گوشه اي از امدادهاي الهي در عمليات عاشوراي 4

نامه اي از جبهه جنوب

« و لله جنود السموات والأرض و كان الله
عزيزاً حكيما»

همه اسلام در مقابل همه كفر با قامتي به
بلنداي ابديت ايستاده است. پس از قرنها كه اسلام در قيد حاكمات ظلم و جور بود با
رهبري حكيمانه امام خميني و ايثار و 
ازخودگذشتگي ملت شري ايران تجديد حياتي دوباره يافت و بر عليه حاكمان جور
فرمان ستيز داد. درگير و دار نبرد جنود حق با باطل در تمامي صحنه ها و جبهه ها چه
قبل و چه پس از پيروزي انقلاب، همواره دست غيبي هدايت گر روند امور بوده و اين امر
را بارها و بارها مقام معظم رهبري انقلاب و ديگر دست اندركاران گوشزد كرده اند
پيروزي مشت بر تانك مقدمه اي بيش نبود ولي بعنوان يك اصل كه همواره دست خدا حامي
مجاهدين راه حق مي باشد، در صدر باورها و اعتقادات اين ملت جاي گرفت.

جنگ تحميلي توسط استكبار جهاني به سرسپردگي
صدام كافر عفلقي كه با اهداف پليدي همچون به انحراف و توقف و در نتيجه به شكست
نظام نوين جمهوري اسلامي آغاز شد، سر فصل جديدي براي ظهور و بروز هزاران هزار
نمونه از امدادهاي غيبي و الهي در ياري و مساعدت اين ملت مظلوم و شريف بود، ملتي
كه جز براي حق و كسب رضاي او برنخاسته و هدفي جز استقرار نظام حكومتي خداوند
نداشت.

گو اينكه كم و بيش در فرصت هائي محدود و
بصورتي بسيار محدودتر به اين امدادها اشاره اي شده است ولي بايد اذعان كرد كه اين
امر نيز از ديگر مظلوميتهاي جمهوري اسلامي است كه با قلم و نوشتار نمي توان به
نزول امدادهاي الهي كه از مقوله ماديات نيستند اشاره كرد. اين محدوديت كه بدليل
ضعف بخورد سيستم فرهنگي و تبليغي موجود ما با مسئه جنگ است تا كنون ضربات بسيار
مهلكي را بر فرهنگ جنگ و تاريخ فرداي جنگ وارد كرده است دسته دسته از كساني كه در
سينه هاي خود انواع نزول اين امدادها را در معركه نبرد مشاهده كرده اند يا به فيض
شهادت نائل شده اند « و منهم من ينتظر»! آم مقداري هم كه به همت دست اندركاران
تبليغات جبهه جمع آوري شده و از درون سينه هاي رزمندگان كشف شده است كار چنداني
صورت نگرفته است نه فيلمي ساخته شده و نه تئاتري بروي صحنه رفته و نه به درون
كتابهاي ما راه يافته است و سئوالي كه هنوز بي پاسخ مانده است اين است كه اين
مظلوميت ها تا كي بايد در جبهه بماند؟

با اين مقدمه مختصر كه درد دل بود و به زبان
قلم بيان شده اشاره اي به نزول رحمت هاي الهي در گوشه اي از جبهه حق عليه باطل كه
در آبهاي هور العظيم در عمليات «عاشوراي 4» با رمز مقدس يا «موسي الكاظم» (ع) ساعت
2 نيمه شب در مورخه 1/8/64 توسط تيپ 9 بدر متشكل از رزمندگان و مجاهدان و عشاير
مسلمان عراقي تحت فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عليه رژيم مزدور بعث عراق
انجام شد مي نمائيم:

1-   
دو نفر از برادران شب
عمليات بسوي مواضع دشمن بعثي در حال حركت بودند با دو تيربار كه در قايق نصب شده
بود از محل نيروهاي خودي تا نزديكي نيروهاي دشمن فاصله زيادي بود آنها اين مسير را
با شوق هر چه تمامتر طي كردند به نزديكي مواضع آنها كه رسيدند با كمال تعجب ديدند
كه هر دو اسلحه كار نمي كند و گيركرده است مردد شدند كه چه كند آيا برگردند و يا
با اين مانع گير اسلحه ها با دشمن چگونه حمله كنند آخر الامر با توكل به خداي
تبارك و تعالي و با اطمينان به نصرت او و نزول امدادهاي غيبي او تصميم به ادامه
حركت گرتفند. به محلي كه بايد كار خود را شروع كنند و بر روي دشمن و مواضع او آتش
بگشايند كه رسيدند با كمال تعجب گير اسلحه ها برطرف شده وگوئي اين اسلحه ها هيچ
اشكالي نداشته اند بر دشمن تاختند و او را بسزاي جنايت ننگينش رساندند و بخاك مذلت
كشاندند.

2-   
از ديگر امدادهاي
عظيم الهي در اين عمليات بادي بود كه خداوند تبارك و تعالي به ياري و كمك مجاهدين
اسلام فرستاد. شب عمليات ساعاتي قبل از درگيري و هجوم لشكريان اسلام بادي در
سرتاسر منطقه وزيدن گرفت و با بهم خوردن ني هاي فراوان هور بهمديگر هرگونه حركت
قايقها،‌ غواصها و تردد نيروها را كه از جهت اصل غافلگيري دشمن در جنگ بسيار مهم و
حياتي و سرنوشت ساز در نتيجه هر جنگ هستند، استتار نمودند در حدي كه دشمن كافر
اصلاً متوجه نقل و انتقالات و تردد آنهمه قايق و نفرات و نيرو و حمل مهمات در چند
صدمتري اطراف خود نشده بود و بعضاً در خواب بسر مي بردند و بعبارتي خداوند در كنار
اين مسئله خواب را هم بر آنان مسلط ساخته بود كه از هر دو طرف ( وزيدن باد و خواب)
مورد صدمه و آسيب واقع گردند.

3-   
صداي قورباغه ها. كساني
كه با هورالعظيم آشنا هستند بخوبي ميدانند كه نزديكيهاي اذان مغرب و اندكي بعد از
آن صداي تمامي موجودات هور بلند مي شود علي الخصوص قورباغه كه صداي يكپارچه و
مجتمع آنها سكوت هور را مي شكند و در آن واحد سرو صداهاي بسيار عجيبي راه مي
اندازند  اين خود حكمتي و امدادي ديگر از
طرف خداي تبارك و تعالي بود. بدينصورت كه شب عمليات اين موجودات هور و قورباغه ها
برخلاف ديگر شبها كه هور كاملاً پس از مغرب آرام است  هيچ صدائي در هور شنيده نمي شود بناگاه نيروهاي
اسلام متوجه شدند كه در اوائل نيمه شب و نزديكي ساعت شروع عمليات بيكباره تمامي
آنها به سر وصدا افتاده بودند اين امر از چند جهت مورد استفاده و قوت قلب نيروهاي
سپاه اسلام قرار گرفت از طرفي حركات اوليه و پيشتازانه و خط شكنان گروه غواصي
گردانها را ساده كرد چون آنها بحدي بايد احتياط كنند كه دشمن حتي متوجه تغيير و
بهم خوردن آب نشود ديگر اينكه قايق ها 
افراد بايستي قبل از شروع و در آخرين لحظات شروع عمليات خود را تا حد ممكن
به دشمن برسانند و اين امر موجب سر وصدا بالطبع خواهد شد و روال طبيعي هور و حركت
آب بهم خورده و دشمن را حساس مي كند. از طرف ديگر موشهاي دريائي در اين ساعت شروع
به فعاليت نمودند و با جويدند و قطع كردن ني ها هرگونه سرو صداي نيروهاي سپاه
اسلام را خنثي ميكردند و حتي دشمن را خام مي نمودند و به بي خطري محيط اميدوار مي
كردند. از سوي ديگر اين امور باعث تقويت روحيه و قوت قلب رزمندگان دلير اسلام و
مجاهدين مسلمان عراقي شد. در حاليكه غواصها در آب شيرجه مي رفتند و از جهت دشمن
كاملاً مطمئن بودند.

4-   
حماسه ابوالخير:  شب قبل از عمليات يكي از فرماندهان دسته هاي
رزمي به افراد رزمنده دسته خود پيشنهاد كرد كه اسم همه را روي كاغذ بنويسند و قرعه
بكشند ببينند چه كسي به فيض عظيم شهادت نائل مي شود اسمها را روي تكه هاي كاغذ
نوشتند و با عشق و شور زائد الوصفي به شهادت، چشم بدستان فرمانده خود كه از
مجاهدين مسلمان عراقي بود دوختند كاغذها چند بار در هم مخلوط شد و دست فرمانده يكي
از كاغذها را از بقيه جدا كرد و روبروي جمعيت با كمال سرور و خوشحالي خواند:
ابوالخير! و بدينسان قرعه بنام خود او در آمده بود و خداي او را زودتر از ديگران
بجوار خود خوانده بود. پس از اينكه عمليات آغاز شد و دسته ابوالخير با موفقيت هرچه
تمامتر به مواضع خود رسيد و استقرار يافت 
نيروهاي دشمن بعثي را بهلاكت رساند دشمن شكست خورده و زبون طبق معمول پس از
هر حمله شروع به پاتك نمود در يكي از  اين
پاكها كه عصر روز اول عمليات صورت گرفت ابوالخير با راننده قايق خود و نيروهاي تحت
امر خود به تعقيب مزدوراني پرداخت كه اقدام به پاتك نموده بودند. او مي گفت به هر
صورت شده بايد اين متجاوزين را بهلاكت برسانيم تا جرأت پاتك زدن پيدا نكنند در حين
درگيري تيري به پيشاني ابوالخير اصابت كرد و او آرام و با آرامش روحي خاصي سرش را
بپائين آورد و اندكي خم شد و سر بر لب قايق گذاشت و بلقاء الله شتافت. راننده قايق
همچنان به تعقيب مزدوران مي پرداخت او تصميم گرفته بود كه انتقام فرمانده شهيد خود
را بگيرد بسرعت در آبهاي هورالعظيم پيش رفت تاخود را بيك قايق مزدور عراقي رساند و
با پهلوي قايق با سرعت هر چه تمامتر به بدنه قايق با سرنشينها و محموله مهماتي را
به داخل هور انداخت و بعد بلافاصله اسلحه كلاش فرمانده شهيد ابوالخير را كه در وسط
قايق دركنار پيكر مطهرش بود بدست گرفت و با شليك چند گلوله سه نفر آنها را به درك
واصل كرد و به عمر ننگينشان پايان داد و انتقام فرمانده خود را گرفت و بسوي موضع و
مقر خود برگشت. «اميد است قدر اين همه الطاف و امدادهاي الهي را بدانيم» والسلام.