شهادت طلبي

شنيده مي شود که بعضي از روشن فکران
مآبان به پيروي از القاءات راديوهاي بيگانه، روحيه شهادت طلبي را در رزمندگان
اسلام مورد نکوهش قرار داده و آن را خلاف عقل و دين مي دانند! و در ابتداي جنگ يکي
از نويسندگان در مصاحبه اي که از تلويزيون منتشر شد به آيه «و لا تلقوا بايديکم
الي التهلکة» خود را به هلاکت نيافکنيد، تمسک مي کرد و با اظهار دلسوزي فرهنگ
شهادت طلبي را مخالف قرآن مي دانست و از رزمجويان درخواست مي کرد که شما به نيت
فتح و پيروزي به جبهه برويد نه به نيت شهادت!! اکنون نيز بسيار شنيده مي شود که
درخواست شهادت را امري خلاف شرع مي دانند.

ظاهرا مطلب بر اين گويندگان اشتباه شده
هم چنان که گاهي به نحوي ديگر بر بعضي از رزمندگان شهادت طلب نيز اشتباه شده است.
شهادت طلبي چيزي است و خود را در معرض هلاک و مرگ قرار دادن چيز ديگر گفته مي شود
که بعضي از رزمندگان به دليل عشق به شهادت احتياط هاي لازم را ناديده گرفته،
کلاهخود و ساير لباسهاي رزمي را نمي پوشند. يا بدون در نظر گرفتن شرايط و دستور
فرماندهان در بعضي از حمله ها به سوي مواضع دشمن هجوم مي آورند و اين را نوعي
شجاعت يا شهادت طلبي و بي اعتنائي به زندگي دنيا مي دانند. اين امر اشتباه بزرگي
است و شرعا جايز نيست و حضرت امام دام ظله در استفتائي که در همين مجله منتشر شد
حکم به حرمت آن فرمودند:

 

گاهي ديده مي شود بعضي از برادران
رزمنده مقررات تعيين شده از سوي فرماندهان را به طور دقيق رعايت نمي کنند و وسائل
ايمني و حفاظتي مانند کلاه خود يا عينک هاي مخصوص و امثال آن را به کار نمي برند و
در اثر همين عدم احتياط ممکن است باعث شهادت يا زخمي شدن خود يا ديگر رزمندگان
شوند و تصور مي کنند که چون اين کار منجر به شهادت مي شود کار صحيحي است آيا اين
عمل جايز است يا خير؟ متمني است نظر مبارک را مرقوم فرمائيد.

بسمه تعالي

رزمندگان عزيز بايد مطابق مقررات جبهه
و دستور فرماندهان عمل کنند و مسائل ايمني و حفاظتي را مراعات نمايند و تخلف جايز
نيست.

اميرالمؤمنين عليه السلام که سرور
مجاهدان و الگوي شهادت طلبان است و به فرموده ي خودش باکي از مرگ ندارد که خود بر
آن وارد شود يا مرگ بر وي هجوم آورد و باز به فرموده ي خودش با مرگ چنان مانوس و
آشنا است که از طفل شيرخوار به پستان مادر آشناتر يعني مرگ را نه تنها نمي پذيرد
بلکه سعادت و رهائي مي داند و از آن چنان لذتي مي برد که از لذت طفل با شير مادر
بيشتر؛ در عين حال چنان در موقع جنگ با احتياط بود که وحشي قاتل حمزه آن گاه که
هندِ جگر خوار (مادر معاويه) از او خواست که يکي از سه تن (محمد (ص)و سلم، علي
عليه السلام، يا حمزه) را بکشد، گفت: اما محمد (ص)و سلم را نمي توانم کشت زيرا
اصحاب او نگين وار احاطه اش کرده اند و دسترسي به او نيست و اما علي عليه السلام
مردي است با احتياط که اطراف و جوانب خود را به دقت مواظب است و طمعي در او ندارم.
سپس کمين نشست و حمزه سيدالشهداء عليه السلام را با نيزه اي شهيد کرد.

