استراتژي عراق در جنگ تحميلي

ضرورت طرح بحث

بحث استراتژي عراق در جنگ تحميلي، در وهله ي اول ممکن است
به عنوان يک بحث نظامي به نظر بيايد، اما در جمهوري اسلامي که توان و نيروي لازم
براي ثبات و قوام نظام، از مردم است مسئله شکل ديگري پيدا مي کند، در ضرورت طرح
اين بحث کافي است ياد آوري شود که جنگ فعلي نه يک عمل صرفاً نظامي در جبهه ها بلکه
جزئي از انقلاب و زندگي و اصلاً مهمترين و اصلي ترين مسئله مردم است و طبعاً بحث
پيرامون ابعاد مختلف آن اهميت خاصي دارد.

پرداختن به تقويت آمادگي و زمينه هاي مقابله و مقاومت در
مردم و مسئولين هم چنين فراهم آمدن شرايط و زمينه هاي لازم براي اجراي هر چه بهتر
تدابيري که تعادل مناسب در تقسيم و صرف توان و انرژي انقلاب بين جنگ و ديگر مسائل
را بوجود مي آورد و مهمتر از آن ايجاد و تقويت فضائي که در آن شيوه ها و سياست هاي
جديدي در اين رابطه بتواند کشف و ابداع شود، بدون درک کافي از ابعاد مختلف جنگ،
بازدهي مناسب و بالائي نخواهد داشت به خصوص طرح مسئله مورد بحث که به نحوهُ حرکت
دشمن مربوط است نيز، در اين رابطه مفيد و ضروري خواهد بود.

 

استراتژي عراق در جنگ، انفعال از گام دوم

تغييرات مداوم در استراتژي نيروي آغاز کننده تهاجم و بروز
انفعال آشکار، اندکي پس از آغاز تهاجم، در سياست هاي جنگي مهاجم، از ويژگي هاي
برجسته جنگ تحميلي محسوب مي گردد. اين تغييرات در استراتژي، نه از موضع قدرت و
اختيار که آنرا تصحيح استراتژي بناميم. بلکه از روي اجبار بوده است و کلمه
«استيصال» را ميتوان مناسب ترين عبارت براي توصيف عامل اصلي اين تغييرات بکار برد.

بکار بردن کلمه استيصال بعنوان عامل اصلي تغيير استراتژي
عراق، يک شعار نيست بلکه اندک دقتي در مقاطع و چگونگي اين تغيير، بوضوح چنين امري
را نشان مي دهد. مقاطع مزبور را مي توان چنين تقسيم بندي کرد:

1ـ استراتژي اشغال سريع، به هنگام شروع جنگ

هدف: اشغال سريع چند روزهٔ منطقه وسيعي شامل تقريبا تمامي
خوزستان، به نحوي که با يک خط پدافندي مطمئن «عربستان آزاد شده»! را بتوان براحتي
حفظ نمود.

2ـ استراتژي پدافند گسترده (ناقص)، پس از عدم موفقيت در
اشغال کامل و زمين گير شدن و گسترش ناخواسته در نقاطي که از جهات مختلف ضربه پذير
بوده است.

 هدف: حفظ خطوط
طولاني و نا مطمئن پدافندي در مناطق اشغالي و مطرح کردن صلح و مذاکره از موضع
اشغالگر براي کسب امتيازهاي فراوان به ازاي پس دادن آن مناطق، به استثناي نقاط
استراتژيک و مهم نظير خرمشهر.

 

3ـ استراتژي دفاع مطلق، پس از فتح خرمشهر

هدف: تشکيل يک ديوارهٔ دفاعي مستحکم در سرتاسر مرز و در
کنار آن مظلوم نمائي سياسي براي دستيابي به صلح و مذاکره بدون دادن امتياز به
جمهوري اسلامي.

4ـ استراتژي دفاع تهاجمي، پس از عمليات خيبر

هدف: کم کردن فشار بر خطوط پدافندي، باز داشتن جمهوري
اسلامي از عمليات زميني و نهايتاً ايجاد زمينه هاي تمايل به مذاکره و صلح، از طريق
زدن ضربه هاي اقتصادي و رواني بوسيله حمله به کشتي ها، حمله به شهرها و بطور جزئي
حملات محدود زميني.

5ـ پس از حماسه «روز قدس»…

 

1ـ شروع جنگ

عدم درک عناصر «سازش ناپذيري» در انقلاب اسلامي و محاسبه
غلط توان و استعداد و مقاومت نوپاي جمهوري اسلامي در برخورد با مشکلات عظيم
مبتلابه، هم چنين اميدواري بي مورد به قدرت ضد انقلاب داخلي و جريانات سازشکار از
سوي برنامه ريزان و تحليل گراني که با استفاده از خصلتهاي صدام، او را وادار به
شروع جنگ کردند، منجر به اتخاذ استراتژي نادرست براي عراق، در ابتداي جنگ شد. شکست
استراتژي «اشغال سريع»، رژيم عراق را در ماجرائي قرار داد که از همان آغاز غير
ممکن بودن تحقق اهداف خود را دريافت و مهمتر از آن، حريفي را در مقابل ديد که حاضر
به رها کردن گريبانش نيست.

وقتي يک نيروي مهاجم دست يابي به اهدافي را در زمان محدودي
برنامه ريزي کرده است، عدم موفقيت کامل در زمان ياد شده به معناي شکست است و اين
مسئله مطرح نيست که چه درصدي از پيروزي به دست آمده است بلکه بستگي به اوضاع و
شرايط دارد. در بعضي شرايط عدم دستيابي به هدف در زمان تعيين شده حتي مي تواند
شکستي غيرقابل جبران محسوب شود که در مورد تهاجم عراق نيز چنين وضعي حاکم گرديد.

ارتش عراق به اهداف مورد نظر، در زماني کوتاه و مطابق
برنامه، دست نيافت. بنابراين قادر به تثبيت کامل در نقاط پدافند مطمئن نگرديد و
نيروهاي عراقي در کيلومترها خط نه چندان قوي و مطمئن در اعماق خاک ايران گسترده
شدند. عدم موفقيت در تسخير آبادان پس از يک محاصره ي طولاني را مي توان نمونه اي
براي اين اصل ذکر کرد.

ظاهر قضيه اين است که عراق به جاي تسخير آبادان با محاصره
اين شهر و قطع دو جاده مهم «اهوازــ آبادان» و «ماهشهرــ آبادان» به درصد بالائي
از پيروزي دست يافته است. اما واقع مطلب اين بود که بيش از يک لشکر عراقي با عبور
از کارون و تصرف حدود 150 کيلومتر مربع از نواحي شرق اين رودخانه، به صورت زائده اي
که از سه جناح مورد تهديد قرار گرفته داشته و تنها با 2 يا 3 پل، ارتباط با پشت
جبهه خود را حفظ کرده بود، نيرو و امکانات نظامي فراواني را در بيابانهاي خوزستان
آماده نگه داشته است تا يک نيروي نه چندان عظيم، اين زائده را قيچي کند. کاري که
با طرد بني صدر و فعال شدن نسبي جبهه ها، در اولين قدم با عمليات ثامن الائمه،
صورت گرفت.

در اين جا عراق دقيقا مي دانست با عدم سقوط آبادان، از نظر
نظامي، ماندن در شرق کارون اشتباه است اما چاره اي به جز ماندن نداشت. عراق سعي مي
کرد با حفظ حالت محاصره ي آبادان شکست استراتژي تهاجم سريع خود را بپوشاند و به
عنوان يک نيروئي که به ظاهر با قدرت و قوت، مناطقي را در اشغال دارد، حداقل در صدي
از امتيازاتي را که از ابتدا در نظر داشت، با اين حربه به دست آورد. اصول نظامي
ديکته مي کرد که عراق نيروهايش را از شرق کارون عقب بکشد ولي وحشت از بازتاب اين
عمل ــ که شکست عراق در تهاجم را عريان مي ساخت ــ مانع اين اقدام گرديد.

نمونه ي ديگر عدم
موفقيت، در تصرف دزفول است که به عنوان گلوگاه و مرکز اصلي ارتباطي خوزستان با
ديگر نقاط ايران محسوب مي شود. شکست عراق در دستيابي به دزفول در ظاهر با تصرف بيش
از 2 هزار کيلومتر مربع از اراضي ايران در آن سوي کرخه پوشانده شد و نيروهاي عراقي
به ظاهر به درصد بالائي از اهداف خويش دست يافته بودند در حالي که واقعيت اين بود
که انهدام و اسارت دريايي از امکانات و نفرات عراقي را که شايد بيش از 10 برابر
زائده شرق کارون، در اين منطقه به کار گرفته شده بود، تهديد مي کرد. هر چند که در
اين منطقه، عراق به شدت شرق کارون در معرض خطر قرار نداشت اما طبيعي بود که با رشد
استعداد نظامي ما بعد از «ثامن الائمه» که تجربه اي چون «طريق القدس» را هم پشت سر
داشت، «فتح المبين» در کمتر از ده روز اين منطقه را جارو کند.

حتي وجود تجربه بيشتر
و نتيجتا به کار بردن برخي تدابير که امروزه براي رزمندگان اسلام امور ساده اي
محسوب مي شوند، مي توانست مانع فرار چند يگان قدرتمند ارتش عراق از جمله تيپ 10
زرهي، از منطقه عملياتي شده و ضربه اي هولناکتر از آن چه وارد شد، بر ماشين جنگي
متجاوز، وارد گردد.

 

2ـ توقف و تزلزل

عراق با درک شکستي که
هرگز توان اعلام کردن آن را نداشت، پس از مدت کوتاهي از تهاجم اوليه، شعار صلح و
مذاکره را طرح کرد. براي جلوگيري از شکست بيشتر، عراق چاره اي نداشت که در
بيابانهاي خوزستان و هم چنان به صورت گسترده و در خطوط نه چندان غيرقابل نفوذ
بماند و منتظر کمک سياست هاي امپرياليستي در تحميل صلح به جمهوري اسلامي باشد. در
عمل، فشارهاي سياسي، تبليغاتي و اقتصادي امپرياليستها و هم چنين اقدامات تروريستي
ضد انقلاب داخلي نتوانست به عراق کمک تعيين کننده اي بکند. عامل اصلي در اين جا
مقاومت و تسليم ناپذيري انقلاب اسلامي است که راه حل هاي سياسي آزاد سازي مناطق
اشغالي را يک سره نفي کرده و به دفع متجاوز از طريق نظامي با تقويت جنبه ي مردمي
جنگ، تصميم قطعي گرفت. دنيا براي اولين بار شاهد بود که يک کشور با وجود ضعف ظاهري
نظامي، براي باز پس گيري خاک خود، از قدرتهاي بزرگ «دريوزگي» نمي کند و در همان
شرايط به ظاهر نامطلوب نيز، از موضعي بالاتر از حريف حل مسئله جنگ در ميدان هاي
جنگ را در دستور کار دارد.

اين در حالي است که
در اين دوران [1]
جمهوري اسلامي با شديدترين تنشهاي داخلي از سوي عناصر سازش کار طرفداري غرب در
حکومت و ضد انقلاب وابسته مواجه بود تا خرداد 1360 حضور بني صدر در راس جريانات
سازشکار غرب گرا، به عنوان رئيس جمهور و جانشين فرمانده کل قوا، امکان اتخاذ و
اجراي سياستهاي مناسب جنگي را غير ممکن ساخته بود و از اين پس نيز نوبت «تروريسم
ضد مردمي» منافقين است.

از عمليات «روح خداــ
فرمانده کل قوا» که در اواخر ماه 60، هم زمان با عزل بني صدر از جانشين فرمانده کل
قوا، به عنوان مقدمه اي بر شکستن محاصره ي آبادان، در دارخوين انجام شد، تا فتح
خرمشهر که دوراني جديد را به سياست نظامي عراق تحميل نمود، به طور مستمر عناصر
برجسته اي از کادرهاي ضد انقلاب توسط ضد انقلاب داخلي با تدارک و کمک اطلاعاتي،
مالي و سياسي امپرياليستها، مورد سوءقصد قرار گرفته و به شهادت رسيدند. چند روز پس
از عمليات دارخوين، شهيد بهشتي، رئيس ديوان عالي کشور به همراه عده اي از وزرا،
نمايندگان مجلس و ديگر کادرهاي ورزيده انقلاب شهيد شدند، يک ماه قبل از عمليات
ثامن الائمه (شکستن حصر آبادان) رئيس جمهور و نخست وزير و پس از آن به تدريج
دادستان کل کشور، شهداي محراب که هر کدام استوانه محکم نظام در مناطق مختلف بودند
و هم چنين تعداد زيادي از سربازان گمنام و کاري انقلاب به شهادت رسيدند. ولي با
اين همه، امپرياليستها نتوانستند براي عراق کاري کنند و عمليات بيت المقدس نقطه ي
پاياني بر آخرين اميدهاي عراق، در اين دوران، نهاد و اين رژيم به شکست کامل دومين
استراتژي اتخاذ شده خويش تن داد. از اين پس هيچ نقطه ي قوتي در دست عراق باقي
نمانده است، از اين رو سياست عراق بر مبناي مظلوم نمائي سياسي و تبليغاتي و صرف
نظر کردن از ادعاهاي وقيحانه و در عين حال قدرتمندانه قبلي، قرار مي گيرد.

اعلام بازگشت به
مرزها، اعلام آتش بس يک طرفه و نشان دادن تمايل به خاتمه جنگ و به خصوص تبليغ روي
لزوم ختم درگيري با ايران جهت آزاد کردن نيرو براي مقابله با تهاجم اسرائيل در
لبنان! از شگردهاي سياسي رژيم عراق در اين مقطع است که به وسيله ي آن کوشيد تا از
بروز آثار و عواقب خطرناک داخلي شکست کامل در دستيابي به اهداف آغاز جنگ، بکاهد.
از اينجا استراتژي نظامي جديدي متناسب با شرايط مطرح مي گردد.

 

3ـ استراتژي دفاع
مطلق

در ادامه ي عمليات
بيت المقدس که هنوز خرمشهر در دست عراق بود، اين رژيم با شکست نظامي در مراحل اول
و دوم اين عمليات به پي ريزي و تهيه مقدمات پياده کردن استراتژي جديد خويش اقدام
کرد. عقب کشيدن «لشکر6» از کرخه نور و جفير و استفاده از آن براي استحکام پدافند
بصره نشان مي دهد که از همان موقع رژيم عراق درصدد بر آمده است که خطوط مطمئن مرزي
را تقويت کند و تلاش اصلي خويش را بر حفظ آن بگذارد. مطلبي که حتي با از دست دادن
احتمالي خرمشهر مي توانست از تداوم پيروزيهاي نيروهاي اسلام جلوگيري کند و از
برداشتن گام بعدي که مي توانست تصرف بصره باشد ممانعت به عمل آورد.

عراق در صدد استقرار
در خطوط دفاعي مطمئني بود که با کمترين نيروي انساني و با کار مهندسي در زمين،
بتواند به خوبي از هجوم احتمالي زميني جلوگيري کند. اين بود که پس از شکست در
نبردهايي چون «طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس» و فرار به سمت مرزهاي بين
المللي در جنوب، با عقب نشيني از مناطقي در غرب کشور و با ادامه ي اشغال برخي
مناطق (نظير نفت شهر) که از نظر سوق الجيشي اهميت داشت، خط دفاعي سرتاسري مورد نظر
خويش را تشکيل داده و آن را اقدام به فراخواني نيروها به مرزهاي بين المللي نام
نهاد!

در همان شرائطي که
عراق از فراخواندن نيروهايش به مرز بين المللي! و اعلام تمايل به اتخاذ سياست جديد
نظامي با محور مبارزه با اسرائيل دم ميزد و در شرائطي که قسمتي از توجه ما به
مسائل لبنان و اعزام نيرو به آن نقطه جهت مقابله با خطر اسرائيل معطوف گرديده بود،
ارتش عراق با تمام توان به ايجاد و استحکام موانع و ازدياد رده هاي مختلف دفاعي در
زمين (ميدان مين، سيم خاردار، کانال و …) در خطوط مرزي مشغول بود.

سياست استفاده از
موانع ايذائي و تاخيري ايجاد شده در زمين که به جاي نيروهاي اصلي عراق، تا زمان
کوتاهي (مثلا تا صبح روز اول عمليات) بتواند حتي موقتا جلوي پيشروي نيروهاي ما را
گرفته و يا آن را کُند نمايد، با شدت پيگيري مي شد. براساس اين سياست در رده هاي
مقدم دفاعي از کمترين نيروهاي انساني استفاده شده و به موانع ايذائي و آتش انبوه
اکتفا مي گردد. پس از چند ساعت که همراه با روشن شدن هوا و فراهم شدن شرايط براي
مانور نيروهاي زرهي است نيروهاي تازه نفس عراقي در حالي که به دليل کشف محورهاي
حمله شب گذشته، در نقاطي که تهديد بيشتري وجود دارد به خوبي هدايت مي شوند،
تانکهاي خود را به جنگ نيروهاي پياده اي مي آورند که موانع ايجاد شده مانع از
استقرار آنها در يک خط قابل دفاع و مطمئن گرديده است.

در سياست دفاع مطلق،
عراق هيچ حرکت تهاجمي را در زمين انجام نمي دهد و تمام توان خود را در استحکام
خطوط پدافندي و آمادگي براي ترميم رخنه هاي احتمالي در اين خطوط به کار مي برد.

در اين دوران، آتش به
عنوان عنصر مهم تکميل کننده موانع ايذائي و تاخيري در زمين، توسط ارتش عراق به کار
گرفت شده است. اصطلاح «زمين سرخ» که توسط برخي رزمندگان به کار برده شده به معناي
آن است که تقريبا هيچ نقطه اي از زمين منطقه عملياتي از آتش صدها هزار و بلکه در
مواردي ميليونها گلوله توپ دشمن که با سخاوت تمام و به طور بي هدف ريخته مي شوند،
در امان نمي ماند.

عمليات رمضان نخستين
برخورد نيروهاي اسلام با سياست جديد عراق محسوب مي گردد، از اين تاريخ روشن شد که
به دليل تغيير شرايط زمين (دشت صاف بدون جان پناه براي پياده) و تغيير شرايط خطوط
برخورد با دشمن (جبهه هاي رو در رو بدون داشتن جناح و کناره از دشمن و عدم امکان
برخورد از کنار و عقبه دشمن و غافلگيري و دور زدن آن) و هم چنين تغيير استراتژي
عراق در جنگ، هر کيلومتر پيش روي اهميت و مشکلات معادل دهها کيلومتر پيشروي سابق
را دارد چه از لحاظ نظامي و چه از لحاظ سياسي و رواني.

از لحاظ نظامي، جنگ
نسبت به شرايطي که دشمن در خاک ما بود بسيار سنگين تر و مشکل تر شده و از لحاظ
رواني نيز جنگ در خاک عراق به خصوص نزديکي اتوبان بصره ي بغداد و ديگر نقاط مهم
عراق به مرز، حساسيت ارتش عراق را بالا برده و به خلاف سابق هر گونه عقب نشيني، به
معناي مرگ و نابودي حتمي آن تلقي مي گردد. اکنون هر مقدار عقب نشيني به معناي همان
مقدار نزديک شدن ارتش عراق به نابودي است و اين گونه مسائل کاملا در نزد نيروها
احساس شده و از سوي فرماندهان آنها نيز به شدت تبليغ مي گردد.

چنين شرائطي براي
نيروهاي خود، در انتخاب منطقه عملياتي و نحوه ي جنگيدن محدوديت زيادي را ايجاد مي
کند ولي تلاشها متوقف نمي گردد. پس از «رمضان» عمليات «محرم» و «مسلم بن عقيل»
آمادگي ها و آزمايشهاي موفقي در اين زمينه مي تواند به حساب آيد ولي در «والفجر»
کار آن گونه که تبليغ شده بود پيش نمي رود، ظاهرا باز هم به ديواره ي دفاعي عراق
آسيب چنداني وارد نشد، «والفجر» به «والفجر مقدماتي» تبديل شده و به دنبال آن
والفجرهاي يک و دو و سه و… سلسله عملياتهاي موفق ولي محدود، انجام مي گيرد.

در هر علميات محدود و
موفق، قسمتي از خط دفاعي عراق شکافته شده و مواضعي از تصرف آن خارج مي گردد ولي
باز هم ضربه وارد تعيين کننده نيست.

عراق هم چنان اميدوار
است که ما آن قدر به اين ديوار بکوبيم تا خسته و وامانده به گوشه اي افتاده و به
راه حل سياسي و سازش تن دهيم ولي عمليات خيبر که نقطه پاياني اين دوران است، اين
گونه تصورات را بر هم زده و و صدام و حاميانش را وادار به وارد کردن عوامل و
پارامترهاي جديدي در جنگ مي کند. استراتژي دفاع مطلق آسيب پذيري خود را نشان داده
و جمهوري اسلامي با «خيبر» توازن نظامي را به نفع خود بر هم زده است، از اين رو
حاميان صدام سياستهاي جنگي جديدي را براي عراق طراحي مي کنند و جنگ از اين پس به
تدريج ابعاد گسترده تري به خود مي گيرد.

4ـ پس از خيبر،
تاکتيک هاي تهاجمي در استراتژي عراق

پشت سر گذاشتن
کيلومترها عقبه آبي (هور) و تصرف مواضع دشمن در عمق خاک عراق، حضور هر چند موقت در
کنار دجله و فرات، تهديد جدي اتوبان بصره بغداد و تصرف جزائر مجنون همراه با ايجاد
راههاي تدارکاتي در هور که با نبرد و مقاومت جانانه در زير آتش مداوم دشمن مقدور و
عملي گرديد، اين وحشت و نگراني را براي رژيم عراق و حاميانش به وجود آورد که براي
هميشه نمي توان در پشت دژهاي دفاعي پنهان شد.

«خيبر» قابليت رزمي و
تصميم جدي نيروهاي اسلام براي دست يابي به اهداف نظامي به منظور احقاق حقوقي که
اداي آن به معناي پايان عمر رژيم صدام است را به خوبي تفهيم کرد. در خيبر، رژيم
عراق فاصله چنداني با قطع کامل جاده بغداد و بصره و حضور دائمي نيروهاي اسلام در
قسمتهاي وسيعي از منطقه اي که شمال و جنوب عراق را به هم مرتبط مي سازد و به دنبال
آن طبيعتا سقوط بصره، احساس نمي کرد و اين در حالي بود که اگر نيروهاي خودي از
حداقل امکانات لازم براي چنين عملياتي برخوردار بودند، احتمال چنين وضعي به شدت
وجود داشت. با وجود عدم توفيق در دستيابي به اهداف اصلي، تثبيت جزاير مجنون در
شرايط فوق تصوري که وجود داشت نشان مي داد که ما مصمم به ادامه حضور در هور هستيم
و اين براي عراق معناي روشني داشت. از اين پس عراق مي بايست هميشه منتظر اقدامات
ما با استفاده از جا پاي مناسبي که در اختيار گرفته بوديم باشد. جائي که بيش از
چند کيلومتر با گلوگاه ارتباطي شمال و جنوب عراق فاصله ندارد.

دشمن اهميت اين اقدام
را به خوبي دريافته بود، و از همين رو مقدمات شکل گيري و اعمال يک سياست جديد در
جنگ پايه ريزي و به تدريج اجرا گرديد.

دوران پس از خيبر،
دوران تقويت و تسريع در تدارک عراق و آماده کردن زمينه جهاني براي دست زدن به
اقدامات تهاجمي در اشکال مختلف است. در بعد تبليغاتي، تکيه روي نيرومندي عراق از
لحاظ ابزار و تجهيزات جنگي در رسانه هاي خبري و تبليغي امپرياليستها جايگاه خاصي
پيدا کرد.

 

جنگ کشتي ها

از نمونه هاي مهم
اتخاذ سياست جديد نظامي، تلاش براي گسترش جنگ در خليج فارس و حمله به کشتي هاي
تجاري است، عراق با ازدياد بي سابقه حملات خود به کشتي ها در خليج فارس که تا آن
زمان به صورت بسيار محدودي صورت مي گرفت اعلام کرد که به طور جدي به محاصره دريايي
به منظور سقوط اقتصادي ايران تصميم گرفته است و اين را نيز عملي کرد اما تصميم
مقابله به مثل جمهوري اسلامي که با توجه به موقعيت و توان ظاهري آن، چندان منتظره
نبود، وقايع را آن چنان که مطلوب عراق است جلو نبرد.

جنگ کشتي ها در خليج
فارس پس از يک اوج و بعد از آنکه معلوم شد اثر تعيين کننده اي ندارد اهميت خود را
به عنوان يک مسئله درجه اول در سياست تهاجمي عراق از دست داد لکن با شدت و ضعفهاي
مقطعي هم چنان ادامه يافت.

از اقدامات ديگر عراق
در اجراي استراتژي جديد خود، حملات محدود زميني به مواضع جمهوري اسلامي بود که به
دليل عدم توانايي ارتش عراق در رزم رو در رو و آمادگي رزمندگان اسلام در سراسر
جبهه ها، چندان اهميتي پيدا نکرد و شدت تلفات دشمن در چند حمله موضعي باعث شد که
روشهاي ديگري را در تهاجم به منظور جلوگيري از حملات ما، اهميت بدهد.

 

سلاح شيميائي

استفاده از سلاحهاي
شيميائي که از همان عمليات خيبر به کار گرفته شده بود در اين دوران به عنوان يکي
از عوامل جديدي که عراق وارد موازنه قوا کرده است مطرح مي باشد. با توجه به
پشتيباني آشکار و نهان جهان امپرياليستي از عراق، اين رژيم به دفعات اين سلاح را
به کار برده و عملا استفاده از آن را به صورت عامل تهديد کننده اي عليه ما براي
خود محفوظ نگاه داشته است.

تا کتيک هاي مختلف
عراق در استراتژي جديد خود (استفاده از سلاحهاي شيميائي، جنگ کشتي ها و عمليات
محدود زميني) در عمل نتوانست کارساز باشد. در ميمک عمليات موفق عاشورا بار ديگر
ضعف عراق و ابتکار عمل ما را يادآوري کرد ولي مهم تر از اين عمليات قرائن و شواهدي
که از آمادگي و تدارک ما براي عملياتي حساس و قريب الوقوع نظير «بدر» حکايت مي
کرد، به رژيم عراق ثابت نمود که سياست تهاجمي خود را بايد با تاکتيک هاي موثرتري
اجرا کند زيرا تاکتيک هاي قبلي کارساز نبوده و نتوانسته ما را به صرف نظر کردن از
تهاجمات تعيين کننده وادار کند.

 

جنگ شهرها

در آستانه عمليات بدر
با جنگ شهرها مرحله جديدي در سياست تهاجمي عراق نازل مي گردد. حمله هوائي و موشکي
به مناطق مسکوني ما، قبل از اين نيز ندرتا و به مناسبتهايي انجام گرفته بود، في
المثل بعد از يک حمله فوق از سوي ما و يا يک ضربه به منافع آمريکا در لبنان، برخي
مناطق مسکوني ما مورد حمله عراق قرار مي گرفت. اما در اين مرحله گسترش بي سابقه
حمله به مناطق مسکوني کلا صورت جديدي از تاکتيهاي عراق را نشان مي داد.

در ايام «بدر» عراق
روزهاي دلهره آميزي را مي گذارند. اين بازار نقطه اي قابل پيش بيني (منطقه عملياتي
خيبر) تهاجم نيروهاي اسلام انجام شده بود با اين وصف خطر قطع ارتباط جبهه هاي شمال
و جنوب عراق و محاصره بصره به شدت وجود داشت. بعد از چند روز، وقتي نيروهاي خودي
با تصرف و تثبيت مناطقي نظير پاسگاه ترابه، پد الحچرده (خندق) و قسمت هائي از
آبراههاي هور، مناطق حاشيه و دجله و جاده بصره بغداد را رها کرده و عقب نشيني
کردند يک بار ديگر رژيم عراق از يک تکان تزلزل کننده خلاص شده بود ولي آيا اين
تکانها دائما به همين صورت و با همين عاقبت و سرانجام، تکرار خواهد شد؟ براي رهبري
عراق جواب اميدوار کننده اي وجود نداشته است از همين رو با اينکه مدتي پس از تعيين
قطعي نتايج عمليات بدر، اين مرحله از جنگ شهرها فروکش مي کند اما رژيم عراق تدارک
وسيعتري براي مرحله گسترده تري در جنگ شهرها، مي بيند.

در مرحله اول جنگ شهرها
و در آغاز آن عراق هنوز تصميم به گسترش آن نشان نمي داد. و طالب اجراي محدود آن
بدون عکس العمل جمهوري اسلامي بود. در ابتدا حمله به اهواز و بوشهر تحت پوشش
بمباران «شرکت نورد» اهواز و «انرژي اتمي» بوشهر صورت گرفت و عراق مدعي بود که
صرفا به مراکز اقتصادي حمله کرده است. شهرها و روستاهاي مرزي نيز تحت عنوان مراکز
تجمع نيروها بمباران مي شد. پس از اعلام مقابله به مثل جمهوري اسلامي و کوبيدن
بصره به وسيله توپخانه و بعد از اجراي آن، عراق اعلام کرد که 30 شهر ايران را
بمباران خواهد نمود. اين مسئله به شدت محتمل است که عراق هنوز در ارزيابي ها و
تحليلهاي خويش به نتيجه گيري نهائي براي دست زدن به جنگ شهرها با آن گسترش که در
اسفند 63 شاهد آن بوديم، نرسيده بود. در صورت برخورد مماشات آميز جمهوري اسلامي،
مرحله اول جنگ شهرها به آن صورت آغاز نمي گرديد و تنها به شکل محدودي به عنوان
عامل باز دارنده ي عمليات بدر بکار گرفته مي شد.

در هر صورت اگر چه
بتوان احتمال داد که مرحله ي اول جنگ شهرها با هدف اصلي دفاع زميني و ممانعت از
اقدام براي عمليات بدر بوده و استراتژي عراق تا اين مقطع نيز تهاجم باز دارنده
محسوب بشود اما در مرحله ي دوم جنگ شهرها، به طور دقيق و قطعي سياست تهاجم به
شهرها براي کشاندن جمهوري اسلامي به پاي ميز مذاکره را تعقيب مي نمايد نه سياست
فشار براي جلوگيري از عمليات. از همين روست که حتي با وجود مماشات جمهوري اسلامي
در روزهاي اول مرحله دوم جنگ شهرها و حتي عدم برخورد تبليغاتي با اين مسئله، عراق
عمليات هوائي و موشکي خود را تشديد مي کرد و ميل شديد خود را به آغاز مجدد جنگ
شهرها نشان مي دهد.

مرحله دوم جنگ شهرها
علاوه بر خشونت و گسترش بيشتر نسبت به مرحله ي اول، اين مشخصه مهم را همراه داشته
است که علنا و با صراحت و تکرار و تاکيد از سوي رژيم عراق، به عنوان سياست تهاجمي
قطعي و تعيين کننده اي در زمينه کشاندن جمهوري اسلامي به سازش و صلح، مطرح بوده و
دشمن نتايج مثبت و موثري را براي اين تهاجمات، در ارزيابي هاي مربوطه، قائل مي شده
است.

آن گونه که غالب
تحليل گران و رسانه هاي گروهي جهاني جنگ شهرها را منعکس مي کردند کليه شواهد و
قرائن حکايت از موثر بودن و کارائي تاکتيک اخير عراق مي کرد. با وجود بمباران هاي
مکرر (و البته نه چندان موثر) تهران، و وسعت بي اندازه تهران که حمله هوايي از
ارتفاع بالا را ساده مي کرد، عدم برنامه ريزي منظم در رابطه با پناهگاه براي تهران
10 ميليوني، عدم يک سياست تبليغاتي کارا و منسجم براي جهت دادن به عکس العمل مردم
و از سوي ديگر سالم بازگشتن هواپيماهاي مهاجم که عراق کشور را مورد حمله قرار مي
دادند همه و همه باعث شده بود که تقريبا کليه امکانات تبليغاتي امپرياليستها در
جهت مقاصد صدام، برتري بي چون و چراي هوائي عراق را تصوير کرده و استراتژي عراق را
مفيد و موثر توصيف کنند.

دشمن به اجراي
استراتژي تهاجمي خود اميدوارانه، ادامه داده و به نتايج آن دلباخته بود ولي روز
قدس اين روند را قطع کرد.

 

5ـ حادثه ي تاريخي
روز قدس

در اوج چنين هنگامه
اي که توصيف شد، انقلاب اسلامي يک نمايش قدرت از پايگاه مردمي خويش را ترتيب داد.
نمايش قدرتي که بدون استثنا براي مردم و تمام دست اندرکاران غير منتظره بوده و به
معجزه اي بيشتر شباهت داشت. راهپيمائي روز قدس، کوبنده و تعيين کننده، پاياني بر
دلخوشي هاي صدام و حاميان بود.

براي گردانندگان جنگ
شهرها در برابر اين راهپيمائي، راهي به جز انفعال نماند و غير موثر بودن اين حربه
دقيقا آشکار گرديده و به سرنوشتي نظير جنگ کشتي ها دچار شد، دست کم دشمن و حاميان
وي از اين پس باز هم الزاما محتاج به استفاده از عوامل و پارامترهاي جديدي هستند.

در واقع تحول جديدي
در جنگ اجتناب ناپذير است و جهت اين دليل ماهيت سراپا وابسته ي رژيم عراق بستگي به
سياست و تصميم گيري حاميان وي يعني طرفهاي اصلي انقلاب اسلامي در جنگ تحميلي،
دارد.

*نبردهاي سرنوشت ساز
ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس در دوراني انجام شده است که اوج
فعاليتهاي تروريستي است که تا اينکه همزمان با عمليات بيت المقدس ، چند ضربه تعيين
کننده در ارديبهشت 61، قدرت اصلي نظامي تروريستها را در داخل نابود کرده و باعث
فرار کادرها و اعضاي منافقين و ديگر گروههاي محارب بخارج کشور ميگردد.

 



1ـ نبردهاي
سرنوشت ساز ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس در دوراني انجام شده
است که اوج فعاليتهاي تروريستي است تا اينکه همزمان با عمليات بيت المقدس، چند
ضربه تعيين کنده در ارديبهشت 61، قدرت اصلي نظامي تروريستها را در داخل نابود کرده
و باعث فرار کادرها و اعضاي منافقين و ديگر گروههاي محارب به خارج کشور مي گردد.