«در آستان امامان» عنوان مجموعه مقالات در جهت شناخت امامان معصوم علیهمالسلام با الهام از «زیارت جامعه کبیره» است. در این مقاله نیز همانند مقالات گذشته به شرح فرازهایی از این زیارت بلند میپردازیم.
«مؤمن بسرّکم و علانیتکم و شاهدکم و غائبکم و اولکم و آخرکم؛ ایمان به نهان شما و آشکار شما و ظاهر شما و غایب شما و نخستین شما و آخرین شما دارم.»
در این جملات به ۵ ویژگی از ویژگیهای امامان علیهم السلام اشاره شده است.
۱ـ اسرار امامان
«سرّ» به معنای امر پوشیده است.(۱) امامان علیهمالسلام در عرصههای مختلف معارفی، سیاسی، اجتماعی و… رازها داشتند که هر کس را شایسته این رازها نمیدیدند. برخی از خواص را شایسته تحمل این امر میدانستند، این رازها را به آنها میگفتند. آنچنان که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و حضرت صدیقه طاهره سلامالله علیها و حضرات امامان معصوم رازدار خداوند بودند. در روایتی آمده است که حضرت امام باقر علیهالسلام فرمود: «انّ رسول اللّه«ص« دعا علیّاً فى المرض الّذى توفى فیه فقال یا على ادن منّى حتى اسرّ الیک ما اسرّ اللّه الىّ و ائتمنک على ما ائتمنى اللّه علیه ففعل ذلک رسول الله«ص» بعلىّ و فعله علىّ بالحسن و فعله الحسن بالحسین و فعله الحسین بابى و فعله ابى بى صلوات اللّه علیهم اجمعین(۲) حضرت نبی اکرم «ص» در حال بیماری که با آن از دنیا رفتند، مولی علی«ع» را خواستند و فرمودند نزدیک من شو تا رازی که خداوند با من در میان گذاشته با تو بگویم، همانگونه که خداوند مرا امین رازش دیده، من هم شما را امین این راز میدانم. این راز را به حضرت سپرد، همین رفتار را حضرت مولی علی«ع» با امام حسن«ع» داشت و همین را امام حسن«ع» با امام حسین«ع» و همین رفتار را امام حسین «ع» با پدرم امام سجاد«ع» و همین را پدرم با من داشت که سلام و درود خداوند بر آنان باد.»
امامان سلامالله علیهم اجمعین در عرصه القا و معارف، ظرفیتها را درنظر میگرفتند. به تعبیر حضرت مولی علی«ع» «ان هذه القلوب اوعیه»(۳) این قلبها ظرفهای معارف است. برخی ظرفیت بیشتر دارند، بهره بیشتری از اهلبیت«ع» میگرفتند، به عنوان نمونه، از دو شخصیت بزرگ یاد میکنم: یکم سلمان فارسی بزرگی که با رهروی صادقانهاش در مسیر پیامبر«ص» خودی اهلبیت شد «سلمان منا اهل البیت».(۴)
بزرگی که بعد از پیامبر آنی از مولی علی«ع» جدا نشد و مدام از «خلافت حق» و «حق خلافت» گفت.(۵)
به او از این اسرار فراوان داده شد تا جایی که حضرت امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «عَلِم العلم الاوّل و العلم الاخر و قرء الکتاب الاول و قرأ الکتاب الاخر و کان بحراً لا ینزف؛(۶) او علم اولین و آخرین را میدانست، اولین کتاب انبیاء تا آخرین آنها را خوانده بود. او دریای ناپیدای کرانه بود.»
ظرفیت او آنچنان است که حتی ابوذر هم که آیتی از عظمت است، ظرفیت سلمان را نداشت.(۷)
دوم: جناب میثم تمار. از اصحاب برجسته امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام است. اسرار ویژهای از علوم به او داده شده بود. به عنوان نمونه: امیرمؤمنان هم از شهادت او خبر داده بود، هم کیفیت شهادت و سختیهایی که در این مسیر متحمل میگردد. او به هنگام شهادت، نزد جلادان این را ابراز کرد که سالیان پیش مولی از این شهادتم خبر داده بود.(۸)
ابعاد اسرار امامان
لازم به ذکر است که اسرار امامان گسترده است هم در بعد معارفی است و هم در بعد پیشگویی حوادث آینده، هم در عرصههای سیاسی.
زائر میگوید اسرار امامان را هم باور دارم. این خود ادب ویژه است که تا مطلب بلندی که از امامان شنیدیم و در حد درک ما نبود انکار نکنیم.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخنشناس نهای جان من، خطا اینجاست
پیام این سخن این است که زائر میگوید منم باوردار مطلق در برابر رهنمودهای معصومین هستم. این سخن را نه تنها بر زبان جاری میکنم، بلکه از اعماق جان خود آن را باور دارم.
در روایی از حضرت امام صادق«ع» رسیده است: «من سرّه ان یستکمل الایمان کلّه فلیقل القول منی فی جمیع الاشیاء قول آل محمد فیما اسرّوا و ما اعلنوا و فیما بلغنی عنهم و فیما لم یبلغنی؛(۹) هر کس دوست دارد که ایمان کامل داشته باشد بگوید در همه امور پنهان و آشکار آنچه از آنان که به من رسیده و آنچه به من نرسیده رأی من رأی خاندان محمد«ص» است.»
۲ـ معارف عمومی و علنی امامان
امامان علیهمالسلام هم اسرار دارند هم معارف عمومی و علنی. اسرار از آنِ خواص است، اما معارف عمومی و علنی امامان علیهمالسلام در حد فهم همگان است. البته در عرضه این معارف هم امامان شرایط زمانی مکانی را درنظر میگرفتند. هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!
معارف عمومی اهلبیت علیهمالسلام را باید از معارفی جست که برای مردم سخن میگفتند. در این عرصه موظف بودند به گونهای سخن بگویند که مردم بفهمند. در روایتی از حضرت امام صادق«ع» رسیده است: « ما کلم رسول الله صلی الله علیه وآله العباد بکنه عقله قط؛ هرگز رسول خدا از عمق خرد خود با مردم سخن نگفت.»
نیز فرمود که پیامبر صلیالله و آله فرمود: « إنَّا مَعاشِر الانبِیآءِ أُمِرنا أَن نُکَلِّم النَّاس عَلی قَدر عُقولِهِم؛(۱۰) ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم در خور عقلشان سخن بگوییم.»
معارف ویژه اهلبیت علیهمالسلام را باید از دعاهای آنها جست، چون در این عرصه مخاطب آنها خداوند است. بر این اساس است که به دعاهای امامان «قرآن صاعد» گفته میشود، چون معارف بلند الهی از این رهگذر بیان شده است.
۳ـ امامان حاضر
حدود ۲۵۰ سال دوره حضور امامان در جامعه است. مقام معظم رهبری مدظله در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» این زندگی را همانند زندگی یک انسانی دیدهاند که فراز و نشیب و شرایط مختلف داشته راهبرد یکی بوده، روشها و تاکتیکها مختلف. امامان در طول این دو قرن و نیم حضور با تلاشهای خستگیناپذیر خود نگذاشتند که «نورافکن پرفروغ دین» کمترین آسیبی ببیند، اگر تلاش آنها نبود، امروز چیزی جز خرافات از دین باقی نمانده بود، در عرصه اعتقادات، در عرصه اخلاق، در عرصه تفسیر قرآن، در عرصه فقه و… . آنان هم کیان اعتقادی معارفی دین را هم کیان سیاسی دین را پاسداری کردند. گاه با به دست گرفتن حکومت، گاه با نرمش قهرمانانه، گاه با قیام جاودانه، گاه با زبان دعا، گاه با به راه انداختن حرکت عظیم فرهنگی و… لذا زائر در این فراز اعتراف به این امامان حاضر و نقش عظیم آنان میکند.
۴ـ امام غائب
از مسلّمات معارف الهی در عرصه مهدویت، غیبت صغری و غیبت کبری حضرت بقیهالله ارواحنا فداه است.
غیبت صغری
در مورد آغاز غیبت صغری میان علما سه نظر وجود دارد:
۱ـ گروهی مانند شیخ مفید، آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدی به شمار آوردهاند،(۱۱) زیرا از همان سالهای آغازین ولادت، آن حضرت غیبت نسبی داشتند و شماری اندک از یاران وی را مشاهده کردند. بنابراین نظر، دوره غیبت صغری تقریباً ۷۴ سال میشود؛ یعنی از آغاز ولادت تا پایان سفارت آخرین سفیر آنحضرت.
۲ـ برخی برآنند که غیبت صغری از سال ۲۶۰ هجری قمری یعنی سال درگذشت امام حسن عسکری«ع» آغاز شد.
۳ـ گروهی آغاز غیبت امام را از زمانی میدانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند تا حضرت را دستگیر کنند و آن حضرت در آن هنگام در سرداب و همان جا از دیدهها پنهان شد.(۱۲)
دوره غیبت صغری دوره آمادگی شیعیان و انس آنان به جدایی از امام زمان نام گرفت. دوره غیبت صغری، غیبت همهجانبه نبود. در این دوره سفیرانی رابط بین امام و مردم بودند و مردم از طریق آنان پرسشهای دینی و دنیایی خود را از آن حضرت دریافت میکردند.
نواب خاص حضرت ولیعصر(عج)
این سفیران عبارتند از:
۱ـ عثمان بن سعید عمری؛ او این منصب را در دوره امام هادی«ع» و امام عسکری«ع» نیز به عهده داشت و نهاد وکالت را رهبری کرد. برخی او را از نوادگان عمار یاسر دانستهاند.(۱۳) وی برای مخفی نگه داشتن ارتباط خود با امامان، شغل پوششی روغنفروشی را برای خود برگزید. امام هادی«ع» و امام عسکری«ع» مدال افتخار «هذا ابوعمرو الثقه الامین»(۱۴) این ابوعمرو که مورد اعتماد و امین است به او دادند. اسناد نیابت عثمان بن سعید از حضرت ولیعصر ارواحنا فداه عبارتند از: ۱ـ اجماع شیعه امامیه؛ ۲ـ روایات فراوان؛ ۳ـ وثاقت عثمان بن سعید؛ ۴ـ کراماتی که از او صادر شد؛ ۵ـ صدور توقیعات به خط ناحیه مقدسه؛ ۶ـ وجوب اعلام امام در صورت عدم صحت ادعای عثمان بن سعید.(۱۵)
او در سال ۲۶۵ یا ۲۶۶ از دنیا رفت. مزار او در غرب بغداد و در کنار خیابان سیدان بوده است. این مکان در زمان شیخ طوسی نیز پابرجا بوده است و اکنون نیز محل مشهوری است.
۲ـ محمدبن عثمان بن سعید فرزند نائب اول او، وکیل امام عسکری«ع» و امام مهدی«عج» بود. او نزدیک پنجاه سال وکالت آن دو امام را به عهده داشت که چهل سال وکالت حضرت ولیعصر«عج» بود. او همانند پدر خویش منزلتی خاص و ویژه نزد امامان داشت. او نیز مانند پدر بزرگوارش مدال «توثیق» از امام عسکری«ع» و امام مهدی را گرفته است.(۱۶) شیخ طوسی درباره او میگوید: شیعیان بر عدالت و امانتداری او اتفاقنظر داشتند، زیرا او در زمان حیات پدرش به امانتداری و عدالت و لزوم مراجعه به وی در روزگار امام حسن«ع» و نیز پس از حیات ایشان تصریح شده بود. در عدالتش اختلاف و در امانتداریاش شکی نبود و شیعه کسی را جز او در این امر نمیشناخت و به کسی جز وی مراجعه نمیکرد.»(۱۷)
او در اواخر حیات خویش قبر خود را آماده کرده بود و همه روزه در قبر خویش آیاتی از قرآن را تلاوت میکرد.(۱۸) او پایان جمادیالاول سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ درگذشت و در کنار مادرش در بابالکوفه بغداد به خاک سپرده شد. مزار وی هماکنون نیز در بغداد مشهور به شارع خلبخی است.
۳ـ حسین بن روح نوبختی؛ سومین نائب خاص امام مهدی«عج» است. در حدود سال ۳۰۵ به این سمت منصوب گردید. او در دوره نیابت محمدبن عثمان، یکی از دستیاران ویژهاش بود. محمدبن عثمان در سالهای پایانی عمرش برخی از امور مالی را به او واگذار کرده بود و در پایان عمرش حسینبن روح را چنین معرفی کرد:
همین ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی جانشین من و سفیر میان شما و صاحب الدمر و وکیل او خواهد بود. او مورد اعتماد و امین است، پس در کارهایتان به او مراجعه و در امور مهمتان به او تکیه کنید که من به این فرمان یافتهام و آن را رساندم.(۱۹) حضرت امام مهدی«عج» او را چنین میستاید:
«او را میشناسیم، خداوند نیکی و رضوانش را به او بنمایاند و توفیق و سعادت را نصیبش سازد. ما از نامهاش آگاه شدیم و او در آنچه متصدی آن است مورد اعتماد ماست. او نزد ما منزلت و جایگاهی دارد که خشنودش میکند. خداوند بر احسان کردن به او بیفزاید.»(۲۰)
او در کتابهای کلامی و رجالی بسیار ستایش شده است، حتی منابع اهلسنت به جلالت و بزرگی او اذعان دارند. حسین بن روح به تصریح موافقان و مخالفان از مهمترین و عاقلترین افراد دوره خویش بود و در میان مردم و حتی دربار خلافت عزت و احترام ویژه داشت.(۲۱)
او پس از ۲۱ سال نیابت خاص امام مهدی«عج» در شعبان سال ۳۲۶ رحلت کرد و در مقبره نوبختیان به خاک سپرده شد.(۲۲)
۴ـ علی بن محمد سمری؛ آخرین نائب امام مهدی«عج» است که توسط حسین بن روح از طرف حضرت امام مهدی«عج» به این سمت منصوب شد.(۲۳) او از دستیاران ارشد حسین بن روح بوده است.
از پیشینه زندگی وی و حوادث دوران نیابتش آگاهی چندانی در دست نیست. شش روز قبل از وفات او توقیع نامه مقدسه صادر شد و از مرگ او پس از شش روز خبر داد. در این توقیع تصریح شده است که بعد از علی بن محمد نایب خاصی نخواهد بود(۲۴) و دوران غیبت کبری آغاز خواهد شد. او پس از سه سال نیابت در پانزدهم شعبان ۳۲۹ قمری درگذشت و در بغداد و در نزدیکی مسجد بُراثا به خاک سپرده شد.(۲۵)
دوران غیبت کبری
با وفات آخرین سفیر جناب علی بن محمد سمری، دوران غیبت کبری آغاز شد. در رابطه با راز غیبت کبری، این نکات در روایات آمده است:
الف) رازی است که پس از ظهور آشکار میشود.
ب) تا همه حکومتها آزموده شوند.
ج) آزمون مردم.
د) تا بیعتی بر گردنش نباشد.
هـ) اگر ظاهر شود کشته میشود، او امید همه خوبان است.
و) این سنت در پیامبران الهی هم بوده است.(۲۶)
میتوان گفت از حکمتهای غیبت حضرت، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن اسلام است و این حکمت، تنها هنگام ظهور او برای عموم مردم قابل فهم است. حضرت امام صادق«ع» در تبیین حکمت غیبت میفرماید: «ان وجه الحکمه فی ذلک لاینکشف الا بعد ظهوره کما لاینکشف لما اتاه الخضر من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسی الّا وقت افتراقها؛(۲۷) حکمت این کار جز پس از ظهورش آشکار نمیشود، همانگونه که حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و بنا کردن دیوار از سوی خضر برای موسی تا هنگام جداییشان آشکار نشد.»
میتوان گفت بسیاری از آنچه در تبیین حکمت غیبت حضرت برمیگردد، به این حکمت بازمیگردد.
مسئله غیبت حضرت ولیعصر«عج» را پیامبر گرامی و دیگر امامان معصوم پیشگویی کرده بودند:
روایت از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله ….تاروایت از امام عسکری«ع»(۲۸)
در این روایات هم از غیبت صغرای حضرت گفته شده و هم از غیبت کبرای حضرت و هم از واکنش مردم در عصر غیبت کبری.
بحث غیبت حضرت ولی عصر«عج» بحثی مبسوط است. در اینجا ما فقط درصدد تبیین اصل غیبت حضرت بودیم نه ابعاد آن.
زائر در اینجا میگوید هم باوردار امامان حاضرم و هم باوردار امام غائبم.
پینوشتها
۱ـ السرّ ما اخفیت، لسان العرب، ج ۴، ۳۵۶٫
۲ـ بصائرالدرجات، ص ۲۷۷، باب ۳، حدیث ۱٫
۳ـ نهجالبلاغه، کلمه قصار، ۱۴۷٫
۴ـ تاریخ دمشق، ج ۲۱، ۴۰۸٫
۵ـ خصال شیخ صدوق، ص ۴۶۳، حدیث ۴٫
۶ـ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۵۴۱٫
۷ـ بحارالانوار، ج ۲۲، صص ۳۷ و ۳۸۴، سفینه البحار، ج ۴، صص ۲۴۵ـ۲۴۴٫
۸ـ الارشاد شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۲۳٫
۹ـ الکافی، ج ۱، ۳۹۱٫
۱۰ـ اصول کافی، کتاب العقل و الجهل، ح ۱۵٫
۱۱ـ الارشاد شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۴۰٫
۱۲ـ چشم به راه مهدی«عج»، ص ۳۳۸٫
۱۳ـ الذریقه، ج ۱، ص ۳۱۸ و ج۲، ص ۱۰۶٫
۱۴ـ الغیبه شیخ طوسی، ص ۳۵۴، ح ۳۱۵٫ الکافی ج ۱، ص ۳۳۰٫
۱۵ـ دانشنامه امام مهدی، ج ۳، صص ۳۱۷ـ۳۱۲٫
۱۶ـ الکافی، ج ۱، ص ۳۳۰، الغیبه شیخ طوسی، ص ۲۴۳٫
۱۷ـ همان، ج ۵/۵۸٫
۱۸ـ الغیبه طوسی، ص ۳۴۷، ح ۶۲۶٫
۱۹ـ الغیبه شیخ طوسی، صص ۳۷۰ـ۳۶۹٫
۲۰ـ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۵۶٫
۲۱ـ سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، صص ۲۲۴ـ۲۲۲٫
۲۲ـ الغیبه شیخ طوسی، ص ۳۹۵، ح ۶۵۵٫
۲۳ـ همان، ص ۶۵۶٫
۲۴ـ همان، ص ۶۵۷٫
۲۵ـ برای تحقیق مبسوط در این زمینه ر.ک دانشنامه امام مهدی«عج»، صص ۳۹۹ـ۳۰۸٫
۲۶ـ برای یافت این متون ر.ک دانشنامه امام مهدی«عج»، ج ۳، صص ۱۷۰ـ۱۴۶٫
۲۷ـ علل الشرائع، ص ۲۴۵، ح ۸٫
۲۸ـ ر.ک دانشنامه امام مهدی«عج»، ج ۳، صص ۱۲۲ـ۹۸٫