رویارویی امروز جبهه حق و باطل رویارویی اراده‌هاست

معاویه مغرور از صلح، نامه‌ای به والی‌اش در مدینه فرستاد و از مروان خواست تا دختر عبدالله جعفر را برای یزید خواستگاری کند. او مست بود و نابخرد و در این خیال که اکنون که بر مسند حکمرانی نشسته است و با تکیه بر زر و زور و تزویر حکم می‌راند‌، مرزهای مردی و نامردی نیز شکسته‌ و حق و باطل به هم آمیخته‌اند و می‌توان لبخند مکر بر لب داشت و گستاخانه دم از دوستی با رهبران حق‌مدار زد و از نمد صلح‌، کلاهی دوخت و بر سر این و آن گذاشت.

پاسخ امام مجتبی(ع) کوتاه بود و گویا. امام فرصت سوء‌استفاده از صلح‌نامه را از بت حیله ستاندند و به معاویه‌ی مکار فهماندند که او همچنان دشمنی زبون است. سخن با چنین دشمن نابکاری نیز ادبیات خاص خود را دارد: «َإِنَّا عَادَینَاکُم لِلَّهِ وَ فِی‌اللَّهِ فَلَا نُصَالِحُکُم لِلدُّنیَا: ما برای خدا و در راه او، با شما دشمنی کردیم؛ پس هرگز برای دنیا با شما بساط دوستی پهن نمی‌کنیم.»(۱)

***

انعطاف هنرمندانه امام مجتبی(ع) برای دست یافتن به مقصود، بر حفظ صف‌بندی جبهه حق و باطل استوار بود و امام تا آخرین لحظه حیات گهربار خود، همواره بر حفظ موضع اعتراضی با دشمن و توجه به آرمان‌ها تاکید داشتند. نمونه ذیل گواه جایگاه شکوهمند و قوی امام نسبت به دشمن و جبهه همراه اوست.

روزی معاویه در حضور  امام حسن(ع) خود را بهتر از امام دانست و حضرت در جوابش فرمودند، «چگونه‌‌اى پسر هند؟» معاویه گفت، «براى اینکه مردم در اطراف من اجتماع کرده‏اند، ولى کسى در اطراف تو نیست.» امام حسن(ع) فرمودند، «هیهات! اى پسر هند جگرخوار! این بدترین مقامى است که تو به دست آورده‏اى، زیرا  افرادى که در اطراف تو جمع شده‏اند، دو دسته‏اند. یکى مطیع و دیگرى مجبور. آنان که مطیع‌اند معصیت خدا را می‌کنند و اشخاصى که اجباراً از تو فرمانبردارى می‌کنند، طبق قرآن عذر موجه دارند، «وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ أَقُولَ أَنَا خَیرٌ مِنکَ فَلَا خَیرَ فِیکَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَرَّأَنِی مِنَ الرَّذَائِلِ کَمَا بَرَّأَکَ مِنَ الْفَضَائِل: حاشا که من بگویم از تو بهترم، زیرا اصلاً در وجود تو خیرى نیست، بلکه می‌گویم خداى رئوف، مرا از صفات پست و رذیله تبرئه کرده، همچنان که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم ساخته است.»(۲)

***

دشمنی حق و باطل، تاریخی به درازای حیات بشر دارد و تاکید بر صف‌بندی مستمرجبهه‌ای با ولایت خدا در برابر جبهه‌ای با ولایت طاغوت، رمز سعادت و عزت دین‌باوران تاریخ است. دشمن به برق دنیایی که بر هوا و هوس استوار کرده، غرّه است و بدان می‌نازد و به دیگران می‌تازد. او با تکیه بر شرارت خود، بر تحکیم و تثبیت خویش اصرار دارد و ما را به همراهی با خود می‌خواند.

در این مصاف، قبض و بسط‌ها، برای تفوق بر دشمن، اجتناب‌ناپذیر است، اما اصرار به جلب رضایت دشمن بی‌معناست. او به کم راضی نیست و جز محو راه و هدف به چیزی باور ندارد و غیر از تحمیل یک زندگی ذلت‌بار به ما به چیزی نمی‌اندیشد، «لَن تَرضى‏ عَنکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(۳): هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد، مگر آنکه از آنها پیروی کنی.»

حفظ موضع قوی اعتراضی و تهاجمی و فراموش نکردن دشمن و مبارزه، راهبرد ترسیمی سکاندار حکیم انقلاب است که با تکیه بر سیرۀ امام مجتبی«ع» طراحی شده است. توجه به این روش همراه با عزمی جدی می‌تواند بر عزت و اقتدار جاری نظام بیفزاید، زیرا رویارویی امروز جبهه حق و باطل، رویارویی اراده‌هاست و اراده ما از آنها قوی‌تر است. ما علاوه‌ بر اراده‌ قوی، توکّل به خدا را هم داریم.(۴): «ذلِکَ بِاَنَّ ‌اللهَ مَولَی‌الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکافِرینَ لا مَولی لَهُم(۵): این براى آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانى است که ایمان آوردند، امّا کافران مولایى ندارند.

 

پی نوشت:

  1. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص۱۱۹٫
  2. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص۱۰۴٫
  3. بقره، آیه ۱۲۰٫
  4. از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام ۲۴/۲/۱۳۹۸٫
  5. محمد، آیه ۱۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *