«نظم» و «برنامه‌ریزی» لازمۀ استفاده بهینه از زندگی؛ گام‌های موفقیت در زندگی مشترک

اشاره: در شماره‌های گذشته نوزده گام از مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» تقدیم شما خوانندگان گرامی گردید. در ادامه‌ی این مبحث و در «گام بیستم» به اهمیت نظم و برنامه‌ریزی در زندگی میپردازیم.

اگر وقت را طلا بدانی، مثل خاک با آن معامله نمی‌کنی

عمر و زندگی، فرصتی است که تنها یک‌بار به هر کسی داده می‌شود. این فرصت، خیلی زود تمام می‌شود و تنها کسی پیروز خواهد شد که از این فرصت، نهایت استفاده را کرده باشد.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «فرصت همچون ابر می‌گذرد. پس فرصت‌های خوب را غنیمت بدانید»(۱)

کسانی که از فرصت‌های زندگی استفاده‌ی بهینه نمی‌کنند، از زندگی خسته می‌شوند و حتی ممکن است دچار افسردگی و احساس پوچی شوند.

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «از بین بردن فرصت، مایه‌ی اندوه است.»(۲) و در در روایت دیگری فرمود: «عمر تو همان وقت تو است که در آنی…همانا وقت‌های تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری(۳)

آینده، قابل پیش‌بینی نیست. باید از همین زمانی که در اختیار داریم، نهایت استفاده را ببریم. اگر چنین نکنیم، به معنای حقیقی کلمه، زیان کرده‌ایم.

رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز، غنیمت بدان: جوانی را قبل از پیری، تن‌درستی را قبل از بیماری، بی‌نیازی را قبل از فقر، فراغت را قبل از مشغول شدن، و زندگی را قبل از مرگ. ای ابوذر! از موکول کردن کارها به فردا پرهیز کن؛ چرا که تو برای امروزی، نه برای پس از امروز. اگر فردا هم بودی که مانند امروز، عمل می‌کنی؛ اما اگر فردا زنده نبودی، به جهت کوتاهی امروز، پشیمان نخواهی شد. ای ابوذر! چه بسیار کسانی که به استقبال یک روز رفتند؛ امّا آن را به انتها نرساندند و چه بسیار کسانی که منتظر فردا بودند و به آن نرسیدند» (۴)

امام حسین(ع) فرمود: «زیان‌کار، کسی است که در لحظه لحظه‌ی عمر خود زیان می‌کند.»(۵)

یکی از اصول اساسی برای موفقیت در زندگی مشترک و استفاده‌ی بهینه از عمر، برنامه‌ریزی است. انسان، بدون برنامه‌ریزی نمی‌تواند به تمام آنچه در زندگی بر عهده دارد، عمل کند. فقدان برنامه‌ریزی، یعنی صرف وقت بسیار و بازدهی کم. برنامه‌ریزی، لازمه‌ی نظم در زندگی است؛ نظمی که یکی از اصلی‌ترین سفارش‌های دینی است.

امیرمؤمنان علی(ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم مرادی ملعون، وصیت‌نامه‌ای را خطاب به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نوشتند که در بخشی از آن، آمده است: «شما و همه‌ی فرزندان و کسانم و هر کسی را که نوشته‌ام به او می‌رسد به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش می‌کنم.»(۶)

اگر فردایت مثل امروز باشد، نام دیروز بر آن بِه تا فردا.

اگر فردا پلّه‌ای برای صعود نداری، نخواب تا آن پلّه را بیابی.

«دیروز، مثل امروز؛ امروز، مثل فردا»؛ یعنی ماندن در دیروز. پس می‌شود زمان بتازد و من بمانم.

زمان، بی‌رحم‌ترین رقیب است. نگاه نمی‌کند که بند کفشت باز شده، خواب مانده‌ای، خسته‌ای، بی‌حالی، غفلت، تسخیرت کرده، پایت شکسته، مصیبت دیده‌ای، دوستی مشغولت کرده، تنبل شده‌ای، منظره‌ای زیبا محوت نموده یا عاشق شده‌ای. نمی‌دانم. هر چه که هستی و هر چه که شده‌ای، زمان، لحظه‌ای برایت نمی‌ایستد. تا به حال برای هیچ کسی نایستاده و عجب از کسانی که از این زمان، توقّع بازگشت آن را دارند. تو بگو، زمانی که مکثی در حد یک لحظه را هم بر نمی‌تابد، چگونه باز می‌گردد و تو را در می‌یابد؟ زمان، رفتنی است و این، من و تو و ماییم که باید خودمان را به او برسانیم.

از زمان جلو هم می‌شود افتاد؛ امّا سبقت، پیشکشمان. از او عقب نیفتیم!

نکات لازم در برنامه‎ریزی موفق

برای برنامه‌ریزی موفّق، به نکات زیر توجه کنید:

الف) هدف زندگی

اوّلین گامی که در گام‏های موفقیت در زندگی مشترک مطرح شد، هدف زندگی بود. بدون تعیین هدف و پای‌بندی به آن، نمی‏توان برنامه‌ی موفقی ریخت. شما برای این که بتوانید برنامه بریزید، به این پرسش باید پاسخ دهید که برنامه‏ریزی برای چه؟ با برنامه‏ریزی به کجا می‏خواهید برسید؟ هدف زندگی است که مشخص می‏کند شما در طول شبانه‌روز، چه کارهایی باید انجام دهید.

وقتی مادری می‏گوید بچه‏داری اجازه نمی‏دهد من برای رسیدن به علاقه‏های خودم برنامه بریزم، از او باید پرسید: آیا تربیت فرزند در مسیر رسیدن به هدف زندگی تو هست یا نه؟ وقتی مادری تربیت فرزند را در مسیر رسیدن به هدف زندگی خویش نبیند، همیشه مانعی را بر سر راه خود می‏بیند که همان، فرزند است. یا پدری که می‏گوید مشغولیت من به کار، اجازه نمی‏دهد برای رسیدن به علاقه‏های خودم برنامه‏ریزی کنم، باید از او پرسید: مگر همین به دنبال کسب حلال رفتن، در مسیر اهداف تو نیست؟ کسی که روزی شش ساعت تلویزیون تماشا می‏کند، باید بگوید این شش ساعت – که یک چهارم طول شبانه‌روز اوست -، چه نقشی در رسیدن او به هدفش دارد؟ هدف‌های شعاری هم نمی‌توانند نقش ویژه‌ای در برنامه‌ی زندگی ما ایفا کنند. باید هدف‌، تبدیل به دغدغه‌ی ما شود تا مدیریت برنامه‌های زندگی‌مان را به دست بگیرد.

دغدغه‌های کوچک، فضای زندگی‌ات را کوچک می‌کند. به این دغدغه‌ها اجازه نده زندگی‌ات را به سلّولی تنگ و تاریک و نمور، تبدیل کند. خودت خسته می‌شوی.

وقتی به جایی که هستی راضی باشی، انگیزه‌ای برای گام برداشتن نخواهی داشت. وقتی مقصدت بلند بالا نباشد، انگیزه‌ی به سرعت گام برداشتن را از دست خواهی داد؛ اما وقتی که به قله‌ای مرتفع به نام خدا بیندیشی، لحظه‌ها به اندازه‌ی یک عمر برایت ارزشمند خواهند شد. آن وقت است که سستی از فرهنگ زندگی‌ات حذف خواهد شد.

اگر خواستی بزرگی شخصیت خود را بسنجی، ببین دغدغه‌های تو چه نسبتی با خدا دارد؟ چه چیزهایی ناراحتت می‌کند و از چه چیزهایی شاد می‌شوی؟

انسان باید بزرگ باشد تا دغدغه‌های بزرگ داشته باشد یا این که دغدغه‌های بزرگ است که انسان را بزرگ می‌کند؟ نمی‌دانم؛ امّا همین قدر می‌دانم که بدون دغدغه‌های بزرگ، زندگی، مرگ تدریجی است.

من نمی‌دانم انسان باید بزرگ باشد تا دغدغه‌های بزرگ داشته باشد یا این که دغدغه‌های بزرگ است که انسان را بزرگ می‌کند؛ اما می‌دانم که دغدغه‌های کوچک، انسان بزرگ را هم کوچک می‌کند، چه رسد به ما انسان‌های کوچک.

دغدغه‌های اکنون‌زده، تو را به امروزت گِره می‌زند و چشم دیدن ابدیّت را از تو می‌گیرد.

دغدغه‌ها وقتی رنگ ابدیّت گرفت، دنیا، پل عبور می‌شود؛ امّا دغدغه‌های اکنون‌زده، دنیا را ایستگاه آخر زندگی نشان می‌دهد.

دغدغه‌های کوچک، انسانیت تو را آب می‌کند و دغدغه‌های بزرگ، به انسانیت تو آب می‌دهد.

اگر دغدغه‌هایت بزرگ شد، دیگر دغدغه‌های کوچک، ماتم زندگی‌ات نخواهد شد؛ بلکه با لبخندی رضایت‌آمیز، از دغدغه‌های کوچکت، نردبانی برای رسیدن به ابدیت خواهی ساخت.

دغدغه‌هایت را با هم جمع بزن و بر لحظه‌هایی که یقین داری از عمرت باقی‌مانده، تقسیم کن. اگر درست محاسبه کرده باشی، نتیجه‌اش جالب خواهد بود. حالا ببین چه چیزی ارزش آن را دارد که در فهرست دغدغه‌هایت باشد؟

تمام دغدغه‌هایت را با هم جمع بزن و بر لحظه‌هایی که پشت سر گذاشته‌ای، تقسیم کن. نتیجه هر چه باشد، میزان بزرگی شخصیّت تو را نشان می‌دهد. یادت باشد که هر چه صورت کسر، کوچک‌تر باشد، نتیجه‌ی تقسیم، کوچک‌تر خواهد بود.

دغدغه‌هایی که مدیریت رفتار و گفتار تو را به دست نمی‌گیرند، شعارهایی هستند که بیشتر به درد ژست گرفتن می‌خورند تا دل خوش کردن.

ب) اولویت‌بندی

کارهای بسیاری هست که من و شما دوست داریم انجام دهیم؛ اما اگر بخواهیم در مدت کوتاهی به همه‌ی آنها برسیم، به هیچ کدام نخواهیم رسید. پس باید حتماً در تنظیم برنامه، اولویّت‏ها را در نظر بگیریم. اولویّت‏ها را هم باید با توجه به اهدافی که در زندگی به دنبال آن هستیم، تعیین نماییم.

این جاست که دوباره نقش تعیین هدف در زندگی، خود را نشان می‏دهد. یکی از اصلی‏ترین مشکلات ما در اصل برنامه‏ریزی و الزام کردن آن بر خود، همین مسئله‌ی هدف در زندگی است که در نکتۀ اول، مطرح شد. اگر کسی در زندگی هدفی برای خود تعیین کرد و دغدغه‌ی خود را رسیدن به آن هدف قرار داد، اولاً برنامه‌ی خود را متناسب با هدف تنظیم می‏کند. پس به خودی خود، اولویت‏ها، معنای حقیقی خود را می‏یابند. ثانیاً از آن جایی که رسیدن به هدف را در گرو اجرای برنامه می‏بیند، انگیزه‌ی کافی برای عمل کردن به آن را می‏یابد.

ج) پرهیز از عجله

برای این که برنامه‏ریزی به حد مطلوب برسد، نباید عجله کرد. در هفته‏های نخست، اگر معدل ما میان ده تا

پانزده باشد، خیلی امیدوار کننده است. کسی که مدت‏ها بدون برنامه زندگی کرده، تا رسیدن به زندگی با برنامه، راه کوتاهی در پیش ندارد. کسانی که برای رسیدن به مقصد عجله می‏‏کنند، در روزهای اوّل، وقتی می‏بینند که نمی‏توانند به طور کامل برنامه‌ی خود را اجرا کنند، خیلی زود خسته می‏شوند.

د) برنامه‏ریزی واقع بینانه

بسیاری از برنامه‏ریزی‏های ما با واقعیت و شرایط زندگی‏مان تطابق ندارند؛ یعنی از همان ابتدا که روی کاغذ می‏آیند، معلوم است که قابل اجرا نیستند. شرایط روحی و روانی و هم چنین شرایط زندگی ما باید در برنامه‏ریزی در نظر گرفته شود. کسی که از نظر روانی انسان کم‏حوصله‏ای است و با ده دقیقه مطالعه، خیلی زود خسته می‏شود، نباید در طول روز، برنامۀ مطالعاتی سه ساعته بریزد. اگر شغل کسی به گونه‏ای است که وقتی بعدازظهر به خانه می‏آید، خسته است و نیاز به استراحت دارد، نباید برای بعد از ظهر، برنامه‏ای بگذارد که نیازمند به آرامش روحی است.

هـ) فشردگی برنامه، آری یا خیر؟

برنامه‏های فشرده، معمولاً محکوم به شکست است. برخی برنامه‏هاشان را پشت سرِ هم و بدون فاصله تنظیم می‌کنند. به همین دلیل، وقتی یکی از برنامه‏ها به هم می‌ریزد، روی تمام برنامه‏ها اثر می‏گذارد. مثلاً کسی در برنامه‏اش می‏نویسد: «ساعت ۷ تا ۸  کار الف»، «ساعت ۸ تا ۹ کار ب»، «ساعت ۹ تا ۱۰ کار ج» و همین طور تا شب. اگر کار اول با تأخیر انجام بگیرد تا پایان برنامه، همه‌ی کارها با تأخیر، انجام می‏گیرد تا جایی که دیگر برنامه‏های پایانی انجام نمی‏شود. پس بهتر است در میان برنامه‏ها، فُرجه‏ای بگذاریم. مثلاً «ساعت ۷ تا ۷:۵۰ کار الف»، «ساعت ۸ تا ۸:۵۰ کار ب» و… .

در هفته‏های اول به جهت این که هنوز در برنامه‏ریزی مهارت لازم را پیدا نکرده‏اید، بهتر است وقتی را در برنامه‌ی خود خالی بگذارید تا برنامه‏های انجام نگرفته یا ناقص را در آن انجام دهید. در این صورت، دیگر نباید وقتی یک برنامه با تأخیر انجام شد، وقت برنامۀ دیگر را برای انجام دادن آن کار، اشغال کرد.

و) توجه به استراحت و نیازهای تفریحی

ما برای اجرای برنامه، نیازمند نشاط هستیم، حتماً در طول روز باید وقتی را برای استراحت‏های میان برنامه تعیین کنیم. وجود برنامه‏های تفریحی در طول هفته هم نقش بسزایی در ایجاد نشاط در روحیه‌ی انسان دارد. گاهی ما برای استفاده‌ی بهینه از وقتمان، فراموش می‏کنیم که روح‌مان نیاز به استراحت دارد. به همین دلیل هم بدون وقفه کار می‏کنیم. زمانی می‏رسد که روحمان کسل شده و دیگر حوصله‌ی انجام دادن بسیاری از کارهای برنامه‏ریزی شده را نخواهیم داشت.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «کار کمی که مداوم باشد، از کار بسیار ملال‌آور، امیدبخش‌تر است.»(۷)

ز) برنامه‏ریزی روزانه، نه هفتگی و نه ماهیانه

یکی از دلایل اصلی شکست در برنامه‏ریزی‏ها، تنظیم برنامه‏های طولانی است. مثلاً به یک‌باره برنامه‌ی یک هفته یا یک ماه خود را تنظیم می‏کنیم. از آن‌جا که در زندگی عوامل بسیاری وجود دارد که قابل پیش‌بینی نیست، به همین دلیل، بهتر است برنامه‌ی هر روز را شب قبل، تنظیم کنیم؛ چرا که بسیاری از کارهای هر روز ما، شب پیش از آن، معلوم است؛ یعنی می‏دانیم که فردا چه کارهای از پیش تعیین شده‏ای داریم. البتّه احتمال پیش آمدن کارهایی که حتی شب قبل هم قابل پیش‌بینی نباشد، باز هم هست؛ اما به قدری نیست که بتوان گفت همیشگی است.

ح) برنامه‏ریزی مکتوب

برنامه‏ریزی‏های ذهنی، تزلزل بیشتری دارند. وقتی برنامه‏ریزی مکتوب باشد، در مقام اجرا و قضاوت، کار ما راحت‏تر می‏شود. برنامه‏ریزی مکتوب را به صورتی که گفته می‌شود، انجام دهید. در یک برگه، جدولی را بکشید که سه خانه‌ی عمودی داشته باشد. در ردیف اوّل عمودی، ساعت انجام دادن کار، در ردیف دوم، خودِ کار و در ردیف سوم، قضاوت خود را در باره‌ی انجام گرفتن آن کار بنویسید. مثلاً در ردیف اول می‏نویسید: «۷ تا  ۸»، در ردیف دوم می‏نویسید: «مطالعه» و پس از ذکر ساعت هم قضاوت خود را درباره‌ی آن می‏نویسید. اگر این ساعت را به صورت کامل مطالعه کرده بودید، یک نمره بیست بگذارید. اگر اصلاً مطالعه نکردید صفر و اگر هم ناقص مطالعه کرده‏ بودید به اندازه‌ی نقصی که داشتید، از بیست، کم کنید. مثلاً اگر نیم ساعت مطالعه کرده بودید، به خودتان دَه بدهید. وقتی برنامه را اصلاً انجام نداده‌اید یا این که ناقص انجام دادید، دلیلش را هم بنویسید. مثلاً بنویسید: «تنبلی» یا «خواب ماندن» یا «صحبت با رفیق» و… .

نمره‌ی هر روز را هم با محاسبه‌ی میانگین نمره‏های خود، در پایان برنامه بنویسید.

حالا برنامه‌ی روز بعد را با توجه به برنامه‌ی امروز بنویسید. یعنی ببینید چه عواملی را در برنامه‏ریزی در نظر نگرفته‏اید که موجب شده نمره‌ی برنامه‏ریزی شما کم شود. در برنامه‌ی فردا، آن عوامل را در نظر بگیرید. مثلاً اگر خواب آلودگی، دلیل اجرا نشدن برنامه بوده، در برنامه‌ی فردا، وقت مناسب‏تری را برای خواب خود در نظر بگیرید. اگر هم عواملی که به برنامه‏تان لطمه زده، از اموری است که عیب شما محسوب می‏شود، تلاش کنید خودتان را اصلاح کنید. مثلاً اگر تماشای تلویزیون، آن هم خارج از برنامه‌ی پیش‏بینی شده، برنامه‌ی شما را به هم ریخته، فردا تلاش کنید که کمتر تلویزیون تماشا کنید.

برای هر هفته با تعیین معدل نمره‌ی روزهای آن، امتیازی را تعیین کنید. برنامه‌ی هفته‌ی بعد را با توجه به برنامه‌ی هفته‌ی قبل بنویسید.

 

ساعت ۵ _ ۲۰:۵ ۳۰:۵ _ ۶ ۱۰:۶ _ ۳۰:۶ ۴۰:۶ _ ۳۰:۷
کار بیدار شدن و نماز صبح نرمش صبحگاهی صبحانه مطالعه
قضاوت شکر خدا ۲۰ خوابیدم، صفر خواب ماندم، صفر دیر بیدار شدم،  ۱۰

 

ط) گردنه‏های برنامه

ما اگر بتوانیم برنامه‌ی پنج مسئله را در زندگی خود تنظیم کنیم، می‏توانیم برنامه‏ریزی منسجمی را در طول روز داشته باشیم:

  1. خواب

ساعت خواب و بیداری، دو طرف یک برنامه است؛ یعنی اولین برنامه‏ای که باید در برنامه‌ی مکتوب شما بیاید، ساعت بیداری و آخرین کار هم ساعت خواب است. تنظیم خوب ساعت خواب و بیداری، یکی از اصلی‏ترین عوامل برنامه‌ی موفق است؛ چرا که خواب خوب، خود یکی از عوامل نشاط‌بخشی در طول روز است. اگر شما خوب نخوابید، در طول روز، کسل خواهید بود. این کسالت، یکی از موانع اصلی اجرای برنامه است. در تنظیم خواب، همین قدر بدانید که مهم زیاد خوابیدن نیست. آنچه اهمیت دارد، تنظیم خوب ساعات خواب است. کسی که بیشترین میزان خوابش در نیمه‌ی دوم شب است و بعد از نماز صبح هم می‏خوابد، بهره‌ی کمتری از خواب می‏برد. کسی هم که قسمت قابل توجهی از ساعات خوابش در نیمه‌ی اول شب است، بازدهی خوابش بسیار بالا می‏رود. پس بهتر است ساعت خوابتان را به گونه‏ای تنظیم کنید که در نیمه‌ی اول شب بخوابید و پس از نماز صبح هم نخوابید.

  1. غذا

ساعات غذا، نوع غذا و میزان غذا هم نقش مؤثّری در برنامه‏ریزی دارد. وقتی ما آخرِ شب، غذای چرب را به میزان زیاد می‏خوریم، خواب سنگینی در انتظارمان خواهد بود.

  1. رسانه

یکی از آفات برنامه‏ریزی، نداشتن برنامه‌ی عاقلانه برای تماشای رسانه است. ما باید برای تماشای تلویزیون، عاقلانه‏ برنامه بریزیم. متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها، افسار گسیخته تلویزیون تماشا می‏کنند. وجود برنامه‏های متعدد و شبکه‏های گوناگون، دلیل این نیست که ما پای همه‌ی برنامه‏ها بنشینیم. آیا ما وقتی به پایانه‌ی مسافربری می‏رویم و می‏بینیم که تابلوهای متعددی از نام شهرهای مختلف، در پیشخوان شرکت‏های مسافربری نصب شده: شیراز، اصفهان، اراک، خرم آباد، مشهد و… آیا بلیت همه‌ی این شهرها را تهیه می‏کنیم؟ آیا نام این شهرها در تابلوها دلیلی برای تهیه‌ی بلیت همه‌ی آنها می‏شود؟ یا این که ما باید انتخاب کنیم؟

وقتی در بسیاری از خانواده‏ها، شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون، محور برنامه‏ریزی شد، دیگر نباید امیدی به داشتن یک برنامه‌ی موفّق داشت که در حال حاضر از آفات برنامه است. بسیاری از ما وقتی پای شبکه‌های اجتماعی و تلوزیون می‏نشینیم، زمان از دستمان خارج شده و فراموش می‏کنیم که باید به کارهای دیگری هم رسید. متأسفانه برخی از ما در اینترنت هم قدرت انتخاب نداریم. وقتی وارد اینترنت می‏شویم، مدیریت از دستمان خارج می‏شود. هر کسی در این فضای مجازی جذّابیتی تولید کرده باشد که نظر ما را به خود جلب کند، در صید کردن ما موفّق خواهد بود. همین برنامه نداشتن هم موجب می‏شود که خدای ناکرده، انسان، دچار انحراف در این فضا شود. در کار با اینترنت و شبکه‎های اجتماعی هم باید برنامه داشت وگرنه نمی‎شود کارهایی را که در طول شبانه‎روز برای خودمان تعریف کرده‎ایم،‌ به خوبی انجام دهیم. رسانه‎ای که مدیریت نمی‎شود یکی از وقت‎سوز‎ترین ابزار در زندگی است.

  1. نماز

یکی از نقطه‏های قوّت مسلمانان، نماز است. ما اگر به نماز اول وقت مقیّد باشیم و کارهای خود را بر اساس وقت نماز تنظیم کنیم، برنامه‌ی روزمرّه‏مان نظم ویژه‏ای خواهد یافت.

  1. روابط عمومی

یکی از کارهای مهم و در عین حال سخت برنامه‏ریزی، رابطه‌ی ما با دیگران است. مقصود ما از داشتن رابطه هم فقط رابطه‌ی دیداری نیست؛ بلکه انواع رابطه‏هاست که در دنیای مدرن امروزی تنوّع هم یافته؛ مثل تلفن، پیامک و ایمیل. اگر کمی دقت کنید، خواهید دید که نداشتن برنامه در ارتباط با دیگران، تا چه اندازه برنامه‌ی ما را به هم می‏ریزد. وقتی پای تلفن می‏نشینیم، دیگر فراموش می‏کنیم که صحبت کردن هم باید حدّی داشته باشد. وقتی حرف‏هایمان را تمام می‏کنیم که وقت یک کار اجباری، مثل رفتن به اداره یا زمان پخش یک سریال مورد علاقه‏مان رسیده باشد.

نوع و میزان رابطه‌ی دیگران با ما به مقدار بسیار، بستگی به حدّ و حدودی است که ما برای آن‏ها مشخص می‏کنیم. وقتی ما در زندگی برنامه داشته، به برنامه‏مان هم پای‌بند باشیم، دیگران هم با ما همچون انسانی برنامه‏دار برخورد می‏کنند.

مثلاً وقتی که به خانه‌ی فامیل می‏رویم و سرِ شب بلند می‏شویم و در مقابل اصرار دیگران هم کوتاه نمی‌آییم و می‏گوییم: «ساعت خواب ما، نُه شب است و باید به خانه برسیم»، اطرافیانمان، متوجه خواهند شد که ما برای خوابمان برنامه‌ی مشخصی داریم. اینها وقتی به خانه‌ی شما بیایند، به این راحتی تا نیمه‌ی شب، مهمانی‏شان را طول نمی‏دهند؛ چرا که می‏دانند ساعت خواب شما، مشخّص است.

ما اگر بتوانیم پنج گردنه فوق را به خوبی مدیریتِ زمانی کنیم، بسیاری از معضلات برنامه‏ریزی ما حل می‏شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. نهج البلاغه، حکمت ۲۱
  2. همان، حکمت ۱۱۸
  3. غرر الحکم، ۳۲۳۱ و ۳۶۴۲
  4.  بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵٫
  5. الأمالی، مفید، ص۱۸۳٫
  6. نهج البلا‌غه، نامه‌ی ۴۷
  7. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *