۱٫حضرت روحالله«ره» با بصیرت تاریخی خود متوجه شدند زمانه، زمانهای است که به بهانه حاکمیت قانون در شهرها و در جامعه جدید و به نام اصالت انسان در قالب اومانیسم، شهرها و انسانها در سیطره ولایت قوانین سکولار قرار میگیرند و عملاً بسیاری از ابعاد متعالی آنان که پیامبران متذکرشان بودند، نادیده گرفته میشوند. به این معنا که به جای «ولایت الهی»، امیال انسانها، آن هم در فضای سیطره سرمایهداری بر جامعه و بر انسانها، ولایت پیدا میکنند و این روح «تاریخ جدید» یا «فرهنگ مدرنیته» است که هر روز بیش از روز پیش در جوامع بشری حضور پیدا کرده است.
۲٫با توجه به این امر و خطری که انسان را تهدید میکرد، حضرت امام در قالب «ولایت فقیه» متذکر «ولایت الهی» شدند(۱) و این آموزه اساسی را که مبنای فکری همه فقها بود، به بهترین شکل ممکن در مواجهه با فرهنگ اومانیسم مطرح کردند. فرهنگی که مدعی است تنها چیزهای مطلوب آنهائی هستند که مورد پسند و تصدیق امیال آدمی و چیزی بد است که میل انسانها آن را بد بداند و از آن مهمتر، چیزی «هست» که انسانها بگویند «هست» و چیزی «نیست» که انسانها بگویند «نیست!»(۲)
- ولایت فقیه متذکر «ولایت الهی» است، به این معنا که پروردگار و ربّ و خالق انسانها، ابعاد وجودی و جهت کمالی آنان را میشناسد و میداند و از این جهت پروردگار عالم است که خیر و شر انسانها را بهدرستی تشخیص میدهد تا آنان تحت سیطره هوسهایشان گرفتار انواع هلاکتها نشوند.
بر این مبنا حضرت امام نظامی را پایهگذاری کردند که به یک معنا در مواجهه با جهان مدرن و فرهنگ سکولاریته، شروع تاریخ جدیدی بود و آنچه اهمیت این کار را بهخوبی روشن میکند، ادامه این تاریخ پس از رحلت جانگداز آن مرد الهی است. جریانی تاریخی تحت عنوان «جهان بین دو جهان» در جهان معاصر با «ولایت الهی» و در قالب «ولایت فقیه» ادامه یافت و انقلاب اسلامی از این پس برای مواجهه با جهان سکولار به میدان آمد.
این انقلاب را از این رو «جهان بین دو جهان» نام نهادیم که انقلاب اسلامی از سوئی حرکتی جدید در جهان معاصر است و از سوی دیگر بر ابعاد قدسی انسان تأکید دارد و متذکر «ولایت الهی» پس از رحلت رسول خدا«ص» و حتی با غیبت امام معصوم«عج» است.
اینجاست که جایگاه رهبر معظم انقلاب پس از رحلت حضرت امام میشویم که چگونه متوجه تاریخی شدند که با انقلاب اسلامی طلوع کرد و در آیندهای حاضر است که نه برگشت به گذشته است و نه ادامه آیندهای که جهان معاصر برای خود رقم زده است. با این نحوه حضور رهبر معظم انقلاب در صحنه و تأکید بر ادامه خط حضرت امام، بسیاری از توطئههای دشمنان نقش بر آب شدند و از همین روی، استکبار با این امید که تا حدّی از فشار روحیاش کاسته شود، همواره سعی میکند با انواع ترفندهای تبلیغاتی، کینه عمیق خود نسبت به رهبر معظم انقلاب را رسانهای کند.
- یکی از برکات تاریخ جدیدی که با ولایت فقیه در جهان جدید شکل گرفت، رقم خوردن آیندهای برای نظام اسلامی است که انسانها میتوانند با حضور در آن آینده، از پوچی و بیمعناشدگی زندگی رهایی یابند. با توجه به این امر این پرسش محتوم مطرح میشود که اگر رابطهای بین مسئله داشتن و مسئولیت داشتن هست ـ که هست ـ مسئله ما در این تاریخ چیست و مسئولیت ما کدام است؟ آیا میتوان با ظهور انقلاب اسلامی به افق تازهای ورای غربزدگی کنونی که قرار است سبک زندگی نوینی را برای ما رقم بزند، امیدوار بود؟ چگونه است که در تاریخی که با انقلاب اسلامی رقم خورده است، نه زندگی گذشته قادر به دادن پاسخ به پرسشهای ماست و نه زیست جهان مدرن چنین تواناییای دارد؟ آیا در راستای اتحاد ظاهر و باطن و تحولی در جانها ، تحولی در حال وقوع نیست تا انسان شأن حقیقی خود را باز یابد و سیاستش عین دیانت او شود؟
حضرت امام در این زمینه فرمودند: «والله اسلام تمامش سیاست است.» و نیز: « اگر من هم برگردم، این ملت دیگر برنمیگردد.»
همه چیز حاکی از آن است که آیندهای فراروی ما گشوده شده است که در آن انسان جدیدی در حال تولد است. باید برای عبور از بیاخلاقیهائی که ما را احاطه کردهاند به انسانی فکر کرد که با انقلاب اسلامی ظهور پیدا خواهد کرد و حاج قاسم سلیمانی نماد چنین انسانی است.
رهبر معظم انقلاب با عنایت به آیندهای که حرکت توحیدی ما در مقابلمان گشوده است، فرمودند: «اگر امروز کسی بخواهد مردم را ناامید و احساس بنبست را به مردم القا کند و بخواهد روحیه مردم را بشکند و اراده مسئولین را تضعیف کند، واقعاً هم جفای به مردم و هم جفای به کشور و هم جفای به انقلاب است.»(۳)
- همان گونه نه یزید نتوانست گریبان خود را از دست مولایمان امام حسین«ع» برهاند، جهان استکباری نیز با تمام هزینههایی که میکند، نخواهد توانست گریبان خود را از چنگال انقلاب اسلامی که جهت اصلی آن توحیدی و الهی است،برهاند؛ زیرا انقلاب اسلامی با تکیه بر تذکر حضرت امام در باره انسان این دوران، نخواهد گذاشت مشعل شهادت بر زمین بماند(۴) وگرنه شهید حججیها و شهدای مدافع حرم پدیدار نمیشدند تا شور ایمان انسان حاضر در تاریخ انقلاب اسلامی را استمرار ببخشند.
آیا مردم ما با تشییع پیکر مبارک شهید حججی، بار دیگر شور ایمان را پس از غفلتی که سیاسیون به وجود آوردند، متجلی نکردند؟ عبور از پوچی جهان معاصر و حضور در فضائی سرشار از شور ایمان، بودنی است که انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی همواره در جستجوی آن است، بودنی که «پریروز» حضور قدسی ما را به «پسفردای» عبور از «دیروز» و «امروز» و «فردای» ظلمات مدرنیته پیوند میزند.
بیهوده نیست که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان با دانشجویان در زمینه امید نسبت به آینده فرمودند:
«البته بعضی از نسلهای گذشته شما در این مورد کم آوردند و دچار خطا شدند؛ یعنی آنجایی که نبایستی مأیوس و ناامید بشوند، شدند و این ناامیدی آنها را از میدان خارج کرد. بعضیهایشان بدجوری هم خارج شدند! بعضیها فقط خارج شدند، اما بعضیها علاوه بر خارج شدن از میدان مبارزه انقلابی، با دیگران همصدا هم شدند. پس این توصیه اول من این است که مواظب باشید به افق و به قله پشت نکنید و همیشه به سمت قله و افق روشن حرکت کنید.»(۵)
- چگونه میتوانیم بفهمیم که در این برهه از تاریخ فرقهای از فرق اسلامی نیستیم، بلکه به حضور جهانی خود با هویت دینی میاندیشیم و بر این باوریم که اگر از دریچه چشم عقل غربی به خود نگاهکنیم، خود را در این جهان بهدرستی درک نکردهایم.
فهم جهان و انسان امروز، هنر حضرت امام بود که متوجه شدند انسان امروز میخواهد خودش قانونگذار باشد و حکومت از آن او باشد. در این راستا باید پشتکار رهبر معظم انقلاب را در مطالعه رمانهای جهان غرب درک کرد. برای حضوری آخرالزمانی و سیاستی که باید در این دوران دنبال کنیم، حضور در جهان در عین قدسیبودن، امری حیاتی است.
رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد سال ۹۹ در مورد حضرت امام جمله قابل تأملی را فرمودند:
«یک نمونه دیگر از تحول در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبد در عین نگاه نوگرایانه به مسائل بود. امام یک فقیه و روحانی نوگرا بودند و در عین پایبندی شدید به تعبد، به مسائل نگاه نوگرایانه داشتند.»
منظور از نگاه نوگرایانه همان خرد و سیاستی است که در عین توجه به معادلات جهانی، متوجه تعبد و آینده قدسی بشر آخرالزمانی نیز هست. رهبر معظم انقلاب در راستای ادامه «ولایت الهی» در زمان غیبت امام عصر«عج»، راه حضرت امام را ادامه دادند و این یعنی درک درست زمانه. امری که به لطف الهی توسط مقام معظم رهبری بهدرستی درک شد و آن را بهتمامی پاس داشتند.
- بودن آخرالزمانی چه نوع بودنی است؟ اخلاق مورد نیاز بشر، مجموعهای از دستورالعملهای معین و مدون نیست. تمدن نوین اسلامی با صدور دستورالعمل و بخشنامه وقوع پیدا نمیکند و انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی نیز تابعی از سیاستهای مدون نیست، بلکه باید ندایی از عمق جان اهل نظر و علم، آنان را به فردا فرا بخواند که اگر بتوانند از چشماندازی که فرارویشان گشوده شده است، چشم برندارند، لاجرم به سوی آن حرکت میکنند و خود را در بودنی به وسعت بودن آخرالزمانی انسان خواهند دید.
حضرت امام متذکر این «بودن» بودند و لذا نظر به ظهور حضرت مهدی«عج» داشتند؛ انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور آن حضرت میدانستند و میفرمودند: «إنشاءالله حضرت تشریف بیاورند تا این انقلاب را تقدیمشان کنیم.» امری که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکید دارند و اخیراً در صحبت با دانشجویان فرمودند:
«توصیه من به شما دانشجوها پرهیز از انفعال و ناامیدی است. مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان و دلتان باشید. مواظب باشید دچار انفعال و ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخشهای دیگر جامعه باشید. البته نابسامانیهایی در بخشهای مختلف وجود دارند، اما آیا این نابسامانیها غیرقابل رفع هستند؟ ابداً. مدیران خوبی وجود دارند و انشاءالله میتوانند رفعکنند؛ کما اینکه تا حالا خیلی از کارها انجام شدهاند.»(۶)
- حرف اصلی: با توجه به آنچه عرض شد، آیا نباید انقلاب اسلامی و ایران در راستای حضور امروز ما در تاریخ، مسئله اصلی ما و اصیلترین وجه وجودی ما باشد و آن را در راستای شخصیت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دنبال کنیم؟ آیا سیاستمداری و تفکر اجتماعی در بهترین نحوه بودنش، چنین بودنی نیست؟
رهبر معظم انقلاب در راستای ادامه «ولایت الهی» در عصر غیبت میفرمایند: «تعیینکننده مسیر ملت ایران همین حرکت اصلی است که دارد به سمت جلو حرکت میکند و روزبهروز هم پیشتر خواهد رفت. این راه را اولیای خدا باز کردند و امام باز کردند. امام به معنای واقعی کلمه یک عبد صالح و یک ولی بودند. امام مؤمن در راه خدا بودن و همه حقایق حوزه دین برای دل این مرد واضح و روشن بودند. ایشان به این راه و حرکت دل سپرده بود و پیش میرفت. این راه همین جوری پیش خواهد رفت. إنشاءالله جوانها نقش خودشان را بیابند، نوجوانها انشاءالله خودشان را آماده کنند، پدرها و مادرها، جوانها و نوجوانها را إنشاءالله برای آینده آماده کنند و همه، خودشان را در صراط مستقیم ثابتقدم بدارند.»(۷)
و این گونه بود که پس از رحلت حضرت امام، «ولایت الهی» در قالب «ولایت فقیه» با حضور حضرت آیتالله خامنهای ادامه یافت تا امداد الهی و حضور در آیندهای مشحون از یک زندگی توحیدی به منصه ظهور برسد.
پینوشتها:
۱٫قرآن میفرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/۲۵۷) و بدین لحاظ ولایت الهی دائمی است، بر عکس نبوت که با رحلت پیامبر خدا«ص» ختم شد. ولایت الهی در جمال اولیای معصوم«ع» پس از رحلت پیامبر«ص» همچنان ادامه یافت و در غیبت امام معصوم«عج» نیز تحت عنوان «ولایت فقیه» برای اصلاح امور انسانها در میدان است.
۲٫این نگاه مشهور است به نگاه نومینالیسم که معتقد است موجودات ذات ندارند. تعریفهایی هم که از موجودات دارند به گوهر موجودات باز نمیگردد، بلکه برداشتهایی هستند که خود انسانها آنها در مورد چیزها و امور مطرح کردهاند.
- ۲۳/۱/۱۴۰۰
۴٫حضرت امام خمینی پس از قبول قطعنامه در پیام خود فرمودند: «خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. »
- ۶/۲/۱۴۰۱
- همان
۷٫ ۱۹/۱/۱۳۹۸