مقدمه: در شماره پیشین به نحوه مواجهه اولیا و انبیا با مشکلات و راههای پرفروغ نگهداشتن چراغ امید توسط آنان پرداختیم. در این شماره به تأثیر «عبادات» و «توکل» در ایجاد و تقویت «امید» میپردازیم.
نماز
نماز به عنوان یکی از فروع دین اسلام و از اعمال و عبادات، نقش بسیار مهمی در رفع بیماریهای روانی دارد و نه تنها در اسلام بلکه در ادیان دیگر نیز با شکلهای دیگری بوده است. علت درمانگر بودن نماز نیز همان ارتباط با خداست، زیرا نماز از عبادات است و در آن «قصد قربت» یعنی «به خاطر خدا» بودن عمل شرط است. نماز مصداقی از ذکر است. « وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ؛(۱) نماز را براى یاد من به پا دار.» و لذا کلیه مباحث «ذکر» و اثرات آن در اینجا مفید است.
در اینجا آیات و روایاتی که مستقلاً به نماز پرداختهاند مطرح میکنیم.
رسول خدا«ص» فرمودند: «ما مِنْ عَبداهتم بمواقیت الصلاه ومواضع الشمس الا ضمنت له الروح عند الموت واِنْقِطاعِ الهمُوم و اْلاحزان والنَجّاه مِن النّار؛(۲) هر بندهای که به اوقات نماز اهمیت دهد، راحتی هنگام مرگ و از بین رفتن غمها و اندوهها و نجات از آتش جهنم برای او تضمین شده است.»
امام صادق«ع» فرمودند: «هنگامی که اندوهی از غمهای دنیا بر یکی از شما وارد شد، وضو بگیرد، سپس داخل مسجد شود و دو رکعت نماز بگذارد. آیا نشنیدهاید که خدا میفرماید: « وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ ؛(۳) از صبر و نماز کمک بگیرید.»
امام رضا«ع» فرمودند: « إِذَا حَزَنَکَ أَمْرٌ شَدِیدٌ فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ؛(۴) هنگامی که امر شدیدی تو را غمگین کرد، دو رکعت نماز بخوان و در رکعت اول سوره حمد و آیتالکرسی و در رکعت دوم حمد و اناانزلنا بخوان.»
«دیل کارنگی» در کتاب معروف خود آیین زندگی نیز دعا را وسیلهای برای غلبه بر تشویش و نگرانی معرفی میکند و مینویسد: «امروز جدیدترین علم پزشکی یعنی روانپزشکی، همان چیزهایی را تعلیم میدهد که پیامبران میدادند چرا؟ به علت اینکه پزشکان دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی تشویش، هیجان و یأس را که موجب نیم بیشتری از ناخوشیهای ماست، برطرف میسازد.»
امروز حتی پزشکان روانشناس نیز مبلغین متجدد دین شدهاند و برای نجات از آتش جهنم همین دنیـا یعنـی زخم معده، سکته، اختلالات عصبی، جنون و… گرویدن به دین را توصیه میکنند.
متأسفانه انسان فقط هنگامی که تمام درها به رویاش بسته و آخرین نیرویاش تمام میشود به این نکته توجه میکند، ولی چرا باید تا آن موقع صبر کرد؟ چرا هر روز تجدید قوا نکنیم تا با ارتباط با خدا و قرائت نماز به آرامش و ثبات برسیم.
«ویلیام جیمز» فیلسوف روانشناس آمریکایی مینویسد: «ایمان، بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است. ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان، زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام میدارد. میان ما و خدا رابطهای ناگسستنی وجود دارد، پس اگر ما تسلیم او شویم، تمام آمال و آرزوهایمان تحقق خواهند یافت و همان طور که امواج خروشان و غلتان نمیتوانند آرامش ژرفای اقیانوس را برهم بزنند، دگرگونیهای سطحی و موقت زندگی نیز نمیتوانند آرامش درونی انسانی را که عمیقاً به خداوند ایمان دارد به هم بزند، زیرا انسان متدین واقعی تسلیم اضطراب نمیشود و توازن شخصیت خویش را حفظ میکند و همواره آماده مقابله با مسائل ناخوشایندی است که احتمالاً روزگار برایاش پیش میآورد.(۵)
تسلیم و رضا
انسان در دوران زندگی اسباب و علتهایی را فراهم میکند و امیدوار است که کارهای او به نتیجه برسند، ولی با مشکلاتی رو به رو میشود که گاه حل آنها از دست او خارج است یا به تنگناهایی برخورد میکند که به هیچوجه خلاص شدن از آنها ممکن نیست. در این موقعیتها، چگونه باید رفتار کند؟ آیا باید با یادآوری مشکل، همیشه غمگین و ناراحت و ناامید باشد و با اندیشه منفی، خود را بیمار کند؟
اسلام برای حل این مشکل یا پیشگیری از پدید آمدن آن، افراد را به تسلیم بودن در برابر امر خدا و رضایت از امر الهی توصیه میکند. «رضا» یعنی فرد باور داشته باشد که آنچه خداوند برای او مقرر کرده حکیمانه و برای او بهتر است و از آنچه در زندگی برای او پیش آمده، رضایت داشته باشد و آن را مکروه نشمارد.(۶)
امام خمینی در تعریف رضا میفرمایند: «رضا عبارت است از خشنودی بنده از حق تعالی شأنه و اراده و مقدرات او.»(۷)
رضا و تسلیم میتواند سلامت روح و روان فرد را تأمین کند؛ بدین ترتیب که به هر چه که خداوند برایاش مقدر کرده راضی شود، خواه نعمتهای الهی و اموال باشد یا سختیها و گرفتاریها.
در قرآن آمده است: «وَلوأنَّهُمْ رَضُواماآتا هُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ و قالُوا حَسْبُنا اللهُ سَیُؤتینا اللهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ اِنّا الی اللهِ راغِبُون؛(۸) (در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند و بگویند خداوند براى ما کافى است و بهزودى خدا و رسولش از فضل خود به ما مىبخشند و ما تنها رضاى او را مىطلبیم (براى آنها بهتر است).»
از این آیه استفاده میشود که مؤمنان باید به قسمت الهی و مال حلال راضی و شکرگزار پروردگار باشند،(۹) زیرا رضا به قسمت، سبب شادمانی است.
گاهی صلاح در این است که انسان از نظر مال دنیوی نیازمند باشد. اگر انسان به تقدیرات خدا راضی باشد؛ اولاً پاداشهای الهی بزرگی خواهد داشت و ثانیاً چنانکه آیه مورد بحث میفرماید، چه بسا خدا بعداً به دست قدرت خود این نیاز را برطرف کند، ولی اگر از این تقدیرات رویگردان شود، اولاً با خواست خدا مخالفت کرده است و ثانیاً این امید را هم نخواهد داشت که شاید خدا بعداً او را بینیاز کند.
حدیث قدسی در اینباره میفرماید: «و کسی که به قضا و قدر من خشنود نباشد و در مقابل بلای من شکیبایی نداشته باشد، باید پروردگاری غیر از من بجوید و باید از زمین و آسمان من خارج شود؛ پس برای انسان مناسبتر است که هر زمان به امید آینده بهتر و چشم امیدش به دست قدرت و مرحمت خدا و همواره به خدا و لطف بیپایانش (امیدوار) باشد.»(۱۰)
خداوند در وصف انسانهای کمال یافته میفرماید: « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً ؛(۱۱) تو اى روح آرامیافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است».
در این آیه، نفوس مطمئنه به وصف راضیه و مرضیه توصیف شدهاند؛ زیرا اطمینان و سکونت یافتن دل به پروردگار مستلزم آن است که از او راضی باشد و در برابر هر قضا و قدری که او برایش پیش میآورد، کمترین چون و چرایی نکند، حال آن قضا و قدر چه تکوینی و چه حکمی باشد که خدا قرار داده است؛ پس هیچ رویدادی او را به خشم نمیآورد و هیچ معصیتی دل او را منحرف نمیکند.(۱۲)
او در مجرای تقدیرات، اراده خود را در مسیر خواست خدا قرار میدهد و به آنچه واقع شده است و میشود، هر چند برخلاف اراده و میلاش باشد، با کمال رضایت گردن مینهد و به رضای خاطر، خطرات را استقبال میکند و اوامر خداوند را به جان میپذیرد. عینکی که به چشم میگذارد عینک امید به آینده است.
خداوند متعال به پیامبر«ص» میفرماید که در جواب منافقان بگوید: « قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ… قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ؛(۱۳) جز آنچه خدا بر ما مقدر داشته، به ما نمیرسد… آیا برای ما، جز یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید؟»
افراد باایمان و خداپرست که به علم و حکمت و رحمت خدا ایمان دارند، مقدرات عالم را مطابق نظام احسن مصلحت بندگان میدانند. انسان مؤمن تمام مقدرات عالم را زیبا میبیند و مفهوم شکست و ناامیدی و یأس از دلاش زدوده میشود.
این آیات، مؤمنان را در هر حال پیروز معرفی میکنند. یک راه به سوی شهادت میرود که اوج افتخار یک انسان باایمان است و راه دیگر پیروزی بر دشمن است.(۱۴)
اسلام به مسئله امید به آینده و مثبتاندیشی توجه بسیار کرده است. در دعای جوشن صغیر که به امام موسی بن جعفر«ع» منسوب است، آن حضرت از ابتدا تا انتهای دعا نعمتهای خداوند را برمیشمرند و با دید مثبت به مسائل، شکر خداوند را به جای میآورند. خود را به نیت پاک و توجه نیکو عادت ده تا در تلاش و کوششهایت موفق گردی. کسانی که امیدوارند و فکر مثبت دارند، خوشحالتر، زندهتر و فعالترند. اینها ممکن است بسیار هم اشتباه کنند، ولی کارها را به سرانجام میرسانند، وقت خود را صرف چیزهایی که هرگز واقع نمیشوند، نمیکنند؛ پریشان و نگران و ناراحت و ناامید نمیشوند.
راه رضایت و امید به زندگی، فرار از واقعیتها و روی آوردن به تخیلات و توهمات نیست. باید دنیا را آن گونه که هست، شناخت. نگرش انسان به دنیا باید نگرشی واقعبینانه و هماهنگ با واقعیتهای آن باشد. بنابراین برای رسیدن به زندگی شاد و همراه با نشاط و امید لازم نیست واقعیتهای گاه سخت و تلخ را انکار کنیم. با تفکر واقعگرایانه میتوان به شادمانی و رضایت خاطر رسید. حضرت علی«ع» میفرمایند: «مَن عَرَفَ الدُّنیا، لَم یحزُن عَلی مَا أصَابَه؛(۱۵): کسی که دنیا را میشناسد، از آنچه برای او پیش میآید غمگین نمیشود.»
در قضیه عاشورا سید الشهداء«ع» با وجود آن همه سختی و دشواری راضی به رضای الهی بود. برخی این گونه تصور میکنند که گویا امام حسین«ع» هیچ سختی و مشقتی را تجربه نکرده است. آنها تصور میکنند که درک مشقت و سختی یعنی نارضایتی! در حالی که بین این دو هیچ ملازمهای نیست. امام حسین«ع» همانند هر انسان دیگری، درد و رنج مبارزه و ضربت شمشیر و نیزه را میچشد، اما ناراضی نیست. آن حضرت در عین حال که بر بلاها صبور است، به آنچه خدا مقدر میکند راضی است و هنگام خروج از مکه در خطبهای خطاب به یاران خود میفرماید: «رَضااللهِ رضانا اهل البیتِ، نًصبِرُ علی بلائه؛(۱۶) رضایت خدا رضایت ما اهل بیت«ع» است و بر بلای او صبر میکنیم.»
افکار مـا معـرف شخصیت ماست و طرز تفکر ما عامل مجهولی است که سرنوشت ما را تعیین میکند. رضایت و امید به زندگی پیش از آنکه به عوامل خارجی مربوط باشد، متأثر از عوامل درونی و نیروی فکر و تخیل ماست.
ناپلئون با اینکه شهرت و قدرت و ثروت داشت، احساس آرامش نمیکرد و میگفت هرگز شش روز خوش در زندگی نداشتهام، در صورتی که هلن کلر که از دو سالگی کور و کر و لال بود، از زندگی اظهار رضایت میکرد و میگفت که زندگی را بیش از آنچه تصور میکردم زیبا یافتم.(۱۷)
در دعاها، طلب مقام رضا و تسلیم زیاد آمده است، زیرا در سایه رضا و تسلیم، سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میشود.
توبه
یکی از مشکلات مهمی که بر سر راه مسائل تربیتی وجود دارد، احساس گناهکاری براثر اعمال بد پیشین است، بهویژه زمانی که این گناهان سنگین باشند، زیرا این فکر دائماً در نظر انسان مجسم میشود که اگر بخواهد مسیر خود را به سوی پاکی و تقوا تغییر دهد و به راه خدا باز گردد، چگونه میتواند خود را از مسئولیت سنگین گذشته برهاند و این فکر مانند کابوسی وحشتناک بر روح او سایه میافکند و چه بسا او را از تغییر برنامه زندگی و گرایش به پاکی باز میدارد و به او میگوید از توبه کردن چه سود. زنجیر اعمال گذشته همچون طوقی بر دست و پای توست و اصلاً تو رنگ گناه پیدا کردهای، رنگی ثابت و تغییرناپذیر.
در فرهنگ اسلام این مشکل حل شده و توبه و انابه هرگاه با شرایط همراه باشد، وسیله قاطعی برای جدا شدن از گذشته، آغاز یک زندگی جدید و حتی تولد دو باره است.
در قرآن کریم میفرماید: « قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ؛(۱۸) بگو: ای بندگان من که در مورد خودتان زیادهروی کردهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید، چون خدا همه گناهان را میآمرزد.»
پیامبر اکرم«ص» میفرمایند: التّائبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ « (۱۹) کسی که از گناه توبه کند همانند کسی است که اصلاً گناهی نکرده است.»
فیض کاشانی در تعریف توبه از سه عنصر علم، ندامت و قصد یاد میکند که در مجموع سبب میشوند فرد به ترک گناهان و رذائل نفسانی در گذشته، حال و آینده نائل شود. او مینویسد: «توبه عملی است که به وسیله آن میتوان قلب مرتکب به گناه را تبرئه و او را از بُعد و دوری حضرت پروردگار به قرب جناب کبریایی او دعوت کرد. به عبارت دیگر توبه عملی است که ممکن است به توسط آن همان هنگام دست از معاصی برداشت و عزم خود را جزم نمود که در آینده مرتکب نافرمانی نشود و تقصیرات پیش را تدارک نماید.»(۲۰)
آیتالله حاج میرزا جواد ملکی در کتاب «رساله لقاء الله» در مورد عمق پذیرش نسبت به توابین مینویسد: «از حدیث نبوی«ص» نقل شده است که اگر کسی هفتاد پیغمبر را کشته باشد و توبه کند، توبه او قبول است.» حضرت حتی توبه قاتل حضرت حمزه سید الشهداء«ع» را با اینکه آن همه صدمه به قلب مبارک ایشان وارد آورده بود، قبول کردند.
یکی از روشهای درمان روان انسان، توجه به ایجاد ارزشهای الهی و غلبه بر ارزشهای حیوانی است. در توبه، فرد به نفی بدیهای خویش میپردازد تا معیارهای ارزشی خود را حفظ کند. توبه با پشیمانی و تأسف و نفی بدیهای حیوانی شروع میشود و در ادامه، فرد تواب با پیش گرفتن طاعات و عبادات، ادای حقوق مردم و… از ابعاد حیوانی دور میشود و خود را به ارزشهای الهی زینت میدهد. با توجه به این مسئله، انسان مؤمن هیچگاه گرفتار یأس و نومیدی نمیشود و خود را در تنگنا نمیبیند، بلکه با توبه به سوی خداوند باز میگردد، گذشته خود را جبران میکند، از لحاظ روحی در آسایش به سر میبرد و به فضل و رحمت خداوند امیدوار است.
خداوند در سوره بقره میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ؛(۲۱) در حقیقت کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، به رحمت خدا امیدوارند و خدا بسیار آمرزنده و مهروز است.»
این آیه دلالت دارد بر اینکه اگر کسی عملی را قربه الی الله انجام دهد و در عمل خطا کند، معذوراست و هیچ گناهی در صورت خطا گناه نیست.(۲۲) این آیه مؤمنان را به فضل و رحمت الهی امیدوار و از یأس و ناامیدی جلوگیری میکند.
توکل به خدا
انسان در زندگی فردی و اجتماعی با مشکلات و گرفتاریهای گوناگونی روبهروست. احتمال گرفتار شدن در حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و غیره و از سوی دیگر احتمال بروز حوادثی همچون جنگ، تجاوز و ستم و بیوفایی و خیانت اطرافیان وجود دارد. در زندگی فردی هم احتمال بروز بیماریها، از دست دادن سرمایه، از دست دادن کار و عدم موفقیت در زندگی وجود دارد و اگر فرد نتواند این مشکلات را حل کند، دچار اضطراب و ناامیدی و یأس میشود و این اضطراب زمینه بروز اختلالات روانی را فراهم میکند، در حالی که یکی از نیازهای انسان که ارضای آن نقش مهمی در ایجاد سلامت روحی و روانی دارد، نیـاز بـه احساس ایمنی و امید به زندگی است که در سایه توکل به خداوند به دست میآید.
گوهر توکل را باید در اعتماد به خدا جستجو کرد. تا انسان به خدا اعتماد پیدا نکند، نمیتواند اداره امورش را به او وا گذارد و اگر هم در زبان بگوید که امور خود را به او واگذار کردم، دلش آرام نمیگیرد.
همچنین اگر فردی از قوانین علت و معلولی که خداوند در جهان قرار داده است اطلاع نداشته باشد و نداند که خواست و سنت خدا بر استفاده انسان از اراده خود و اسباب و علل شناخته شده استوار است، باز نمیتواند رفتار متوکلانه را تشخیص دهد و مصداقهای آن را در زندگی خود پیدا کند.
رابطه ایمان به خدا و اعتماد به حضرت باریتعالی با توکل بسیار قوی است. خداوند متعال در آیات مختلف قرآن به این مسئله اشاره کرده است، از جمله در سوره مائده میفرماید: «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُومِنُونَ ؛(۲۳) یعنی افراد با ایمان به خدا توکل میکنند.» و نیز میفرماید: « وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ؛(۲۴) اگر ایمان دارید به خدا توکل کنید.»
میزان ایمان افراد را با درجه توکل آنها به خدا میتوان شناخت. هر اندازه درجه امید و ایمان افراد به خداوند و شناخت آنها از اسماء و صفات و آگاهی او از برنامههای خداوندی در جهان بیشتر شود، به همان اندازه توکل او نیز بیشتر خواهد شد. خداوند در قرآن در این باره میفرماید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ؛(۲۵) مؤمنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود، خوف بر دلهاشان چیره گردد و چون آیات خدا بر آنان خوانده شود، ایمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توکل کنند.»
معنای توکل از دید روایات:
«سَألَ النبی «ص» عن جبرئیل ما التوکل علی الله عزوجل؟ فقال العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیاس من الخلق، فاذا کان العبد کذالک لم یعمل لا حد سوی الله و لم یرج سوی الله و لم یخف سوی الله و لم یطمع فی احد سوی الله فهذا هو التوکل؛(۲۶) پیامبر«ص» از جبرئیل پرسید: توکل بر خداوند چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: فهمیدن این مطلب که مخلوقات نمیتوانند به انسان ضرر یا نفعی برسانند، نمیتوانند به انسان چیزی اعطا کنند و یا مانع رسیدن خیری به او شوند. از این رو انسان از خلق و مردم مأیوس میشود و اگر چنین شد، برای غیر خدا کار نمیکند و به کسی غیر از خدا امید ندارد و از غیر خدا نمیترسد و به احدی غیر خداوند طمع نمیکند و این است معنای توکل.
مرحوم نراقی توکل را چنین تعریف کرده است: «توکل عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل بنده در جمیع امور به خدا و حواله کردن همه کارهای خود به پروردگار و بیزار شدن از هر حول و قوه و تکیهای و بر حول و قوه الهی تکیه نمودن».(۲۷)
منظور از توکل، اعتماد به خدا در انجام کارها و واگذاری امور به اوست، به طوری که فعالیت شخصی و تعادل روانی را افزایش دهد و از اضطراب نرسیدن به هدف باز دارد. میتوان گفت کسی توکل دارد که با خدا رابطه دارد و این ارتباط بر اساس اعتقادی است که انسان به قدرت، حکمت، رأفت و شفقت خداوند دارد.
این اعتقاد حالتی را در شخص به وجود میآورد که موجب میشود فرد در تمام حالات و رفتار خویش حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت و توانمندی کند و خود را به او وابسته ببیند و از این رو آرامشی در دلش ایجاد میشود که با پدید آمدن حوادث سخت در زندگی دچار شک و تردید نمیشود و کارهایی را که مدیریت و برنامهریزی آنها خارج از تدبیر اوست، به خدا واگذار میکند.
به عبارت بهتر، فرد متوکل ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیرمادی، توفیق رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیت الهی میداند و ضمن نسبت دادن امور و اتفاقات جهان به خواست پروردگار، برای حصول نتیجه به او تکیه میکند و اطمینان دارد که خداوند او را در رسیدن به مقصد یاری خواهد کرد.
قرآن میفرماید: «وَمَن یَتَقُ الله یَجعل لَهُ مَخرَجاً و یَرزُقُهُ من حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَمَن یَتَوَکََّل علی الله فَهُوَ حَسبُهُ انَّ الله بالِغُ أمرِهِ قد جَعَلَ الله لِکُلِّ شی قَدراً؛(۲۸) و هر کس خود را از (عذاب) خدا حفظ کند، برایش محل خارج شدن از مشکلات را قرار میدهد و به او از جایی که گمان هم نمیبرد روزی میدهد. و هر کس به خدا توکل کند، خدا او را کفایت میکند و کارش را (به انجام) میرساند، که به یقین خدا برای هر چیزی اندازهای را قرار داده است.»
شخص متقی میداند که هنگام گرفتار شدن در مشکلات، به جای افکار منفی، اضطراب، ترس، دلهره و به جای پیمودن راههای انحرافی، تنها باید وظیفه خود را انجام دهد و در نتیجه، در سختترین لحظات مأیوس نمیشود، زیرا به این آیه باور دارد که: «قل لَن یُصیِبنا اِلاّ ما کَتَبَ الله لَنا هُوَ مَولانا و عَلَی الله فَلیَتَوکّلِ المؤمِنُون»(۲۹) این آیه در پاسخ منافقان است. خداوند به پیامبر دستور میدهد به منافقان بگو که ولایت و اختیار امر ما با خداست، ما به او ایمان داریم و لازمه این ایمان آن است که به او توکل و امور خود را به او واگذار میکنیم. بنابراین اگرخداوند حسنه را روزی ما کرد، منت بر ما نهاده است و اگر مصیبتی را اختیار کرد، مشیت و اختیارش به آن تعلق گرفته و ملامت و سرزنشی بر ما نیست و خود ما نیز ناراحت و اندوهگین نمیشویم.
شخص متوکل به خداوند میداند که اگر در ظاهر، شخصی به او ضرری زد یا مانع رسیدن خیری به او شد و او نتوانست با آن فرد مقابله کند، در واقع ممکن است این ممانعت به نفع او باشد، زیرا امور عالم به دست خداوند است و او جز خیر و خوبی برای بندهاش نمیخواهد. ممکن است امری در ظاهر خوب نباشد، ولی شخص متوکل باور دارد که تأثیر همه اسباب و علل عالم به اذن خداوند است، لذا کمتر نگران و ناامید میشود و با سپردن امور به خداوند آرامش مییابد.
قرآن میفرماید: «وَعَسی اَن تَکرَهُواشیئا وَ هُوَ خَیرٌ لکم وَ عَسی أن تُحِبُوا شیئاً و هُوَ شَرُّ لَکُم؛(۳۰) چه بسا از چیزی ناخشنودید و خیر شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست دارید و برای شما بد است.»
شخص متوکل از احساس درماندگی به دور است و همیشه امیدواری خود به آینده را فقط با توکل به خدا تضمین میکند. در توکل نیز فرد ناتوان با اتصال به کمک و مشیت خداوند، توانا و قوی و مطمئن میشود که با کمک گرفتن از او بر حوادث پیروز خواهد شد و پُشتش به پشتیبانی خداوند گرم است. شخص متوکل اگر شکست بخورد، چون معتقد است که خداوند میتواند اسباب موفقیت انسانها را فراهم کند و مصالح آنها را بهتر از خود آنان میداند، میپذیرد که شکست ظاهری به صلاح و نفع اوست و از لحاظ روانی ضربه نمیخورد و ناامید نمیشود.
رهبران الهی و مؤمنان واقعی در بحرانها دلی آرام دارند و مایه آرامش دیگران نیز هستند و به هنگام برخورد با دشمن (حتی زمانی که یک طرف دریا و طرف دیگر سپاه دشمن است) مأیوس نمیشوند و به خدا توکل میکنند.
نتیجه عدم توکل، یأس و ناامیدی و افسردگی در زندگی است، زیرا انسان اگر صرفاً به اسباب مادی توجه کند، در رویارویی با مشکلات بهسادگی دست از عمل میکشد و ناامیدی او را از پا در میآورد، مانند قوم بنیاسرائیل در سرزمین فلسطین که بر خداوند توکل نکردند و ناامید شدند و خداوند نیز آنها را یاری نکرد و چهل سال سرگردان شدند. ولی فردی که به خداوند توکل دارد معتقد است فقدان شرایط مادی باعث عدم تحقق یک رویداد و یا مشکل داشتن نمیشود.
دنباله این مبحث را در شماره بعد پی میگیریم.
پینوشتها:
- طه، ۱۴
- امالی مفید، ص ۱۳۶، مجلس ۱۶
- مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۱۷
- بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۳۵۳، ح ۱۴
- دیل کارنگی، دع الفلق و ابد الحیاه: ترجمه عبدالمنعم الزیادی قاهره، ۱۹۵۶، ص ۲۸۲۸ نقل از طب روحانی عبدالکریم بیآزار شیرازی
- راغب اصفهانی، مفردات قرآن، ص ۲۰۲
- امام خمینی«ره»، شرح چهل حدیث، ص ۱۶۱
- توبه، ۵۹
- تفسیر کشف الحقایق، ج ۱، ص ۸۱۸
- تفسیر آسان، ج ۶، ص ۳۱۰
- فجر، ۲۸
- المیزان، ج،۲۰، ص ۴۷۸
- توبه، ۵۰،۵۱
- تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۴۴۲
- غررالحکم، ح ۲۲۵۸، عیون الحکم والمواعظ، ص ۴۳۵
- أعیان الشیعه، ج۱، ص ۵۹۳
- دیل کارنگی، آیین زندگی، ص ۱۱۴
- زمر، ۵۳
- کنزالعمال ، ح ۱۰۱۷۴
- محسن، فیض کاشانی، حقائق در اخلاق و سیر و سلوک، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۵۴۸
- بقره، ۲۱۸
- المیزان، ج ۲، ص ۱۹۹
- آل عمران، ۱۲۲
- مائده، ۲۳
- انفال، ۲
- بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۰، ح ۴
- معراج السعاده، ص ۶۱۵
- طلاق، ۳
- توبه،۵۱٫
- بقره، ۲۱۶٫
سوتیترها:
۱٫
گاهی صلاح در این است که انسان از نظر مال دنیوی نیازمند باشد. اگر انسان به تقدیرات خدا راضی باشد؛ اولاً پاداشهای الهی بزرگی خواهد داشت و ثانیاً چنانکه آیه مورد بحث میفرماید، چه بسا خدا بعداً به دست قدرت خود این نیاز را برطرف کند، ولی اگر از این تقدیرات رویگردان شود، اولاً با خواست خدا مخالفت کرده است و ثانیاً این امید را هم نخواهد داشت که شاید خدا بعداً او را بینیاز کند.
۲٫
توکل یعنی فهمیدن این مطلب که مخلوقات نمیتوانند به انسان ضرر یا نفعی برسانند، نمیتوانند به انسان چیزی اعطا کنند و یا مانع رسیدن خیری به او شوند. از این رو انسان از خلق و مردم مأیوس میشود و اگر چنین شد، برای غیر خدا کار نمیکند و به کسی غیر از خدا امید ندارد و از غیر خدا نمیترسد و به احدی غیر خداوند طمع نمیکند
۳٫
نتیجه عدم توکل، یأس و ناامیدی و افسردگی در زندگی است، زیرا انسان اگر صرفاً به اسباب مادی توجه کند، در رویارویی با مشکلات بهسادگی دست از عمل میکشد و ناامیدی او را از پا در میآورد، ولی فردی که به خداوند توکل دارد معتقد است فقدان شرایط مادی باعث عدم تحقق یک رویداد و یا مشکل داشتن نمیشود.