توطئه هاي آمريکا پس از کودتاي نافرجام

آخرين قسمت کودتاي
نافرجام نوژه

حجة الاسلام  و المسلمين محمدي ري شهري

در قسمتهاي گذشته از
اين سلسله مقاله ها به طور اجمال سرگذشت ماجراي کودتاي نافرجام نوژه را براي
خوانندگان گرامي تعريف کردم، البته تا آنجا که من در جريان بودم و قابل گفتن و
نوشتن بود.

اگر ياد داشته باشيد
در مقاله ي دوم از اين سلسله مقاله ها توضيح دادم که کودتاي نوژه يکي از طرحهاي
ابتدائي و ابلهانه آمريکا براي براندازي جمهوري اسلامي بود، و پس از ناکام ماندن
اين طرح، توطئه هاي ديگري را آمريکا طراحي نموده است و وعده دادم که در آينده به
اين توطئه ها اشاره کنم.

اينک در پايان اين
داستان و در آخرين قسمت از ماجراي کودتاي نافرجام نوژه دورنمائي از ساير توطئه هاي
آمريکا را پس از ناکام ماندن توطئه کودتا براي خوانندگان ترسيم مي نمايم.

 

توطئه جنگ تحميلي

جنگ تحميلي رژيم عراق
عليه جمهوري اسلامي ايران، طرح ديگر آمريکا براي مقابله ي با انقلاب اسلامي است.

پس از نافرجام ماندن
توطئه کودتا و ناکام شدن کودتاچيان، آمريکا تصميم گرفت با حمله ي نظامي به جمهوري
اسلامي، طومار اين نظام را در هم پيچد و اين ماموريت را به عهده ي صدام گذاشت.

ستوان دوم هوائي،
ناصر رکني در رابطه با دومين توطئه آمريکا پس از شکست کودتاي نوژه چنين مي نويسد:
«… آمريکا منشا اصلي اين جنگ بوده است و با توجه به اينکه اين جنگ يعني حمله
عراق به ايران طرحي بود که در ستاد کودتا نيز مطرح شده بود و طبق گفته ي بني عامري
به آن حق تقدم داده بودند (حق تقدم با کودتا بود، زيرا در صورت پيروزي، مشکل
آمريکا را به طور کلي حل مي کرد) … يعني طرح کلي، نابودي رژيم جمهوري اسلامي است
منتهي اين طرح داراي مراحل مختلف و روشهاي گوناگون است که هر کدام چنان چه شکست
خوردند مرحله و روش بعدي پياده شود».

به نظر مي رسد که
تحليل آمريکا در ارتباط با دادن حق تقدم به کودتا اين بود که در صورت موفقيت کودتا
مقصود حاصل شده، و در صورت عدم موفقيت کودتا حمله ي نظامي به جمهوري اسلامي ايران
به دلائل زير صددرصد موفقيت آميز است:

1ـ انقلاب اسلامي
ايران فاقد نيروهاي مسلح انقلابي است زيرا در آن روز سپاه پاسداران انقلاب و نيز
کميته هاي انقلاب اسلامي نه تجربه ي جنگيدن با ارتش منظم دشمن را داشتند و نه
امکانات جنگي در اختيار آنها بود.

2ـ ارتش پس از پيروزي
انقلاب اسلامي در ارتباط با حکومت نظامي دوران شاه تصفيه شده و با کنار رفتن
بسياري از نيروهاي زبده و تجربه ديده ي آن، توان رمزي خود را به صورت قابل ملاحظه
اي از دست داده بود.

3ـ در صورت عدم
موفقيت کودتاي نظامي تعداد قابل ملاحظه ي ديگري از پرسنل نظامي تصفيه خواهند شد، و
تعداد باقيمانده روحيه خود را به کلي خواهند باخت و توان کمترين مقاومت در برابر
هجوم دشمن را نخواهند داشت.

براساس اين تحليل
آمريکا رژيم حاکم بر عراق را واداشت که به جمهوري اسلامي حمله کننده و رژيم عراق
با اين ديد که ظرف يک هفته نظام جمهوري اسلامي از پا در خواهد آمد به ايران حمله
کرد و صدام با آرزوي سردار قادسيه شدن پس از گذشت هفته ي موعود در دام افتاد.

 

توطئه منافقين

توطئه منافقين نيز
مانند توطئه کودتاي نافرجام و توطئه جنگ تحميلي ريشه ي آمريکائي دارد.

پس از گذشت چند هفته
از جنگ تحميلي، آمريکا ديد اين تحليل نيز درست از‌ آب درنيامد و دومين تيرش نيز نه
تنها به هدف نخورد بلکه به دست دشمن آمريکا افتاد و نزديک است که خود او را هدف
قرار دهد، و نتيجه جنگ عکس آن چه پيش بيني مي شد ممکن است باشد براي اينکه صدام را
از دام خلاص کند، چاره اي نديد جز اينکه نيروهاي ذخيره ي خود را که براي روزهاي
مبادا پيش بيني کرده بود به کار گيرد.

در آن شرائط دلائل و
قرائن زير حکايت مي کرد که حرکت مسلحانه ي سازمان منافقين قطعا موفقيت آميز است:

1ـ فشار جنگ تحميلي و
مشکلات سياسي و اقتصادي ناشي از جنگ.

2ـ نفوذي هاي سازمان
منافقين در ارگانهاي جمهوري اسلامي که با يک حرکت ساده مي توانستند بسياري از گردانندگان
حکومت را از پا در آورند.

3ـ فقط تشکيلات
اطلاعاتي در نظام جمهوري اسلامي که بتواند حرکات مخفي سازمان داده شده ي منافقين
را کنترل کند.

4ـ جوسازي شديد رسانه
هاي گروهي استکبار جهاني و گروهکهاي ضد انقلاب عليه چهره هاي اصيل و وفادار و
شناخته شده جمهوري اسلامي.

و بالاخره با اين
تحليل که اگر فشار سازمان منافقين از داخل به فشار جنگ تحميلي از خارج ضميمه شود
جمهوري اسلامي از پا در مي آيد سازمان منافقين با الهام از سازمان جاسوسي آمريکا
اعلام جنگ مسلحانه با جمهوري اسلامي نمود، و اين سازمان همان فريبي را خورد که رژيم
عراق خورد، و بني صدر به دام صدام افتاد.

 

گروهکهاي سلطنت طلب

در طول جنگ تحميلي در
کنار رژيم بغداد و منافقين گروهکهاي سلطنت طلب که در حقيقت بقاياي کودتاي نوژه و
تفاله هاي رژيم شاه مقبور هستند با صدام و منافقين همکاري فعال داشته و دارند.

با اطلاعات و تجربه
اي که از جريان کودتاي نوژه به دست آمده بود هر چند ماه يکبار گروهکي با آرمان
کودتاگران نوژه شناسايي و دستگير شده اند.

اعضاء و هواداران اين
گروهکها از ده تا پانزده نفر تجاوز نمي کنند و طبق اعترافات صريح افرادي که دستگير
شده اند و مدارک اطلاعاتي قبل از دستگيري، همه ي آنها به مزدوري از آمريکا، نقشه ي
کودتاي نظامي در سر مي پرورانده اند.

براي اينکه خوانندگان
گرامي اندکي با توطئه سلطنت طلبان آشنا شوند توجه آنها را به اعترافات يکي از
کساني که در اين رابطه دستگير شده اند جلب مي نمايم:

سرهنگ رضا زاده با
نام مستعار گيلاني يکي از کساني است که يک گروه چند نفره از سلطنت طلبها را رهبري
مي کرد اينک قسمت هائي از بازجوئيهاي وي را ملاحظه مي فرمائيد.

«… يک روز ــ
تيمسار پزشک پورــ به من تلفن کرد که دوستي جوان به نام آرش [1]
دارم او با شما تماس خواهد گرفت… حدود ساعت چهار بعدازظهر مهندس آرش را که جواني
حدود سي سال داشت ديدم وي پس از سلام و عليک به من گفت که من در قاهره بودم با
عليا حضرت فرح و اعلي حضرت رضاشاه دوم ملاقات کردم، در آن جا چون يک قهرمان با من
برخورد شد، ژنرال علاء رئيس اداره ي دوم ارتش مصر به من اطمينان داده که در هر
زمان پول و اسلحه و مهمات خواستم براي من تعيين کند و من فقط رژيم سلطنت را مي
خواهم و به من ابلاغ شد که زيرامر آقاي گيلاني که شما هستيد قرار گيرم…».

«يک روز سرهنگ داريوش
آزادي که از دوستان ديرينه ي من است مرا به منزل خود دعوت کرد و من پس از چند دفعه
تلفن يک روز به منزل وي رفتم و چنين گفت: آقا رضا من پس از بررسي زياد تازه فهميدم
که تو گيلاني هستي و رهبري نيروهاي مخالف در ايران را به عهده داري… در اين
ملاقات من فهميدم که من گيلاني، رهبري گروههاي نظامي مخالف را به عهده دارم».

«جواني که خود را
لطفي [2]
معرفي مي کرد به من تلفن کرد که من از جانب بابک با شما کار دارم… در لباسکده مرا
ديد و گفت من بايد 000/150 تومان پول به شما بدهم که به آرش و اصغر مهاجر بدهيد من
گفتم پول را بگير و به خود آنها بده و وي با راننده ي اصغر مهاجر به ساوه رفتند و
پول را گرفتند و به منزل من آورد من 55 هزار تومان به اصغر مهاجر و 55 هزار تومان
به آرش دادم و چهل هزار تومان آن را خودم نگهداشتم.

«يک روز جواد لطفي با
من تماس گرفت که بابک به اروميه مي آيد و مي خواهد شما را ببيند من با نامبرده با
اتوبوس تي بي تي به اروميه رفتيم و در آنجا به همراه يک نفر که خود را بهروز معرفي
مي کرد به سرو… رفتيم نيمه هاي شب سرتيپ پزشک پور با دو نفر «سرگرد عبدالله
طهماسبي و يک درجه دار» آنجا آمدند پس از تعارفات اوليه… از اويسي، بختياري، اميني
آريانا گفت و از اينکه با هيچ يک از آنها به توافق نرسيده».

«پزشک پور گفت پس از
آنکه با اويسي و بختيار به توافق نرسيد شخصا به اسرائيل مسافرت کرده و با اسرائيلي
ها ملاقات کرده و طرح خود را با آنها مطرح کرد است، پزشک پور مدعي بود که آمريکا
در نظر دارد طرحي به نام کودتاي خزنده در ايران پياده کند بدين ترتيب که به تدريج
روحانيون را از کار برکنار کرده و طرفداران بني صدر يا مهندس بازرگان را بر سر کار
آورد و ادامه داد که اسرائيل موفقيت اين طرح را رد کرده و مسئولين اسرائيلي پس از
ملاقات با پزشک پور گفته اند تنها ژنرال ايراني که با طرح و نقشه صحبت مي کند شما
هستيد و ما طرح شما را تائيد مي کنيم و او ادامه داد که پس از بازگشت از اسرائيل
به پاريس، سر لشکر هاشمي به پزشک پور مراجعه کرده و طرح او را گرفته و به آمريکا
برده است و قول داده که طرح را به تصويب مقامات آمريکائي برساند.

پزشک پور مي گفت قبل
از وي چند ژنرال ايراني به اسرائيل رفت بودند و مقامات اسرائيلي به پزشک پور گفته
بودند که آنها هيچ طرحي نداشتند…».

«ميرطهماسب به من
اظهار داشت که همه ي افسران به سرکردگي باقر بني عامري به بختيار پيوسته اند و
1500 ميليون تومان پول از طريق بختيار به حساب سازمان نظامي واريز گرديده که 50
ميليون تومان به وسيله ي سرهنگ بني عامري و هادي عزيز مرادي و بهرامي به بلوچستان
برده شده و 50 ميليون تومان هم به محمد حسين قشقائي پسر ناصر قشقائي و 50 ميليون
تومان هم به تهران اختصاص داده شده، و طرح تهران هم چنين است که از چهار دروازه
تهران دهاتي ها را با بيل و کلنگ به تهران سرازير کنند و با همکاراني که در تهران
دارند و هم زمان با حرکت بلوچها و قشقائيها و عده اي در اروميه رژيم اسلامي را
ساقط کنند».

«… من به وي گفتم آيا
باقر بني عامري خجالت نمي کشيد يک بار گروهي از افسران را به کشتن داده و باز
رهبري توطئه ديگري را به عهده گرفته…».

«… من گفتم … در هيچ
طرحي که خودم در تهيه آن شرکت نداشته باشم شرکت نخواهم کرد، گفت پس شما جلوي اين
طرح، مقاومت خواهي کرد؟ پاسخ دادم: نه همکاري مي کنم نه مقاومت، در حالي که خودم
مي دانم نه توان همکاري داشتم نه مقاومت، پرسيد امکانات شما در تهران چيست؟ پاسخ
دادم که من امکانات زيادي دارم از جمله تصرف راديو و تلويزيون، گفت چه مقدار پول
نياز داري؟ گفتم حداقل 25 ميليون تومان…».

«… در مورد اعلاميه
گناهي بود که من و دکتر شمس مرتکب شده بوديم و هم اکنون باز هم ضمن اعلام ندامت
گناه و مجازات آن را که اشخاص زير به وسيله من مرتکب شده اند به عهده مي گيرم، اين
من بودم که گناه کردم و آنها را در اين گناه آلوده ساختم:

1ـ غلام حسين رحيمي

2ـ ابراهيم صيرفي

3ـ جمشيد فروغي

4ـ امير عبدالملک پور

5ـ محمود صباح

6ـ پرويز دبيري

من از اين عمل خود به
شدت نادم و پشيمانم و از اينکه مشتي بي گناه را آلوده کرده ام نادم… بار اين گناه
اين اشتباه بزرگ به گردن من و دکتر شمس است…»

پايان

 



1ـ نام مستعار
شخصي است که نام حقيقي او رحمان آرمين است، او گروهک پارس «مخفف پاسداران رژيم
سلطنتي» را که تعداد آنها قريب پانزد نفر بود رهبري مي کرد اعضاء اين گروهک در
تاريخ 10/2/60 با فاصله کوتاه دستگير شدند.