مقاومت، تنها راه پيروزي

«فَاسْتَقِمْ کَمَآ اُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ وَ لاَ
تَطْغَوْا اِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»

جنگ، اين پديدهي خانمان سوز از دير باز در ميان جامعه هاي
انساني رواج داشته. رهبران جامعه ها به انگيزه هاي مختلف جنگها را برپا مي داشتند
و در آن ميان، مصلحان و خيرخواهان و انسان دوستان هميشه سعي بر اين داشتند که به
اهداف و مقاصد خود از غير راه جنگ برسند و تا آنجا که مقدور است جلوي برافروختن
آتش جنگ را بگيرند هم چنان که پيامبران و مبلغان الهي طبق دستور خداوند تا مي
توانستند به اين وسيله متوسل نمي شدند. همه گونه سختي و محروميت و ظلم را به جان
خود مي خريدند و تبليغ را در فضاي صلح و آشتي ادامه مي دادند ولي آنجا که ضرورت
اقتضا مي کرد چاره اي به جز مقابله با دشمن و سرکوب مخالف نداشتند و گاهي نيز جنگ
بر آنها تحميل مي شد که ناچار به مقابله مي پرداختند.

اين فطرت انسان است که در مقابل زور و تجاوز مقابله کند و
عفو، تنها در برخوردهاي شخصي مورد ستايش است نه در مواقع خطر براي جامعه و دين.
کساني که به مذهب مسيح عليه السلام نسبت مي دهند که اگر کسي به يک گونه تو سيلي زد
گونه ديگر را نيز در اختيارش بگذار! بدون شک دروغ و افترا و تهمت به آن حضرت بسته
اند. او پيامبر خداست و سخن برخلاف فطرت انسان و عقل و منطق نمي گويد. مقابله ستيز
با ستيز از سنتهاي الهي و از خواسته هاي فطري انسان است. گرچه خيرانديشان به ناچار
دست به آن مي زنند ولي تا زمان تحقق پيروزي کامل ادامه خواهد داشت. پيروزي آروزي
هر انسان رزمنده است. و منظور پيروزي فردي به معناي نجات يافتن انسان از کشته شدن
نيست. رزمندگان فداکار براي تحقق پيروزي خود را به کام مرگ حتمي فرو مي برند و با
فداکاري و از خود گذشتگي براي ملت، آرمان، دين و انسانيت پيروزي مي آفرينند. پس
هدف هر يک از دو گروه متخاصم پيروزي جامعه و هيئت اجتماعي و آرمان ملت است.

 

پيروزي چيست؟

شايد بعضي تصور کنند هر گروه که اکثريت افراد خود را از
دست داده يا بخشي از سرزمين خود را رها کرده يا خسارات مالي سنگين را متحمل شده
شکست خورده است و آن گروه ديگر پيروز است. ولي واضح است که چنين نيست؛ گاهي پيروزي
با از بين رفتن کامل يک گروه محقق مي ـ شود. ما سيدالشهداء عليه السلام را پيروز
مي دانيم و يزيد را شکست خورده، با اينکه او به خيال خود سرمست باده ي پيروزي بود.
امام حسين عليه السلام با کشته شدن خود و يارانش به هدف اصلي خويش که برپا داشتن
دين و زنده نگه داشتن مفاهيم اصيل اسلامي و رو کردن دست تبهکاران بود رسيد و يزيد
و پدرش که هدفي به جز خاموش کردن شعله اسلام و برگردندان مردم به سنتهاي جاهلي و
به قول معاويه جلوگيري از نداي (محمد رسول الله) صلي الله عليه و آله و سلم
نداشتند، شکست خوردند زيرا به هدف نرسيدند.

پس هر يک از دو گروه متخاصم که دانسته يا ندانسته تسليم
خواسته ي گروه ديگر بشود شکست خورده و آن گروه ديگر پيروز است. همه مي ـ گويند:
آمريکا در ويتنام شکست خورد. آيا آمريکا تلفات و خسارات بيشتري داده يا چيزي از
سرزمين خود را از دست داده است يا ويتنام کمترين تأثير در براندازي يا تضعيف نظام
حکومتي آمريکا داشته است؟! تنها پيروزي که ويتناميها با دادن کشته هاي فراوان و
تحمل رنجهاي طاقت فرسا به دست آوردند به زانو درآوردن آمريکا و تسليم شدن او در
مقابل خواسته آن ملت و بيرون رفتن از آن منطقه بود.

بنابراين گروه پيروز ممکن است خيلي بيشتر از گروه ديگر
تلفات داشته باشد و خسارات مادي متحمل شود ولي به هدف خويش رسيده است و اين است
پيروزي.

 

مقاومت، تنها راه پيروزي

طبيعي است که دشمن از هر وسيله اي استفاده مي کند و هر
حيله اي را به کار مي برد تا خصم را به زانو درآورد و او را وادار به تسليم کند و
به پذيرش شرايط خود يا برخي از آن هر چند بسيار کم ناچار سازد و هر کدام از دو
گروه متخاصم که در مقابل و حملات و ترفندهاي دشمن چند لحظه بيشتر پايداري کند به
پيروزي دست مي يابد هر چند بيش از خصم صدمه ببيند و هر کدام زودتر خسته شود و ذره
اي تمايل به تسليم در مقابل خواسته هاي دشمن از خود نشان دهد، شکست خورده است.

پيامبران خدا و اولياي او که پرچمداران حق و عدالت بودند
هميشه از سوي کافران و طواغيت زمان مورد هر گونه هجوم و دسيسه قرار مي گرفتند که
دست از دعوت خويش بردارند. و چيزي که خشم آنها را بر مي انگيخت تنها مقاومت و
استقامت و پايداري آنان بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گذشته از تحمل
هزاران شکنجه و ايذاء و توهين، بارها از سوي سران قريش به او پيشنهاد مي شد که اگر
ترک اين دعوت کني ما ترا رئيس خود قرار داده اموال زياد در اختيارت مي گذاريم و هر
گونه تمايل مادي تو را برآورده مي سازيم و او در پاسخ مي فرمود: «اگر آفتاب را در
دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند دست از اين دعوت برنمي دارم». و با اين
بيان راه تطميع را به طور کلي بست زيرا هر چه آنها وعده مي دادند مربوط به زمين
بود. رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مطلبي را فرمود که به هيچ وجه در اختيار
آنان نبود ــ ماه و خورشيدــ و گفت که اگر بر فرض محال به آن هم دست يابند و در
اختيار من بگذارند من از راه خود باز نمي گردم. خداوند در اين باره مي فرمايد: «وَ
اِنْ کٰادُوا لَيَفْتِنُوْکَ عَنِ الَّذي اَوْحيْنٰا اِلَيْکَ لِتَفْتَريَ
عَلَينٰا وَ اذاً لَا تَخَذُوکَ خَليلاً وَ لَوْ لٰا اَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ
کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً اِذاً لأذَقْنٰاکَ ضِعْفَ الْحٰياةِ
وَ ضِعْفَ الْممٰاتِ ثُمَّ لٰا تَجِدُ لَکَ عَلَيْنٰا نَصيْراً» (اسراء، 73ـ 75)

نزديک بود که کافران تو را فريب داده که از وحي ما غافل و
سخني ديگر به ما به دروغ نسبت دهي و در آن صورت تو را دوست خود قرار مي دادند و
اگر نه اين بود که ما تو را ثابت قدم کرديم (به وسيله عصمت الهي) هر آينه نزديک
بود که به آنها تمايل بسيار کم نشان دهي و در اين صورت ما تو را عذاب دنيا و آخرت
دو برابر مي کرديم و هيچ ياوري براي تو نبود.

اين آيات نشانگر شدت فشار و افسونگري و فتنه کفار قريش است
که اگر عصمت الهي نبود مقاومت افراد معمولي هر چند بسيار، حتما درهم کوبيده مي شد.
و هم چنين از اين آيه استفاده مي شود که يک ذره تمايل به خواسته هاي دشمنان خدا
موجب عذابي دردناک و دو برابر است.

آري! ايمان و اسلام و گرويدن به دين خدا ابتداء آسان است
ولي استقامت بر آن مشکل است (که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکلها).

خداوند در دو جاي قرآن استقامت را ملاک آرامش و امنيت در
روز واپيسين اعلام فرموده است (در سوره فصلت، آيه 30) «اِنَّ الَّذينَ قٰالُوا
رَبُنَّاَ اللهُ ثُمَّ اسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْملٰائِکَةُ اَلّٰا
تَخٰافُوا وَ لٰا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي کُنْتُمْ
تُوْعَدِوْنَ» آنان که گفتند پرودگار ما الله است و بر اين گفته پايدار ماندند
فرشتگان بر آنان نازل شوند که شما را ترس و اندوهي نباشد و بشارت باد شما را به
بهشتي که انبياء وعده دادند. و نظير آن در سوره ي احقاف آيه 13 آمده است.

و در دو جاي قرآن، رسول اکرم (ص) را امر به استقامت فرموده
است. در سوره ي شوري، آيه 15« فَاسْتَقِمْ کَمَآ اُمِرْتَ وَ لٰا تَتَّبِعْ
اَهْوٰاءَهُمْ» همان گونه که به تو فرمان داديم پايدار باش و از هواها و تمايلات
آنان پيروي مکن. و در سوره ي هود، آيه 112« فَاسْتَقِمْ کَمَآ اُمِرْتَ وَ مَنْ
تَابَ مَعَکَ وَ لاَ تَطْغَوْا اِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» به فرمان و
اوامر ما خود و آنان که با تو به خدا روي آورده اند (مؤمنان) پايدار باشيد و از حد
و مرزي که برايتان معين شده تجاوز نکنيد که خداوند به اعمال شما آگاه است.

از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است که
فرمود: «شَّيَّبَتْني سُرَةُ هُوْد» سوره ي هود مرا پير کرد. و گفته شده است که
اين جمله اشاره به همين آيه است. از ابن عباس نقل شده که گفت هيچ آيه اي بر رسول
خدا نازل نشد که از اين آيه بر او سخت تر و مشکل تر باشد. و هم چنين روايت شده که
پس از نزول اين آيه رسول خدا فرمود: «آستينها را بالا بزنيد! آستينها را بالا
بزنيد!». و پس از آن ديگر با لب خندان ديده نشد.

علامه طباطبائي «قده» در الميزان در ذيل اين آيه مي
فرمايد: اين آيه کريمه چنان با لحن تشديد و تهديد است که هيچ اثري از رحمت و
مهرباني در آن مشاهده نمي شود و در آيات پيشين چنان سخن از اقوام گذشته و عذاب
آنها و بي نيازي خداوند از آنان آمده که دلها را از جا مي کند و هوش از سرها مي
برد.

امام امت دام ظله مکرر فرموده اند که نکته اي که در اين
آيه است و موجب پير شدن رسول اکرم (ص) شده با اين که امر به استقامت در سوره ي
شوري نيز آمده است عطف «وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ» مي باشد. رسول خدا صلي الله عليه و
آله و سلم به لطف و مرحمت الهي از استقامت خويش مطمئن بود ولي دلهره و نگراني او
از استقامت امت بود که آيا در برابر ترفندهاي کفر و نفاق و زرق و برق دنيا بر
ايمان خود پايدار مي مانند؟

حضرت امام اين سخنان را هميشه با لحني مي فرمود که از امت
خويش درخواست استقامت و پايداري مي کرد. دشمن با همه توان و با همه ي ابزار شيطاني
جهان کفر به ميدان مبارزه آمده است و تنها ملتي که اسلام را با همه ابعاد پذيرفته
و ادامه دهنده راه اصحاب رسول خدا (ص) است، ملت مسلمان ايران است که به انواع
آزمايش مبتلا شده اند. نبايد کسي گمان کند که اين همه ابتلا دليل واگذاري خدا است.
نه بلکه اين به دليل لياقت و پيروزي اين ملت در امتحانات پيشين است. واضح است که
هر کس در اولين امتحان شکست بخورد و لياقتي از خود نشان ندهد به سالن امتحان پسين
راه به او داده نخواهد شد و اين ملت بزرگ به دليل لياقت و سرفرازي در امتحانهاي
گذشته که هر کدام مي توانست ملتي را از پاي درآورد وارد سالنهاي امتحان سخت تر مي
شود و اينجا است که روز به روز استقامت و پايداري بيشتر مي خواهد و بدون ترديد
ثمره اين استقامت، پيروزي نهائي ما و شکست دشمن زبون خواهد بود.

 

صلح طلبي

کساني که نغمه صلح را هم صدا با صدام سر ميدهند هدفي جز
شکست جمهوري اسلامي و در نتيجه شکست اسلام و تجربه حکومت اسلامي را ندارند. زيرا
صلح در اين شرائط چيزي به جز تسليم در مقابل حداقل يکي از خواسته هاي دشمن و آن
واگذاشتن او و گذشتن از اين همه جنايات او نيست. حملات وحشيانه ي هوائي دشمن به
اعتراف او و همه اربابان و دستيارانش به همين منظور صورت مي گيرد. هدف اين است که
استقامت و پايداري اين ملت قهرمان را درهم بشکنند غافل از اينکه اين ملت پيرو قرآن
است و انشاءالله در اين آزمايش نيز پيروز و سربلند خواهد بود. نمونه هاي استقامت
در سخنان بازماندگان شهدا به گونه اي است که شنونده را دچار حيرت و تعجب مي کند و
گاهي انسان در برابر اين همه ايمان و احساسات، در خود احساس حقارت مي نمايد. ادعا
و فريادهاي شجاعانه و حماسه انگيز در جهان بسيار است؛ ولي در مرحله عمل و واقعيت و
برخورد با حوادث ناگوار و پايداري در ميدان اندک است، هم چنان که سالها ادعاي
ايمان و آرزوي حضور در کربلاي حسين عليه السلام بسيار شنيده مي شد ولي همه آن
لياقت را نداشتند که در آزمايش عملي، يار و ياور حسين عليه السلام باشند.

کساني که از حملات هوائي دشمن و غرش توپهاي ضد هوائي قالب
تهي کرده و از ترس به هذيان گوئي افتاده خواهان صلح و سازش با قاتل هزاران مرد و
زن و کودک بي گناه مي شوند (هر چند بسيار اندکند و در مقابل موج امت قهرمان نمايشي
ندارند) افرادي بي ايمان، سست عنصر بلکه احمق و بي عقلند، زيرا تجربه نشان داده
است که تنها ملتي امکان بقا و زندگي دارد که در مقابل هجوم و تجاوز دشمن، مقاومت
خود را از دست ندهد. حماسه هائي که شهرهاي مقاوم ــ گرچه بدون انگيزه الهي ــ از
خود در تاريخ به يادگار گذاشته اند و سبب سربلندي ملت و رشد و پيشرفت مادي آنها
شده گواه اين مطلب است. مقاومت مردم لندن در مقابل حملات هوائي بي امان آلمان که
به هيچ وجه با حملات هوائي عراق ــ به دليل فقدان سيستم دفاعي در آن زمان ــ قابل
مقايسه نيست و مقاومت مردم استالين گراد در برابر محاصره ي آلمانيها که تعجب و
تحسين جهانيان را برانگيخت و مقاومت مصر در برابر تجاوز سه جانبه (انگلستان ـ
فرانسه ـ اسرائيل) و مقاومت شهرهاي جنوب لبنان در مقابل هجوم همه جانبه ي
صهيونيستها با اينکه دولت نيز مدافع مردم نبود و تنها همبستگي و ايمان مردم دشمن
را شکست داد و از همه بالاتر و نزديکتر مقاومت شهرهاي مختلف ايران: خرمشهر که چهل
روز با اسلحه انفرادي و وسائل ابتدايي از قبيل کوکتل مولوتوف در مقابل هجوم
وحشيانه دشمن با مدرنترين وسائل جنگي ايستادگي کرد و براي کشور و ملت ايران و امت
اسلامي افتخار آفريد. و اگر خيانت آن نابخرد شوم نبود قطعا آن رادمردان سترگ شهر
را تسليم دشمن زبون نمي کردند. گيلان غرب که حماسه مردان و زنان چماق و چوب به دست
در برابر توپ و تانک دشمن خونخوار و شکست مفتضحانه او در مقابل اراده آن مردم
قهرمان هيچ گاه از ياد ملت بزرگ ايران نخواهد رفت. دزفول که همچنان مانند دژي در
برابر 150 موشک زمين به زمين ايستاده و سرافراز است و همچنين ساير شهرهاي مقاوم و
پيروز اين کشور اسلامي.

آيا اين شاهد هاي زنده و جاويد براي اين کوردلان کافي نيست
که با پرتاب چند راکت که خواب آنها را آشفته ساخته سراسيمه نغمه ذلت بار صلح را سر
مي دهند و بدون شرم و آزرم اطلاعيه و شب نامه منتشر مي  سازند؟ فرضا که خدا و اسلام و ارزشهاي معنوي را
به حساب نياوريد، آيا سربلندي و بقاي ملت خود را نمي خواهيد؟! ملتهاي تسليم پذير
در طول تاريخ به جز ذلت و زير سلطه قرار گرفتن بلکه نابود شدن  در ملتهاي پيروز ذوب شدن سرنوشتي ديگر نداشته
اند، تنها به يک دليل: سست عنصري و راحت طلبي. اين گونه افراد خواب ناز را بر کار
و کوشش و مبارزه ترجيح مي دهند. جالب اين است که براي خود و سازمانهاي سياه خود
القاب و اوصاف حماسه انگيزي: همچون فدائي خلق، مجاهد خلق، نهضت سواد آموزي و و …
انتخاب کرده اند.

جاي تعجب است که بعضي از همين صلح خواهان که اکنون جنگ و
مقاومت را نکوهش مي کنند در آن زمان که آن خائن نابکار حماسه ي فرماندهي جنگ را در
کوي و برزند سر مي داد، همينان در هر مناسبت 
شجاعت و دلاوري و استقامت او را مي ستودند. و در ورزشگاه امجديه آن روز
(شهيد شيرودي) آن (چريک!) پير ــ به اصططاح آنها ــ سخن از شجاعت و بي باکي
سپهسالار در ايران مي راند. اکنون چه شده است که خود خواهان زبوني و تسليم شده اند
و سعي بر اين دارند که روحيه مقاومت و پايداري را در مردم بشکنند؟! آيا جز بد خواه
و سوء نيت نسبت به اسلام و مسلمين و انقلاب اسلامي انگيزه ي ديگري دارد؟! اينان
همه مرجفونند.

وه که چه شگفت انگيز است تکرار تاريخ و چه همانند است اين
دوران به دوران صدر اسلام بلکه اين جرياني است در طول تاريخ همان گونه که خداوند
در سوره ي احزاب آيه 60 تا 63 فرموده است:« لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنٰافِقُوْنَ
وَ الَّذينَ في قُلُوْبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرجِفُوْنَ في الْمَدينَةِ
لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لٰا يُجٰاوِرُوْنَکَ فيهٰا اِلّا قَلِيْلاً ــ
مَلْعُونِيْنَ اَيْنَمٰا ثُقِفُوْا اُخِذُوْا وَ قُتِّلُوا اُخِذُوْا وَ قُتِّلُوا
تَقْتيلاًــ سُنَّةَ اللهِ في الَّذينَ خَلَوا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ
لِسُنَّةِ اللهِ تَبْديلاً». اگر منافقان و بيمار دلان و شايعه پراکنان در مدينه
دست برندارند تو را بر آنان مي شورانيم (تا آنها را تبعيد کني) پس ديگر در مدينه
نباشند به جز زمان کمي و هر جا روند رانده و ملعون باشند و هر جا پيدا شوند دستگير
و همگي کشته شوند که اين سنت الهي است در اقوام پيشين و سنت الهي را تبديل و
تغييري نيست.

بنابراين اکنون نيز بايد به اين سنت الهي عمل شود و شايعه
پراکنان به سخت ترين مجازات گرفتار شوند که ضرر و خطر آنان بيش از دشمن خارجي است
که رو در رو مي جنگد. و ما خود شاهد بوديم که يک روز قبل از روز قدس بلند گويان
راديو بغداد در اجتماعات مردم ايجاد رعب و وحشت از راهپيمائي فردا کرده و تهديد دشمن
را چند برابر مي کردند يکي مي گفت: که بمب شيميائي به کار مي برند. يکي مي گفت:
هفتاد هواپيما به تهران حمله خواهد کرد و ديگري مي گفت: بي بي سي گفته از سلاحهاي
مدرنتري استفاده خواهد کرد و امثال آن. و ما از خدا خواستيم که مکر آنان را به خود
برگرداند و خداوند قلب اين ملت قهرمان را چنان از ايمان و تسليم پر کرد که محکم تر
از کوه ايستادند و نقشه ي دشمنان خارجي و خائنان داخلي را نقش بر آب کردند «وَ
لٰکِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَيْکُمُ الّأيمٰانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُبِکُمْ» خداوند
شما را به ايمان علاقمند ساخت و آن را در دلهاي شما زينت بخشيد.

آري اين همه عشق و ايمان که جهانيان را متحير ساخته، نيست
به جز لطف و مرحمت الهي که بايد همگي بر آن شاکر و سپاسگزار باشيم.

آيا باز هم اين نابخردان دعوت به رفراندوم مي کنند؟! و آيا
رفراندومي معتبرتر و دورتر از هر احتمال تقلب بهتر از اين راهپيمائيهاي باشکوه در
آن شرايط خطرناک ممکن است؟! و آيا باز هم داعيه رياست جمهوري در سر دارند و آماده
ي کانديدا شدند؟!