نگاهي به شخصيت معنوي و روحي پيامبر اكرم «ص»

بيست و
يكم آبانماه امسال مصادف است با 28 صفر سالروز رحلت پيامبر بزرگ اسلام صلي الله
عليه وآله. و از اينكه 28 همين ماه مصادف است با سالروز وفات مرحوم آيت الله علامه
طباطبائي «ره» لذا صلاح براين ديديم كه به جاي شرح احوال ايشان، گفتاري از وي
درباره حضرت رسول اكرم «ص» نقل كنيم كه هم بهترين ياد از علامه شده باشد و هم يكي
از ارزنده ترين آثار او درباره پيامبر «ص» كه از محتواي فوق العاده اي برخوردار
است براي استفاده عموم خوانندگان عزيز منتشر سازيم:

پيغمبر
اكرم «ص» طبق مدارك تاريخي قطعي در محيطي پرورش يافته بود كه پست ترين محيط زندگي
و كانون جهالت و فساد و رزائل اخلاقي بود، در چنين محيطي بي آنكه از آموزش و پرورش
علمي برخوردار شودف روزگار كودكي و جواني خود را گذرانيده بود. آنحضرت گرچه هرگز
بت نپرستيد و با شيوه هاي خلاف انسانيت آلوده نگشت، ولي در ميان چنان مردمي بود و
بهيچوجه زندگي عادي وي چنان آينده ي پرغوغائي را نشان نمي داد. و راستي از يتيمي
تهيدست، درس نخوانده چشم و گوش بسته، باور كردني نبود.

پيغمبر
اكرم «ص» روزگاري را بهمين وضع گذراند تا شبي از شبها كه با همان آرامش ضمير و ذهن
خالي مشغول عبادت بود بطور ناگهاني شخصيت ديگري يافت.

شخصيت
دروني خاموش وي، به يك شخصيت آسماني تبديل شد. افكار و عقايد هزاران ساله ي جامعه
ي بشري را خرافي دانست، و روش و آئين جهانيان را با واقع بيني خود ظالمانه و
ستمكارانه ديد. گذشته و آينده ي جهان را بهم پيوند داده راه سعادت بشر را كاملا
تشخيص داد، چشم و گوش آنحضرت بكلي عوض شد، و جز حق و حقيقت نديد و نشنيد و زبانش
به سخن خدائي و گفتار آسماني و حكمت و موعظت باز شد و روحيه ي دروني كه در محيط
ناچيز سوادگري و داد و ستد، سرگرم اصلاح كارهاي روزمره بود، پر و بال باز كرده
بصدد اصلاح جهان و جهانيان و واژگون ساختن سازمان هزاران ساله ي گمراهي و ستمگري
بشر برآمد، و براي احياء حق و حقيقت يكه و تنها قيام نمود و آن همه نيروهاي جهاني
درهم فشرده و دهشتناك مخالف را به هيچ شمرد در معارف الهيه سخن گفت و همه ي حقايق
هستي را از يگانگي آفريدگار جهان استنتاج كرد.

اخلاق
عاليه ي انساني را به بهترين وجهي تشريح فرمود و روابط آنها را كشف و روشن نمود و
خودش بآنچه بيان مي كرد پيش از هر كس معتقد بود و بهرچه مردم را فرا مي خواند اول
خودش عمل مي كرد.

شرايع و
احكامي آورد كه مشتمل بر يك سلسله عبادتها و پرستشهائي است كه با زيباترين صورتي
مقام بندگي را در برابر عظمت و كبرياي خداي يگانه نشان مي دهد. قوانين ديگر حقوقي
و جزائي آورد كه با همديگر ارتباط كامل دارد و براساس توحيد و احترام اخلاق عاليه
ي انساني استوار است.

مجموعه
قوانيني كه آنحضرت آورده است اعم از عبادات و معاملات چنان وسيع و دامنه دار مي
باشد كه به همه ي مسائل زندگي فردي و اجتماعي كه در جهان بشريت مي توان فرض كرد و
نيازمنديهاي گوناگون كه با گذشت زمان پيش مي آيد، رسيدگي كرده، دستور تشخيص مي
دهد.

آنحضرت
قوانين دين خود را جهاني و هميشگي مي داند. يعني: معتقد است كه دين وي مي تواند
نيازمنديهاي دنيوي و اخروي همه ي جامعه ي بشري را براي هميشه رفع نمايد و مردم
بايد براي تامين سعادت خود همين روش را اتخاذ كنند. خود بارها مي فرمود «لقد جئتكم
بخير الدنيا والاخره» يعني ديني كه من آورده ام ضامن سعادت و خوشبختي دنيوي و
اخروي شماست.

البته
اين سخن را بيهوده و بي پايه نفرموده است، بلكه پس از بررسي آفرينش و پيش بيني
آينده ي جهان انسانيت باين نتيجه رسيده است و بعبارت ديگر پس از آنكه اولا توافق و
هم آهنگي كامل را ميان قوانين خود و آفرينش جسمي و روحي انسان شناخته است و ثانيا
تحولاتي را كه در آينده واقع خواهد شد و صدماتي كه به جامعه ي مسلمانان خواهد رسيد
بطور كلي در نظر گرفته، پس از آن حكم بدوام و ابديت احكام دين خود نموده است.

پيشگوئيهائي
كه با مدارك قطعي از آنحضرت بما رسيده، اوضاع و احوال عمومي را پس از رحلت خود تا
زمانهاي بسيار دوري تشريح نموده است.

او
اينهمه كارها را در مدت بيست و سه سال انجام داده كه سيزده سال آنرا در زير شكنجه
و آزار طاقت فرساي كفار مكه گذرانيده است و ده سال آنرا هم با جنگ و لشكركشي و
مبارزه خارجي با دشمنان علني و مبارزه داخلي با منافقان و كارشكنان و اداره ي امور
مسلمانان و اصلاح عقايد و اخلاق و اعمال آنان و هزاران گرفتاري ديگر بسر برده است.

آنحضرت
اينهمه راه را با يك تصميم خلل ناپذير كه به پيروي حق و زنده كردن آن داشت، پيمود.
نظر واقع بين او تنها با حق آشنا بود و وقعي بخلاف حق نمي- گذاشت اگرچه موافق با
منافع خودش يا با تمايلات و احساسات عمومي بود. آنچه را حق دانست از جان و دل
پذيرفت و ديگر رد نكرد و آنچه باطل بود رد كرد و هرگز نپذيرفت.

شخصيت
روحي آنحضرت

اگر با
نظر انصاف، تامل كنيم، ترديد نخواهيم داشت در اينكه پيدايش چنين شخصيتي در چنان
اوضاع و شرائط جز خرق عادت و اعجاز نبوده است و بجز تاييد خاص خدائي سببي نداشته
است. و از اينروي خداي متعال در كلام خود بارها از امي بودن و يتيمي و تهيدستي
پيشين آنحضرت يادآوري مي كند و شخصيتي را كه بوي عطا فرموده يك معجزه ي آسماني
شمرده با آن به حقانيت دعوتش احتجاج مي كند چنانچه مي فرمايد:

«الم
يجدك يتيما فآوي ووجدك ضالا فهدي ووجدك عائلا فاغني»

(سوره ي
ضحي آيه 8)

يعني مگر
تو يتيمي نبودي كه خدايت جا و پناه داد؟ و نيازمندي نبودي كه خدايت بي نياز كرد؟ و
گمنامي نبودي كه خدايت نام و نشان بخشيد؟

و نيز مي
فرمايد: وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ
يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلا
الْكَافِرُونَ (٤٧)

(سوره
عنكبوت آيه 47)

يعني تو
پيش از پيامبري و نزول قرآن به خواندن و نوشتن آشنا نبودي.

و باز مي
فرمايد: وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ
مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
(٢٣)

(سوره
بقره آيه 23)

يعني و
اگر در آنچه بر بنده ي خود (محمد «ص» كه در محيط ناداني و فساد بزرگ شده و تعليم و
تربيت نديده) فرستاديم شك داريد، سوره اي از آن از كسي كه همانند محمد «ص» باشد
بياوريد.

سيرت
پيامبر اكرم «ص»

يگانه
پايه و اساسي كه پيغمبر اكرم «ص» بنياد دين خود را روي آن قرار داده و آنرا مايه ي
سعادت مردم جهان شناخته، اصل (توحيد) است.

بموجب
اصل توحيد، كسيكه مبدء آفرينش جهان و سزاوار پرستش است، خداي يگانه مي باشد و براي
كسي جز خداي متعال نمي توان سر تعظيم فرود آورده كرنش نمود.

بنابراين،
روشي كه در جامعه ي بشري بايد معمول شود، اينست كه همه با هم برابر و برادر باشند
و كسي را جز خدا فرمانرواي بي قيد و شرط خود قرار ندهند. چنانكه خداي متعال مي
فرمايد: ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَليْكَ مِنَ الآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ (٥٨)

(سوره آل
عمران آيه 58)

يعني بگو
اي اهل كتاب بيائيد در يك كلمه با هم اتفاق داشته باشيم و آن اينست كه كسي را جز
خداي جهان نپرستيم و كسي را به او شريك قرار ندهيم و اينكه بعضي از ما بعضي ديگر
را خداوند گار و فرمانرواي بي قيد و شرط اخذ نكند.

آنحضرت
هدفي جز نشر دين توحيد نداشت با نيكوترين اخلاق و گشاده ترين روي و رساترين حجت و
برهان مردم را بتوحيد دعوت مي فرمود و ياران خود را نيز به تعقيب همين روش توصيه
مي فرمود چنانكه خداي متعال به او دستور مي- دهد.

قُلْ هَذِهِ
سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ
اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٠٨)

(سوره
يوسف آيه 108)

بگو روش من
اينست كه با بصيرتي كامل بسوي خدا دعوت كنم و پيروان من نيز اين چنين هستند.

آن حضرت
در سيرت خود همه را برابر و برادر هم قرار مي داد و در اجراء احكام و حدود الهي
هرگز تبعيض و استثنائي قائل نبود، و ميان آشنا و بيگانه و قوي و ضعيف و غني و فقير
و مرد و زن و سياه و سفيد فرقي نمي گذاشت و هركس را براساس احكام و قوانين دين
بحقوق خود مي رسانيد و مي فرمود «اگر دخترم فاطمه كه نزد من محبوبترين مردم است
دزدي كند دستش را مي برم».

كسي حق
تحكم و فرمانروائي و زورگوئي بكس ديگر نداشت و مردم در بيرون از مرز قانون حداكثر
آزادي را داشتند (البته آزادي در مقابل قانون نه تنها در اسلام بلكه در هيچ قانوني
از قوانين اجتماعي معني ندارد).

همين روش
آزادي و عدالت اجتماعي است كه خداي متعال در معرفي پيغمبر گرامي خودش ذكر مي
فرمايد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي
لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا
بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ
وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (١٥٨)

(سوره
اعراف آيه 158)

يعني
آنانكه از اهل كتاب از پيامبر امي پيروي مي كنند وصف او را در انجيل و تورات
(كتابهاي آسماني خودشان) مي يابند او پيامبري است كه ايشان را به آنچه با فطرت و
نهاد خدادادي خود خوبي آنرا درك مي كنند، امر مي نمايد و از آنچه با فطرت خود خوب
نمي شمارند نهي مي كند و چيزهاي پاك را براي ايشان حلال و چيزهاي پليد را حرام مي
كند، پيامبري كه هرگونه مقررات سخت و دشوار و زنجيره هاي آزادي كش را از ايشان بر
مي دارد. كسانيكه بوي ايمان آوردند و احترام و ياريش كردند و از نوري (قرآن) كه
بوي نازل شده پيروي كردند، رستگار مي باشند. اي پيامبر ما بمردم بگو من از جانب
خدا بسوي همه ي شما فرستاده شده ام، يعني روشي كه خداي متعال بمن دستور داده در
ميان شما اجرا خواهم كرد.

