فقیه مجاهدی که بر خود اتکایی تأکید داشت

 

 

(زندگی، اندیشه و کارنامه شهید آیت‌الله مدرس به مناسبت ۲۷ رمضان‌المبارک سالروز شهادت او)

 

 

مقدمه

عالم مبارز، دانشمند پارسا و پرهیزگار، مجتهد سیاستمدار شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس طباطبایی زواری، در زمره مشاهیر جهان تشیع به شمار می‌رود که ضمن جامعیت در معقول و منقول و صعود به قله‌های فقاهت، در صفای نفس و تزکیه درون مدارجی را طی کرد و ارتفاعات معنویت را درنوردید. او که تقوا، وارستگی و قناعت را با درایت سیاسی قرین ساخته بود، اندیشه‌ای نورانی، سینه‌ای به وسعت صحاری و زبانی همچون شمشیر برّان داشت.

نور توحید و ارادت به خاندان طهارت که خود از ذراری این بیت عترت بود، دل و ذهنش را فروزان ساخته بود و دغدغه خدمت به جامعه اسلامی رفع محرومیت از اجتماع، تکیه بر تولید ملی و خودکفایی و شکوفائی اقتصاد درون‌زاد، لحظه‌ای او را آرام نمی‌گذاشت. وی با معرفت و بصیرت ناشی از ایمان، صدق و صفا، هوشمندی و توانایی‌های فوق‌العاده علمی و فکری به میدان مبارزه با استبداد، استکبار و هرگونه ناروایی قدم نهاد و برای رسیدن ایران به استقلال واقعی سیاسی و اقتصادی اهتمام ورزید. مدرس در صراحت و شجاعت با هیچ مقام و صاحب قدرتی تعارف نداشت و در بیان حقایق و افشای مفاسد از کسی نمی‌ترسید و عقاید خود را تحت تأثیر تهدیدهای زورمداران و دیوهای دنیازده سانسور نمی‌کرد.

نوشتار حاضر فرازهایی از حیات علمی، مبارزاتی و پارلمانی وی را از نظر خوانندگان می‌گذراند.

 

شرافت نسبی

شهید مدرس در شمار سادات طباطبایی است که با شخصیت‌هایی چون آیات عظام سید محسن حکیم، سید حسین بروجردی، سید محمدمهدی بحرالعلوم، سید محمد فشارکی، سید محمد مجاهد طباطبایی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و علامه طباطبایی اشتراک نسب دارد. بر اساس نسب‌نامه‌ای که آیت‌الله مرعشی نجفی تنظیم کرده است، شهید مدرس با سی و یک واسطه به حضرت امام حسن مجتبی(ع) نسب می‌برد.(۱)مدرس نیز در شرح حالی در روزنامه اطلاعات(۲)در نود سال قبل و نیز طی مصاحبه‌ای با خبرنگار روزنامه ایران(۳) در همین ایام، خود را از سادات طباطبایی معرفی می‌کند که در زواره مقیم بوده‌اند.

روایت رویش

اهالی سرابه کچو واقع در شمال غربی اردستان و جنوب شرقی زواره به منظور حل مسائل شرعی و راهنمایی تکالیف دینی و امور وعظ و خطابه، حدود دو قرن قبل سیدی زاهد و محترم را که در زواره ساکن بود، با تکریم ویژه‌ای به این آبادی دعوت کردند و مقدمش را گرامی داشتند. این واعظ وارسته میر عابدین نام داشت. فرزند این بزرگوار سید عبدالباقی طباطبایی از روحانیون فاضل، وارسته و خوشخو بود که به منظور فعالیت‌های ارشادی و ترویج عقاید و احکام شرعی از زواره به قمشه مهاجرت کرد و در سنگر مسجد و محراب به وعظ و تبلیغ مشغول شد. ارتباط طایفه میر عابدین با دیگر سادات طباطبایی هیچ‌گاه قطع نشد و آنها غالباً به وسیله پیوندهای خانوادگی قرابتشان را استوار می‌کردند. چنان  که سید عبدالباقی مذکور دختر سید کاظم سالار را که خدیجه طباطبایی نام داشت به عقد ازدواج پسر خود، سید اسماعیل طباطبایی درآورد. محصول این پیوند پاک و سالم کودکی است به نام سید حسن که به سال ۱۲۸۷ق مطابق با ۱۲۴۹ شمسی در محله دشت زواره دیده به جهان گشود و بعدها به مدرس معروف شد.(۴)

سیداسماعیل غالباً به‌خصوص در فصول بهار و تابستان در روستای خوش آب و هوای سرابه می‌زیست و ضمن فعالیت‌های زراعی و دامی به ارشاد اهالی مشغول بود. اما همسرش خدیجه طباطبایی با این طفل نورسته نزد اقارب خود در محله دشت زواره در خانه‌ای که اکنون از مواریث فرهنگی و تاریخی این دیار به شمار می‌رود، زندگی می‌کرد. سید حسن تا شش سالگی در زادگاهش بود تا آنکه در شهریور ۱۲۵۵ شمسی پدرش او را نزد جدش سید عبدالباقی در قمشه (شهرضا) برد تا وی در تربیت این فرزند خردسالش بکوشد و او را با تعالیم مقدماتی دینی، اخلاقی و ادبی آشنا سازد و مدرس را برای فراگیری معارف حوزوی مهیا کند.(۵)

تحصیل در حوزه اصفهان

سید حسن تا چهارده سالگی معلومات متداول را آموخت. در سال ۱۳۰۱ ق. جد و مربی و معلم خویش سید عبدالباقی را از دست داد و در حالی که شانزده ساله بود، طبق وصیت او، برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شد و در حوزه علمیه این شهر زندگی طلبگی را آغاز کرد. به مدت پنج سال تمام با همتی وافر، صرف و نحو، منطق و بیان را نزد استادانی همچون میرزا عبدالعلی هرندی، شرح قوانین‌الاصول و فصول را در محضر آخوند ملامحمد کاشی و متون فلسفی را از وی و حکیم جهانگیرخان قشقایی آموخت.

در ششمین سال تحصیل به توصیه والدش (سید اسماعیل) ازدواج کرد. دوسال بعد، پدرش را از دست داد و با وجود این ضایعه اسفبار، چهار سال دیگر هم در حوزه اصفهان درس خواند و در سطح عالی و خارج فقه و اصول از درس آیات ارجمند حاج شیخ مرتضی ریزی و سید محمدباقر درچه‌ای استفاده کامل کرد و از کمالات معنوی و اخلاقی این استادان نکته‌ها آموخت.(۶)مدرس می‌گوید: «در مدت اقامت سیزده ساله در اصفهان، سی نفر استاد را در ادبیات عرب، فقه، اصول و حکمت نظری درک کردم.»(۷)

فتح قله فقاهت در در دیار علوی

مدرس در ۱۳۱۰ق/ اوایل بهار ۱۲۷۲ شمسی، عازم عتبات عراق شد و بعد از زیارت بارگاه ائمه هدی در کربلا و نجف، در سامرا به حوزه درسی آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازی(متوفی ۱۳۱۲ق) حاضر گردید و به مدت یک سال از محضر ایشان در مباحث خارج فقه و اصول بهره‌مند شد. آنگاه راهی نجف اشرف شد و در مدرسه صدر سکونت اختیار کرد و با عارف نامدار شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی هم حجره گردید.

