حجهالاسلام ابوالقاسم یعقوبى
قال على(ع): “فأیّاکم والتلوّن فى دین اللّه فأنّ جماعهً فیما تکرهون من الحق خیرٌ من فرقهٍ فیما تحبّون من الباطل، و انّ اللّه سبحانه لم یعط احداً بفرقه خیراً ممّن مضى و لاممّن بقى”۱
زنهار از موضع گیریهاى رنگارنگ در دین، که اتحاد بر محور حق – هر چند که شما را ناخوش آید – به از پراکندگى در باطل است. – گرچه شما را خوش آید – زیرا بىگمان در تاریخ گذشته و آینده بشر هرگز خداوند با اختلاف خیرى را ارزانى کسى نداشته و نمىدارد.
در این حدیث شریف یکى از هشدارهاى مهم اجتماعى از زبان کسى بیان شده است که خود در کوران مبارزه و در بحران رویدادهاى اجتماعى و کشمکشها و نزاعها قرار داشته است.
تلوّن و تدیّن
جریانات اجتماعى با دو صبغه و دو مشخصه از یکدیگر شناخته مىشود جریان پایبند به دین و ارزشهاى انسانى و اسلامى که رنگ خدایى دارد و قرآن از آن به عنوان “صبغه اللّه”۲ نام برده است این جریان چون حق است یکرنگ و یک چهره بیشتر ندارد. رنگ او هم ثابت و پایدار است و هیچ موقعیتى و شرایطى نمىتواند رنگ او را دگرگون و جابجا سازد.
در برابر، جریانى است که هر روز رنگ عوض مىکند، تابع شرایط سیاسى و اجتماعى است، هر روزى زیر پرچمى قرار مىگیرد و پاى عَلَمى سینه مىزند و در یک کلام نان به نرخ روز مىخورد و فرزند رویدادها و رخدادهاى اجتماعى است، هرجا منفعت و نام و نانى داشته باشد همانجا قبله اوست.
این جریان که همواره در بستر تاریخ جارى و سارى بوده است جریان “نفاق” و “تلوّن” و هر روز به رنگى درآمدن است على(ع) که خود سردمدار جبهه حق و سردار یک رنگ جریان “تدیّن” است. نسبت به جریان مقابل یعنى “تلوّن” هشدار داده و پیروان جبهه حق و امّت اسلام را نسبت به آن بیدارى بخشیده است در کتاب شریف “نهج البلاغه” این واژه “تلوّن” در چندین جا به کار رفته است:
در شمارش اوصاف و ویژگیهاى منافقان مىفرماید:
“واحذّرکم اهل النفاق فأنّهم الضّالّون المضلّون و الزّالون المزلّون و یتلوّنون الوانا و یفتنون افتنانا؛۳ (اى بندگان خدا) من تمامى شما را از منافقان و دورویان برحذر مىدارم که اینان گمراهانى گمراهگر و لغزندگانى لغزش زایند، به رنگهاى گونه گون در مىآیند و از ترفندهاى رنگارنگ بهره مىگیرند.”
یکى از دردسرهاى بزرگ مصلحان در طول تاریخ وجود انسانهاى رنگ به رنگ با موضع گیریهاى بى ثبات و ناپایدار بوده است، این دسته از مردم خون به دل مصلحان کردهاند و آنان را در اوج اقتدار به مظلومیت کشاندهاند. امام على(ع) از حضور این گونه کسان با این ویژگى در زمان پیامبر(ص) یاد مىکند و مىفرماید:
“و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان اللّه کلّ غمره و تجرّع فیه کلّ غصّه و قد تلوّن له الأدنون و تألّب علیه الأقصون.”۴
با تمام وجود بر این حقیقت گواهى مىدهیم که محمّد(ص) بنده و فرستاده اوست که در راه خشنودى خدا در امواج گونه گون خطر غوطه ور شد، و انواع شرنگهاى درد را سر کشید و عمرى خون دل خورد. نزدیکانش هر روز رنگ دیگر کردند، آنان که با وى فاصلهاى بسیار دور داشتند در دشمنى او همدست شدند.
رهبران نالایق و مردمان متلوّن
هرگاه در رأس یک جریان انسانهاى بى کفایت و رهبران ناشایسته و نااهل قرار گیرند، پیروان آن جبهه و جریان نیز دچار انحراف و گمراهى و گردنکشى و چند چهرهاى خواهند شد، على(ع) در ترسیم جامعه دینى پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و حاکمیت جریان سقیفه و بویژه خلافت دومى چنین فرموده است:
“فَمُنِىَ الناس – لعمر الله – بخبطٍ و شماس و تلوّنٍ و اعتراض، فصبرت على طول المده و شدّه المحنه…؛)۵( سوگند به خدا! مردم در حکومت دومى در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند و دورویىها و انحرافها در آن دوران رخ نمود. و من در این مدت طولانى محنت زا و عذاب آور، چارهاى جز صبر و شکیبایى نداشتم.
باغبان اسلام بذر سالم و نهال پاک و پاکیزه دین و دیانت را به شایستگى پاشید و کاشت، لکن مزرعه دین و بوستان رسالت پس از او دچار آفتها و آسیبهاى فراوان گردید، و نااهلان و نامحرمان به درون جامعه دینى نفوذ کردند و ریزش بزرگ تاریخى در آن زمان صورت گرفت و جلو رشد و رویش اسلام گرفته شد.
جریان آفت آفرین حاکمیت بنى امیّه مانند لشکر ملخ به مزرعه دین حمله ور شد و همه ارزشهاى راستین اسلام ناب محمدى(ص) را مورد تهاجم و تاخت و تاز قرار داد تا آنجا که از اسلام جز اسمى باقى نماند و فرهنگ جاهلیت دوباره جان گرفت و آموزههاى دینى یکى پس از دیگرى رنگ باخت.
در نامههایى که بین امام على(ع) و معاویه ردّ و بدل شده است کاملاً جریان نفاق و تلوّن با جریان صداقت و تدیّن روبروى هم قرار گرفتهاند و هر کسى اندک بصیرتى داشته باشد مىفهمد که بر امام حکیم و حلیم و بصیر على بن ابى طالب(ع) در آن مقطع تاریخى چه گذشته است.
در یکى از نامهها به معاویه، حضرت تعبیر “تیه” را به کار گرفته است که نتیجه “تلوّن” است، انسانهایى که از مدار حق خارج مىشوند ره به جایى نمىبرند و حرکتشان سرانجامى ندارد، بعد از طى مسیر دوباره بر مىگردند به همان نقطه که حرکت را شروع کردهاند، کسى که از “سیر الى اللّه” محروم شد گرفتار “تیه فى الأرض” مىشود قرآن درباره بنى اسرائیل متلوّن و رنگ به رنگ مىفرماید:
“قال فأنها محرّمه علیهم اربعین سنه یتیهون فى الأرض ؛۶ (از طرف خداوند به موسى چنین وحى فرستاده شد که): این جمعیت از ورود در این سرزمین مقدّس که مملو از انواع مواهب مادى و معنوى بود تا چهل سال محروم خواهند ماند. و در بیابانها – به مدت چهل سال – باید سرگردان باشند.”
کسى که در حرکت “تیه” قرار گیرد و “صراط مستقیم” را رها سازد چشم و دیده دلش کور مىشود، نشانه این گونه کسان آن است که همواره درجا مىزنند و نه تنها پیشرفت و حرکت روبه جلو ندارند بلکه پسرفت هم دارند.
على(ع) به معاویه مىنویسد: “و انّک لذهّابٌ فى التّیه روّاغٌ عن القصد؛۷ تو همواره در بیابان گمراهى سرگردان، و از راه راست روى گردانى.”
و در جاى دیگر به عنوان یک قانون کلى و اصل اساسى فرمود:
“ایّها النّاس من سلک الطریق الواضح و ردالماء و من خالف وقع فى التیه؛۸ آن کس که از راه آشکار برود به آب مىرسد و هر کس از راه راست منحرف شود سرگردان مىماند.”
افرادى که هر دم و هر روز رنگ مىبازند و رنگ مىگیرند و بر اساس “تلوّن” و چند رنگى زندگى مىکنند مانند دستگاه دماسنج عمل مىکنند خود را با شرایط محیط و فضاى جامعه تنظیم مىکنند، دماسنج اگر شرایط محیط گرم باشد جیوه آن بالا مىرود و اگر سرد باشد پایین مىآید.
این گونه زیستن نتیجهاش همان گرفتار شدن در “تیه” و سرگردانى و حیرت است که راه به جایى نمىبرد.
على(ع) در بیانى دیگر فرمود:
“المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونه، یدور ولا یبرح من مکانه؛۹ عبادت کنندهاى که، عمل او از روى فهم و آگاهى نباشد همانند خر آسیاب است که پیوسته در یک جا مىچرخد ولى پیش نمىرود.”
در حاکمیت غیر دینى و در فضایى که “تدیّن” در حاشیه باشد و “تلوّن” در متن زندگى مردمان قرار گیرد و خریدار داشته باشد حاصلى جز افتادن در “تیه” و گمراهى نخواهد داشت. به عکس اگر در جامعهاى ارزشها حاکم شد و جهان بینى انسانها استحکام و ثبات پیدا کرد و فضاى حاکم بر مردم فضاى مصونیت و دیانت بود، چنین جامعهاى مىتواند با “تدیّن” و دیندارى. پایههاى “تمدّن” و زیستى شایسته را پى ریزى نماید.۱۰
فرصتطلبان فتنهساز
در سایه حاکمیت طاغوت و رهبرى انسانهاى نالایق و ناشایسته، فرهنگ چاپلوسى، تعریف و تمجید شکل مىگیرد و آدمهاى خاکشیر مزاج بى خاصیت که باد از هر طرف بوزد آنها را حرکت مىدهد، در چنین فضاهایى ظاهر مىشوند و گسترش
پیدا مىکنند این گونه کسان چون موضوع ثابت و پایدارى ندارند همواره آلت دست انسانهاى زیرک و شیطان صفت قرار مىگیرند و فضاى جامعه را مه آلود ساخته و جریان فتنه را به وجود مىآورند، کم نبودند و کم نیستند از این گونه انسانهاى سست عنصر و بى ارادهاى که همواره حافظ تاج و تخت ستمگران و کاسه لیس جباران بوده و در شرایط فتنه کور کورانه عمل کرده و خون به دل مصلحان و رهبران راستین کردهاند.
گویند که ابوهریره پشت سر حضرت على(ع) نماز مىگزارد و کنار سفره معاویه غذاو در شرایط جنگ هم از هیچکدام حمایت نمىکرد به او گفتند: رفتارت چگونه قابل توجیه است؟
گفت: نماز را به على اقتدا مىکنم از دیگران مؤمنتر و عادلتر، کنار سفره معاویه مىنشینم از همه سفرهها رنگینتر، در جنگ از هیچکدام حمایت نمىکنم جانم به سلامتى نزدیکتر است.!!
واقعیت این است که بسیارى از مردم گرچه سنگ دین هم به سینه مىزنند امّا مىخواهند زندگى کنند، اسلام بى دردسر مىخواهند، مرفّهان بىدردى که امام خمینى از آنان نام برد این گونه کسان هستند، دین را تا هنگامى مىخواهند که نان و آب و امنیّت و آسایش آنان در خطر نیفتد و اگر دیدند شرایط بحرانى است و براى زندگى باید هزینه بپردازند ریزش مىکنند.
به فرموده امام حسین(ع): “النّاس عبید الدّنیا والّدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الدّیانون؛۱۱ مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست که با او زندگى مىکنند هنگامى که مورد آزمایش قرار گیرند دینداران و متدینها کم مىشوند.”
همواره در طول تاریخ جریان “تدین” و دیندارى در اقلّیت بوده است و جریان “تلوّن” در اکثریت ولى در عین حال نوید و امید دهى قرآن این است که همین دسته کم و جریان اندک بر زمین حاکمیت خواهد یافت و آن اکثریت را به زباله دان تاریخ خواهد افکند.
“کم من فئته قلیله غلبت فئه کثیره بأذن اللّه”۱۲
امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
“لاتستوحشوا فى طریق الهدى لقلّه اهله فأنّ النّاس قد اجتمعوا على مائده شعیبها قصیرٌ و جوعها طویلٌ؛۱۳
در مسیر هدایت (و دیانت) از کمى رهروان نهراسید زیرا اکثریت مردم بر گرد سفرهاى جمع شدند که سیرى آن کوتاه، و گرسنگى آن طولانى است.”
قرآن مجید حق و باطل را به جریان آب رودخانه به هنگام سیلاب و کف و حباب روى آن مانند کرده است، گرچه آن کف روى آب جولان و طمطراق دارد و خود را جلودار و میدان دار مىداند وبه ظاهر خود را همه کاره قلمداد مىکند و به آب بى اعتنایى مىکند ولى حقیقت آن است که آنچه ماندنى و ماندگار است آب است و آنچه رفتنى و ناپایدار و پوچ و میان تهى است کف روى آب است.
“کذلک یضرب اللّه الحق و الباطل فأما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فى الأرض.؛ خداوند حق و باطل را چنین مَثَل مىزند – امّا کفها به بیرون پرتاب مىشوند ولى آنچه به مردم سود مىرساند (آب) در زمین مىماند”.۱۴
حاکمیت بندگان صالح خدا در روى زمین که همان جریان دیندارى و (تدیّن) است و محکومیت و نابودى جریان باطل که همان جریان بى دینى و “تلوّن” است از وعدههاى قطعى پروردگار در قرآن کریم است.
“ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر انّ الأرض یرثها عبادى الصالحون؛۱۵ در “زبور” بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: “بندگان شایستهام وارث حکومت زمین خواهند شد.”
گزیده سخن آن که تدیّن به دین خدا پایانش روشن و نورانى است و تلوّن در دین خدا عاقبتش تیره و تار است از این رو على (ع) در سخن آغازین این بخش از نوشتار که از آن بزرگوار نقل کردیم فرمود: “ایّاکم و التلوّن فى دین اللّه؛ بپرهیزید از رنگ به رنگ شدن در دین خدا”.
اشاره کوتاهى هم داشتیم به این نکته که، حرکت “تدیّنى” در برابر حرکت “تیهى” قرار دارد، “تدیّن” تمدّن ساز است و تعالى بخش و “تیه” و تلوّن تباهى آفرین است و عاقبت سوز.
آنان که بهرسیم و زر ایمان فروختند
حسرت خورند کین گهر ارزان فروختند
آخر به چند درهم ناچیز از عناد
ماه جمال یوسف کنعان فروختند
نابود ملتى که خرافات و جهل را
از اجنبى گرفته و قرآن فروختند
پىنوشتها:
- نهج البلاغه، دشتى، خطبه ۱۷۶٫
- سوره بقره، آیه ۱۳۸٫
- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۴٫
- همان.
- همان، خطبه ۳٫
- سوره مائده، آیه ۲۶٫
- نهج البلاغه، خطبه ۲۸٫
- نهج البلاغه، نامه ۲۰۱٫
- غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج ۲، ص ۱۲۵٫
- سوره نحل، آیه ۹۷٫
- موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، پژوهشگاه باقر العلوم، ص۳۵۶٫
- سوره بقره، آیه ۲۴۹٫
- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱٫
- سوره رعد، آیه ۱۷٫
- سوره انبیاء، آیه ۱۰۵٫