رسالت حج در راستاي انقلاب جهاني اسلام

حجة
الاسلام و المسلمين کروبي نماينده امام و سرپرست حجاج ايراني  

حج يكي
از عظيم ترين اجتماعات با شكوه اسلامي است كه از ديرباز با توطئه- اي جدي براي يك
بعدي نشان دادن آن مواجه بوده است. ولي پس از اوج گيري انقلاب اسلامي و به ثمر
رسيدن آن در جمهوري اسلامي ايران و با تظاهرات اعلام برائت از مشركين از سوي
زائران مسلمان ايراني خانه ي خدا، اين توطئه خنثي و براي نخستين بار، بعد از صدر
اسلام مي رود تا اين فريضه مهم عبادي سياسي شكل و محتواي واقعي خود را باز يابد.

برائت از
مشركين

يكي از
ابعاد حج، پاسخ مثبت دادن به پيامبر بزرگ اسلام صلي الله علي وآله است كه در كنار
خانه خدا، مسلمانان را در تمام قرون و اعصار مخاطب ساخته فرمود: «قولوا لااله
الاالله تفلحوا» و به كمك علي عليه السلام در خانه خدا، بتها را شكست و در مدينه،
با بت پرستان به جهاد برخاست، كه راهپيمائي برائت از مشركين، گامي است براي پاسخ
به اين نداي مقدس كه اگر آن بزرگوار «داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا» مي
باشد، ما پيروان مكتب او، در عمل بايد دعوت 
او را لبيك گوئيم و در پرتو آن نور تابان و سراج منير، با بتهاي دوران و بت
پرستان مبارزه و نبرد كنيم و همانگونه كه در مني، شياطين را رجم مي كنيم، اين
شياطين را نيز طرد كرده و از خود برانيم.

اخوت
اسلامي

بعد ديگر
از ابعاد حج، تبعيت از برنامه ي اخوت و برادري است كه پيامبر اكرم بين مهاجرين و
انصار برقرار نمود تا تمام مسلمانان در همه زمانها و مكان ها، با هم پيمان برادري
و عقد اخوت بندند. و با بر پائي راهپيمائي وحدت، در كنار مرقد مطهر پيامبر اكرم
«ص» به آن بزرگوار پاسخ مثبت مي دهيم و اين اخوت اسلامي را آشكار و برملا مي سازيم
كه فرمود: «المومنون اخوة تتكافو دماوهم وهم يد علي سواهم1» مومنان با
هم برادرند و در خونهايشان يكسان و برابرند و آنان قدرتي هستند بر ديگران.

و اين دو
بعد والا از ابعاد حج با راهپيمائي و تظاهرات مسلمانان تحقق مي پذيرد كه اين دو
راهپيمائي در حقيقت با دو عنصر تولي و تبري همراه است.

آنجا كه
راهپيمائي به عنوان «برائت از مشركين» انجام مي پذيرد، اين برائت همان گفتن «نه»
است با فريادي رسا به هر نيرو و قدرتي غير از قدرت خداوند و به هر بتي از بتهاي
اغوا كننده كه هريك در يكي از ابعاد گمراهي و كفر نمودار مي گردد.

انگيزه ي
تظاهرات و راهپيمائي ها

اين
تظاهرات اجراي عملي بند بند آيه شريفه اي است كه مي فرمايد: «واذان من الله ورسوله
الي الناس يوم الحج الاكبران الله بريء من المشركين ورسوله…2» و ملت
ارجمند ما با آن راهپيمائي در آن مكان و زمان مخصوص، اين برائت را به بهترين وجهي
اعلام مي دارند. اينان كه عملا از مشركان و بتهاي زمان تبري جسته اند، به صورت
ظاهر نيز برائت مي جويند كه ظاهر نموداري از باطن و مشت گره خورده ي راه
پيمايان،گلوله اي است بر قلب جنايت پيشگان.

و اين
جنايت پيشگان نمونه هائي از مشركان اند، چرا كه اينها خود را با زور سرنيزه بر
ملتهاي محروم تحميل كرده و خويشتن را ارباب آنان قلمداد مي كنند و بندگان خدا را
با چكمه هاي خون آلودشان له مي كنند در حالي كه اسلام هيچ ربي جز خداي واحد قهار
نمي شناسد. «ا ارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار3» آيا خدايان
متفرق بهترند يا خداي يكتاي قاهر؟

آري! اين
ابرقدرتهاي استعمارگر با خدا به جنگ و ستيز برخاسته اند و حتي اگر برخي خود را
خداپرست نيز بدانند، سخن به گزاف گفته اند زيرا خود الگوهائي بارز از مشركان
خدانشناس مي باشند و همانا اگر كسي خدا را به ربوبيت پذيرفته باشد بايد بي محابا
در برابر آن خدايان دروغين كه مردم را به اسارت و اطاعت وا مي دارند، قد علم كند و
در اين راه از هر تلاشي براي اعلام برائت خويش دريغ نورزد.

مسلماني
كه با گفتن يك جمله ي كوتاه «لا اله الا الله» -به فرموده ي پيامبر «ص»- رستگار مي
شود، بدين سبب است كه غير از خدا، ديگر اربابان زورگو را نمي پذيرد، چه پذيرفتن و
قبول كردن هر قدرتي، ماسوي قدرت «الله» شرك است و بايد با چنان شركي به ستيز
برخاست.

ملت
ايران كه با تظاهرات و راهپيمائي هاي ميليوني در داخل كشور، همواره از ابر قدرتها
اظهار انزجار و تنفر و برائت كرده و نه تنها با زبان كه عملا نيز آنها را از كشور
اسلامي خود طرد نموده است و تنها با آنان كه خواهان روابط سالم -بدور از هرگونه
آقائي فروختن و تسلط داشتن- هستند، روابطي متقابل دارد، با بر پائي راهپيمائي در
جوار خانه خدا و قبر رسول خدا كه آنجا مركز توحيد و اينجا مهبط وحي است، مي خواهد
به ديگر مسلمانان نيز اعلام كند كه:

نه شرقي
و نه غربي

1-
جهانيان بدانند كه ملت ايران راه وسطاي مستقيم الهي را براي خود برگزيده و از هر
گونه انحراف و تمايلي به سوي چپ و راست گريزان است كه         علي عليه السلام فرمود: «اليمين والشمال
مضلة والطريق الوسطي هي الجادة، عليها باقي الكتاب وآثار النبوة ومنها منفذالسنه واليها
مصيرالعاقبة4»

و از اين
رو است كه شعار خود را «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» قرار داده و اين جمهوري
اسلامي را نمونه اي هرچند كوچك و تكامل نيافته از آن طريق وسطي مي داند و براي به
تكامل رسيدن آن در سعي و تلاش مداوم است.

استقلال
واقعي

2-
استقلال واقعي براي هيچ كشور و ملتي تحقق پذير نيست مگر اينكه از ولايت مشركان و
كافران بپرهيزد كه خدا فرمود: «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الكافرين اولياء من
دون المومنين، اتريدون ان تجعلوا لله عليكم سلطانا مبينا5» اي مومنان
مبادا كفار را به ولايت برگزينيد و مومنان را كنار بگذاريد. آيا مي خواهيد براي
خدا، بر عليه خودتان دليلي روشن و آشكار پديد آوريد؟!

پس اگر
كشوري بجاي همبستگي و وحدت با ايران اسلامي -كه پرچم «كلمه توحيد و توحيد كلمه» را
برافراشته و مسلمانان را به اخوت و يگانگي و پرستش خداوند مي خواند- با دشمنان خدا
و رهبران كفر و ضلال پيمان هاي نظامي و بندگي بندد و بجاي روي آوري به ذات اقدس
پروردگار، قدرتهاي پوشالي غرب و شرق را به استمداد و همياري بخواند، خود از كافران
و ملحدان است زيرا آيه شريفه مي فرمايد:

«يا
ايهاالذين لاتتخذوا اليهود والنصاري اولياء، بعضهم اولياء بعض، و من يتولهم منكم
فانه منهم، ان الله لايهدي القوم الظالمين6» اي مومنان! يهوديان و
نصاري را به مودت و دوستي نگيريد كه آنها برخي دوست برخي ديگرند و هر كس از شما كه
با آنان مودت داشته باشد، از آنها خواهد بود. همانا خداوند گروه ستمگران را هدايت
نمي كند.

صدور انقلاب

3- در
اين مجمع بين المللي، كه مسلمانان از سراسر جهان گرد آمده اند، بهترين جا براي
رساندن پيام انقلاب به آنها است، و چون به هيچ وجه امكان تماس با تك تك افراد نيست
بلكه بسياري از ملتهائي كه دور دست اند و روابط چندان نزديكي با كشورهاي آنها
نداريم و يا اصلا با آنها قطع رابطه شده است و ملتهاي مستضعف آنها از شنيدن پيام
انقلاب محروم اند؛ از اين روي با يك حركت منسجم، حساب شده و منظم، پيام انقلابمان
را به آنها رسانده و در حقيقت مسير انقلاب و زمان آن را نزديك و كوتاه مي كنيم.

تقويت
انگيزه ي انقلاب در مسلمانان

4- ما كه
يكي از انگيزه هاي قطعي و مسلم انقلاب و مكتبمان را، برائت از مشركان و وحدت با
مسلمانان مي دانيم، بي گمان خواهان اين هستيم كه تمام ملت هاي دربند، از همين دو
هدف الهي پيروي كرده، در آغاز از زير بار ستمگران شانه خالي كنند و سپس با ديگر
مسلمانان، امت واحده را تشكيل دهند.

بنابراين،
راهپيمائي مكه و مدينه، بدون ترديد، انگيزه ي مبارزه با ظلم و اخوت با مسلمين را
در آنها تقويت مي كند كه اين مبارزه و آن اخوت چيزي جز پيام قرآن نيست:«محمد رسول
الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم…7» محمد «ص» پيامبر
خدا است و آنان كه با اويند، بر كافران سخت گير و با يكديگر مهربانند.

و ما هم
همين را از مسلمانان مي خواهيم كه با كفار و ابرقدرتهاي استعمارگر، شديد و سخت گير
باشند و با برادران هم كيش و هم دين خود را با رافت و مهرباني برخورد كنند.

و در
كوتاه سخن، راهپيمائي مكه و مدينه، تجلي جلوه هاي قهرمانانه انقلاب در روزهاي
حماسه و خون گذشته است.

اين
راهپيمائي ها انعكاس و پرتوي از فريادهاي خشم آلود و تبلوري است از مشت هاي مصمم
مردمي كه در 15 خرداد، 17 شهريور و 22 بهمن، آمريكا و مزدورانش را به ستوه آورد و
دست طمع شرق و غرب، كمونيسم، امپرياليسم، صهيونيسم و عوامل آنها را از كشور حضرت
محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله، قطع كرد.

اين
راهپيمائي ها تكرار شعارهاي «مرگ بر آمريكا» و «درود برخميني» شهيدان عزيز انقلاب
مقدسمان است كه اگر حنجره هايشان را با گلوله از صدا باز داشتند، قطره قطره ي خون
پاكشان، همين شعارها را بر اسفالت خيابان ها و خاكهاي سنگرها ترسيم نمود.

و اينان
كه در آن مكان هاي مقدس، اين راهپيمائي ها را برپا مي دارند، با گامهاي استوارشان
و فريادهاي رسايشان، پيام رسانان واقعي رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني و شهداي
در خون خفته انقلاب اسلامي به جهانيان اند كه پيوسته آنان را به نبردي بي پايان
-تا پيروزي نهائي- با ستمگران و ظالمان فرا خوانده و به برادري و اخوت با ساير
مسلمين دعوت و سفارش نموده است. و در اين راه هيچگاه از پاي ننشسته و از ديرباز
صدايش بلند است كه:

«…مگر
ابرقدرتهاي زمان ما بت هاي بزرگ نيستند كه جهانيان را به اطاعت و كرنش و پرستش خود
مي خوانند و با زور وزر و تزوير خود را به آنان تحميل مي- نمايند؟ كعبه معظمه يكتا
مركز شكستن اين بت ها است… همه فريادها را از كعبه و مكه سر مي دهند و ما بايد
از آنها تبعيت كنيم و نداي توحيد كلمه و كلمه ي توحيد را از آن مكان مقدس سر دهيم
و با فريادها و دعوت ها و تظلم ها و افشاگري ها و اجتماعات زنده و كوبنده در مجمع
مسلمين در مكه مكرمه، بت- ها را بشكنيم و شياطين را كه در راس آنها شيطان بزرگ است
در عقبات رمي كنيم و طرد نمائيم…».

و در
بخشي ديگر از پيامشان مي فرمايد:

«امروز
چاره چيست و براي شكستن اين بت ها چه تكليفي متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان مي
باشد؟ يك چاره كه اساس چاره ها است و ريشه ي گرفتاري ها را قطع مي كند و فساد را
از بن مي سوزاند، وحدت مسلمانان بلكه تمامي مستضعفان و دربند كشيده شدگان جهان است
و اين وحدت كه اسلام شريف و قرآن كريم بر آن پافشاري كرده اند، با دعوت و تبليغ
دامنه دار بايد بوجود آيد و مركز اين دعوت و تبليغ، مكه معظمه در زمان اجتماع
مسلمين براي فريضه حج است كه ابراهيم خليل الله و محمد حبيب الله شروع و در
آخرالزمان حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداء تعقيب مي كند…».

رسالت
سنگين حجاج ايراني

با توجه
به اين واقعيت، آنچه براي يك زائر ايراني، از نظر اهميت، كمتر از فرا گرفتن مناسك
حج نيست، درك موقعيت حساس خويش، در ميان ديگر زائران خانه خدا مي باشد.

امروز هر
زائر ايراني بايد بداند كه ديگر در آنجا به عنوان يك حاجي ساده و معمولي گذشته
مطرح نيست، بلكه براي كساني كه در ميان هياهوي تبليغات دشمنان، تنها صدائي ضعيف از
انقلاب اسلاميمان را شنيده اند، و دورنماي زيبائي از آن را در ذهن خويش ترسيم
ساخته اند، او را به عنوان تجسم عيني اين انقلاب مي شناسند و از اين روي بي صبرانه
در انتظارند كه تا كي كاروان ايرانيان از راه فرا رسد تا از نزديك واقعيت انقلاب
اسلامي ما را در صورت و سيرت پديد آورندگان آن شاهد باشند و اينجا است كه رسالت
سنگين حاجي ايراني -كه اين امانت پرارج الهي را همه جا تا به كعبه بدوش كشيده است-
مشخص مي گردد و اينك او است كه مي تواند هر گونه تصويري -زشت يا زيبا- از اين
انقلاب با رفتار و كردار خويش در افكار مسلمين جهان، مجسم سازد. و چه جرمي سنگين
تر از اينكه در آن وادي ايمن و حرم امن الهي -كه هر موجودي از دست و زبان انسان ها
مصون است- اين امانت بزرگ خدا از دست او در امان نماند.

برنامه
ريزي قبل از ايام حج

در اين
رابطه مسئوليت مسئولين محترم حج كمتر از مسئوليت حجاج نيست، بلكه آنها مسئوليتي
سنگين تر به عهده دارند، و بديهي است كه تنها با برنامه- ريزي و ترتيب تظاهرات و
انتخاب شعارهاي مناسب، مسئوليت آنها پايان نمي- يابد، بلكه در طول سال بايد براي
برگزاري هر چه بهتر اين مراسم مشغول 
برنامه ريزي و تلاش باشند.

در اين
رابطه بايد از راديو و تلويزيون و نشريات كشور كمك گرفت و در طول سال، بمردم
آموزشها و تذكرات لازم را از جهات مختلف سياسي و عبادي و غيره داد، و براي اينكه
بدانند لحظاتي را كه در هر يك از مواقف و امكنه ي مقدسه مي- گذرانند، چه لحظات
حساسي است و بكوشند تا از حداكثر استفاده معنوي آنها برخوردار گردند، بايد شناختي
كافي از آنها و از فلسفه اعمالي كه در آنجا انجام مي دهند، پيدا نمايند، يعني
همانگونه كه به اصل مناسك و اعمال حج توجه مي شود به ديگر مسائل مربوط به آن نيز
توجه كافي بعمل آيد.

براي
نمونه اگر حاجي ايراني بتواند به ديگر حجاج كشورهاي اسلامي اين مساله ساده و در
عين حال بسيار مهم را بفهماند كه برنامه تظاهرات، چيزي جز اظهار نفرت از مشركين و
رساندن فرياد و مظلوميت ملتهاي تحت ستم و مستضعف نيست و اين درست ادامه همان كاري
است كه پيامبر آغاز گرو باني آن بود، هر سال بيش از سال ديگر به تظاهرات حجاج
ايراني خواهند پيوست و در جريان اين تظاهرات، ترس و وحشت آنها از ابرقدرتها و
قدرتهاي دست نشانده آنان در كشورهاشان فرو مي ريزد و نتيجه تظاهرات براي آنها اسوه
و الگوئي خواهد شد تا در كشورهاي خويش نظير آنرا ترتيب داده و براي ايجاد حكومت
عدل اسلامي بپاخيزند و اين خود بهترين نتيجه اي است كه از اين تظاهرات  مي توان گرفت.

چه اينكه
هيچگاه و در هيچ نقطه اي از جهان انقلاب به يكباره با شركت عمومي تمام مردم صورت
نگرفته است، بلكه از سوي افرادي معدود شروع و رفته رفته موج انقلاب به ديگران
سرايت كرده است. بنابراين اگر از هر كشوري حتي تعدادي انگشت شمار جذب اين تظاهرات
شوند، با الهام از روحيه انقلابي اين مردم، مي توانند در بازگشت به وطنشان منشا
تاثيري مهم در جامعه خود باشند. و مسلما هرچند تعداد شركت كننده از يك كشور بيشتر
شود، خطر تعقيب و دستگيري آنان بهنگام مراجعت به كشورشان كمتر شده تا كم كم به صفر
مي رسد، زيرا وقتي تعداد آنان زياد شد، دستگيري و تعقيب آنان ديگر ممكن نيست و
هرگونه عكس العملي در برابر آنان، بر شهامت و مقاومت مبارزاتي آنها خواهد افزود.

اگر
بخواهيم مثال زنده اي براي اين مساله بزنيم، بايد به جنگ شهرها كه از سوي رژيم
صهيونيستي عراق آغاز شد، اشاره كنيم. عراق به اين هدف، جنگ شهرها و بخصوص حمله
هوائي به تهران را شروع كرد، تا در روحيه مردم خلل ايجاد نموده و از شعار هميشگي
«جنگ جنگ تا پيروزي» خويش دست بردارند، و از اين راه روحيه رزمندگان در جبهه تضعيف
گردد. ولي هنگامي كه ملاحظه كرد، پس از هر حمله هوائي مردم به خيابانها ريخته و
همان شعار را تكرار مي- كنند و بخصوص در تظاهرات ميليوني روز قدس حمايت خود را از
ادامه جنگ مانند هميشه اعلام مي نمايند عقب نشيني كرد و متوجه شد كه اين عمل بجاي
پائين آوردن روحيه مردم، صفوف آنان را فشرده تر مي سازد و براي ادامه جنگ آماده تر
مي كند.

مساله
ديگري كه در رابطه با لزوم آموزش حجاج مطرح است اين است كه دشمنان انقلاب، بدون شك
پي به اهميت اين تظاهرات صدوپنجاه هزار نفري حجاج ايراني برده اند و از اينرو براي
اخلال و انحراف در آن بيكار نمي نشينند، لذا ممكن است روشهاي مختلفي را براي رسيدن
باين هدف، در جريان تظاهرات، به آزمايش بگذارند، بنابراين، بايد براي خنثي سازي
اين توطئه، و كيفيت برخورد با عاملين آنها از پيش به حجاج محترم آگاهيها و آموزش
هاي لازم داده شود.

در اينجا
لازم مي دانم از پيشقدم بودن مجله پاسدار اسلام در اين خدمت فرهنگي و آموزشي در
رابطه با مسائل حج تقدير و تشكر كنم. اين مجله واقعا بايد مورد تقدير همگان قرار
گيرد زيرا در رشته ها و موضوعهاي مختلف مقالاتي جالب، آموزنده و منحصر بفرد دارد
كه كم نظير است. و از سوئي ديگر، اهتمام خاصي كه به حج و مسائل گوناگون آن دارد و
در اين رابطه مقاله هاي متنوع و بحث هاي ارزنده اي -همه ساله- انتخاب و منتشر مي
سازد و در دسترس عموم قرار مي دهد گامي است بزرگ در راه آموزش دادن به زائرين
محترم بيت الله و ديگر علاقمنداني كه در طول زمان خواهان مشرف شدن به آن مواقف
مقدس هستند. و ما اميدواريم ساير نشريات و مجلات نيز از همين روش پيروي كنند و بخشهائي
را به اين فريضه ي مهم عبادي سياسي اسلام اختصاص دهند كه نه تنها در ايام و ماه
هاي حج اين مسائل بررسي شود، بلكه در طول سال ادامه داشته باشد.

خريد
اجناس از عربستان

يكي ديگر
از مسائل لازم كه بطوري جدي بايد روي آن تكيه و تاكيد گردد، اين است كه حجاج ايراني
همانگونه كه در تظاهرات با شكوه و شعارهاي پرجاذبه خويش خشم و نفرت خود را از
شيطان بزرگ و صهيونيسم جهاني و ديگر قدرتها و ابرقدرتهاي استعماري، ابراز و اعلام
مي دارند، در عمل نيز آن را به ثبوت رسانند و بخصوص از كساني كه خود بايد الگوي
ديگران باشند، انتظار بيشتري خواهد بود، و از اينجهت بايد در خريد اجناس در آنجا
دقت بيشتري بعمل آيد، تا شعار «مرگ بر آمريكا» را بهنگام خريد از فروشنده ي سعودي
بطور طعنه و طنز، نشنوند.

البته ما
نمي خواهيم بگوئيم: كسي كه به مسافرت حج مي رود نبايد از آنجا سوقاتي بخرد ولي
نبايد خريدن كالا، يكي از اهداف مسافرت او باشد كه در اين حالت «ما اكثرالضجيج و
اقل الحجيج8» درباره او صدق خواهد كرد. و چقدر زشت و قبيح است اگر
افرادي اين مسافرت الهي و معنوي را با انگيزه اي مادي -كه در خريدن فراورده هاي
كشورهاي استعمارگر خلاصه مي شود- آغاز كنند كه در آن صورت طبق تقسيم بندي كه در
يكي از روايات آمده است، حج آنها تجارت بحساب مي آيد! در صورتي كه حج بايد براي
خدا و در راه خدا باشد. و لذا چقدر بجا است آنان كه مي خواهند در آنجا سوقات
بخرند، چيزي را انتخاب كنند كه با مصالح انقلاب و كشور و شرائط جنگ منطبق باشد.

در
خاتمه، بخشي از روايتي بسيار جالب از امام رضا «ع» را نقل مي كنيم كه برادران و
خواهران عزيز بدانند قبل از دخول در خانه خدا، بايد لباس كبر و نخوت و خود پرستي و
ماديت را بيرون آورند و لباس خضوع و خشوع و معنويت و برابري را برتن پوشند:

«…انما
يامروا بالاحرام ليخشعوا قبل دخولهم حرم الله وامنه، ولئلا يلهوا ويشتغلوا بشييء
من امور الدنيا و زينتها ولذاتها، ويكونوا جادين فيماهم فيه قاصدين نحوه، مقبلين
عليه بكليتهم…9» «…واينكه آنان به پوشيدن احرام مامور شده اند،
تنها براي اين است كه پيش از وارد شدن به حرم امن الهي، خاضع و خاشع و سر بزير
شوند و به هيچ يك از امور دنيا و زينتها و لذتهاي آن دل نبسته و مشغول نشوند و در
انگيزه ي خود جدي باشند و خدا را در نظر گيرند و با تمام وجود به سوي او روي
آورند.

به اميد
اينكه ما هم چنين باشيم.