بنابراين احتياط و خود را از مرگ
رهانيدن نه تنها واجب و لازم است بلکه اصولا شجاعت، با خود را به کام مرگ فرو بردن
هيچ تناسبي ندارد. و شجاع ترين مردم ــ که اميرالمؤمنين عليه السلام است‌ ــ چنان
بر خود محافظت داشت که هيچ کس نتوانست او را در جنگ چه با حمله و چه با نيرنگ از
پاي در آورد. و اين بالاترين درس شجاعت و رزم براي رزمندگان اسلام است: بايد تا
آنجا که ممکن است بر جان خود محافظت کنند و آن را به آساني تقديم گلوله دشمن
ننمايد.

 

شهادت،
سعادت است

با اين همه شک نيست که شهادت طلبي،
امري ستوده و مستحب است و ويژه ي مردان راستين خدا است زيرا شهادت سعادتي است که
نصيب هر کس نمي شود. و دليل بر اين ادعا، دعاهائي است که از ائمه معصومين (ع)رسيده
و در آن از خداوند در خواست توفيق براي شهادت کرده اند.

در دعاهاي ماه رمضان مي خوانيم: «وقتلا
في سبيلك فوفق لنا» ما را به کشته شدن در راه خود موفق بدار. و در دعاي ديگر اين
ماه است: «و اسألک ان تجعل وفاتي قتلا في سبيلك تحت راية نبيك مع اوليائك و اسألک
ان تقتل بي اعدائك و اعداء رسولک…» و از تو مي خواهم که مرگ مرا با کشته شدن در
راهت و در زير پرچم پيامبرت و همراه با اولياءت قرار دهي.

اميرالمؤمنين عليه السلام در آخر
عهدنامه مالک اشتر مي فرمايد: «و ان يختم لي ولك بالسعادة و الشهادة انا اليه
راجعون» و از خدا مي خواهم که خاتمه کار من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد که
بازگشت ما به سوي اوست.

بنابراين شهادت، آرزوي مردان خدا است.
و بسيار شنيده شده است که مرداني هم چون ميثم تمار، عبدالله بن عفيف و حجر بن عدي
و امثال آنها از بزرگان اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام اظهار مي داشتند که آرزوي
آنان و در خواستي که از خدا داشته اند همين بوده که نهايت کار آنها در زندگي شهادت
باشد، آن هم بر دست شقي ترين مردم. گويا همه مي خواستند هم چون مولاي خود که قاتل
او شقي ترين اولين و آخرين بود به دست شقي ترين مردم آن روزگار کشته شوند تا در
اين ويژگي نيز از آن اسوه ي جهاد و شهادت پيروي کرده باشند و به او شباهتي داشته
باشند درود بي پايان بر آن رهنما و بر آن رهروان.

 

چرا
بايد شهادت آرزوي مردان خدا باشد؟

کساني که شهادت طلبي را نکوهش مي کنند
ارزش آن را نمي دانند هم چنانکه بعضي از عوام الناس ــ مي پندارند که شهادت مرگي
زود رس است. به تکرار ديده شده است که سوداگران گرانفروش اگر مورد اعتراض قرار
گيرند عذر مي آورند که: «آقا همه چيز گران است بجز جان آدمي…!» و با اين سخن
طعنه به اين بسيج عمومي براي شهادت مي زنند که جان آدمي ارزان شده و به آساني مورد
مخاطره قرار مي گيرد و با قيمت کمي معامله مي شود!! آيا چنين است؟!

باز مي گرديم به سخن مولي اميرالمومنين
عليه السلام که از خدا درخواست سعادت و شهادت در نهايت زندگي مي کند و مي فرمايد:
زيرا بازگشت به سوي او است امام با اين سخن به ما مي آموزد که سرانجام خواهيد مرد
و هيچ جانداري از مرگ راه فرار ندارد، پس چه بهتر که مرگ در راه خدا باشد تا به
بهائي گران آن را بفروشي. کسي که متاع گرانبها و عزيزي به بازار آورده و مي داند
که با همه علاقه اي که به آن دارد سرانجام بايد از آن جدا شود و آن را بفروشد، شک
نيست که آن را به بهاي ارزان نخواهد فروخت. جواناني که در دنياي شهوت و عياشي و
شرابخواري و هروئين و خودکشي و دهها وسائل نابودي ديگر خود را فداي چند لحظه
خوشگذراني مي کنند چه ارزان متاع گران بهاي خود را مي فروشند و اين نابخردان گوئي
که نمي بينند و نمي دانند و تنها ارزاني جان را در معامله با خدا مي بينند اين
نيست به جز ضعف ايمان. خداوند مي فرمايد: «ان الله اشتريٰ من المؤمنين انفسهم و
اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في
التورية و الانجيل و القرآن و من اوفيٰ بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذي
بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم». (سوره توبه، آيه 111)
خداوند جان و مال مومنان را خريده است که در مقابل آن به آنها بهشت ارزاني دارد و
آنها در راه او پيکار کنند؛ بکشند و کشته شوند، و اين وعده ي حتمي است که خداوند
بر خود واجب کرده است و در تورات و انجيل و قرآن اعلام فرموده و چه کسي از خداوند
به عهد و پيمان خويش باوفاتر است. پس خرسند و خشنود باشيد (اي رزمندگان راه خدا)
به معامله اي که با خدا کرده ايد و آن پيروزي و خوشبختي عظيم است.

به خدا سوگند اگر نبود براي رزمندگان
اسلام به جز همين آيه، کافي بود که هر مؤمني را وا دارد که سر از پا نشناسد و زن و
فرزند را رها کند و تنها به اميد شهادت رو به جبهه بياورد: وعده ي خدا، معامله با
خدا، قيمت جان بهشت جاويدان. و عده اي که با تاکيد در تمام کتب آسماني نازل شده است.
و چه کسي باوفاتر از خدا؟! بشارت باد چنين سوداگراني را که به پاداش بزرگ نايل
آمده اند.

و در پاسخ به کساني که شهادت را مرگ
زودرس مي دانند آياتي نازل شده است در سوره ي آل عمران آيات 156 تا 158 مي فرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا لا تکونوا کالذين کفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا في الارض
او کانوا غزيً لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل الله ذلک حسرة‌ في قلوبهم
و الله يحيي و يميت و الله بما تعملون بصير. و لئن قتلتم في سبيل الله او متم
لمغفرة‌ من الله و رحمة خير مما يجمعون و لئن متم او قتلتم لإلي الله تحشرون» اي
کساني که ايمان آورديد مانند کافران نباشيد که هر گاه دوستانشان به مسافرت مي روند
يا گرفتار جنگي مي شوند درباره ي آنان مي گويند: اگر نزد ما بودند نه مي مردند و
نه کشته مي شدند! شما چنين نگوئيد تا اين عقيده تنها افسوس و حسرتي در دل آنان
باشد و بدانيد زندگي و مرگ به دست خدا است و او به اعمال شما آگاه است و اگر در
راه خدا کشته شويد يا بميريد آمرزش و رحمت الهي بهتر از اموالي است که آنان در اين
جهان گرد مي آورند و اگر بميريد يا کشته شويد به هر حال به سوي خدا باز مي گرديد.

اين آيات مومنان را هشدار مي دهد که
روش کفار را پيش نگيرند و مانند انان نينديشند و به آنها دلداري مي دهد که سرانجام
خواهيد مرد چه در راه خدا کشته شويد و چه با مرگ طبيعي بميريد و به هر حال به سوي
خدا باز مي گرديد ولي در يک صورت با آمرزش و رحمت خدا همراه است و در صورتي ديگر
گرفتار حساب کارهاي خود هستيد.

در همين سوره آيات 168 و 169 مي
فرمايد: «الذين قالوا لاخوانهم و قعدوا لو اطاعونا قل فادرؤا عن انفسکم الموت ان
کنتم صادقين. و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم
يرزقون…» آنان که از جنگ خودداري کردند و گفتند اگر برادران ما نصيحت ما را
شنيده بودند کشته نمي شدند! بگو به آنها (اي رسول خدا):‌اگر راست مي گوئيد جان خود
را از مرگ برهانيد و مپندار که کشته شدگان در راه خدا مرده اند بلکه آنان زنده اند
و از مقام عندالرب و روزيهاي بي پايان خداوند برخوردارند… تا آخر آيات که همه در
فضل و مقام شهيدان است.

اين آيه نيز نکوهش مي کند کساني که با
شنيدن خبر شهادت کسي مي گويند: (اي بيچاره!) اينها نمي دانند که خود بيچاره اند و
در دام پيش آمدها گرفتار و مرگ هميشه در دو قدمي آنها است؛ آن هم بدون اطمينان از
آينده هميشگي خويش و اين آيه اعلام مي دارد که شهادت مرگ نيست بلکه حياتي است
عندالرب و با برخورداري از روزيهاي بي پايان او.

و درباره ي راحت طلبان پر مدعا مي
فرمايد: «الم تر الي الذين قيل لهم کفوا ايديکم و اقيموا الصلوة و آتوا الزکوة
فلما کتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس کخشية الله او اشد خشية و قالوا
ربنا لم کتبت علينا القتال لو لا اخرتنا الي اجل قريب قل متاع الدنيا قليل و
الآخره خير لمن اتقي و لا تظلمون فتيلا اينما تکونوا يدرککم الموت و لو کنتم في
بروج مشيدة…»، (سوره نساء، آيه 77ـ 78).

آيا نديدي کساني را که (خواستار جنگ با کفار بودند) به
آنها گفته شده دست باز داريد و نماز بر پا داريد و زکات بپردازيد (اکنون همين
کفايت است و جنگ واجب نيست) ولي همين که جهاد بر آنان واجب شد گروهي از آنها از
مردم هراس داشتند هم چون خوف از خدا بلکه بيشتر و گفتند: پروردگار چرا بر ما پيکار
را واجب فرمودي کاش ما را مهلت مي دادي تا عمر بيشتري کنيم!! بگو (اي رسول خدا)
زندگاني دنيا متاعي زودگذر است و آخرت براي پرهيزکار بهتر است و در آنجا کمترين
ستم به کسي نمي شود و شما هر کجا باشيد مرگ شما را فرا مي رسد اگر چه در دژهاي
محکم زندگي کنيد… .

کساني ديده مي شوند که در موقع سخن گفتن شجاعانه و بي باک
ولي چون وقت کار و پيکار سر رسد دست از زندگي شستن بر آنها بسيار سخت است. خداوند
مي فرمايد: زندگي دنيا چند روزي است آن هم آميخته با هزاران بلا و ناکامي و ستم و
بيداد. و همانا آخرت بهتر است اگر پرهيزکار باشيد؛ در آن جا به مرگ گريزي نيست در
هر دژ و کاخ و برج و باروئي باشيد اجل که سر رسيد مهلت نخواهد داد.

از برخي رزمندگان اسلام نقل شده که گروهي براي انجام بعضي
عمليات جنگي به سوي دشمن مي رفتند، يکي از برادران به محض اينکه صداي توپ و خمپاره
را شنيد از ترس مرگ قدم برنداشت و به غاري پناه آورد و به دوستان خود گفت: من در
اينجا منتظر شما مي مانم!! هر چه او را نصيحت کردند تسليم نشد. شير مردان رفتند و
وظيفه خود را انجام دادند و همگي سالم بازگشتند و چون به آن غار موعود رسيدند
ديدند که بيچاره در همان پناهگاه با ترکش خمپاره اي از پا درآمده است. آري! آن که
از مرگ فرار کند مرگ زودتر به سراغ او مي رود.

نتيجه مي گيريم که براساس منطق قرآن، بيچاره آن کسي است که
از شهادت فرار مي کند و آن را مرگ زودرس مي داند و سپس در دام مرگي ذلت بار جان مي
دهد و اما شهادت نه تنها مرگ زودرس نيست بلکه اصلا مرگ نيست و رسيدن به زندگي
سعادتمندانه و فوز عظيم و حياة عند الرب و برخورداري از روزي بي پايان الهي است.
اين منطق قرآن، انگيزه ي واقعي براي شهادت طلبي را در دلهاي مؤمنان به وجود مي
آورد.

مکتبهاي غير الهي براي ايجاد انگيزه در دل پيروان خود تا
فداکاري و از خود گذشتگي بيشتري در حمايت و دفاع از وطن يا از کاخ ستمگران از خود
نشان دهند، به مطالب خيالي و توهمي مي پردازند و آنها را به زندگي جاويد خيالي
وعده مي دهند که اگر در راه وطن کشته شوي نام تو در تاريخ به بزرگي و عظمت مي ماند
و براي تو مجالس ياد بود مي گيرند و به نام تو مثلا سکه مي زنند يا تمبر ياد بود
چاپ مي کنند و نشان افتخار به تو مي دهند و رتبه نظامي تو را بالا مي برند. شعرا
نيز دست به کار شده تشويق مي کنند:

سعديا مرد نکونام نميرد هرگز

مرده
آن است که نامش به نکوئي نبرند

و مانند آن

اين فريادهاي حماسه برانگيز بايد با بوق و کرنا همراه باشد
و يک لحظه متوقف نشود تا مبادا رزمنده به خود آيد و به آينده ي خويش فکر کند که
براي من نام نيک چه ارزشي دارد؟ و اين همه تشويقها براي چيست؟ و چه نفعي به حال من
دارد؟ چرا من بايد فداي خوشگذراني و رياست چند نفر قلدر بشوم؟ راستي مکتبي که
زندگي انسان را همين چند روز دنيا مي داند چقدر بايد در اغفال و فريبکاري نسبت به
پيروانش بکوشد تا در آنها روحيه فداکاري را بيافريند!

ولي قرآن و مکتب آسماني انبياء، وعده ي دروغين نمي دهد و
اغفال نمي کند و يک انگيزه ي خيالي و توهمي براي پيروانش نمي آفريند بلکه آنها را
به انديشيدن در آينده و گذشته خويش دعوت مي کند و مي گويد: آيا مي پنداريد که
خداوند شما را عبث و بيهوده آفريده است؟ نه بلکه براي هدفي بسيار والا آفريده شده
ايد و به آن هدف نمي رسيد مگر با پيروي از دستور الهي. پيمودن اين راه پر آشوب و
پر خطر براي همه مشکل است به جز کساني که در راه خدا از تقديم جان دريغ ندارند،
آنان در معامله اي با خدا وارد شده اند که بدون شک نتيجه ي آن فوز عظيم است. اينان
با يک پرش همه اين راه را در نورديده اند.

سخن امام امت را فراموش نکنيم که فرمود: اين جنگ يک نعمت
الهي است. از نعمتهاي مادي که پيامد طبيعي جنگ هاي استقلال طلبانه است که بگذريم
مهمترين نعمت و ارزش جنگ کفر و اسلام همين است که نزديکترين و آسان ترين راه براي
پيمودن مراتب تکامل بشر را به وجود مي آورد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «اما
بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصة اوليائه … فمن ترکه رغبة عنه
البسه الله ثوب الذل و شمله البلاء…» جهاد دري از درهاي بهشت است که براي خواص
اولياي خدا گشوده شده است… و هر کس جهاد را به دليل کوچک شمردن آن ترک کند
خداوند بر او لباس خواري را مي پوشاند و بلا او را در بر خواهد گرفت.

بنابراين جهاد دري است از درهاي بهشت که در اين جهان گشوده
شده است يعني کسي که از اين در وارد شود از همه ي مشکلات راه رهائي يافته است.
خوشا به حال آنان و درود بر روان پاک شهيدان.