اکسیر انقلاب دهه نودی‌ها را هم طلا کرد

اگرچه تلاش غرب‌گرایان در مشروطیت و پس از آن رضاخان و فرزندش به ظهور برخی از نمادها و مظاهر غربی و تغییر سبک زندگی در طبقه اشراف و بخشی از طبقه‌ میانی جامعه انجامید، ولی هرگز نتوانست خللی در ایمان و اعتقاد مردم ایجاد کند. این ناکامی آنان را بر آن داشت تا روی این مسئله تمرکز و دین را در ایمان قلبی و عبادت را در حوزه فردی خلاصه کنند. تقویت این باور در حوزه‌های علمیه و ظهور انجمن حجتیه در میان هیئت‌های مذهبی و تکنوکرات‌های غرب‌گرای ظاهرالصلاح و نمازخوان در میان قشر تحصیلکرده دانشگاهی را می‌توان تلاش فکری فرهنگی غرب و دستگاه حاکمه پهلوی برشمرد تا با این عناصر و تبدیل مسجد به کلیسا، محصور کردن روحانیت در مسجد و محراب و واتیکانیزه کردن حوزه‌های علمیه، اهداف خود و نظام غرب را در ایران اسلامی محقق کنند.

قیام امام خمینی و آغاز نهضت در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ مقابله‌ با تفکری بود که دین را ایمان و امری درونی می‌دانست و حوزه دینداری را فراتر از ارتباط با خدا و اعمال فردی معنا نمی‌کرد. تفکری که ظلم‌پذیری و تسلیم شدن و حاکمیت ظالمان و سلطه‌گران را توجیه می‌کرد.

نگاهی به سخنان، نامه‌ها، بیانیه‌ها و مواضع امام خمینی از خرداد ۱۳۴۲ تا خرداد ۱۳۶۸ نشان می‌دهد که امام خمینی کسانی را که تنها اسلام را در ایمان قلبی به خداوند و رسالت و امامت و برپاداری احکام عبادی فردی خلاصه می‌کردند، مسلمان واقعی نمی‌دانستند؛ از این‌رو به جرئت می‌توان گفت برخورد نظام سلطه و حکومت پهلوی با امام خمینی و زندانی کردن، شکنجه و تبعید یاران ایشان توسط دژخیمان شاه، ریشه در همین نگاه یاران امام به اسلام داشت، زیرا به باور آنها صرف اعتقاد درونی و ارتباط قلبی و عبادات فردی نشانه‌ مسلمانی و ولایتمداری نیست،

رهبر معظم انقلاب در قبل از انقلاب و در جلسه‌ بیست و سوم سلسله مباحث قرآنی خود در مسجد کرامت مشهد در ۲۴ رمضان۱۳۵۳، نگاه مورد حمایت نظام سلطه و دستگاه ستمشاهی را این‌گونه به چالش می‌کشند و می‌فرمایند:

«کسانی که می‌گویند مأمون عباسی شیعه بود. شیعه یعنی چه؟ شیعه یعنی کسی که بداند حق با امام رضا«ع»است؟ فقط همین؟ اگر این است که مأمون عباسی و نیز هارون‌الرشید، منصور، معاویه، یزید از همه شیعه‌تر بودند، آیا رقبای امیرالمؤمنین«ع» در سقیفه نمی‌دانستند حق با ایشان است؟ همه می‌دانستند، پس شیعه بودند؟ آیا کسانی که با امیرالمؤمنین«ع» درافتادند به ایشان محبت نداشتند؟ داشتند، پس شیعه بودند و ولایت داشتند؟ خیر. ولایت غیر از این حرف‌ها و بالاتر از اینهاست.

هر وقت که ولایت علی بن ابی طالب و ائمه«علیهم‌السلام» را فهمیدیم، باید به خودمان برگردیم و ببینیم که آیا ولایت داریم یا نه؟ اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه«علیهم‌السلام» را به دست بیاوریم.

یک عده خوششان می‌آید سر خودشان کلاه بگذارند و خیال می‌کنند ولایت ائمه«علیهم‌السلام» را دارند. صرفاً به ائمه «علیهم‌السلام» و اعتقاد دارند و خیال می‌کنند ولایت یعنی همین. در حالی که ولایت این نیست  از این بالاتر است.

«… این بابا حاضر نیست از یک مثقال از پولش، از جانش، از حیثیت اجتماعی‌اش، از راحتی‌اش، از آقایی‌اش برای خاطر خدا بگذرد، این ولایت علی بن ابیطالب«ع» دارد؟ ولایت علی بن ابیطالب«ع» را کسی دارد که با پیوندی ناگسستنی؛ هم از لحاظ فکر و اندیشه، هم از لحاظ عمل به علی«ع» پیوسته باشد.» (۲)

رهبری و هدایت‌ امام راحل و مجاهدت مردم و یاران امام، مطالبه‌ مردم را به سوی جریان یافتن دین در همه عرصه‌ها با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سوق داد و برای دستیابی به این هدف مقدس نسلی پا به عرصه گذاشت که از پول، جان و راحتی خود گذشت و در پیوندی ناگسستنی با ولایت، اندیشه را با عمل در هم آمیخت و شهد پیروزی را چشید.

ظهور این نسل و شکل‌گیری نظام مقدس اسلامی، نظام سلطه را سخت نگران کرد؛ از این رو توطئه‌ها یکی پس از دیگری آغاز شدند که از آن میان می‌توان به تحمیل جنگ نابرابر بر ضد مردم اشاره کرد.

در این مقطع امام خمینی که از این نسل به‌عنوان مردمی بهتر از مردم صدر اسلام واقعی یاد کردند؛ خوب می‌دانستند که استمرار باور و یقین این نسل پیشرو به اسلام واقعی، ضامن بقای انقلاب است؛ لذا در اوج روزهای سخت جنگ تحمیلی، بمباران شهرها، بمب‌گذاری‌های جریان نفاق و غوغاسالاری رسانه‌های جمعی نظام سلطه و محاصره اقتصادی، تنها از یک چیز احساس ترس کردند و آن دست برداشتن مردم از تحقق اسلام در متن جامعه و غفلت و سستی  در سپردن این باور به نسل آینده بود. از این رو در آذرماه سال ۱۳۶۲ و در شرایط دشوار حاکم بر کشور به صراحت گفتند:

«… امروز من هیچ ترسی ندارم، ولی ترسم از آن است که مبادا ما مسائل را به صورتی محکم به دسته بعد تحویل ندهیم. ترسم از آن است که مبادا از حرف‌های خارجی‌ها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستی کنیم. ما باید همه چیز را به همان قوتی که امروز دارد تحویل دسته بعد بدهیم و آنها هم کوشش کنند که به همان قوت تحویل دسته بعد دهند. ما باید بنیان را محکم کنیم و به دسته بعد دهیم تا پیش خدا مقصر نباشیم.»(۳)

سرانجام امام خمینی با رضایت قلبی از مردمی فداکار، با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی معبود خود شتافتند و پرچم رهبری این امت به دست خلف صالح ایشان افتاد، با رحلت امام، جریان غرب‌گرا مجدداً بر آن شد تا اسلام را از حوزه اجتماعی و سیاسی به حوزه فردی و خلاصه کردن دین در ایمان قلبی بکشاند، حرکتی که هدف اصلی همه‌ دشمنان اسلام و انقلاب به شمار می‌رفت و رهبری انقلاب از همان آغاز از آن به تهاجم، شبیخون و سپس قتل‌عام فرهنگی یاد کردند.

هدایت‌های پیامبرگونه‌ امام خامنه‌ای همچون امام خمینی پرچم انقلاب را از دست نسلی به دست نسل دیگر رساندند. نسلی که ایمان را با عمل در هم آمیخت و اسلام سکولار و اسلام حداقلی را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت.

امام خامنه‌ای در بیستمین سال انقلاب اسلامی در دیدار با شرکت‌کنندگان در همایش آسیب‌شناسی انقلاب، تدین در کنار ایمان و عمل کردن به فرایض دینی در همه‌ عرصه‌ها را موجب تقویت بنیه‌ انقلاب و راز استمرار حرکت رو به جلوی نظام اسلامی خواندند و فرمودند:

«… وقتی مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم انقلاب ما بعد از بیست سال، آسیب‌های گوناگون انقلابی بزرگ، مثل انقلاب فرانسه، انقلابی پر سر و صدا مثل انقلاب شوروی یا انقلاب به اصطلاح اسلامی، مثل انقلاب الجزایر را نداشته است و این نشان دهنده‌ بنیه‌ این انقلاب است.

من منشأ این بنیه را تدین و ایمان می‌دانم ایمان به معنای تدین و تعبد، نه ایمان به معنای مجرد خود که بگوییم ما آدم باایمانی هستیم، اما در عمل، نه اهل نمازیم، نه اهل تعبد و ذکر، نه اهل توجه به خدا و عمل کردن به فرایض. فقط می‌گوییم باایمانیم! من این ایمان را نمی‌گویم این ایمان، همانی است که قرآن اشاره می‌کند: « قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا »* تسلیم شدیم. این تسلیم شدن است، نه ایمان آوردن. ملت ما ایمان اسلامی داشتند.»(۴)

لبیک‌ به ندای امام راحل در استمرار انقلاب توسط نسل‌ها موجب شد که ده سال بعد و در سی سالگی انقلاب، نسلی پرشورتر و مصمم‌تر با اتکای بر همان باور اسلام ناب پا به عرصه بگذارد. رهبر معظم انقلاب در مهرماه سال ۱۳۸۷ در دیدار با دانشجویان و در تأیید سخنان یکی از دانشجویان مبنی بر ظهور نسلی جدید در انقلاب، آن را بر آمده از اکسیر انقلاب خواندند و فرمودند:

«… دوستی گفتند که نسل جدیدی در حال ظهور است. این کاملاً درست است. البته این، اولین نسلی نیست که دارد در انقلاب خودش را نشان می‌دهد. قبل از شما هم یک نسل، خودش را در انقلاب نشان داد. در واقع متولد شد و دست قدرتمند و انگشت گره‌گشای خودش را به کار انداخت. آن هم نسل انقلاب بود. آن هم پرورش یافته‌ جای دیگر و فضای دیگری نبود. این انقلاب مثل یک کوره‌ گدازنده است. تغییر دهنده‌ شکل و نظم عناصر موجودات است. انقلاب یک چنین حالتی است. مثل آنچه که قدیمی‌ها به آن می‌گفتند اکسیر. کیمیا که مس را به طلا تبدیل می‌کند.

«ممکن است این در ذهن بعضی‌ها افسانه به نظر برسد. افسانه نیست. واقعیت داشته و دارد. انقلاب چنین چیزی است. تغییردهنده و دگرگون‌کننده است، این دگرگون‌سازی فقط در سطح مناسبات اجتماعی نیست، بلکه در درجه اول، در درون انسان‌ها و ذهنیت‌هاست. اولین تغییر در دل‌ها ایجاد می‌شود.

«بنابراین نسل جوانی که وقتی انقلاب شد، پانزده، شانزده ساله، هجده ساله بود، امتحانش را در میدان‌های انقلاب داد. بعد هم در دوران دفاع مقدس با آن فضای عجیب. آن نسل هم متولد انقلاب بود. این نسلی هم که شما می‌گویید دارد ظهور می‌کند، من کاملاً قبول و تصدیق دارم و آن را حس می‌کنم.»(۵)

ظهور این نسل که در مقابل فتنه‌های سیاسی و فرهنگی ایستادگی کرد، سرانجام به بازوی قدرتمند نظام تبدیل شد و در کنار مردم، لبیک‌گویان به رهبری انقلاب فتنه سال ۸۸ را خاموش کرد، اما این پایان مکتب انسان‌ساز انقلاب و اکسیر جاودان اسلام ناب نبود. ظهور نسل شهید حججی‌ها و مدافعان حرم در آستانه ورود انقلاب به دهه‌ چهارم، معادلات نظام سلطه را به هم زد و نقشه دشمن را در نابودی دین و یا منحصر کردن آن به اعتقاد قلبی و احکام فردی نقش بر آب کرد.

امروز در سخت‌ترین فشارهای اقتصادی نظام سلطه و ناجوانمردانه‌ترین جنگ ترکیبی، به‌ویژه در عرصه رسانه‌ای اکسیر انقلاب چهره‌ دیگری از خود نشان داد و تولد دیگری را رقم زد و آن پوشاندن حجاب بر سر دختران کوچک و لباس رزم بر تن کودکان پسر از سوی پدران و مادران در هر شهر و روستای و همآوا شدن مردم با نغمه‌ «سلام فرمانده» است، سرودی که در مضامین خود «ایمان و عمل» را فریاد می‌زند و از انتظاری سبز در صحنه، فعال، پیش‌برنده، ظلم‌ستیز و ولایتمدار سخن به میان می‌آورد.

نسل غیور دهه‌ ۹۰ آن را از نسل‌های گذشته هدیه گرفته است و پیمان می‌بندد که آن را به نسل آینده بسپارد. نسلی که با این حرکت خود دشمنان اسلام و انقلاب در خارج و داخل سخت عصبانی و صد البته ناامید کرده است. نسلی که با به میدان آمدن ثابت کرد اکسیر و کیمیای انقلاب به تعبیر رهبر انقلاب هر مسی را طلا می‌کند تا چه رسد فطرت‌های پاک خداجو و ولایتمدار کودک مسلمان را.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ اول و دوم، ص. ۵۱۲٫
  2. ۲٫طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ اول و دوم، ص. ۵۳۳٫
  3. صحیفه نور، ج. ۱۸، صص. ۱۷۸ و ۱۷۹، ۲۰/۹/۱۳۶۲٫
  4. رهنمودهای اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب، گردآورنده احسان طریق اسلامی،ص.۵۲۶٫
  5. بیانات رهبری انقلاب در دیدار با دانشجویان ۷/۷/۸۷، معارف انقلاب، صص. ۹۳۰ و ۹۳۱٫

*ترجمه: «عرب‌های بادیه‌نشین گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم.» (سوره حجرات، آیه ۱۴)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *