مقدمه
اربعین؛ به عنوان «امکان حضور در تاریخی دیگر» موضوعی است که باید در آن برای خوانندگان محترم معنای «حضور تاریخی» تبیین شود و متوجه شویم با چه احساسی باید حضور تاریخی انقلاب اسلامی را در رخدادی که در صورت اربعین در این سالها ظهور کرده است دریابیم که البته این از مشکلترین قسمتهای فهم است از آن رو که باید از ماورای عقل مدرن به موضوعی نظر کرد که فعلاً در حال تولد است و خود را در طی یک فرآیند مینمایاند و در درون جان آدمیان سر برمیآورد، بدون آنکه یک فکر حصولی باشد در قول و فعلشان سریان مییابد، مانند آنکه بدیهیات اولیه انسان را دربرمیگیرد. از این روی میتوان گفت جریان اربعین در این تاریخ، وجهی از فطرت تاریخی ما است که با انقلاب اسلامی ما را فرا گرفته.
این مسلّم است که بدون درک زمانه، هیچ قدمی به سوی آینده خود نمیتوان برداشت و رخداد اربعین در این تاریخ، همان تاریخی است که میتوانیم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم و تاریخ پایانیافتگی غرب را نشان دهیم که این همان تاریخِ سستشدن عهد انسان با سکولاریته و اقامه رابطه انسان با خداست.
با توجه به امر فوق ممکن است این سئوال در ذهن صاحبان اندیشه پیش بیاید که سیطره روح غربی که در اقصی نقاط عالم میخواهد همهچیز را از آنِ خود کند، در آن حدّ که حتی در تونس و مصر و در جریان بیداری اسلامی سعی کردند آن حرکات را تحت مدیریّت خودشان بگیرند، آیا در برخورد با اربعین هم روح سیطره غربی موفّق خواهد شد این حرکت را به انحراف بکشاند؟ و آیا ما مسئولیت خاصی را در مورد فهم رخداد اربعینی به عهده داریم؟
واقعیت ماجرا این است که بدانیم چرا حرکت اربعینی به هیچوجه تحت مدیریت غربیها نبوده و نخواهد بود؟ علت این امر آن است که تعریفی که عقلِ غربی از جنبشهای غیر همسو دارد و بر آن اساس این جنبشها را استحاله میکند، با ذات حرکت اربعین تفاوت دارد و میتوان گفت غربیها در بدوِ امر از درک ماهیّتِ اربعین ناتوان هستند. به عبارت دیگر غربیها این حرکت اربعینی را که در سالهای اخیر ظهور کرده، چیز مهمی نمیدانند، زیرا از نظر آنها آنچه مهم است نظم غربی است که اصالت دارد و در نتیجه چنین حرکتهایی از نظر آنها چیزی نیست که در تقابل با آن نظم باشد، بهخصوص که اعتراضهای سیاسیِ صد ساله اخیر اکثراً در عین مقابله با غرب به دنبال آن بودند که بهنحوی به همان صورتی که غرب زندگی را تعریف کرده، به زندگی دست یابند و به همین دلیل بود که در ابتدایِ امر، انقلاب اسلامی را نفهمیدند، مگر وقتی که انقلاب اسلامی به یک قدرت سیاسی تبدیل شد. حرکت اربعینی که این سالها ظهور کرده، چیزی از آن نوعی را که آنها به آن حساساند از خود نشان نمیدهد، زیرا به جای دیگری نظر دارد.
این دوگانگی بین نظم غربی و حرکت اربعینی مسئله جدّی و محلّ توجّه و تفکّر است در آن حدّ که ممکن است خود ما هم ندانیم جایگاه این حرکت در این تاریخ در کجاست. عدهای تصور میکنند میتوانند آن را با همان ملاکهای اراده معطوف به قدرت تعریف کنند، در حالیکه سمت و سوی این حرکت درست عکس آن است.
آنچه باید به آن فکر کرد، مربوط به چراییِ ناتوانیِ غرب نسبت به سلطه و به حجاببردنِ حقیقتِ اربعینی در این تاریخ است. ابتدا باید این موضوع روشن شود تا معنایِ آیندهداری حرکتهای توحیدی احساس شود.سئوال مهم این است که ما چه مسئولیتی را میتوانیم برای خود تعریف کنیم که به معنیِ واقعی حضور در تاریخِ در حال ظهور را احساس کنیم.
نور خدا و فتحی که در یک تاریخ ایجاد میکند هرگز خاموش نمیشود، اما ممکن است آن نور به دلایلی به «خفا» و به «حجاب» برود. سئوال این است که آیا غرب میتواند این حرکت اربعینی را به حجاب ببرد؟ به بیان دیگر آیا غرب میتواند حضور تاریخی اسلام را که در این سالها به واسطه این اربعینها برای مسلمانان رخ داده است، مصادره یا منحرف کند؟ برای درک درست این موضوع از خود میپرسیم؛ آیا در فتحِ تاریخی و توحیدیِ انقلاب اسلامی و دفاع مقدّسی که پیرو آن ظهور کرد، غرب توانست در استحاله و انحراف آن کاری بکند، به این معنی که حضور تاریخی انقلاب اسلامی را از میان بردارد؟
برای فهم درست موضوع فوق بهتر است به مناسبات جاری در جهان، قبل و بعد از انقلاب اسلامی نگاهی بیندازیم. قبل از وقوع انقلاب اسلامی مناسبات عالم آنگونه بود که بهمحض اینکه آمریکا ناو جنگیش را برای سرکوب کوچکترین مخالفت با نظمِ آمریکایی در آن سوی عالم به حرکت درمیآورد و خبر این حرکت به واسطه امپراطوری رسانه غربی در عالم منتشر میشد، ترس سراپای همه را میگرفت و قضیه شروع نشده، خاتمه پیدا میکرد، اما با انقلاب اسلامی این مسئله بهکلّی تغییر کرد. امروز دیگر کسی با حرکت ناوِ آمریکایی به هراس نمیافتد، زیرا به خاطر روحیهای که مردم پیدا کردهاند، آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد هیمنه دروغینش در هم شکسته تا آنجا که حتّی جنگ رو در رو با این اهریمن شیطانی برای ملّتها امری شدنی و ممکن شده است، لذا آمریکا دیگر مستقیماً وارد جنگ نمیشود و این به خاطر آن است که نه تنها نتوانستند انقلاب اسلامی را از بین ببرند، بلکه حتی نتوانستند آن را در معادلات جهانی به حاشیه برانند، بلکه برعکس، همهچیز گواه آن است که با انقلاب اسلامی تاریخ جدیدی شروع شده که در آن تاریخ، ملتها برای همیشه این را آموختند که با مقاومت میتوان از چنگال ناامیدی نسبت به آینده شومی که استکبار برای آنها رقم زده است، نجات یابند.
مقاومت مردم یمن امروز مصداق کامل این حضور تاریخی است. مقاومت یمن نشان میدهد که مُحال است جریانِ غربگرایِ مخالف حوثیها در یمن یا جریان غربگرای طرفدار آلخلیفه در بحرین بتوانند از این معرکه پیروز بیرون آیند. نهایت کاری که اینها میکنند حمله نظامی و به قتلرساندن زنها و بچهها و یا در بحرین تهمتزدن به شیخ عیسی قاسم و زندانیکردن رهبران نهضت است. اینان هرگز نمیتوانند روحیه مقاومت را از بین ببرند، در حالیکه مسئله مرگ و حیات آنها در میان است و اگر نتوانند این روحیه را بشکنند، برای همیشه، تاریخِ مصرف خود را به نمایندگی آمریکا تمام کردهاند و این آغاز سقوط فرهنگ غرب و حضور تاریخی انقلاب اسلامی است که بهرغم تمام تلاش غرب، هرگز به محاق نرفته و پیشروتر از گذشته در اقصی نقاطِ عالم حیّ و زنده در حال نضج و نموّ است.
وظیفه عدم وحشت از سیطره غرب در حرکات توحیدی
نگاه به واقعیتهای دنیای کنونی بهخوبی برای ما روشن میسازد که دنیای مدرنِ امروز در سراشیبی سقوط قرار گرفته و نسبت به گذشته توان بسیار کمتری دارد. به گفته اخیر دکتر رضا داوری «ساده نیست که رئیسجمهور آمریکا سخنِ بیخردانه میگوید. این یک اتفاق بزرگ است و این امر، اتفاقی نیست. غرب و تجدد و توسعه دچار بحران است و خردِ توسعه به آخر کار خود رسیده است.»(۱)
بنابراین در مورد حرکت توحیدیِ اربعینیِ این سالها لازم است بدانیم که دیگر غولِ دنیای مدرن، هیچ توانی در تقابل با این جنس از حرکاتِ توحیدی ندارد و ما با این خودآگاهی تاریخی وظیفه داریم به وحشت و یأسِ ناشی از سیطره غرب در حرکتهای توحیدی، توجه نکنیم تا در این مسیر به مقصدی که برای ما مقدّر شده است برسیم.
میدان عمل در اربعین، میدانِ حضوری است ماوراء سیطره مدرنیته و ما با آگاهی از این نکته میتوانیم مزه پیروزی را بچشیم. انسان وقتی در میدان مسابقه با حریف دست و پنجه نرم میکند، اگر از او بترسد و او را مسلّط بر خود ببیند، قبل از آنکه پشتش به خاک برسد، شکست خورده است، زیرا خود تصور شکست سبب میشود تا شکست رقم بخورد. روحِ سلطهگرِ غربی نمیتواند بر اراده الهی که در این زمان از طریق انقلاب اسلامی ظهور کرده و حرکت اربعینی این سالها شأنی از آن است، سلطهای داشته باشد. توجّه به ناتوانی دشمن و مقهورِ ظاهرِ مخوفِ او نشدن و از آینده مأیوسنبودن، نکته بسیار مهمی است.
غرب هیچگاه توان درک این قبیل حرکات توحیدی را نداشته است، همان طور که بدون آنکه متوجه روح توحیدی تمدنساز حضرت امام شود، شخصیت امام را مانند مهاتما گاندی دید. ما باید باور کنیم که داریم دشمن را در این پیادهرویِ اربعینی شکست میدهیم، ولی نه در بستری که او مبارزه را تعریف کرده و شکل داده است و نه به صورتی که نهضتهای صدساله اخیر با غرب مبارزه کردند تا خودشان جای غرب بنشینند. اگر بفهمیم چه رویدادی در حال وقوع است، میفهمیم که با هر قدمی که در این پیادهروی برمیداریم، یک گام به سمت پیروزی نهایی پیش میرویم. این صرفاً یک عبادت فردی نیست، بلکه حضورِ در مصاف تاریخی حق و باطل است که اجر هزار شهید از شهدای بدر را دارد.
امام باقر«ع» میفرمایند: «لَو یَعلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَهِ قَبرِ الحُسَینِ«علیهالسلام» مِنَ الْفَضلِ لَمَاتُوا شَوقا»، اگر مردم مىدانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن على«ع» چه فضل و ثوابى است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهى مىکردند، زیرا در تاریخی حاضر میشوند که خدا در آن ظهور دارد.»
و در ادامه برای آنکه ما را متوجه فتح تاریخی کار خود بکنند، حرکت شهدای بدر را مطرح میکنند که منشأ تاریخ اسلام شدند و. میفرمایند: «وَ أَجرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِن شُهَدَاءِ بَدر» و در این حضور تاریخی هزار برابر فتح تاریخی شهدای بدر، اقدام تاریخی صورت میگیرد، به همان معنایی که امام میفرمایند عزاداری برای امام حسین«ع» یک اقدام سیاسی است تا ملتها بسیج و یکپارچه شوند و اینهمه آسیبپذیر نباشند. این حضوری است بسیار عجیب از جنسِ حضور انبیاء که با تفسیر امروزی به این تاریخ آمده است و تحولی را سبب میشود که شهدای بدر برای فتح تاریخ اسلام بدان دست زدند، آنهم هزار برابر عظیمتر.
غفلت غرب از آنچه که در حال وقوع است
دلواپسی از سیطره غرب و ترس از به انحرافکشیده شدن حقیقتِ اشراقی اربعینی کاملاً بهجا و طبیعی است، اما نباید دچار یأس شویم و از ادامه کار باز بمانیم، بلکه باید دلواپسیِ همراه با هوشیاری داشته باشیم تا این حرکت را هرچه شکوفاتر به ظهور آوریم و به عالیترین چهرههای آن که عالیترین نحوه عبور از غرب است، برسیم. بدیهی است که دشمن برای انحرافِ این حرکت اربعینی برنامه دارد و میخواهد همه امور رنگ غربی داشته باشند و همه تاریخ، تاریخِ غرب باشد، چه از آن احساس خطر بکند و یا نکند، ولی یقیناً موفق نخواهد شد، زیرا اصلاً آن را نمیشناسد تا بخواهد آن را از آنِ خود کند. همان طور که جبهه تاریخی باطل در تقابل با هیچ حرکت توحیدی تا به امروز موفّق نشده و چون این حرکت در ذات خود توحیدی است هر روز فتحی بعد از فتح دیگر ظهور پیدا میکند، بدون آنکه بفهمند چه چیزی در حال وقوع است.
در گذشته در پیادهروی اربعین صرفاً پیرمردها و شیوخ عرب و عموماً روحانیون شرکت داشتند، امّا امروز جوانان عرب با تحلیلهای صحیحی که مربوط به این زمان است، در این طریق قدم میگذارند. جوانِ عراقی اگر نگاه و تحلیلِ سیاسی و تاریخی نداشته باشد در این حرکت شرکت نمیکند. صِرفِ ثواب برای انگیزهبخشی به جوانان کافی نیست، بلکه باید درک تاریخی خاصی از این حرکت داشته باشند. اینجاست که این جمله امام که میفرمایند: «واللّه همه اسلام سیاست است» معنی پیدا میکند، زیرا این حضورِ سیاسی، عین عبودیّتِ مطلوبِ سالکان است.
در زمانه ما سرعتِ فتوحاتِ جبهه حقّ خیلی زیاد شده و دشمن پیش از آنکه بتواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و متوجّه شود چهچیزی در حال وقوع است، ما فرسنگها از او پیش افتادهایم. طبیعی است که دشمن سعی میکند این حرکتِ مهم را هم بشناسد و در چهارچوبِ مألوفِ خود تعریف کند، اما به دلایلی که اشاره شد هرگز موفّق نمیشود. رسانههای موجود دنیا به خاطر روح ژورنالیستی و سیاستزدگی که دارند از فهم این حرکت ناتوانند و نمیدانند چه چیزی را باید به دنیا مخابره کنند، همان طور که بعدها گفتند در مورد انقلاب اسلامی هر تصمیمی که ما میگرفتیم، میدیدیم انقلاب اسلامی چند قدم جلوتر است و همیشه از فهم آنچه واقع میشد ناتوان بودیم. امروز هم حرکت اربعینی که از جنسِ انقلابِ اسلامی است خیلی جلوتر از آن است که غرب بتواند آن را بشناسد و تحت سلطه سودجویانه خود در آورد.
سیر از ولایت فقیه تا نیابت حضرت مهدی«عج»
در مورد نقش غرب در به حجاببردن این حرکت، غیر از آنچه که اشاره شد، درست نفهمیدن این حرکت توسط خودیها و غفلت از درک تاریخی این حرکت توسط آنهایی که در این صحنه وارد شدهاند، اهمیت زیادی دارد و مسئولیت ما را چند برابر میکند. حقیقت در هر دورهای تجلّیای دارد و گاهی به دلیل عادت گذشتهای که در روح مردم رسوب کرده، به حجاب میرود و این نمودار سینوسی ادامه مییابد تا آنجا که جلوهای تامّ از آن حقیقت به صحنه حیات بشر قدم گذارد. مثلاً پیامبر اسلام«ص» در غدیر، شکلی از اسلام را متذکر شدند که حقیقت در آن ظهوری تامّ پیدا میکرد، ولی بعد از رحلت آن حضرت به خفا رفت تا در دوران صفویه و با حضور علمایی مثل شیخ بهائی و با ظهور حقیقتی در دورهای آشکار شد، اما با آمدن سلسله قاجار و سلسله پهلوی به حجاب دیگری رفت و بعداً در انقلاب اسلامی ظهوری بس متعالی پیدا کرد. از این روی باید نسبت به در حجاب رفتنِ حق از سوی جبهه باطل هوشیاری لازم را به خرج داد. لکن باید متوجه باشیم اولاً: به حجابرفتنِ حقّ و حقیقت مساوی با نابودی حقیقت نیست. ثانیاً: نمودارِ ظهور و خفای حقیقت در کلیّت خود رو به صعود است و هرگز به عقب باز نمیگردد و تاریخی که با آن گشوده میشود، مأوای ادامه شخصیتهایی میشود که آن را شناختند و بر عهدِ با آن باقی ماندند.
در مقطع تاریخیِ ما و با نظر به صعودی که ظهور حقیقت داشته است، شواهد حاکی از آنند که جریان باطل توانِ به حجاب بردن این جنس از حضورِ توحیدِ ناب را به رسم گذشته ندارد و بسیار عقبتر از آن چیزی است که به ظهور آمده است. علت نابتر بودن این حرکت توحیدی نسبت به آنچه در دوران صفویه ظهور کرد، در ذات انقلاب اسلامی نهفته است. در صفویه این شاه است که به جناب شیخ بهایی امتیاز شیخالاسلامی میدهد، ولی در انقلاب اسلامی موضوع کاملاً برعکس است و این ولیّ فقیه است که مقام اجرایی رئیسجمهور را تنفیذ میکند. با توجه به این امر، آینده برتر از این است که فعلاً برای ما گشوده شده و معتقدیم در آینده به جای ولیّ فقیه خودِ حضرت مهدی«عج» را خواهیم داشت. ما حتّی همین امروز هم معتقد نیستیم که ولیّ فقیه تنها با عنوانِ فقهاش حکومت میکند؛ بلکه معتقدیم این خودِ امام زمان«عج»اند که به واسطه نایبشان دارند حکومت میکنند. نایبِ امام، جمالِ نازله حقیقت ایشان است. ما امروز در نسبتی که با ولیّ فقیه پیدا کردهایم، از فقه به معنای دستور به احکام عملی بالاتر آمده و با ولیّ فقیه به عنوان نایب امام معصوم مرتبط هستیم.
در زمانه ما نگاه به ولیّ فقیه از آن دیدگاه است که او نایب حضرت مهدی«عج» است و در اداره امورِ جهان وارد شده و این بیش از آن است که فکر کنیم امامِ معصوم به فقیه اجازه تفقّه و استخراجِ احکام را دادهاند. تعبیر مقام معظم رهبری خطاب به جوانان نخبه است که: «خودتان را آماده کنید، ما میخواهیم جهان را بگیریم». این نشان میدهد ما با یک فقیه معمولی و یک مرجع تقلید به شکل رسمی آن مواجه نیستیم. تصور مردم در ابتدای انقلاب از ولیّ فقیه، بیشتر ولایتِ فقه به معنای رعایت احکام شریعت در امور فردی جامعه بود، به این معنا که با آمدن نظام اسلامی کشوری خواهیم داشت که در آن رعایت دستورات دین میشود، اما امروز ما ولایت فقیه را به صرف فقه او نمیبینیم، بلکه این جایگاه را جایگاه حاکمیّت نور اسلام میبینیم و آرامآرام امیدوار میشویم که حضرت مهدی«عج» به تاریخ باز میگردند. بنابراین نیابت امام چیزی بالاتر از نسبتی است که فقیه در انجام وظایف فقهی خود با امام دارد.
امام رضا»ع» میفرمایند: «إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِکَ صَدرَهُ، و أودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ، و ألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا، فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجَوابٍ، و لا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ، فَهُوَ مُؤَیَّدٌ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ»(۲) هرگاه خداوند بندهاى را براى امور بندگانش برگزیند، براى این کار سینهاش را گشاده گرداند و چشمههاى حکمت به دل او سپارد و علم را به کمال بر او الهام کند و از این پس دیگر در پاسخى درمانده نگردد و در تشخیص صواب سرگشته نشود، او تأییدشده از جانب خدا و توفیقیافته و رهنمون گشته است.
امروز ما با حقیقتی ماورای یک ولیّ فقیه که به صورت رسمی به ما دستور دادهاند در امور خود به او رجوع کنیم مواجهیم و این چیزی است ماورای علم فقه رسمی و بیشتر باید با نظر به حاکمیت جهانی حضرت مهدی«عج» و تجلی نور ولایی آن حضرت مدّ نظر قرار میگیرد.
تبعیت مردم از شخصیت امام و مقام معظم رهبری به خاطر روحانیت و معنویت خاصی است که وجهی از آن مربوط به ولایت فقهیِ آنهاست. ما هنوز تفسیر و تبیین درستی برای این معنا نداریم، هرچند میفهمیم با چه حقیقتی سر و کار داریم. ما با این جمله که امام توانستند خدا را به این تاریخ بیاورند، در حقیقت از جلوهای خاص از حضرت حق که در این زمان در صحنه حیات بشر وارد شده است سخن میگوییم. قرآن میفرماید: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْن»(۳) و متذکر میشود در هر روزگاری حضرت حق به نحوی خاص و به شأنی که مناسب آن دوران است، ظهور میکند.،
ما امروز به برکت انقلاب اسلامی شاهدِ ظهوری خاص از حضرت حجّت«عج» در این تاریخ هستیم که در حرکت اربعینیِ این تاریخ بیشتر قابل احساس است. اینکه ما احساس کنیم نورِ حضرت مهدی«عج» به صورت تشکیکی به تاریخ ما آمده است، قدمِ خوب و مهمّی برای فهم درست این تاریخ است و به همین اندازه که متوجه باشیم منحنی ظهور حضرت حقّ تا کجا پیش رفته و ما با اربعین در کجای تاریخِ ظهور حقّ قرار میگیریم؛ متوجه این نکته شدهایم که ما امروز در مرحلهای از مراحل حاکمیّت نور آن حضرت قرار گرفتهایم و ظهور تامّ و تمام حضرت در افقِ تاریخ نمایان است و باید این حرکتِ اربعینی را در این شرایطِ تاریخی و با توجه به این امر مورد تحلیل قرار دهیم و از این بصیرت بسیار مهم غفلت نکنیم که سیر تاریخ به سوی ظهورِ تامّ و تمام حضرت مهدی«عج» است..
میبینیم که در حرکت اربعینیِ این سالها بعضی از افرادی که زیاد وضع مالی خوبی ندارند بهراحتی ایثار میکنند و آنهم نهایتِ ایثاری که میتوانند انجام دهند، و نه یک ایثارِ دمِ دستی؛ بهترین چیزی را که میتوانند ایثار کنند، ایثار میکنند. این یعنی شرایطی پیش آمده که هیچگونه ثروتی تعیینکننده نیست. اینجا عشق و محبّت است که تعیینکننده است.
سیر از تاریخِ «سودجویی» به تاریخِ «ایثار»
حرکت اربعینی سالهای اخیر ظهور حقیقتی است که میخواهد ما را از تاریخِ «سودجویی» و «تکبّر» به تاریخِ «ایثار» و «تواضع» سیر دهد و از این روی حرکتی بیرون از تاریخی که مدرنیته در آن قرار دارد شروع شده، و به همین دلیل، مدرنیته آن را نمیفهمد، هرچند به خاطر عادت غربزدگی که در ما هست خطر به حجاببردنِ آن حرکت هست، به صورتی که ما به خاطر نفهمیدن جایگاه آن حرکت، آن را از هویت تاریخی و مسئولیت تاریخی آن خارج و آن را به یک عبادت فردی تبدیل کنیم. از این روی باید گفت فردیشدنِ حرکت اربعین خطری است جدّی که اگر رخ دهد و اگر تحلیل درستی از آن نداشته باشیم، هفتاد سال به عقب بازمیگردیم. امروز مردم در این حرکت عظیم احساسِ یک تجربه جدید در حیاتی جمعی و در افقی قدسی دارند، امّا اگر این احساس به یک عبادتِ فردی از جنس زیارات فردی تبدیل شود، عملاً به نتیجه مطلوب و متعالی نمیرسیم. به همین دلیل باید تلاش کرد مردم تحلیل درستی از این رخداد که آنها را فرا گرفته است داشته باشند و متوجه شوند اراده خداوند در این حرکت به چه سمت و سویی است. بنده معتقدم غرب نمیتواند این تنگنا را بر ما تحمیل کند مگر عادت گذشته خودمان که در تاریخ عبادت فردی قرار داشتیم و گمان کنیم هنوز همان تاریخ است که ادامه دارد. البته شاید به شوخی بتوان گفت گویا خداوند هم حوصلهاش از اینهمه غیبت حضرت مهدی«عج» سَر رفته و برای ظهورِ تامّ حضرت عجله دارد، ولی خودمان هم باید بفهمیم خداوند چه شرایطی را برایمان فراهم کرد.
آنچه باز باید با دقت به آن توجه کرد تا به معنای واقعی متوجه حضور تاریخی خود بشویم، توجه به این امر است که غربِ امروز، پس از چهارصد سال یکّهتازی، دیگر توانِ تحلیل و تقابل با این تحوّلات را ندارد و البته از آنجایی که زمینه عبادتِ فردی در ما و بهخصوص در مردم عراق زیاد است، خطرِ به حجابِ فردیّترفتنِ اربعین هست، با اینهمه؛ حرکتی است که آغاز شده و در ذات خود حرکتی است آزاد از فرهنگ مدرنیته و همان طور که عرض شد به دو دلیل آن فرهنگ در نفی آن توفیقی نخواهد داشت. یکی اینکه دنیای مدرن چیستی و ذات این حرکت را نمیتواند بفهمد و دیگر اینکه اگر هم بخواهد کاری بکند، توان لازم برای تقابل ندارد. امروز دیگر در عرصه رسانه، قدرتِ رسانهای غرب، یکّهتاز نیست و در مقابل آن رسانهها، جبهه حقّ نیز تریبونهایی پیدا کرده است.
عمده این است که ما توجّه کنیم تاریخِ افولِ تمدّنِ اومانیستی شروع شده است و دیگر اینگونه نیست که هر آنچه آنها اراده کنند خیلی راحت محقق میشود و به نتیجه دلخواه میرسند. ما به معنای واقعی باید متوجّه این افول باشیم و فریبِ دروغپردازی رسانههای غربی را نخوریم تا معنای حضور در این پیادهروی اربعینی برایمان شکل حقیقی بگیرد. امپراطوری رسانهای میخواهد القاء کند هیچچیزِ خاصّی در نفیِ تمدّن مدرن رخ نداده است، و همهچیز تحت کنترلشان است. ما نباید فریبِ این دروغ بزرگ را بخوریم تا بتوانیم به واقعیّات این تاریخ که مردم را در بنیاد وجودشان در برگرفته، نظر کنیم.
ممکن است کسی اشکال کند این روح ایثاری که در اربعین ظهور میکند محدود به همین زمان پیادهروی است و بعد از گذشت این ایّام و اتمام پیادهروی، این روحیه فراموش میشود تا سال آینده؛ این سخن درستی است و حقیقتاً غلبه عادت غربیِ ما و روحیهای که تحتتأثیر روزمرّگیهای زندگی است، راحت دست از سر ما برنمیدارد. مثل آنکه ملاحظه میکنید در حین پیادهروی اربعین هم هر جایی که کباب ترکی میدهند مردم صف میکشند و روح ایثار تا حدودی با سودجویی محجوب میشود. علّت این امر آن است که ما دارای دو شخصیّت هستیم؛ یک شخصیّت سودجویانه که متأثر از ۲۰۰ سال هجوم فرهنگ و تمدّن غربی است و یک شخصیّتِ ایثارگرانه توحیدی که در عمق جان ما قرار دارد. این دو شخصیّت دائماً در حال ستیز با هم و قبض و بسط هستند. راهِحلّ مشکل این است که اوّلاً: ما این ایثار و تواضعِ اربعینی را درست معنا کنیم و دائماً متذکّر این حقیقت باشیم که تاریخی در حال فتح و گشایش است و نباید آن را با شخصیت غربزده خود به حجاب ببریم و ثانیاً: نسبتمان را با همدیگر بر مبنای همین ایثارها تعریف کنیم و بفهمانیم شرط درک تاریخی که در حال ظهور است، ایثار است آنهم ایثاری تمام. دائماً این نسبت باید بازتعریف شود تا قبضِ آن ضعیف و بسطِ آن رشد کند. با این همه فراموش نکنیم که طول میکشد تا دائماً روحیه ایثار، جایگزینِ روحِ سودجویی و حرص و دنیاطلبی ما شود. یک فرآیند تاریخی در مقابل ما است و نه یک حادثه و اتفاق تاریخی.
این تغییر که ما در مردم به دنبال آن هستیم تا در قضیه اربعین و ظهور روح ایثار به آن ملکهای برسیم که نیاز تاریخ ماست، یک حرکت زمانبَر است. ما نباید انتظار داشته باشیم مردم به یکباره از آن زندگیِ سودجویانه با پشتوانهای ۲۰۰ ساله به این حیاتِ توحیدی که با طلوع آن روبهروییم؛ وارد شوند و سریع عاداتِ گذشته را کنار بگذارند. این تغییر، زمانبَر است و باید با صبر و پشتکار به آن رسید و مأیوس نشد.
رسالت تاریخیِ ما نسبت به اربعین
موضوع تغییر از روحیه سودجویانه به روحیه ایثار در طول زندگی، هم برای زوّار و هم برای خدّام و میزبانان یک نیاز اساسی است تا آن را به عنوان یک حرکت تاریخی بشناسند و شخصیتی مطابق این فکر و فرهنگ در طول زمان وارد تاریخ کنند تا چیزی ماورای زندگی روزمرّه که غرب در مقابل ما ایجاد کرده، در مقابل ما گشوده شود. مطلوب حقیقی ما چنین سبکی از زندگی است. باید توجّه داشته باشیم هنوز طبعِ تاریخِ غربی بر روح ما غلبه دارد و عبورِ از این طبع به فطرت، زمان میبرد و مسئولیت تاریخی ما در این مورد باید تعریف شود. از سوی دیگر باید بدانیم برای این سیر، یعنی سیرِ از تاریخِ گذشته به تاریخِ ایثارِ اربعینی، نیازمندِ تعریف خاصی هستیم و این بسیار مهم است. ما در سالهای اولیّه انقلاب تعریفی آنچنانی از این حرکت نداشتیم و بهتدریج و با حضور علمای معتقد به حرکت امام یک نوع سبک زندگی دیگری که به اهداف امام نزدیک بود تعریف و آغاز شد و با عمل بر اساس آن تعریف و مطابق آن سبک از زندگی، آرامآرام مهیّای پذیرش تامّ و تمام انقلاب اسلامی شدیم. آنهایی که در ایّام مبارزاتِ قبل از انقلاب آن سبک زندگی را که با همراهی علمایی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و آیتالله خامنهای برای خود تعریف و بر آن مبنا عمل کردند و به آن مقیّد ماندند، همانهایی هستند که امروز در عرصه مبارزه با انحرافات انقلاب پیشرو میباشند و امروز هم بار انقلاب بر دوش آنهاست.
در این حرکت اربعینی هم مردم ما هنوز تعریفِ مشخّصی از این حرکت ندارند و آنهایی هم که چیزی از آن میدانند صرفاً در این حدّ میدانند که این اربعینها به ما نشان میدهد میتوان از روحِ سکولاریته و سودجویانه این تاریخ عبور کرد، در حالیکه این اجمال، باید به تفصیل بیاید و تعریفِ ما از این حرکت کامل شود و آنگاه با نوعی خودآگاهیِ تاریخی باید به سمت تعریفی رفت که در آن تعریف درک تاریخی این حرکت نهفته است تا آرامآرام بتوانیم به حیاتِ جدیدی قدم بگذاریم که ادامه غرب نیست تا مثل ملیمذهبیها که با انقلاب اسلامی برخورد کردند ما با حرکت تاریخی اربعینی عمل نکنیم و تنها بخواهیم آمریکا پدرخوانده ما نباشد، ولی زندگی را همان زندگی غربی و با همان اهداف بدانیم. تاریخ شروع شده با این اربعینها، یک نوع سبک زندگی معنوی خاصی را در بردارد که باید به عنوان یک رسالت تاریخی تعریف شود و شما ظهور آن را در ایثار و تواضع مشاهده میکنید. مگر جز این است که ما در اربعین عیناً میبینیم با سبکِ حیاتِ معنوی میتوان چه اندازه خوب عمل کرد؟ و مگر ریشه درمانِ تمامی تنگناها و مشکلاتِ تاریخی ما ـ از حقوقهای نجومی گرفته تا رشوهها و بیتفاوتیها ـ جز در گرو فهم این سبک از حیاتِ معنوی و با نظر به این حرکت اربعینی ممکن است؟ البته باید تأکید کرد اگر ما بعد از پیادهروی اربعین، این روحِ تواضع و ایثار را با همان فرهنگ «آتش به اختیار» نهادینه نکنیم و آن را یک رسالت تاریخی ندانیم، تاریخ اربعین ظهور نخواهد کرد.
تاریخ اسلام با ایثار و تواضع انصار نسبت به مهاجرین شکل گرفت که همه دارائیهای خود را با مهاجرین به نصف تقسیم کردند و مزه حضور در تاریخ اسلام را چشیدند. آیا ما نباید به اندازهای که میتوانیم از اموال خود به عنوان یک رسالت تاریخی برای ظهور تاریخی دیگر صرفنظر کنیم؟ تاریخی که در آن این اموال چندان به کار نمیآیند؟ این مسئله کار میبرد، اما خیلی مهم است. ما باید بدانیم برای ورود به تاریخی که خداوند در مقابل ما گشوده است، چه خصوصیّاتی باید داشته باشیم؟ مگر جز این است که وقتی از ظهورِ تاریخ اربعین سخن میگوییم منظورمان همان ظهورِ تاریخی است که حضرت مهدی«عج» به آن نظر دارند؟ مگر تاریخ حضرت، غیر از تاریخ ایثار و تواضع است؟ حضرت مهدی«عج» در دفاع مقدّس ما نیز ظهوری خاص داشتند چون در آنجا نیز ایثار و تواضع بهخوبی در صحنه بود.
به نظر میآید برای ادامه اربعین و برای عبور کامل از روحِ غربی باید بر روی ایثار و تواضع به عنوان حرکتی تاریخساز به صورت جدّی تفکّر و تمرکز کنیم. ایثار به این معنا است که من به هیچوجه خودم و منافع دنیایی خودم را محور زندگی قرار ندهم به همان معنایی که خداوند در توصیف مسلمانان صدر اسلام میفرماید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ»(۴) آنها بر خلاف امیال نفسانی خود ایثار میکردند هرچند خودشان به آنچه ایثار میکردند نیاز داشتند. به این معنا که دیگران را بر خودشان مقدم میداشتند تا زندگی معنای دیگری به خود بگیرد و صاحب نوعی دیگر از زندگی شوند. با این قبیل ایثارها است که تاریخ محمّد«ص» و آل محمّد«ع» آغاز میشود. چه میشود که شهدای جنگ بدر وارد آنچنان ایثاری میشوند که حاضرند از فرط تشنگی شهید شوند تا رفیقشان، تاریخی که شروع شده است را ادامه دهد؟ این احساس چیزی فراتر از یک ایثارِ اخلاقی و فردی است. اینها توجّه به این معنا دارند که با این عملشان در ظهور تاریخ جدید سهیم میشوند. دقیقاً مانند حسّی که شهدای کربلا داشتند یا همان سخنی که شهید عزیزِ ما محسن حججی در وصیّتنامهاش میگوید، مبنی بر اینکه: «دعا کنید موثّر باشم». این تأثیر یک نحوه حضور در تاریخ حقّ و سهیمشدن در یک فتح تاریخی است. ما هم اگر بخواهیم در تاریخ جدید حضور داشته باشیم باید تعریفی از زندگی ارائه دهیم که بر آن مبنا، ایثار و تواضع به زندگیِ ما وارد شود و بنابراین بسیار لازم است که بهدقّت بر روی این دو خصوصیت تفکر کنیم و چه بسا برای ظهورِ آن تاریخ، خصوصیّات دیگری نیز باید به این دو خصوصیّت اضافه شود، ولی مهم آن است که در ابتدای امر این دو خصوصیت را از آنِ خود کنیم.
احساس حضور تاریخی؛ راز نجات از مشکلات
حرکتهای بزرگ همیشه در ازای یک احساس حضور تاریخی پدید میآید. در کتابِ «همپای صاعقه» آمده است که در شبهای عملیّات در جبهههای دفاع مقدس سردارهای ما که خودشان جوان و بسیجی و عاشق شهادت بودند، خطاب به بسیجیها، سخنانی با این مضمون میگویند که: «بچّهها! این یک فرصت استثنایی است که اگر چنانچه شما خوب عمل کنید، اسلام سربلند خواهد شد.« این احساس که سرداران، خودشان را در تاریخِ انبیاء و اولیاء شریک میدانستند؛ باعث میشد تا کارهای بزرگی را انجام بدهند.
با نظری به انقلاب اسلامی میببینیم که مشکلاتی چون حقوقهای نجومی و اختلاسها از زمانی شروع شدند که بعضی از کارگزاران و سیاسیون ما حسّ کردند که ادامه انقلاب اسلامی دیگر برایشان میسور نیست. پس باید به دنیای خودمان و به فرهنگ غربی بچسبیم. اینها همان کسانی بودند که برای انقلاب، زندان هم رفته بودند، امّا از ادامه تاریخ انقلاب مأیوس شدند و این احساس، احساسی بسیار خطرناک بود که آنها گرفتار آن شدند. اینکه به این نتیجه رسیدند که انقلاب امکان ادامه حیات ندارد، ریشه در غفلتی داشت که متوجه حضور تاریخی انقلاب اسلامی و فرایند ظهور تاریخی آن نشدند، نفهمیدند انقلابی که برای تحققش مردم اینهمه شهید دادهاند و ظرفیت این همه ایثار را در خود دارد، چیزی نیست که با اراده مستکبران ضایع شود، در حالیکه حضرت حق وعده داده: «إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ».(۵)
با نگاه به مردمِ عراق و احساسی که دارند متوجه میشویم آنها خود را در آغاز یک تاریخ میبینند و در چنین احساسی در هر اربعینی با همدیگر و با مردم سایر کشورها، حضوری تاریخی به هم میرسانند. اگر مردم عراق از این احساسِ حضورِ تاریخی عدول کردند و این حرکت را یک عبادت فردی دیدند، دیگر این ایثار ادامه پیدا نمیکند. مقام معظم رهبری صحبتی در مورد اربعین داشتند با این مضمون که جریان اربعین در نجات کشورِ ما مؤثّر است. سئوال این است که اربعین چه جنسی دارد که در نجات کشور ما نیز موثّر است؟ به نظر میآید قضیه از این قرار باشد که اگر ما انقلاب اسلامی را در ایران برپا کردیم، خودمان احساس تاریخیمان را گم کردیم. به واسطه این حرکت اربعینی متوجّه تاریخی میشویم که توسط انقلاب اسلامی شروع شده است و متذکر میشویم که با این روحِ ایثار و تواضعِ اربعینی میتوانیم از مشکلات و بحرانهایی هم که برایمان پیشآمدهاند، بهخوبی عبور کنیم و اینجاست که جایگاه کلام مقام معظّم رهبری مشخّص میشود. چه شد که در جنگ بدر آن ایثارِ بزرگ رخ داد؟ چون کسی که جانش را برای زندهبودنِ همسنگرش ایثار میکرد، میدانست با این ایثار، در تاریخ جدیدی که اسلام به میان آورد، سهیم شد و ادامه حیات دیگر مبارزان را، حیاتِ خودش میدانست امّا در وسعتی بیشتر.
نجاتِ ملّت ما در احساسِ حضور در تاریخی است که شروع شده است و در اربعین اگر این احساس فراموش هم شده باشد، دوباره ظهور میکند. بنابراین اگر در همین راستا بتوانیم اربعین را به یک مکتب تبدیل کنیم، دیگر با پایان ایّام پیادهروی نمیگوییم ایثار تمام شد. ما باید در کلاسِ اربعین، مکتبی را پیدا کنیم که به حیاتِ ما وسعت دهد. اینجا بحث از ایجادِ یک مکتب است که نیاز به تفکّر و تعریف دارد و مسئولیت فهم حرکت اربعینی باید در این راستا تعریف شود.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
پینوشتها
۱ـ به اولین نشست در موضوع «خرد و توسعه» در انجمن میان فرهنگی در تاریخ ۲/۷/۱۳۹۶ رجوع فرمایید.
۲ـ بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۱۲۷
۳ـ الرحمن، ۲۹٫
۴ـ حشر، ۹٫
۵ـ توبه، ۱۲۰٫
۱٫
مسلّم است که بدون درک زمانه، هیچ قدمی به سوی آینده خود نمیتوان برداشت و رخداد اربعین در این تاریخ، همان تاریخی است که میتوانیم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم و تاریخ پایانیافتگی غرب را نشان دهیم که این همان تاریخِ سستشدن عهد انسان با سکولاریته و اقامه رابطه انسان با خداست.
۲٫
آنچه باید به آن فکر کرد، مربوط به چراییِ ناتوانیِ غرب نسبت به سلطه و به حجاببردنِ حقیقتِ اربعینی در این تاریخ است. ابتدا باید این موضوع روشن شود تا معنایِ آیندهداری حرکتهای توحیدی احساس شود.سئوال مهم این است که ما چه مسئولیتی را میتوانیم برای خود تعریف کنیم که به معنیِ واقعی حضور در تاریخِ در حال ظهور را احساس کنیم.
۳٫
در زمانه ما نگاه به ولیّ فقیه از آن دیدگاه است که او نایب حضرت مهدی«عج» است و در اداره امورِ جهان وارد شده و این بیش از آن است که فکر کنیم امامِ معصوم به فقیه اجازه تفقّه و استخراجِ احکام را دادهاند. تعبیر مقام معظم رهبری خطاب به جوانان نخبه است که: «خودتان را آماده کنید، ما میخواهیم جهان را بگیریم». این نشان میدهد ما با یک فقیه معمولی و یک مرجع تقلید به شکل رسمی آن مواجه نیستیم.
۴٫
در زمانه ما سرعتِ فتوحاتِ جبهه حقّ خیلی زیاد شده و دشمن پیش از آنکه بتواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و متوجّه شود چهچیزی در حال وقوع است، ما فرسنگها از او پیش افتادهایم. طبیعی است که دشمن سعی میکند این حرکتِ مهم را هم بشناسد و در چهارچوبِ مألوفِ خود تعریف کند، اما به دلایلی که اشاره شد هرگز موفّق نمیشود.
۵٫
مشکلاتی چون حقوقهای نجومی و اختلاسها از زمانی شروع شدند که بعضی از کارگزاران و سیاسیون ما حسّ کردند که ادامه انقلاب اسلامی دیگر برایشان میسور نیست. پس باید به دنیای خودمان و به فرهنگ غربی بچسبیم. اینها همان کسانی بودند که برای انقلاب، زندان هم رفته بودند، امّا از ادامه تاریخ انقلاب مأیوس شدند و این احساس، احساسی بسیار خطرناک بود که آنها گرفتار آن شدند.