تنظیم ونگارش: حسین پسندیده
اشاره :
مدتى نسبتاً طولانى این افتخار را داشتم که بر سر سفره روحبخش سیره علوى بودیم و مولا عنایت کرد توانستیم در حد توان اندکمان از این سفره لذیذ بهرهمند شویم.
اینک با پایان یافتن آن سلسله مباحث، بحثى جدید پیش رو داریم که عنوان آن “در آستان امامان علیهم السلام” مىباشد. در این مباحث برآنیم تا با الهام از زیارت جامع، ارزشمند و پرمحتواى جامعه، خوشهاى از درخت پربار معرفت امامان(ع) برچینیم.
“معرفت امامان” یک وظیفه حتمى و تردیدناپذیر هر دین باور است و بىتردید در این باب متنى کاملتر از زیارت جامعه نیست، در این زیارت به بیش از دویست و پنجاه ویژگى از ویژگیهاى امامان(ع) اشاره شده است.
مباحثى که پیش روى شماست تقریرى فشرده از سلسله دروسى است که در سال جارى (۱۳۸۰) روزهاى پنجشنبه در مدرسه فیضیه قم در محضر طلاّب حوزه علمیه قم داشتهام و هم چنان ادامه دارد این مباحث توسط برادر عزیز جناب ثقه الاسلام حسین پسندیده تدوین شده است.
امید که این برگ سبز شایسته تقدیم به محضر عاشقان ولایت باشد. انشاء الله.
سید احمد خاتمى
زیارت امامان (ع)
مدخل
امامت از دیدگاه شیعه، اصلى است پیوند خورده با نبوّت که تداوم وجودى نبوّت در آن تجسّم یافته است. مکتب اسلام خاتم الادیان است و پیامبر آن خاتم النبیین و تضمین کننده این خاتمیت، مسأله امامت است که همچنان تداوم بخش راه نبوّت است.
براین اساس باید به این اصل که اصل کاربردى در دیدگاه ماست، بهاء ویژه داده شود. تأکید فراوانى که در روایات در باب امامشناسى وارد شده است، از این رهگذر است، که اشاره به برخى از آنها مفید است.
الف: از یکى از صادقین علیهما السلام نقل شده است که فرمود: “لایکون العبد مؤمناً حتى یعرف الله و رسوله و الائمه کلّهم و امام زمانه، و یردّ الیه و یسلّم له، ثم قال: کیف یعرف الآخر و هو یجهل الاول؟!”۱ بنده مؤمن نخواهد شد مگر آن که خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمان(عج) رجوع کند و تسلیمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممکن است کسى امام خود را که امام زمان اوست بشناسد و امام اول را نشناسد (از این جهت همه امامان را باید شناخت)
شناخت امامان هم به دو صورت است:
یکى شناخت شناسنامهاى، که عبارت است از اطلاعاتى از قبیل: نام امام، نام پدر، همسر یا همسران، عدد اولاد، تاریخ ولادت، تاریخ شهادت و… این معرفت مفید است ولى نجات بخش نیست.
دیگرى معرفت نجات بخش است که از دو قسمت تشکیل شده است :
اول شناخت جایگاه امامان عندالله و نقش آنان در جهان هستى.
و دوم شناخت سیره اهل بیت علیهم السلام.
بحث ما در این مجال درباره قسمت اوّل این معرفت است که امامان و جایگاه والاى آنان را بشناسیم و در این راستا باید خود اهل بیت جایگاهشان را بیان کنند، چرا که بهترین معرّف آنان کسى جز خودشان نیست. آنچنان که در باب معرفت خداوند هم بهترین معرفت، معرفتى است که از ناحیه خود او باشد، فلذا در دعاى شریف ابوحمزهثمالى این گونه بیان کرده است: “بک عرفتک و أنت دللتنى علیک و دعوتنی إلیک” از راه خودت تو را شناختم و تو مرا به خودت راهنمایى کردى و به سوى خودت خواندى.
براى تأمین این هدف زیارت شریف جامعه جایگاهى ویژه و والا داشته و مىتوان گفت که بهترین و جامعترین متن امامشناسى است.
این متن از امامهادى(ع) روایت شده است. از آنجا که این متن به عنوان زیارت جامعه است، ابتدا بحثى پیرامون زیارت تقدیم مىکنیم سپس به شرح متن آن مىپردازیم.
معناى زیارت
معناى زیارت، آنچنان که از مجموع آیات و روایات استفاده مىشود، این است که زیارت ارتباط روحهاست، همانطور که لقاء ارتباط جسمهاست. ممکن است چنین معنایى از لغت “زیارت” استفاده نشود ولى استعمال زیارت به خصوص در لسان پیامبر(ص) و امامان(ع) در این معناست.
مهمترین قرینه در این رابطه زیارات از راه دور براى ائمه(ع) است و زیارت از راه دور چیزى جز ارتباط روحى نیست. بنابراین تعریف جامع از زیارت اینکه: زیارت عبارت است از ارتباط روحى با معصوم(ع).
آدابى هم که نقل شده گامى است براى ایجاد این ارتباط. اینکه گفته شده قبل از زیارت، وضو وغسل انجام دهید، سخن از طهارت جسم و روح است، اینکه گفته شده با آرامش و وقار به زیارت بروید، در جهت زمینه سازى ارتباط روحى با معصومین سلام الله علیهم اجمعین است.
مبانى زیارت
مبانى اعتقادى زیارت چیست؟
اگر آن مبانى شناخته شود زیارت تأثیر فزونترى خواهد گذاشت و زائر با بصیرت بیشترى به زیارت محبوب خود خواهد پرداخت.
اولین و اساسىترین مبناى زیارت، عشق به خداوند است. این که این همه انسانها در جهان آمدهاند و رفتهاند، ولى تنها تعداد معدودى مورد توجّه، محبت و عشق قلبهاى سلیم قرار گرفتهاند، نشأت گرفته از عشق اینان به خداوند است چرا که حبِّ محبوب و محبّ خدا، حبّ خداست. اینکه عشق به پیامبر(ص) و ائمه(ع) قلعه دلها را تسخیر کرده و دلهاى عاشق به گردشان طواف مىکنند همین جهت است، چرا که اینها عباد صالح خدا بودند. عشق به پیامبرى که بنده اوست “أشهد ان محمداً عبده و رسوله”، عشق به امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) که در عزت و سرافرازیش همین بس که بنده اوست “إلهى کفى بی عزّاً أن أکون لک عبداً”.
پس اولین مبناى زیارت، عشق به خداست و بدون آن زیارت بىمعناست و از حدّ سیاحت فراتر نمىرود. فلذا عاشق خداست که هر ساله رنج سفر به بارگاه ملکوتى امام رضا(ع) را هموار مىکند و هر دم در شوق زیارت حرمین و عتبات عالیات مىسوزد، ولى آن کس که سیاحت مىکند این مکانها برایش یک بار جاذبه دارد و بس. اما زائران آستان مقدّس امامان پیوسته به یاد آنها بوده و آرزوى زیارت تربت پاکشان را دارند.
دومین مبناى زیارت ابراز مودّت به اهل بیت است که مزد رسالت است: “قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى”۲ موده فى القربى مزد رسالت است و رفتن به زیارت اهل بیت در حقیقت اداء این دین است، دینى که در قبال رسالت بر گردن مسلمانان است. جایگاه این مودّت قلب است. امر قلبى نمود و بروز مىخواهد و یکى از جلوههاى نمودِ مودّت زیارت است. در حقیقت کسى که به زیارت آل الله مىرود، مودّت قلبى خود را ابراز مىکند.
از دیگر جلوههاى ابراز مودّت، که اشاره به آن خالى از لطف نیست، شاد بودن در شادى اهل بیت و محزون بودن در غم ایشان است.
از دیگرراههاى ابراز مودت، نامگذارى نام اهل بیت، بر فرزندان است. نامگذارى نشان از علاقه است لذا در بین طاغوتىها، نامهاى طاغوتى بازار گرمى دارد. مثلاً در آگهىهاى تسلیت، گاهى امضا کنندگان همه داراى اسمهاى غربى هستند که مىفهماند این شخص حال و هواى دیگرى داشته است و گاهى هر چه هست، نام پیامبر(ص) و بچههاى پیامبر(ع) است که نشان دهنده ارادت این شخص به اهلبیت است. از روایات استفاده مىشود که اهل بیت دوست داشتند در هر خانهاى نام پیامبر و اهل بیت(ع) وجود داشته باشد. بعضى مىگویند اسم پدرم یا مادرم یا خواهرم یا برادرم چنان بوده و حال زیبا نیست که نام پسرم را و یا دخترم را همین بگذارم، در حالى که سیره امامان اینگونه نبوده است.
امام سجاد(ع) مىفرماید: روزى در مدینه، مروان مرا دید و پرسید اسمت چیست؟
گفتم: على.
پرسید نام برادرت چیست؟
گفتم: على.
پرسید نام برادر دیگرت چیست؟.
گفتم: على!
مروان گفت: على و على، چرا همه را پدرت به اسم على نامگذارى کرده است؟!
سپس به خدمت پدر بزرگوارم (سیدالشهدا) رفتم و جریان را نقل کردم، که پدرم فرمودند: واى بر مروان! اگر صد پسر براى من متولد شود، دوست دارم هیچ نامى جز على برایشان قرار ندهم.۳
به هر حال مودّت فى القربى مزد رسالت است و زیارت اداء این دین است.
سومین مبناى زیارت، اعتقاد به حیات پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. ما معتقدیم امامان و پیامبر(ص) زندهاند و حیاتى معنادارتر از حیات مادى دارند، وقتى شهدا زنده هستند “وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ”۴ پیامبر(ص) و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و امامان معصوم علیهم السلام امام شهیدانند.
بعضى “بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ” را به معناى زنده یادى و زنده بودن خاطراتشان معنا کردهاند که:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئى نبرند
این گرچه قابل انکار نیست، ولى حیات شهیدان فوق این است، حیاتى را که قرآن مطرح مىکند حیاتى واقعىتر از این حیات مادى است. منتهى ما محبوس چهارچوبه طبیعتیم و آن حیات مافوق را نمىفهمیم. به جهت همین اعتقاد است که در اذن دخول ائمه(ع) مىگوئیم: “أشهد انّک تسمع کلامی و تردّ سلامی” شهادت مىدهم که کلامم را مىشنوى و سلامم را پاسخ مىدهى.
این ابراز اعتقاد به حیات ائمه(ع) است. لذا در روایات فراوان وارد شده است که زیارت بعد از موت ائمه(ع) مانند زیارت زمان حیات است.
نقش زیارت
تأثیر و نقش زیارت در زندگى فردى و اجتماعى را مىتوان در سه حوزه تربیت، سیاست و معرفت تبیین کرد.
الف: نقش تربیتى زیارت:
تربیت نیاز به دو رکن اساسى دارد:
اول: برنامه.
دوم: الگو.
این که چگونه، با چه راهکارهایى و طبق چه الگویى یک نظام تربیتى داشته باشیم، قرآن و سنّت، برنامه تربیتى را مطرح کردهاند و ائمه(ع) الگوى تربیتى اسلام هستند، و زیارت آنان باعث توجه به این الگوهاست، البته هر کس به اندازه فهم خودش الگو مىگیرد.
یکى امام رضا(ع) را به عنوان ضامن آهو و امام رئوف مىشناسد و به همین اندازه براى او جنبه الگویى دارد، دیگرى نکات اخلاقى زندگى امام در نظرش پیوسته جلوه دارد، تواضع امام، گذشت امام، ساده زیستى امام و… دیگرى معارف امام رضا(ع) را مىفهمد و دیگرى به باور ولایت تکوینى ائمه(ع) مىرسد و… هر چه سطح معرفت بالاتر بیاید، الگو پررنگتر مىشود.
آن اصل ثابتى که در همه زیارتهاست، الگو بودن اهل بیت(ع) است. اگر بخواهیم یکجا تمام اخلاق اسلامى، رابطه درست با خدا، رابطه درست با مردم، رابطه درست با نفس و… را ببینیم، باید اهل بیت را مدّ نظر گرفت، چرا که آنچه خوبان همه دارند این گلهاى جهان هستى به تنهایى دارند. پس زیارت در حقیقت یک کلاس اخلاق است.
ب: نقش سیاسى زیارت:
زیارت، اعلان بیعت با آرمان امامان(ع) است. در کمتر زیارتى است که مضامینى مانند این مضامین نباشد: “انّى سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم و ولىّ لمن والاکم و عدوٌّ لمن عاداکم”۵ قرینه نقش پررنگ سیاسى زیارت امامان، برخورد خلفاى جبّار با آن است. گنبد و بارگاه أبىعبدالله(ع) چه تأثیرى دارد که متوکّل مىگوید: تربت ابىعبدالله(ع) را ویران کنید و شخم بزنید؟!۶
تأثیرش این است که هر که به زیارت ابىعبدالله(ع) مىآید سرتاپایش ضد ظلم و طغیان مىشود و تجسّم ظلم و طغیان متوکّل عباسى است، پس برخورد مىکند.
در تاریخ نقل شده است که متوکل آوازه خوانهائى داشت که مجالس عیش او را گرم مىکردند! یکبار پرسید سرپرست آوازه خوانها کجاست؟ گفتند: به زیارت سیدالشهدا رفته است.
گفت: عجب! در دستگاه ما و زیارت سیدالشهدا! آن هم سرپرست آوازه خوانها!!
بلافاصله دستور مىدهد آن تربت را ویران کنند و هر کس به زیارت سیدالشهدا مىرود، او را به زندان انفرادى بیندازند.
ج: نقش معرفتى زیارت:
بهترین راهى که اهل بیت (ع) براى معرفت خودشان برگزیدهاند، زیارتهاى مأثوره است.
زیارتهاى مأثوره را نباید فقط به قصد ثواب خواند، گرچه ثواب فراوان دارد، بلکه باید با این دید به زیارتنامهها نگاه کرد که اینها (البته زیارتنامههاى مأثوره) متون امامشناسى هستند.
زیارتنامهها دو دسته هستند:
یک دسته زیارت نامههایى که براساس کلیّات، توسط علما انشاء شده است.
صاحب جواهر(ره) در آخر بحث “حج”، کلیاتى دارد که هر کدام از اولیاى خدا را خواستید زیارت کنید، به این صورت زیارت کنید.
براساس آن کلیات، زیارتنامههایى تهیه مىشود و غالب زیارت امزادهها – بجز اندکى – اقتباس از آن است.
دسته دوم: زیارتهایى است که خود ائمه(ع) انشاء کردهاند مانند: زیارت امین الله، زیارت عاشورا، زیارت اربعین و دیگر زیارتهاى معتبر.
فلذا براى معرفى نهضت سیدالشهدا(ع) هم، هیچ متنى جامعتر از زیارت نامهها نیست.
جامعترین متن حسینشناسى، همین زیارت عاشورا و زیارت اربعین است. با این زیارات اهداف سیدالشهدا، دشمنان سیدالشهدا و دوستان سیدالشهدا را مىتوان شناخت.
بنابراین زیارت و زیارتنامهها کانون معرفت اهل بیت(ع) هستند و زیارت جامعه از کاملترین آنها است.
شبهات پیرامون زیارت
وهّابیت به تبع “ابن تیمیه” زیارت را شرک تلقّى کردهاند و مىگویند کسى که به زیارت پیامبران و امامان(ع) مىرود گویا آنها را مىپرستد و تعدادى روایات جعلى هم نقل کردهاند و از این طریق قصدى جز اغواگرى ندارند.
پاسخ اجمالى اینکه، استدلال اینها بدین شکل است: زیارت پرستش است و پرستش غیر خدا ممنوع و شرک است، پس زیارت ممنوع و شرک است، در حالى که در مقدمه اول این قیاس مغالطهاى صورت گرفته و آن برابرى زیارت و پرستش است که شیعه به هیچ نحوى به آن معتقد نیست. زیارت تنها ابراز عشق و علاقه است و حتى مورد تأکید شخص پیامبر(ص) هم بوده است.
مرحوم علامه امینى در کتاب گرانقدر “الغدیر”، ۲۲ حدیث از ۱۸۶ کتاب و منبع اهل سنّت، نقل مىکند که پیامبر خود به زیارت ترغیب فرمودهاند مانند:
عن عبدالله بن عمر مرفوعاً عن النبی(ص): “من زار قبری وجبت له شفاعتی”۷ هر کس قبرم را زیارت کند، شفاعتش بر من واجب مىشود.
عن ابى هریره مرفوعاً عن النبى(ص): “من زارنى بعد موتى فکانّما زارنى و اناحىّ و من زارنى کنت له شهیداً و شفیعاً یوم القیامه”۸ آن کس که بعد از مرگم مرا زیارت کند، آنچنان است که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است و آن کس که مرا زیارت کند، من گواه و شفیع او در قیامت خواهم بود.
ایشان ۴۲ گفتار هم از علماى اهل سنّت، در باب مشروعیّت زیارت نقل مىکند که به ۲ مورد اشاره مىشود:
قال القاضی عیاض المالکى(المتوفى۵۴۴(: “و زیاره قبره(ص) سنه مجمع علیها، و فضیله مرغّب فیها”۹ قاضى عیاض مالکى گفته است: زیارت قبر پیامبر(ص) سنتى است که بر جوازش همه متفق بوده و فضیلتى مورد ترغیب است.
قال ابن هبیره (المتوفى ۵۶۰): “اتفق المالک والشافعى و ابوحنیفه و احمد بن حنبل، على انّ زیاره النبى(ص) مستحبه”۱۰ ابن هبیره گفته است امامان فقهى اهل سنت مالک و شافعى و ابوحنیفه و احمد بن حنبل همه متفق اند که زیارت پیامبر(ص) مستحب است.
پس از بیان این مقدّمات، مقتضى است بحث درباره زیارت جامعه را آغاز کنیم و البته قبل از بررسى متن آن، بررسى سند آن الزامى است.
سند زیارت جامعه
زیارت جامعه در کتب روایى و منابع حدیثى فراوانى نقل شده است که از اهمّ آنها مىتوان به این موارد اشاره کرد:
۱- من لایحضره الفقیه، باب ما یجزى من القول عند زیاره جمیع الائمه(ع)، ج۲، ص۶۰۹، ح۳۲۱۳٫
۲- تهذیب الاحکام، باب زیارت جامعه لسائر الشهداء على اصحابها السلام، ج۶، ص۹۵، ح۱٫
۳ – وسائل الشیعه، باب استحباب الغسل لزیاره امیرالمؤمنین علیه السلام، ج۱۴، ص۳۹۰، ح۱۹۴۴۵٫
۴- مستدرک الوسائل، باب نوادر مایتعلق بابواب المزار، ج۱۰، ص۴۱۷، ح۱۲۲۷۴٫
۵- بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷٫
۶ – عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۲٫
سندى که مرحوم شیخ در کتاب من لایحضره الفقیه آورده است به این شکل است:
“روى محمد بن اسماعیل البرمکى قال: حدثنا موسى بن عبدالله النخعى قال قلت لعلى بن محمد علیه السلام…”
اما محمد بن اسماعیل برمکى، دربارهاش دو نظریه موجود است. در رجال نجاشى با این تعبیر از او یاد شده است “کان ثقهً مستقیماً”، او مورد اطمینان و پیرو مکتب اهل بیت(ع) بوده است.
لکن در رجال ابن الغضائرى او را ضعیف شمرده است.
در رجال ابن داود پس از بیان این دو نظریه مىگوید: “والثقه ارجح” مرحوم علامه هم در این مورد پس از بیان اختلاف در شأن او، توثیقش را ترجیح مىدهد. مرحوم حضرت آیه الله خویى(قده) به ذکر اسم او کفایت کرده است.
اما در مورد موسى بن عبدالله نخعى، تقریباً در هیچ کتاب رجالى در موردش توضیح داده نشده است. مرحوم خوئى هم فقط نام او را آورده است.
نکتهاى که باید متذکر شد اینکه در توثیق روایات نباید تنها به سند اکتفا کرد، بلکه در کنار سند، محتوا و متن را هم باید دید. اگر در موردى سند ضعیف باشد، امّا متن محکم و متقن باشد، به طورى که جز از عهده معصوم برنیاید، آن روایت اخذ کردنى است. چنانچه در سند صحیفه سجادیه راوى (موسى بن متوکل بنهارون) ثقه نیست ولى این ضرر به جایگاه صحیفه نمىزند، زیرا مضمون بلند صحیفه به گونهاى است که جز امام معصوم(ع) کسى عُرضه انشاء آن را ندارد و ما یقین داریم از امام سجاد(ع) است. فلذا در سند “زیارت جامعه” هم اگر خدشه کنند که از موسى بن عبدالله نخعى اسمى در کتب رجال نیامده و مجهول است، متن بلند زیارت جامعه، گویاى صدور آن از معصوم است.
بنابراین تردیدى در انتساب آن به امامهادى(ع) نیست، و این روایت، که به علّت مضامین بلند و جامع، کاملترین متن امامشناسى است، مستند، محکم و متقن است.
ادامه دارد
پى نوشتها :
۱) الکافى، ج۱، باب معرفه الامام والرد الیه، ح۲، ص۱۸۰٫
۲) شورى، ۲۲٫
۳) الکافى، ج۶، ص۱۹، ح۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۱٫
۴) آل عمران، ۱۶۹٫
۵) زیارت پر فیض عاشورا.
۶) مقاتل الطالبین، ص۳۹۵٫
۷) الغدیر، باب زیاره المشاهد المشرفه، ج۵، ص۱۴۳٫
۸) الغدیر، باب زیاره المشاهد المشرفه، ج۵، ص۱۵۶٫
۹) همان، ص۱۶۶، به نقل از الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، ج۲، ص۱۹۴٫
۱۰) همان، ص۱۶۷، به نقل از المدخل لابن الحاج، ج۱، ص۲۵۶٫