در راه ریشه کن ساختن فقر

اقتصاد اسلامي

قسمت چهل و چهارم

در راه ريشه کن ساختن فقر فاجعه ي بزرگ بشريت

آيت الله حسين نوري

وظائف فرمانروايان

1ـ ارتباط و آميزش مداوم با فقرا.

2ـ ساده زيستن و با فقرا در نحوه ي زندگي شرکت داشتن.

3ـ تامين نيازهاي ناتوانان و ايجاد کار براي بيکاران.

«فقر» از لحاظ مفهوم اقتصادي و هم چنين
پي آمدها و عوارض آن و از لحاظ وسعت و شيوع و از جهت علل و عوامل سياسي، اقتصادي و
فرهنگي که موجب پيدايش آن مي گردند مورد بحث قرار گرفت و در مقاله ي گذشته اين
مطلب را متذکر شديم که «فقر» در يکي از ابعاد و جهات خود با وظائف فرمانروايان
جامعه را ارتباط پيدا مي کند و از ديدگاه دين اسلام فرمانروايان در اين رابطه
داراي اين وظائف مي باشند:

1ـ بايد با اين گروه از جامعه که با
تلخيهاي جان فرساي زندگي مواجه بوده و قامتشان در زير بار سنگين مشکلات خم گرديده
است هر چه بيشتر ارتباط داشته باشند و ميان خود و آنان هرگز فاصله اي به وجود
نياورند تا در نتيجه با مشکلاتي که زندگي را در کام آنها تلخ و طاقت فرسا ساخته
است آشنا گردد.

2ـ نحوه ي زندگي خود را تا مي توانند
ساده و بي‌آلايش و بر پايه ي زندگي «فقرا» قرار بدهند تا هم از طرفي رنجهاي آنها
را لمس کنند و هم از طرفي موجب تسکين ناراحتي هاي آنها از نظر اينکه باور کنند که
زمامداران آنها در فکر آنها هستند و رنج هاي آنها را کاملا درک مي کنند باشند.

درباره ي اين دو موضوع شرح لازم داده
شد.

اينک با توفيق خداوند بزرگ به توضيح
موضوع سوم که يکي ديگر از وظائف مهم آنان را تشکيل مي دهد و ما آن را تحت عنوان
«تامين نيازمنديهاي ناتوان و ايجاد کار براي بيکاران» تذکر داديم مي پردازيم.

همان طور که ملاحظه مي کنيد اين موضوع
خود دو قسمت است:

1ـ تامين احتياجات زندگي ناتوانان.

2ـ ايجاد کار براي کساني که قدرت کار
کردن دارند.

معناي قسمت اول اين است که حکومت
اسلامي وظيفه دارد آن دسته از کساني که قدرت کار کردن را يا اصلا و يا به اندزه اي
که بتوانند لوازم زندگي خود را فراهم کنند ندارند اداره کند و به اين وسيله از
افتادن آنها به کام «فقر و محروميت» جلوگيري نمايد يعني: از اموالي که در اختيار
دارد بودجه اي را به اندازه اي که جوابگوي احتياجات آنان باشد در نظر بگيرد و
زندگي آنها را به طور کامل تامين کند.

و اين موضوع به اين ترتيب بايد صورت
بگيرد که دولت اسلامي، آمار دقيقي از ناتوانان: يتيمان، سالخوردگان، رنجوران و
کساني که نقص بدني اي که قدرت کار کردن را از آنها سلب کرده است دارند و به طور
کلي از کليه ي کساني که از اداره ي زندگي خود عاجز مي باشند در سراسر کشور اسلامي
چه دور و چه نزديک چه گمنام و چه معروف بدون اينکه حتي يک فرد ناديده شود يا از
قلم بيفتد به دست بياورد و براساس آن با توجه به احتياجات زندگي افراد از قبيل
خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و بهداري و لوازم ديگر زندگي در هر عصر و زمان، بودجه
اي را به قدر کافي در نظر بگيرد و نيز وسائلي را فراهم آورد که به طور کامل به دست
آنها برسد تا آنها مطمئن باشند که در پناه دولت اسلامي که مانند پدري مهربان و
پشتيباني مقتدر و دلسوز آنها را اداره مي کند زندگي خواهند کرد.

البته در نتيجه ي بکار بستن اين موضوع
کليه ي اين قبيل افراد که از جهت ضعف و ناتواني ممکن بود به ورطه فقر و محروميت
کشانده شوند اداره خواهند شد و از افتادن در چنگال فقر نجات خواهند يافت.

در اين مورد براي روشن شدن منطق اسلام
توجه به اين «يک حديث» کافي است:

روزي حضرت امير مؤمنان عليه السلام که
در ميان جمعي حضور داشت چشمش به پيرمردي که بينائي چشم خود را نيز از دست داده بود
و دست احتياج و سوال به سوي اين و آن دراز مي کرد افتاد، حضرتش پرسيد اين وضع
چيست؟ (کيفيت پرسش آن حضرت خود، دليل آن است که اين وضع در محيط اسلامي برخلاف
عادت و انتظار بود) در پاسخ گفته شد که: «اين يک مرد نصراني است که ناگزير سوال مي
کند» حضرتش با کمال تاسف فرمودند:‌ «اين شخص تا هنگامي که قدرت کار کردن داشت کار
کرده است. هم اکنون او را از بيت المال مسلمانان اداره کنيد».[1]

به طور کلي در اين مورد بهتر اين است
که براي پي بردن به رسالت و مسؤوليت سنگيني که حکومت اسلامي در رابطه با اداره ي
زندگي اين قبيل افراد دارد مطلب لازم را يعني وظيفه را از زبان فرمانرواي بزرگ
حکومت اسلامي يعني:

حضرت امير مؤمنان عليه السلام در آن
دستوري که براي فرماندار کشور مصر يعني «مالک اشتر» صادر نموده و در طي آن
رهنمودهاي کامل و جامعي براي اداره يک کشور براساس اسلام به وي ارائه کرده است
بشنويم.

«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ
السُّفْليٰ مِنَ الَّذينَ لٰا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمسٰاکِين وَ
الْمُحْتٰاجيِينَ وَ أَهْلَ الْبُؤْسيٰ وَ الزَّمْنيٰ فِي هٰذِهِ الطَّبَقَةِ
قٰانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلِّه مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّه فِيهِمْ
وَ اجْعَل لَهُم قِسْماً مِنْ بَيْتِ مٰالِكَ وَ قِسْماً مِنْ غَلٰاتِ صَوٰا فِي
الإسْلٰامِ فِي کُلِّ بَلَدٍ.

فَإنَّ لِلْأَقْصَيٰ مِنهُم مِثْلَ
الَّذي لِلْأدْنيٰ وَ کُلٌّ قَد اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ فَلٰا يَشْغَلَنَّكَ
عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإنَّكَ لٰا تُعْذَرُ بِتَضْييِعِ التّافِهِ لِأحْکٰامِكَ
الْکَثيِرَ المُهِمَّ.

فَلٰا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ
لٰا تُصَعّرْ خَدَّكَ لَهُمْ وَ تَفَقَدْ اُمُوُرَ مَن لٰا يَصِلُ إليْكَ مِمَّن
تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجٰالُ فَفَرِّغْ لِأُولئِكَ ثِقُتَكَ
مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةٍ وَ التَّوْاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ اُمُورَهُمْ ثُمَّ
اَعْمَلْ فِيهِمْ بِالْأعْذْٰارِ اِلَي اللهِ يَومَ تَلْقٰاهُ فَاِنَّ هٰؤلاءِ مِن
بَيْنِ الرَّعِيَّةِ اَحْوَجُ اِلْي الأِنصٰافِ مِنْ غَيْرِهِمکْ وَ کُلٌّ
فَاَعْذِرْ اِلَي الله فِي تَأدِيَةِ حَقِّهِ اِلَيْهِ.

وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ اليُتْمِ وَ ذَوِي
الرّقَّة في السِّنِّ مِمَّن لٰا حِيلَةَ لَهُ وَ لٰا يَنصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ
نَفْسَهُ وَ ذٰالِكَ عَلَي الْولٰاةِ وَ الْحَقّ کُلُّهُ ثَقيِلٍ».

يعني:

درباره ي طبقه محروم جامعه: درماندگان،
بيچارگان، تهيدستان، نيازمندان و گرفتاران ورطه ي سختي و رنجوري از خدا بترس از
خدا بترس.

زيرا در اين طبقه افرادي وجود دارد که
ذلت و بيچارگي خود را اظهار مي دارد و افرادي نيز در اين طبقه هست که به واسطه ي
عفت نفس حتي از اظهار بيچارگي خود، خودداري مي کند.

مراقب باش آن حقي را که آنان در گردن
تو دارند و نسبت به آن مسئووليت مهمي داري رعايت کن و در مراعات آن کوشا باش:
قسمتي از بيت المال را به آنان اختصاص بده و قسمتي از غلّات و بهره هائي را که از
زمين هاي مسلمين به دست مي آيد در هر شهري براي آنها مقررّ بدار، زيرا دورترين
ايشان همان حقي را دارند که نزديکترين آنها دارند و مسووليت تو نسبت به همه ي آنها
مساوي است و لذا لازم است در فکر انجام مسووليت خود نسبت به همه ي آنان باشي چون
اداي حق همه ي آنها از تو خواسته شده است.

مبادا شادماني و سرگرمي و فرو رفتن در
نعمت تو را از توجه به آنها و به اوضاع آنها غافل کند.

اين را نيز بدان که تو به علت پرداختن
به کارهاي بزرگ که به آنها بيشتر اهميت مي دهي و به انجام آنها اهتمام بيشتر داري
اگر به کارهاي کوچک توجه نکني و از انجام کامل آن باز بماني هرگز معذور نيستي زيرا
مسؤوليت همه ي آن ها به عهده ي تو گذارده شده است و تو نيز چنين مسؤوليتي را
پذيرفته اي بنابراين به کار يک يک فقرا بايد رسيدگي به عمل بيايد و هيچ يک نبايد
مورد بي توجهي واقع گردد.

و نيز متوجه باش که از روي گردن کشي
روي از آنان بر مگردان و با دقت تمام، اوضاع و کارهاي کساني را که دسترسي به تو
ندارند و چشم ها به آنها با نظر حقارت و خواري مي نگرد و آنان را کوچک و حقير مي
شمارد مورد وارسي و رسيدگي قرار بده و افراد اميني را که از خدا مي ترسند و متواضع
نيز مي باشند براي رسيدگي به احوال آنها موظف ساز تا کارها و وضع احوال آنها را به
تو برسانند.

و بالاخره درباره ي آنها چنان رفتار کن
که روزي که «خداوند» را در قيامت ملاقات مي کني عذرت را بپذيرد چه اينکه اين طبقه
در ميان رعيت بيش از ديگران به عدل و داد نيازمند مي باشند بنابراين در اداي حق هر
يک از آنها بايد در نزد «خداوند» عذر و حجت داشته باشي.

مخصوصا درباره ي اين دو طائفه مسؤوليت
بسيار سنگيني داري:

1ـ يتيمان که پدر و سرپرست زندگي خود
را در دوران کودکي از دست داده اند.

2ـ سالخوردگان ناتوان، که نه چاره اي
در زندگي دارند و نه آمادگي درخواست از مردم.

آن چه که گفته شد بر حکمرانان سنگين
است و به طور کلي حق سنگين و گران است ولي خداوند آن را بر کساني که در فکر عاقبت
امور مي باشند و خود را به تحمل و صبر و شکيبائي وا مي دارند و به وعده هاي خداوند
متعال اطمينان دارند آسان مي گرداند.

قسمت دوم از وظائف فرمانروايان حکومت
اسلامي در رابطه با «فقر و فقرا» اين است که براي افرادي که قدرت کار کردن دارند
کار و وسائل کار ايجاد کنند.

و اين موضوع بر اين اصل استوار است که
دين اسلام کليه ي منابع ثروت را به نام «انفال» از قبيل زمين هاي موات، زمين هائي
که مالک معين ندارند، معادن، جنگل ها، ني زارها، درياها، درياچه ها، رودخانه ها، و
قله کوهها را در اختيار حکومت اسلامي که در رأس آن ولي فقيه قرار دارد گذاشته است.

اين نکته نيز روشن است که حکومت اسلامي
بايد اين منابع را معطل نگذارد و مورد بهره برداري قرار بدهد و در نتيجه لازم است
برنامه هاي اساسي در اين مورد تنظيم شود تا با توجه به احتياجات عصر و زمان و
پيشرفت هائي که با تکنولوژي و صنعت به وجود آمده و با در نظر گرفتن لزوم تربيت
افراد فعال و مبتکر و مخترع و متخصص در رشته هاي مورد احتياج، کليه ي امکانات و
نيروهاي انساني با نظم و برنامه ي دقيق و کامل به کار گرفته شود تا هم منابع ثروت
مورد بهره برداري صحيح و کامل قرار بگيرد و هم کليه ي نيروهاي موجود به طور وسيع
بکار بيفتد و در نتيجه هم مملکت به طور کامل آباد مي گردد. و هم وابستگي از بين
رفته و استقلال مملکت تامين مي شود و هم بيکاران به کار اشتغال پيدا مي کنند و به
ورطه فقر و محروميت کشانده نمي شوند.

 

ما نمونه هاي فراواني را در تاريخ
اسلام که حاکي از اين موضوع که پيغمبر عزيز اسلام (ص) و حضرت امير مومنان (ع)
اهميت بسياري براي ايجاد کار براي افرادي بيکار قائل بوده اند در دست داريم که در
اين جا براي نمونه به ذکر يکي از آنها اکتفا مي کنم.

روزي شخصي به حضرت پيغمبر (ص)براي درخواست
کار مراجعه کرد پيغمبر (ص) تبر و ريسماني به او داد و فرمود با آن تبر از بيابان
هيزم بکَند و با آن ريسمان ببندد و در بازار بفروشد تا معيشت خود را از آن راه با
آبرومندي تامين کند.

و در ضمن تاکيد فرمود که نتيجه عمل خود
را به آن حضرت گزارش دهد.[2]

اين موضوع شايد به نظر برخي از افراد
يک موضوع کوچک و فردي جلوه کند ولي اين طور نيست بلکه پايه و اساس يک موضوع مهم
اقتصادي است و درسي است بزرگ و آن اين است که حکومت اسلامي در هر عصر و زمان وظيفه
دارد براي کساني که قدرت کار کردن دارند وسائل و مقدمات کار آنها را فراهم کند و
نيز نظارت کامل بر جريان امور کار و کارگر داشته باشد.

 




وسائل الشيعه، ج11، ص49.