مدرس هنگام تحصیل در حوزه نجف اشرف، روزهای پنج‌شنبه و جمعه هر هفته کارگری می‌کرد و عواید آن را صرف معاش خویش می‌نمود. وی به مدت هفت سال از پرتو اندیشه‌ها و فضایل و مکارم آیات عظام آخوند خراسانی و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در بحث‌های خارج فقه و اصول فیض برد تا آن که به درجه اجتهاد نایل آمد و فقاهتش از سوی علمای وقت، مورد تأیید قرار گرفت و زعامت شیعیان هند به ایشان پیشنهاد شد، اما به دلایلی این مسئولیت را نپذیرفت. سرانجام در ۱۳۱۶ق/ ۱۲۲۷ شمسی از راه ناصریه (اهواز) به جانب اصفهان حرکت کرد و بر سر راه خویش در شهر کرد توقفی داشت و به منزل فقیه عارف آیت‌الله ابوالقاسم حسینی دهکردی وارد شد و چند روزی میهمان این حکیم وارسته بود.(۹)

بر کرسی تدریس و در سنگر مبارزه

مدرس بعد از ورود به اصفهان در حوالی مدارس جده بزرگ و کوچک و صدر بازار، خانه‌ای محقر اجاره کرد و همراه همسر و دو فرزندش خدیجه خانم و سید اسماعیل در آن ساکن شد. بعد از چندین سال اجاره‌نشینی خانه‌ مخروبه‌ای را در حوالی بازار مرکزی خرید و از طریق کارگری و تولید خشت خام، آن را برای سکونت خود و خانواده آماده کرد. او برای امرار معاش هفته‌ای دو روز در آبادی‌های اطراف، کارگری می‌کرد.(۱۰)

مدرس در بدو ورود به حوزه اصفهان، در مدرسه جده کوچک به تدریس فقه و اصول مشغول شد و از ۱۳۲۲ق. این درس را در مدرسه جده بزرگ ادامه داد. تلاش آموزشی او که ده سال ادامه داشت، به‌قدری پربار و باارزش بود که به مدرس مشهور شد.(۱۱)

در این ایام به دلیل شکل‌گیری نهضت مشروطه، مسعود میرزا ظل‌السلطان حاکم ستمگر اصفهان برکنار و به جایش اقبال‌الدوله کاشانی به این سمت منصوب شد. حاج آقا نورالله مسجدشاهی هم به اتفاق گروهی از علما، انجمن ملی اصفهان را تشکیل داد و مدرس نایب رئیس این تشکیلات شد. از آن سو صمصام‌السلطنه بختیاری به سال ۱۳۲۶ق. همراه قوای خود، به تشکیلات دولتی اصفهان  حمله کرد و در وضع جدید اداره شهر به انجمن مذکور سپرده شد. صمصام‌السلطنه با زور و ارعاب از مردم اخاذی و به آنان فشارهای زیادی وارد می‌کرد. مدرس این ستم را برنتابید و با او به مبارزه برخاست که منجر به صدور حکم توقیف و تبعید وی توسط صمصام‌السلطنه شد، با خروش و خیزش فراگیر مردمی این نیرنگ عملی نشد و مدرس از تبعیدگاه به اصفهان بازگشت.(۱۲)

مدرس به موازات تدریس و تربیت طلاب به وضعیت معیشتی و رفاهی آنان و نیز موقوفات مدارس اصفهان و چگونگی مصرف آنها رسیدگی و متولیان را وادار می‌کرد که در آمدهای وقفی را صرف آبادانی مدرسه‌ها و رفاه طلاب کنند، اما کوشش‌های او در این زمینه بر مذاق عده‌ای خوش نیامد و مقاومتش در برابر خلافکاران باعث شد تا گروهی دشمن دوست‌نما توطئه‌ای را برای ترور مدرس طراحی کنند، اما نقشه آنان ناکام ماند.(۱۳)

مدرس پس از ده سال تدریس در حوزه اصفهان به تهران عزیمت کرد و حدود بیست سال در مدرسه سپهسالار سابق (شهید مطهری کنونی) به فعالیت‌های آموزشی و پرورش طلاب فاضل و فرزانه مشغول بود.(۱۴)

ناظری صالح بر مصوبات مجلس شورای ملی

بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی که با تلاش‌های شهید شیخ فضل‌الله نوری به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید و مورد تأیید علمای ایران و مراجع نجف اشرف قرار گرفت، قرار شد در هر دوره از مجلس، هیئتی ۵ نفره از فقهای آشنا با مقتضیات زمانه به عنوان عضو در این نهاد قانونی و مردمی حضور یابند و بر قوانین‌ مصوبه و انطباق آنها با قواعد اسلامی و موازین شرع مقدس نظارت کنند.(۱۵)

بر این اساس مجتهدان ایران و عتبات عراق بعد از بررسی‌های گوناگون و طی چند مرحله رأی‌گیری به منظور نظارت بر قوانین، حضرات آیات معزز سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا نورالله اصفهانی، امام جمعه خویی، سید محمدباقر همدانی و سید حسن مدرس را برگزیدند.

شهید مدرس  در ۱۳۲۸ق / ۱۲۸۹ش عازم تهران شد و در ۲۸ ذیحجه این سال در جلسه  ۱۹۵ دوره دوم مجلس شورای ملی حضور یافت و ضمن نظارت بر قوانین مصوب، در عرصه مبارزه با ستم و جفا و نبرد با استکبار، در خط مقدم قرار گرفت.(۱۶)در این دوره ایران از هر سو دچار آشفتگی‌هایی شده بود. دولت تزاری روس در امور داخلی این سرزمین دخالت می‌کرد و برای رسیدن به مقاصد تجاوزکارانه خود، در هفتم ذیحجه ۱۳۲۹ق یک اولتیماتوم ۴۸ ساعته را به ایران داد.

دولت وقت (صمصام‌السلطنه) از نمایندگان مجلس خواست درباره پذیرش این اولتیماتوم به او اختیار بدهند. شهید مدرس در برابر سلطه بیگانگان ایستاد و در نطقی کوتاه آن را رد کرد و با این موضع‌گیری شجاعانه به دیگر نمایندگان قوت قلب داد و مردم را به شور و هیجان واداشت. اما ناصرالملک (نایب‌السلطنه) در سوم دی ۱۳۹۰ش (سوم محرم‌الحرام ۱۳۳۰ق) دستور انحلال مجلس را داد و این اولتیماتوم ذلت‌آور را پذیرفت.(۱۷)

با آغاز جنگ جهانی اول در چهاردهم رمضان‌المبارک ۱۳۳۲ق با وجود آنکه بی طرفی ایران توسط نخست‌وزیر وقت (مستوفی‌الممالک) اعلام شده بود، روس‌ها از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب به ایران حمله و بخش‌هائی را اشغال نظامی کردند.(۱۸)

استراتژی مهاجرت

دوره سوم مجلس شورای ملی در ۱۶ محرم‌الحرام ۱۳۳۳ق شروع به کار کرد. در این مجلس، مدرس علاوه بر اینکه یکی از مجتهدین طراز اول به شمار می‌رفت؛ به پاس شهامت و شجاعتی که در ایام فترت بین دوره دوم و سوم از خود بروز داده بود و جامعه روحانیت هم او را به عنوان مرجعیت قبول داشت، از طرف اهالی تهران انتخاب و وارد مجلس شد. او در این دوره از اقتدار و موقعیت خاصی برخوردار بود.

اما در آغاز محرم‌الحرام ۱۳۳۴ق قراردادی در دوازده ماده بین دولت ایران و آلمان منعقد شد و روس و انگلیس توسط جاسوسان خود از مفاد این معاهده با خبر شدند و تصمیم گرفتند تهران را اشغال کنند. در زمینه آینده دولت، جلسات مشاوره متعددی برگزار شد و سرانجام با پیشنهاد آیت‌الله مدرس مقرر گردید یک دولت موقت تشکیل شود تا جدای از دولت مرکزی مستقر در تهران، برای خنثی کردن توطئه‌های اجانب به‌خصوص دو دولت روس و انگلیس اقداماتی را انجام دهد. این دولت از سوی متحدین (آلمان، اتریش و امپراتوری اسلامی عثمانی) به رسمیت شناخته شد. قرار شد در صورت پیروزی این دول، این دولت حکومت رسمی ایران شناخته ‌شود و با پیروزی متفقین (انگلستان و روسیه)، دولت مرکزی همچنان به کار خود ادامه دهد تا کشور در هر شرایطی از آسیب‌های مخرّب جنگ جهانی اول مصون بماند.(۱۹)

در هفتم محرم‌الحرام ۱۳۳۴ق ۲۷ نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی به همراه عده‌ای از رجال نامی و اقشاری از مردم به سوی قم حرکت کردند و در آنجا کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند و هیئتی چهارنفره را برگزیدند که یکی از آنان شهید مدرس بود. قشون روس در رباط کریم از توابع استان تهران با نیروهای مهاجرین وارد نبرد شد که منجر به شکست نیروهای مهاجر گردید. روس‌ها در حوالی قم با قوای کمیته دفاع ملی وارد جنگ شدند و این شهر را اشغال کردند.(۲۰)

شهید مدرس برای تأمین مخارج دولت مهاجرت و تدارک نیروهای رزمی، خود را به اصفهان رساند و در این راستا تلاش‌های گسترده و مفیدی را به عمل آورد و چون قبلاً مهاجران همراه خویش را به سوی غرب کشور روانه کرده بود، ناگزیر تنها سوار بر اسب و به حالت مسلّح برای پیوستن به مهاجران حرکت کرد و بعد از تحمل مشقات فراوان وارد کرمانشاه شد و در یکی از مدارس علوم دینی این شهر اقامت گزید.

او در دولت مهاجرت به سمت وزیر دادگستری و اوقاف منصوب شد. اگر چه در بیستون قوای مهاجرین با روس‌های مهاجم درگیر شدند و کرمانشاه به تصرف نیروهای روسیه درآمد اما با پیگیری مدرس و سایر وکلا مجلسی در قصر شیرین تشکیل شد و نظام‌السلطنه مافی را به عنوان رئیس دولت برگزید. مهاجران بر اثر تهدید متفقین، عقب‌نشینی کردند و به قلمرو دولت عثمانی رفتند.(۲۱)

ملاقات مدرس با فرمانروای دولت عثمانی

مدرس بعد از ورود به استانبول (در ترکیه کنونی)، بدون این که خود را به کسی معرفی کند در مدرسه ایرانیان مقیم این بندر به تدریس معارف اسلامی پرداخت و با حقوق اندکی امرار معاش می‌کرد. اما او کسی نبود که در هاله‌ی‌ گمنامی باقی بماند، بنابراین سلطان محمد پنجم، امپراتور وقت دولت عثمانی برای ملاقات و مذاکره از او دعوت کرد. مدرس در حضور این پادشاه با بالاترین مقام روحانی دولت مذکور هم گفتگوهایی را انجام داد و بین آنان درباره حوادث ایران و مسایل جهان اسلام مذاکراتی صورت گرفت. مدرس تصریح کرد که بدون واهمه و آزادانه دیدگاه‌های خود را مطرح خواهد کرد و گفت که مقصود از مهاجرت ما به این قلمرو آن است که دولت عثمانی الحاق بخشی از آذربایجان را به سرزمین خود موقوف کند و و وقتی احساس کرد که صدراعظم عثمانی قصد تحقیر ایرانیان را دارد، خاطرنشان ساخت: که نوابغ و مشاهیری داریم که به فرهنگ و تمدن اسلامی خدمات شایانی کرده‌اند. آنگاه درباره اتحاد و همدلی ملت‌های مسلمان صحبت و تأکید کرد که این اتحاد باید بر مبنای دینی باشد، نه انگیزه‌های نژادی و تعصب‌آلود.(۲۲)

سرانجام در هنگام ریاست الوزرایی صمصام‌السلطنه بختیاری، در اسفند ۱۲۹۶ شمسی شعبان ۱۳۳۶ق. مهاجرت خاتمه یافت و دولت مرکزی از مهاجران خواست به ایران بازگردند. عده‌ای از آنان عازم اروپا شدند، اما مدرس به تهران بازگشت، در حالی که همسر و یکی از فرزندانش فوت کرده و دیگر فرزندانش  سختی‌های زیادی را تحمل کرده بودند. خود او هم در طول مسیر از چندین عملیات تروریستی جان سالم به در برده بود.(۲۳)

برنامه‌ریزی آموزشی و اداری

مدرس در حالی به تهران آمد که اهالی آن دچار قحطی بودند و بسیاری از مردم به دلیل ناامنی به روستاها پناه برده بودند. آن فقیه مبارز سوار بر اسب و در لباس سلحشوران مسلح به منزل خویش رسید و از فرط خستگی چندروزی را استراحت کرد. در این ایام اقشار گوناگون، به دیدارش می‌آمدند. از آنجا که مجلس شورای ملی ایام فترت را می‌گذراند. مدرس که متولی و استاد مدرسه سپهسالار بود، طرح امتحان طلاب، نظامنامه اداری، احیاء و عمران روستاها و دکاکین و سایر موقوفات را تدوین و مرمت ساختمان این مدرسه را آغاز و برنامه تفسیری جامعی را تنظیم و برنامه آموزشی جدید و مستمری برقرار کرد و امور شاگردان، اساتید و اداره موقوفات را سامان داد.(۲۴)

در این دوران ایران اوضاع پریشانی داشت و مردم از به ستوه آمده بودند. کابینه صمصام‌السلطنه نه فریاد اعتراض‌های افراد را می‌شنید و نه قادر بود به امور کشور سر و سامان بدهد. از این رو مدرس همراه علما و عده‌ای از مؤمنان در اعتراض به کارنامه این دولت ناتوان، در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی متحصن شد. سرانجام صمصام‌السلطنه معزول و وثوق‌الدوله در ۲۹ شوال المکرم ۱۳۳۶ق. رئیس دولت شد.(۲۵)

مخالفت مدرس با قراردادی ننگین

میرزا حسن وثوق‌الدوله در سوم ذیقعده ۱۳۳۷ق. قراردادی را با دولت استعمارگر بریتانیا منعقد کرد. این معاهده ننگین برای ایران ذلت و خواری را به دنبال می‌آورد؛ سلطه بیگانگان را بر این سرزمین تقویت می‌کرد و کشوری تحت‌الحمایه و بدون استقلال از ایران باقی می‌گذاشت. وثوق‌الدوله در نظر داشت مفاد این پیمان منفور را به کمک حامیان و دست نشاندگانش در مجلس به تصویب برساند؛ اما مخالفت‌ها، اعتراضات منطقی و اصولی شهید مدرس زمینه شکست آن را فراهم ساخت. مجلس هم تحت تأثیر روشنگری‌های مدرس، قرارداد مذکور را رد کرد. همچنین مدرس از طریق انتشار اعلامیه و بیانیه، مردم را به مخالفت با قرارداد مزبور ترغیب کرد. سرانجام وثوق‌الدوله از کار برکنار شد و به اروپا گریخت؛ ولی دولت انگلستان که به پایگاه معنوی و نفوذ اجتماعی علمای شیعه پی برده بود، متوجه شد که این قله‌های فقاهت و فضیلت در متن جامعه اسلامی منشأ تحولات مهمی هستند و ادامه این روند، منافع او را تهدید می‌کند، لذا تصمیم گرفت برای حفظ استیلایش بر ایران، نقشه کودتایی را پی‌ریزی کند.(۲۶)

دستگیری مدرس توسط دولت کودتا

سیدضیاءالدین طباطبایی فرزند سیدعلی یزدی، مدیر روزنامه رعد که به انگلستان تمایل داشت برای انجام کودتایی ننگین انتخاب شد و او در سوم اسفند ۱۲۹۹ش. دست به این توطئه زد. در این حال نیروهای قزاق وارد تهران شدند و شهربانی با تبانی قبلی به توقیف شخصیت‌های مهم پرداخت. بلافاصله حکومت نظامی برقرار شد و جراید تعطیل و بسیاری از مخالفان دستگیر و روانه زندان شدند. شهید مدرس متوجه بود که این حرکت سیاه و شوم، ساخته و پرداخته انگلستان است. اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا که چهل سال بعد از این نیرنگ انتشار یافتند، تشخیص درست مدرس را تأیید کردند. مدرس طی نطقی کوتاه این کودتا را بر خلاف قرآن، قانون اساسی و مصالح مردم معرفی کرد. او که چون خاری در چشم دشمنان بود در همان لحظات اول اجرای این نقشه نفرت‌انگیز دستگیر و در قزوین محبوس شد. احمدشاه قاجار تحت فشار و تهدیدهای انگلستان فرمان نخست‌وزیری را به سیدضیاءالدین طباطبایی داد و او دولت موسوم به کابینه سیاه را تشکیل داد و مقاصد دولت بریتانیا را پی گرفت؛ اما همان‌گونه که مدرس پیش‌بینی کرده بود این کابینه تنها نود روز دوام آورد و انگلستان رضاخان میرپنج (سردارسپه وقت) را به سید ضیاء ترجیح داد. در این زمان محبوسین از جمله شهید مدرس از حبس آزاد شدند.

در ۱۷ رمضان‌المبارک ۱۳۳۹ق. قوام‌السلطنه، رئیس کابینه شد. احمد قوام از وابستگان معروف به انگلستان و برادر وثوق‌الدوله عاقد قرارداد مورد اشاره بود. سید ضیاء بعد از این ماجرا به سرزمین‌های اشغالی فلسطین رفت و اقدام به خرید اراضی مسلمانان و فروش این املاک به صهیونیست‌ها کرد.(۲۷)

تکیه بر خودباوری، خوداتکایی و تولید ملی

شهید آیت‌الله مدرس در سراسر زندگی خویش ساده‌زیست و قانع بود و عقیده داشت قید و بندهای دنیوی و مادی مانع وارستگی روح می‌شوند. به علاوه کسی که سبکبار و زاهدانه روزگار می‌گذراند، در واقع جان خویش را از اسارت‌ها می‌رهاند و چنین فردی در برابر زر و مال دنیا دچار وسوسه نمی‌شود؛ آزادانه اظهار عقیده می‌کند؛ با جرثومه‌های فساد، تباهی و ستم به مبارزه برمی‌خیزد و در این مسیر کوتاه نمی‌آید، زیرا نه نگران آن است که سرمایه‌های فناپذیر را از دست می‌دهد و نه توقع دارد متاعی به دست آورد.(۲۸)

چنین انسانی هر موضع‌گیری و فعالیت سیاسی و مبارزاتی‌ای را عین دیانت می‌داند و عقیده دارد این نگرش به همراه روح قناعت و استغنای طبع، کرامت و عزت، آزادگی و استقلال را به ارمغان می‌آورد. خودباوری و توکل به خداوند رمز بقا و تداوم حیات یک ملت است و موجب می‌شود که در برابر بیگانگان و انواع دسیسه‌های آنان مقاومت کند و مرعوب قدرت‌های بزرگ نشود.(۲۹)

مدرس بر رشد، شکوفایی و توسعه‌ پایدار و درون‌زا معتقد بود و به نقاط قوت درونی کشور تکیه داشت، توانمندی آحاد جامعه و سرمایه‌های ملی را به‌خوبی دریافته بود. او که از بطن مردم برخاسته بود، مانند آنان می‌زیست و به امورشان می‌اندیشید. تولید برای او خدمت، عبادت، مایه‌ سربلندی و موجب قطع ریشه‌های وابستگی بود. او عقیده داشت که این روند قادر خواهد بود اقتدار ملی را افزایش دهد و نیازهای جامعه را تأمین کند. وی همواره اصرار داشت مردم به تولیدات بومی و وطنی روی آورند و به جای مصرف‌زدگی به فکر تولید باشند و فقط محصولات خود را مصرف کنند، آن هم در موارد ضرورت و رفع نیازهای اساسی.(۳۰)

مدرس ضمن اینکه به احیای کشاورزی، حمایت از زارعان و تولید کنندگان محصولات دامی توجه می‌کرد و در این راستا تذکرات سودمند و راهنمایی‌های ارزنده‌ای را ارائه می‌داد، می‌گفت نباید رشد اقتصادی بر اساس صنعت و فرآورده‌های کارخانه‌ای را از نظر دور داشت، اما در مسیر مذکور الگوبرداری نسنجیده از جوامع و کشورهای دیگر، خود بر مشکلات می‌افزاید. وی در نطقی گفت: «رعایت اقشار جامعه در این است که ضمن آبادانی زمین‌ها، مردم را ترغیب نماییم تا سرمایه‌های خویش را در امور تولیدی اعم از صنعتی و کشاورزی به کار گیرند تا هم خودشان سود ببرند و هم اهل ایران از برکت آن برخوردار گردند.» البته برای اینکه سرمایه‌های افراد در امور ربوی، دلالی، واسطه‌گری و ورود به کالاهای مصرفی به کار گرفته نشوند و در چرخه تولید فعال شودند، مقدمات و شرایطی ضرورت دارند؛ از جمله اینکه دولت از سرمایه‌گذاران حمایت عملی کند؛ امنیت مالی را برقرار سازد؛ نظام مالیاتی خود را درباره فعالان بخش تولید کالای ایرانی اصلاح و نهایت مساعدت‌ها را درباره آنان اعمال کند.(۳۱)مدرس طی نطقی در جلسه ۳۱۳، سوم ذیقعده ۱۳۲۹ق. در مجلس شورای ملی گفت:

«ان‌شاءالله تعالی امیدواریم همه روزه در مجلس دارالشورای ملی امتیاز نسبت به چرخ‌های تولیدی داده شود و با مساعدت دولت، کشور رو به ترقی بگذارد. اولیای امور اعم از هیئت وزرا، وکلای ملت و سایرین باید کمال مساعدت را در این گونه مسایل بکنند و همّ خود را بر این بگمارند که اجناس داخلی رواج گیرند و مقدم باشند.»(۳۲)

مدرس در نطق ۲۵ ربیع‌الاول ۱۳۴۱ق. در مجلس شورای ملی خاطرنشان ساخت:

«بنده گمان می‌کنم برای استفاده از لباس وطنی از روزی که به دنیا آمده‌ام، شروع کرده‌ام. آقایان وکلا هم به‌تدریج امتعه و لباس ایرانی می‌پوشند. هر کس ایرانی و طالب این است که مملکت ترقی کند، باید صاحب این عقیده باشد؛ لکن باید عمل را از یک وقتی شروع کرد. مستخدمینی که برای ادارات استخدام می‌کنید اگر لباس خود را از پارچه‌ای که ملت تولید کرده‌اند تهیه کنند، به مملکت منفعت اقتصادی رسانده‌اند. این احتیاج ما جهتش این است که پول ما می‌رود به خارجه و در عوض یک لباس‌هایی می‌دهند که می‌پوشیم. باید مردم را نصیحت کنیم که از امتعه داخلی استفاده کنند.»(۳۳)

مدرس در ماده پنجاه و چهارم قانون استخدام ماده الحاقیه‌ای را پیشنهاد کرد که در مجلس به مضمون زیر قرائت گردید: «تمام کارکنان دولت باید لباس ایرانی بپوشند. متخلفین از این ماده معادل ۲۰درصد کسر حقوق خواهند داشت!»(۳۴)

مدرس برای جلوگیری از صدور سرمایه‌های کشور، محدود ساختن واردات کالاها و اشیای غیرضروری را لازم می‌دانست، به گواهی مذاکرات ادوار پنچ‌گانه مجلس که مدرس در این دوره‌ها حضور داشت؛ از هر فرصتی در دفاع از این تفکر استفاده کرد. مدرس در جلسه ۲۴ آذر ۱۳۰۱ شمسی با دریغ و درد می‌گوید که علاج نابسامانی اقتصادی کشور منحصر به این است که مخارج را کاهش دهیم و به هرچه داریم قناعت کنیم و از واردات به کشور بکاهیم. وظیفه مردم است که از متاع خارجی کمتر استفاده کنند. مدرس بر تقلیل و ممانعت از ورود اشیاء و محصولات غیرضروری به کشور و جلوگیری از خروج سرمایه ایرانیان تأکید وافری دارد. این سخنان از زبان کسی گفته می‌شود که نه در گفتار، بلکه در عمل مقید به استفاده از کالاهای ایرانی و صداقت آمیخته به قناعت مشی عملی او بود.(۳۵)

او معتقد بود نباید بر محصولات تولیدی کشور که صادر می‌شوند مالیات بسته شود، بلکه دولت و مجلس باید زمینه‌هایی را فراهم کنند که کالاهای ساخته شده در داخل کشور، بیشتر صادر شوند تا سرمایه این سرزمین افزایش یابد. مدرس به منظور رونق تولیدات داخلی و رشد صنایع کشور، تأکید سرسختانه‌ای بر کنترل واردات و همگانی شدن مصرف محصولات ملی داشت و در هر ماده قانونی که ظرفیت پذیرش این ایده را داشت، به‌نحوی از انحاء پیشنهادی متناسب و راهکاری عملی ارائه می‌داد تا به این تفکر خود جامه عمل بپوشاند. وی در جلسه‌ای از مجلس شورای ملی گفت:

«باید پولی که بابت خرید برخی امور غیرضرور از مملکت بیرون می‌رود صرف خرید کارخانجات شود. امروزه نبرد از زمین به هوا رفته است. باید کارخانجات هواپیماسازی تأسیس شوند. حتی اگر ضرورت دارد کسی دارو مصرف کند، نوع داخلی آن را بخورد.»(۳۶)

از محورهای بحث‌های مدرس در سنگر مجلس، تربیت نیروهای انسانی متخصص و ماهری است که می‌تواند کلید رشد و توسعه کشور باشد و زمینه‌ را برای خوداتکایی، خودکفایی و تمدن‌سازی فراهم آورد. کارشناسانی که از فنون و تجاربی در رونق صنایع برخوردار باشند، می‌توانند بازدهی تولیدات کشور را بالا ببرند.(۳۷)

در جلسه ۱۷۰ مورخ ۲۶ آبان ۱۳۰۱ق مدرس در جواب سید یعقوب انوار، علت عقب افتادگی ایران را در این واقعیت تلخ می‌داند که سرمایه‌ها در کارهای تولیدی به کار نمی‌افتند و دلیل عدم رغبت به سرمایه‌گذاری در بخش تولید را این موارد می‌داند:

۱- عدم امنیت اقتصادی

۲- وجود موانع اداری و ضعف مساعدت دولت در این راستا

۳- تحمیل مالیات‌های سنگین

۴- فقدان عرق ملی برای خرید کالاهای داخلی.(۳۸)

نمونه‌هایی از صلابت مدرس در مجلس چهارم

در آغاز مجلس چهارم شهید مدرس با تصویب اعتبارنامه وکلای موافق قرارداد منحوس وثوق‌الدوله مخالفت کرد و با نفوذ و اقتداری که داشت مانع تصویب اعتبارنامه اکثر آنان شد. در این دوره، او لیدر اکثریت اعضا، نایب رئیس اول مجلس و تعیین کننده هیئت دولت و از قدرت معنوی و اجتماعی فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.(۳۹)

رضاخان در مقام وزیر جنگ تلاش کرد امور انتظامی، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود درآورد و چون با مخالفت مجلس و دولت روبرو شد، در سطح شهر تهران اختلال و ناامنی به وجود آورد. در شرایطی که دیگر نمایندگان، جرئت برخورد علنی با او را نداشتند، مدرس طی نطقی در مجلس شورای ملی گفت: «اکنون امنیت کشور در دست کسی است که اغلب ما از این وضع رضایت نداریم. از رضاخان هم هیچ واهمه‌ای نداریم، ما قدرت داریم شاه و نخست‌وزیر راعزل کنیم.»(۴۰)

آشفتگی‌های سیاسی و نارضایتی اقشار گوناگون کابینه قوام‌السلطنه را متزلزل کرد و او به‌ناگزیر در جمادی‌الثانی ۱۳۴۱ق. استعفا داد و به فرمان احمدشاه قاجار و با رأی اکثریت نمایندگان مجلس، مستوفی‌الممالک مأمور تشکیل کابینه شد. از آنجا که این کارگزار خوش‌نیت به لحاظ اقتدار سیاسی، ضعف‌هایی داشت و قادر نبود در برابر زورگویی‌های سردار سپه مقاومت کند، مدرس در سخنانی به مخالفت با او برخاست و صراحتاً اعلام کرد که ما اکنون به سلاح برنده فولادی نیاز داریم و نه شمشیر مرصعی که هنگام بزم و ایام سلام بر کمر می‌بندند. اگرچه مستوفی‌الممالک برنامه دولت خود را تقدیم مجلس کرد، اما چون مخالفت‌ها با او شدت یافت، سرانجام مدرس طرح استیضاح او را مطرح کرد و شرایط به شکلی رقم خورد که ‌ناگزیر وادار به استعفا شد و میرزا حسن خان مشیرالدوله به ریاست هیئت دولت منصوب گردید.(۴۱)

سایه سیاه استبداد

از آنجا که رضاخان متوجه شد نخواهد توانست در مجلس شورای ملی دوره پنجم حامیانی داشته باشد و این روند مقاصد شومش را ناکام خواهد گذاشت، در انتخابات این دوره دخالت و اعمال نفوذ کرد. مشیرالدوله که احساس کرد قدرت مقابله با نقشه‌های این شخص خودسر و جاه‌طلب را ندارد، از سمت خود استعفا داد. احمدشاه با وجود اعتراض و مخالفت شهید مدرس، فرمان ریاست وزیران را در سوم آبان ۱۳۰۲ش. به نام سردارسپه صادر کرد.(۴۲)طرفداران رضاخان هم شرایط را طوری رقم زدند که در غیاب مدرس رأی‌گیری برای رئیس‌الوزرایی رضاخان در مجلس انجام شد و سرانجام نمایندگان با ۹۲ رأی رضاخان را به عنوان ریاست کابینه تعیین کردند.(۴۳)

چون رضاخان افکار علما و جامعه اسلامی را مخالف خود می‌دید، به حکومت نظامی و اختناق سیاسی ادامه داد و افراد مبارز را توقیف و تبعید کرد. به همین دلیل در هفتم مرداد ۱۳۰۳ش. به‌محض آنکه مجلس به ریاست پیرنیا تشکیل شد، مدرس در نطقی بعد از مقدمه‌ای به افشای جنایات و خلاف‌هایی که عمال رضاخان مرتکب شده بودند، پرداخت و در خاتمه، موضوع استیضاح او را مطرح کرد؛ اما چون نمایندگان مخالف رضاخان از مصونیت و امنیت لازم برخوردار نبودند مدرس موضوع استیضاح را به زمان مناسب‌تری موکول کرد.(۴۴)

در نهم آبان ۱۳۰۴ش. نمایندان فرمایشی مجلس ماده واحده‌ای را تصویب کردند که بر اساس آن احمدشاه قاجار از سلطنت خلع و حکومت تا زمان تشکیل مجلس مؤسسان به رضاخان واگذار ‌شد. مدرس در مخالفت با این حیله شوم فریاد زد: «اخطار قانونی دارم.» نایب رئیس وقت مجلس (تدیّن) گفت ماده‌اش را بفرمایید. مدرس با خشم و غضب گفت: «ماده‌اش این است که خلاف قانون اساسی است و نمی‌توان آن را طرح کرد. اگر یکصد هزار رأی هم بدهید مغایر قانون است.» اما نمایندگان به هشدارهای مدرس اعتنا نکردند و او را والاحضرت رضاخان نامیدند. نمایندگان مجلس مؤسسان که با اعمال نفوذ و زور سرنیزه این جرثومه ستم انتخاب شده بودند، او را به عنوان رضاشاه کبیر بر سرنوشت مسلمانان ایران حاکم کردند. بعدازظهر نهم آبان ۱۳۰۴ش. سقوط قاجاریه با شلیک چندین توپ اعلام شد و در ۲۵ آذر همین سال رضاخان به مجلس آمد و رسماً خود را شاه ایران خواند و در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ش. در کاخ گلستان تاجگذاری کرد.(۴۵)

ترور، تبعید و شهادت مدرس

به‌رغم آنکه رضاخان و طرفدارانش با تهدید و ارعاب و گاهی تطمیع می‌کوشیدند نامزدهای مورد نظر خودشان را روانه مجلس کنند، عده‌ای چون شهید مدرس و برخی از افراد مورد اعتماد مردم در این دوره به عنوان نماینده برگزیده شدند. مدرس بعد از شروع کار مجلس با اعتبارنامه وکلای سفارشی به مخالفت برخاست و گفت که در این انتخابات هم حکومت نظامی بود و هم انتخاب‌کننده نظامی بوده است!

مدرس اگرچه در دوره مجلس ششم تحت فشارهای شدیدی قرار داشت و کمتر به این نهاد قانونی می‌رفت، اما همچنان به افشای کارنامه سیاه رضاخان ادامه می‌داد. مخالفان هنگامی که دیدند فریاد حق‌طلبی این مجتهد وارسته خاموش نمی‌شود تصمیم گرفتند خروش او را در حلقوم پاکش خاموش کنند و در هفتم آبان ۱۳۰۵ش. موقعی که مدرس برای تدریس، از منزلش عازم مدرسه سپهسالار بود، مورد هدف عده‌ای تروریست قرار گرفت. این نقشه کور نافرجام ماند و مدرس فقط جراحت برداشت. او بعد از بهبودی در یازدهم دی ۱۳۰۵ش. در مجلس حاضر شد و تنهایی و ترور و تهدید نتوانست در عزم راسخ وی خللی ایجاد کند.(۴۶)

انتخابات دوره هفتم ضمن اینکه کاملا فرمایشی بود در هنگام برگزاری آن هم رأی دهندگان تحت فشار بودند. حامیان مدرس در حبس و تبعید به سر می‌بردند. دست‌اندرکاران حتی صندوق‌ها و آراء را عوض کردند و شرایط به‌گونه‌ای رقم خورد که حتی یک رأی هم به نام مدرس که محبوب اهالی تهران بود، از صندوق‌ها بیرون نیامد و او از راه یافتن به این دوره مجلس شورای ملی محروم شد.(۴۷)

رضاخان که قادر نبود مدرس را از راه خدعه و ارعاب به ستوه آورد، دستور بازداشت و دستگیری او را صادر کرد و در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ش. سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران به اتفاق چند نیروی مسلح به منزل مدرس یورش بردند و بعد از ضرب و شتم وی و مجروح کردن اعضای خانواده‌اش، او را دستگیر و روانه خراسان و در قلعه خواف زندانی کردند. نه سال بعد وی را به کاشمر انتقال دادند و در حوالی غروب ۲۷ رمضان‌المبارک ۱۳۵۸ ق. میرزا کاظم جهانسوزی، افسر شهربانی قم، به اتفاق دو نفر مأمور خبیث دیگر مدرس را با زبان روزه‌ مسموم کردند و او را هنگام اقامه نماز به شهادت ‌رساندند.(۴۸)

پیکر آن پارسای پرهیزگار و پایدار را در کاشمر دفن کردند و مزارش چندین بار مرمت و بازسازی شد تا آنکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی در حکمی تولیت وقت آستان قدس رضوی را موظف کردند تا بر مقبره آن فقیه فرزانه، بارگاهی شکوهمند احداث کند. در بخشی از فرمان امام خمینی آمده بود: «ملت ما مرهون خدمات و فداکاری‌های اوست. اینک که [مدرس] با سربلندی از بین ما رفته است، بر ماست که مزار شریف و دور افتاده او را تعمیر و احیاء نماییم.»(۴۹)

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ششم فروردین ۱۳۶۷، در مراسم افتتاح آرامگاه شهید مدرس فرمودند: «حدود سی سال پیش کسی نمی‌دانست مدرس که بود و برای چه در شهر غربت به دست مزدوران [رژیم پهلوی] شهید شد؛ ولی امروز نورافشانی خورشید انقلاب در این جهان، چهره مدرس را روشن کرد. مدرس کسی بود که با هوشیاری از اسلام دفاع می‌کرد و زمانی که او در به در شهرها و دهات خراسان بود، کسی فکر نمی‌کرد که روزی به عنوان امامزاده‌ای برای عاشقان خدا دربیاید.»(۵۰)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- موسوعه‌العلامه‌المرعشی، به اهتمام محمد اسفندیاری و حسین تقی‌زاده، ج ۱، ص ۷۶۸٫

۲- روزنامه اطلاعات، سال دوم، ۸ آبان ۱۳۰۶ش.

۳- مصاحبه مخبر روزنامه ایرانی با مدرس، ۱۷ تیر ۱۳۰۵ش.

۴- مجله محیط به انضمام خاطرات مطبوعاتی محیط طباطبایی، به کوشش سید فرید قاسمی، ص۷۶-۷۷، شید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص ۲۴٫

۵- طفولیت مدرس، مجله محیط، شماره دوم، مهر ۱۳۲۱شمسی، اعیان‌الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۵، ص۲۱٫

۶- مدرس، علی مدرسی، ج ۱، ص ۲۴٫

۷- مدرس تاریخ و سیاست (مجموعه مقالات سمینار مدرس و تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران)، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ص ۴۸٫

۸- کاروان علم و عرفان، از نگارنده، ج ۱، ص ۲۵۴، مشک مشام معنا، ماهنامه پیام زن، ش ۸۲، آذر ۱۳۷۷شمسی، ص ۱۸٫

۹- سیدابوالقاسم دهکردی فقیه عارف، گلشن ابرار، ج ۳، ص ۲۶۳٫

۱۰- فصلنامه یاد، سال هفتم، بهار و تابستان  ۱۳۷۱ش، ش ۲۶، داستان‌های مدرس، ص ۶۵-۶۶٫

۱۱- زندگی علمی و پارلمانی شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، ماهنامه مبلّغان، آبان و آذر ۱۳۸۱شمسی، ش۳۵، ص ۱۱۳، شهید مدرس ماه مجلس، ص ۳۶-۳۷٫

۱۲- مرد روزگاران، علی مدرسی (نواده دختری مدرس)، ص ۴۸-۴۹٫

۱۳- مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص۳۰، مردان تاریخ تا آخر زنده‌اند، جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت ایران، ص ۸٫

۱۴- مدرس، تاریخ و سیاست، ص ۳۴٫

۱۵- تاریخ معاصر ایران، ج اول، ص ۲۵۰-۲۵۱، مجموعه رسایل، اعلامیه‌ها و مکتوبات شیخ فضل‌الله نوری، محمد ترکمان، ج ۱، ص ۱۳، تاریخ معاصر ایران، علی‌اکبر ولایتی و دیگران، ص ۳۴-۳۵، روزنامه صبح صادق، شماره ۴۸، سال اول، ربیع‌الثانی ۱۳۲۵ق.

۱۶- مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، ص ۳۳، شهید مدرس ماه مجلس، ص ۵۰-۵۱٫

۱۷- مدرس قهرمان آزادی، حسین مکی، ج ۱، ص ۱۰۳، احزاب سیاسی، ملک‌الشعرای بهار، ج ۱، ص ۱۳۴، مدرس، علی مدرسی، ج ۱، ص ۳۰-۳۱٫

۱۸- روس و انگلیس در ایران، فیروزه کاظم‌زاده، چشمه‌ای که در کویر جوشید، روزنامه اطلاعات، ۱۲ آذر ۱۳۷۰، ص ۵٫

۱۹- مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۰۹، چهره‌های تاریخی، ج ۱۴ (سیدحسن مدرس) عباس رمضانی، ص ۵۷٫

۲۰- اندیشه جاوید، علی ثقفی، ص ۲۷، بازیگران عصر طلایی (سیدحسن مدرس)، ابراهیم خواجه نوری، ص ۷، مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۳۶-۳۸٫

۲۱- مدرس، ج ۱، ص ۳۹-۴۰، شهید مدرس ماه مجلس، ص ۱۰۶-۱۰۷٫

۲۲- مدرس قهرمان آزادی، ج۱، ص ۱۴۰-۱۴۳، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، ص ۴۷٫

۲۳- مرد روزگاران، ص ۶۹-۷۰، مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۲۵٫

۲۴-زنده تاریخ (شهید مدرس به روایت اسناد ساواک)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص ۸، مرد روزگاران، ص ۸۳٫

۲۵- مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۳۹٫

۲۶- مدرس و قرارداد استعماری، وثوق‌الدوله، پاسدار اسلام، دی ۱۳۷۷، تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج ۱، ص ۳۹، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی حسین فردوست، یادداشت عبدالله شهبازی، ج ۲، ص ۱۶۱-۱۶۲٫

۲۷- اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، سند شماره ۶۸۳، تلاش آزادی، باستانی پاریزی، ص ۲۹۵، تاریخ معاصر ایران، علی‌اکبر ولایتی و دیگران، ص ۶۰، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۱، ص ۳۶۴٫

۲۸- شهید مدرس ماه مجلس، ص ۶۰-۶۱٫

۲۹- دیدگاه‌های اقتصادی شهید مدرس، درّی نجف‌آبادی، ص ۶۶-۶۷٫

۳۰- همان مأخذ، ص ۹۳-۹۴٫

۳۱- آراء و اندیشه‌ها و فلسفه سیاسی مدرس، محمد ترکمان، ص ۹۲، مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج ۱، ص ۳۶۲-۳۶۳، مدرس، تاریخ و سیاست، ص ۱۱۲٫

۳۲- مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج ۱، ص۵۹٫

۳۳- همان مأخذ، ص ۹۳-۹۴٫

۳۴- همان منبع، ص ۳۷، کیهان فرهنگی، شهریور ۱۳۶۳، ص ۶۴٫

۳۵- آراء، اندیشه‌ها و فلسفه سیاسی مدرس، ص ۷۱-۷۲٫

۳۶- مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج ۱، ص ۲۷۸-۲۷۹، مأخذ قبل، ص ۷۱٫

۳۷- یادنامه پنجاهمین سالگرد شهید مدرس، ص ۷۱-۷۲٫

۳۸- مدرس در پنج دوره تقنینیه ، ج ۱، ص ۳۵۶، آراء و اندیشه‌های مدرس، ص ۹۰٫

۳۹- مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۴۵٫

۴۰- مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج ۱، ص ۳۲۷٫

۴۱- مقالات و مقولاتی درباره مدرس، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ص ۱۴۵، مأخذ قبل، ص ۳۹۰-۳۹۱٫

۴۲- مقالات و مقولاتی در باره مدرس، ص ۱۴۵-۱۴۶٫

۴۳- پنجاه و پنج، علی دشتی، ص ۱۲۱، مدرس ماه مجلس، ص ۱۳۹٫

۴۴-مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج ۲، ص ۶۸-۷۰، تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، ص ۸۴-۸۵، مقالات و مقولاتی درباره مدرس، ص ۲۶۰٫

۴۵- مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ۷۳۹، بازیگران عصر طلایی، ص ۱۶۰٫

۴۶- مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ۷۳۹٫

۴۷- همان مأخذ، ج ۲، ص ۷۸۰، مدرس شهید نابغه ملی ایران، علی مدرسی، ص ۳۶۵-۳۷۰، مدرس در تاریخ و تصویر، محمد گلبن، ص ۱۰۴-۱۰۵، مدرس ماه مجلس، ص ۱۸۵-۱۹۰٫

۴۸- مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۲۷، صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۹۶،

۴۹- تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، ص ۱۵۴٫

۵۰- چهار ساله دوم (گزارشی از دومین دوره ریاست جمهوری مقام معظم رهبری)، ص ۲۸۷٫

 

 

سوتیترها:

دغدغه خدمت به جامعه اسلامی رفع محرومیت از اجتماع، تکیه بر تولید ملی و خودکفایی و شکوفائی اقتصاد درون‌زاد، لحظه‌ای او را آرام نمی‌گذاشت. وی با معرفت و بصیرت ناشی از ایمان، صدق و صفا، هوشمندی و توانایی‌های فوق‌العاده علمی و فکری به میدان مبارزه با استبداد، استکبار و هرگونه ناروایی قدم نهاد و برای رسیدن ایران به استقلال واقعی سیاسی و اقتصادی اهتمام ورزید.

 

۲٫

مدرس در صراحت و شجاعت با هیچ مقام و صاحب قدرتی تعارف نداشت و در بیان حقایق و افشای مفاسد از کسی نمی‌ترسید و عقاید خود را تحت تأثیر تهدیدهای زورمداران و دیوهای دنیازده سانسور نمی‌کرد.

 

۳٫

مدرس ضمن اینکه به احیای کشاورزی، حمایت از زارعان و تولید کنندگان محصولات دامی توجه می‌کرد و در این راستا تذکرات سودمند و راهنمایی‌های ازرنده‌ای را ارائه می‌داد، می‌گفت نباید رشد اقتصادی بر اساس صنعت و فرآورده‌های کارخانه‌ای را از نظر دور داشت، اما در مسیر مذکور الگوبرداری نسنجیده از جوامع و کشورهای دیگر، خود بر مشکلات می‌افزاید.

 

۴٫

رضاخان که قادر نبود مدرس را از راه خدعه و ارعاب به ستوه آورد، دستور بازداشت و دستگیری او را صادر کرد و در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ش. سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران به اتفاق چند نیروی مسلح به منزل مدرس یورش بردند و بعد از ضرب و شتم وی و مجروح کردن اعضای خانواده‌اش، او را دستگیر و روانه خراسان و در قلعه خواف زندانی کردند.

 

۵٫

پیکر آن پارسای پرهیزگار و پایدار را در کاشمر دفن کردند و مزارش چندین بار مرمت و بازسازی شد تا آنکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی در حکمی تولیت وقت آستان قدس رضوی را موظف کردند تا بر مقبره آن فقیه فرزانه، بارگاهی شکوهمند احداث کند. در بخشی از فرمان امام خمینی آمده بود: «ملت ما مرهون خدمات و فداکاری‌های اوست. اینک که [مدرس] با سربلندی از بین ما رفته است، بر ماست که مزار شریف و دور افتاده او را تعمیر و احیاء نماییم.»

 

۶٫

مقام معظم رهبری در مراسم افتتاح آرامگاه شهید مدرس فرمودند: «حدود سی سال پیش کسی نمی‌دانست مدرس که بود؛ ولی امروز نورافشانی خورشید انقلاب در این جهان، چهره مدرس را روشن کرد. مدرس کسی بود که با هوشیاری از اسلام دفاع می‌کرد و زمانی که او در به در شهرها و دهات خراسان بود، کسی فکر نمی‌کرد که روزی به عنوان امامزاده‌ای برای عاشقان خدا دربیاید.»

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *