فرزانگی و فرهنگ از دیدگاه‌های امام خمینی، رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری(ره)

 

ضرورت و اهمیت

هرجامعه‌ای برای دستیابی به هویت مستقل در ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باید فرهنگ را در رأس امور خود قرار دهد. امام خمینی می‌فرمودند: «بالاترین و والاتری عنصر هر جامعه، فرهنگ آن است. اساساً فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان‌تهی است. اگر فرهنگ جامعه‌ای وابسته فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن به جانب مخالف گرایش پیدا می‌کنند و بالاخره در آن مستهلک می‌شوند و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می‌دهند. استقلال هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‌گیرد و ساده‌اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان‌پذیر است. بی‌جهت و از باب اتفاق نیست که هدف اصلی و اساسی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.»(۱)

امام خمینی تصریح نموده‌اند: «فرهنگ در رأس مسایل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می‌کند حل شوند، دیگر مسایل به‌آسانی حل می‌شوند. صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهی خورده است، قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است. امیدوارم همه کمک کنند تا فرهنگ‌مان را بازیابیم.»(۲)

از دید امام، امت مسلمان نیاز مبرمی به فرهنگ اسلامی دارد؛ فرهنگی که هویت مستقلی داشته باشد و به کمک آن جامعه بتواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد.(۳)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران هشدار می‌دهند: «فرهنگ مبدأ تمام سعادت‌ها و شقاوت‌های ملت است. اگر جوانان جامعه‌ای در فرهنگی ناصالح پرورش یابند، در آینده مفاسد بسیاری را به وجود می‌آورند. فرهنگی که با نقشه بیگانگان شکل گیرد، آفت و انگلی خطرناک به شمار می‌آید. این فرهنگ حتی از سلاح‌های مخرّب استکبار هم مهلک‌تر است.»(۴)

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «مسئله فرهنگ و تعلیم و تربیت، مسئله اول در نظام ماست و در بلندمدت هیچ چیزی به این اندازه اهمیت ندارد. در حقیقت سنگر مبارزه با کفر، ظلم و استکبار جهانی و قلدری شیاطین سیاسی عالم همین سنگر تعلیم و تربیت و فرهنگ است. امام عزیزمان بر این مطلب تأکید می‌کردند و ما اعتقاد داریم این موضوع جزو محکمات و ضروریات انقلاب و خط امام است.(۵)… با اینکه نظام جمهوری اسلامی از آغاز بر یک مبنای فرهنگی بنیان شد و رهبر و پدیدآورده آن پیش از همه چیز فرهنگی بود و مسئولان این نظام هم در طول این مدت همین گونه بوده‌اند؛ در عین حال باید اعتراف کنیم که در زمینه‌های فرهنگی چندان کار مطلوب و مورد انتظاری را انجام نداده‌ایم. ما واقعاً اگر بخواهیم توسعه اقتصادی را به معنای صحیح کلمه در جامعه راه بیندازیم، احتیاج به تلاش فرهنگی داریم. مادامی که حتی محقق و جستجوگر علمی ما فرهنگ و وجدان کار و عشق به کار را که در یک فرهنگ سالم مطرح است (که مظهر عالیش فرهنگ اسلامی است) نداشته باشد، وجود او بی‌فایده خواهد بود. اگر روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، در توسعه اقتصادی هم در خواهیم ماند. این تازه در صورتی است که ما محور را توسعه اقتصادی بگیریم. البته در جامعه اسلامی اقتصاد محور نیست و از هر طرف که حرکت کنیم به فرهنگ می‌رسیم.(۶) آن بخش نمادین و چهره بیرونی انقلاب، چهره فرهنگی است. سیاست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما که نخواستیم دیانتمان را از سیاست جدا کنیم. فرهنگ ما ساخته تاریخ، مکتب و انقلاب ماست.(۷) اگر کار اقتصادی بدون مبانی فرهنگی صورت گیرد، مثل این است که بدنی داریم بدون روح و اگر تلاش‌های اقتصادی بر اساس فرهنگ غلطی انجام پذیرند، مثل این است که انسانی به وجود آورده‌ایم با روح شیطانی.»(۸)

ایشان در آغاز سال جاری در حرم رضوی تأکید نمودند: «نظام اسلامی به دنبال پیشرفت همه جانبه، استقلال از قدرت‌های سلطه‌گر جهانی، شکوفایی استعدادها، رهایی از آسیب‌های اجتماعی، عزت، امنیت و اقتدار ملی است… رسیدن به این اهداف علاوه بر اتحاد و انسجام ملی و فرهنگ انقلابی، نیازمند اقتصاد و تولیدی قوی و مبتنی بر مدیریت کارآمد و توانایی‌های داخلی است.(۹) «ما باید به لحاظ اقتصادی خود را از زیر نفوذ قدرت‌ها خارج کنیم این ملت باید به‌تدریج با ابتکار و تلاش خود و با قوت مدیریتی که بر آن اعمال می‌شود و جدیثی که همه مردم در جهت آزادی و استقلال دارند، به سوی استقلال کامل اقتصادی برود که البته مقدمه آن استقلال سیاسی است که بحمدلله در کشور ما وجود دارد؛ اما بالاتر از همه استقلال فرهنگی با طرد نشانه‌های فرهنگ منحط و فاسد غربی از جامعه است.(۱۰)

«سلطه واقعی قدرت‌ها سلطه فرهنگی است. یعنی اگر ملتی بتواند فرهنگ، باورها، اعتقادات، آداب و رسوم و عادات و در مرحله بالاتر زبان و خط خود را در ملت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملت استیلا دارد. اگر کشوری از لحاظ اقتصادی مستقل باشد، چنانکه قدرت‌های بیگانه بتوانند فرهنگ خود را در این سرزمین نفوذ بدهند بر آن مسلط‌اند.»(۱۱)

شهید مطهری می‌گوید: «استعمار سیاسی و اقتصادی آنگاه توفیق حاصل می‌کند که در استعمار فرهنگی موفق شود. بی اعتقاد کردن مردم به فرهنگ خود، شرط اصلی این موفقیت است. استکبار تشخیص داده است فرهنگی که مسلمانان به آن تکیه می‌کنند اسلامی است، پس مردم باید از آن ایمان، اعتقاد، اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند تا برای پذیرش الگوهای مورد نظر آنان، مهیا شوند.»(۱۲)

قلمرو، مفهوم و معنا

مفهوم فرهنگ بسیار متنوع و وسیع است، اما در معنای عام خود روش زندگی، تفکر و معاشرت است. در واقع فرهنگ مجموعه ارزش‌ها، هنجارها، عادات، آداب و رسوم پسندیده است. بهترین موازین دینی، اخلاقی و شرعی، تفکرات اصیل و سنت‌های ممدوح در این قلمرو قرار می‌گیرند. برخی گفته‌اند فرهنگ تبلور، عصاره و چکیده دریافت‌ها و دانسته‌های علمی، نظری، عقلی و عاطفی یک ملت است و چون میوه ارزش‌ها، باورها، استعدادها و اندیشه‌ها و کردارهای یک جامعه است، از هر گونه عیب و نارسایی مبرّاست.(۱۳)

سجایای ملی حاصل فرهنگ هستند. هر چه فرهنگ بارورتر و غنی‌تر باشد، منش و خصوصیات رفتاری و روحی آن جامعه پرمایه‌تر است، فرهنگ در عرصه‌های معنوی، قضاوت درست، استحکام اخلاقی و در عرصه اقتصادی، همکاری، تعاون و اتکا به سرمایه‌های خودی را پرورش می‌دهد. فرهنگ قدرت دادوستد دارد و البته این موضوع هنگامی زنده، شاداب و مطلوب است که فرهنگ قوی و عمیق باشد. عده‌ای سرمایه‌های معنوی و فکری یک ملت را فرهنگ و آن را شامل میراث ادبی، هنری و علمی جامعه و آنچه که از درون منشاء گرفته و در برون تجلی یافته و حالت سازندگی، رشد و شکوفایی به خود می‌گیرد، می‌دانند. چنانچه این روند بتواند حوائج مادی و جسمانی اجتماع را تامین کند، نام تمدن به خود می‌گیرد و اگر بیشتر ناظر به اقناع نیازهای معنوی و روحانی و فکری باشد، فرهنگ نامیده می‌شود. البته این دو در مواردی با هم پیوستگی دارند.

فرهنگ نشانه همت عالی، کوشش مداوم و انتخاب شایسته و گزینش بهترین‌هاست، یعنی به آنچه موجود است قانع نبودن و در پی امور پسندیده و مکارم رشد دهنده رفتن است. از این رو فرهنگ جنبه کیفی دارد نه کمّی. انسانی که طالب فرهنگی پویا و شکوفاست، تنها به نیازهای متداول اکتفا نمی‌کند و در پی اموری ورای محسوسات است. از این رو ادبیات، هنر، معماری سیر ترقی و تعالی را می‌پیمایند و در قلمرو فرهنگ گذشته‌های افتخارآفرین، حماسه‌های جاوید و فداکاری‌های مردمان در اعصار پیشین به وضع فعلی پیوند می‌خورند و این روند در باروری فکری، رفتاری و اخلاقی آحاد جامعه تاثیر می‌گذارد.

فرهنگ باعث می‌شود که انسان متزلزل نشود، تعادل خود را حفظ کند، احساس غربت و بی‌ریشه بودن نکند. فرهنگ رشته‌هایی است که به آدمی استواری می‌بخشد و نمی‌گذارد به این سو و آن سو افکنده شود و مجذوب بیهودگی‌ها و رذالت‌ها شود. فرهنگ برخلاف تصور عامه صرفاً دانستن و معلومات و تحصیل علوم و ادبیات نیست، بلکه حکمت، فضیلت، وقار، سنجیدگی، خوشخویی، انصاف، وسعت نظر، تدبیر، تهذیب درونی و ادب و کمال انسانی را در بر می‌گیرد و جنبه کرداری، رفتاری و کاربردی آن بر بعد نظری و تئوری غلبه دارد و هدف و مقصدش تربیت انسان‌های آراسته به فضایل و کرامت‌های اخلاقی، خلّاق، مبتکر، خردمند، مؤمن و گره‌گشاست. شهید مطهری از فرهنگ این‌گونه یاد می‌کند: «مجموعه اندوخته‌های معنوی، فکری، اخلاقی و اجتماعی یک قوم فرهنگ نامیده می‌شود. اسلام خود سازنده فرهنگ است و ذخایری معنوی را به ارمغان آورد که محصولش همان فرهنگ اسلامی است.»(۱۴)

از دیدگاه شهید مطهری فرهنگ اسلامی فطری است و به قوم و طایفه‌ خاصی تعلق ندارد. دارای وحدت و انسجام است و عناصر حیات‌بخش آن خون تازه‌ای را در رگ انسان‌ها جاری می‌سازد. فرهنگ اسلامی روح و مشخصات منحصر به فردی دارد و التقاطی و استمرار فرهنگ‌های دیگر نیست. به باور ایشان، فرهنگ با علم تفاوت بارزی دارد، زیرا  به هر شعبه از آگاهی‌ها و اطلاعات بشر، دانش گفته می‌شود، ولی فرهنگ شامل علوم، فلسفه، امور ذوقی، هنری و صنعتی است. مجموعه متفرق و جزیره‌ای فرهنگ را به وجود نمی‌آورد، بلکه فرهنگ پیکره‌ای است که روح واحدی بر آن حکمفرماست. همچنین فرهنگ اختصاص به مردمی دارد که ظرفیت‌ها، لیاقت‌ها و شایستگی‌های لازم را به دست آورده باشند.(۱۵) در این میان فرهنگ اسلامی به لحاظ انگیزه حاکم بر آن، جهت، حرکت، آهنگ رشد  و عناصر برجسته‌اش، اصالت و شخصیت ممتازی دارد.(۱۶)

رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «فرهنگ همچون آب و هواست. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و اموری که بر زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه حکمفرما هستند. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامی داریم. اسلام تکلیف مسلمانان را در معاشرت، کیفیت زندگی فردی، خورد و خوراک، لباس پوشیدن، درس خواندن، روابط با یکدیگر، رابطه با حکومت و نیز در معاملاتشان معین کرده است.»(۱۷)

اصالت و صلابت

فرهنگ شامل همه بنیان‌های فکری و مادی در زندگی اجتماعی است که آحاد جامعه در آن پرورش می‌یابند و شخصیت ویژه‌ای را به دست می‌آورند. حاصل فرهنگ، دستیابی به هویت است که مبین تمایلات و گرایش‌های رفتاری آدمی است. خودآگاهی فردی و جمعی از درون این هویت است که سر برمی‌آورد.

هر فرهنگی به لحاظ طول زمان و گذر از گدار تاریخ، دوران رویش، شکوفایی، محصول‌دهی و حتی پیرایش دارد و از نظر توان زندگی به سالم و ناسالم تقسیم می‌شود. فرهنگ سالم و درست ارزش‌ها و هنجارهایی را در قلمرو رفتار و اندیشه به مردم خود می‌دهد که آنان با باور درونی و پذیرش باطنی از آن پیروی می‌کنند و در نتیجه، زندگی اجتماعی با نوعی هماهنگی و انسجام پیش می‌رود و فرد با تبعیت از موازین فرهنگی در خود احساس خرسندی می‌نماید. هماهنگی از درون و پذیرش آمیخته به باور عمیق ارزش‌های یک نظام، همه مراتب اجتماعی را دربرمی‌گیرد. چنین جامعه‌ای قادر است فرهنگی فراگیر و جهان‌شمول یا تمدنی بزرگ و تأثیرگذار و تحول‌آفرین را پایه‌گذاری کند، برعکس در فرهنگ غیراسلامی که طی آن موازین دینی، اخلاقی و عقلانی معنای درونی خود را از دست داده‌اند و افراد بدون باور به آنها، این ارزش‌ها و هنجارها را همچون نقاب‌هایی در رفتارها و روابط اجتماعی خود به کار می‌گیرند و زندگی دوگانه‌ای دارند. نظام اجتماعی می‌تواند نیروهای جامعه را در جهتی واحد، معنادار و هدفمند بسیج کند. (۱۸)

با وجود ارتباط وثیق میان فرهنگ و تمدن، این دو لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. جامعه ممکن است صرفاً بر پایه اقتباس از تمدنی دیگر به رشد و حیات خودادامه دهد و به تمدنی متکی شود که با تمدنش تفاوت دارد. گاهی جامعه‌ از تمدن بهره‌ای ندارد، اما از فرهنگ برخوردار است.(۱۹) قدیمی‌ترین و عمیق‌ترین فرهنگ به مسلمانان تعلق دارد و آنها بودند که قرن‌ها دنیا را با علم و معرفت خویش که بر قرآن و سنت متکی است، اداره کردند.(۲۰) علامه محمدتقی جعفری می‌گوید: «فرهنگی که اسلام بنیان نهاد در قلمرو حیات هدف‌دار بود و ابعاد ذوقی، علمی، آرمان‌خواهی و منطق‌طلبی و خردورزی انسان‌ها را با شدت هرچه تمام‌تر به فعالیت می‌رساند و تمامی عناصر فرهنگی را با یکدیگر متحد و متشکل می‌سازد، عنصر فرهنگ علمی را از اخلاق و فضیلت جدا نمی‌نماید و هنر و ادبیات را از رشد اقتصادی، کار و تلاش و تولید درون‌زاد تفکیک نمی‌نماید. عناصر فرهنگی همگی در یک مفهوم عالی با عنوان حکمت حضور دارند که می‌تواند نیروی محرکه حیات هدف‌دار فرد و جامعه باشد.»(۲۱)

هویت، عزت و غیرت

بیداری اسلامی یعنی بازگشت مسلمانان به سوی فرهنگ اصیل و هویت ارزشی خود و فاصله گرفتن از فرهنگ‌های بیگانه. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «ما از بیداری اسلامی در سراسر دنیا حمایت می‌کنیم و مسلمان‌هایی را که در نقاط مختلف عالم می‌خواهند به فرهنگ اسلامی خود بازگردند، تأیید می‌کنیم چون حق آنهاست. آنچه برای ما محترم است، همان بازگشت به اسلام از سوی مسلمانان است، امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را عزیز بدارند و به زندگی اسلامی هم برخواهند گشت و سرکوب‌ها هم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. دست‌های مزدور سعی می‌کنند با توطئه فرهنگی، ارزش اسلام را از چشم‌ها بزدایند، ولی اشتباه می‌کنند. خودشان ضرر می‌کنند.(۲۲) «استکبار چه بخواهد چه نخواهد اسلام از نو بیدار شده و بعد از قرن‌ها دوباره در وسط صحنه، به پا خواسته است و هیچ‌کاری هم از دست دشمنان ساخته نیست.(۲۳)

«[البته] دشمن از طریق فرهنگی، بیشترین فشار خود را وارد می‌آورد. کم هم نیستند قلم به مزدها و فرهنگی‌های دین و دل و وجدان ‌باخته و نشسته در پای بساط فساد استکبار که برای مقاصد استکباری قدم برمی‌دارند. نبرد فرهنگی را با تفنگ نمی‌شود جواب داد و باید مقابله به مثل شود.(۲۴) همه‌جا یک آرایش نظامی فرهنگی بسیار خطرناک علیه انقلاب اسلامی درست شده است که ما باید آن را بشناسیم. اگر نشناختیم و خوابیدیم، از بین رفته‌ایم.»(۲۵)

فرهنگ اسلامی به انسان‌ها عزت و غیرت می‌دهد و وقتی فردی در وجود خود احساس عزت کرد زیر بار دشمنان، بیگانگان و ابرقدرت‌های زورگو نمی‌رود. اگر برخی از قدرت‌ها زمام امور مسلمین را به دست گرفته‌اند، از ضعف نفس، حقارت روحی و خودباختگی آنان بهره برده‌اند. اول آنان را نسبت به اسلام، فرهنگ، معتقدات و ارزش‌های خود بی اعتنا و بی اعتقاد کرده و سپس اختیار آنان را به دست می‌گیرند. اما وقتی جامعه‌ای به ایمان قلبی و موازین فرهنگی خویش پایبند است و به آنها احترام می‌گذارد، از نوعی خودباوری و عزت و عظمت برخوردار است و همچون کوهی استوار در برابر تهاجم فکری، فرهنگی و تبلیغی اجانب مقاومت می‌کند.(۲۶)

امام خمینی تأکید نموده‌اند: «امیدوارم همان‌طور که با شجاعت ابرقدرت‌ها را خارج کردید [و کنار زدید] در فرهنگ خودتان کار کنید و اتکای خودتان را هر روز به خارج کم کنید و همه چیز را خودمان تهیه کنیم.(۲۷)

«باید باورمان شود که می‌توانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا می‌شویم، باید این خودگم‌کرده را پیدا کنیم. قصدتان این باشد که در فرهنگ مستقل باشید. باید باورتان بیاید که می‌توانید و قادر خواهید بود ابتکاری داشته باشید. همین باور، شما را توانا می‌کند، اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است. مهم این است که خودتان را بیابید.»(۲۸)

تفاهم، تبادل و صادرات

قرائن تاریخی و اجتماعی و بررسی‌های سیاسی در روابط بین‌الملل این واقعیت را به اثبات می‌رسانند که علت اصلی جنگ‌ها، درگیری‌ها و منازعات جهانی، عدم شناخت فرهنگ‌هاست. ملل گوناگون چون از فرهنگ‌های یکدیگر بیگانه‌اند و سنت‌های هم را به‌درستی نمی‌شناسند، به مقدسات دینی و موازین فرهنگی یکدیگر توهین می‌کنند. آشنایی با فرهنگ‌های مولد و تمدن‌ساز و منطبق با فطرت‌ها و خردها از وقوع جنگ‌های خونین و مرگبار جلوگیری می‌کند. تاریخ نشن می‌دهد کشورگشایان و فرمانروایانی که به مناطقی از جهان هجوم برده‌ و بر حسب ظاهر به فتوحاتی دست یافته و نقاطی را تسخیر کرده‌اند، موفق نبوده‌اند و در این پیروزی ظاهری، نوعی شکست فکری و فرهنگی و سیاسی و امواجی از نفرت و انزجار پدید آمده است. اما از آن سو علما، فرزانگان، مشاهیر ادبی و هنری با آثار و میراث فکری و علمی خود در اعماق دل‌ها نفوذ کرده‌اند و این روند با نوعی شوق و رغبت از سوی دریافت‌کنندگان یافته‌های حکیمانه، ادیبانه و هنرمندانه آنان توأم بوده است.(۲۹)

اگر فرهنگ اسلامی که مبتنی بر توحید و نفی شرک و انواع طاغوت‌هاست، پذیرفته شود و انسان‌ها به موازین و ارزش‌های الهی عمل کنند، سعادت دنیوی و اخروی فردی و اجتماعی خود را تأمین کرده‌اند و در صورت تحقق این حقیقت، فرهنگ اسلامی صادر می‌شود و در قلوب و اذهان انسان‌هایی که سرشت توحیدی دارند جای می‌گیرد و افکار، تمایلات، نگرش‌ها و موضع‌گیری‌های آنان را تغییر می‌دهد.

البته به قول شهید مطهری، اسلام در روابط بین‌الملل ضوابطی را تعیین کرده است که باید مراعات شوند. این ضابطه‌ها به مصالح این آئین بستگی دارد به گونه‌ای که هیچ گونه خطری برای اسلام و جامعه اسلامی نداشته باشد. قرآن می‌فرماید: « لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم(۳۰): خدا نهی نمی‌کند [شما را] در باره کافرانی که با شما در حال جنگ نیستند و در آواره کردنتان نقشی نداشته‌اند که به آنان نیکی کنید.»(۳۱)

اصولاً از برنامه‌های مهم اسلام، اصلاح فرهنگ‌ها و رفتارهای ملل و جوامع گوناگون می‌باشد. امام خمینی فرموده‌اند: «تنها این مکتب الهی است که می‌تواند انسان‌ها را به همه ابعادی که دارد تربیت کنند و آنها را به آنجایی که مقام انسانیت است، برساند.»(۳۲)

این‌گونه اصلاحات فرهنگی باید از اخلاق و دیانت آغاز شود. موضوعی که شهید مطهری بر آن اصرار می‌ورزد و می‌‌افزاید در قدم اول باید نقد دینی، معنوی و اخلاقی را رفع کرد و بعد به مسایل اقتصادی پرداخت.(۳۳)

مقام معظم رهبری در توضیح صدور انقلاب فرموده‌اند: «صدور انقلاب یعنی صدور فرهنگ انسان‌ساز اسلام، صدور صفا و خلوص و تکیه و اصرار بر ارزش‌های انسانی که ما به این کار و انجام چنین وظیفه‌ای افتخار می‌کنیم و این، راه انبیاست. چرا ما باید از صدور توحید، اخلاق، روح فداکاری، اخلاص و تزکیه به کشورهای دیگر خجالت بکشیم؟ چرا باید شرم کنیم از اینکه غیرت، حمیّت صحیح و ایستادگی در مقابل قدرت‌های باطل را به صورت درس عملی به ملت‌های دیگر ارائه و تعلیم دهیم.(۳۴)

آفت‌ها و آسیب‌ها

اگر در جهت تعمیق، گسترش و اصلاحات فرهنگی اقداماتی صورت نگیرد، این بوستان معطر دچار آفت‌های خطرناک و سمی مهلک می‌شود. وقتی اقشاری به سرگردانی روحی و ناآرامی تمایل پیدا می‌کنند و ارزش‌ها و اعتقادات از ضمیرشان محو یا کمرنگ می‌شوند، به هر سویی رانده می‌شوند و امکان دارد به امور ناروا دست بزنند. هنگامی که ادب، حسن معاشرت و لطف برخورد عاطفی، رعایت حقوق دیگران و احترامات متقابل از جامعه‌ای رخت بربندد و مردم همدیگر را تحمل نکنند و به چشم دوست و برادر ایمانی به هم ننگرند، در آن جامعه آشوب و نزاع رخ می‌نماید، تقلب، دوگانگی اخلاقی، نیرنگ، خلف وعده و بی‌اعتمادی به هم، رواج می‌یابد و این حالات از تزلزل فرهنگی خبر می‌دهند.

در جامعه‌ای که ثروت، تکاثرطلبی، رفاه‌زدگی به خودنمایی می‌پردازند، عده‌ای با حرص و ولع به دنبال آن هستند که از هر طریق ممکن، امکاناتی را به خود اختصاص دهند و خود را به مرفهان نزدیک کنند، در این حال جستجوی سرمایه رایج‌ترین راه و رسم زندگی می‌شود و تکیه‌گاه‌های دیگری چون فداکاری، نیکوکاری، معرفت و فضیلت دچار آسیب می‌شود و این توهم در اذهان ریشه می‌دواند که چون ما آینده‌ روشنی نداریم، پس باید برای فردای خود فکری کنیم. این بی اعتمادی و هراس از فرداهای دیگر از طراوت فرهنگی می‌کاهد. از رفتار یک اجتماع می‌توان فهمید که آیا قادر به دفاع از هویت و حیثیت خود هست یا نه؟ رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «جامعه‌ای که مردمش به مسائل شخصی بیشتر اهمیت بدهند تا مسائل جمعی، افراد به مصالح انقلاب و کشور بی‌تفاوت و بی اعتنا شوند، اختلافات سیاسی، مذهبی، گروهی و قومی اوج بگیرند و رشد کنند و زن و مردش به عشرت و زندگی رفاهی توأم با فساد گرایش پیدا کنند، نمی‌تواند از مصالح شرف و حیثیت خود دفاع کند.»(۳۵)

آفت دیگری که گلستان فرهنگ را دچار آفت می‌سازد، روی آوردن به نام‌گذاری‌های نامتعارف، ناشناس و بیگانه با فرهنگ دینی و بومی است. شهید مطهری می‌گوید: «ما مسلمانیم و مسلمانی خودش نام دارد. حتی دستور است که اسامی دینی فراموش نشوند. یکی از مظاهر خودباختگی ما این است که برخی خیال می‌کنند نام‌های اسلامی و بومی کهنه شده‌اند و به شخصیت آنان ضربه می‌زنند. درست است که مسلمانی به نام نیست و انسان باید در عمل و رفتار مسلمان واقعی باشد، اما از این واقعیت هم نباید غافل بود که مسلمان راستین باید شعارهایی را که وابستگی او را به آئین و دینش اثبات می‌کند، حفظ کند و بداند که با از دست دادن تدریجی شعائر و رسوم، کم‌کم محتوا هم از دست می‌رود. از این گذشته کودکی که با نام زردشتی و غربی مورد خظاب قرار می‌گیرد، رفته رفته بین او و نامش علاقه به وجود می‌آید و چه بسا که همین اسم که آتش‌پرستی و بیگانگی را تداعی می‌کنند، او را منحرف کنند.(۳۶)

پاورقی:

  1. ۱٫ در جستجوی راه از کلام امام، ج۲۲، ص۱۵۷-۱۵۸٫
  2. همان، ص ۲۳۰-۲۳۱٫
  3. همان، ص ۱۱۲-۱۱۳٫
  4. همان، ص ۱۰۸، ۱۰۹٫
  5. حدیث ولایت، ج ۱، ص۹۲٫
  6. همان، ج ۶، ص۶۱-۶۴٫
  7. همان، ج ۵، ص ۷۵٫
  8. همان، ج۵، ص ۲۵۴٫
  9. جراید کشور، ۱۴/۱/۱۳۹۶٫
  10. حدیث ولایت، (مجموعه‌های رهنمودهای مقام معظم رهبری) ج ۳، ص ۱۵-۱۶٫
  11. همان، ج ۴، ص ۵۰ – ۵۱٫
  12. مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۴، ص ۳۱۱ – ۳۱۲٫
  13. فرهنگ و شبه فرهنگ، محمدعلی اسلامی ندوشن، ص ۲۵ – ۲۶٫
  14. یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۶، ص ۴۰۵٫
  15. همان، ص ۴۰۶ – ۴۰۷٫
  16. همان، ص ۴۷۱٫
  17. حدیث ولایت، ج ۴، ص ۵۱٫
  18. تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، ص ۱۱۴ – ۱۲۳٫
  19. تاریخ تمدن، هنری لوکاس، ج ۱، ص ۷ و ۱۶
  20. حدیث ولایت، ج ۲، ص۲۰۸٫
  21. یادنامه شهید مطهری، ج ۲، مقاله علامه محمدتقی جعفری، ص ۳۱۲
  22. حدیث ولایت، ج ۳، ص ۲۶۲٫
  23. همان، ج ۵، ص ۱۱٫
  24. همان، ج ۴، ص ۱۶۱٫
  25. همان، ج ۹، ص۲۸ – ۲۹٫
  26. برگرفته‌ای از بیانات مقام معظم رهبری، همان، ج ۹، ص ۸۸٫
  27. در جستجوی راه از کلام امام، ج ۲۲، ص ۲۵۵٫
  28. همان، ص ۲۰۴، ۲۳۱، ۲۷۹، ۲۸۶، ۳۰۳، ۳۱۱، ۳۳۳٫
  29. حضورستان، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۳۵۷ و ۴۲۲٫
  30. سوره ممتحنه، آیه ۸٫
  31. پانزده گفتار، شهید مطهری، ص ۲۴۹، ۲۵۱٫
  32. در جستجوی راه از کلام امام، ج ۲۲، ص ۶۵٫
  33. یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۱۵، ص ۶۷٫
  34. حدیث انقلاب، ج ۱، ص ۲۵۸٫
  35. همان، ج ۱، ص ۱۷۶٫
  36. پانزده گفتار، شهید مطهری، ص ۱۸۴ – ۱۸۷٫

سوتیترها:

۱٫

امام خمینی تصریح نموده‌اند: «فرهنگ در رأس مسایل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می‌کند حل شوند، دیگر مسایل به‌آسانی حل می‌شوند. صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهی خورده است، قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است.

 

۲٫

فرهنگ نشانه همت عالی، کوشش مداوم و انتخاب شایسته و گزینش بهترین‌هاست، یعنی به آنچه موجود است قانع نبودن و در پی امور پسندیده و مکارم رشد دهنده رفتن است. از این رو فرهنگ جنبه کیفی دارد نه کمّی. انسانی که طالب فرهنگی پویا و شکوفاست، تنها به نیازهای متداول اکتفا نمی‌کند و در پی اموری ورای محسوسات است.

۳٫

فرهنگ باعث می‌شود که انسان متزلزل نشود، تعادل خود را حفظ کند، احساس غربت و بی‌ریشه بودن نکند. فرهنگ رشته‌هایی است که به آدمی استواری می‌بخشد و نمی‌گذارد به این سو و آن سو افکنده شود و مجذوب بیهودگی‌ها و رذالت‌ها شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *