فاجعه ي هفتم تير عامل ثبات و پا برجائي انقلاب

انقلاب اسلامي، عطيّه اي الهي بود که در اثر قيام همگاني
ملت مسلمان ايران با سلاح کلمه توحيد و توحيد کلمه، تحت رهبري حکيمانه امام خميني
در اين خطه ي شهيد پرور به وقوع پيوست.

انقلاب اسلامي آن چنان سريع و نيرومند به پيش تاخت که خواب
سران استکبار را بر آشفت. دو قطب شرقي و غربي در حالي که با هم تبادل قدرت و
زورآزمائي مي کردند، ناگهان در برابر نيروئي عظيم و شگفت انگيز قرار گرفتند، و
پيروان انقلاب را انسانهائي فوق العاده و استثنائي يافتند که با سلاح ايمان متبلور
در جمله رستگاري زاي «لا اله الا الله» يکي از استوانه هاي قدرت را که از هر سوي
تائيد مي شد، به زانو در آوردند و رژيم ستم شاهي را براي هميشه لگدکوب کردند و اين
بدان معني است که هيچ ارجي براي صاحبان قدرت مادي ــ هر چه هم از سلاحهاي پيشرفته
اي برخوردار باشندــ قائل نيستند و اين نه تنها ابهت آنها را پايمال مي کند که
قدرت پوشاليشان را براي ميليون ها مستعضف دربند، زير سوال مي کشد.

از اين روي درنگ را روا نشمرده و در پي ضربه زدن به انقلاب
شدند. ترفندهائي که براي مقابله با انقلاب در پيش گرفتند، گوناگون و زياد است ولي
در هر صورت براي مردم ما پوشيده نيست چون خود شاهد اين نقشه ها و توطئه هاي پليد
بوده و هستند ولي آنچه حائز اهميت است و تکرارش حتي براي ملت مسلمان ايران،
ارزشمند و مفيد است، اين است که بدانيم چه عواملي توانسته است اين انقلاب را اين
چنين بيمه کند که در برابر تند باد حوادث، مستقيم و پا برجا بايستد و استقامت
داشته باشد.

اولين و مهمترين عامل ثبات و پايداري انقلاب، همين است که
ريشه در جان مردم دارد و همواره با خون پاک فرزندان عزيز اين خاک و بوم آبياري مي
شود و تا اين آبياري ادامه دارد و تا مردم در صحنه اند، بي گمان هيچ قدرتي توان
خشکاندن اين ريشه هاي تنومند و مستحکم را ندارد.

شايد عوامل ديگر از قبيل وحدت، يگانگي، همکاري مردم با
يکديگر، اجتماع هاي ميليوني به ويژه نماز جمعه، و و … و ديگر عوامل پايداري؛
پيوندي ناگسستني با همان عامل اول دارند. و حتي رهبري حکيمانه امام که اين کشتي
مقدس را پيوسته از غرق شدنها حفظ کرده و به ساحل نجات رسانده و با رهنمودهاي خود
مردم ار هميشه در خط اسلام و قرآن نگهداشته است ارتباطي نزديک با نخستين عامل دارد
زيرا اگر مردم همکاري نمي کردند و رهنمودهاي امام را با جان و دل نمي پذيرفتند و
سخنان پيشواي معظمشان را هم چون قوانيني تخلف ناپذيري نمي ــ دانستند، قطعا تاثير
چنداني نداشت، گر چه براي ما ثابت شده است که انفاس قدسيه اين امام عزيز، براي
نگهداري انقلاب کافي است و تا اين نعمت بزرگ الهي در بين ما هست، هيچ بيم و هراسي
از دشمنان تا دندان مسلح نداريم، که خدايش عمري دراز عطا فرمايد و تا انقلاب جهاني
مهدي موعود سلام الله عليه، ما را از اين نعمت محروم نگرداند. و اين مردم چون خود
را از امام و پيرو به حق او مي دانند، لذا در خط او که خط مستقيم پيامبر (ص) و
امامان (ع)است، به راه خود ادامه مي دهند و تا اين خط محور قرار گرفته است، نهضت
آسيب ناپذير خواهند ماند؛ هر چند پيشامدهائي چون هفت تير رخ دهد و آن همه شخصيت
هاي عزيز چون آيت الله شهيد مظلوم بهشتي که خود يک ملت بود و حجة الاسلام شهيد
محمد منتظري که در راه پيش برد اهداف اسلام سر از پا نمي شناخت، به شهادت برسند.

آري! گر چه جاي اين عزيزان خالي است و ديگر زمانه چون
بهشتي و منتظري و يارانشان نخواهد ديد و فقدان آنها با آن وضعيت بسيار فجيع و لطمه
اي بود جبران ناپذير ولي اگر نهضت کربلاي حسيني به سستي و ضعف گرائيد، در اين نهضت
نيز سستي به وجود مي آيد.

پس همان گونه که به شهادت رسيدن سرور شهيدان، امام حسين
عليه السلام و 72 تن از ياران باوفايش در صحنه ي کربلا 63 هجري قمري، انقلاب بزرگ
اسلامي را از گزند حوادث در امان نگهداشت و نام نامي محمد صلي الله عليه و آله،
پيامبر گرامي اسلام را که دشمن مي کوشيد از تاريخ محو کند، زنده و جاويد در تاريخ
ماند، شهادت سرور شهيدان انقلاب اسلامي ايران، آيت الله دکتر بهشتي و اسوه ي
پيکارگران تاريخ معاصر، حجة الاسلام محمد منتظري و 71 تن ياران باوفا و مخلصشان
در  کربلاي ايران 1360 هجري شمسي، انقلاب
اسلامي ايران را که نمونه اي از انقلاب اسلامي حضرت محمد (ص)است، بيمه کرد و از هر
خطري در امان داشت و نقشه هاي خائنان دشمن قسم خورده انقلاب را نقش بر آب کرد، و
منافقان کور دل را از صحنه بيرون نمود و مردم را نسبت به انقلاب و مسئولين جمهوري
اسلامي متعهدتر و خوشبين تر کرد.

راستي دشمن چقدر کور و جاهل و نابخرد است که خيال مي کند
با دست زدن به چنين فاجعه ي هولناکي مردم را از انقلاب باز داشته و جمهوري اسلامي
را به بست مي کشاند!! چه خيال باطل و چه پندار واهي! همان گونه که امام عزيزمان
فرمودند: «…هر چند وقتي يک بار چنين حوادثي رخ مي دهد ــ و برخي از عزيزان ملت
به شهادت مي رسندــ و و … اين بار نيز چون نقشه ها و توطئه هاي دشمنان خيلي زياد
و سنگين بود و از طرفي تبليغات سوء بر عليه افراد مخلص و متعهدي هم چون آيت الله
بهشتي به حدي زياد بود که برخي از دوستان را نيز بدبين کرده بود (و اين براي به
اثبات رساندن مظلوميت آيت الله بهشتي کافي است) لذا اين بار حادثه اي فجيع رخ مي
دهد که براي هميشه مردم را به روحانيت و مسئولين مخلص و در راس همه ي آنها آمريکاي
جنايتکار، خشن، آشتي ناپذير و سرکش نمايد. ( محمد رسول اله و الذين معه أشداء علي
الکفار رحماء بيهنم).

در هر صورت حادثه ي 7 تيز بايد براي هميشه در تاريخ قلب
زنده و جاويد بماند و ياد آن روز، شعله ي انقلاب را فروزنده تر گرداند و ياد آوري
از شخصيت هاي محبوبي که در آن روز فرامو نشدني از دست رفتند، عاملي براي گام نهادن
در همان راهي که آنها گام نهادند باشد و راه آنان ادامه پيدا کند.

امام خميني مي فرمايد:

«هر چد براي همه شهداء و به ويژه شهداي هفت تير عظمت و
بزرگواري قائلم، لکن شناخت من از شهيد مظلوم بهشتي و ابعاد گوناگون او و شهيد محمد
منتظري و مجاهدات ارزشمند او بيشتر است؛ و نمي توان تاسف شديد خويش را در فقدان
آنان پنهان کرد».

حال که امام از ابعاد گوناگون شهيد بهشتي و مجاهدات
ارزشمند شهيد محمد منتظري ياد مي کنند، ما نيز در اين دو موضوع، مختصر اشاره اي
خواهيم داشت. البته تفصيل اين مطالب به مجله هاي خبري و راديو تلويزيون واگذار مي
شود که اميد است از اين دو چهره ي محبوب و تک تک ياران شهيدشان که در آن شب در
مقرّ حزب جمهوري اسلامي براي رسيدگي به اوضاع کشور اجتماع کرده بودند، و توسط يکي
از بدبخت ترين و شقي ترين مردم روزگار، در آتش عشق الله سوختند، و به لقاء محبوب
رسيدند، مطالب ارزنده و جامعي منتشر سازند.

 

ابعاد گوناگون شهيد
بهشتي

شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي خود را پيرو خط امام مي
دانست و نه تنها در لفظ چنين بود که عملا همان برنامه و خط مشي امام را در مراحل
گوناگون زندگي دنبال مي کرد. و چون امام را خوب شناخته بود و از محضر پرفيضش بهره
ها برده بود، لذا همان گونه که امام داراي ابعاد گوناگون است، اين شاگرد باوفاي
امام نيز از چنان ابعادي بر خوردار بود.

شهيد بهشتي در دروس حوزه اي ــ به اعتراف حضرت امام ــ
مجتهد بود، در همان حال، در فلسفه به درجه ي دکترا نائل آمده بود.

شهيد بهشتي خوب سخنراني مي کرد، خوب مي نوشت و خوب فکر مي
کرد. همواره در گيرودارهاي انقلاب، انديشه ي صائب او بود که راه را بر فرزندان
راستين انقلاب ــ همفکران و ياران بهشتي ــ مي گشود و روش هاي مبارزه را به آنان
مي آموخت.

او به قدري به هدف خود علاقه مي ورزيد که بيش از همه آماج
تهمت ها و جسارتهاي مخالفان و دشمنان دين قرار گرفته بود ولي تا لحظه آخر يک قدم
عقب نشيني نکرد و يک سر سوزني با آنها سازش ننمود.

او مغز متفکر انقلاب اسلامي محسوب مي شد زيرا توطئه هاي
استمعارگران را خوب در مي يافت و قبل از اقدام هر کار خطرناکي، با فکر تيز بين
خويش، توطئه ها را در نطفه خفه مي کرد، يا لااقل در اين راه سهم به سزائي داشت.

شهيد بهشتي يار صديق امام، فرزند راستين انقلاب، دوست
غمخوار محرومان و دشمن آشتي ناپذير آمريکا و دست نشاندگانش بود، لذا پس از شهادتش
امام به سوگ نشست، انقلاب فرزند دلبندش را از دست داد، محرومان و مستضعفان زانوي
غم به بغل گرفتند و آمريکا و ياران و اعوانش جشن و سرور بر پا کردند.

شهيد بهشتي داراي ايماني راسخ و عملي صالح بود. به نماز
اول وقت مقيد و نسبت به احکام شرع، حساسيت فوق العاده اي داشت. او حتي اگر در جلسه
اي رسمي بود، وقت نماز از حاضران معذرت ميخواست و به نماز خواندن بر مي خاست. حتي
در ماه رمضان هيچ گاه افطار را بر نماز مغرب خواندن مقدم نمي کرد.

هيچ گاه کسي را غيبت نمي کرد و پشت سر هيچ انساني حرف نمي­زد.
با دشمنان نيز با کمال شهامت و قاطعيت رو در رو مواجه مي شد و تهمتهاي آنان را با
خونسردي و اخلاق اسلامي پاسخ مي گفت.

بهشتي به دنيا دلبستگي نداشت و از مرگ هم هيچ هراسي نداشت
و از اين روي، مرگ را مانند جد بزرگوارش اميرالمؤمنين عليه السلام با آغوش باز
استقبال کرد.

و در يک کلمه، همان سخن جامعي را که امام درباره او گفت
تکرار مي کنيم: «بهشتي به تنهائي يک ملت بود».

 

مجاهدات ارزشمند شهيد
محمد منتظري

هيچ کس جز خداوند نمي تواند مجاهدات محمد منتظري را بشمارد
زيرا او مجسمه جهاد و الگوي مبارزه و اسوه ي مبارزان و پيکارگران در راه خدا بود.

ما بر اين باوريم که شهيد محمد منتظري از آن روزي که خود
را شناخت، پيکار و مبارزه ي بي امان خود را با هر چه رنگ ضد خدائي دارد آغاز کرد و
لحظه اي از هدف مقدس خود غافل نبود و در لحظه آخرين نيز با «لا اله الا الله» يعني
نفي تمام طاغوت ها و زورمدارها و باطل ها، زندگي محنت بار دنيا را به پايان رسانيد
و زندگي جاويد آسايش بخش را آغاز کرد.

شهيد محمد منتظري از نوزده سالگي همراه با پدر بزرگوارش و
همرزم با ايشان، مبارزه خود را شروع کرد. و قبل از اين، با نفس خود مبارزه را آغاز
کرده بود.

او از تمام روش هاي مشروع مبارزه بر ضد رژيم منحوس پهلوي
استفاده مي کرد: امضاء گرفتن از علماء، مسافرت، به شهرستان ها براي افشاي ماهيت
رژيم، تشکيل جلسات جهت آموزش مبارزه براي طلاب و ديگران، ايجاد هسته هاي مبارزاتي،
مطالعه مکتب ها، نهضت ها و انقلابهاي دنيا و آموختن زبان هاي مختلف براي هموار
کردن راه انقلاب در آينده و و … .

در روز اول فرودين 45 پس از پخش اعلاميه در حرم مطهر حضرت
معصومه، (ع) و در حالي که پدر عظيم الشأنش دستگير شده بود، او نيز دستگير و تحت
وحشيانه ترين شکنجه ها قرار گرفت. آيت الله العظمي منتظري در اين زمينه مي فرمايد:

«در مراحل بازجوئي از هيچ گونه ضرب و شکنجه و فحش هائي که
موجب جدّ شرعي است نسبت به اينجانب و فرزندم خودداري نشد چنان که هنوز آثار صدمات
جسماني ناشي از شکنجه هاي متوالي در فرزندم باقي است». (شهريور45).

پس از آزادي از زندان محمد منتظري فعاليت هاي خود را چنين
بيان مي کند:

«… پس از آزاد شدن وارد يک سلسله فعاليت هاي تشکيلاتي
شدم و نقشه مي کشيدم براي کارهاي مسلحانه و کادرسازي، در اينجا با يک سلسله مشکلات
مواجه شدم يعني ديدم آنهائي که مذهبي هستند معمولا بينش سياسي ندارند و آنهائي که
بينش سياسي دارند در خط اسلامي نيستند، با خودم گفتم: بايد از صفر شروع کرد. بر
همين اساس شروع به کادرسازي نمودم…»

او کادرسازي را منحصر به ايران نمي دانست، بلکه به ديگر
کشورهاي اسلامي و اروپائي مسافرت مي کرد و در شهرهاي مختلف به افشاگري و کادرسازي
و کارهاي تشکيلاتي منظم مي پرداخت. و لذا بدون مبالغه او يکي از استوانه هاي محکم
و اساس پيروزي انقلاب بود. محمد منتظري در راه پيشبرد اهداف مقدس اسلام چندين بار
در ايران و در برخي از کشورهاي خليج فارس و در عراق به زندان رفت. ولي براي اينکه
شناخته نشود و باز به اين کشورها مسافرت کند با جعل گذرنامه، مرتب به کشورهاي
مختلف در لباسهاي گوناگون مسافرت مي کرد و به فعاليت ادامه مي داد.

با انجمن هاي اسلامي دانشجويان ايراني خارج از کشور تماس
مستقيم داشت و اعتصاب غذا را در پاريس ــ که از نظر تبليغاتي خيلي اهميت داشت ــ
رهبري مي کرد. در سال 56 که آية الله حاج آقا مصطفي خميني به شهادت رسيد، در لندن
تظاهرات باشکوهي به راه انداخت. هميشه به علما و مجتهدين نامه مي نوشت و آنها را
در حال انقلاب دائم قرار مي­داد. و در کوتاه سخن بايد گفت: تمام لحظات و دقيقه ها
و ساعتهاي محمد منتظري، فعاليت، مبارزه و خدمت بود.

خدمات وي پس از انقلاب بر کسي پوشيده نيست. گاهي مي شد که
در طول 24 ساعت بيش از دو ساعت استراحت نکرده بود.

او که پيروزي را در ايران مي ديد، در عين حال که براي
مقابله با دشمنان انقلاب و کور کردن نقشه هاي استعمارگران فعاليت مي کرد، در پي
بين المللي کردن انقلاب برآمد و با تماس هاي مداوم با انقلابيون و مستضعفين ساير
کشورها، در اين راه تلاش بسيار گسترده اي داشت که راستي براي ما باور کردني نيست،
يک انسان اين قدر بتواند کار کند و در مدتي کوتاه آن همه فعاليت زباني، قلمي و
قدمي داشته باشد مگر اين که بگوئيم:

«الذين جاهدوا فينا لهندينهم سبلنا» چون او راه خدا را در
پيش گرفته بود، خداوند نيز راههاي فعاليت را بر روي او گشوده و به عمر کوتاهي
برکتي زياد بخشيد. و او هم از تمام لحظات زندگي در راه خدا استفاده کرد.

امام درباره اش فرمود: «او از وقتي که خود را شناخت، با
تعهد و انگيزه ي حساب شده وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد… محمد شما و ما
خود را وقف هدف و براي پيش برد آن سر از پا نمي شناخت… خدايش رحمت کند و با
مواليانش محشور فرمايد».

«درست مقارن با هر يک از مقطع هاي پيروزي انقلاب اسلامي،
حادثه آفريني دشمنان اسلام در داخل اوج گرفته است».

شهيد مظلوم آية الله
بهشتي