تحلیلی از تبلیغات رسانهای و تضعیف روحیه جامعه
نگاه به عقبه تاریخ سیاسی ایران و جهان این حکم کلی را ثابت میکند که حکومتها هر قدر هم که از لحاظ نظامی و اقتصادی قدرتمند باشند، اگر پشتوانه مردمی نداشته باشند، روزی زمین خواهند خورد و دیگر توان ایستادن پیدا نخواهند کرد. همین حکم کلی باعث شده است تا جریانهای انحرافی و یا استعماری اگر امکان براندازی حکومتهای معارض را در کوتاه مدت و به واسطه قدرت نظامی نداشته باشند، طرحی میان مدت و یا برنامهای بلند مدت بریزند که به واسطه آن بتوانند اعتماد جامعه را از آن نظام سیاسی سلب کنند و از این رهگذر کمر آن حکومت را بشکنند. به عبارت دیگر تمام امکانات نظامی و اقتصادی در یک حکومت، حکم سختافزاری را دارند که جز با نرم افزار اعتماد عمومی مردم کارایی ندارند.
تحلیلگران سیاسی و نظامی در دنیا بر این باورند که تا زمانی که ۵۰+۱ درصد در جامعهای به نظام حاکم اعتماد و اطمینان داشته باشند، فشارهای اقتصادی و حملات نظامی فقط هزینه تحمیل میکند، ولی توانایی براندازی نظام حاکم را ندارند؛ اما اگر میزان اعتماد و پشتیبانی به ۵۰-۱ درصد برسد، امکان براندازی فراهم میشود و میتوان با حملات ضربتی نظام حاکم را از پای درآورد.
با این حساب جنگ اصلی جنگ روایتهاست تا کدام روایت مورد اعتماد جامعه قرار گیرد. نظام سلطه برای آنکه بتواند در جنگ روایتها پیروز شود فرایندی را ترسیم کرده است که با نگاه به عملکرد ۴۰ ساله آن در دوران انقلاب اسلامی میتوان این فرایند را بهخوبی تشخیص داد. فرایندی که در صورت پیروزی میتواند تنها نظام اسلامی و شیعی تاریخ اسلام و تنها نمود حاکمیت ولایت فقیه در عصر غیبت را به زانو در آورد.
در این فرایند، روایتی که از امانتداری مسئولین نظام ارائه میشود با واقعیت متفاوت است و تلاش میشود تا روایتی جعلی و دور از واقعیتِ نظام حاکم، به جامعه ارائه شود و سرمایه اصلی نظام حاکم یعنی سرمایه اعتماد بر باد برود.
گامهای اصلی در نبرد روایتها عبارتند از:
۱٫ ایجاد حساسیت و جهتدهی دغدغهها
یقینا یک جامعه به فراخور نیازهای طبیعی، فرهنگ و تقیّدات دینی خود دغدغههای خاص خود را دارد که توجه یا بیتوجهی به آنها باعث میشود تا جامعه به همراهی با نظام حاکم ادامه دهد و یا از آن رویگردان شود. اولین حرکت نظام سلطه در مقابل نظامهای معارض این است که با تحریک دغدغههای یک جامعه، آنها را به حساسیت تبدیل کند. به این معنا که یک دغدغه را به تیتر اول ذهنی افراد مبدل میسازد و سپس این حساسیت را در راستای نیازها و اهداف خود جهتدهی میکند. به عنوان مثال دغدغه معیشت از اصلیترین دغدغههای یک جامعه است. در همین راستا نظام سلطه و جریان نفوذ با تحریک جامعه در حوزه اقتصاد سطح این حساسیتها را بالا میبرد و در واقع نیاز مالی فرا معیشتی و اشتهای کاذبی را در جامعه ایجاد میکند و رقابت در تجمل رواج پیدا میکند؛ رقابتی که هیچ خط پایانی ندارد. وقتی حساسیت ایجاد میشود، آن را جهتدهی میکنند تا بتوانند بهره خود را ببرند.
به عنوان مثال امروز جریان مقاومت چالش بزرگ جبهه کفر و نفاق است. همه میدانند که این جریان مورد حمایت نظام اسلامی ایران است. در این موقعیت زمان خوشهچینی از بذر حساسیتی است که در دل افراد جامعه کاشته شده است. دشمن این حساسیت را جهت می¬دهد و اقدام به ایجاد تقابل بین این حساسیت و حمایت از محور مقاومت میکند که خروجی آن میشود شعار نه غزه نه لبنان و اعتراضات شخصی و جریانی به صرف هزینه برای محور مقاومت.
گاهی دغدغه تحریک شده، دغدغه همه جامعه نیست و حتی میتوان گفت اساساً دغدغه نیست! مثل مسئله کنسرتها و ورود زنان به ورزشگاهها؛ اما جریان استعمار و ایادی داخلی آن که به دنبال بهانه برای ایجاد تقابل بین مردم و حاکمیت هستند، این دغدغه را تحریک میکنند و چنان در سرنا میدمند که این موضوعات کماهمیت به حساسیت اول جامعه تبدیل میشوند. سپس بین جریان فکری حاکمیت یعنی دین و این نیاز کاذب تقابل ایجاد میکنند و به چنین مطالباتی جهت تقابلی با دین میدهند و حاکمان را متهم به سلب روحیه نشاط از جامعه میکنند. این نوع حساسیت افزائیهای اجتماعی بیشتر جنبه تبلیغات انتخاباتی دارد که نمونه آن را در بازیهای انتخاباتی جناح حاکم فعلی میتوان بهوفور مشاهده کرد.
نقل است که زمانی که کمپانی انگلیسی برای اولین بار چتر را به بازار ایران عرضه کرد، به فروشندگان گفت چتر برای مردم نان نیست، ولی طوری تبلیغ کنید که از نان شب هم واجبتر به نظر برسد.
۲٫ ایجاد شایعه در مورد حساسیتها
بعد از آنکه جامعه نسبت به موضوعی حساسیت پیدا کرد، آن وقت نوبت به مرحله دوم یعنی تشدید احساسات میرسد. جامعه باید متقاعد شود که حقوق پایمال شده او حد و حصر ندارد و جریان حاکم به هیچوجه اصلاحپذیر نیست و از صدر تا ذیل آن در این فساد دست دارند. مردم باید به این نتیجه برسند که باید علیه حکومت اقدام عملی کردد. حالا موقع دمیدن در بوق شایعات است. شایعاتی که هرقدر دروغتر باشند، برای جامعه باور پذیرترند. در مورد شایعات، دشمن روی نقاطی دست میگذارد که جامعه نسبت به آنها اطلاعات کمتری دارد. به عنوان مثال وقتی جامعه نسبت به مسائل مالی حساس شده است، بازار شایعات در مورد مفاسد مالی فراگیر میشود. امروزه در ایران هر روز خبر از اختلاس و یا فساد مالی جدیدی داده میشود. هرچند این اخبار از ریشه دروغ نیست و مفاسد اقتصادی در کشور وجود دارند، ولی این حجم از مفاسد اقتصادی قطعاً دروغ است؛ زیرا این مقدار دارایی در کشور اساساً وجود ندارد و مجموع اختلاسهایی که در این سالها در رسانهها مطرح شده است از کل در آمدهای نفتی و غیر نفتی دوران ۴۰ ساله انقلاب بیشتر است.
اگر وضع کشور را در قبل و بعد از انقلاب مقایسه کنیم، در یک قضاوت منصفانه بهراحتی میتوانیم بفهمیم که بخش عمدهای از سرمایههای کشور برای توسعه و آبادانی آن صرف شده است. ساخت راهها، مراکز درمانی، مدارس، دانشگاهها، کارخانه،ها، پیشرفتهای علمی و نظامی، توزیع نیروی برق، آب و گاز، توسعه ارتباطات، حقوق کارمندان، ساخت سدها و صدها خدمت دیگر. اگر هزینه این خدمات را از مجموع در آمدها کم کنیم، باز هم مبلغ هنگفتی باقی میماند، ولی این مبلغ هیچگاه با مبالغی که در مفاسد اقتصادی بیان میشوند، همخوانی ندارد.
آقای محمد حسن قدیری ابیانه در مقالهای با عنوان میزان اختلاسها از ادعا تا واقعیت به مقایسه عدد و رقم اختلاسهای مطرح شده در رسانهها با میزان در آمد نفتی کشور پرداخته است. ایشان میزان اختلاسها با در آمد پیشبینی شده در سال ۹۷ را مقایسه میکند و نتیجه میگیرد که میزان اختلاسهای ادعایی از میزان کل در آمد سال کشور بیشتر است. بر اساس لایحه بودجه ۹۷ پیشبینی درآمد نفتی کشور در امسال مبلغ ۹۶ هزار میلیارد تومان است، در حالی که بعضی از ارقام مطرح شده بهتنهایی از کل در آمد نفتی بزرگتر و مجموع اختلاسهای اعلام شده معادل ۲۰۷ برابر درآمد نفتی پیشبینی شده برای سال ۹۷ است. این در حالی است که تنها ۴۰ سال از انقلاب گذشته و اگر تمام درآمدهای کشور تا ۱۶۷ سال دیگر یکجا اختلاس شود تازه به رقم مفاسد اقتصادی امروز میرسیم.
اما دشمن با پروپاگاندای رسانهای خود دائماً در بوق می¬دمد تا مردمی را که به حساسیت در موضوع اقتصادی رسیدهاند به این نقطه برساند که همه دارائی کشور به یغما رفته است و از این رهگذر اعتماد به مسئولین کشور به صفر برسد. این همان شایعهای است که دشمن میسازد تا آستانه تحمل جامعه را پائین و تقابل مردم و حاکمیت را به وجود آورد.
نکته جالب توجه این است که در این قدم از فرایند سلب اعتماد از حاکمیت، دروغ هرچه بزرگتر باشد پذیرش آن توسط عموم جامعه راحتتر است و جامعه هر جریان مخالف با این سامانه دروغ پرداز را به همدستی با مفسدان متهم میکند.
۳٫ تخریب شخصیتها
سومین قدم از پروژه اعتمادسوزی، تخریب شخصیتهای ارزشمند و موجه در راس و بدنه حکومت است که از راههای مختلفی انجام میشود. گاه مفاسد به صورت مستقیم و یا با واسطه به آنها نسبت داده میشود و آنها را در این مسئله ذینفع اعلام میکنند و گاه از طریق تخریب شخصیت از غیر مسیر نسبت فساد انجام میشود؛ مثل اینکه میگویند فلانی انسان خوبی است، اما توان مدیریت ندارد.
امیرالمومنین علی(ع) در مورد این حربه دشمن در خطبه ۲۷ نهجالبلاغه میفرمایند:
«قریش میگوید بی¬تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است، ولی دانش نظامی ندارد! خدا پدرشان را اجر دهد. آیا یکی از آنها تجربههای جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانسته است بر من پیشی بگیرد؟ هنوز بیست سال نداشتم که در میدان نبرد حاضر بودم. هم اکنون که از شصت سال گذشتهام.»
۴٫ برجسته کردن نمونههای متخلف
گام چهارم از این فرایند، برجستهسازی نمونههای تخلف است. یقیناً در بدنه هر حکومتی انسانهای دنیازده و متخلفی وجود دارند که از دستورات سازمانی و قوانین سرپیچی میکنند و بنا به منافع شخصی خود و اطرافیانشان اقداماتی را انجام میدهند. جریان معاند با برجستهسازی این تخلفات در مقیاس چند هزار برابر، باعث سلب اعتماد از مسئولین و دستگاه حاکم و بزرگ شدن این فساد در اذهان عمومی و تعمیم آن به همه قسمتها میشود. به عنوان نمونه در پرونده فساد ۳۰۰۰ میلیاردی این گونه عنوان میشود که مدیر عامل بانک ملی ایران این پول را برداشته و از کشور گریخته است، در حالی که کسانی که نظام بانکی را میشناسند میدانند که این حجم از پول به صورت فیزیکی قابل جابهجایی نیست و از لحاظ اعتباری هم فرایندی دارد که نمیتوان آن را از کشور خارج کرد و فقط پول در داخل سیستم از مسیر خارج شده است.
واقعیت این است که این فساد اتفاق افتاده است، اما نه به صورتی که در رسانهها منتشر شده است. واقعیت این است که مه آفرید امیر خسروی متهم درجه اول دست به فساد گسترده اقتصادی در نظام بانکی کشور میزند و محمود خاوری برای همراهی او در این فساد ۱۳ میلیارد تومان رشوه میگیرد. در این میان امیر خسروی دستگیر محاکمه و اعدام و مبلغ ۵۰۰۰ میلیارد تومان از اموال او به نفع بیتالمال مصادره میشود و خاوری از طریق اینترپل مورد پیگرد قرار میگیرد که البته هنوز به نتیجه نرسیده است.
همانگونه که مشاهده میکنید یک فساد سازمان یافته با هوشیاری برملا میشود، اموال به بیت المال برمیگردد و فقط متهمی گریخته از آن باقی میماند، اما هنوز در رسانههایی شاهد این ادعا هستیم که خاوری ۳۰۰۰ میلیارد تومان از مال ملت را برداشته و به کانادا گریخته است.
فرآیند مبارزه
۱٫ تبیین
برای تقابل با جنگ روایتها، اولین کار ارائه روایت صحیح با زبان استدلالی، ساده و قابل فهم برای عموم است. متاسفانه امروز در مقابل غول رسانهای ضد انقلاب و اربابان استعمارگر آن، در جبهه انقلاب، دفاع رسانهای مناسبی وجود ندارد و این رسانهها بدون داشتن سواد رسانهای و فقدان اتاق فکر متخصص، فقط به فکر پر کردن صفحه خروجی خود هستند. در این میان گافهای محتوایی خبری و رسانهای را به این مسئله اضافه کنید تا متوجه شوید که انقلاب اسلامی در جنگ روایتها عملاً بی دفاع مانده است.
اصلیترین حرکت این است که نیروهای معتقد به نظام اسلامی باید در خصوص شایعات روشنگری و پشت پرده حساسیتسازیها را برای عموم جامعه بیان کنند. یقیناً اگر این مطالب آنان مستدل و به دور از تعصب و بیانصافی باشد، جامعه را از بیاعتمادی نجات خواهند داد. البته در بیان و استدلال نباید آرمانگرایانه و دور از واقعیت حرف زد، زیرا واقعیتها در مقابل چشمان جامعه وجود دارند، اما باید شایعات و فرایند اعتمادسوزی را برای مردم تبیین کرد.
امروزه متاسفانه خلاف این را شاهد هستیم. بعضی از افراد و جریانهای انقلابی در یک انفعال عجیب با صدای بیگانه همراه و به بلندگوی دشمن تبدیل شدهاند و بدون داشتن مدرک و دلیل لازم، همان اتهامات را تکرار میکنند که این نشانه نداشتن تحلیل و رصد نکردن سیر حرکت دشمن است.
۲٫ زیست مردمی مسئولان
دومین نکتهای که ساختمان رو به تخریب اعتماد عمومی را بازسازی میکند، سادهزیستی مسئولان است. متاسفانه در ابتدای انقلاب و با بالا گرفتن موج ترورها، دیوارهای امنیتی بین مردم و مسئولین شکل گرفت؛ حس ویژه بودن در بعضی از مسئولین به وجود آمد و زندگی در خانههای مصادرهای و اشرافی و رفت آمد با گارد ویژه و یگان حفاظت، دیسیپلین عادی یک مقام مسئول تلقی شد. همین جدائی مردم از مسئولین و نیز بروز و ظهور بعضی از مظاهر اشرافیگری، زمینه را برای باور پذیری شایعات بیشتر و بستر اعتمادسوزی مردم به نظام را فراهمتر کرد.
یکی از اصلیترین پاتکها در جنگ روایتها این است که مردم خلاف روایت رسانهای دشمن را در عمل ببینند و هیچ چیزی بهتر از این، شایعات را خنثی نمیکند. مردم اگر ببینند که کسی که دشمن در بوقهای رسانهای، او را متهم به فساد چندصد میلیاردی کرده است، در بین آنها و مثل آنها زندگی میکند، دیگر روایت دروغ را نمیپذیرند.
۳٫ خدمت رسانی ممتد
سومین مسئله در خنثیسازی حملات دشمن، خدمترسانی ممتد است. کشوری با منابع عظیم نفت و گاز و معادن مختلف و ظرفیتهای بیپایان نباید در مسائل ابتدائی مشکل داشته باشد. مردم آنچه را که لمس میکنند باور میکنند. کسی که فقر را لمس و کاخهای سر به فلک کشیده را مشاهده کرده است، فساد را میشناسد، اما اگر همین که آه از نهادی بلند شد، دستی به یاری به سویش دراز شود، مردم احساس خواهد کرد که تکیهگاه دارند و آنگاه تبلیغات رسانهای دشمن تأثیر ندارد و نفرت از استکبار در جان مردم بیشتر میشود چون آنها نمیتوانند آنچه را لمس کردهاند باور نکنند.
جنگ روایتها شیوه به روز شده روشی است که سالها علیه مکتب اهلبیت(ع) به کار رفت، زیرا سیره این بزرگان تنها روش خدمت بیدریغ به بندگان خدا و ضامن پیروزی در این نبرد نا برابر است
سوتیترها:
۱٫
حکومتها هر قدر هم که از لحاظ نظامی و اقتصادی قدرتمند باشند، اگر پشتوانه مردمی نداشته باشند، روزی زمین خواهند خورد و دیگر توان ایستادن پیدا نخواهند کرد. همین حکم کلی باعث شده است تا جریانهای انحرافی و یا استعماری اگر امکان براندازی حکومتهای معارض را در کوتاه مدت و به واسطه قدرت نظامی نداشته باشند، طرحی میان مدت و یا برنامهای بلند مدت بریزند که به واسطه آن بتوانند اعتماد جامعه را از آن نظام سیاسی سلب کنند