بررسی وضع موجود جنگ

بررسي وضع موجود جنگ، و آينده آن

حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني

پنج سال از جنگ تحميلي مي گذرد و با فرا رسيدن هفته جنگ،
وارد ششمين سال آن مي شويم. از اين روي سزاوار است، دور نمائي از وضع موجود جنگ و
تحليلي از آينده آن، فهرست وار مورد بحث قرار دهيم.

به نظر مي رسد عراق که حادثه افروز جنگ و مسئول آن بوده و
اهداف خبيثانه اي از آن داشته، و کساني که در جنگ پشت سر عراق بوده و به او ياري
مي رساندند، اکنون در شرايط بسيار دشواري قرار گرفته اند. و جمهوري اسلامي، خيلي
متين و پابرجا، به همان روندي که پس از شروع تجاوز انتخاب کرد، با اطمينان و
استحکام بيشتري ادامه داده و پيش مي رود. و اين در صورتي است که کسي منکر مشکلات،
خرابي ها و مصيبتهائ جنگ نيست، خصوصا براي افراد بي صبر و کم تحمل و يا آنها که به
زندگي، تنها بعد از رفاهي مي نگرند، ممکن است مساله جنگ برايشان ابهامات زيادي
داشته باشد و برخي نيز خشمگين باشند چرا که با ايده هاي انقلاب آشنا نيستند و يا
نسبت به آن دشمني مي ورزند و بدون شک، جنگ به آنها نيز آسيب وارد ساخته است.

ولي آن چه ما را از نتايج جنگ خشنود مي سازد و به آينده ي
آن اميدوار، تحليل واقع بينانه اي است که براساس اهداف انقلاب، ترسيم مي شود.

 

نگرشي بر وضعيت عراق

نخست بايد نظري بيافکنيم بر وضعيت موجود در عراق. به نظر
من، اکنون عراق در بدترين شرايط به سر مي برد. زيرا عراق کشوري است که بالقوه،
استعداد بهترين و مرفه ترين زندگي را دارد، چون ذخاير نفتي آن بيکران و جمعيتش بيش
از چهارده ميليون نفر نيست. و از سوئي ديگر، شرايط اقليمي خوبي دارد: آب فراواني
در عراق موجود است از قبيل رودهاي دجله و فرات و رودخانه هاي فراوان ديگري که از
غرب کشور ما يا از جنوب و غرب ترکيه به آنجا سرازير مي شود. و در مجموع، عراق مي
تواند، از لحاظ امکانات رفاهي و پيشرفت، يکي از، بهترين کشورها براي ملتش باشد ولي
با اين سياست غلط ماجراجويانه حزب بعث و اين که آلت دست اهداف استعمارگرانه جهان
استکبار قرار گرفته و طيف حاکميت باند ميشل عفلق بر آنجا گسترده شده که اينان از
پايه و اساس، عوامل ساخته شده ي استعمار هستند، مي تواند فهميد که عراق چه وضع
دشواري را مي گذراند.

 

وضعيت نظامي عراق

1ـ در شمال عراق، کردستان واقع است که مي توان گفت: رژيم
عراق، چندان حاکميتي در آن بخش وسيع ندارد مگر در جاده ها و اطراف پادگانها و در
هر نقطه اي که يک واحد نظامي مستقر کرده است، ضمن اينکه در مسير، هميشه مورد تعرض
مخالفان قرار گرفته و مي گيرد. و حتي راه هاي حياتي که به ترکيه دارد يعني لوله
هاي نفت، از همان جاده ها عبور مي کند و رژيم ناچار است قدم به قدم، با نيروهاي
نظامي آن راهها را حفظ و کنترل کند، که در هر صورت حاکميت عراق در شمال، متزلزل مي
نمايد.

2ـ در جنوب کافي است وضعيت هور الهويزه را از نظر گذراند
که در هور غرب دجله نيز چيزي شبيه ان است زيرا سربازان فراري و شيعيان مخالف
حکومت، در آن جا پناه گرفته اند و در حقيقت اين بخش وسيع از جنوب عراق که تقريبا
به مرکز هم نزديک است، درست در حاکميت رژيم نيست، مگر جاده هائي که در هور کشيده
شده است که در آن جا نيز حاکميتش متزلزل مي باشد.

3ـ در جنوب شرقي عراق (از بصره تا فاو) عملا غير از
سنگرهاي نظامي چيزي به چشم نمي خورد و سراسر اين منطقه در تيررس ايران است. و همان
گونه که آنها آبادان و خرمشهر ما را مي زنند، ما نيز در طول اروند رود مي توانيم
ضربه هائي مهلک بر آنها وارد سازيم.

4ـ عراق از خليج فارس که مهمترين رگ تزريق مواد اقتصادي
براي آن است و بيشترين نفت عراق از آنجا صادر مي شده، امروز محروم مي باشد زيرا
اسکله هاي البکر و الأميه به کلي تعطيل است. و تنها از راه «توز خرماتو» به طور
خيلي دزدانه رفت و آمد مي شد که انشاءالله، جلويش را خواهيم گرفت.

5ـ شرق عراق تا حدود سي، چهل کيلومتري مرز، اصلا تامين
ندارد يعني طوري است که هيچ موسسه ي حساس صنعتي يا پروژه ي ساختماني و عمراني نمي
تواند پا بگيرد، براي اينکه هر لحظه ممکن است گلوله هاي توپ به آنجا برسد. و شما
در نظر بگيريد: اگر مرز عراق عراق را با ما 1200 کيلومتر حساب کنيم و در طول مرز،
سي کيلومتر را نا امن به حساب بياوريم، سي کيلومتر در هزار و دويست کيلومتر چه
مساحت وسيعي از شرق عراق را در بر مي گيرد که نا امن است و نوعا کساني که در آنجا
زندگي مي کنند يا مهاجرت کرده اند و يا به صورت متزلزل، بدون امنيت، زندگي مي کنند
و امکان سرمايه گذاري و عمران هم، دشوار و يا محال به نظر ميرسد.

6ـ غرب عراق، قسمتهائي که به سوريه نزديک مي شود،به خاطر
سياست بدي که با سوري ها دارند،نا امن است و قسمت زيادي از آن هم بيابان است.

7ـ بصره که مرکز مهم صنعت و اقتصاد عراق است و هيچ وقت
عراق بدون بصره نمي تواند زندگي کند، در وحشت و اضطراب به سر مي برد، زيرا در
تيررس توپهاي دور رس ما است و هر وقت آشوبي از سوي عراق پيش آيد، توپهاي ما تا آن
طرف بصره را هدف قرار مي دهند.

8ـ جاده ي استراتژيک و حياتي بغداد بصره که از «العماره»
مي گذرد، در خيلي از نقاط، نه تنها در تيررس توپها که در تيررس خمپاره هاي ما نيز
هست. و اين هم جاده اي نيست که عراق بتواند از آن صرف نظر کند.

تنها جائي که براي عراق تقريبا امن است (آن هم در صورتي که
آشوبي پيش نيايد) مرکز عراق است که اکنون همه چيز در آن جا متمرکز شده است.

 

وضعيت اقتصادي عراق

پيش از آنکه عراق جنگ را شروع کند، در حدود 35 ميليارد
دلار ذخيره شده است. و قاعدتا اين ادعا درست است زيرا پس از پيروزي انقلاب اسلامي،
وقتي که صادرات ايران از 6 ميليون بشکه نفت به يک ميليون يا يک ميليون و نيم کاهش
يافت، عراق توليد خود را به سه ميليون و نيم بشکه و با قيمت زيادي، بالا برد و چون
تمام پول نفت را هم نمي توانستند جذب بکنند لذا پول زيادي ــ و طبق ادعاها در حدود
سي و پنچ ميليارد دلار ــ اندوخته کردند. و اکنون بيش از چهل ميليارد دلارــ غير
از کمکهاي بلاعوض که گرفته است ــ مقروض مي باشد. و همه مي دانند که ذخاير ارزي
عراق صفر است.

و اين در شرايطي است که عراقي ها در همان دوره وفور ذخاير
ارزي، پروژه هاي بسيار عظيمي را تصويب کردند، مانند دوران رژيم شاه در ايران، و
بيشتر اين پروژه هاي بلند پروازانه، متکي به نيروها و تکنيک خارجي بوده و امکان
اداره اش در خود عراق نبوده مانند سدها، راه آهن ها، پروژه هاي نيروگاه هاي اتمي،
پلها، کارخانه ها و صنايع و احياي اراضي و و … که نمونه هايش در ايران هست. اين
پروژه ها تازه داشت به مرحله اجرا مي رسيد که جنگ را آغاز کردند. آنها با آغاز
جنگ، ابتدائا خيال مي کردند به زودي جنگ تمام مي شود و پس از اينکه عراق ژاندارم
منطقه شد، باج خواهي بيشتري از همسايه ها مي کند و پروژه ها به سرعت ادامه پيدا مي
کند. بيگانگان هم که دستشان از ايران قطع شده بود، اميد زيادي به عراق بسته بودند.
و امروز اکثر اين پروژه ها يا تعطيل شده و يا نيمه تعطيل و نيمه جان است.

و آنان که در مسائل اقتصادي آگاهي دارند، مي دانند که اين
پروژه ها چه زياني به عراق وارد کرده است. پروژه اي که مهندسينش، کارشناسانش،
موادش، تکنيکش و همه چيزش وابسته به بيگانگان است، اکنون تعطيل يا نيمه تعطيل
بشود، زيان زيادي به کشور وارد مي سازد زيرا از طرفي، شرکتهاي خارجي حاضر نيستد،
از يک ريال خود بگذرند و از طرفي ديگر طبق قراردادهائي که بسته اند، اگر از طرف
کارفرما تاخيري پيش بيايد، کارفرما هم بايد تورم را بپردازد و هم معطل ماندن
کارگاه ها و نيروه ها و هم بهره ها را.

در چنين شرايطي، ما مي توانيم حدس بزنيم در ظرف پنج سال
جنگ، اين پروژه ها براي عراق چقدر گران تمام شده است که با وجود سي و پنج ميليارد
ذخيره ارزي، اکنون بيش از چهل ميليارد دلار بدهکار است. گرچه آنها که مجري هستند،
به خاطر حفظ ظاهر و اين که نمي خواهند الان عراق شکست بخورد، اين مسائل را به صورت
علني کمتر مطرح مي کنند و تنها در جلسات سري به حل و فصل آنها مي پردازند و به
همين دليل است که مي بينيم قرار دادها بين عراق و آلمان، عراق و هند، عراق و ژاپن،
عراق و کره جنوبي و و … تلاطم پيدا مي کند. و تازه جنگ هم که تمام بشود مشکل
اصلي عراق همين پروژه ها است.

 

وضعيت نيروي انساني

نيروهاي داخلي عراق عمدتا جذب جبهه ها شده اند يعني اجبارا
به جبهه ها اعزام شده اند. در نتيجه، مسائل داخلي مانند بيکاري به وجود آمده است.
مطلب ديگري که در اين رابطه اهميت دارد، اين است که بسياري از سربازهاي عراقي مدت
هفت سال از سربازيشان مي گذرد و هنوز مرخص نشده اند، با اينکه نظام وظيفه عراق
چهار ساله است و اينها با اينکه مدت خدمتشان به سر آمده، چون جبهه نياز به افراد
دارد، آنها را آزاد نمي کنند سربازي که هفت سال خدمت اجباري کرده است چه روحيه اي
مي تواند داشته باش؟ اگر نجنگد، از پشت، او را تير مي زنند و اگر فرار کند،
خانواده اش را تحت فشار قرار مي دهند و امکانات و حقوقي که به آنها داده اند پس مي
گيرند و لذا در سربازان عراقي، روحيه حمله و تهاجم را ندارند مگر در مواردي بسيار
استثنائي. از اين روي، هر وقت ايران حمله اي مي کند، در ابتداء عمليات، ارتش عراق
شکست مي خورد.

اکنون بسياري از کارهاي اداري داخلي، به کارکنان مصري و
سوداني و و… سپرده شده و کارکنان عراقي بالاجبار روانه جبهه ها شده اند. و حتي
خانم ها را به عنوان پرستار يا ديگر کارهاي حاشيه اي جنگ، به پشت جبهه ها اعزام
کرده اند. و اخيرا يک قانوني گذراندند که هر خانمي فارغ التحصيل مي شود، بايد يک
سال براي جنگ ــ به يک نحوي ــ خدمت کند.

 

وابستگي به خارج

عراق از نظر وابستگي به خارج، در بدترين شرايط به سر مي
برد. امروز عراق هم اسير شرق است و هم اسير غرب، هم اسير روسها است و هم اسير
آمريکائيها و هم اسير ارتجاع عرب. و اتفاقا وضعي را به وجود آورده که براي هر يک
از دو بلوک قابل اعتماد نيست.

از لحاظ نظامي، بدون شک وابسته به شوروي است زيرا عمده
اسلح ـ هاي عراق، روسي است و اهل نظر مي دانند که تعويض يک سيستم نظامي ــ چه از
نظر زمان و چه از نظر بودجه ــ در شرايط جنگي غير ممکن است براي اينکه عراق ارتش
وسيعي دارد که با سيستم روسي تعليم ديده شده: سربازخانه ها، آموزشها، ترابري،
نيروي هوائي، نيروي زميني و خلاصه هر چه مربوط به ارتش است،متکي به روسها است و با
ملاحظه اينکه اگر يک قطعه از هليکوپتر يا هواپيما يا دستگاه هاي رادار از کار
بيافتد، خود دستگاهها را از کار مي اندازد، معلوم مي شود که يک ناز روس مي تواند
عراق را متلاشي کند.

پس اگر عراق بخواهد سيستم نظامي خود را متکي به غرب کند،
بايد دهها ميليارد دلار پول خرج کد و چندين سال هم براي آموزش افراد لازم است، و
چنين چيزي براي ارتشي که در حال جنگ است، ميسر نمي باشد.

مسئله ديگر، وابستگي مادي عراق به ارتجاع عرب است. امروز
اگر شيوخ عرب کمک مالي به عراق نکنند، رژيم عراق فورا ساقط مي شود. اگر پولهاي بي
حساب ارتجاع عرب نباشد، عراق نه مي تواند مهمات جديد وارد کند و نه مي تواند بودجه
قطعات يدکي اسلحه را بپردازد و نه حتي مي تواند، مواد غذائي را براي کشور و ارتش
تهيه کند بنابراين وابسته به همان شيوخ عرب است که تا ديروز با آنها سر جنگ و
ناسازگاري داشت و آنها را تحت فشار قرار داده بود.

 

وصل کردن لوله نفت به عربستان

اکنون مدعي هستند که لوله نفت عراق، از جنوب به لوله نفت
عربستان وصل شده است! اين ادعا بيشتر به يک جوک سياسي شبيه است. کشوري که وابستگي
اش به روسها آنقدر زياد است، چطور لوله نفت خود را به عربستان وصل مي کند در حالي
که تمام صخره هاي عربستان، آمريکائي است؟! و نه اينکه لوله نفت عراق از عربستان
بگذرد بلکه آن گونه که گفت مي شود: لوله نفت عراق به لوله نفتي عربستان وصل شده و
از آنجا ميان بر نفت صادر مي شود! تازه اگر چنين چيزي حقيقت داشته باشد، سند اسارت
مضاعف عراق است.

من هنوز نمي دانم اين مسئله چقدر صحت دارد. گرچه معروف است
که عربستان و کويت حدود 600 هزار بشکه نفت، در طول ساليان جنگ، به نيابت از عراق
مي فروختند و پولش را عراق بر مي داشته است و به مردم چنين وانمود مي کردند که اين
نفت ها از منطقه بي طرف است! ولي در هر صورت اگر وصل شدن لوله نفت عراق به لوله
نفتي عربستان درست باشد، ضمن اين که اسارت عراق را بيشتر کرده، عربستان نيز خود را
آلوده نموده است و ما به آن لوله ــ گرچه در خاک عربستان باشدــ به عنوان لوله ي
جنگي مي نگريم و ديگر نبايد عربستان توقع داشته باشد، اگر روزي دستمان به آن لوله
برسد، آن را قطع نکنيم.

يک شريان حياتي عراق هم از ترکيه عبور مي کند، با اينکه
ترکيه عضو ناتو است. بندر ديگري که حيات عراق را ادامه مي دهد، بندر عقبه در اردن
آمريکائي است. عراق با چنين وابستگي که اسلحه اش از شرق و پولش از غرب و متخصصان و
کارشناسانش از شرق و غرب اند و براي يک لقمه نان هم نياز به کمکهاي ارتجاع عرب
دارد، آسيب پذيري اين کشور را بيشتر مي کند.

پس شرايط امروز عراق به ما اجازه مي دهد که بيش از پيش روي
خواسته هايمان پافشاري کنيم و بگوئيم: بايد خسارت ما پرداخته شود، متجاوز محاکمه
گردد و رانده شدگان عراقي به وطنشان باز گردند. و از همين جا سياست جنگي ما روشن
مي شود.

 

نگرشي بر وضعيت ايران

خوب است نظري اجمالي هم به وضعيت خودمان بکنيم و ببينيم
الان در چه شرايطي نسبت به اوايل جنگ قرار داريم؟

همان گونه که در اوايل بحث گفتيم: روند زندگيمان از ابتداي
انقلاب تا به حال و از اوائل جنگ تا به حال، روند تثبيت و تکامل و تحکيم بوده است
و در اين روند هيچ آسيب نديده ايم.

در آن روزهايي که جنگ شروع شد، وضع سياسي ما خيلي بد بود و
اختلاف شديدي بر ما حاکم بود ليبرالها و مخالفيني در پس رياست جمهوري و نيابت
فرماندهي کل قوا و در مجلس و در بسياري از ادارات و ارگانها حضور داشتند. و الان
تبديل شده به سياست يک پارچه ي تحکيم يافته اي که بحمدالله تمام ارگانها کارهاي
خود را به خوبي انجام مي دهند و از اين نظر مشکلي نيست.

از لحاظ امنيت داخلي، آن روزها گروهکها در کشور نيازمند
بودند چه از نظر اسلحه هائي که از اوايل انقلاب تاراج کرده بودند و چه از نظر
عوامل نفوذي که در متن نخست وزيري، مجلس، دادگاه هاي انقلابي و حتي بيت امام
داشتند و بحمد الله امروز سرکوب شده اند.

در آن روزها ما حاکميتي در کردستان و بخش عظيمي از غرب
کشور نداشتيم و در نتيجه، حاکميت جمهوري اسلامي در سه استان کردستان، آذربايجان
غربي و باختران به طور جدي نبود، و پس از شروع جنگ، دو استان خوزستان و ايلام، هم
از دست ما رفت. اکنون وضع به گونه اي ديگر است: ما در تمام مرزهايمان حاکميت
داريم. کردستان در همين راي گيري اخير جزو بهترين مناطق کشور از لحاظ تعداد آراء
به طور نسبي و نظم در انتخابات بوده است. در خوزستان، بلوچستان و ترکمن صحرا که پس
از انقلاب ناآرام بود، آرامش برقرار شده و مشکلاتشان حل شده است.

 

وضعيت اقتصادي ايران

از لحاظ اقتصادي ـ پس از انقلاب تا کنون ـ هيچ گاه نفت را
بيش از اندازه اي که اوپک براي ما تنظيم کرده، نفروخته ايم چون سياست ما اين نيست
که منابع نفتي را خالي کنيم.

در اوائل انقلاب بدهي هائي به خصوص چند ميليارد دلار به
آمريکا داشتيم که بدهي هايمان را پرداختيم و مطالباتمان را تا اندازه اي وصول
کرديم. امروز برنامه ي ارزيمان به گونه اي است که در آمدمان با مخارجمان تنظيم شده
و در آن حدي که منطقي است، مصرف مي کنيم.

بندرها الان شرايط بهتري دارد زيرا بندرهاي جديدي ساخته
ايم. کارخانه هايمان که در ايام اول انقلاب چندان کار نمي کردند، الان با جديت و
فعالانه به کارهاي خود ادامه مي دهند بيمارستان ها که بعضي از قسمت هايش تعطيل شده
بود، اکنون راه اندازي شده و کم و بيش رو به بهتر شدن است و با برنامه ريزي که
شده، مي توانيم بيماران را بپذيريم و به مشکلات مردم برسيم.

 

وضعيت نظامي ايران

ارتش ضربه خورده بود و روحيه اش را باخته بود، الان يک
ارتش قوي، نيرومند و مستقل است و روحيه ها در سطح بسيار بالائي قرار دارند. سپاه
تازه شروع شده بود و چندان تواني نداشت و امروز به تنهائي قدرت يک ارتش را دارد.
سپاه نيروهاي کار آزموده دوره ديده ي نيرومند دارد و از طرفي ديگر امکانات
زيادي  تهيه ديده است.

امروز انبارهاي مهمات و زاغه هاي ما پر است و صنايع
نظاميمان ــ چه آنکه مربوط به ارتش است و چه آنکه مربوط به سپاه است ــ با فعاليتي
بيشتر مشغول کار است. بسيج که تازه مي خواست جان بگيرد، الان بيش از سه ميليون،
آموزش ديده ي کار آزموده دارد که با قاطعيت مي توان گفت چنين نيروئي در هيچ نقطه ي
دنيا ــ فعلاــ وجود ندارد.

خودکفائي در نيروهايمان به صورت چشمگيري پيشرفت کرده است.
ناوگان هليکوپتري در حال تنظيم شدن است، و آن طور که گفته مي شود: پس از شوروي و
آمريکا، ايران سومين قدرت هليکوپتري دنيا از نظر تعداد و تنوع مي باشد.

از لحاظ ميدان جنگ، آن موقع جنگ تا پشت دزفول و اهواز و آن
طرف رود کارون کشيده شده بود و حتي بندر ماهشهر وضعيت خطرناکي را داشت و اما امروز
به فضل خداوند و همکاري عزيزانمان در سپاه، ارتش و بسيج، جنگ را به خاک عراق
کشانده ايم که در شمال، حدود چهل کيلومتر در داخل عراق مي جنگيم و در جنوب بيست
کيلومتر در هور جلو رفته ايم و جزاير مجنون که الان به دست ما است، در وسط خاک عراق
است و نزديک دجله مي باشد.

در آن موقع، عراق هر گلوله اي را که پرتاب مي کرد به يکي
از شهرهاي ما مي خورد، و اکنون برعکس شده است يعني هر گلوله اي را که ما مي زنيم
به يک نقطه از عراق مي خورد. آن وقت عراق در شرايطي بود که به شهرهاي ما موشک
پرتاب مي کرد و ما نمي توانستيم جوابي دندان شکن به آن بدهيم و اما امروز ما مي
توانيم مرکز بغداد را هدف قرار دهيم و نشانه بگيريم. ما همان گونه که ثابت کرده
ايم، قدرت موشکي ايران عملا قابل توجه است و همسايه هاي ما بايد روي اين قدرت حساب
باز کنند.

 

استقامت تنها راه مقابله با دشمن

و امروز گرچه مي بينيم، عراق پشتش به کوه است و قدرتهاي
بزرگ او را حمايت مي کنند و کشورهاي عمده قدرتمند مايل نيستند عراق شکست بخورد و
تا مايوس نشده اند، به حمايتشان ادامه مي دهند ولي ما بايد عملا آنها را مايوس و
نااميد کنيم و هيچ چيز غير از استقامت، دشمن ما را مايوس نمي کند.

من وقتي تاريخ جنگهاي ويتنام را مي خواندم، به مذاکرات
سران آمريکا که برخورد مي کردم، مي ديدم تنها نقطه اي که روحيه آنها را تضعيف مي
کرد و مورد محاسبه آنان قرار مي گرفت، مقاومت ويتنامي ها بود و وقتي به اين نتيجه
مي رسيدند که ويتنامي ها تا آخر مي جنگند، براي آمريکائي ها بن بست تلقي مي شد.

بنابراين، عنصر مهم در پيروزي ها، مقاومت و پايداري است. و
لذا هر وقت مقاومتها بشکند و روحيه ها ضعيف شود، دشمن اميدوار مي شود و تهاجم خود
را بيشتر مي کند. و از اين روي، بوي سازش، عقب نشيني و شکست مقاومت، نيرو به دشمن
مي بخشد و به ارتش روحيه مي دهد. پس ما بايد با سازش و عقب نشيني يا صلح تحميلي با
قاطعيت هر چه تمام تر مخالفت کنيم تا به پيروزي دست يابيم.

البته ما مخالفت جنگ و ويرانيهاي آن هستيم و از اين صحنه
هاي کشتار، تنفر و انزجار داريم ولي در عين حال، شکست و ذلت را به مراتب بدتر و
قبيح تر از صحنه هاي نفرت زاي جنگ مي دانيم.

ما به چه قيمت جنگ را خاتمه دهيم؟ آيا روا است که آن همه
فداکاريها، ايثارها، جان بازيها و خونهاي شهيدانمان را ناديده بگيريم؟ آيا به جا
است آينده را ناديده بگيريم و تسليم خطر مهم مسابقات تسليحاتي بشويم؟ و وجود حزب
بعث را که از سوي استعمارگران در منطقه کاشته شده و بدترين و پليدترين عناصر را
براي جلوگيري از وحدت و يکپارچگي مردم و همکاري کشورهاي منطقه و متحد شدن
مسلمانان، ايجاد کرده اند، ناديده بگيريم؟ ما که خواهان جنگ نبوديم بلکه صدام بود
که اين جنگ خانمان سوز را بر ما و ملت خودش تحميل کرد، اکنون که در اثر فدارکاريها
و مقاومتهاي بي نظير ملت شريفمان، با پاي خود در دام افتاده و ملت ما کار جنگ را
به اين مرحله سرنوشت ساز رسانده آيا به جا است که ثمره ي اين جهاد و اين همه ايثار
را از بين ببريم و به دستاوردهاي جنگ و فداکاريهاي مردم و قدرت اين دين و منافع
اين مملکت، خيانت نمائيم؟!

 

ماجراجوئي هاي عراق

امروز عراق آسيب پذير است و با اين روحيه اي که سربازانش
دارد، امکان يک حمله موفق و گسترده اي براي آن در ميدان نبرد نمانده است لذا دست
به ماجراجوئي ها مي زند.

يکي از ماجراجوئيهاي عراق، موشک زدن به شهرها و يا
بمبارانهاي کور از سطحهاي بسيار بالا توسط هواپيماها است. به اين مناسبت لازم است
مطلبي تذکر دهم:

اخيرا يک نوع توپهائي را تهيه کرده ايم که اگر شهر زني
دوباره شروع شود، اين توپهاي ما نقاط دورتري را ــ نسبت به گذشته ــ مي تواند هدف
قرار دهد و در حالي که بُرد آنها بيش از چهل کيلومتر است، قدرت تخريبي زيادي هم
دارد. البته در گذشته هم توپهاي 175 داشتيم ولي زياد نبود، اما امروز به حد وفور
داريم و در مناطق زيادي مي توانيم آنها را مورد استفاده قرار دهيم.

اکنون موشکهائي نيز داريم که تقريبا همين مسافت را مي
تواند بکوبد و خيلي دقيق هم هست، و اين موشکها ساخت خودمان است و در عمليات اخير
نيز به کار گرفته بوديم.

از لحاظ قدرت موشکي دور برد هم وضع ما بحمدالله خوب است.
ما براي مدت خيلي طولاني مي توانيم بغداد را از جمعيت خالي کنيم و شهرهاي دورتر از
بغداد را تا موصل هدف قرار دهيم. بغداد تا موصل که دورترين نقطه نسبت به ايران
است، در هدف توپهاي ما قرار دارند و اگر عراق باز هم دست به ماجراجوئي بزند، قدرت
موشکي و توپخانه ما جلوي شهر زني را خواهد گرفت.

 

حمله به خارک

گرچه عراقي ها از روز اول، روي حمله به خارک تکيه مي
کردند، ولي هيچ وقت به صورت متمرکز مانند اين بار وارد عمل نشده بودند. به نظر مي
رسد که مسئله را با شيوخ عرب و با حاميانشان در ميان گذاشته اند و بين خودشان به
تفاهم رسيده اند که خارک را مورد حمله جدي قرار دهند.

عراق در اين مدت کوتاه بيش از ده بار به خارک حمله کرده
است و ما هم که ديديم آنها جدي هستند، دفاع جزيره را تقويت کرديم به نحوي که زدن
جزيره از پائين تقريبا محال است ــ مگر اينکه غفلت يا خيانتي بشود ــ و لذا آنها
با همان شيوه اي که در تهران به کار بردند، از بالا بمب کور مي اندازند و اين
روّيه در خارک چندان موثر نيست زيرا خارک مثل تهران نيست که پانصد کيلومتر زير
ساختمان باشد. آن جا يک نقاط ساختماني کوچکي وجود دارد و بقيه آب است و کوير و چون
شانس به هدف خوردن بسيار ضعيف است، از اين روي، عمليات هوائي گران قيمت مقرون به
صرفه نيست ولي ممکن است صدام ديوانگي کند و دنبال اين ماجراجوئي باشد. در آن صورت
قدرت مقابله به مثل ما خيلي زياد خواهد شد براي اينکه خيلج فارس جائي است که در آن
دست ما از هر ميداني بازتر است، و به خوبي مي توانيم از کساني که با عراق در اين
طرح پليد توافق کرده اند انتقام بگيريم، البته اين انتقام باز هم به قصد کوبيدن
عراق است.

امروز عراق ــ به صورت غير مستقيم ــ بيشترين استفاده را
از خليج فارس ميکند، کشورهاي نفت خيز منطقه به خصوص عربستان و کويت، بخش مهمي از
امکانات و پولها و حتي مواد غذائي خود را به عراق اختصاص مي دهند و با ساده ترين
محاسبه، همه مي پذيرند که اگر ما بخواهيم از خليج فارس محروم شويم، عراق هم بايد
محروم شود. و چون لازمه ي محروم شدن عراق، محروم کردن واسطه ها است، پس بايد از
اول دست واسطه ها را از خليج فارس کوتاه کرد و اين کار براي ما واقعا عملي و امکان
پذير است.

همان گونه که گفتيم امکان موفقيت عراق در اين مورد خيلي
زياد نيست ولي در صورتي که موفق شود و ما نتوانيم نفت خود را صادر کنيم، در آن
موقع خليج فارس براي ما چيزي بي معنائي خواهد شد و لذا وضع فوق العاده اعلام مي
کنيم و زندگي اقتصادي را از روال طبيعي اش بيرون مي آوريم و مقدار زيادي از
نيروهاي ما ــ خواه ناخواه ــ به جبهه روي مي آورند و در آن موقع ممکن است نيروهاي
ما از کردستان به طرف لوله هاي نفتي عراق راه بيافتند زيرا عراق در شمال چندان
حفاظتي ندارد و آن سد مهمي که جلوي ما بود، در عمليات قادر شکسته شد و الان راه جلوي
ما باز است گرچه نسبتا طولاني است.

ممکن است نيروي عظيم ديگري را به طرف لوله هائي که به
ترکيه مي رود و نزديک سوريه است گسيل کنيم. و در جنوب هم نخواهيم گذاشت که عراقيها
نفت خود را به آساني از طريق عربستان صادر کنند و در آن صورت لوله نفت عربستان که
براي عراق نفت صادر مي کند، لوله عراق براي ما تلقي مي شود و تلاش خواهيم کرد که
نفت از آن لوله بيرون نرود.

اگر چنان وضعيتي پيش آيد ما نمي توانيم مانند اين روزها با
صبر و حوصله جنگ را اداره کنيم بلکه بايد جنگ را يک طرفه کنيم و کارش را تمام
نمائيم و بحمدالله امکانات، مهمات، اسلحه و نيروهاي آموزش ديده ي آماده داريم و با
يک بسيج گسترده، به جنگ خاتمه مي دهيم. البته آن دوران فوق العاده و اضطراري، ضربه
هائي اقتصادي بر کشور وارد خواهد کرد ولي اين راه منحصر به فرد ما است و چاره اي
جز اين نداريم. بايد همسايگان ما هم حساب آن روز را بکنند.

 

نتيجه گيري

بنابراين، به اين نتيجه مي رسيم که اين جنگ تا تحقق خواسته
هايمان بايد ادامه پيدا کند و شکي نداريم که اگر جنگ را اين گونه که الان برخي از
ريا کارها، با دروغ از مشکلات موجودي که جنگ براي عده اي از مردم دارد، سوءاستفاده
مي کنند و شعار صلح مي دهند، اگر بخواهيم منطق اينها را اجرا کنيم، خيانتي است
بزرگ به اسلام، انقلاب ملتهاي مسلمان. و همان گونه که گفتيم اگر ما اجازه بدهيم
عنصري که ماهيت بسيار خطرناکي دارد مانند صدام بماند و يا حزب بعث عفلقي که هدفي
ندارد جز جلوگيري از متحد شدن جبهه هاي اسلامي و متشکل شدن در برابر اسرائيل و جز
منع همکاري کشورهاي منطقه با هم به حيات ننگين خود ادامه دهد، جامعه اسلامي از هم
پاشيده و وضعيت آنان خطرناکتر خواهد شد.

اگر امروز ما صلح کنيم و دست از صدام برداريم، با اين
تبليغاتي که دشمنان ما در دنيا کرده اند و ايران را خطري براي کشورهاي منطقه معرفي
نموده اند، صدام طلبکار هم خواهد شد و از کشورهاي ديگر بيش از پيش باج خواهي کرد و
طبعا آنها هم در برابر حرکتهاي اسلامي، او را مسلح نگه خواهند داشت و هر روز اسلحه
جديدي به او مي دهند و در نتيجه مسابقه تسليحاتي پيش مي آيد.

بنابراين با توجه به اين که صدام متکي به منابع بيشتر نفت
خواهد بود زيرا کشورهاي مرتجع منطقه به خاطر وحشتي که دارند، حمايت مالي خود را
افزايش مي دهند و استکبار هم به او کمک مي کند، و از آن طرف نيروها، امکانات و
هزينه هاي زيادي براي ما در بردارد و مجال کارهاي عمراني به پنج استان مرزي ما نمي
دهد، و اين درگيري ها و نزاع ها در اين شرايط ادامه پيدا مي کنند تا راديوهاي
بيگانه و رسانه هاي تبليغاتي و روزنامه ها و جاسوسان بين المللي بيشتر تغذيه کنند
و از طريق شايعه پراکني و دروغ پردازي و جاسوسي پول و درآمد بيشتري به دست بياورند
و ضد انقلاب نيز مي تواند در آن جا پناهگاه داشته باشد زيرا چيزي براي آنها بهتر
از اين نيست که در جوار کشور مورد نظرشان، يک دشمن خوني وجود داشته باشد که از آن
دشمن ارتزاق کنند، خلاصه تمام اين عوامل به اضافه اسلام و منطق انساني به ما اجازه
نمي دهند که کوچکترين سازش يا کوتاهي در امر جنگ داشته باشيم.