غلامرضا گلى زواره
عنایات و کرامات
یک بار آیه الله سید جمال الدین گلپایگانى در مسیر سیر و سلوک حالتى پیدا کرده بود که خود آن را صحیح نمىدانست و هرچه به حرم مطهر حضرت على(ع) مشرّف مىگردید و تقاضاى گشایش مىنمود سودى نمىبخشید، پس تصمیم گرفت به کاظمین برود و چنین کرد و به حرم مقدس امام کاظم رفت و سر خود را درمقابل ضریح گذاشت و آنقدر گریست که آب اشک چشمش بر روى سنگهاى مرمر جارى شد، زیرا آن موقع فرشهاى جلو ضریح را برداشته بودند، خودش این ماجرا را چنین نقل کرده است:
هنوز سر از زمین برنداشته بودم که حضرت شفاعت فرمودند و حالم عوض شد و فهمیدم که من کیستم؟ و به اندازه پر کاهى قدرت ندارم، آنچه هست از آن خدا مىباشد و نفس من روزنهاى و نشانهاى از ظهور آن نور على الاطلاق و قادر و قدرت دهنده است، در این حال برخاستم و زیارت و نماز را به جاى آوردم و به نجف برگشتم تا یکبار که به حرم امیرمؤمنان(ع) مشرّف شدم در وقت مراجعت به منزل، در میان کوچه حالتى دست داد که از وصف خارج است و قریب ده دقیقه سر به دیوار گذاردم و قدرت بر حرکت نداشتم این یک حالى بود که حضرت على(ع) مرحمت فرمودند و از حال حاصله در حرم امام هفتم عالىتر و دقیقتر بود و آن حال مقدمه حصول این حال بود. اینها شواهد زندهاى است از شفاعت آن سروران و امامان، ولى باید محکم گرفت و دست برنداشت و مانند آقا سید جمال الدین سر مسکنت و مذلت در آستانشان فرود آورد تا دستى از غیب برون آید و کارى کند:
جز تو ره قبله نخواهیم یافت
گر ننوازى تو که خواهد نواخت
چاره ما ساز که بىیاوریم
گر تو برانى به که رو آوریم۱
آیه الله گلپایگانى گفته است: روزى نشسته بودم، ناگاه وارد باغى شدم که بسیار باشکوه بود، درختهاى بسیار باطراوت و خرّم و نسیمهاى جانفزا داشت من وارد آن شدم و به وسط باغ رفتم، دیدم حوض بسیار بزرگى مملو از آب زلال آنجاست به نحوى که ریگهاى کف آن دیده مىشد، حوریان بهشتى بر لبه این حوض نشسته بودند و یکى از آنان که زیباتر و بزرگتر از همه بود و ریاست آنان را به عهده داشت سرودى مىخواند و دیگران با هم آن را تکرار مىکردند و خطاب به حضرت حق مىگفتند به چه جهت قوم عاد، ثمود و فرعونیان را هلاک کرد من که وارد شدم دیدم اینها با من نامحرمند لذا یک دور که پیرامون آن حوض بزرگ حرکت کردم از همان راهى که آمده بودم به بیرون باغ رهسپار شدم، مرحوم آیه الله سید جمال الدین گلپایگانى شاگردى مؤمن و پرورش یافته مکتب قرآن و عترت بود ولى چون این مکاشفه قبل از وصول به مقام کمال روحى براى ایشان رخ داده است و در سرّ وجود ایشان موضوع هلاکت اقوام مذکور به دست عوامل غیبى کاملاً حل نشده بود لذا در عالم ملکوت به صورت اعتراض حوریههاى بهشتى تجلى نمود وگرنه در عالم معنا و تجرّد اعتراضى نمىباشد و تمام موجودات اهل ملأ اعلى در تسبیح و تقدیس وجود و صفات و افعال حضرت احدیت هستند و این که آن زنان بهشتى بر وى نامحرم بوده یک بشارت روحى است که از این منزل که محل شبهه و اعتراض است عبور خواهد نمود و به منزلگاه تسبیح و تقدیس مطلق خواهد رسید چنانکه در مکاشفاتى که در اواخر عمر براى ایشان حاصل شده است این معنى به خوبى مشهود مىباشد.۲
یکى از دوستان آن فقیه عارف نقل کرده است در یکى از سالها مىخواستم براى انجام فریضه حج به مکه مکرّمه مشرّف شوم به همین دلیل براى خداحافظى خدمت حضرت آقاى سید جمال الدین گلپایگانى رسیدم و چون پس از دیدار خواستم محضر ایشان را ترک کنم، فرمود آقا من وقوف اضطرارى نهارى مشعر را کافى مىدانم!
من شگفت زده شدم و با خود نجوا کردم: من که مقلّد ایشان نمىباشم پس برایم این عبارت چه خاصیتى دارد!
در هر حال به سفر حج رفتم و روز عید قربان پس از رمى جمره وقتى به داخل چادر برگشتم جوانى آشفته و مضطرب وارد گردید و با ناراحتى گفت: همه اعمالم تباه گردید زیرا من همین الآن به مشعر رسیدم وقوف به آن را درک نکردم. پرسیدم: از چه کسى تقلید مىکنى؟ گفت: از آیه الله سید جمال الدین گلپایگانى، گفتم اشکالى ندارد، اعمالت درست است، او با تعجب گفت: از هر کس پرسیدم جواب داد اعمالت باطل است، به او گفتم نگران نباش قبل از آمدن به مکّه در خدمت ایشان بودم و شنیدم که فرمودند: من وقوف اضطرارى نهارى مشعر را کافى مىدانم. فهمیدم که آن مرد خدا با عوالم غیب در ارتباط است و از آنچه دیگران نمىدانند خبر مىدهد.۳
تماس و معاشرت با نیکان و ابرار و کسانى که زیاد به یاد خدا مىباشند و نیز اجتناب از مصاحبت با اهل غفلت و معصیت نقش مهمى در روح انسان دارد و اهل معنا باطن این حالت را درک مىکنند، آیه الله سید جمال الدین گلپایگانى در مواعظى که براى طلاّب و اهل فضل داشت بر تقوا و عدم مجالست با اهل فسق و فجور و اهل غفلت تأکید مىنمود و مىفرمود: در استادى که انتخاب مىکنید دقیق باشید زیرا همان طور که حرف مىزند و درس مىگوید روحیاتش هم منتقل مىشود، ایشان بسیار به زیارت اهل قبور مىرفت، یکى از فضلا وقتى این روش را از وى دیده بود با خود گفته بود: این آقا مثل این که کار مهمترى ندارد، مرجع تقلید است و این همه مشکلات، وقت و بىوقت به وادىالسلام مىرود، روزى همین آقا به منزل ایشان مىرود آقا آهسته در گوشش مىگوید: ما به وادى السلام مىرویم تا مبتلا به فلان و فلان نشویم و اشاره مىکند به امراض روحى وى که بدانها مبتلا بوده است. یک روز ظهر (در یک روز گرم تابستانى) مرحوم آقاجمال راهى این قبرستان مىشود، آقایى از اهل علم و تقوا را مشاهده مىکند و به همراه ایشان به راه خود ادامه مىدهد، از شهر که خارج مىشوند احساس مىکند که در عمودى از هواى خنک، لطیف و معطر قرار گرفتهاند، روش این عالم عابد این بوده که وقتى به وادى السلام نجف مىرسیده ابتدا بر سر قبر بزرگان معرفت و معنویت از جمله مرحوم آیه الله حاج میرزا على آقا قاضى طباطبایى مىرفته و بعد در مکانى که هیچ قبرى نبوده مىنشسته و فاتحه و دعا مىخوانده است. به هر حال از وادىالسلام که برمىگردند باز همان هواى خنک و لطیف و باصفا با ایشان بوده تا اینکه به نجف مىرسند و با شخصى برخورد مىکنند، بعد از سلام و علیک و احوالپرسى که بسیار کوتاه و زودگذر بوده، احساس مىکنند که آن هواى بالطافت و نسیم فرحزاد دیگر وجود ندارد، پس خطاب به یکى از همراهان مىگوید: دیدى چگونه تماسهاى نامناسب اثر خود را مىگذارد بنابراین معاشرت وتماس با افراد براى شخص مؤمن و پرهیزگار نقش مهمى دارد.۴
آیه الله حاج شیخ حیدر على محقّق خاطرنشان ساخته است مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانى به مناسبتى برایم نقل فرمودند: شبى عده زیادى از بستگان که براى زیارت به نجف اشرف آمده بودند به منزل ما وارد شدند آنان شام نخورده بودند و ما هم در منزل چیزى نداشتیم! براى تهیه غذا از منزل بیرون آمدم اما مشاهده کردم تمام مغازهها بسته است، عبا را بر سر کشیدم و به سوى حرم مطهّر حضرت على(ع) رفتم دیدم مغازههاى اطراف حرم هم باز نمىباشند، متحیّر بودم که چه کنم، گفتم: خدایا اینها زائران حضرت امیر(ع) هستند و از بستگان من به شمار مىروند، در این حال که چنین التجایى را با خودم زمزمه مىکردم ناگهان ملاحظه نمودم مغازهاى در آن طرف جایى که ایستاده بودم، باز است حال آنکه قبلاً در این مکان چنین مغازهاى وجود نداشت و من هم آن را ندیده بودم. چند گام به سوى مغازه رفتم، یک وقت متوجه شدم که مغازهدار سلام کرد و گفت: چه مىخواهى؟ آنچه مورد نیازم بود به او گفتم، تمامى آنچه را که مىخواستم آماده نمود و تحویلم داد، قرار شد پول آنها را بعد بپردازم. چند قدمى که آمدم و برگشتم و به عقب نگریستم، دیدم نه مغازهاى هست و نه کسى آنجا مىباشد.
وى براى همین شاگردش خود نقل کرده بود: یک وقتى بسیار بدهکار شده بودم، مدتى به حرم حضرت امیر(ع) مىرفتم و براى پرداخت قرضهایم دعا مىکردم ولى گشایشى حاصل نمىگردید، روزى به همسرم گفتم: شما بروید حرم و براى رفع این گرفتارى به دعا بپردازید شاید خداوند مىخواهد دعاى شما را اجابت کند. ایشان به حرم مولا على(ع) رفت و پس از مدتى با پاى برهنه و حالتى توأم با ناراحتى برگشت و گفت: کفشهایم را هم از دست دادم! به شدت ناراحت شدم، از جا برخاستم و عبا را بر سر کشیدم و به حرم نخستین امام مشرّف شدم، مختصرى زیارتنامه خواندم و شروع به عرض حال نمودم و از حضرت خواستم از مشکلم گرهگشایى کند، از حرم بیرون آمدم، درِ حرم، شخص ناشناسى پول زیادى به من داد، مقدار این پول به حدّى بود که تمامى قرضهایم را با آن پرداخت کردم و تا مدتى هم، براى مخارج روزانه، از این مبلغ قابل توجه استفاده مىکردم.۵
آقا جمال گلپایگانى به آن درجه از حالت مکاشفات معنوى رسیده بود که به قول حاج آقا رحیم ارباب، عالم ارواح برایش آشکار شده بود و با آنان که در عالم برزخ بسر مىبردند تکلّم مىنمود.۶ به علاوه ایشان داراى چشم برزخى هم بود و باطن افراد را مىدید. یک بار خودش گفته بود: وقتى از اصفهان به نجف اشرف مشرّف شدم تا مدتى مردم را به صورت برزخى خودشان،بر حسب اعمال بد و گناهانى که داشتند، یعنى به صورت وحوش، حیوانات و شیطانها مىدیدم تا آن که از کثرت این مشاهدات ملول شدم یک روز که به حرم اولین فروغ امامت رفتم از امیرمؤمنان(ع) خواستم که این حال را از من بگیرد، زیرا طاقت استمرار چنین روندى را ندارم، حضرت به خواستهام پاسخ مثبت داد و این حالت از من گرفته شد و از آن پس مردم را به حال عادى مىدیدم.۷
محضر پرفیض
آیه الله گلپایگانى در نجف اشرف حوزه درسى داشت، محضر وى به دلیل کمالات علمى و عرفانیش بسیار پربار، آموزنده و بیدارکننده بود و کاروانى از مشاهیر معاصر موفق گردیدند از چشمه اندیشه و جویبار معنویتش برخوردار شوند و اندرزهاى ارزندهاش را که از دلى مشحون از ایمان و تقوا و اخلاص برمىخاست آویزه گوش خویش فرا دهند و بدین وسیله ضمن خودسازى و تهذیب نفس و نیز هدایت افراد جامعه، توشهاى پرتوان براى آخرت خود تدارک ببینند و نامى نیک بر جاى نهند، در ذیل اجمالاً به برخى شاگردان این فقیه عارف اشاره مىگردد:
۱- آیه الله فیاض: این فقیه و عالم سخت کوش پس از آن که دوران مقدماتى و سطح تحصیلات حوزوى را در سده (خمینى شهر) و اصفهان به پایان رسانید در سال ۱۳۶۴ ه.ق عازم نجف گردید و از استادانى چون مرحوم آیهالله سیدعبدالهادى شیرازى و آیه الله شیخ محمد کاظم شیرازى، آیه الله سیدمحمود شاهرودى و آیهالله حکیم استفاده برد. مرحوم آیهالله گلپایگانى که در این زمان خارج فقه واصول تدریس مىکرد، از بزرگانى بود که آیه الله فیاض محضرش را درک کرد. وى در مصاحبهاى مىگوید: آیهالله گلپایگانى شاگرد کم داشت، اهل ریاضت، تهذیب نفس و اخلاق بود، لذا تأثیر نفسش بسیار فوق العاده بود و شاگردان از ایشان بهرهها مىبردند. وقتى خواستم از نجف برگردم، فرمود: مىروى ولى پشیمان مىشوى، گفتم: برمىگردم، فرمود: معلوم نیست. اتفاقاً همین طور شد و نادم شدم زیرا فقه و اصول نجف قوىتر بود و در این دیار مقدس به درس و بحث بهتر مىرسیدیم اما چون مادرم با من بود، اصرار داشت که آب و هواى نجف به من نمىسازد لذا مجبور شدم که برگردم.۸ وقتى از ایشان سؤال شد که کدامیک از استادان در شخصیت و رشد شما بیشتر مؤثر بودهاند، جواب داده بود در نجف همان مرحوم آیه الله سیّد جمال الدین گلپایگانى بود و در اصفهان هم پسران مرحوم کرباسى بزرگ۹ (آیهالله محمد ابراهیم کرباسى).
۲- آیه الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى (متوفى ۱۳۸۴ ه.ق): نامبرده از مدرسین و دانشوران اصفهان به شمار مىرود که مورد وثوق و احترام کلیه اقشار جامعه بود و در اصفهان نزد مرحوم آیه الله سید محمد باقر درچهاى ، آخوند کاشى و جهانگیر خان قشقایى درس خوانده بود. مردى مهذّب، زاهد، خوش اخلاق و مهربان بود و به آنچه مىگفت عمل مىکرد، با وجود آن که مجتهدى برجسته بود و از علماى اصفهان محسوب مىگردید به منبر مىرفت و مردم را موعظه مىنمود و آنقدر کلامش جاذبه داشت که شخصیتهاى مهم اصفهان از بیاناتش استفاده مىکردند. روزى در مدرسه جدّه بزرگ واقع در بازار اصفهان به منبر رفت در حالى که حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزاعلى آقا شیرازى در آن مجلس حاضر بودند، حاج شیخ محمد حسن حاضران را به تقوا و صیانت نفس دعوت نمود و از قیامت و حساب بندگان و اوضاع برزخ و معاد سخن گفت، در این میان حاج میرزا على آقا شیرازى (استاد آیه الله مرتضى مطهرى)که خود در وعظ و خطابه مهارت ویژهاى داشت و کارش موعظه بود به شدت منقلب شد و همراه با حاج آقا رحیم ارباب اشک مىریخت حالت خاص این دو عالم به قدرى جالب بود که حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار داد و صفاى ملکوتى آن را بالا برد. ولى سهم امام (خمس) مصرف نمىکرد و با وجود آن که استادش آیه الله گلپایگانى از نجف برایش نامه نوشت و در آن خاطر نشان ساخت شما از جانب من اجازه دارید و مأذون هستید که سهم امام را تملک نمایید ولى ایشان باز هم از مصرف خمس اجتناب مىنمود.۱۰
۳- آیه الله حاج شیخ حسنعلى نجابت شیرازى: این مرد بزرگ به حق مصداق اولیاء الله بود یعنى کسى که به حق، عمرش را در راه اعتلاى حق و تربیت موحدین گذرانید، آن مرحوم با راستى و درستى و به منظور جلب رضایت خداوند نسبت به خانواده، دوستان و اقوام ارادت نشان مىداد و در مسایل زندگى دیگران را بر خود مقدّم مىداشت، خداوند به وى این لطف را مىکند که در نجف اشرف با آیهالله سید على قاضى آشنا شود و آن عارف نامدار وقتى زمینههاى مستعد را در مزرعه جان این شاگردش دید به تربیت معنوى او همت گماشت به قسمى که به اذعان برخى شاگردان آیهالله قاضى در جذب وى از دیگران گوى سبقت را ربود آیه الله نجابت این افتخار را داشت که سالها خدمت این عالم ربانى تلمّذ کند، با ارتحال آیهالله قاضى به خدمت آیهالله سیدجمال گلپایگانى مىرود و تحت پرورشهاى پرمایه او روح و روان خویش را صفا مىدهد بعد در ایران محضر آیهالله محمد جواد انصارى را مغتنم مىشمارد.۱۱
۴- حاج شیخ مرتضى انصارى: فرزند میرزا محمد جعفر و از نوادگان شیخ مرتضى انصارى معروف، نامبرده ادبیات عرب را در خدمت والدش آموخت و در نجف اشرف از حوزه درسى آیات عظام سید محمود شاهرودى و سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خوئى مستفیض شد و موفق گردید علاوه بر خوشهچینى از خرمن فضل آیهالله گلپایگانى اجازه نقل روایت را از وى دریافت دارد.۱۲
۵- آیه الله سید مرتضى حسینى فیروزآبادى: وى پس از تکمیل علوم پایه یعنى فراگیرى رسائل، مکاسب و کفایه از استادانى چون حاج میرزا على ایروانى، حاج شیخ میرزا ابوالحسن مشکینى، حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى بهرههاى فراوان برد و مدتى به درس آیهالله کمپانى حاضر شد و در معقول و منقول کسب فیض کرد و از محضر عارف عالیقدر حاج سید على قاضى طباطبایى و آیهالله سید جمال الدین گلپایگانى مراحل اخلاق وعرفان را به نحو احسن و شیوهاى عالى کسب کرد.۱۳
۶ – آیه الله سید عباس حسینى کاشانى: ایشان در خاطرهاى گفته است در نجف اشرف سه سال در درس آقاجمال گلپایگانى حاضر شدم، تقریرات مبحث ترتّب از بحث خارج اصول ایشان را نوشتم که به طبع رسیده است، بحث فروع علم اجمالى را از دروس ایشان تقریر کردهام و از او اجازه اجتهاد دریافت نمودهام.۱۴
۷ – علاّمه محمد تقى جعفرى: علاّمه جعفرى در نجف در اصول فقه خارج مقالات آقاضیاء الدین عراقى را خدمت آقامیرزا حسن یزدى آموخت و نزد آقا صدرا قفقازى علوم عقلى را فراگرفت و به مدت یازده سال در علم اصول شاگرد آیهالله خویى بود، فقیه عارف و حکیم الهى شیخ مرتضى طالقانى حدود هیجدهسال این حکیم را در مباحث عرفانى به فیض رسانید و از لحاظ اخلاقى و فضایل انسانى بر وى تأثیر شدید و سازنده گذاشت، آیه الله جعفرى براى دریافت گوهرهاى گرانبهاى عرفان از افاضات آیهالله سید جمال الدین گلپایگانى بهرههاى وافى برد و حالات شگفت این مرد در تکوین شخصیت وى تعیین کننده بود.۱۵
۸- آیه الله حاج شیخ حسن صافى اصفهانى: وى با بهرهاى که از محضر عالمان بویژه استوانههاى حوزه نجف اشرف برد و پرتوى که از خورشید جمال آیه الله گلپایگانى گرفت محضرى پربار و نکتههایى راه گشا داشت، خودش مىگوید در نجف اشرف استاد اخلاقم آیه الله گلپایگانى بود: ایشان از مراجع بودند… جلساتى داشتند که ما استفادههاى اخلاقى مىبردیم، او سخت تحت تأثیر افکار و مواعظ آیه الله گلپایگانى بود و همواره با علاقه زیادى از این فقیه عارف سخن مىگفت.۱۶
۹- آیه الله حاج شیخ محمد حسین کلباسى: این عالم بزرگوار در سن هفده سالگى به نجف اشرف رفت و فقه و اصول را در حد سطح نزد حضرات آیات سید میرزا آغا اصطهباناتى، شیخ عبدالحسین رشتى، سید ابوتراب خوانسارى، شیخ محمد جواد بلاغى، سید حسین بادکوبهاى و شیخ مرتضى طالقانى آموخت و پس از آن به درس خارج آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانى و آقاضیاءالدین عراقى حاضر شده و بهرههاى فراوان برد و پس از سالیان متمادى به اصفهان بازگشت و نزد آیه الله سید محمد نجف آبادى و آیهالله سید محمد صادق خاتون آبادى به فراگیرى فقه اشتغال یافت وپس از مدتى به عتبات مراجعت نمود و در این مرتبه به محضر آیه الله سیدجمال الدین گلپایگانى راه یافت و علاوه بر تکمیل آموختههایش در فقه و اصول نزد وى از حالات عرفانى و ملکات اخلاقى این استادش تأثیر پذیرفت، به همین دلیل ضمن پرداختن به کارهاى علمى و تألیف کتب، به آداب، اوراد و ادعیه، دائم الذِّکر بود و بر اثر روى آوردن به حالات معنوى، محضرى خوش و مکارمى نیکو داشت.۱۷
۱۰ – آیه الله حاج شیخ محمد على احمدیان نجف آبادى: وى پس از به پایان رسانیدن تحصیلات مقدمات و سطح در نجف آباد، اصفهان و قم در سال ۱۳۶۰ ه.ق عازم بیت الله الحرام و زیارت عتبات گردید و در بازگشت در نجف اشرف براى ادامه تحصیل رحل اقامت افکند و باقى مانده سطوح مکاسب، رسائل، کفایهالاصول را نزد مرحوم آیهالله شیخ عبدالحسین رشتى به پایان رسانید، پس از آن به درس آیات عظام سید عبدالهادى شیرازى، سید جمال الدین گلپایگانى، میرزا باقر زنجانى و سید ابوالقاسم خویى رفت و از محضر پرفیض آنان توشه برگرفت و در کنار آن به تدریس سطوح، تألیف و تحقیق دست یازید، به سال ۱۲۹۳ ه.ق به ایران آمد و در قم تألیف و تدریس را برگزید و تا پایان عمر این تلاش نامبرده استمرار داشت.۱۸
۱۱- آیه الله حاج سید ضیاء الدین اصفهانى: این محقق مبارز دروس سطح را از محضر اساتیدى چون شیخ محمود مفید وشیخ محمد رضا کلباسى محظوظ گردید و علاوه بر فراگیرى علوم دینى به کارهاى اجتماعى و سیاسى دست زد، انتشار هفته نامه “نداى دین” در شهر اصفهان و مبارزه با بهائیان و پیوستن به جرگه فدائیان اسلام و حمایت از آنان در خطّه اصفهان از جمله کوششهاى تبلیغى و مبارزاتى اوست که بر اثر همین مجاهدتها مورد پیگرد و تعقیب دستگاه ستم قرار گرفت و در سال ۱۳۶۸ه.ق مجبور به مهاجرت به عتبات عالیه گردید، وى در حوزه نجف شخصیتهایى چون آیه الله سید محسن حکیم، آیهالله سید عبدالهادى شیرازى و آیهالله سید جمال الدین گلپایگانى را درک کرد و از این بزرگان موفق به دریافت اجازه علمى و روایتى گردید و بر اثر تماس دایم با شیخ آقا بزرگ تهرانى به نگارش و پژوهش روى آورد.۱۹
۱۲ – آیه الله حاج شیخ حیدرعلى محقق: ایشان ادبیات را نزد میرزا محمد على فرقانى، آقا شیخ محمدباقر قمشهاى و آقاشیخ محمد على عالمى فراگرفت، قوانین را خدمت شیخ محمد خراسانى، شیخ محمد حسن عالم، شرح لمعه را از محضر آقاشیخ على یزدى و رسائل را پیش سید مرتضى خراسانى آموخت، در کفایه آقاسیدمهدى درچهاى و سید محمد نجف آبادى از اساتید وى بودند. اساتید درس خارج وى در اصفهان آقاشیخ محمد رضا نجفى آل علامه و سید على نجف آبادى هستند و مدتى هم در قم از محضر آیات عظام سید محمد تقى خوانسارى و سید محمد حجت کوه کمرى بهرهمند گشتهاند، در نجف اشرف درس خارج فقه و اصول را نزد آیات عظام میرزا ابراهیم اصطهباناتى، سید محمود شاهرودى، شیخ محمد کاظم شیرازى و آقاسید جمالالدین گلپایگانى پى گرفت، آیه الله محقق خاطر نشان ساخته است مرحوم آیهالله گلپایگانى عصرها در منزل بحث فقهى داشت که بنده هم در این درس شرکت مىکردم، زهد و تقوایش شهرت داشت و کراماتى هم از وى دیدهاند و خاطراتى هم از این حالات او دارم.۲۰
علاوه بر این شخصیتها گروهى از فضلاى اهل نجف و نیز افرادى نامور از لبنان و نیز فرزندان فاضلش از حوزه درسى و نیز پرتوهاى عرفانیش بهره بردهاند و اکثراً به درجه اجتهاد رسیدهاند.
در روضه رضوان
آیه الله آقاسید جمال الدین گلپایگانى در اواخر عمر علاوه بر مواجه گشتن با گرفتارىهاى زیاد دچار کسالت شدید قلبى و نیز ناراحتى در برخى اعضاء و جوارح گردید و مدتها به بیمارى تورّم پروستات مبتلا بود، سرانجام این اسوه وارستگى پس از تحمل دردهاى طاقت فرسا با کوله بارى از تقوا، زهد و فضایل عالى اخلاقى در تاریخ نوزدهم محرم سال ۱۳۷۷ ه.ق از جهان فانى رخت بربست و به سراى باقى شتافت۲۱ پیکر پاکش را پس از تشییع جنازهاى باشکوه به وادى السلام(در نجف) انتقال دادند و چون در این قبرستان جاى مناسبى غیر همان مکانى که ایشان مىنشستند و فاتحه مىخواندند پیدا نمىکنند از این روى در این مکان بدنش را دفن مىکنند.۲۲ یکى از شاگردانش (آیه الله سید عباس حسینى کاشانى) که طبع شعر داشت دو بیت شعر سرود که آن را بر روى سنگ قبرش نوشتند.۲۳
آن فقیه نیکو خصال پنج برادر داشت: آیهالله سید محمد على گلپایگانى که از شاگردان میرزا حبیب الله رشتى بود و کتابى در اصول فقه نگاشت و در سال ۱۳۱۲ ه.ق رحلت نمود. آیه الله سید جعفر گلپایگانى، آیه الله سید ابراهیم گلپایگانى، آیه الله سید میرزا گلپایگانى که از زهّاد و پارسایان و سید محمد گلپایگانى.
از آیه الله سید جمال الدین گلپایگانى هفت فرزند شامل چهار پسر و سه دختر باقى ماند، پسران:
۱- آیه الله سید محمد جمالهاشمى: از فضلا و ادیبان معروف عراق بود، او به سال ۱۳۲۲ ه.ق دیده به جهان گشود، ادبیات و سطح را نزد پدر آموخت و در درس آیهالله سید ابوالحسن اصفهانى، آیهالله آقاضیاءالدین عراقى و آیهالله کمپانى و برخى دیگر از مشاهیر نجف حضور یافت تا به مقام اجتهاد رسید. هم چنین وى از خواص آیهالله سید محسن حکیم بود، سید محمد از ذوق ادبى و توانایى در سرودن شعر برخوردار گشت و از شعراى زبردست عتبات عالیات به شمار مىرفت و دیوان شعرش از این استعدادش حکایت مىکند، آثارى چون فاطمهالزهرا(س)، الادب الجدید، اصول الدین الاسلامى و الامام المنتظر، مشهورترین تألیفات اوست، سید محمد در نجف رحلت کرد و در کنار قبر پدرش در وادى السلام این شهر دفن گردید.۲۴
۲- آیه الله حاج سید احمد گلپایگانى: وى به سال ۱۳۳۴ ه.ق در نجف به دنیا آمد و از پدر و آیه الله سید ابوالحسن اصفهانى بهره گرفت ودر سال ۱۳۷۱ ه.ق به تهران آمد و به تدریس و اقامه نماز جماعت مبادرت نمود، نامبرده داراى کمالات معنوى بود و در این حالات از پدر پارسایش نشانه داشت، او از علماى طراز اول تهران به شمار مىرفت که در سال ۱۴۱۲ ه.ق در این شهر دار فانى را وداع گفت، پیکرش را به قم انتقال داده، و در جوار بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) دفن کردند.
۳- آیه الله حاج سید على گلپایگانى: که در قید حیات بوده و در سن کهولت به سر مىبرد و ساکن تهران است.
۴- حاج سید حسین گلپایگانى: ساکن تهران و از اصناف و بازاریان این دیار مىباشد.۲۵
پى نوشتها :
۱ . معادشناسى، ج۹، ص۱۰۷ – ۱۰۶٫
۲ . همان، ج۱، ص۱۴۵ – ۱۴۳٫
۳ . دو عارف سالک، محمد جواد نورمحمدى، ص۵۸ – ۵۷؛ مجله حوزه شماره ۶۵، ص۴۲٫
۴ . مجله حوزه شماره ۶۵، مصاحبه با آیه الله صافى اصفهانى، ص۴۴ – ۴۳، ضمناً این ماجرا را آقاى شیخ سیف الله نورمحمدى به نقل از حاج آقا معین شیرازى بیان کرده است (دو عارف سالک، ۵۸(
۵ . مجله حوزه شماره ۵۳، ص۵۰ – ۴۹؛ مردان علم در میدان عمل، ج۳، ص۱۷۷ – ۱۷۶٫
۶ . بنا به اظهارات حاج شیخ سیف الله نورمحمدى، نک: ناگفتههاى عارفان، ص۲۰۹٫
۷ . معادشناسى، ج۱، ص۱۴۲؛ دیدار با ابرار، ج۷۵، ص۸۸؛ غوّاص اقیانوس اندیشه، ص۴۹٫
۸ . برگرفته از مصاحبه مجله حوزه با آیهالله فیاض، مجله حوزه، شماره ۱۸، ص۲۹٫
۹ . همان مأخذ ص۳۵٫
۱۰ . ناصح صالح، از نگارنده، ص۲۱۱-۲۱۲، عارف بالله و حکیم فرزانه آیه الله حاج على محمد نجف آبادى، محمد جواد نورمحمدى، ص ۶۹ – ۷۰؛ زندگانى جهانگیر خان قشقایى، مهدى قرقانى، ص۱۵۲ – ۱۵۳٫
۱۱ . صراط الحق، آیه الله حاج سید محمدهاشم دستغیب، ص۲۶ و ۶۴، ناگفتههاى عارفان، ص۲۸ و ۴۴٫
۱۲ . زندگانى وشخصیت شیخ انصارى، ص۴۵۴ – ۴۵۵٫
۱۳ . ستارگان حرم، گروهى از نویسندگان، ج۵، ص۱۷۵٫
۱۴ . اظهارات آیه الله سید عباس کاشانى در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ نک: ناگفتههاى عارفان ص۱۹۶٫
۱۵ . غوّاص اقیانوس اندیشه، ص۴۸٫
۱۶ . در کوى بىنشانها، مصطفى کرمى نژاد، ص۱۱۴، مجله حوزه، شماره۶۵، ص۴۲ – ۴۳؛ مجله آینه پژوهش، سال ششم، شماره ۳۴ و ۹۵٫
۱۷ . مجله آینه پژوهش، سال هشتم، شماره ۴۶، ص۹۹٫
۱۸ . همان، شماره ۴۳، ص۱۱۳٫
۱۹ . همان، سال دهم، شماره۵۶ – ۵۵، ص۱۹۵٫
۲۰ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۴۵ – ۴۶٫
۲۱ . در کتاب زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (ج۵، ص۳۲۸( تاریخ ارتحالش ۱۳۷۹ ه.ق نوشته شده که درست نمىباشد.
۲۲ . مجله حوزه، شماره ۶۵، ص۴۴٫
۲۳ . ناگفتههاى عارفان، ص۱۹۷٫
۲۴ . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص۴۵۵؛ ناگفتههاى عارفان، ص۱۹۶، یادداشتهاى علیمراد کیانى.
۲۵ . ناگفتههاى عارفان، ص۱۹۶ و نیز مطالب دست نویس آقاى کیانى.