باقرالعلوم«ع»، پایه¬گذار نهضت بزرگ و پویای علمی

اشاره
آغاز دوران امامت نوزده ساله امام باقر«ع» مصادف شد با درگیری و نزاع میان دو گروه ریاست‌طلب و طماع بنی‌امیه و بنی‌عباس برای دستیابی به حکومت و ریاست غاصبانه. این دو گروه قدرت‌طلب و دنیاپرست به‌حدی به کشمکش و درگیری سیاسی ـ نظامی مشغول شدند که از اوضاع سیاسی ـ اجتماعی اطراف خود غافل ماندند، در نتیجه بهترین موقعیت و شرایط یک نهضت و قیام بزرگ علمی برای امام باقر«ع» فراهم شد. دیگر شیعه مثل سال‌های پیش از آن حضرت، در تنگنا نبود و امام به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداختند و مشکلات علمی را تشریح و نهضت علمی دامنه‌داری را به وجود آوردند و مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق«ع» به اوج رسید، پی‌ریزی کردند. امام باقر«ع» از این فرصت پیش‌آمده به احسن وجه بهره برد و شاگردان فراوانی را تربیت کرد. ابعاد نهضت علمی آن حضرت به‌حدی گسترده بود که علاوه بر مراکز شیعه‌نشین مانند مدینه و کوفه، مناطق جدیدی مانند خراسان را که از مرکز حکومت امویان به دور بود تحت پوشش قرار داد.

شناخت کوتاهی از زندگی امام باقرالعلوم«ع»
پنجمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت در سال ۵۷ هجری در «مدینه منوره» چشم به جهان هستی گشود. نامش محمد و کنیه‌اش ابوجعفر، پدر ارجمندش، امام علی بن الحسین«ع» و مادر مکرمه‌اش فاطمه، دختر امام حسن مجتبی«ع» است که امام صادق«ع» از او با این تعبیر یاد می‌کرد: «کَانَت صِدِّیقَهً لَم تُدرَک فِی آلِ اَلْحَسَنِ اِمرَأَهٌ مِثلُهَا؛ او بسیار راستگو بود و در خاندان امام حسن مجتبی«ع»، بانویی مانند او دیده نشد».(۲) بدین ترتیب، آن امام همام از جانب والدین (پدر و مادر)، به شجره طیبه نبوت منتهی می‌شود و

نخستین مولودی است که هم از نظر پدر و هم از طرف مادر، فاطمی و علوی بود و به سبب این کرامت به «هاشِمِیٌّ مِن هاشِمِیَّیْنِ وَعَلَوِیٌّ مِن عَلَوِیَّیْنِ وَ فاطِمِیٌّ مِن فاطِمِیَّینِ»(۳) نایل شد. براین اساس، امامت از نسل حسنین«ع» امتداد یافت و ائمه بعدی از امام باقر«ع» تا امام مهدی«عج» به این کرامت مفتخر شدند که از نسل سبطین پیامبر«ص» باشند و فاطمه بنت الحسن مادر هشت امام شیعه و مصداقِ «ارْحام مطَهَّره» است.
در منابع روایی فریقین از پیامبر اکرم«ص» نقل می‌کنند که آن حضرت به جابربن عبدالله انصاری فرمود: «ای جابر! تو زنده می‌مانی و مردی از اولاد حسین را که نامش محمد است ملاقات می‌‌‌کنی که او علم انبیا را می‌شکافد. هنگامی که او را دیدی،‌ سلامم را به او برسان».(۴)
امام افزون بر القاب «الشبیه»،(۵) «الامین»، «هادی»، «صابر»، «شاهد» که هرکدام به مناسبتی به ایشان اعطا شد، به‌طور عمده به «باقر» به معنای شکافنده علوم شهرت یافت. در کتب لغت درباره علت این نامگذاری آمده است: «التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ فی العلم و المال و کان یقال محمدبن علی بن الحسین بن علی الباقر رضوان‌الله علیهم لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصلَهُ وَاستَنبَطَ فَرعَهُ؛ «تبقر»، داشتن علم و مال زیاد را گویند و به محمد بن علی بن حسین بن علی«ع» بدان جهت باقر گفته می‌شود که آن حضرت علم را شکافت و اصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود».(۶) در تاریخ یعقوبی آمده است: «کان سمُّیُ الباقر، لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ؛ بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت».(۷)
آن حضرت بعد از شهادت امام سجاد«ع» در سال ۹۵ هـ.ق، به مدت ۱۹ سال پیشوایی شیعیان را عهده‌دار شد. شهادت آن حضرت در هفتم ذیحجه سال ۱۱۴ هجرى قمرى در ۵۷ سالگى، به دستور هشام بن عبدالملک خلیفه اموى و به وسیله خوراندن سم اتفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع است.

ژرفای دانش بیکران باقرالعلوم«ع»
باقرالعلوم از دانش خویش این گونه پرده برمی‏دارد: «نَحنُ خُزَّانُ عِلْمِ اَللَّهِ وَ وَرَثَهُ وَحْیِ اَللَّهِ وَ حَمَلَهُ کِتَابِ

اَللَّهِ؛ ما خزینه‏های دانش خدا و وارثان وحی خدا و حاملان کتاب خدا هستیم»؛(۸) «نَحنُ الْمِنهاجِ وَ نَحْنُ مَعدِنُ النُّبُّوُّهِ وَ نَحنُ مَوضِعُ الرِّسالَهِ؛ ما امامانی هستیم رهنما و چراغ‌های درخشان و معدن نبوت و پیامبری و محل رسالت می‏باشیم».(۹) می‏فرماید: «لَکِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ اختَصَّنَا مِن مَکنُونِ سِرِّهِ؛ خدای بلند مرتبه از زلال‏ترین دانش خویش و اسرار پنهانی خویش ما را (فقط ما را) بهره‏مند ساخته است».(۱۰)
رجال و شخصیت‌های بزرگ علمی آن روز و همچنین عده‌ای از یاران پیامبر«ص» که هنوز در قید حیات بودند، از محضر آن امام همام استفاده می‌کردند. «جابربن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهایی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی» و «زیاد بن منذر نهدی» از آثار علمی او بهره‌مند شده و سخنان آن حضرت را بی‌واسطه و گاه با چند واسطه نقل نموده‌اند و درباره برجستگی علمی او سخن رانده‌اند.(۱۱) همچنین کتاب‌ها و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطأ مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و غیره، که از مهم‌ترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز امام باقرالعلوم«ع» است و همه جا جمله: «قال محمدبن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مى‌خورد.(۱۲)
بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز به عظمت و شهرت علمی و دینی آن حضرت گواهی داده‌اند. ابن حجر هَیْثَمی در «صواعق المحرقه» می‌نویسد: «او را باقر از این جهت می‌گفتند که همچنان که زمین را می‌شکافند و خزائن و معادن و منابع و جواهر قیمتی آن کشف گردد و ظاهر شود او زمین علم را شکافت و لطایف و دقایق و معارف و حقایق احکام را با حکم و لطائف آن ظاهر ساخت که بر کسی جز روشن‌ضمیران آشکار نبود و به حقایق کوردلان بدطینت و بدسرپرست واقف نخواهند شد و ازاین رو او را باقر علم و جامع علم و ناشر علم و بلند گرداننده‌ علم گفتند».(۱۳)
ذهبی درباره امام باقر«ع» می‌نویسد: «او، از کسانی است که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و

متانت جمع کرده و اهل‌بیت(ع) برای خلافت داشت».(۱۴)
شهرت علمی آن حضرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که: «کان سیّد فقهاء الحجاز»،(۱۵) بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به‌طور گسترده فراگیر شده بود. چنان که راوی می‌گوید: دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او می‌پرسیدند.(۱۶)
فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینه‌های فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث کنند. یکی از معروف‌ترین آنها «ابوحنیفه» است. او با توجه به این که بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمی‌پذیرفت، روایات زیادی از طریق اهل‌بیت(ع) و به‌ویژه امام باقر«ع» نقل کرده است(۱۷)
اوضاع علمی عصر امام باقرالعلوم(ع) و مهم¬ترین اقدامات آن حضرت
امام باقر«ع» در عصری امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامی در وضع فرهنگی نابسامانی به سر می¬برد و بنی¬امیه توانسته بودند با شکست برخی از احزاب سیاسی مانند عبدالله بن زبیر، حاکمیت سیاسی خود را نسبتاً استحکام بخشند. در این اوضاع، بسیاری از دانشمندان از صحنه سیاسی دور شده بودند و بحث و تبادل نظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتب‌ها و سبک‌های مختلف علمی پس از مدت‌ها رکود، رونق فراوانی به بازار علم بخشید.
با آغاز امامت امام باقر«ع»، گام مهم و به‌سزایی در راستای تبیین آرای شیعه برداشته و خطر افکار آلوده و نظریات فرقه¬های منحرف متزلزل شد. این حقیقتی است که حتی علمای اهل¬سنت؛ نظیر: «ابن مبارک» «زهری»، «مالک» و «شافعی» نیز به آن اعتراف کردند. مهم¬ترین اقدامات علمی باقرالعلوم«ع» عبارتند از:
۱٫ تأسیس دانشگاه
امام باقر«ع» با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصه فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود و فرهنگ تشیع در انزوا قرار داشت، با تلاشی جدی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علم و پیشرفت¬های آن طراحی کرد. آن حضرت با برقراری حوزه درس، به زدودن چالش‌های علمی و تحکیم مبانی معارف و اصول ثابت

اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون¬گر قرآن پرداخت و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست. تا جایی که این جنبش دامنه¬دار به بنیان¬گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران فرزند برومندش امام صادق«ع»، به اوج خود رسید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار شد. بنابراین می¬توان گفت: «امام باقر«ع»، مؤسس و بنیانگزار دانشگاه اسلامی شیعه و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی تشیع بود».(۱۸)
۲٫ تربیت شاگردانی اندیشور
پیش از دوران امامت امام باقر«ع»، خفقان سیاسی به اندازه¬ای بود که انتقال آموزه¬های ناب اسلامی فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت می¬گرفت. اما در عصر امام باقر«ع» به دلیل شرایط سیاسی خاص حاکم تا اندازه¬ای به امام اجازه برقراری مجامع علمی داد تا ایشان بتواند استعدادهای نهفته¬ای را که در جامعه اسلامی وجود داشت تربیت کند. امام توانست دانشمندان برجسته¬ای را در رشته¬های گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه¬های علوم اسلامی تربیت کند که نام یکایک آنها در کتب رجالی ثبت شده است. این افراد بالغ بر ۴۶۲ نفر بودند(۱۹) که برجسته¬ترین آنها عبارت بودند از:
یک) زُرارَه بن اَعیَن
او از برجسته¬ترین راویان احادیث اهل¬بیت«ع» و از ثقات آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهل¬بیت«ع» بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. وی پس از امام باقر«ع» توانست محضر امام صادق«ع» را نیز درک کند و در زمان امامت آن حضرت نیز از برترین¬ها به شمار می¬آمد. امام صادق «ع» روزی به او فرمود: «ای زراره، نامت در ردیف نام‌های بهشتیان است».(۲۰) نقش زراره، در گسترش معارف اهل بیت(ع) تا آنجاست که امام صادق «ع» فرمود: «خدای رحمت کند زراره بن اعین را که اگر او و تلاش¬های او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین می¬رفت».(۲۱) آن حضرت در حدیثی دیگر ستایش ایمان زراره فرمود: «گروهی هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن می¬افکنند (از آن پاسداری می¬کنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران

[ایمان] نامند. بدانید که زراره بن اعین از آن گروه است».(۲۲)
دو) محمد بن مُسلِم ثَقَفی کوفی
او یکی از برجسته¬ترین و پرآوازه¬ترین پرورش یافتگان و دانش آموختگان باقرالعلوم«ع» و فرزند برومندش امام صادق«ع» بود. درباره او نیز ستایش¬های گوناگونی از امام باقر و امام صادق«ع» وجود دارد.
«عبدالله بن ابی یعفور» می¬گوید: «نزد امام صادق«ع» رفتم و گفتم: ما نمی¬توانیم هر ساعت شما را ملاقات کنیم و امکان دسترسی به شما برایمان وجود ندارد و گاه برخی از من پرسش¬هایی می¬کنند که پاسخ همه آنها را نمی¬دانم، امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفی نمی¬روید؟ همانا او احادیث بسیاری از پدرم شنیده و فردی مطمئن و محترم نزد او بوده است».(۲۳)
سه) ابوبصیر: لیث ‌بن البختری
او از پرورش یافتگان امام محمد باقر«ع» و امام صادق«ع» بود. وی کتابی نگاشت که بسیاری از دانشمندان از آن روایت کرده‌اند. «شعیب عقرقونی» می¬گوید: «از امام صادق«ع» پرسیدم: اگر درباره مسئله¬ای سئوال داشتیم به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرمود: به ابابصیر».(۲۴)
جمیل ‌بن درّاج می‌گوید: از امام صادق«ع» شنیدم که فرمود: دلدادگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، برید بن عجلی، ابوبصیر، محمد بن مسلم و زراه. اینها همان چهار مرد نجیب و امین خدا بر حلال و حرام هستند که اگر این چهار نبودند، آثار نبوت قطع و از بین می‌رفت.
چهار) بُرید بن معاویه عجلی
وی نیز از بزرگان روزگار خویش و فقیهی برجسته بود و نزد امام باقر«ع» جایگاه ویژه¬ای داشت. او نیز دارای کتابی بود که برخی از دانشمندان، از آن روایت کرده¬اند.(۲۵)
او ثقه و فقیه بود و از نظر رتبه و مقام یکی از برجسته‌ترین شاگردان امام باقر و سایر ائمه«ع» محسوب می‌شد. همه کسانی که در فقه آل محمد صاحب نظر هستند گفته¬های او را تصدیق می-کنند.(۲۶)

ابو عُبیده حِذاء می¬گوید: «از امام صادق«ع» شنیدم که فرمود: زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از
کسانی هستند که خدای بزرگ در مورد آنان می¬فرماید: «وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِکَ المُقَربُونَ(۲۷))».(۲۸)

۳٫ احیا و اشاعه حدیث
از جمله حوادث تأسف¬بار پس از رحلت پیامبر«ص»، ممنوعیت تدوین و نقل حدیث از سوی دستگاه خلافت بود که تا دوران حکومت عمربن عبدالعزیز ادامه یافت. در آن دوران که نزدیک به یک قرن طول کشید، از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوی«ص» و سخنان تابناک اهل¬بیت«ع» به‌شدت جلوگیری می‌شد و به جای آن سیل عظیمی از تحریفات و جعل احادیث نبوی«ص» به فرهنگ و اعتقاد مردم روی آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت. پس از روی کار آمدن عمربن عبدالعزیز وی فرمان تدوین احادیث را به ابوبکر بن محمد انصاری صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار می¬رفت و از اصحاب امام علی«ع» شمرده می¬شد، به بازگرداندن فدک به اهل¬بیت(ع) و تدوین حدیث تلاش کرد.(۲۹) امام باقر«ع» از این فرصت استثنایی کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده¬ها هزار حدیث نقل کردند. به عنوان نمونه، جابربن یزید جعفی، از شاگردان آن حضرت، می¬گوید: «هفتاد هزار حدیث از امام باقر«ع» شنیدم که همه را از رسول خدا«ص» نقل می¬کرد».(۳۰) محمد بن مُسلِم، شاگرد برجسته آن حضرت سی هزار حدیث از او نقل کرده است.(۳۱) در واقع، امام باقر«ع» نماینده مکتب اهل‌بیت(ع) و نخستین سروسامان دهنده احادیث نورانی اهل‌بیت«ع» بود. براین اساس، بسیاری از محدثین وقت با دیدن تلاش‌های بی¬دریغ آن امام همام ، تمام مساعی خود را در نگاشتن و نگاهداری سخنان امام«ع» بکار بستند و بدین ترتیب، بیشتر احادیث اهل¬بیت«ع» از امام باقر«ع» و امام صادق«ع» در دست است.
۴٫ بنیان¬گذاری اجتهاد و مبارزه با شیوه¬های نادرست آن
بنیانگذار ابزاری که امروزه در اختیار مجتهدان و مراجع قرار دارد و به وسیله آن مبانی دینی، شرعی و مسائل اسلامی را برای جوامع اسلامی استنباط می‌کنند، امام باقر«ع» است . تمام مجتهدان و علما بر این باورند که آن امام همام، نخستین کسی بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد و بدین

وسیله دروازه “اجتهاد” را به روی دانشمندان اسلامی گشود. مرحوم صدر در این باره می¬نویسد: «به‌واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول [و اجتهاد در احکام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام باقر«ع» و پس از او فرزند بزرگوارش امام صادق«ع» است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند که از آن جمع می¬توان کتاب «اصول آل الرسول»، «الفصول المهمه فی اصول الائمه»، «اصول الاصلیه» را نام برد که همگی آنها بنابر استناد روایت کنندگان راستگو به اهل¬بیت«ع» نسبت داده شده است».(۳۲)
صاحب «اعیان الشیعه» می¬نویسد: به‌یقین بیشترین قواعد اصولی که از امامان معصوم«ع» روایت شده، از امام باقر«ع» تا امام حسن عسکری«ع» است(۳۳)
قواعدی را امام تأسیس کرد که بعدها در میان اصولیین به استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفی ضرر، علاج تعارض بین اخبار و… شهرت یافته است. تمامی این قواعد به همراه اخباری که از امام در مورد آنها وارد شده است، در کتاب¬های اصولی موجود است؛ به‌گونه¬ای که هر یک از این روایات، درون مایه تأسیس قاعده¬ای بزرگ در “اصول فقه” قرار گرفت(۳۴) و آن را مبنای قواعد اصولی قرار دادند. (۳۵)
امام باقر«ع» به عنوان مبتکر و تدوین کننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد، با بهره¬گیری از شیوه¬های صحیح آن اقدام نمود. زیرا با گشایش باب اجتهاد به روی دانشمندان، عده¬ای با اتخاذ برخی شیوه-های نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احکام شرعی را با خطری جدی روبه¬رو کردند. آنان با قوانینی این¬گونه، گاه به مخالفت با نصّ کتاب و سنت و سیره رسول خدا«ص» برخاستند.(۳۶) از این دانشمندان، می¬توان از نعمان بن ثابت نام برد که به ابو حنیفه شهرت یافت. او فتاوی عجیب و قیاساتی را وارد کرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایی داد که این فتاوی اکنون در دست است.(۳۷) از دیگر این افراد می¬توان از سفیان بن سعید بن مسروق مشهور به سفیان ثوری نام برد که برخی نیز او را از اطرافیان امام صادق«ع» دانسته‌اند.(۳۸)

از وی نیز روایاتی در دست است که دلالت بر کژاندیشی او دارد. آنچه اهمیت دارد این است که این¬گونه برداشت‌های اشتباه و به‌کارگیری شیوه¬های نادرست در استنباط احکام، همواره مورد نکوهش اهل¬بیت«ع» بوده و بخشی از تلاش¬های امام باقر«ع» را نیز در زمینه مبارزات فرهنگی به خود اختصاص می¬داده است.
تلاش‌های مهم آن حضرت در این زمینه، در دو جنبه شکل گرفت: نخست به اصحاب و یاران نزدیک خود، خطر آسیب¬پذیری اجتهاد به واسطه شیوه¬های نادرست را گوشزد فرمودند و آنان را از خطر افتادن در دام آن برحذر داشتند، امام«ع» حتی یارانش را از مراوده با آن افرادی این شیوه¬های نادرست استنباط را دست مایه رسیدن به احکام شرعی می¬دانستند، دور می¬داشت. آن حضرت در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوه¬های نادرست می¬پرداختند.
امام«ع» در گفتاری به زراره چنین یادآور شدند: «ای زراره! بر تو باد از کسانی که در دین قیاس می¬کنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود، پا فراتر نهاده و آنچه را باید می¬آموختند، واپس نهاده¬اند و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته¬اند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنا کرده (استحسان) و بر خدا نیز دروغ بسته¬اند (اجتهاد در برابر نصّ) و در نظر من به‌سان کسانی هستند که در مقابلشان، آنان را صدا می¬زنی، اما نمی¬شنوند و سرگردان در دین هستند».(۳۹)
آن حضرت فتوا دادن برای مردم را که برخاسته از عدم آگاهی و هدایت الهی باشد، به‌شدت مردود شمرده، می‌فرمودند: «هرکس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرین می¬کنند و گناه آنان که نظر خطای او را به کار بندند، بر عهده اوست».(۴۰)

پی‌نوشت‌ها
۱ـ دانش‌آموخته حوزه علیمه قم، محقق و نویسنده.
karimi_ae@yahoo.com
۲ـ علامه مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴۶، ص۲۱۵٫
۳ـ طبرسی، اعلام الوری، چاپ نجف اشرف، ص۲۶۴٫
۴ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۹۷٫
۵ـ چون شبیه جدش رسول خدا(ص) بود.

۶ـ ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۷۴٫
۷ـ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهلبیت، بی‌تا، ج۲، ص۳۲۰٫
۸ـ مناقب آل ابی¬طالب، ج۴، ص۲۲۳٫
۹ـ همان، ص۲۰۶-۲۰۷٫
۱۰ـ بحارالأنوار، ج۴۶، ص ۳۰۷.
۱۱ـ مناقب آل ابى¬طالب، ج۴، ص۲۱۱٫
۱۲ـ همان، ص۱۶۵.
۱۳ـ ابن حجر هیتّمی، الصواعق المحرقه، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ص۳۰۴٫
۱۴ـ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۴، ص ۴۰۲.
۱۵- شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱۵، ص۷۷٫
۱۶ـ بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵۷٫
۱۷ـ ذهبی، تذکره الحفاظ، بیروت، داراحیاء‌التراث العربی، ۱۳۵۷ش، ج۱، ص۱۲۷٫
۱۸ـ شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال(رجال الکشّی)، قم، مؤسسه آل البیت«ع»، ۱۴۰۴ق، ص۱۲۵٫
۱۹ـ همان، رجال الطوسى، نجف، مطبعه الحیدریه، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ص۱۰۲ ـ ۱۴۲٫
۲۰ـ اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۳۴۵٫
۲۱ـ همان، ج۲، ص ۳۴۸٫
۲۲ـ اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۳۷۸٫
۲۳ـ همان، ج۲، ص۳۹۱٫
۲۴ـ نجاشی کوفی، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۲٫
۲۵ـ شیخ مفید، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ص۵۱٫
۲۶ـ علامه حلّی، خلاصه الاقوال فی معرفه احوال الرجال، قم، انشارات شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق، ص۲۷٫
۲۷ـ واقعه/۱۰-۱۱٫
۲۸ـ اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص ۳۴۸٫
۲۹ـ التستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۲۳۲٫
۳۰ـ قشیری النیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دارالإحیاء التّراث العربی، ج۱، ص۱۰۲٫
۳۱ـ مناقب آل ابی¬طالب، ج۴، ص۱۹۵٫
۳۲ـ صدر، سیدحسن، الشیعه و فنون الاسلام، تهران، انتشارات عرفان، ۱۳۳۱ش، ص۹۵٫
۳۳ـ أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۳۷٫
۳۴ـ شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، تهران، مکتبه الصدوق، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۴۶؛
۳۵ـ شیخ انصاری، فرائد الاصول، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ ششم، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۵۶۴، ۶۹۷ و ۷۳۷٫
۳۶ـ جوهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتی، ۱۴۱۷ق، ص۶۴۱٫

۳۷ـ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۷۶ ـ ۳۸۶٫
۳۸ـ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۲۵۵٫
۳۹ـ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق، ج۱۸، ص۳۹٫
۴۰ـ بحارالانوار، ج۲، ص۱۱۸٫

سوتیترها:
۱٫
کتاب‌ها و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطأ مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و غیره، که از مهم‌ترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز امام باقرالعلوم«ع» است و همه جا جمله: «قال محمدبن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مى‌خورد.
۲٫
امام باقر«ع» در عصری امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامی در وضع فرهنگی نابسامانی به سر می‌برد و بنی‌امیه توانسته بودند با شکست برخی از احزاب سیاسی مانند عبدالله بن زبیر، حاکمیت سیاسی خود را نسبتاً استحکام بخشند. در این اوضاع، بسیاری از دانشمندان از صحنه سیاسی دور شده بودند و بحث و تبادل نظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتب‌ها و سبک‌های مختلف علمی پس از مدت‌ها رکود، رونق فراوانی به بازار علم بخشید.

۳٫
امام باقرالعلوم«ع»، علاوه برحدیث و فقه، به توسعه و نشر کلام، علوم قرآن و تفسیر پرداخت. ایشان با بهره‌گیری از قرآن، در جایگاه بهترین مفسر قرآن با بازگو کردن تفسیر درست آیات، بسیاری از ابهامات را

زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز کرد. آن حضرت همواره برای اثبات معارف عالیه اسلام از آیات قرآن بهره می‌جست و کلام الهی را گواه بر سخن خویش می‌گرفت و می‌فرمود: «هر چه را می‌گویم از من سئوال کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *