پيام شهيد

قسمتي از وصيت نامه طلبه ي شهيد
عبدالرحيم بزرگي مقدم

با نثار صميمانه ترين سلامها به رهبر
کبير انقلاب که فرياد آزادانه و جاودانه اي است بر ضد استکبار و منطقي است که در
دنيا طنين افکن شد رهبري که بزرگترين رهبر براي نسل نو و يگانه راهنما و رزمنده اي
دلير و ابرمرد قرن بيستم و پيشواي سياست رهبري که ستونهاي غرب را به لرزه انداخت و
ريشه ي بي عدالتي و ظلم را ريشه کن کرد. رهبري که نور جاودانش از سرزمين مقدس
ايران درخشيد آغاز کرد و مي رود تا بر سرزمينهاي اسلامي نورافشاني کند و بر کل
جهان پرتو افکند. رهبري که پرچمداري آزادي و داعي رهائي و دعوت کننده ي مسلمين به
وادي خوشبختي و به سوي قله هاي انسانيت، رهبري که نهضت اسلاميش از اعمال اسلام
عزيز جوشيد گويا ستاره درخشاني بود که همچون چراغي فروزان که سوختنش را از درختي
مبارک که نه شرق و نه غرب است روشن شد من امام را مسلماني مجاهد، مجاهدي مومن،
مومني زاهد، زاهدي عابد، عابدي متواضع، متواضعي پيروز، پيروزي ساکت، ساکتي خروشان
مي دانم پس او را دعا کنند. من با آگاهي کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبيک به
پيام امام و به خاطر خدا با نيتي خالص به سوي جبهه شتافته ام و آمده ام که نشان
دهم تا آخرين قطره هاي خون از اين انقلاب حمايت نموده و با نثار جان خود نشان دهم
که حاضريم مادران ما داغدار و در سوگ عزيزان بسوزند و فرزندان از فراق پدر ناله
کنند و مردم از شهرها هجرت کنند و هر روز دشمن جنايت فجيعي مرتکب شود ولي به تبع
از سرور شهيدان فرياد بزنيم «هيهات منّا الذله» بنابراين از کليه برادران عزيز مي
خواهم با حضور مستمر و با تقويت جبهه هاي جنگ مردانه به سوي جبهه ها بشتابند و
ثابت کنند که ايران اسلامي حاضر است واقعا با قامتي بلند در مقابل کفر جهاني
بايستد، برادران عزيز از شما مي خواهم با حضور خود در جبهه هاي جنگ و با شرکت در
مراسم عبادي سياسي در پشت جبهه رشد آگاهي انقلابي و ميزان تعهد و مسئوليت خود را
به انقلاب نشان داده و مشت محکمي بر دهان ياوه گويان شرق و غرب بکوبند و تنفر و
انزجار خود را از دشمنان اسلام اعلام بداريد عدم حضور در صحنه خيانت به قرآن و
اميدوار کردن دشمن است.

… اگر تکه تکه ام کنند اگر مرا
بسوزانند و به خاکستر تبديل بشوم، اگر در ميان آتش باشم ذره هاي خاکسترم صدا مي
زنند الله اکبر خميني رهبر.

 

قسمتي از وصيت نامه شهيد عبدالعلي
رحيمي

برادران: اين دنيا دار غرور است، يک
بازيچه است، اين دنيا گذرا و فاني است، مي تواند انسان را به تمامي صالحين و
پيامبران برساند و مي تواند انسان را به بدترين مغضوبين و گمراهان برساند. دنيا دو
بُعد دارد، بعد مادي و بعد معنوي، اگر در بعد مادي آن غلتيدي بيچاره و بدبخت هستي.
اگر که خدا به ما توفيقي بدهد و پرده هاي غفلت دنيوي، جلوي چشمهايمان را نگيرد و
قدرت تشخيص را به ما بدهد و بعد معنويش را انتخاب کنيم؛ با ياري خدا به آنجائي که
خودش مي خواسته و آن هدفي که خودش ما را براي آن هدف آفريده، خواهيم رسيد.

اگر هدف را خدا قرار داديم ديگر در فکر
اينکه چه خانه اي داشته باشيم چه دري و چه رنگي و چه لباسي و چه سر و وضعي به اين
فکرها نيستيم. اگر کمي به فکر سرگرداني روز آخرت باشيم، به فکر دنيا و ساختن خانه
براي اين دنيا نخواهيم بود و فکر اين خواهيم بود که خانه اي براي آخرت خودمان تهيه
کنيم. آنجا دار باقي است و اعمال ماست که نزد خدا باقي است. اين را فراموش نکنيم،
به قول پيامبر اکرم (ص) همنشين انسان، تنها هم نشيني که هم در دنيا و هم در آخرت
با انسان است، اعمال انسان است.اعمالي که هرگز از او جدا نمي شود و در همه ي
مکانها و زمانها با انسان است، پس سعي کنيم که اعمالمان، نياتمان، پاک و خالص باشد
و اين همه اهداف پست و مادي را در نظر نگيريم، بر فرض که مردم ما را تشويق کنند،
مقام و مسئوليتي به ما بدهند از ما تعريف کنند، چه در روبرو و يا پشت سر، بگويند
عجب فرد انقلابي و خوبي بود! عجب آدم مخلصي بود! با گفتن يک عجب و چند لحظه بعد
تمام مي شود و مي رود. انسان در دنيا براي هر که کار کرد، در آخرت بايد مزد و
پاداشش را از همان بگيرد، اگر به خاطر مردم کار کرديم بايد در آن دنيا مزدمان را
از مردم بگيريم، مردمي که خودشان هم نيازمندند، مردمي که خودشان هم گرفتار اعمال
خودشان هستند، مردمي که خودشان هم مثل ما، احتياج به رحمت خداوند و به فضل و بخشش
او دارند، پس چگونه مي توانند حق ما را اداء کنند؟ ولي نه ــ اگر براي خدا کار
کرديم، مزدمان را خدا مي دهد مزدمان، رضاي اوست، زندگي در بهشت جاويدان به همراهي رضاي
او، زندگي در کنار پيامبران و صالحان زندگي همراه با شهيدان، زندگي جاويد، همراه
با رضاي و خشنودي خدا، زندگي در کنار ملائکه الله.

بلي ــ اين پاداش انساني است که به
خاطر خدا کار کرده است، تشويق و سرزنش و تمجيد و تکريم مرم در او اثري ندارد، هدف
بالاتر از اين حرفهاست، بالاتر از اينکه به خاطر سرزنش و ملامت عده اي دست از کار
بر دارد و يا به خاطر تشويق عده اي به کارش ادامه بدهد نه هدف، بالاتر از اينهاست.