى و چه در ابعاد دیگر – در جهت دستور و رضاى خدا باشد و انسان در همه کارها باید تقرب به خدا را هدف قرار داده و در همه کارها قصد قربت داشته باشد تا آن کارها جنبه عبادت پیدا کند و اگر کسى براى رضاى خدا در ابعاد مختلف تلاش و حرکت کند سعى مىکند مثلاً در علوم از بخشهاى مفید و سودمند آن استفاده کند و یا بخشهاى مفید آن را فراگیرد و در اقتصاد عادلانه رفتار نماید؛ یعنى تولیدش صحیح و توزیع آن عادلانه باشد.
تصحیح توسعه از جهت اخلاقى وفرهنگى
از جهت اخلاقى و فرهنگى دین جامعه بشرى را به گسترش قسط و عدل دعوت کرده و از تعدّى و تجاوز به حقوق دیگران بازداشته است و از طرفى او را به فراگیرى علم و تعلیم و تعلّم کاربردى و بهره بردارى صحیح از آن توصیه نموده است. به طورى که هیچ اخلاق یا علم ضرورى یا سودمند نیست مگر این که دین فراگیرى آن و عمل بر طبق آن را واجب یا مستحب دانسته است.
توسعه از نظر فقهى
فتواى فقهى این است: هرچه نیاز جامعه انسانى و بشرى است و فراهم کردن آن سودمند است، گاهى واجب عینى است و گاهى واجب کفایى است و به عبارت دیگر: هرچه که در سعادت انسان سهم مؤثرى دارد و جامعه انسانى بدون آن به زندگى کامل و سعادت مندانه راه نمىیابد، تأمین و تحصیل آن به نحو کفایى یا عینى واجب است. بعد از توجه به نکات فوق به سراغ متون نقلى دین مىرویم و با مطالعه آن مىبینیم، سند نقلى دین درباره توسعه اقتصادى مسائل فراوانى را مطرح کرده است که به نمونههایى اشاره مىشود.
۱- توسعه بر واجب النفقه
مرحوم فیض در المحجه البیضاء نقل مىکند که پیامبر اکرم(ص) روزى با اصحاب نشسته بود، جوان رشید و نیرومندى از جلوى چشم آنان گذشت، اصحاب گفتند: “ویح هذا لو کان شبابه و جلده فى سبیل الله” اى کاش این جوان با این قدرت و جوانى که دارد در راه خدا قدم برمىداشت، وجود مبارک پیامبر(ص) فرمود: “لاتقولوا هذا فانّه ان کان یسعى على نفسه لیکفّها عن المسأله و یغنیها عن الناس فهو فى سبیل الله و ان کان یسعى على أبوین ضعیفین او ذریه ضعاف لیغنیهم و یکفیهم فهو فى سبیل الله و ان کان یسعى تفاخراً أو تکاثراً فهو فى سبیل الشّیطان”۱ این چنین نگوئید. راه خدا زیاد است اگر این شخص کوشش مىکند که نیازهاى خود را برطرف کند تا کلّ بر جامعه نباشد، این راه خداست و اگر به قصد تأمین معاش پدر و مادرش و یا به قصد تأمین نیاز ذریهاش کوشش مىنماید راه خداست ولى اگر به این قصد مىکوشد که بر حجم ثروت خود بیفزاید و تفاخر نماید، راه شیطان است.
با استفاده از این روایت روشن مىشود که توسعه نسبت به کسانى که واجب النفقه انسان هستند، لازم است. اما اگر بیشتر در متون دینى تفحص کنیم، مىیابیم که هر نیازمندى که در جامعه اسلامى زندگى مىکند تأمین آنها بر امت اسلامى به عنوان واجب عینى یا کفایى لازم است. زیرا افراد زیادى تحت تکفّل انسان هستند. چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: “کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته”.
۲ – نیازمند، واجب النفقه متمکّن
دین برخى افراد را واجب النفقه انسان مىداند، مثل همسر و فرزندان و پدر و مادر و گاهى هر نیازمندى را در جامعه اسلامى واجب النفقه کسانى مىداند که تمکّن تأمین دارند. اگر کسى از حال محرومى خبر دارد و دیگران از آن بىخبر هستند، تأمین هزینه او بر این شخص واجب عینى است و اگر چند متمکن از او آگاهند تأمین هزینه وى بر آنان واجب کفایى است و این پیام دوم دین است که قلمرو آن مسلمانان نیازمند است. از این رو رسولالله(ص) فرمود: “من اصبح لایهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم”۲ اگر کسى صبح کرد و همتش این نبود که مسلمانان را از مشکلات برهاند، چنین کسى مسلمان نیست (در واقع روح اسلام را از دست داده است) مثلاً اگر فرد یا جامعهاى هم اطلاع دارند و هم متمکنند و مىتوانند مسلمانان محروم و قحطى زده اتیوپى را از فقر و گرسنگى رها کرده و نجات دهند، باید این کار را انجام دهند.
۳- تأمین نیاز غیر مسلمان
از آن جایى که دین الهى یک پیام جامعترى دارد، به لحاظ این که خود دین جهان شمول است، اگر نیازمندى چه مسلمان و چه غیر مسلمان از مسلمانان استمداد کند بر مسلمانان متمکن لازم است، براى نجات وى اقدام کنند. رسول خدا(ص) فرمود: “من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم”۳ اگر کسى بشنود که مظلوم و محرومى در نزدیک یا در اقصى نقاط عالم مسلمانان را به کمک فرا مىخواند و جامعه اسلامى به کمک او نشتابد، چنین جامعه روح اسلام را ندارد، یعنى: کافر و غیر مسلمان اگر از مسلمانان کمک خواست و راهى هم براى تأمین خود ندارد و خود او هم مزاحم اسلام و مسلمانان نبوده و محارب و رهزن نیست، توطئهاى علیه اسلام و مسلمین ندارد، باید او را تأمین کرد و استمداد او را اجابت نمود.
۴- تأمین غیر انسان
پیام چهارمى که دین دارد این است که نیازمند چه انسان باشد و چه حیوان، باید براى رفع نیاز او تلاش کرد، حتى اگر حیوان غیر مزاحمى گرسنه یا تشنه باشد، باید براى رفع گرسنگى یا تشنگى او اقدام کرد و این پیام چهارم جامعتر از پیامهاى گذشته است که مىگوید: حیوان گرسنه یا تشنه را تأمین کن.
امام باقر(ع) فرمود: “انّ الله تبارک و تعالى یحبّ ابراد الکبد الحرّى و من سقى کبداً حرّى من بهیمه أو غیرها اظلّه الله یوم لا ظلّ الاظلّه”۴ خداوند ابراد و خنک کردن کبد داغ و سوزنده را دوست دارد. امام صادق(ع) فرمود: “افضل الصدقه ابراد کبد حرّى”۵ در این دو حدیث سخن از انسان نیست، سخن از کبد است، خواه کبد انسان و خواه کبد حیوان.
بنابراین دینى که مىگوید: آب دادن به حیوان تشنه حرام گوشت ثواب دارد، یا رفع تشنگى حیوان حلال گوشت اجر دارد، دید او فوق العاده وسیع است.
اگر فتواى دین این است که اگر مسلمانید، نگذارید در روى زمین کسى گرسنه یا تشنه بماند، پس هر که نفس مىکشد و مزاحم انسان و اسلام نیست، تحت تکفّل عمومى مسلمانان است و مسلمانان باید او را تأمین کنند.
بنابراین اصل کلّى این است که هر کس از مسلمانى یا کشور اسلامى استمداد کند، حتى اگر در دورترین نقطههاى زمین باشد، چه کمک سیاسى بطلبد و چه کمک فکرى و فرهنگى و یا کمک اقتصادى و یا کمک نظامى، مسلمانان باید به کمک آنها بشتابند و اگر نشتابند مسلمان واقعى نیستند و هرگز این مسلمان نمىتواند بگوید: من نمىتوانستم زیرا این توان، توان و قدرت تحصیلى است، نه حصولى، یعنى مسلمان باید آن را در همه ابعاد فراهم کند تا بتواند عملاً اقدام نماید.
اگر کسى بگوید: من نمىدانستم و نمىتوانستم، از او مىپرسند چرا یاد نگرفتى و توانا نشدى و هرگز علم یا قدرت اقتصادى، خود به خود نصیب کسى نمىشود، بلکه شرائط آن تحصیلى است و باید فراهم شود.
تذکر: لزوم کمک نظامى و مانند آن مىتواند در صورت میثاق محلّى یا منطقهاى یا بین المللى مشروط و محدود باشد، زیرا رعایت تعهّد نیز از احکام حتمى اسلام است.
توسعه فرهنگى و دین
۱- دین به فراگیرى علوم سودمند دستور مىدهد، حتى اگر لازم باشد براى فراگیرى آن به دورترین نقاط عالم سفر کرد و از این رو پیامبر اسلام(ص) فرمود: “اطلبوا العلم ولو بالصّین”۶ و این علم عام است و شامل علوم مختلف انسانى، تجربى، ریاضى و… مىشود.
۲- از آن جایى که باید علم را فرا گرفت، حتى اگر در دورترین نقاط عالم باشد، لازمه آن این است که باید به زبان آنها آگاه بود، باید به آئین و آداب سفر و فرهنگ آن مردم آشنا بود.
۳- همواره رتبه تعلیم قبل از تعلّم است زیرا علم قبل از جهل است یعنى: اگر دین تعلّم را بر جاهلان واجب کرده است، در مرتبه قبل تعلیم و آموزش را بر عالمان واجب نموده است. چون علم قبل از جهل است. امام صادق(ع) فرمود: “قرأت فى کتاب على (ع) انّ الله لم یأخذ على الجهّال عهداً بطلب العلم حتى أخذ على العلماء عهداً ببذل العلم للجهّال لانّ العلم کان قبل الجهل”۷ خدا از هیچ قومى پیمان نگرفت که عالم بشوند، مگر این که از خردمندان آنان پیمان گرفته است و بر آنها تکلیف کرده است که جاهلان را درس بدهند و علم بیاموزند چون علم قبل از جهل بوده است.
بنابراین همان طور که تعلّم بر جاهلان واجب است تعلیم بر معلمان و عالمان واجب. چون میثاق و تعهد دو جانبه است، همان طورى که از جاهلان تعهّد گرفته شد که یاد بگیرند از عالمان تعهد گرفته که علم را بیاموزند.
۴- مطلب دیگرى که از روایت لزوم فراگیرى علم حتى در نقاط دور دست، استفاده مىشود، این است که علاوه بر آشنایى به زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آنان، بر مسلمانان لازم است براى توسعه فرهنگى با ملتهاى دیگر تبادل فرهنگى و تعاطى علمى داشته باشند.
مطلبى که توجه به آن لازم است این است که اگر شخص و یا کشورى خواست، توسعه فرهنگى و اقتصادى داشته باشد، نباید سنتهاى صحیح خود را از دست بدهد و تابع سنتهاى دیگران گردد، بلکه باید سنتهاى اصیل را شکوفا کند.
به هر حال اگر سنتى از عقل و میثاق الهى وفطرت دینى برخاست، باید آن را شکوفا کرد و اگر چیزى در برابر عقل و فطرت بود، باید آن را زدود و راه توسعه هم، شکوفایى عقل وفطرت و میثاق الهى است.
۵ – از آن جهت که اسلام، سرآمد مکتبها است: الاسلام یعلو و لایعلى علیه”۸ امت اسلامى موظف است در توسعه فرهنگى بعد از فراگیرى مبادى تعلیم، ملتهاى دیگر را از رهآورد وحى الهى باخبر کند و جهانى را از نوآورىهاى قرآن و عترت که آخرین پیام را براى بشریت آوردهاند، مطلع گرداند و این اصل حاکم بر تمام ابعاد توسعه است.
توسعه سیاسى و اجتماعى
چنان که گفته شد: دین اسلام، دین جهانى است، دین جهانى مىگوید: با کسانى که با دین مخالفت و محاربتى ندارند، مىتوانید زندگى مسالمتآمیز داشته باشید از این رو قرآن کریم مىفرماید: “لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ”۹ خدا نهى نمىکند که شما با کسانى که در صدد براندازى نظام اسلامى نبودند، درصدد محاربت با نظام اسلام نبودند، در فکر تضعیف یا تبعید شما نبوده و با شما کارى نداشتند، با آنها زندگى مسالمتآمیز داشته باشید.
بنابراین کسى که شاک متفحّص است و هنوز دین براى او روشن نشده، مىتوان با او براساس قسط و عدل رابطه برقرار کرد. البته اگر کسى سدّ راه و خار مسیر بود، و خود و دیگران را از راه الهى صدّ نمود، حساب جدایى دارد.
پى نوشتها :
۱ – المحجه البیضاء، ج۳، ص۱۴۰ ؛ احیاء العلوم، ج۲؛ کتاب آداب الکلب و الهاش، باب اول، ص۶۱٫
۲ – اصول کافى، ج۲، حدیث۱، ص۱۶۳٫
۳ – همان، حدیث۵، ص۱۶۴٫
۴ – فروع کافى، ج۴، حدیث۶، ص۵۸٫
۵ – همان، حدیث۲، ص۵۷٫
۶ – بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۰ ،۱۷۷٫
۷ – اصول کافى، ج۱، باب بذل العلم، ص۴۱٫
۸ – ممتحنه، آیه۸٫
۹ – آل عمران، آیه۱۵۴٫