منظومه اهل دل

آینه‌ زهرایی
ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول
شمس با دیدن نورانیتت کرد افول

پای گهواره تو سجده کند جبرائیل
بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول

پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم
در مقامات تو سرگشته و ماتند عقول

حتم دارم به دلش نام شما را هم برد
توبه‌ی آدم اگر پیش خدا گشت قبول

مظهر نام حسین است به عالم نامت
«یا حسین» از دم ِ «یازینب» ما کرد حلول

کار و بارش شده بیچارگی و در به دری
هرکسی که زگدایی درت کرد عدول

بی توسل به شما روز و شبم هست خزان
می‌شود رزق، در عالم به نگاه تو نزول

زینت اهل سما، زینت مادر، زینب
زینِ اب، زینِ نبی، زینِ برادر، زینب
شیعیان در دلشان حب تو دارند همه
خانواده، پدر و مادر و فرزند همه

از درِ خانه تو فیض رسیده است به ما
با نگاه تو شدیم عبد خداوند همه

هرکجا کار گره خورد خدا را دادیم…
…به نخ چادر مشکی تو سوگند همه

کوری چشم حسودان به زمین چرخاندند
دور تو، دور سر فاطمه اسپند، همه

خمسه طیبه با دیدن رویت امشب
در میان دلشان آب شده قند، همه

زینت حیدری و آینه زهرایی
آمده برلب عشاق تو لبخند، همه

در دفاع از حرمت نام تو را حک کردیم
روی هر چفیه و پیراهن و سربند، همه

شهدای حرمت شیعه ناب علی‌اند
دشمنان حرمت نطفه حرام‌اند همه

جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن
این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن
«مهدی علی قاسمی»

منظومه انقلاب
او آمد و در کویر، باران گل کرد
در خاک وطن، نهال ایمان گل کرد

او آمد و ریشۀ زمستان خشکید
گلعطر خجستــۀ بهــــاران گل کرد

او آمد و با گرسنگان خلوت کرد
در شهر، امید و عشق را قسمت کرد

از منبر خاک، مهربان، بالا رفت
با لهجه پا برهنه‌ها صحبت کرد

او آمد و ما برادری را دیدیم
در عالم خاک، سروری را دیدیم

او آمد و سیب عشق را قسمت کرد
در سایه دیـن، برابری را دیدیم

او آمد و زندگی پر از شادی شد
ویرانه دل، دوباره آبادی شد

او آمد و فتنۀ خزان پرپر شد
ای دل‌شدگان! بهار آزادی شد
آن مرد، ز داغ و درد مردم می‌گفت
از خانۀ لخت و سرد مردم می‌گفت

او آمده بود تا ورق برگردد
بی‌واهمه از نبرد مردم می‌گفت

او آمد و مهر و ماه را فهمیدیم
پایان شب سیاه را فهمیدیم

او آمد و زیر سایه دستانش
ما معنی سرپناه را فهمیدیم

او آمد و حال آسمان بهتر شد
خورشید شکفت، تیرگی پرپر شد

از بند گسست، حضرت آزادی
دوران حکومت ستم، آخـر شد

او آمد و کوچه و خیابان شد سبز
امید شکفت و عشق و ایمــان شد سبز

او آمد و از وطن فراری شد دیو
در فصل فرشته، بوی انسان شد سبز

او آمد و چشم آسمان را وا کرد
در فصل قفس، پرنده را افشا کرد
آموخت به ما پرندگی را با شوق
صیاد قـفس اراده را رسوا کرد

مردی ز تبار بوذر و سلمان بود
بر روی لبش تبسم ایمان بود

در جامۀ خاک، روح افلاکی داشت
آمیزه‌ای از فرشته و انسان بود

بر روی لبش، تبسمی زیبا بود
درهای دلش به روی مردم وا بود

از نام و نشان او اگر می‌پرسی؟
او، روح خدا، امام خوبـی‌ها بود

بر روی لبش، سلام آزادی بود
در سینه او، پیام آزادی بود

او آمد و واژۀ قفس را خط زد
او روح خدا، امام آزادی بود

من آمده‌ام امید را بنویسم
صبحی که ز ره رسید را بنویسم

من آمده‌ام به خط عزت نامِ
این ملت رو سپید را بنویسم
برخیز که نور ناب را بنویسیم
آیینه‌ترین کتاب را بنویسیم

برخیـز به خط روشن آزادی
منظومه انقلاب را بنویسیم

ما امت «لااله‌الاالله» ایم
با قافله مُوحدان همراهیم

هم قبله و هـم قبیله ابراهیم
هم سلسله امام روح‌اللهیم

ای دل‌شدگان! مُرید وحدت باشید
در چشم وطن، امید وحدت باشید

وقتی ز نفاق، باب وحدت بسته‌ست
چون روح خدا، کلید وحدت باشید
«رضا اسماعیلی»

بیا تا برویم…
همسفر وقت قیام است، بیا تا برویم
کاروان راهی شام است، بیا تا برویم

نسل آنان که زد آتش خیَم زینب را
حال تهدید نموده حرم زینب را
بین کفن‌پوش سپاه عجم زینب را
نصب کن در حرم دل علم زینب را
عمه جانِ نُه امام است، بیا تا برویم

عاشقم، شیوه عاشق به مَصاف آمدن است
اوج غیرت دل پر موج به دریا زدن است
کربلایی شدن امروز دمشقی شدن است
یُمن خوش در یَمَن و عدن، خلیج عَدَن است
جان پی اخذ مرام است، بیا تا برویم

شهدایی که در این رَه به خدا پیوستند
همگی گوش به فرمان ولایت هستند
هرچه عُمّال ستم خوار و ذلیل و پستند
عاشقان علوی از می عرفان مستند
صحبت از ساقی و جام است، بیا تا برویم

حال ای شیعه آزاده بگو یا زهرا
بتو این فاطمه دم داده بگو یا زهرا
داعشی از نفس افتاده بگو یا زهرا
گفتی آماده‌ام آماده بگو یا زهرا
فاطمه امّ کِرام است، بیا تا برویم

نروی گر تو بر آنجا دم بحران آید
دل به دریا نزنی، موج خروشان آید
خصم نامرد ز سوریه به ایران آید
موقعیت چو شناسی به تنت جان آید
از ملک بر تو سلام است، بیا تا برویم

سوزد این منطقه از آتش شیطان عنود
فتنه‌ها زیر سر آل‌سعود است و یهود
ظلم بگذشته برادر دگر از حد و حدود
هرکه خاموش نشیند «عدمش به ز وجود»
ننگ و تسلیم حرام است، بیا تا برویم

متّحد باش در این خانه بگو یا حیدر
حذر از فتنه بیگانه بگو یا حیدر
سنی و شیعه ذلیلانه بگو یا حیدر
او بُوَد شمع و تو پروانه بگو یا حیدر
مرتضی شاه اَنام است، بیا تا برویم

ساده‌اندیش مشو، کین عمل از تو عجب است
هان مگو جنگ سر خاک دمشق و حلب است
جنگ، مابینِ تبهکار و شهادت‌طلب است
عون مظلوم شدن شرط وفا و ادب است
ظلم این قوم مدام است، بیا تا برویم

بشناس ای دل من لشکر سفیانی را
ضربه زن داعشیان عربستانی را
کن دعا صولت سردار سلیمانی را
که به تصویر کشد غیرت ایرانی را
تیغ بیرون ز نیام است، بیا تا برویم

شده ای دل دم ایثار، بگو یا زینب
قدمی یکدله بردار بگو یا زینب
تا شوی بر شهدا یار بگو یا زینب
جان عباس علمدار بگو یا زینب
او نگهبان خیام است، بیا تا برویم

جبهه عشق، کنون مرد خطر می‌خواهد
یا حسین گفتن مردانه جگر می‌خواهد
سرور بی سر ما دادن سر می‌خواهد
پا نهادن به ره عشق هنر می‌خواهد
در کمین قوم ظلام است، بیا تا برویم

پیرو حضرت عباس بگو یا عباس
صاحب نعمت احساس بگو یا عباس
طالب فرصت حساس بگو یا عباس
قدر این نابغه بشناس بگو یا عباس
عطر سقّا به مشام است، بیا تا برویم

حَرب خسته نکند مؤمن محرابی را
نرساند به حرم قافله اعرابی را
سعی کن گم نکنی خط جهت‌یابی را
خیز و از جای بکن ریشه وهابی را
عمر این فرقه تمام است، بیا تا برویم

درد، دردِ همگانی است بگو یا مهدی
روز امدادرسانی است بگو یا مهدی
دل سرای نگرانی است بگو یا مهدی
مهدی ارباب جهانی است بگو یا مهدی
یار فرمانده عام است، بیا تا برویم
«ولی‌الله کلامی زنجانی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *