پيام شهيد

قسمتي از وصيت نامه
پاسدار شهيد سيد حسن ميررضوي

خدايا تو شاهد باش که
من هدفي جز تو و مقصودي جز راهي که تو خودت توسط پيامبر اکرم (ص) و امامان معصومت
به من نشان داده اي ندارم و عشقي جز شهادت در راه تو ندارم و اميدم به توست و غير
تو پناهگاهي ندارم هر چند بنده اي معصيت کارم و بار گناهانم بر دوشم سنگيني مي
کند، منتهي از درگاه لطف و کرمت نااميد هم نيستم و به فضل و کرمت چشم دوخته ام و
اميدوارم که اين بار هديه اي که خودت به من ارزاني داشته اي تقديمت کنم، و جوانان
ما بايد قدر اين نعمت بزرگ را بدانند و پيش از آنکه مرگ سياه دامن گيرشان شود مرگ
سرخ را استقبال نمايند و هر کس در اين معامله نافع پشيمان گرديد بداند که به طور
حتم ضرر کرده است، از آن جايي که بر هر فرد مکلف لازم است که هنگام فراغت از اين
دنياي فاني وصيتي نمايد لذا به چند توصيه از برادري که هم اکنون در ميان شما نيست
و روحش ناظر اعمال و کردار شماست توجه فرمائيد و به آن عمل نمائيد:

1ـ تقواي خدا را پيشه
کنيد، از حرام خدا دوري نمائيد و حلال او را شکرگزار باشيد، نعمت هاي مادي و معنوي
تعالي را به ياد آوريد و قدر نعمات بي پايانش را بدانيد. خدا را در همه حال ناظر
اعمال خود بدانيد و در پيشگاه او معصيت او را نکنيد و بدانيد که مسافريد و هميشه
در حال حرکت هستيد و روانه به سوي او هستيد «انا لله و انا اليه راجعون».

2ـ فکر دنيا و ظواهرش
را تا مي توانيد از سر خود بيرون کنيد و دنيا را فقط پلي براي رسيدن به سراي جاويد
قرار دهيد لحظه اي هم به آخرت خود بينديشيد و ببينيد که چه توشه اي و چه کوله باري
براي قبر و قيامت خود داريد روزي که تنها اعمال پسنديده به درد انسان مي خورد… .

3ـ به پرورش روح
بيشتر از جسم خاکي بي ارزش توجه نمائيد. قرآن را با تعمق بخوانيد، زيرا آن چه روح
خسته ي انسان را نيرو مي بخشد آيات قرآن کريم است.

4ـ از دعا و راز و
نياز با خالق و معبود خود فراموش نفرمائيد زيرا دعا، سيم رابط ما بين نيازمند و بي
نياز ذکر خداست که قلبهاي معشوق و مضطرب انسان را آرامش مي بخشد (الا بذکر الله
تطمئن القلوب).

5ـ دست از ياري
ابراهيم زمان اين بت شکن تاريخ اميد مستضعفان در بند جهان حضرت آية الله العظميٰ
امام خميني مدظله العالي و روحانيت آگاه و هوشيار به رهبريت آن امام بزرگوار بر
نداريد. و قدر اين نعمت بزرگ خداوند که در اين برهه از زمان حضرت حق به ما ارزاني
داشته غنيمت شماريد و گوش به فرمان او باشيد و دستورات پيامبر گونه اش را مو به مو
اجراء نمائيد.

6ـ يار و ياور انقلاب
باشيد و از دستاوردهاي آن تا سر حد جانبازي پاسداري نمائيد زيرا اين انقلاب به
بهاي ارزاني هم به دست ما نرسيده و تا به حال خون دهها هزار جوان، و زن و مرد و
کودک در پاي آن ريخته شده تا امروز مي توانيد با آزادي کامل فرياد حق خواهي خود را
به گوش جهانيان برسانيد. به هوش باشيد و با هوشياري کامل با راهنمائيهاي امام امت
و مسئولين مملکت توطئه هاي شوم خائنين را خنثي نمائيد و لحظه اي از خطر دشمن مکار
غافل نشويد.

7ـ شما که لباس مقدس
پاسداري را پوشيده ايد مسئوليتي بس بزرگ بر عهده داريد و آن پاسداري از خون به
ناحق ريخته ي شهيد و معلول است. سعي کنيد تا اول اسلام را بشناسيد و مسلمان باشيد
و بعد مجري دستورات اسلام.

8ـ کار را فقط براي
خدا بکنيد و انتظار تشکر و تمجيد از اين و آن را هم نداشته باشيد.

9ـ برادران و خواهران
عزيزم در راه گفتن حق از هيچ کس نترسيد. ما بايد از بي تفاوتيها و بمن چه ها و از
صحنه کنار رفتن ها و مصلحت انديشيهاي بي مورد بترسيم هر چند عده اي خوششان نيايد.

10ـ عزيزانم: شهداي
ما خون نداده اند که بعد از انقلاب همان عده اي که مي شود گفت از تفاله هاي رژيم
گذشته و يا احيانا ضد انقلاب هستند در مصدر کارها باشند و باز همان زورگوئيها و
قدرت طلبيهاي خود را داشته باشند و در ادارات کم کاري و يا اشکال تراشي نمايند. از
دادستانيها و مقامات قضائي بخواهيد تا نسبت به تصفيه ي اين خائنين سريعتر عمل
نمايند.

 

قسمتي از وصيت نامه
شهيد محمدتقي رستمي عمران

خدايا صداي من که نمي
رسد پس تو به خلق برسان که زنگ اسلام خورده است و خميني مدير دانشگاه خودسازي زنگ
را زده است و انسانهائي که در اسلام اسم نوشتند بايد به کلاس بيايند آنهائي که
مکلف نيستند موجه اند و آنهائي که مکلف شده اند ولي تاکنون نيامدند و از آمدن هم
مخالف هستند يا مردودند و يا از مدرسه بيرون. خلاصه بگويم اي برادر خواننده که
انقلاب مال توست، مال محرومان و مستضعفان است، بنابراين چشم به ديگران ندوز که
تداوم بخشيد هر کس قدمي در راه خير برداشت جهت سعادت خود برداشت تو نيز قدمي بردار
و با يکبار و دو بار آمدن نيز اکتفا مکن که خدا بي نياز هست. هر چه کردي براي خود
کردي اگر مي خواهي کارهايت پسنديده باشد سعي کن رضايت رضاي خدا باشد شهيدان علم
اسلام را تا لحظه ي مرگ بالاي دستها نگه داشتند، اي برادر نگذار که به زمين افتد.