تاثیرگذارى صهیونیست‌ها بر هیئت حاکمه امریکا چگونه است؟

شبهات تاریخی

ساختار تشکیلاتى حکومت آمریکا زمینه را براى فعالیت بسیارى از صاحب نفوذان و ابزارهای تاثیرگذار آماده کرده است و گروه‌هاى داراى منافع مى‏توانند بر نمایندگان منتخب و اعضاى قوه مجریه تاثیرگذار باشند. در کشور آمریکا از ابتداى استقلال تا کنون، دو حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه فعالیت مى‏کنند و هرکدام توانسته‌اند در دوره یا دوره‌هایى زمام امور اجرایى و قدرت سیاسى را در این کشور به دست گیرد. لذا صهیونیست‌ها برای اینکه بتوانند بر آمریکا حکومت داشته باشند و با حداقل نقش عمده و به‌سزایى را در سیاست‌هاى خارجى و جهانى آمریکا ایفا کنند، همواره با اعطاى کمک‌هاى مالى و تبلیغاتى به این دو حزب تا حدود زیادى توانسته‏اند آنها را تحت سیطره خود درآورند.

در این راستا لابى یهود و گروه‌هاى فشار صهیونیستى نقش مهمى را در وارد کردن حکومت‌هاى آمریکا نسبت به حمایت از طرح صهیونیسم در کلیه مراحل و زمان‌ها ایفا نموده‏اند.(۱) اصولاً دولت‌هاى مختلفى که در آمریکا بر سر کار آمده‏اند، در خود جماعت‏هاى صاحب نفوذ یهودى‌ای را که در سازمان‌ها و نهادهاى وابسته به دولت، اقتصاد و امور نظامى آمریکا حضور داشتند و در پست‏هاى کلیدى و حساس آن فعالیت مى‏کردند و برخى از آنان در مراکز تصمیم‏گیرى در کاخ سفید یا حداقل در پست‏هایى مشغول به کار بودند و بر تصمیم گیرندگان دولت آمریکا تأثیر داشتند، جا مى‏دادند.

سابقه حضور یهودیان در دولت‏هاى گوناگون به اوایل قرن ۱۹ و بیشتر در نهادهایى مانند وزارت امور خارجه برمى‏گردد، زیرا اکثریت و نیز اقلیت‏هاى موجود در جامعه آمریکا نسبت به این پست، حساسیت کمترى داشتند..(۲)

رؤساى جمهور آمریکا دیدگاه‌هاى گوناگونى در باره حضور یهودیان در دولت خود داشته‏اند. برخى از آنان مخالف حضور یهودیان و برخى دیگر با حضور گسترده آنان موافق بوده و معاونان و مشاوران خود را از میان یهودیان انتخاب ‏کرده‌اند.(۳) اما به نظر مى‏رسد حتى در میان موافقان، برخى صرفاً به دلیل فشار بیش از حد لابى یهود و صهیونیسم مجبور استفاده از مشاوران و معاونان یهودى ‏شده‏اند.

نقطه عطف این فشارها به دستگاه هیئت حاکمه آمریکا در زمان «روزولت» بود، زیرا نفوذ محافل صهیونیست از سال ۱۹۱۲ م. و با شروع ریاست جمهورى روزولت به‌قدرى در دولت آمریکا زیاد شد که سرانجام منجر به ارائه طرح «بالفور» و تأیید آن از سوى «ویلسون» رئیس‌جمهور وقت آمریکا گردید.(۴) اگر حمایت آمریکا و شخص رئیس جمهور این کشور در تأیید اعلامیه بالفور اعلام نمى‌شد، دولت انگلستان هرگز به صدور آن اقدام نمى‌کرد.

در سال‌هاى جنگ جهانى اول، یک گروه فشار قوى یهودى در کاخ سفید به وجود آمد که به قدرتمندترین دستگاه فرعى آمریکا تبدیل شد. این گروه در تدوین‌نامه دوم مارس ۱۹۱۹ ویلسون رئیس‌جمهور وقت آمریکا به دولت انگلستان مبنى بر حمایت از تأسیس یک کشور مشترک‌المنافع یهودى در فلسطین بسیار مؤثر بود.(۵)

پس از جنگ جهانى دوم، نفوذ و نقش صهیونیست‌ها در آمریکا گسترش فراوانی یافت تا جایى که بسیارى از رؤساى جمهور این کشور را مغلوب خود ساختند و به زیر سلطه خود درآوردند. البته عده‏اى معتقدند که آخرین بارى که یکى از رهبران آمریکا توانست در مقابل لابى یهود مقاومت کند، آیزنهاور بود(۶) اما پس از او هیچ رئیس‌جمهورى به خود اجازه نداد در مقابل منافع یهودیان و گروه‌هاى فشار صهیونیستى مقاومت کند و مواضع آنها در برابر فشارهاى یهودیان عمدتاً تسلیم‌طلبانه، به نفع رژیم صهیونیستى و به ضرر اعراب و حتى گاهى به ضرر منافع آمریکا بوده است.

لابى‏هاى اسرائیل پس از آیزنهاور تلاش کردند تا بدون هیچ دغدغه خاطرى به فعالیت بپردازند. براى این منظور یهودیان با آگاهى از مشکلات مالى کندى در مبارزات انتخاباتى، در ضیافت شامى که گروه کوچکى از ثروتمندان یهودى در نیویورک ترتیب داده بودند، پیشنهادى را توسط «چارلز بارتولت» روزنامه‌نگار یهودی ارائه دادند.

چارلز گفت: «مى‏دانم که کندى در مبارزات انتخاباتى با مشکلات مالى روبرو است. یهودیان در قبال یک کمک مالى هنگفت، خواهان اجازه خط‌دهى سیاست خاورمیانه‏آمریکا در دوران ریاست جمهورى او هستند.»(۷)

کندى پس از تحویل گرفتن پست ریاست جمهورى آمریکا به تعهدات خود در قبال یهودیان گردن نهاد و عملاً در قبال درخواست‌هاى رژیم صهیونیستى در خاورمیانه عمل کرد. پس از او نیز صهیونیست‌هاى آمریکا سعى کردند با اعمال نفوذ در هیئت حاکمه این کشور عملاً سیاست‌هاى خود را بر رؤساى کاخ سفید دیکته کنند و سیاست‌هاى خارجى آمریکا را به سمت اهداف مورد نظر خود سوق دهند. این فشارها چنان افزایش یافتند که حتى ناخشنودى ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور اسبق آمریکا را برانگیختند‏. وى در خاطرات خود مى نویسد:

«یکى از بزرگ‌ترین مشکلاتى که من همواره با آن دست به گریبان بودم برداشت‌هاى کوته‌بینانه و غیرقابل انعطاف از «با اسرائیل بودن» در محافل متنفذ جامعه یهودیان آمریکا، کنگره، رسانه‏هاى گروهى و همچنین در محافل فرهنگى و روشنفکرى بود. یک ربع قرن پس از خاتمه جنگ جهانى دوم این برداشت‌ها چنان عمیقاً ریشه دوانده و رسوخ کرده بودند که براى بسیارى «با اسرائیل بودن» دقیقاً به معناى ضد اسرائیل نبودن و یا حتى یهودستیزى تلقى مى‌شد. من بدون آنکه توفیقى داشته باشم کوشیدم آنان را قانع کنم که این طرز تلقى صحیح نیست.»(۸)

در خلال جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل، هنگامى که رژیم صهیونیستى احساس کرد که آمریکا تجهیزات نظامى کافى در اختیارش نمی‌گذارد، سیمچا دینیتز (simcha Dinitz) سفیر اسرائیل در واشنگتن به دیدار «هنرى کیسینجر» وزیر خارجه ایالات متحده شتافت و با لحنى تهدیدآمیز گفت: «اگر فوراً حمل هوایى انبوه تجهیزات آمریکایى آغاز نشود، من خواهم دانست که ایالات متحده قول خود را زیر پا گذاشته و سیاستش تغییر کرده است و به این ترتیب به نتایج وخیمى خواهیم رسید.»

برادران کالب که براى تهیه بیوگرافى کیسینجر یک مصاحبه اختصاصى با «دینیتز» داشتند، از این اخطار چنین برداشت کردند: «دینیتز مجبور نبود پیام خود را شرح و بسط دهد. کیسینجر سریعاً دریافت که اسرائیلی‌ها فوراً به افکار عمومى متوسل خواهند شد و این که امواج اسرائیل خواهى مى‌توانست روى دولتى که در نتیجه رسوائى واترگیت قبلاً تضعیف شده بود، تأثیر فاجعه‌آمیزى داشته باشد.»

نمونه دیگرى از این ارعاب و تهدیدها مربوط به مذاکرات پرزیدنت کارتر و موشه دایان وزیر خارجه وقت اسرائیل است. در خلال مذاکرات مربوط به روند صلح در سال ۱۹۷۷ کارتر ناگهان موضوع سخن را عوض کرد و گفت: «قدرى درباره سیاست صحبت کنیم.»

کارتر در این گفتگوى خودمانى اعتراف کرد که با کنگره و یهودیان آمریکایى مشکلاتى دارد. این اعتراف ساده‌لوحانه موقعیت درخشانى را در مذاکرات براى دایان فراهم آورد. وزیرخارجه اسرائیل از این اشتباه احمقانه بیشترین بهره را گرفت. وى موافقت با طرح صلح با مصر و یک سلسله شرایط مختلف را پیش روى رئیس‌جمهور آمریکا قرار داد و موافقت کارتر را با آن شرایط خواستار شد. از جمله اینکه از سوى آمریکا براى تحمیل یک توافق نباید هیچ‌گونه فشارى وجود داشته باشد، در کمک‌هاى نظامى و اقتصادى به اسرائیل نباید کوچک‌ترین خللى به وجود آید و بالاخره اینکه ایالات متحده باید طى یک بیانیه رسمى اعلام کند که اسرائیل مجبور نیست به مرزهاى ۱۹۶۷ بازگردد.

اگر کارتر این شرایط را می‌پذیرفت، آنگاه «دایان مى‌توانست به یهودیان آمریکایى بگوید که توافقى صورت گرفته و آنها خوشحال می‌شدند.» دایان اضافه کرد: «اما اگر او (کارتر) مجبور است بگوید که اسرائیل باید با ساف براى تشکیل یک کشور فلسطینى معامله کند، فریاد اعتراض و جنجال از گوشه و کنار آمریکا و اسرائیل بلند خواهد شد.»

به نظر برخى از دیپلمات‌هاى آمریکایى این چیزى همانند یک باج‌خواهى بود، اما کارتر اعتراضی نکرد و فقط با لحنى ملایم اظهار داشت «چنین رویاروئى براى اسرائیل هم مناسب نخواهد بود.»(۹)

پس از کارتر و روى کار آمدن رونالدریگان گروه‌هاى فشار صهیونیستى از نظر نفوذ و قدرت خود در دستگاه هیئت حاکمه آمریکا به چنان قدرتى رسیدند که «هدریک اسمیت» خبرنگار کهنه‌کار نیویورک تایمز از آیپک به عنوان «اَبَر گروه فشار» نام برد و نوشت: «آیپک چنان قدرت سیاسى عظیمی را کسب کرده است که در سال ۱۹۸۵ پرزیدنت ریگان را مجبور کرد قولى را که براى انجام یک معامله تسلیحاتى به ملک حسین پادشاه اردن داده بود، زیر پا بگذارد.

در سال ۱۹۸۶ این گروه فشار طرفدار اسرائیل موفق شد ریگان را از انجام معامله فروش جت‏هاى جنگنده به عربستان سعودى باز دارد. کار به جایى رسید که «جورج شولتز» وزیر خارجه به جاى مشورت با رهبران کنگره با مدیر اجرایى آیپک گفتگو  کرد تا دریابد چه میزان فروش سلاح به عربستان سعودى از نظر آیپک قابل تحمل است.»(۱۰)

آیپک به‌قدرى بر کابینه ریگان مسلط بود که «توماس داین» مدیر اجرایى آیپک در بیست وهفتمین کنفرانس خط‌مشى سالیانه در سال ۱۹۸۶ اظهار داشت: «روابط بین اسرائیل و آمریکا ( و تلویحاً براى آیپک) هیچ گاه بهتر از این نبوده است.»(۱۱)

وى همچنین گفت: «در سایه این پیشرفت مجموعه کلانی از حمایت‌هاى اسرائیل شخصاً در محدوده‏اى که ما بیشترین ضعف را داریم در حال شکل‏گیرى است. در میان مقامات دولتى در وزارت خارجه، وزارت دفاع، خزانه‌دارى، سیا و همچنین در زمینه‏هاى علوم، بازرگانى، کشاورزى و سایر زمینه‏ها نفوذ خود را گسترش مى‏دهیم.»(۱۲)

در سال ۱۹۸۸ «کاتلین کریستى‌سُن»( Kathleen Christison) تحلیلگر سازمان اطلاعات مرکزى آمریکا «سیا» در مجله مطالعات فلسطین در باره تأثیر گروه‌هاى فشار صهیونیستى بر دستگاه هیئت حاکمه آمریکا چنین نوشت: «در دوران پرزیدنت ریگان، آیپک به صورت یکى از تعیین‌کنندگان خط مشى سیاسى درآمد. نفوذ کمیته روابط عمومى اسرائیل آمریکا در کاخ سفید و همچنین در کنگره و در جریان تصمیم‌‌گیری‌ها چنان عمیق و همه‌جانبه است که امکان ندارد بتوان تشخیص داد در چه مقطعى فشار آنها پایان می‌یابد و اندیشه‏هاى مستقل ریاست جمهورى آغاز مى‌شوند.»(۱۳)

پس از ریگان، محافل فشار صهیونیستى قصد داشتند سلطه خود را بر دستگاه هیئت حاکمه آمریکا بیشتر و از دولت بوش براى رژیم صهیونیستى تقاضاهاى بیشترى کنند، اما بوش ضمن انتقاد از تلاش‌هاى آیپک براى اعطاى تضمین‌هاى وام ده میلیارد دلارى به اسرائیل، در برخورد با مسائل خارجى به‌ویژه رژیم صهیونیستى و دخالت آنها در سیاست خارجى آمریکا محدودیت‌هایى را ایجاد کرد و اعطاى وام ده میلیارد دلارى به اسرائیل را به تعویق انداخت. این امر باعث نگرانى محافل صهیونیستى در آمریکا گردید، به گونه‏اى که حتى در سال ۱۹۹۲ «داین» مدیر اجرایى آیپک در نشست سالانه این گروه، مستقیماً بوش را به خاطر اظهاراتش به چالش کشید و اظهار داشت:

«بوش حقوق اتباع آمریکایى را زیر سئوال برده است. خاطره رسوایى روز دوازدهم سپتامبر ۱۹۹۲ همواره براى جامعه آمریکایى طرفدار اسرائیل زنده خواهد ماند. ما هرگز نباید آن را فراموش کنیم. همان طور که فیل‌هاى هندى ضربات چکش را فراموش نمی‌کنند. ما جایى نمی‌رویم و همین جا هستیم، ترس نداریم و مرعوب نخواهیم شد… هنوز مسئله تضمین‏هاى وام ده میلیارد دلارى منتفى نشده است. تا هنگامى که موفق نشویم، از این موضوع دست بر نخواهیم داشت و نمی‌توانیم دست برداریم. براى تأمین این تضمین‏ها سرانجام موفق خواهیم شد. کار ما تازه شروع شده است. ما نیاز داریم دوستان جدیدی بیابیم و آنها را به کنگره بیاوریم.»(۱۴)

به همین لحاظ محافل صهیونیستى از این موضوع نگران بودند که با انتخاب مجدد جرج بوش، آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستى سیاست سخت‏گیرانه‏ترى را اعمال کند. لذا براى تأمین نیازها و اهداف خود در پى فردى بودند که انعطاف بیشترى داشته باشد، بر همین اساس «بیل کلینتون» را که به علت کم تجربگى، فقدان استقلال رأى و جوانى می‌توانست انعطاف بیشترى داشته باشد، برگزیدند.(۱۵)

بعد از انتخاب کلینتون نیز پست‌هاى کلیدى دستگاه هیئت حاکمه آمریکا به‌ویژه دستگاه سیاست خارجى این کشور سریعاً توسط صهیونیست‌ها اشغال شد. «در کتابى به نام “آمریکا مستعمره‏اى صهیونیستى” که نویسنده و تهیه‌کننده آن از ذکر نام خود در ذیل آن خوددارى کرده، آمده است که نسبت صهیونیست‌ها در وزارت خارجه امریکا به حدود ۷۵ درصد رسیده که عمدتاً در پست‏هاى مهم و کلیدى مثل معاون وزیر و مدیر کل منصوب شده‏اند. همچنین در وزارت کشور ۱۶ درصد، در وزارت دارایى [خزانه‌دارى] ۲۲ درصد و در وزارت دفاع ۲۵ درصد را یهودیان تشکیل مى‌دهند.»(۱۶)

در دولت کلینتون، یهودیان زیادى وجود داشتند. در این دوره «دنیس راس» و «آرون میلر»، نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه بودند و «دانیل گیلرمن» نیز وزیر کشاورزى بود. «سندى برگر» نیز به عنوان مشاور رئیس‌جمهورى در امور امنیت ملى قدرت فراوانى در دولت کلینتون داشت.

قضات یهودى زیادى هم در دیوان‌عالى قضایى آمریکا (United State Supreme Court) فعالیت کرده‏اند. این قضات توسط رئیس‌جمهور انتخاب مى‏شوند. در دوره کلینتون «روث بادر» و «استیون بریر» (Steven Breyer) در سال ۱۹۹۴ به این سمت انتخاب شدند.(۱۷) این در حالى است که «دیوان عالى قضایى بالاترین مرجع قضایى در آمریکا و شامل یک رئیس (Chief Justice) و هشت دستیار (Associate) است. هر حکمى را این دیوان صادر کند، همان است و بس.»(۱۸) از این روست که صهیونیست‌ها در این دیوان به پست‏هاى مهمى گمارده شده‏اند. جدول زیر نمونه گویایى از سلطه صهیونیست‌ها بر حکومت آمریکاست.(۱۹)

مادلین البرایت، وزیر خارجه آمریکا، ساندى کریستوف رئیس دایره بهداشت و سلامتى کاخ سفید‌، رابرت روبین وزیر خزانه‌دارى، روبرت بورستین معاون مسئول ارتباطات کاخ سفید، ویلیام کوهن وزیر دفاع، کیت بوکین معاون مسئول ارتباطات کاخ سفید، دان کلیمان وزیر کشاورزى، جف ایللر معاون مخصوص کلینتون، جورج تنت رئیس CIA، تام ابشتاین مشاور بهداشت و سلامتى رئیس جمهور، ساموئل برگر رئیس شوراى امنیت ملى،  جودیت فیدیر عضو شوراى امنیت ملى، ایولین لیبرمن جانشین رئیس ستاد ارتش، ریچارد فارنبرگ معاون وزیر در نظامیان قدیم، استیوارت ایزشتات معاون وزیر خارجه، هیرشل گوبیر رئیس اداره اجرایى کاخ سفید، چارلز پاشیفسکى نمایندگان بازرگانى آمریکا، استیو کسلر عضو شوراى کاخ سفید، سوزان توماسز معاون هیلارى کلینتون، رون کلاین معاون وزیر آموزش عالى، جوبل کلاین معاون مدیر کل، مادلین کونین مسئول مسائل ارتباطى، جین اسنبیرلینگ عضو شوراى ملى اقتصاد، دیوید کاسنیت مسئول دایره برنامه ایدز، ایراماگارینیر رئیس شوراى بهداشت ملى (کشور)، مارگارت هام بورگ مدیر کنفرانس‏هاى مطبوعاتى رئیس‌جمهور، بیتیر تارانوف معاون وزیر خارجه، مانى گرونوولد افسر ارتباط سازمان‌هاى یهودى با کاخ سفید، الیس ریفلین مشاور اقتصادى در کاخ سفید، سحارین ادلیرمدیر مسائل سیاسى در کاخ سفید، جانیت یلین رئیس شوراى ملى اقتصاد،  ساموئل لویس عضو شوراى امنیت ملى، رام مانوبل مشاور مخصوص رئیس‌جمهورى در مسایل سیاسى، استالى دورس عضو شوراى امنیت ملى، داگ سویسینگ مشاور مخصوص رئیس‌جمهورى در مسایل عمومى، دان شیفتر مدیر دایره نیروى حافظ صلح آمریکا، جیم اشتاینبرگ نایب رئیس شوراى امنیت ملى، ایلى سیفال جانشین رئیس ستاد ارتش، جى فوتلیک نماینده کاخ سفید براى ارتباط با یهودیان آمریکا، مارتین ایندیک معاون وزیر خارجه، روبرت ناش رئیس بخش مسائل خصوصى کاخ سفید، دنیس رأس معاون وزیر خارجه، جین شیربورون وکیل مخصوص رئیس‌جمهورى کلینتون، جورج بارکان مشاور مخصوص الگور معاون رئیس‌جمهور آمریکا، مارک بین کارشناس اقتصادى.

در دوره جرج بوش [پسر] نیز حضور یهودیان در تمام ارکان جامعه آمریکا به‌خوبى مشخص و آشکار بود، اما حضور این اقلیت در دستگاه‌هاى سیاست‌گذارى و تصمیم‏گیرى آمریکا مسئله‏اى حائز اهمیت، هم براى خود یهودیان و هم براى سایر اقلیت‏ها و جامعه مسیحى آمریکاست.

یهودیان در دولت بوش در پست‏هایى مانند معاونت در دپارتمان دولت، پنتاگون، سیا و سایر نهادهاى مهم امور مربوط به مهاجرت و… حضور پیدا کردند.(۲۰)

اگرچه تعداد یهودیان دولت بوش کمتر از دوران ریاست جمهورى کلینتون بود، اما یهودیان توانستند در دولت بوش تا سطح معاون وزیر بالا بیایند و در وزارت امور خارجه نیز چندین پست سفارت را اشغال کردند.

توجه به دو نکته در میزان حضور یهودیان در دولت بوش و قوه مجریه آمریکا بسیار حائز اهمیت است. اول اینکه ورود یهودیان به دولت بوش از کانال نومحافظه‏کاران بود، زیرا اکثر یهودیانى که به دستگاه سیاست‌گذارى بوش رخنه کرده‏اند از نومحافظه‏کاران یا از طرفداران آنها محسوب مى‏شوند. دوم اینکه به خاطر منفعت‏طلبى یهودیان و توجه به جریانات بین‏المللى، حضور بسیارى از آنان در دولت بوش دیرى نپایید و پس از گرفتار شدن بوش در باتلاق عراق، اکثر آنان یا مستعفى شدند یا به گونه‏اى خط مقدم سیاست‌هاى جنگ‌طلبانه بوش را رها کردند و در شکست سیاست‌هاى او شریک نشدند.(۲۱)

آنچه به‌طور مشخص مى‏توان درباره تأثیرپذیرى دستگاه هیئت حاکمه آمریکا از محافل فشار صهیونیستى گفت این است که مقامات آمریکایى همواره سیاست کشور را در همان مسیر و خواست صهیونیست‌ها هدایت کرده‏اند که گاه به زیان مردم آمریکا تمام شده است، زیرا مخالفت و یا اعتراض به خواسته‌هاى صهیونیست‌ها، عواقب ناگوارى را براى آنها به بار خواهد آورد. از این روی، آنها (دموکرات و جمهوری‌خواه) حاضرند به دلیل مشکلات مالى اقتصادى در هزینه‏هاى مربوط به بهداشت عمومى، آموزش و کمک‌هاى اجتماعى که در بودجه سراسرى در نظر گرفته شده تجدیدنظر کنند و احتمالاً آن را کاهش دهند، ولى هیچ‌گاه جرئت نمی‌کنند کم کردن کمک‌هاى خارجى به رژیم صهیونیستى را مطرح کنند.

«دیوید دوک» (David Duke) از نویسندگان و اساتید دانشگاه‌هاى آمریکا که عضو حزب جمهوریخواه و یک دوره نیز نماینده مجلس نمایندگان از ایالت لوئیزیانا بود، ضمن انتقاد از سیاست‌هاى آمریکا در قبال رژیم صهیونیستى در خصوص نفوذ صهیونیست‌ها در هیئت حاکمه معتقد است که دستگاه حاکم بر آمریکا توجهى به نفوذ گسترده یهودیان در حیطه‏هاى مختلف اقتصادى و فرهنگى این جامعه ندارد. وى بارها مقامات این کشور را از کمک‌هاى مالى و رسانه‏اى به اسرائیل برحذر داشته و دولت را به دفاع از جنایت‌ها و تجاوزات رژیم صهیونیستى متهم کرده و همین امر را عامل اصلى و اساسى و نوع حوادثى مانند ۱۱ سپتامبر برشمرده است.(۲۲)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ مؤسسه مطالعات فلسطین: سیاست و حکومت رژیم صهیونیستى، مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشه‏سازان نور، تهران، ۱۳۷۷، ص ۴٫

۲ـ بی نا، یهودیان و ساختار انتخاباتی آمریکا، مؤسسه تحقیقات و پژوهش‌هاى سیاسى ـ علمى ندا، ۱۰/۱۲/۲۰۰۳٫

۳ـ زیتون، عبدالوهاب، دست‌هاى صهیونیسم در کاخ ریاست جمهورى آمریکا، مرکز اطلاع‌رسانى فلسطین، ۳۰/۹/۲۰۰۶٫

۴ـ طراح اصلى اعلامیه بالفور «لوئى براندیس» یهودى مقیم آمریکا و وزیر خارجه وقت بود که با پافشارى و سماجت وى این اعلامیه مورد تایید ویلسون رئیس‌جمهور آمریکا قرار گرفت و بعدها بالفور وزیر خارجه انگلستان آن را اعلام نمود.

۵ـ مؤسسه مطالعات فلسطین، پیشین.

۶ـ وى در سال ۱۹۵۳ بیان داشت: تا زمانى که اسرائیل کار حفر کانال را که براى تغییر مسیر رود اردن شروع کرده و با این کار که توافقنامه آتش‌بس در سال ۱۹۴۹ را نقش نموده است، متوقف نکند، روند اعطاى کمک به این کشور متوقف خواهد شد.»

پس از این موضع‏گیرى آیزنهاور لابى‏هاى یهود طرفدار اسرائیل حملات خود را از طرف مختلف از جمله اعمال فشار در داخل کنگره و نوشتن مقالات تحریک‏آمیز در رسانه‏هاى تبلیغاتى آمریکا و ارسال هزاران نامه تلگرام به کاخ سفید علیه او آغاز کردند. اما تمامى این اقدامات آیزنهاور را تسلیم نکرد بلکه اسرائیل مجبور شد کار کانال را متوقف نماید.

۷ـ نظام شرابى، آمریکا و اعراب، ترجمه عباسى عرب، انتشارات وزارت ارشاد، جلد دوم، ۱۳۷۵ ، ص ۱۶۲۳٫

۸- Nixon, Memoris, p. 481.

۹ـ فیندلى، پل: فریب‏هاى عمدى، حقایقى درباره روابط آمریکا و اسرائیل، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۱۱۶ ـ ۱۱۵٫

۱۰- Kenen, Israel’s Defense Line, p. 2-3.

۱۱- Smith. The Power Game, p. 216.

۱۲ـ فیندلى، پل: پیشین، ص ۱۰۳٫

۱۳- Kathleen Christison, “Blind Spots:Official U.S.Myths a bout The Middle East, “Journal of Palestine Studies, Winter 1988.

۱۴- Richard C.Cross, Washington Times, 8April 1992, Excerpts are in near East Report.

۱۵ـ بیل کلینتون در سخنان پیش از انتخابات ریاست جمهورى سال ۱۹۹۲ آمریکا گفته بود: «حفظ امنیت اسرائیل خط مشى آمریکاست و این امر به این یا آن حزب بستگى ندار.» نشریه پژوهش یار، ویژه نامه اسرائیل، نشریه علمى ـ خبرى، مؤسسه آموزشى و تحقیقاتى صنایع دفاعى، پاییز ۱۳۷۸، ص ۹۵٫

۱۶ـ مجله نداء القدس، «لابى صهیونیست و توجیهات حمایت از اسرائیل» سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، ص ۳۲٫

۱۷ـ یهودیان و قوه مجریه آمریکا، مؤسسه تحقیقات و پژوهش‌هاى سیاسى ـ علمى ندا، ۲/۳/۲۰۰۳

۱۸ـ سیدهاشم میرلوحى، آمریکا بدون نقاب، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۸۳ ص ۹۹٫

۱۹ـ براى آگاهى بیشتر از تعداد و وضعیت شغلى یهودیان در دولت کلینتون نگاه کنید به: سیدهاشم میرلوحى، آمریکا بدون نقاب، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۸۳ صص ۱۰۲ ـ ۸۵٫

۲۰ـ‌ نشریه رویداد و گزارش، «میزان حضور و نقش یهودیان در دولت جرج دبلیو بوش» مؤسسه تحقیقات و پژوهش‌هاى سیاسى ـ علمى ندا، شماره ۳۵۳، صص ۱۲ ـ ۱۳٫

۲۱ـ همان، ص ۲۷٫

۲۲-  http:/www.seanbryson.com/articles/duke- Letter-persident.Htm

 

 

 

سوتیترها:

۱

پس از جنگ جهانى دوم، نفوذ و نقش صهیونیست‌ها در آمریکا گسترش فراوانی یافت تا جایى که بسیارى از رؤساى جمهور این کشور را مغلوب خود ساختند و به زیر سلطه خود درآوردند. البته عده‏اى معتقدند که آخرین بارى که یکى از رهبران آمریکا توانست در مقابل لابى یهود مقاومت کند، آیزنهاور بود.

 

 

۲

اول اینکه ورود یهودیان به دولت بوش از کانال نومحافظه‏کاران بود، زیرا اکثر یهودیانى که به دستگاه سیاست‌گذارى بوش رخنه کرده‏اند از نومحافظه‏کاران یا از طرفداران آنها محسوب مى‏شوند. دوم اینکه به خاطر منفعت‏طلبى یهودیان و توجه به جریانات بین‏المللى، حضور بسیارى از آنان در دولت بوش دیرى نپایید و پس از گرفتار شدن بوش در باتلاق عراق، اکثر آنان یا مستعفى شدند یا به گونه‏اى خط مقدم سیاست‌هاى جنگ‌طلبانه بوش را رها کردند و در شکست سیاست‌هاى او شریک نشدند.

 

۳٫

در دولت کلینتون، یهودیان زیادى وجود داشتند. در این دوره «دنیس راس» و «آرون میلر»، نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه بودند و «دانیل گیلرمن» نیز وزیر کشاورى بود. «سندى برگر» نیز به عنوان مشاور رئیس‌جمهورى در امور امنیت ملى قدرت فراوانى در دولت کلینتون داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *