استدراج

قرآن و سنن الهي در اجتماع بشر

آيت الله محمدي گيلاني

قسمت سوم

*دين حنيف رابطه ي ارگانيکي با مجموعه هستي دارد *اخلال به
آن سوء اثر در کل نظام کون مي گذارد *و سازمان دفاعي ملکوت آسيب زدائي مي کند و
گرنه شکاف عميق بين عقل و احساسات مي اندازد *چنان که سازمان دفاعي بدن ما آسيب
زدائي مي کند *اشکال عويص به اين که در مباحث فلسفه اعلي ثابت شده که علت از معلول
منفعل نمي شود * و بنابراين چگونه ممکن است معاصي و ستمکاريهاي عالم طبيعت در
ملکوت اعلي تاثير کند و موجب نزول بلاها و بأساء و ضراء شود *و اشکال در تاثير دعاء
در استجابت از اين قبيل است؟

 

باري آفرينش با همه ي گستردگي فوق التوصيف، براساس قسط و
عبوديت خداوند متعال بنيان گزاري شده، و غرض نهائي از آفرينش جن و انس همانا پرستش
آفريننده عزوجل و قيام مردم به قسط مي باشد و براي تببين اين مقصد و هدف پيامبران
عظام عليهم السلام را با کتاب و شريعت گسيل داشت که حدود سعادت و نيک بختي را براي
مردمان روشن سازند و مقررات سلوک راه استکمال و عبوديت را ابلاغ کنند.

و بنابراين، مقررات و قواعد اعتقادي و عملي، با مجموعه ي
نظام جاري در جهان عظيم مرتبط و متشابک است بدانگونه که اجزاء عينيه کون و وجود با
هم مرتبطند و مادامي که ارتباط اجزاء عينيه دست خوش فساد نگرديده نظام کون و هستي،
مستقيم الحال و گرنه دچار اختلال و انحراف مي گردد، بدينسان مقررات ديني و قواعد
ايماني چنان چه دست خوش فساد و اختلال شود و ظلم و معصيت در جامعه شيوع يابد، و مردمان
از زي عبوديت خارج شوند، اختلال در مجموعه ي نظام کون پديد مي آيد، و الزاما حساب
تدافع در طبيعت نظام، براي علاج و اصلاح تحريک مي شود، و بأساء و ضراء به سراغشان
مي آيد، باشد که به حالت صلاح و استقامت برگردند، و در صورت علاج و اصلاح ناپذيري،
شکاف عميق بين عقل و احساسشان پديد خواهد آمد که از اين شکاف ممتنع الأتصال به
«حيلوله» در قرآن تعبير شده و عليٰحده در آينده نزديک مورد بحث قرار مي گيرد.

 

نمونه اي کوچک از سازمان تدافعي

بقاء حيات طبيعي فردي ما مرهون سازمان دفاعي بدن ما است،
اگر سازمان دفاعي بدن ما نمي بود در طول سالهائي که بر عمر بشر گذشته و صدها تحول
و فاجعه ها و بيماريها در کره ي زمين پديد آمده باقي نمي مانديم و امروز هم
ميليونها جانوران گرسنه و هولناک پيرمون ما هستند که قصد خوردن ما را دارند، وقتي
ما مبتلا به سل يا وبا يا طاعون يا جذام مي شويم بدين سبب است که اين جانوران
گرسنه به ما حمله ور شده اند و در صدد خوردن ما هستند، اينکه با چنين دشمنان
خطرناکه دائما براي سازمان دفاعي بدن ما است که يک قسمت عمده از سازمان دفاعي بدن
ما بر عهده ي گلبولهاي سفيد بدن ما است که گفته شده: شماره ي آنها بيست و شش هزار
ميليون مي باشد، و اين ماموران دفاعي قابل تحسين و تقدير لحظه اي از وظيفه ي خود
غافل نيستند.

و به طوري که نوشته اند: سازمان دفاعي بدن، طوري هوشيار و
آماده است که با اينکه ما از آغاز کودکي تا انجام زندگي همواره خطا مي کنيم و راه
را براي حمله اين دشمنان به بدن خودمان مي گشائيم، هوشياري و آمادگي اين سازمان
حمله هاي آنها را در اسرع وقت خنثي و بي اثر مي کند، و شگفت انگيز آن که گلبول
سفيد وقتي که به ميکروب مي رسد با سرعتي بسيار زياد که تا امروز وسيله ي سنجش آن
سرعت فراهم نگرديده ميکروب را در بر مي گيرد در صورتي که امروز علم توانسته است
حتي يک ميليارديم ثانيه را اندازه بگيرد، و بديهي است که حواس ما قادر به ادراک آن
مدت کوتاه نيست، با اينکه دانشمندان بشر توانسته اند، در مورد اندازه گيري زمان،
تا اين اندازه پيشرفت نمايند اما نتوانسته اند، سرعتي را که ماموران سازمان دفاعي
بدن ما يعني گلبولهاي سفيد، براي در برگرفتن ميکروب و اعدام آن به کار مي برند،
اندازه بگيرند، و ميکروب نيز با همان سرعت در صدد بر مي آيد که خود را از محاصره
شدن نجات دهد.

بدن ما يک شهر بزرگ است با يک هزار ميليون کيلومتر
خيابانها و جاده ها که در جهان، شهري وجود ندارد، بزرگتر از بدن ما باشد، و مزيت
اين شهر علاوه بر عظمت بهت انگيزش نسبت به شهرهاي ديگر اين است که شهرهاي ديگر
ثابت مي باشد و اين شهر متحرک است و در آن ميلياردها نفوس زندگي مي کنند، و همه در
همه ي عمر چه در ساعات بيداري و چه در ساعات خواب ما، مشغول کار هستند، و هر دسته
از کارگران بدن ما در يک کار تخصص دارند و اين شهر عظيم داراي دستگاههاي تهويه و
مراکز خطوط ارتباط عجيبي است که هنوز تمام راز آنها مکشوف نگرديده است و در اين
شهر بزرگ، کارخانه هاي عظيم و سوپر مارکت هاي وسيع وجود دارد و در آن کارخانه ها
مواد اوليه، به محصولات ديگر مبدل مي شود، و سيستم فاضل آب اين شهر عظيم بسيار
قابل توجه است، ميلياردها نفوق اين شهر روز به روز، غذاي خود را دريافت مي کنند و
زباله ميلياردها نفوس شهر، روز به روز به طور اتوماتيک جمع آوري مي شود و به خارج
منتقل مي گردد و هم چنان که هزارها نظام خيره کننده ديگر… ولي اگر تجاوز و
تبهکاري در اين شهر عظيم رخنه کند، و سازمان دفاعي از اصلاح و علاج ناتوان شود،
نابودي و مرگ آن حتمي است.

اين نمونه گرچه في نفسه بسيار بزرگ ولي بالقياس به مجموعه
ي آفرينش بسيار در بسيار کوچک است، و مجموعه ي آفرينش متشابک الاجزاء و متصل
الاطراف، و مشترک الوظائف، تو گوئي بدني است واحد، النهايه عظيم تر وفوق التوصيف،
و الزاما اختلال و انحراف هر عضوي، در مجموعه و کل، اثر مي گذارد، و دين حنيف،
يعني همن مقررات عملي و اصول اعتقادي، رابطه ارگانيکي، و خويشاوندي عضوي با اين کل
و مجموعه دارد، و طبعا اخلال در آن و انعزالش از حاکميت، در مجموعه و کل نظام کون
و هستي سوءاثر مي گذارد، و بالضروره سازمان دفاعي اين پيکر عظيم با سرعتي غير
زماني به مقاومت و محافظت بر مي خيزد، باشد که اعتدال مزاج را به مجموعه و کل
برگرداند تا استقامت احوال خويش را باز يابد و گرنه، آخرين وسيله ي علاج: «اَلْکَيّ»
را به کار مي گيرد و به بأساء و ضراء و جنگ و فقر و ديگر شدائد مأخوذشان مي کند، و
چنان چه اين معالجات مقرون به نجاح نگرديد، شکاف عميق اِنْدِمٰالْ ناپذير بين عقل
و احساس امت خودکامه، پديد مي آيد، و مکر و نيرنگ الهي بر آنان مستولي مي شود.

و حاصل جمع اين مقال، چنين مي شود: که آفرينش بر بنياد و
شالوده ي عبوديت و قيام مردم به قسط و عدالت استوار است، و سفارت پيمبران عليهم
السلام در جهت تبيين و تثبيت همين مقصد بوده که مردم قائم به قسط شوند و برپائي
عدالت و عبوديت با دست بشر انجام پذيرد و همين است معناي دين حنيف که رابطه ي
عضويت و ارگانيکي با کل نظام دارد و وقوعش، در معرضيت آسيب و اختلال، وقوع مجموع و
کل نظام، در معرضيت آسيب و اختلال است، و همان گونه که سازمان دفاعي بدن، به تقدير
خداوند لطيف، در هنگام هجوم دشمنان آسيب زا بر بدن ما، آسيب زدائي مي کند، سازمان
دفاعي کون کبير: مدبّرات امر و زاجرات غيبي، به عنايت خداوند نازک کار و به فرمان
ملکوت، آسيب زدائي مي کنند، و شياطين و ديوهائي که جهت اطلاع به رازهاي آفرينش و
بهره گيري از آن در طريق تلبيس و اضلال مردم، قصد هجوم و نفوذ به ملکوت غيب و
ملأاعلا را دارند، طردشان مي نمايند:

«لا يسّمّعون الي الملأ الاعلي و يقذفون من کل جانب»[1]

ممکن است کسي در مقام اعتراض بگويد: در فلسفه اعلي و مباحث
برهاني، ثابت گرديده که بعد از مرتبه ي وجود واجب الوجود و اسماء حسني و صفات
علياي حضرتش، براي وجود و هستي سه مرتبه اصلي و عالم کلي مي باشد که به نحو عليت و
معلوليت، مترتب بر يکديگرند: عالم ناسوت يعني همين جهان ماده و طبيعت، و عالم مثال
که برزخش نيز مي گويند و عالم عقول مجرده، که همه حوادث جهان ماده، معلول عالم
مثال، و عالم مثال، معلول عالم عقول مجرده و جملگي پرتو وجود حضرت واجب تبارک و
تعالي مي باشند.

بديهي است که معلول هيچ گاه توان تاثير در علت را ندارد و
انفعال علت از معلول، ممتنع است و بنابراين، جهان ماده ممکن نيست که در مبادي فوق
خويش تاثير کند و هم چنين هر مرتبه نازله اي، امکان تاثير در مرتبه ي عاليه را
ندارد و هيچ مرتبه عاليه اي ممکن نيست که از مرتبه سافله خويش منفعل شود، و در
حريم وجود حضرت واجب الوجود جل و عز هيچ گونه انفعالي راه ندارد، و انفعالهائي که
به آستان اقدس او نسبت داده مي شود کلا باطل است. چه آن حضرت از چيزي منفعل نمي
شود تا غضبناک شود يا مکروه خاطرش گردد، و اصولا تجدد احوال براي او ممتنع است،
زيرا مبدء تعالي فعليت محض و واجد همه شئون هستي در عين بساطت است و فرض تجدد حالي
براي او، فرض فقدان شيء براي او است که مي تواند بپذيرد و در اين صورت در وي بايد
قوه ي انفعال باشد، و قوه ي منفعله مدوّن صورت جسماني غير معقول است و چنين امري مستلزم
خلف است زيرا واجب الوجود مفروض با اين بناء باطل، ممکن جسماني الوجود مي گردد، پس
معاني که به آن حضرت نسبت داده ميشود و ظهور در انفعال دارد، به ناچار، بر محامل
غير انفعالي بايد حمل شود و از جمله ي اين معاني دعا و تاثير آن در استجابت است،
زيرا دعاء داعي، ممکن نيست که مبادي عاليه را منفعل نمايد و استجابت نتيجه ي
انفعال مبادي عاليه از دعاء دعا کننده باشد، و از آن جمله مسئله ما نحن فيه است،
يعني تاثير معاصي و ظلم ها و طغيان ها در ملکوت عالم موجب نزول بلايا و مصائب و به
تعبير قرآن مجيد: «بأساء ضراء» شود، زيرا لازم پذيرفتن اين پندار به پذيرفتن
انفعال علت از معلول است و نتيجه ي نهائي آن، پذيرفتن قوه ي منفعله ــ والعياذ
بالله ــ  در حضرت واجب الوجود تعالي است
در صورتي که در اين مقاله تصريح شده: به اينکه، مجموعه ي آفرينش، متلازم الاجزاء و
متصل الاطراف مي باشد و دين حنيف که يک سلسله مقررات اعتباري است، رابطه ي
ارگانيکي، و خويشاوندي عضوي، با کل و مجموعه دارد و به ناچار اخلال به اين عضو
همانند اخلال به ديگر اعضاء در مجموعه ي هستي سوء اثر مي گذارد، و سازمان دفاعي
ملکوت با سرعتي فوق سرعت زمان، به مقاومت و آسيب زدائي بر مي خيزد… و در مقالات
قبلي نيز بعضا تعبيراتي بوده که صراحت در انفعال مبادي عاليه از مادون خود، داشته
است.

علٰي ايّ حالٍ اين پندار با برهان مخالف است، و به عبارتي:
ساده انديشي است که در خور سلسله مقالات تحقيقي و علمي نيست و سزاوار، بلکه در
شريعت تحقيق، لازم است که اين سلسله معاني باريک بينانه بحث شود، و اکتفاء به نظر
جليل در اين گونه مسائل، يک نوع مسامحه اي است که مرضيّ نظر دقيق نيست و احيانا
عدمش بهتر از وجود تبيين مسامحي است؟!

ادامه دارد

 



1ـ سوره صافات/8.