و از
اينجاست كه پيغمبر اكرم (ص) در زندگي خود هيچگونه امتيازي براي خود قرار نداد و
هرگز پيش كسيكه سابقه آشنائي با آن حضرت نداشت از ساير مردم تميز داده نمي شد،
بكارهاي خانگي مي پرداخت همه را شخصا مي پذيرفت و بسخن ارباب حاجت گوش مي داد، روي
تخت و در صدر مجلس نمي نشست در موقع حركت، مركب و تشريفات رسمي نداشت، و اگر مالي
بدستش مي رسيد بيشتر از مخارج ضروري خود را بفقرا مي داد و گاهي موجودي ضروري خود
را نيز به مستمندان داده، خود با گرسنگي مي گذرانيد، و هميشه مانند فقرا زندگي مي
كرد و با فقرا مي نشست، در احقاق حقوق مردم كمترين مسامحه بخرج نمي داد ولي در
حقوق شخصي خود حداكثر عفو و اغماض بكار مي برد. وقتي در فتح مكه سران قريش را به
حضورش جلب كردند با اينكه پيش از هجرت آنهمه ستمها بوي كرده و پس از هجرت نيز فتنه
ها برانگيخته بودند، كمترين تندي از خود نشان نداده و همه را عفو فرمود.

پيغمبر
اكرم (ص) در اخلاق و فضائل انساني خود انگشت نماي دوست و دشمن بود. در حسن معاشرت
و خوشروئي، بردباري و فروتني و متانت و وقار نظيري نداشت. چنانكه قرآن مجيد با
جمله «انك لعلي خلق عظيم» اخلاق كريمه او را ستوده است. بهر كه مي رسيد حتي به
زنان و كودكان و زيردستان در سلام پيشي مي گرفت. يكي از يارانش اجازه مي خواست كه
پيش وي بخاك افتد يعني سجده اش كند، فرمود چه مي گوئي؟ اينها روش قيصر و كسري است
و شان من پيغمبري و بندگي است.

از
هنگامي كه از جانب خدا ماموريت تبليغ دين و هدايت و رهبري مردم را پيدا كرد لحظه
اي در انجام وظيفه غفلت نكرد و در كوشش خستگي ناپذير خود از پاي ننشست. سيزده سال
پيش از هجرت كه در مكه بود، با گرفتاري طاقت- فرسا كه از ناحيه ي مشركين عرب داشت
پيوسته به عبادت و تبليغ دين خدا اشتغال داشت. و در ده سال بعد از هجرت با
گرفتاريهاي روزافزون كه از ناحيه دشمنان دين داشت و كارشكنيهائي كه يهود و منافقان
مسلمان نما مي كردند، معارف دين و قوانين اسلام را با وسعت حيرت انگيزي كه دارد،
به مردم رسانيد و بيش از 80 جنگ با دشمنان اسلام نمود.

علاوه بر
آنكه اداره ي امور جامعه ي اسلامي را كه در آن موقع شامل همه ي شبه جزيره عربستان
مي گرديد به عهده داشت،حتي به شكايتها و نيازمنديهاي جزئي مردم، بي حاجب و دربان،
شخصا رسيدگي مي كرد.

در شهامت
و شجاعت پيغمبر اكرم (ص) اين اندازه بس كه يكه و تنها در برابر جهان آنروز كه چيزي
جز زورگوئي و حق كشي حكومت نمي كرد با دعوت حقه خود قيام كرد. و آنهمه شكنجه و عذاب
كه از ستمكاران وقت ديد، هرگز دوري سستي و دلسردي ايجاد نكرد و در هيچ جنگي پاي
بعقب نگذاشت.

پيغمبر
اكرم (ص) خود را بسيار تميز و نظيف نگه مي داشت و نظافت و پاكيزگي را از نشانه هاي
ايمان شمرده است «النظافه من الايمان» و علاوه بر نظافت و پاكيزگي لباس و بدن خوش
لباس و خوش برخورد هم بوده است و هر موقع كه مي خواست بيرون بيايد با نيكوترين
هيئت بيرون مي آمد و مخصوصا بعطر علاقه زيادي داشت.

او در
دوران زندگي خود تغيير حال نداد و با همان تواضع و فروتني كه داشت عمر خود با به
پايان رسانيد و با آن موقعيت با ارزشي كه داشت، هرگز امتيازي كه ارزش اجتماعي او
را نشان دهد، براي خود قائل نشد.

پيغمبر
اكرم (ص) در عمر خود هرگز بكسي دشنام نداد و سخن بيهوده نگفت و با قهقهه نخنديد و
عملي سبك و بي ارج انجام نداد. بتفكر و تامل علاقه زيادي داشت و بسخن هر دردمندي و
باعتراض هر معترضي گوش مي داد آنگاه بپاسخش مي پرداخت و هيچوقت سخن كسي را قطع نمي
كرد فكر آزاد را نمي كشت. ولي اشتباه اشخاص را روشن ساخته روي زخم دروني وي مرهم
مي گذاشت.

پيغمبر
اكرم (ص) بسيار مهربان و رقيق القلب بود و از رنج بردن هميشه متاثر مي شد ولي با
اين حال هرگز در مجازات بزه كاران و بدكرداران، خود را نمي- باخت و در اجراء
قوانين الهي بين افراد فرق نمي گذاشت.

در سرقتي
كه خانه ي يكي از انصار شده بود يك يهودي و يك مسلمان متهم بودند. جمع كثيري از
انصار، پيش آن حضرت آمده فشار آوردند كه براي حفظ آبروي مسلمانان و بالخصوص انصار،
و نظر بدشمنيهاي علني يهود، مرد يهودي مجازات شود ولي آن حضرت چون حق را به خلاف
آنچه مي خواستند تشخيص داد، آشكارا از يهودي طرفداري كرده و مرد مسلمان را محكوم
نمود.

در
گيرودار جنگ بدر كه خود شخصا صفوف لشكر را منظم مي ساخت بيكي از جنگجويان رسيد كه
قدري جلوتر از ديگران ايستاده بود آن حضرت با عصائي كه در دست داشت بشكم آن مرد
فشار داد كه كمي عقب تر ايستاده صف را راست نمايد. مرد جنگجو گفت يا رسول الله به
خدا قسم شكمم بدرد آمد بايد قصاص كنم، حضرت عصا را بدست وي داد لباس را از شكم خود
كنار زد و فرمود قصاص خود را بكش، آن مرد دويده شكم آن حضرت را بوسيد و گفت «من
مي- دانم كه امروز كشته مي شوم مي خواستم بدين وسيله ببدن مقدس تو تماس حاصل كنم»
پس از آن بدشمن حمله كرد و شمشير زد تا شهيد شد.

پيغمبر
اكرم (ص) هميشه از ضعيفان و مظلومان حمايت مي كرد و به يارانش سفارش مي كرد كه
نياز، نيازمندان و شكايت ضعيفان را به من برسانيد، و در اين باره مسامحه
روامداريد.

گويند
آخرين سخن كه فرمود سفارشي بود كه درباره ي بردگان و زنان بمردم نمود، و بعد از آن
سخنش قطع شد و چشم از اين جهان گذرا فرو بست. درود خدا بر او و برخاندان گراميش
باد.

وصيت
پيغمبر اكرم به مسلمانان

جهان
بشريت مانند ساير اجزاء جهان هستي، محكوم تغيير و تبدل مي باشد و همچنين اختلاف
شديدي كه در ساختمان افراد بشر مشهود است سليقه هاي مختلف بوجود آورده كه در اثر
آن نفوس مردم در تندي و كندي فهم و ادراك و نگهداري و فراموشي افكار مختلف است.

از اين
رو عقايد و همچنين رسوم و مقرراتي كه در ميان جمعيتي حكومت كند اگر ريشه ي ثابت و
نگهبانان با ايمان و قابل اعتمادي نداشته باشد در كمترين وقتي در معرض تغيير و
تحريف قرار گرفته، از ميان خواهد رفت. با مشاهده و تجربه، اين مسئله را بروشنترين
وجهي براي ما اثبات مي كند.

در راه
پيشگيري از اين خطر، پيغمبر اكرم (ص) براي دين جهاني و دائمي خود مدركي محكم و
پابرجا و نگهبانان صلاحيتداري معرفي فرمود و كتاب خدا و اهل- بيت كرام خود را به
مردم توصيه نمود.

چنانكه
تمام فرق اسلامي (عامه وخاصه) بنحو تواتر نقل كرده اند كه پيغمبر اكرم (ص) بارها
فرموده است: «من ميروم و در ميان شما دو امانت گرانبها مي گذارم يكي از آنها كتاب
خدا (قرآن) و ديگري اهل بيت (عترت) من است، اينها هرگز از هم جدا نمي شوند و شما
ماداميكه باينها تمسك كنيد گمراه نخواهيد شد».