اسماعیل نساجى زواره
آغازین سخن
نهمین ستاره فروزان آسمان امامت و ولایت حضرت امام محمد تقى(ع) معروف به جوادالائمه(ع) در روز دهم ماه رجب سال ۱۹۵ ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود.۱ پدر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا(ع) و مادر مکرّمهاش بانویى مصرى تبار به نام “سبیکه” از خاندان “ماریه قبطیّه” همسر پیامبر اسلام(ص) بود، به طورى که امام رضا(ع) از او به عنوان بانویى قدسیه و پاکیزه یاد مىکرد.۲
امام جواد(ع) در سن هفت سالگى به امامت رسید و مدّت هفده سال رهبرى شیعیان را به عهده گرفت. دوران امامت حضرتش با دو نفر از خلفاى ستم پیشه عباسى به نامهاى “مأمون” و “معتصم” مقارن بود. آن حضرت در آخر ماه ذى قعده سال ۲۲۰ ه.ق در سن ۲۵ سالگى و در عنفوان جوانى به دستور معتصم عباسى و توسط همسر بىوفایش ام الفضل(دختر مأمون) با انگور زهرآلود مسموم و در بغداد به شهادت رسید.۳ آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام کمالات و فضایل اخلاقى در مرتبه اعلى بود و به رغم جوان بودن، آن چنان بر قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستودهاند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش آن گوهر نبوى پرداختهاند.
ایشان در سیره عملى و شیوه رفتارى خود دستورالعملهاى فردى، اجتماعى و تربیتى را به شیعیان آموزش داد و از این رهگذر موفق گردید که به رغم تهاجم عقیدتى و نیرنگ بازىهاى دو خلیفه ملعون عبّاسى، مکتب اهل بیت(ع) را به جهانیان معرفى کند.
رهنمودهاى حکیمانه امام نهم شیعیان در زمینه انسان سازى و تهذیب نفس برگ زرّینى است در کتاب تاریخ شیعه که در این نوشتار به بیان مقوله “دوستى و تعامل با همنوعان” از دیدگاه آن امام خواهیم پرداخت. امید است که مورد عنایت خوانندگان محترم قرار گیرد.
کیمیاى سعادت
انسان موجودى است اجتماعى و پویا که به منظور تأمین نیازهاى جسمى، روحى و عاطفى همیشه با همنوعان خود در حال تعامل است و بدون ارتباط با دیگران نمىتواند توانمندىهاى خویش را در جهت انجام وظایف فردى و اجتماعى توسعه دهد.
تمام انسانها جهت تأمین نیاز به دلبستگى و ارتباط با همنوعان به دنبال یافتن کسانى هستند که در کنار آنان احساس آرامش، آسایش و خوشبختى کنند، لذا اسلام به عنوان جامعترین دین در جهت تحقّق چنین هدفى آداب و ظرفیّتهاى وسیعى را در نظر گرفته است و از تمام راهبردها و شیوههاى شناختى و عاطفى مؤثّر در امر هدایت و سعادت انسانها استفاده مىکند و در چارچوب دعوت به آموزههاى نجات بخش، زمینه بالندگى، تعالى و شکوفایى فردى و اجتماعى انسان را فراهم نموده است. یکى از این آداب فرآیند “دوستى و تعامل با همنوعان” است که افراد را گرد هم جمع مىنماید و بستر آسایش و زیبا زیستن را براى آنان مهیّا مىکند.
دوستى و ارتباط با افراد صالح و فرهیخته یکى از اهرمهاى مهم زندگى و از عوامل سعادت و سرافرازى انسان قلمداد مىشود. با دوستان شایسته و وارسته انسان مىتواند از گردنههاى سخت زندگى عبور کند و به اهداف و آرمانهاى حقیقى خویش نایل گردد.
ره یافتهاى دینى و روان شناختى نشان مىدهد انسانى که از نعمت دوستى و تعامل با همنوعان محروم است، غریب و تنهاست چنین شخصى حرف دل خود را کتمان مىکند و نمىتواند خودش را آن چنان که هست بشناسد، به طورى که در زندگى از شکوفایى عقلى محروم مىگردد و نشاط و شادابى خود را از دست مىدهد. امام جواد(ع) در این رابطه مىفرماید: “ملاقاه الاخوان نشرهٌ و تلقیحٌ للعقل و ان کان نزراً قلیلاً؛۴ دیدار و ارتباط با دوستان باعث شادابى و زیادى عقل مىشود. هر چند مدت دیدار کم باشد.”
از دیدگاه نهمین فروغ امامت کسانى دوستان واقعى محسوب مىشوند که آیینه اخلاق، محرم اسرار و معاون افکار در مصائب و مشکلات زندگى باشند و دیگران را در راه دیندارى و بالا بردن سطح معرفت یارى رسانند؛ به شرطى که در این زمینه حد اعتدال را رعایت کنند، زیرا رعایت اعتدال و میانه روى در دوستى و رفاقت ضامن بقاى رشته مؤدّت است به گونهاى که این نوع دوستى کارساز و چاره ساز است و پیوند آن به قدرى محکم است که هرگز گسسته نمىشود. لذا انسان باید هوشیار باشد و افرادى را براى دوستى برگزیند که لطف و رحمت خداوند شامل حال آنان باشد و کارى نکرده باشند که خشم خداوند را برانگیزند. در حقیقت دوستى با بندگان صالح گرایش به سوى رحمت خداوند و ترک دوستى با افراد ناصالح گریز از خشم و غضب اوست.
قرآن کریم در این زمینه مىفرماید: “یا ایّها الّذین آمنوا لاتتولّوا قوماً غضب اللّه علیهم قد یئسوا من الآخره کما یئس الکفّار من اصحاب القبور؛۵ اى کسانى که ایمان آوردهاید! با افرادى که مورد غضب خداوند واقع شدهاند، طرح دوستى نیندازید، زیرا آنان از آخرت مأیوس و ناامید هستند همان طورى که کافران از خفتگان در گور ناامید شدهاند.”
کدام دوستى؟
دوستى و تعامل با دیگران وقتى که به خاطر خدا و بر پایه هویّت انسانى بنا شده باشد و از رنگ مطامع دنیوى پیراسته باشد، پایدار خواهد ماند، زیرا مبنایش امور ثابت و عامل انعقاد آن رضایت و خشنودى الهى است. این نوع دوستى زمینه رشد و تعالى هویّت افراد جامعه را فراهم مىسازد به طورى که همه به بالاترین درجه سعادت و خوشبختى مىرسند…
امام محمد تقى(ع) پیرامون دوستى و رفاقت راستین مىفرماید: “من استفاد اخاً فى اللّه فقد استفاد بیتاً فى الجنّه؛۶ هر کس در راه خدا برادر و دوست پیدا کند، خانهاى در بهشت به دست مىآورد.”
کلام گهر بار آن بزرگوار متضمّن این حقیقت است که دوستىهایى که به خاطر رضایت و خشنودى خداوند باشد، رسیدن به بهشت و برخوردارى از نعمتهاى اخروى را بر فرد مؤمن و صالح واجب مىگرداند، چون انسان صالح و با تقوا در اثر معاشرت و مصاحبت با اخیار و نیکان انجام اعمال نیک و عادات پسندیده را در نهاد خویش تقویت مىکند که پیامد آن سعادت و فوز ابدى است.
امّا اگر دوستى و مصاحبت با دیگران در راه غیر خدا و بدور از تقواى الهى باشد، دیر یا زود به دشمنى تبدیل خواهد شد.
قرآن کریم مىفرماید: “الاخلّاء یومئذٍ بعضهم لبعض عدوٌّ الّا المتّقین؛۷ دوستان در آن روز بعضى دشمن بعضى دیگرند مگر افراد باتقوا و پرهیزکار.”
رفاقت معرّف شخصیّت
شخصیّت هر انسانى را در جامعه با دوستان او مىسنجند. تأثیرى که گروه دوستان در رفتار، گفتار و کردار فرد به جا مىگذارد، پدیدهاى انکار ناشدنى است تا آن جا که مىتوان به واسطه دوستان به شخصیت افراد پى برد. لذا یکى از بهترین معیارهاى واقعى شناخت فرد، دوستان و رفقاى او هستند.
سرور کائنات حضرت محمد(ص) در این باره مىفرماید: “لاتحملوا على رجلٍ بشىءٍ حتّى تنظروا الى من یصاحب فانّما یعرف الرّجل باشکاله و اقرانه و ینسب الى اصحابه و اخدانه؛۸ درباره انسانى قضاوت نکنید مگر این که به دوستانش نظر بیفکند، زیرا هر انسانى به وسیله دوستان و همنشینان خویش شناخته مىشود و به یاران و برادرانش منسوب مىگردد.”
اساساً دوستى با انسانهاى آلوده و منحرف فرد را از گروه نیکان و صالحان جدا مىکند و در صف افراد شرور و ناهنجار قرار مىدهد، به طورى که فرد دیگر به نصیحت انسانهاى وارسته و صالح توجه نمىکند و حتى نسبت به آنان سوءظن پیدا مىکند. به همین علت حضرت جواد الائمه(ع) مىفرماید: “مجالسه الاشرار تورث سوء الظّنّ بالاخیار؛۹ همنشینى با بدان باعث مىشود که انسان نسبت به افراد خوب و نیک بدبین شود.” بنابراین یکى از متقنترین معیارهاى واقعى شناخت انسان دوستان و رفقاى او هستند که این گونه افراد آیینه تمام نماى وجود وى مىباشند، زیرا انسان به اشخاصى روى مىآورد که از نظر باطنى و ساختار شخصیّت با آنان همسان است.
پرهیز از دوستى با نا اهلان
انتخاب دوست خوب اساسىترین نقش را در موفقیّت انسان در عرصههاى مختلف زندگى ایفا مىکند و کم توجهى یا بى توجهى نسبت به این انتخاب، مایه بدبختى و هلاکت فرد مىشود، زیرا به همان اندازه که دوستان صالح و نیکو آدمى را در رسیدن به آرمانهاى واقعى زندگى یارى مىدهند، به همان اندازه دوستان ناشایست او را از مرحله موفقیّت دور مىکنند و زمینه هلاکت و نابودى وى را فراهم مىکنند. قرآن کریم درباره عواقب دوستى با نااهلان از زبان اهل جهنّم چنین نقل مىکند: “و یوم یعضّ الظّالم على یدیه یقول یالیتنى اتّخذت مع الرّسول سبیلاً یا ویلنى لیتنى لم اتّخذ فلاناً خلیلا؛۱۰ روز قیامت انسان ظالم انگشت حسرت به دهان مىگیرد و مىگوید: اى کاش من در دنیا با پیامبر دوست و همراه مىشدم. واى بر من! کاش فلان شخص فاسق و گمراه را به عنوان دوست انتخاب نمىکردم.”
امام محمد تقى(ع) با الهام از آموزههاى وحیانى در سیره خود مىفرماید: “ایّاک و مصاحبه الشّریر فانّه کالسّیف المسلول یحسن منظره و یقبح آثاره؛۱۱ از رفاقت و دوستى با انسانهاى بد بشدّت پرهیز کن، زیرا انسان شریر مانند شمشیر برهنه است که ظاهر زیبا و آثار زننده دارد.”
آن امام بزرگوار در این کلام گهربار خاطرنشان مىکند که فرد مسلمان و مؤمن باید از همنشینى و تعامل با افراد ناشایست و نالایق جداً اجتناب نماید، زیرا معاشرت و مصاحبت با این گونه افراد بذر رذایل اخلاقى را در نهاد انسان مىپاشد و مایه قساوت قلب مىشود و ممکن است انسان را در قهر و عذاب الهى سهیم گرداند.
روزى پدر بزرگوار امام جواد(ع) به شخصى از نزدیکان خود به نام سلیمان بن جعفر جعفرى که با امامهادى(ع) رفت و آمد داشت، فرمود: “چرا تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب مىبینم و با او رابطه دوستى دارى؟” سلیمان پاسخ داد: او دایى من است.
امام فرمود: “او انسان منحرفى است و درباره خداوند حرفهاى نادرستى مىزند و به جسم بودن خدا معتقد است.” سلیمان گفت: او هرچه مىخواهد بگوید! من فقط با وى دوست هستم. وقتى به گفتههایش اعتقادى نداشته باشم، دوستى ما چه اشکالى دارد؟ امام فرمود: “یا با او دوست باش و ما را رها کن و یا ما را دوست داشته باش و با وى قطع دوستى و رابطه کن، چون ممکن نیست که هم ما را دوست داشته باشى و هم او را. بدان که اگر عذابى بر او نازل شود، دامان تو را هم مىگیرد.” سپس امامهادى(ع) داستان جوانى را تعریف کرد که خودش از دوستان حضرت موسى(ع) بود و پدرش از یاران فرعون، لذا در ادامه فرمود: “وقتى لشکر فرعون در کنار رود نیل به حضرت موسى(ع) و پیروان او رسید، جوان از گروه موسى جدا شد تا پدرش را نصیحت کند و به راه راست هدایت نماید، امّا پدرش بصیرت و گوش شنوا نداشت و اندرز پسر در او تحولى ایجاد نکرد و سرسختانه به پیروى از فرعون ادامه داد. در این هنگام یاران موسى از رود نیل گذشتند و نجات یافتند. امّا پسر چون نزد پدرش ماند، به همراه او غرق شد. موضوع را به اطلاع حضرت موسى رساندند. اصحاب از حال جوان پرسیدند که آیا او اهل رحمت است یا عذاب؟ حضرت موسى(ع) فرمود: جوان مشمول رحمت الهى است چون با پدر هم عقیده نبود، ولى هنگامى که عذاب نازل مىشود، نزدیکان افراد گناهکار نیز گرفتار عذاب مىشوند و آتش شرارت بدکاران افراد صالح را نیز به کام خود فرو مىبرد.۱۲
پرهیز از منّت گذارى
فرد مؤمن باید از هر نوع رفتارى که سبب منّت گذاشتن بر دوستان مىشود، بپرهیزد. مردى نزد امام جواد(ع) آمد که بسیار خوشحال و خندان به نظر مىرسید. امام علت خوشحالىاش را بپرسید، و گفت: یابن رسول اللّه! از پدرت شنیدم که فرمود: شایستهترین روز براى شادى یک بنده روزى است که در آن، انسان توفیق نیکى و انفاق به دوستانش را به دست آورد و امروز ده نفر از دوستان و برادران دینى که فقیر و عیالوار بودند، از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزى بخشیدم. به همین خاطر خوشحال شدم. آن حضرت فرمود: “لعمرى انّک حقیق بان تسرّ ان لم تکن احبطته او لم تحبطه فیما بعد؛۱۳ به جانم سوگند! شایسته است که خوشحال باشى، امّا ممکن است که اثر کار خود را از بین برده باشى یا بعداً از بین ببرى” او با شگفتى پرسید: چگونه عمل نیک من بىفایده مىشود و از بین مىرود؟ در حالى که من از شیعیان خالص شما هستم.
امام فرمود: با همین سخنى که گفتى، کارهاى نیک و انفاقهاى خود را در حق دوستان از بین بردى، او توضیح خواست و آن حضرت، این آیه را تلاوت کرد: “یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذى؛۱۴ اى مؤمنان صدقهها و بخششهاى خود را با منّت و اذیّت کردن باطل نکنید.”
مرد گفت: من که به آن افراد منّت نگذاشتم و آزارشان ندادم.
امام فرمود: همین که گفتى: چگونه عمل نیک من بى فایده مىشود و از بین مىرود؟ و یقیناً خود را جزء شیعیان خالص ما قرار دادى، ما را آزردى! آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر خود پرسید: پس چه بگویم امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن مىدارم.۱۵ مرد قبول کرد و امام جواد فرمود: “الآن قد عادت الیک مثوبات صدقاتک و زال عنها الاحباط؛۱۶ اکنون پاداش بخششهایت به تو برگشت و حبط و بى اثر بودن آن زایل شد.”
راهبردهاى تحکیم دوستى
۱- مشورت و همفکرى: مشورت در امور یکى از مؤلّفههاى تحکیم دوستى و تعامل با دیگران و یکى از عوامل جذب دوستان مىباشد.
در قرآن کریم فرآیند مشورت در چند آیه مورد توجه قرار گرفته است و از همه مهمتر این که سورهاى به نام “شورى” در این کتاب آسمانى وجود دارد. خداوند براى زنده کردن شخصیّت انسانها و تحکیم رفاقت و تعامل با یکدیگر به پیامبر(ص) دستور مىدهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن: “…و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه…؛۱۷ و با آنان در امور مشورت کن و هنگامى که تصمیم گرفتى، بر خدا توکّل کن.”
پیامبراکرم(ص) قطع نظر از وحى آسمانى چنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت، امّا براى این که از یک سو مسلمانان را به اهمیّت مشورت متوجه سازد و از سوى دیگر نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان که جنبه اجراى قوانین الهى را داشت، جلسه مشاوره تشکیل مىداد و براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصّى قائل بود؟ به طورى که براى احترام به دوستان از رأى خود صرف نظر مىنمود؛۱۸ بنابراین گاهى انسان قادر به تصمیمگیرى نیست. در چنین مواقعى مىتوان با دوستان صالح و نیک اندیش مشورت نمود و از نظرات آنان در پیشبرد اهداف خویش بهره گرفت. کسانى که با دوستان شایسته و خوب مشورت مىکنند، در کارهایشان پشیمان نخواهند شد. نهمینامام شیعیان در این راستا مىفرماید: “ثلاثٌ من کنّ فیه لم یندم: ترک العجله و المشوره و التّوکّل عند العزم على اللّه؛۱۹ سه ویژگى در هر انسانى باشد از کار خود پشیمان نمىشود: در کار خود عجله نکند، مشورت و همفکرى با دوستان و نزدیکانش داشته باشد و هنگامى که تصمیم مىگیرد که کارى را انجام دهد، بر خداوند توکّل نماید.” بنابراین مشورت با دوستان در تحکیم دوستى و گسترش تعامل مؤثر است، چرا که انسان در مشورت با دیگران علاوه بر این که از نظرات مختلف بهره مىبرد، براى دوستان خود نیز شخصیت و احترام قائل مىشود و یقیناً احترام به دیگران افزایش محبّت آنان را در پى خواهد داشت.
۲- خوش رویى: یکى دیگر از راهبردهاى تحکیم دوستى و جذب دوستان حقیقى و یاران صمیمى خوش رویى و گشاده رویى در معاشرت با دیگران است. امام نهم شیعیان در این زمینه چنین تصریح نمودهاند: “انّکم لن تسعوا باموالکم فسعو هم بطلاقه الوجه و حسن اللّقاء؛۲۰ شما هرگز با مال و منال دنیا نمىتوانید به مردم توسعه دهید و آنان را راضى کنید. پس تلاش کنید تا با گشاده رویى و خوش برخوردى آنان را راضى نمایید.”
از آن جایى که انسان براى تداوم زندگى و غلبه بر مشکلات و پیمودن راه تکامل به همراهان و همفکران نیازمند است، لازم است که این عامل کارساز را در معاشرت با دیگران به کار گیرد و هر روز دوستان زیادى را براى خود کسب کند که این امر در پرتو خوش خلقى و گشاده رویى با دیگران تحقق مىیابد. به همین دلیل است که مولاى متقیان حضرت على(ع) ناتوانترین افراد جامعه را کسانى مىداند که از به دست آوردن دوست و رفیق عاجز باشند، لذا مىفرماید: “اعجز النّاس من عجز عن اکتساب الأخوان و اعجز منه من ضیّع من ظفر به منهم؛۲۱ ناتوانترین مردم کسى است که از پیدا کردن دوست، ناتوان باشد و عاجزتر از او کسى است که دوستانى را که به دست آورده از دست دهد.”
۳- دیدار و همدردى: شایسته است که فرد مسلمان روابط اجتماعى خود را با دیگران تقویت کند و با برادران دینى و دوستان خود دیدار و همدردى داشته باشد، زیرا گوشهگیرى از مردم و فاصله گرفتن از آنان عواقب زیانبارى را به دنبال دارد و ارتباط و تعامل با دیگران سبب جذب دوستان مىشود. بدین سبب امام جواد(ع) مىفرماید: “ثلاث خصالٍ تجتلب بهنّ المحبّه: الانصاف فى المعاشره و المواساه فى الشدّه و الانطواع و الرّجوع على قلبٍ سلم؛۲۲ با سه چیز محبّت دوستان جلب مىشود: انصاف داشتن در برخوردها و دیدارها، همدردى با آنان در سختىها و راحتىها و داشتن قلب سلیم.”
همیشه با مال و مناصب دنیوى نمىتوان دلها را رام کرد. دیدار و ملاقات دیگران همراه با برخورد محبتآمیز مانند باران بهارى لطافت، نشاط و سرسبزى را به دنبال دارد. گاهى دیدار صمیمانه معجزه مىکند و تحوّل مىآفریند، به طورى که تداوم آن پیوند رفاقت و دوستى را عمق و ژرفا مىبخشد. بنابراین دیدار و برخورد صادقانه با دیگران سرآمد فضایل اخلاقى و سجایاى انسانى است و امام محمد تقى(ع) مانند سایر پیشوایان معصوم در سیره خود آن را از مؤلّفههاى مهم خوشبختى و بهزیستى قلمداد مىکند، زیرا این پدیده تعامل بین افراد را در جامعه مسلمین مستحکم مىنماید و دوستان آنان را زیاد مىکند.
پىنوشتها:
- بعضى ولادت آن بزرگوار را در ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ ه.ق مىدانند. نک: الارشاد، شیخ مفید، ص ۱۶٫
- بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج ۵۰، ص ۱۵٫
- اصول کافى، کلینى، ج ۲، ص ۴۹۲٫
- منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج ۲، ص ۲۲۹٫
- سوره ممتحنه، آیه ۱۳٫
- موسوعه کلمات الامام الجواد(ع)، ج ۲، ص ۳۵۲٫
- سوره زخرف، آیه ۶۷٫
- تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازى و دیگران، ج ۱۵، ص ۷۳٫
- امالى شیخ صدوق، ص ۵۳۱٫
- سوره فرقان، آیات ۲۷ – ۲۸٫
- منتهى الآمال، ج ۲، ص ۲۲۸٫
- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۵٫
- همان، ج ۶۸، ص ۱۵۹٫
- سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۹٫
- همان، ص ۱۶۰٫
- سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
- نک: تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۴۲ – ۱۴۶٫
- کشف الغمّه فى معرفه الائمه(ع) على بن عیسى اربلى، ج ۲، ص ۳۴۳٫
- امالى شیخ صدوق، ص ۵۳۱٫
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص ۶۲۶، حکمت ۱۲٫
- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۸۲٫