حجهالاسلام والمسلمین حسین انصاریان
۷ – “یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ”۱
خدا شما را در شکمهاى مادرانتان مىآفریند، آفرینشى بعد از آفرینش دیگر در سه تاریکى.
به تدریج سه پرده جنین را در بر مىگیرد، این پردهها عبارتند از: ۱- پرده آم نیوس ۲- پرده کوریون ۳- پرده آل لان توئید.
آم نیوس پردهاى است که از نمو سطح خارجى جنین حاصل مىشود و از اطراف توسعه پیدا مىکند تا فضائى به نام حفره آمنیوس در پشت جنین به وجود مىآورد و آنگاه در حفره آمنیوس مایع زلالى پدید مىآید.
پرده کوریون خارج از پرده آمنیوس قرار دارد، و به کمک آن، جنین محفوظ مىماند.
پرده آل لان توئید در ناحیه شکمى جنین است و مربوط به لولههاضمه آن بوده به جذب غذا کمک مىکند، این پردهها نمىگذارند از ناحیه هوا، نور، آب، باد، و ضربات وارده زیانى به جنین وارد آید و در فاصله میان پرده آمنیوس و جنین مایعى وجود دارد که هرگاه ضربهاى به شکم وارد شود، این ضربه به مایع منتقل مىگردد و در آن خنثى و مستهلک مىشود.
این است رحمت واسعه حق که همه چیز را فراگرفته، و گوشهاى از آثارش در اوضاع و احوال جنین لمس مىشود.
۸ – “ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ”۲
پس از پایان صورت بندى جنین که خود دنیاى شگفت انگیزى از قدرت خداست، و هنوز بسیارى از حقایق آن به صورت اسرارآمیز مانده، و تاکنون ابزارهاى علمى، و افکار قویم به کشف آن دسترسى پیدا نکردهاند، مرحله دمیدن روح مىرسد که خود از عجایب بسیار پیچیده است.
حضرت حق به رحمت و ارادهاش تحوّل شگفت انگیزترى در جنین پدید مىآورد، یعنى جان در او مىدمد و جنین مرده را زنده مىکند!!
از این پس جنین تعلیم مىگیرد که انگشت خود را در دهان بگذارد، و به همین خاطر است که نوزاد بلافاصله پس از تولد مىتواند پستان مادر را بمکد!
۹ – “وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ”۳
خدا شما را از شکمهاى مادرانتان بیرون آورد.
داستان تولد نوزاد یکى از شگفت انگیزترین حوادثى است که در دستگاه آفرینش اتفاق مىافتد، جنین که ۹ ماه تمام در سکوت و تاریکى، و گرماى مطبوع رحم زندگى کرده، اینک به اراده خدا، و در سایه رحمت حق وارد محیطى جدید که قابل مقایسه با محیط قبل نیست مىشود و براى اینکه بتواند خود را با محیط جدید وفق دهد و هماهنگ کند رحمت الهیّه همه نوع استعداد و نیروى لازم را به او بخشیده. او از رحم مادر که داراى حرارتى به میزان ۳۷ درجه است وارد محیطى که حرارتش کمتر یا بیشتر است مىشود ولى خود را با محیط جدید هماهنگ مىکند، چگونگى این هماهنگى از معماهاى علم طب است، از تاریکى قدم به روشنایى مىگذارد، و نور خیره کننده دنیاى جدید را با چشمان کوچک و لطیفش تحمل مىکند، از محیطى مرطوب و لزج به محیطى خشک مىآید و خود را با خشکى محیط بلافاصله وفق مىدهد، تا پیش از ولادت از راه ناف تغذیه مىکرد. اینک با دهان غذا مىخورد و بدون واسطه از هوا تنفس مىکند!۴
اینهاست جلوههاى رحمت واسعه حق که همه چیز را فرا گرفته، و در این مقام است که انسان باید با تمام وجود به شکر نعمتهاى بىشمار حضرت دوست برخیزد، و با تضرّع و زارى و ذلّت و مسکنت و زبان حال و قال براى تکمیل سفره مادى و معنویش بگوید:
اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء
لازم است به گوشهاى دیگر، و پردهاى عجیبتر از رحمت واسعه الهیه نسبت به انسان نظر اندازیم، شاید حجاب غفلت را از آئینه دل ما بردارد، و جان ما را به نورانیّتش نورانى کند، و سبب شوق بیشتر در باطن ما به سوى عبادتى خالص گردد، و نفرت ما را از گناه و معصیت تا جائى که به ما مصونیّت بخشد افزون کند.
ماشین مغز انسان از نظر علم حیرت انگیزترین ماشینهاست، و وظائفى را انجام مىدهد که پرقدرتترین ماشینهاى ساخته بشرى از انجام آن ناتوان است.
یکى از وظائف مغز، ثبت و ضبط وقایع گوناگون است که نیروى حافظه را تشکیل مىدهد، حافظه انسانى فقط به قسمت کوچکى از مغز ارتباط دارد، براى نشان دادن قدرت حافظه مثالى آوردهاند: فرض کنیم مردى پنجاه سال از عمرش گذشته باشد، بخواهد خاطرات خود را بدون کم و زیاد بنویسد، براى درج این خاطرات معادل ۱۶۰ میلیون نسخه روزنامه به قطع بزرگ که در بیست صفحه، و سراسر با حروف ریز چاپ شده باشد نیاز خواهد بود، مکانیسم به یادآوردن خاطرات گذشته از بسیارى از جهات مانند نوارهاى ضبط صوت است فرقى که دارد این است که نیروى برق نوارهاى مغز از اعصاب بدن تأمین مىشود و هیچ گونه احتیاجى به چرخیدن ندارد.
مطابق حساب دقیق، اگر بخواهند ماشینى بسازند که کم و بیش کار یک مغز انسانى را انجام دهد، بایستى دستگاهى دوبرابر بزرگترین ساختمانهاى جهان تهیه کنند، و براى تهیه نیروى برق آن تمام برق حاصله از بزرگترین آبشار جهانى را به آن اختصاص دهند، و چون ناگزیر لامپهاى الکترونى و سیمهاى این ماشین گرم مىشود،باید تمام آب آن آبشار براى خنک کردن آن گراگرد ماشین بگردد! و با این همه کار ماشین اختراعى نخواهد توانست تمام وظائف مغز یک انسان معمولى را از نظر تفکر و اندیشه انجام دهد.
فرمان مکیدن شیر از پستان مادر، از مغز کودک به دو لب صادر مىشود، و کودک با خاطرى آرام و بدون اشتباه از شیر مادر تغذیه مىکند.
در پیکر مادر یک کارخانه شیمیائى اتوماتیک وجود دارد، که خون را به صورت یک غذاى بسیار لطیف و سودمند و گوارا تبدیل مىکند، که براى تغذیه نوزاد و دستگاه گوارش وى مناسب است.
فرآورده پرارزش این کارخانه در مخزنى به نام پستان جمع مىشود، و از نوک پستان به وسیله مکیدن نوزاد بیرون مىآید و جزء بدن وى درمىآید.
اندازه حجم نوک پستان با اندازه دهان بچه تناسب دارد، نوک پستان داراى سوراخهاى بسیار ریزى است که به وسیله مکیدن کودک باز شده و به طور معمول خودبخود بسته مىشود، تا شیر به هدر نرود.
پس از آن که جنین در رحم مادر قدم مىگذارد کارخانه شیرسازى سر از خواب برمىدارد و کم کم شروع به کار مىکند، هر چه جنین رشد کند فعالیت این کارخانه رو به افزایش مىرود، تا در وقت ولادت شیرى که با مزاج نوزاد سازگار باشد آماده شود.
پس از ولادت، هر چه کودک بزرگتر شود و دستگاه گوارش وى نیرومندتر گردد این کارخانه در محصول خود تغییراتى مىدهد!
این حقایق شگفتانگیز و واقعیات حیرت آور، و فعل و انفعالات و تغییر و تحوّلات که همه و همه در راه بهرهورى انسان انجام مىگیرد، جز جلوه رحمت خدا، و مهر بىپایان او، و رأفت و لطف فراگیرش چیز دیگرى است؟!!
این انسان است که با دقت و تأمّل، و تفکّر و اندیشه در این امور بهت آور، باید در راه سپاسگزارى از حضرت محبوب قدم بگذارد و هر لحظه براى جلب فیوضات بیشتر و بخصوص فیوضات معنوى دست گدائى به پیشگاه او بردارد و با همه وجود بگوید:
اللهمّ انّى اسئلک برحمتک التى وسعت کلّ شىء
ریهها که دستگاه تنفسى انسان است در یک دوره زندگى معتدل در حدود ۵۰۰ میلیون بار عملیات قبض و بسط را انجام مىدهند.
در جهاز تنفس صدها هزار غدّه وجود دارد که از آن مایعى چسبنده ترشح مىشود، که ذرّات زیان دارى که در گرد و خاک وجود دارد، و همراه نفس داخل بدن مىشوند جذب مىکند.
اگر این مایع نبود، ذرّات مزبور در ظرف چند لحظه لولههاى تنفس را مىبستند و منجر به مرگ مىشد.
در لولههاى تنفس موهاى بسیار باریکى وجود دارد که آنجا را پیوسته تمیز و پاکیزه مىکنند.
این موها در ظرف یک ثانیه ۱۲ بار تمام لولهها را جاروب مىکنند و ذرّات زیان بخش را به جهازهاضمه مىرسانند، در آنجا تأثیر خود را از دست مىدهند.
لولههاى تنفس ۷۵۰ میلیون کیسههاى ریوى را به هواى تصفیه شده مىرسانند که در کربن و اکسید خون به اکسیژن حیات بخش تبدیل مىشود.
دستگاه تنفس با این حجم کوچک و کار عظیم، و فعل و انفعال حیرتآور یکى از اجزاء کل شىء است که رحمت الهیّه آن را فراگرفته و به آن احاطه کامل دارد.
پوست بدن داراى سوراخهاى بسیار ریز و ذرّهبینى است که مقدارى از تنفس انسان به وسیله آنها انجام مىشود.
اگر این سوراخها بسته شود انسان زنده نمىماند، پوست داراى غدّههائى است که ایجاد عرق مىکنند، و آن را از بدن بیرون مىدهند تا حرارت بدن همیشه منظم باشد و بالا نرود.
پوست داراى غدّههاى روغنى است، تا پیوسته موها را و خود پوست را تازه و نرم نگاهدارند. پوست در برابر حمله میکروبهاى خارجى خط دفاعى کشور بدن است.
پوست سمهایى که در بدن پیدا مىشود به وسیله عرق دفع مىکند، و در این کار به کلیهها کمک مىدهد.
پوست از بیرون آمدن مایعهاى سودمند بدن جلوگیرى مىکند، پوست مرکز حسّ لامسه است همان حسّى که سردى، گرمى، زبرى، صافى، شلى، سفتى، کلفتى و نازکى اجسام را به ما گزارش مىدهد.
پوست جسمى است که رحمت خدا او را فراگرفته، و اگر اتصال به رحمت خدا نداشت این همه فعل و انفعال سودمند در جهت حیات انسان در آن انجام نمىگرفت.
اى که درد مرا تویى درمان
اى که راه مرا تویى پایان
کمر خدمتت به دل بستم
هر چه گویى به جان برم فرمان
دادهام تن به خدمت تو به دل
دادهام دل به طاعت تو به جان
هر چه خواهى بیار بر سر من
یک دمم از درت ولیک مران
به خیال تو زنده است این سر
به هواى تو زنده است این جان
گرنه در سر خیال تست مقیم
ورنه در جان هواى تست روان
نیستم من به جز تن بىسر
نیستم غیر قالب بىجان
نه جهان خواهم و نه جان جانا
هم جهان فیض را تویى هم جان
خداى تعالى هنگامى که پیکر انسان را آفرید، از باب محبّت و لطف و رأفت و رحمتش، در برابر دشمنان مهاجم یعنى میکروبها و بیمارىها پنج خط دفاعى براى وى قرار داد.
۱- پوست: که سرتاسر بدن را مانند قلعهاى فراگرفته.
۲- بافتهاى لنفاوى: و آنها عبارتند از بافتهاى پنبه مانندى که زیر پوست بدن قرار دارند و کِرِم رنگ مىباشند و گاهى تغییر رنگ مىدهند.
این بافتها در بعضى نقاط بدن ضخیم و در بعضى نقاط دیگر نازک مىباشند، اگر دشمن از پوست گذشت با مقاومت نسجهاى لنفاوى روبرو مىشود.
۳- پردههاى مخاط: پرده مخاط عبارت از پردهاى است که پارهاى از اعضاء را احاطه کرده است، و رنگ آن متناسب با خود عضو مىباشد.
بعضى از اعضا مانند قلب داراى دو پرده مخاط مىباشند: یکى پردهاى که بیرون قلب را احاطه کرده است، و آن را مخاط خارجى نامند، دیگر آن که در درون قلب است و آن را مخاط داخلى گویند، پرده مخاط وظیفهاش دفاع از عضو است.
۴- ترشى معده: اگر دشمن از خطوط مقدم دفاعى بدن گذشت و به درون معده راه یافت، ترشى معده او را نابود مىکند.
۵- گویچههاى سپید: آنها موجودات کروى شکلى هستند که با میکروبهاى خبیثى که از خطوط دفاعى بدن گذشتهاند و داخل خون شدهاند به جنگ برمىخیزند تا همگى را به دیار نیستى رهسپار کنند، نکته قابل توجه اینکه این گویچههاى سپید با میکروبهاى پاک و طیّبى که وارد کشور بدن مىشوند همه گونه مساعدت مىکنند.۵
مگر نه این است که رحمت الهیّه و رأفت رحمانیّه همه اینها را فراگرفته، که اینگونه بشر را از حوادث و آفات دهر حفظ مىکنند، و او را در مسیر حیات با فعل و انفعالات خود یارى مىدهند، به راستى انسان چه اندازه مورد رحمت خداست، رحمتى که ظاهر و باطن و ذرّه ذرّه وجود او را فراگرفته و یک لحظه او را تنها نمىگذارد؟!
اللهمّ انّى اسئلک برحمتک التى وسعت کلّ شىء
گیاهان و منافع شگفتانگیز آنها
شماره گیاهان، و عدد نباتات، و فعل و انفعالات آنها، و ویتامینهایى که در خود دارند، و نقشى که در بقاء حیات و در زندگى انسانها به عهده دارند، کسى جز خدا که به وجودآورنده آنهاست نمىداند، از آنجا که نباتات و گیاهان جزیى از کل شىء است و رحمت الهیّه ظاهر و باطن همه آنها را فراگرفته به گوشهاى از وجود آنها و نقشى که در خیمه حیات براى بقاء حیات به عهده دارند اشاره مىشود.
در هوا مقدارى محدود گاز اکسیژن موجود است، اکسیژن مادّهاى است حیاتى که حرارت غریزى بدن انسانها و حیوانات و همه جانداران به آن بستگى دارد، و زندگى انسان و حیوان بدون آن ممکن نخواهد بود.
هنگام نفس کشیدن مقدارى اکسیژن وارد ریهها مىشود، و با خون ترکیب مىگردد، دستگاه پخش خون آن را به تمام قسمتهاى بدن مىرساند.
اکسیژن، غذا را در سلولهاى گوناگون بدن با حرارتى ضعیف آهسته و آرام مىسوزاند و حرارت غریزى را به وجود مىآورد، در اثر احتراق غذا گازهاى زهرآگین به نام کربونیک ایجاد مىشود، این گاز در بازگشت مجدد خون به ریهها با خون داخل آنها شده و از راه تنفّس بیرون رفته جزء هوا مىشود.
کار همه جانداران همین است که اکسیژن هوا را مىگیرند و گاز کربونیک تحویل مىدهند.
در اینجا پرسشى پیش مىآید که چرا اکسیژن هوا تمام نمىشود، چون اندازهاش محدود و مقدارش معیّن بوده، و آن مقدار در اثر تنفس میلیاردها انسان و میلیاردها جاندار دیگر در هزاران سال باید تمام شده باشد.
هر فردى از انسان در ۲۴ ساعت در ضمن تنفس به طور معمول ۲۵۰ گرم کربن خالص از ریه بیرون مىدهد، اگر مجموع افراد بشر را فرضاً سه میلیارد بدانیم در ظرف یک سال، دویست و هفتاد وسه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن کربونیک که گازى سمّى است تولید مىکنند، تقریباً برابر همین مقدار را جانوران در ضمن تنفّس ایجاد مىکنند.
آیا این گاز سمّى که دم بدم به طور تصاعد افزوده مىشود به کجا مىرود؟
اگر در هوا موجود است بایستى تعادلش با اکسیژن به هم بخورد زیرا اکسیژن پیوسته در حال کم شدن و کربن در حال افزایش است.
پس چرا انسانها و جانداران همگى زنده ماندهاند، و به کام مرگ نیفتادهاند؟!
پاسخ این است که رحمت الهیّه این مشکل را به آسانى حل کرده، و با آسانترین راه انسانها و جانداران را از خطر مرگبار این گاز نجات داده.
او سلسلهاى بر موجودات زنده این جهان افزوده که شمارهاش براى کسى معلوم نیست.
او تنفّس کنندههاى زنده دیگرى را ایجاد کرده که تنفس آنها درست بر خلاف نفس کشیدن جانداران است.
آنها وقتى نفس مىکشند کربن را از هوا مىگیرند و اکسیژن تحویل مىدهند، در نتیجه تعادل را میان این دو گاز هوا برقرار مىکنند.
این موجودات زنده خدمتگزار، سلسله گیاهان هستند، گیاه کربن را در تنه خود نگاه مىدارد، و اکسیژن را در هوا ارسال مىکند، بخش مهم وجود گیاهان از همین کربن است، گیاه عمل کربنگیرى را از هوا به وسیله برگهاى خود انجام مىدهد!
براساس آیات قرآن، و کلام ملکوتى امام عاشقان امیرمؤمنان در دعاى کمیل رحمت الهیّه هر برگى را فراگرفته که این گونه بساط حیات را از خطر نابودى حفظ مىکند، و آثار رحمت فراگیر حضرت حق در سبزینه، تنه، شاخ و برگ، و شکوفهها و گلهاى گیاهان با چشم سر قابل مشاهده است، آن که نمىبیند بیمار است، و آن که مشاهده نمىکند دچار سرطان جهل و غفلت است. انسان با عقل و شعور خدا داده از انواع سبزیجات و حبوبات و میوهجات براى سلامت بدن، و رفع گرسنگى و لذّت بردن، و ادامه حیات استفاده مىکند، و این مجموعه در کارگاه عظیم بدن او به آنچه که مورد نیاز بدن است از قبیل: رنگ، استخوان، پوست، عصب، پى، رگ، خون، مو، ناخن، انرژى، حرارت و… به سبب رحمت الهى تبدیل مىشود.
چشم دل باز کن که جان بینى
آنچه نادیدنى است آن بینى
گر به اقلیم عشق رو آرى
همه آفاق گلستان بینى
آنچه بینى دلت همان خواهد
آنچه خواهد دلت همان بینى
بى سر و پا گداى آنجا را
سر به ملک جهان گران بینى
هم در آن پا برهنه جمعى را
پاى بر فرق فرقدان بینى
هم در آن سر برهنه قومى را
بر سر از عرش سایبان بینى
دل هر ذرّهاى که بشکافى
آفتابیش در میان بینى
هرچه دارى اگر به عشق دهى
کافرم گر جُوى زیان بینى
جان گدازى اگر به آتش عشق
عشق را کیمیاى جان بینى
از مضیق جهات درگذرى
وسعت ملک لامکان بینى
آنچه نشنیده گوش آن شنوى
آنچه نادیده چشم آن بینى
تا بجایى رساندت که یکى
از جهان و جهانیان بینى
با یکى عشق ورز از دل و جان
تا به عین الیقین عیان بینى
که یکى هست و نیست هیچ جز او
وحده لا اله الاّ هو
حشرات و حیوانات و نقش آنها در حیات و هستى
از شماره حشرات، و حیوانات، و جانوران خشکى و دریا و پرندگان و خزندگان و منافع عظیم وجود آنها در عالم هستى کسى جز خالق آنها که رحمتش ظاهر و باطن هر یک از آنها را فراگرفته آگاهى ندارد.
رحمت فراگیر او نسبت به همه آنها سبب شده، که آثار بسیار عظیمى از وجودشان آشکار شود، و در این عرصه سودگیرى انسان از آنها جایگاه خاصى دارد.
درخت میوه هم نر است و هم ماده، هم گرده دارد که مانند نطفه مرد است و هم تخمک که نشانه مادگى اوست. اگر گرده این درخت میوه، به تخمک آن درخت هم جنس خود نرسد، و اگر گرده آن به تخمک این نرسد هیچ کدام بار نمىدهند.
درختان که راه نمىروند تا با یکدیگر هم آغوش شوند، باد هم در همه جا نیست، حضرت رحمن پرندگانى بسیار ریز به وجود آورده که موسوم به حشراتند. آنان این وظیفه را با بهترین طرز انجام مىدهند.
گرده این را به تخمک آن و گرده آن را به تخمک این مىرسانند.
شگفتى اینجاست که این مأمورین زبردست اشتباه نمىکنند، گرده سیب را به تخمک هلو، و گرده زردآلو را به تخمک خربزه نمىرسانند، بلکه سیب را به سیب، و هلو را به هلو تلقیح مىکنند، عجیبتر این که درختان هم به این حشرات پاداش مىدهند. و آن قندى است که در نهاد این درختان براى آن مأموران قرار داده شده، آنها قند شیرین را مىخورند و داماد را به عروس مىرسانند تا فرزندانشان را به بشر، آرى به بشر تحویل دهند، ولى بشر از این همه مهر و از این لطف و رحمت قدردانى نمىکند!
شیر در پستان مادر، در گروه پستانداران براى غذاى نوزاد آماده شده.
دانشوران علوم طبیعى که مىگویند: هر چیزى در طبیعت به اندازه احتیاج موجود مىباشد سخنى است درست.
آرى در حیوانات پستاندار، شیر در پستان مادران به اندازه نیاز نوزادان نهاده شده، حتى شماره پستانهاى مادر با شماره نوزادهاى آنها تناسب مستقیم دارد.
“ولى رحمت فراگیر الهى که همه چیز را فراگرفته” از این قانون کلّى که در همه پستانداران جارى است گاو و گوسفند را مستثنى کرده.
ماده گاوها بیشتر از مقدار نیاز نوزادشان شیر دارند، میشها و بزها نیز شیرشان بیشتر از نیاز برّهها و بزغالههاست چرا؟ چون شیر گاو و گوسفند نه تنها غذاى نوزادان و شیرخواران آنهاست، بلکه غذاى بشر هم مىباشد.
شیر گاو براى نوزادان بشر، غذاست، براى شیرخواران بشر، غذاست، براى کودکان بشر، غذاست، براى بشرهاى تکامل یافته، غذاست، براى بشرهاى در حال رشد، غذاست، براى بیماران بشر، غذاست.
فراوردههاى شیرى یکى از بزرگترین احتیاجات غذایى بشر را تأمین مىکند، ماده گاوها یکى از کارخانجات سازنده محصولات غذایى براى بشر مىباشند.۶
گیاه شناسان مىگویند: بیشتر گلها در سر تا سر روز شیره ندارند، بلکه در وقت معیّنى از روز شیره مىدهند، و زمان شیرهدهى آنها از سه ساعت تجاوز نمىکند، گلها شیره خود را همگى در یک وقت عرضه نمىکنند، پارهاى در صبحگاه، برخى هنگام ظهر، و دستهاى بعد از ظهر شیره خود را در معرض قرار مىدهند.
زنبور عسل گیاه شناس است و وقت شناس، گلها را مىشناسد و ساعت شیردهى هر گلى را مىداند، در همان وقت به سراغ آن گل مىرود تا شیرهاش را بمکد نه زودتر از آن وقت به سراغ گل مىرود نه دیرتر.۷
سپس شیره گل را در کارگاه وجود خود تبدیل به مادهاى شیرین، مصفّى، خوشمزه، انرژى بخش و خوشرنگ مىکند که در تمام مواد غذایى جهان بىنظیر و از فاسد شدن مصون است، و علاوه بر همه اینها به فرموده قرآن براى انسانها جنبه درمان از بیماریها دارد “فیه شفاء للناس”.
در رابطه با زنبور و زندگى این موجود شگفتانگیز صدها کتاب نوشته شده، که هر ورقش نشانگر رحمت فراگیر حق نسبت به همه شئون این موجود به ظاهر کوچک ولى بسیار بزرگ است. از آغاز پیدایش جهان تاکنون حیوانى را سراغ ندارید که وجودش صد در صد به سود بشر، و هیچ گونه زیانى از ناحیه آن به بشر نرسیده باشد.
بشر از پشم، شاخ، پوست، گوشت، استخوان، خون، روده، کبد، شش، کلیه و کود گوسفند بهره مىبرد.
گوسفند بشر را نمىگزد، دندان نمىگیرد، پاره نمىکند، لگد نمىزند، سر تا پاى وجودش خدمتگزارى به انسان است و بس. گوسفندان سه گروهند: پشمى، گوشتى، شیرى.
سودمندترین ارمغان گوسفندهاى پشمى براى بشر پشم آنهاست.
ارزشمندترین هدیه گوسفندهاى گوشتى براى بشر گوشت آنهاست که شکم بشر را سیر مىکند و از گزند گرسنگى محفوظش مىدارد.
ارجمندترین سوغات گوسفندهاى شیرى براى بشر شیر آنهاست، شیر گوسفند براى بشر غذاست، دواست، آب است، شیر سودمندترین نوشیدنى است که تاکنون در دسترس بشر قرار گرفته است.
خوراک طبیعى این سه گروه یکى است، ولى در گروهى تبدیل به پشمى چون حریر، و در گروه دوم تبدیل به گوشت، و در گروه سوم تبدیل به شیر مىشود.
انسان با پشم پشمى انواع نخها و لباسها را به وجود مىآورد، و از گوشت گوشتى خوراکهاى گوناگون مىسازد، و از شیر شیردهندهاش انواع مواد بسیار مفید لبنى را فراهم مىکند.
گوسفند یک جزء ناچیز از “کل شىء” است، رحمت الهى او را فراگرفته، جلوه آثار رحمت حق در این موجود به اندازهاى است که توضیح وتفسیرش کتابها نیاز دارد!!
اللهم انى اسئلک برحمتک التى وسعت کل شىء
پانوشتها:
۱) زمر، آیه۶٫
۲) مؤمنون، آیه۱۵٫
۳) نحل، آیه۷۸٫
۴) گذشته و آینده جهان، با تلخیص و تصرف ص ۵۱- ۷۰٫
۵) نشانههایى از او، ۸۸ – ۱۳۳٫
۶) نشانههایى از او، ج۱، ص۱۷۴٫
۷) نشانههایى از او، ج۲، ص۹۲٫