خودکفائي از شعار تا واقعيت

انتقادها و پيشنهادها

ضرورت و فايده شعار

هر عمل و دست آوردي که يک انقلاب يا
حرکت اجتماعي بخواهد به وجود بياورد ناگزير بايد از مرحله اي شعار گونه که جامعه
را براي تحقق آن هدف بر مي انگيزد بگذرد و پس از طي مراحل و فراز و نشيب ها به واقعيت
برسد. مرحله شعار در حرکت هاي دسته جمعي بسيار حساس و مهم است و رهبران جامعه بايد
در انتخاب آن دقت کافي به عمل آورند.

فلاسفه مي گويند: علت غائي هر کار مقدم
است بر آن تصورا و متاخر است ذاتاً. ميوه، علت غائي درخت کاري است. تصور آن ميوه
ابتداءاً به عنوان انگيزه کار در ذهن کشاورز است و خود آن پس از تحقق عمل و شرايط
به وجود مي آيد. شعار در کارهاي دسته جمعي وسيله اي است براي بر انگيختن و ايجاد
تصور آن علت غائي در اذهان همه افراد جامعه و زينت بخشيدن آن در افکار آنها تا
حرکت لازم را براي تحقق آن هدف داشته باشد.

پس از انتخاب هدف و شعار بايد راههاي
صحيحي را که منتهي به آن هدف مي شود پيدا نمود و جامعه را به سوي آنها هدايت کرد
که در اين مرحله نيز نقش رهبران جامعه بسيار حساس و مهم است. و اگر رهبران نتوانند
موفقيتي در يافتن راههاي صحيح و معقول يا شناساندن آن به جامعه داشته باشند هيچ
گاه به آن هدف نخواهند رسيد و آن آرمان هم چون سرابي در بيابان خواهد بود که تشنه
را در مسير غلط قرار مي دهد. اگر جامعه اي شعار حکومت اسلامي و تطبيق قوانين الهي
سر داده است بايد از علما و روحانيون و فقهاء اسلام پيروي کند تا به هدف مقدسش برسد
و اگر بخواهد از اسلام شناسان غرب زده، اصول و پايه هاي اسلام را به دست بياورد،
بدون شک به جاي آب به سوي سراب در حرکت خواهد بود. و اگر جامعه اي شعار «استقلال»
را فرياد زده، بايد از نيرنگ هاي استعمارگران غافل نشوند و چنان چه براي رسيدن به
هدف به خود آنها متوسل شود ترديدي نيست که هرگز شعار خود را عينيت نخواهد بخشيد.

شعار خودکفائي از شعارهاي گرم و پر
آوازه انقلاب اسلامي ايران است و بايد بيش از اين به تحليل اين شعار و به يافتن
راههاي صحيح رسيدن به آن اهميت داده شود.

 

منظور از خودکفائي چيست؟

شايد بعضي گمان کنند منظور اين است که
ايران همه احتياجات خود را خود توليد کند و در هيچ امري نياز به تعاون و داد و ستد
با ساير جامعه هاي انساني نداشته باشد. اگر چنين تصوري از اين شعار در اذهان باشد
بايد گفت: اين هدف انجام شدني نيست و خلاف مقتضاي طبع انسان است.

شک نيست که هدف خودکفائي براي يک فرد
نيز مطلوب است هم چنان که براي يک جامعه آرمان مهم و حياتي است. آيا يک فرد مي
تواند چنين هدفي داشته باشد که از همه افراد جامعه به طور کامل بي نياز باشد و هيچ
گونه تعاون و همکاري با ديگران نداشته باشد؟ و بر فرض که بتواند آيا اين يک هدف
صحيح انساني است؟ پاسخ هر دو سوال منفي است.

هيچ انساني نمي تواند همه نيازهاي خود
را خود به تنهائي برآورد. مثلا در يک قطعه زمين زندگي کند و همه محصولات کشاورزي و
دامداري و همه صنايع مورد نياز خود را به دست خود تهيه کند و خود نيز پليس و مدافع
حقوق خود باشد. و بر فرض که بتواند، اين با طبع انسان که خواهان زندگي اجتماعي و
به اصطلاح «مدني بالطبع» است،‌ سازگار نيست. قرآن نيز نداي فطرت را تائيد مي کند.
«نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ
بعضهم بعضا سخريا»، (زخرف،32) ما امکانات زندگي
دنيا را در ميان مردم تقسيم کرديم و به هر يک اندازه اي داديم که بعضي بر بعضي (در
بعضي از امکانات) فزوني دارند تا هر کدام ديگري را مسخر کند و از دست آورد او با
مبادله استفاده نمايد.

معناي اين آيه آن گونه که بعضي توهم کرده اند چنين نيست که
بعضي را قدرتمند ساختيم تا ديگران را استثمار کنند و با اين گونه تفسير، قرآن را
متهم به تائيد استثمار و سرمايه داري کرده اند، بلکه اين آيه گوياي يک حقيقت انکار
ناپذير است و آن اختلاف افراد جامعه از نظر امکانات و استعدادها و لياقتها است که
طبعا موجب فزوني هر يک در بخشي از نيازهاي انسان مي شود. يکي به دليل علاقه به
طبابت و استعداد مناسب، پزشک مي شود و ديگران به او در اين زمينه نيازمندند، ديگري
نانوايي را انتخاب مي کند که همان پزشک نيز براي تهيه نان به او احتياج دارد.
بنابراين چنين چيزي که انسان خود را از جامعه جدا کند نه ممکن است و نه مطلوب و نه
مقصود از خود کفائي.

همين امر در مورد جامعه نيز صادق است. يک جامعه نمي تواند
از ساير اجتماعات بشري جدا باشد و همه نيازهاي خود را برآورد و به همين دليل هميشه
در ميان جوامع بشري داد و ستد و نقل و انتقال کالا معمول بوده است. هر کشور و
سرزميني امکانات مادي ويژه اي دارد و هر ملتي ذوق و سليقه خاصي در توليد و صنعت
دارند و طبيعي است که تنها راه رسيدن هر کدام به منافع همه جانبه خويش، مبادله
کالا است.

بنابراين خود کفائي به معناي صحيح و منطقي آن بايد به يکي
از سه معناي زير باشد:

1ـ عدم احتياج به کمک هاي بلاعوض. خود کفائي به اين معنا
همان بي نيازي است که افراد ثروتمند براي خود قائلند. البته بي نيازي واقعي و مطلق
تنها صفت خداوند است و هيچ کس نمي تواند چنين ادعائي کند. کشوري به خود کفائي مي
رسد که از نظر امکانات و رشد مادي به حدي برسد که محتاج کمک بلاعوض کشورهاي ديگر
نباشد. البته اين يک مرحله از خود کفائي است.

2ـ بي نيازي از کشورهاي استعمارگر و سلطه جو که حتي در
مبادلات و همکاريها سعي مي کنند سلطه و نفوذ خود را از همه جهت بر کشورهاي ضعيف
تحميل کند. واضح است که کشورهاي ديگر بايد برنامه اقتصادي خود را به گونه اي تنظيم
کنند که محتاج همکاري با کشورهاي استعمارگر در موارد منحصر به آنها نباشند. و بدين
وسيله در قرار دادها، طرف ضعيف قرار نخواهد گرفت و مجبور نيستند سلطه استعمارگران
را بپذيرند. اين نيز مرحله اي ديگر از خود کفائي است و مطلوب نهائي نمي باشد.

3ـ بي نيازي در کارها و محصولات استراتژيک و ضروري جامعه
مانند گندم و ساير مواد غذائي اساسي و اسلحه دفاعي لازم و ساير کالاهائي که ذاتا
براي انسان لازم و حياتي است با وضع اجتماعي اين زمان آن را به صورت يک ضرورت در
آورده است که بدون آن زندگي سخت و مشکل خواهد بود مانند وسائل حمل و نقل و توليد
انرژي و غيره.

خود کفائي به اين معني بسيار مهم و ضروري است به خصوص براي
کشورهاي انقلابي که در برابر امپرياليسم جهاني مقاومت مي کنند. زيرا هر زمان ممکن
است با تحميل جنگ يا محاصره اقتصادي حيات جامعه انقلابي را در معرض تهديد قرار
دهند و بدون خودکفائي در کالاهاي اساسي به خصوص آن نوع محصول و کالا که ذاتا براي
انسان ضروري است، امکان مقاومت نخواهد بود.

و اما اين تصور که کشور همه نيازهاي زندگي حتي وسائل رفاهي
را نيز بايد خود توليد کند و نيازي به وارد کردن چيزي نداشته باشد تخيلي بيش نيست،
و هيچ کشوري به چنين خودکفائي دست نيافته و اصولا بشر در پي چنين خودکفائي نيست و
نبايد باشد.

براي مثال: هم اکنون در صنايع بعضي از قطعات ماشين
انحصاراً در يک يا دو کشور ساخته مي شود و ساير شرکت هاي اتومبيل سازي آن قطعات را
از آن کشورها خريداري مي کنند زيرا از نظر اقتصادي تهيه آن قطعات با آن استاندارد
مخصوص به مقدار احتياج خود مقرون به صرفه نيست. آن همه امکانات و مواد اوليه و
پرسنل متخصص و تکنيسين و کارخانه و غيره که براي تهيه آن قطعه لازم است در صورتي
به صرفه خواهد بود که مثلا ساليانه صد ميليون از آن قطعه توليد کند در حالي که اين
شرکت به صد هزار قطعه احتياج دارد. گذشته از اين بعضي از شرکت ها يا کشورها در
ساختن بعضي از قطعات تجربه بسيار زيادي دارند که اگر بخواهيم مثلا قسمتي از نيروي
متخصص در ايران را مسئول پي گيري و به دست آوردن آن تجربه ها بکنيم، به ساير موارد
که نياز به نيروي متخصص بيشتري است لطمه وارد مي شود و مقرون به صرفه نيست. و روي
اين محاسبه بهتر و آسان ترين راه همان است که خود آن قطعه را از آن شرکت تهيه کنيم
و اين مساله در ساخت بسياري از لوازم زندگي مورد توجه است.

بنابراين کوششي که در کشور با شعار خود کفائي براي تهيه
بسياري از لوازم يدکي و غيره انجام مي گيرد با توجه به عدم رعايت استاندارد لازم
در وضعيت موجود هم از نظر اقتصادي به صرفه نيست و هم امنيت و سلامتي جامعه را به
خطر مي اندازد و اين مطلب نيازي به توضيح ندارد. قطعات حساس و خطرناک اتومبيل يا
لوازم برقي و گازي و غيره مانند يک زودپز، سماور و دهها فرآورده ديگر که بايد با
استاندارد دقيق و تحت کنترل کامل باشد که هم اکنون به وسيله شرکت هاي بي نام و
نشان در کشور تهيه و به بازار عرضه مي شود و خدا مي داند که چه تعداد از حوادث اسف
بار از همين نقص فني قطعات ناشي شده است. متاسفانه کسي در صدد تحقيق از اين جهت و
آمار گيري از اين حوادث نيست.

البته ما نمي گوئيم از نظر صنعت و تکنولوژي بايد هميشه دست
به دامان ديگران و به پيشرفت خود بدبين باشيم ولي منظور از اين مطلب تنها رفع يک
اشتباه است که وارد کردن برخي قطعات يدکي مورد نياز با خود کفائي منافات ندراد و
اصولا اشتباه است که قطعات حساس و خطرناک اتومبيل و غيره را با وسائل ابتدائي و
بدون ملاحظه استاندارد مخصوص تهيه کنند. و دولت و موسسه استاندارد بايد با دقت و
شدت عمل چنين مواردي را کنترل نمايند.

و اما راههاي رسيدن به خود کفائي بايد گفت که بررسي آنها
نه تنها در خور اين مقاله نيست بلکه بدون شک نياز به همکاري همه مسئولين و دست
اندرکاران و متخصصين در شئون مختلف نيازهاي جامعه از کشاورزي و دامداري و صنعت و
پزشکي و غيره دارد. تنها چيزي که در خور اين مقاله است تذکر چند نکته انتقاد گونه
است. و انتقاد گر چه ممکن است در مذاق بعضي ناخوش آيند باشد و آن را نوعي تخريب و
ويرانگري بدانند ولي بايد توجه داشت ساختن هر بناي جديد نياز به ويرانگري دارد و
تخريب شرط نخست براي بناي جامعه است. همين انقلاب اگر ارزشهاي گذشته را ويران نمي
کرد کجا مي خواست ساختمان حکومت اسلامي را بر پا دارد؟ آيا به جز بر ويرانه هاي
رژيم گذشته؟ بنابراين نبايد از تخريب هراس داشت.

 

جنگ، زمينه اي براي نوآوري

قبل از هر چيز در اينجا ذکر اين نکته لازم است که نبايد به
دليل جنگ که بدون شک مساله اصلي کشور است، و به دليل کمبود ارز و نياز به آن در
رابطه با جنگ گفته شود که طرح اين مسائل خلاف مصلحت است زيرا جنگ و نياز خود زمينه
اي براي شکفتن استعدادها و به فعليت رسيدن قابليتها است. و لذا گفته اند که:
احتياج و نياز، مادر اختراع و نوآوري است. و اگر احساس نيازمندي نبود بشر هيچ گاه
به اين پيشرفت هاي چشمگير دست نمي يافت و لذا حضرت امام دام ظله در مورد محاصره
اقتصادي فرمودند:

«اي کاش همه درها بر روي ما بسته مي شد…» بدون شک منظور
حضرت امام اين نيست که ما خواهان انزوا و بسته شدن درهاي جهان به روي خود هستيم
بلکه منظور اين است که اين امر گرچه ضررهائي دارد ولي در وضعيت موجود از يک جهت به
مصلحت ما تمام خواهد شد زيرا با بسته شدن راه واردات، احساس نياز در جامعه ايجاد و
اين احساس موجب شکوفا شدن استعدادها و خلاقيت ها مي شود.

جنگ به خودي خود مطلوب انسان نيست و جنگ در يک نظر نتيجه
اي به جز کشتار و ويراني و هدر رفتن نيروها ندارد ولي با يک نظر عميق نتايج مثبتي
بر آن مترتب مي شود. البته در صورتي که ملت مقاومت کرده و بر مشکلات فائق آيد.
چنان چه تا کنون چنين بوده و در آينده نيز از اين ملت قهرمان و شهيد پرور چنين
انتظاري مي رود. و به همين دليل جمهوري اسلامي ايران چه در زمينه تکنولوژي جنگ و
چه در زمينه تامين اسلحه و ساير نيازهاي مهم و اساسي، پس از محاصره اقتصادي توانست
با الهام از سخنان رهبر عالي قدر انقلاب و اعتماد به نفس و توکل بر خدا گام هاي
مهم و اساسي به سوي خود کفائي در اين زمينه هاي استراتژيک و حياتي به خصوص ابرقدرت
هاي جنايتکار بشود. در زمينه صنعت و کشاورزي و ساير پيشرفت هاي مادي تنها برنامه
ريزي صحيح و راهنمائي اصولي و منطقي دولت و رهبران جامعه لازم است تا کشور را
تکامل مطلوب بخشد.

اکثر نوآوري هاي غرب در زمينه صنعت در همان دوران جنگ
طراحي شده. گر چه آن نوآوريها غالبا در خدمت جنگ بود ولي همانها زمينه تکنولوژي
پيشرفته دوران صلح قرار گرفت.

 

رشد اقتصادي، همگام با رشد معنوي

مطلب ديگري که نبايد فراموش شود اين است که ما ارزش اين
انقلاب را در بعد معنوي آن مي دانيم نه در بعد مادي. هم چنان که اصل اسلام و همه
اديان آسماني سعي اساسي آنها در تکامل معنوي انسان بوده است. و به اصلاح جهات مادي
در حدودي که کمک به پيشرفت معنوي باشد اهميت داده اند و اگر انبياء‌ مي خواستند به
تکامل مادي محض بشريت کمک کنند انسان از همان روز اول به آخرين مرحله تکامل مادي
مي رسيد و از راه وحي به تمام مجهولات علمي و نيازهاي طبيعي خود دست مي يافت. ولي
سنت خدا بر اين است که انسان در بعد مادي، خود بايد بکوشد و راهنمائي وحي تنها
براي آگاه ساختن انسان از عالم غيب است که انسان با نيروي مادي امکان کشف آن
واقعيت ها را ندارد.

و اين انقلاب به برکت ولايت فقيه که شعاعي است از ولايت
امام زمان عجل الله تعالي فرجه در بعد معنوي بسيار موفق بوده و هست و انشاءالله بر
موفقيت روز به روز آن افزوده خواهد شد. آري اگر آن روز بالاترين همت ايران بر اين
بود که نفت و فرش و زعفران و پسته را صادر کند، امروز همت و کوشش بر اين است که
حماسه و انقلاب و اسلام را صادر کند و در صدور اين کالاهاي مقدس چنان موفق است که
جهان را متحير و انگشت به دندان قرار داده است.

ولي اين را نيز نبايد فراموش کرد که «من لا معاش له لا
معاد له» آن کس که نتواند زندگي خود را در اين دنيا منظم کند از پيشرفت در امور
معنوي نيز باز مي ماند. و لذا همه انبياء و ائمه عليهم السلام براي کسب مال حلال
زحمت مي کشيدند و شخصا به کشاورزي اقدام مي کردند و مال التجارة به اين سوي و آن
سوي مي فرستادند و در آن زمان که به علت هجوم شاگردان امکان مباشرت نبود براي
کارهاي مادي خويش وکيل مي گرفتند و خلاصه از جهات مادي غافل نبودند بلکه غالبا
ثروتمند بودند گر چه براي مصرف شخصي خود با زهدي زندگي مي کردند که براي اکثر ما
قابل تحمل نيست ولي ثروتي داشتند که با آن بر فقرا انفاق مي نمودند. و اين جمله
«من لا معاش له لا معاد له» اختصاص به فرد ندارد؛ جامعه نيز چنين است. اگر جامعه
اي رشد اقتصادي نداشته باشد تدريجا از رشد معنوي نيز باز مي ماند و اگر انقلاب
نتواند اقتصاد سالمي در جامعه پياده کند تدريجا از نفوذ و قدرتش در بعد معنوي نيز
کاسته مي شود.

و اقتصاد سالم تنها به اين معني نيست که عدالت اجتماعي را
برقرار سازد که سوسياليست ها نيز در اين صددند و يا ميانگين در آمد سرانه را بالا
ببرد که سرمايه داري همين را مي جويد بلکه اقتصاد سالم آن است که هر دو جهت را
تامين کند اگر عدالت اجتماعي نباشد اقتصاد ظالمانه است و اگر در آمد سرانه بالا
نرود و رشد نداشته باشد فقر اجتماعي حاکم خواهد بود و در نتيجه استقلال اقتصادي و
خود کفائي به دست نخواهد آمد و در دراز مدت استقلال سياسي و فرهنگي را نيز از دست
خواهد داد.

و خلاصه ما نمي گوئيم: اقتصاد، همه چيز جامعه است و رشد
اقتصادي، هدف والاي انقلاب است و خواهان آن نيستيم که مردم همه فکر و نيروي خود را
در راه پيشرفت مادي به کار برند آن گونه که جهان مادي امروز به آن گرفتار است بلکه
فرو رفتن در ماديات را امري نکوهيده مي دانيم. قرآن کريم را «اخلاد الي الارض» تعبير
فرموده يعني وابستگي به جهان ماده و غفلت از حيات ابدي و هميشگي در آخرت.

ولي مي گوئيم سعي و کوشش در بالا بردن کمي و کيفي توليد
تنها يک عمل فردي نيست بلکه خدمتي است به جامعه و کمکي است در راه پيشرفت اقتصادي
کشور اسلامي و به اين دليل نه تنها جزء اهداف انقلاب اسلامي است بلکه اگر به قصد
قربت باشد خود يک عبادت و در راه آخرت خواهد بود.

 

دقت و اتقان در کار

و لذا در روايات مختلف چنين مضموني آمده است که خداوند
دوست دارد کسي را که در کار و حرف خود امين باشد و آن چه را توليد مي کند با دقت و
محکم کاري باشد. از رسول اکرم (ص) روايت شده است که فرمود: «اذا عمل احدکم عملا
فليتقن» هر گاه کسي از شما کاري را انجام داد آن کار را محکم و استوار انجام دهد.
و در نقلي ديگر چنين فرمودند: «… و لکن الله عزوجل يحب عبدا اذا عمل عملا
فاحکمه…» خداوند دوست دارد بنده اي را که هر گاه عملي انجام مي دهند به صورتي
محکم و استوار باشد. اميرالمومنين (ع) مي فرمايد: «ان الله يحب المحترف الامين»
خداوند پيشه وري را دوست دارد که در کار خود امين باشد و لازمه امين بودن دقت کافي
در ظرافت و استحکام کار است.

و اما مسائلي که بايد تذکر داده شود گر چه خود روشن است و
نيازي به توضيح ندارد عبارت است از:

 

از تجربه هاي ديگران استفاده کنيم

1ـ براي پيشرفت صنعت و تکنولوژي نبايد از صفر شروع کنيم و
تجربه هاي گذشتگان را دوباره تکرار نموده و در نتيجه از قافله تمدن صنعتي دهها سال
عقب بمانيم آن هم تنها به اين دليل که مي خواهيم خود کفا باشيم! اين راه تأمين خود
کفائي نيست بايد به هر وسيله ممکن تجربه هاي ديگران را به دست بياوريم و در اين
راه از تکنولوژي کشورهاي پيشرفته اي که سلطه گر نيستند مانند ژاپن و آلمان فعلي
استفاده کنيم و از روش پيشرفت آنها درس بگيريم. و فراموش نکنيم که همين ژاپن بود
که تا چندي قبل مارک آن بر هر وسيله اي که ديده مي شد علامت نامرغوبي و بدي کالا
بود. زيرا که در همه جهت از صنعت غرب تقليد مي کرد ولي تدريجا توانست از خود
ابتکار عمل نشان داده و صنعت مستقل ژاپني را عرضه کند و از اين راه به طور کامل با
بازار غرب به مقابله برخيزد. تقليد در اين گونه موارد به شرط اين که تدريجا با
ابتکار همراه گردد هيچ ضرري ندارد ولي بدون آن بايد تنها به تجربه گذشتگان قناعت
کنيم و در اين صورت بدون ترديد ده ها سال از پيشرفت صنعتي روز عقب خواهيم بود.

 

رقابت در صنعت

2ـ بايد در صنعت رقابت ميان صنعت گران برقرار باشد و همه
نيروهاي متخصص از امکانات بالسويه برخوردار باشند که رقابت بهترين انگيزه براي رشد
و تکامل فکر و دانش و صنعت است. بلکه بايد تا وقتي که صنعت داخلي رشد کافي نيافته
با کالاهاي خارجي نيز در بازار رقابت داشته باشد و در اين زمينه واگذاشتن کارخانه
ها به مردم تاثير به سزائي در پيشرفت صنعت دارد. اداره کارخانه به وسيله دولت و
نهادهاي وابسته به دولت مانع ايجاد رقابت ها مي شود.

 

نظارت دولت

3ـ دولت بايد بر روند پيشرفت کيفي و کمي توليد نظارت کامل
داشته باشد و در اين زمينه از هر گونه تشويق و ايجاد امکانات براي سازندگان بهتر،
فرو گذار نکند، به خصوص در کالاهاي حساس و خطرناک مانند لوازم برقي و گازي و نفتي
و دارو و لوازم بهداشتي و مواد غذائي و قطعات يدکي اتومبيل و امثال آن. ولي
متاسفانه از سوي دولت هيچ گونه نظارت و قاطعيتي در اين امر ديده نشده است. مثلا در
لوازم بهداشتي انواع شامپو و خمير دندان و مسواک و غيره که نه تنها به هيچ وجه
قابل مقايسه با توليد خارجي و حتي کشورهاي کوچک و عقب مانده نيست بلکه بسياري از
آنها مضر است و به طور کلي قابل استفاده نيست و يا حداقل از توليد همان شرکت در
گذشته به مراتب بدتر شده است و اين جدا مايه سرافکندگي است. آيا تعمدي در کار است؟
مثلا بعضي از مديران غير مسئول اين کارخانجات مي خواهند عملا به مردم ثابت کنند که
دولت از نظر اقتصادي کشور را به عقب بر مي گرداند؟! و يا اين که مي بينند مردم به
دليل نياز به اين وسايل در امور زندگي عادي هر چه به بازار عرضه کنند مردم رنج
ديده ايران آن را ميخرند و اگر احيانا قضيه سهميه بندي يا ايستادن در نوبت و صف و
يا دفترچه محلي در کار باشد براي آن سر و دست مي شکنند، اهميت به جوانب کيفي آن
نمي دهند؟

و هم چنين در ساير کالاهاي مورد احتياج که غالبا از نظر
کيفي به صورت چشم گيري ترقي معکوس کرده و از نظر کمي گر چه در رسانه هاي گروهي
هميشه تبليغ از بالا رفتن سطح توليد مي شود ولي حداقل مي توان گفت که در اکثر
موارد بازار مصرف حتي در موارد ضروري و به مقدار ضرورت اشباع نشده و در نتيجه اکثر
کالاها داراي دو قيمت تعاوني و بازار آزاد است.

 

به مراتب بهتر از مشابه خارجي!!

دستگاه هاي تبليغي به جاي اين که نقش راهنما و انتقاد
کننده داشته باشند که انتقاد خود راهي براي بهتر شدن است با سخنان تکراري و مبالغه
آميز خود توليد گران را در غفلت بيش از پيش فرو مي برند و هم آبرو خود را در ميان
مردم از دست مي دهند. کيست که با شنيدن اين جمله تکراري «به مراتب بهتر از مشابه
خارجي!» که در اکثر کالاهاي توليدي کشور تکرار مي شود پوزخندي بر لب نياورد. راستي
اگر چنيني است چرا کالاهاي خارجي به قيمت هاي سرسام آور و خيالي به فروش مي رسد؟! آن
هم هر کالائي که مهر خارجي دارد هر چند ساخت کشورهاي عقب مانده تر از ايران باشد.

اسف بارتر اين که هم اکنون در بازار کالاهاي ساخت عراق
فراوان است و به قيمت هاي بالائي عرضه مي شود. چگونه و از چه راهي اين کالاها وارد
ايران مي شود؟ و چرا هيچ محدوديتي براي جنس قاچاق نيست؟ آيا اين قاچاقچيان گذشته
از ضرر اقتصادي به اعتبار و پرستيژ اين ملت لطمه نمي زنند که از کشور دشمن کالا
وارد بازار مي سازند؟ و از اين عجيب تر اين که توليدگران ما به قدر غيورند که هيچ
چيز در آنها تاثير نمي گذارد! هيچ مي دانند که اين خود يک نوع جنگ است که دشمن
مرغوبيت و فراواني کالاي توليدي خود در زمان جنگ را به رخ ما مي کشد و اصلا حماسه
اي در ما بر نمي انگيزد انواع کالاهاي بهداشتي و غيره که به طور چشم گيري در سراسر
کشور پخش و توزيع مي شود که اگر دوران جنگ نبود مي گفتيم حتما دولت اين را به طور
رسمي وارد کشور ساخته است. جدا مايه تاسف است آيا اگر يک نفر کالاي ايران را در
عراق عرضه کند مي تواند از چنگال رژيم، جان سالم به در برد.

جاي اين سوال باقي مي ماند که دليل اين عقب ماندگي چيست؟
کمبود مواد اوليه؟ عقب ماندگي فکري؟ نبودن لياقت و ذوق؟ بدون شک هيچ يک از اينها
نيست به نظر مي رسد تنها يک چيز عامل نامرغوبي کالاي توليدي ما است و آن پائين
بودن سطح فرهنگ. و بالا بودن سطح حرص و طمع. بسياري از توليدگران ما تنها پيش پاي
خود را مي بينند و چنين فکر مي کنند که اگر يک ذره از مواد به کار رفته در کالا را
بکاهند اين مقدار پول در مجموع به صرفه شرکت خواهد بود. خواه در اصل محصول باشد يا
در بسته بندي و مانند آن. و اما اين که اين کمبود چه تاثيري در اعتبار شرکت و از
آن بالاتر در اعتبار کشور دارد اصلا مورد توجه نيست. اينجا نقش دولت و رهبران
جامعه در بيدار کردن و راهنمائي آنان روشن مي شود. بلکه بايد با طرح برنامه هاي
وسيع جلوي توليد اين گونه افراد به کلي گرفته شود.

و السلام علي من اتبع
الهديٰ