ریشه های گره ها

محمد رضا حافظ نیا

مقدمه

یکی از ضرورتهای جوامع کنونی بشری وجود
سازمانهای اجتماعی است تا ضمن تأمین امنیت اجتماعی و جلوگیری از بی نظمی و حق کشی
(در صورتیکه خود مانند غالب سازمانهای سیاسی اجتماعی در جهان معاصر بر اساس حق کشی
بنا ندشه باشند) امکان ارائه خدمات عمومی و انجام امور اجتماعی مقدور باشد. در
رابطه با اهمیت سازمانهای اجتماعی در زمان کنونی همین بس که یک انسان از بدو تولد
تا لحظه مرگ در سازمانها و با سازمانها زندگی می کند. سازمانهای اجتماعی در جوامع
مختلف به دلیل پیچیدگی مسائل اجتماعی روز بروز پیچیده تر و گسترده تر شده و سیر
تکاملی و رشد خود را می پیمایند.

سازمانهای اجتماعی از نظر تشکیلات و سازماندهی
و از نظر وظایف و مسئولیتها و مدیریت و نیروی انسانی  مناسبات فی ما بین کارکنان و قوانین و ابزار
کار و غیره می توانند به گونه ای شکل داده شوند که در ارتباط با مردم مطلوب ترین
وضعیت را بر پایه رضامندی آنها بوجود آورند و نیز می توانند بگونه ای باشند که
بدترین حالت را بر پایه نارضایتی عمومی و فلج نمودن امور یک اجتماع باعث گردند و
یا اینکه به نسبت جایگاهی را در بین دو وضعیت متضاد اشاره شده اشغال نمایند.
شالوده و روح حاکم بر سازمانهای اجتماعی جوامع کنونی اصولاً مبتنی بر ارزشها و
دیدگاههائی است که از فرهنگ غرب نشأت گرفته و بر اساس همان زمینه سیر تکاملی و
گسترش خود را بازیافته است.

سازمانهای سیاسی- سازمانهای اداری- سازمانهای
اقتصادی- سازمانهای نظامی- سازمانهای فرهنگی و آموزشی- سازمانهای حقوقی- سازمانهای
خدماتی و غیره بویژه در جوامع عقب افتاده بر اساس الگوهای ارائه دشه از ناحیه
دنیای غرب و باصطلاح پیشرفته شکل گرفته و با هجومی ناجوانمردانه، با نابودی
سازمانهای بومی مبتنی بر ارزشهای فرهنگی و سنتی و علی رغم بیگانه بودن با اعتقادات
و روحیات مردم آنها به حیاتشان ادامه داده و ریشه هی سرطانی خود را در اعماق جان
جوامع نفوذ دادند.

جوامع مسلمان بویژه کشور ما نیز از این هجوم
در امان نمانده و با استقبال و تلاش متجددین غرب زده و شیفته فرهنگ منحط غرب که در
مقابل آن دچار خودباختگی و تسلیم محض شده بودند و با پیگیری سردمداران خود فروخته
نظام سیاسی وقت مانند رضا خان قلدر و کمال آتاتورک آن هم در شرایطی که با این
خیانتها احساس افتخار کرده و عده ای از همپالکی های آنان در کتابها و نوشته های
خود از اقداماتشان بنام ترقی و پیشرفت و اصلاح!! یاد می کردند.

بنیاد سازمانهای اجتماعی بر اساس الگوهای مغرب
زمین و با کمک مأمورین جاسوس و مستشاران آنها ریخته شد و بوضعیتی رسید که امروزه
شاهد آن هستیم که نه تنها بوروکراسی و دیوانسالاری موجود در آن مردم مسلمان ما
و  اجزا و نیروی انسانی خود سازمانها را
رنج می دهد بلکه یکی از موانع بسیار مهم بر سر راه ترقی و پیشرفت های فرهنگی و
اجتماعی و اقتصادی جامعه ما به حساب می آید. با پیروزی انقلاب اسلامی که آغاز تحول
بنیادین در تمامی شئون جامعه ما بسوی اسلامی شدن محسوب می گردد و باید سازمانهای
اجتماعی نیز بر پایه ارزشها و معیارهای اسلامی بنا نهاده شوند لزوماً می بایست در
اولویت به این معضل بزرگ توجه بیشتر به عمل آید.

آنچه که ذکر شد بعنوان مقدمه ای بر ریشه اصلی
گره های موجود رد جامعه اسلامی انقلابی ما بود زیرا که مردم مسلمان و قهرمان کشور
از آثار و تبعات و عملکرد سازمانهای بارث مانده از گذشته بسیار ناراحت و رنج کشیده
بوده و هستند و یکی از آرزوهای بحق آنان دگرگونی و از هم پاشیدن آنها و بنیانگذاری
سازمانهای جدید متناسب با اعتقاد و اخلاق و روحیات انقلابی شان بود و برای مدتی با
پایه گذاری نهادهای انقلاب اسلامی مانند سپاه پاسداران و کمیته انقلاب و دادگاههای
انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی و بنیاد مسکن و غیره، امیدها در دل آنان ایجاد گردید
و هر روز در انتظار تغییر بنیادی نظام اداری، که شاید فردا خبری شود بودند و هر
مصاحبه ای و وعده ای در این زمینه از ناحیه مسئولین ذیربط به آنها شوق می بخشید که
بالاخره سرطان نظام اداری نابود می شود و این آرزوی آنان جامه عمل بخود می پوشاند
و دیگر شاهد بر افراشته بودن آنها در مقابل خواسته های بحق خود نخواهند بود که
متأسفانه با گذشت قریب به هفت سال از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و علی رغم سفارشات
و تأکیدات حضرت آیة الله العظمی منتظری و دیگر رهبران اسلامی و سیاسی جامعه نه
تنها فانوس امید تغییر نظام اداری در وجود آنها شعله ورتر نمی گردد بلکه این
نگرانی را در اذهان ایجاد نموده است که اولاً نکند این هیولای توخالی نظام اداری،
مسئولین ذیربط ما را به انعطاف و سازش و تسلیم د رمقابل آن وا دارد تا با او از در
آشتی در آیند که باید ساخت و نمی شود تغییرش داد! و ثانیاً نهادهای انقلابی جوشیده
از متن آن و رشد یافته بر اساس ارزشهای مکتبی ما با گرایشی بطئی و آرام در سلک
سازمانهای اداری راست قامت! گذشته در آورده شوند. که مباد آنروز! که مطمئناً روح
انقلاب مقدس اسلامی این امر را پذیرا نخواهد بود.

حال اگر چه ریشه اصلی دردهای اجتماع ذکر گردید
و بنا نیست در این بحث بصورت یک کار مدون نظام اجرائی و اداری کشور که از گذشته
بأرث مانده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و احیاناً طرح جامع و یا کلی ارائه گردد
ولی سعی خواهد شد بعضی مسائل ماهیتی و یا عارضی در ارتباط با نظام اجرائی که می
توانند نقش بنیادی در ایجاد و یا باقی ماندن گره ها و مشکلات عمومی داشته باشند
مورد بررسی قرار گیرد زیرا با شناخت و توجه به آنها ضمن کاهش دادن مسائلی که باعث
پیچیدگی امور می شود می تان در جهت افزایش بازدهی و کارآیی دستگاهها و ایجاد سرعت
در روند امور جاری آنها و حل مسائل مردم و پایین آوردن سطح نارضایتی های عمومی
ناشی از عملکرد یک سازمان اقدام نمود.

اینک آثار و عوارض پدیده جریانگرائی در
سازمانهای اجتماعی با شرح مختصری ذکر می گردد:

الف: مسائلی که ذیلاً ذکر می گردند ممکن است
بعضی از آنها تنها در ارتباط با نظام اداری گذشته نباشد و چنانچه حتی در نهادهای
ایجاد شده بعد از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی هم بصورت عارضی وجود داشته بشاند می
توانند موجد مسائل و مشکلاتی هم برای مردم و هم برای خود آن نهاد و نهایتاً انقلاب
اسلامی باشند.

1-   
گرایشها و دسته
بندیهای گروهی و برخوردهای طیفی: در بررسی این مسئله، منظور این نیست که خدای
ناکرده کسی یا جریانی بصورت صریح یا تلویحی مورد توجه قرار گرفته و احیاناً خدای
ناکرده متهم گردد بلکه بررسی آثار و عوارض 
این پدیده بعنوان یک ریشه در ایجاد و باقی ماندن مسائل و مشکلات مختلف در
مسیر و روند توفنده انقلاب اسلامی و خواسته های امت حزب الله، از ناحیه هر کس و هر
جریانی که باشد مورد نظر است که بقول حضرت آیة الله العظمی منتظری «این خطر بازیها
به ضرر انقلاب و اسلام است و باید دور ریخته شود» و نیز لازمست که محدوده خطهاو
جریانات روشن شود تا خدای ناکرده دست آویزی برای ضد انقلاب و منحرفین و مخالفین
اساس انقلاب اسلامی قرار نگیرد. لذا بررسی این پدیده در ارتباط با کسانی است که
متدین و متعهد بوده و اساساً به انقلاب مقدس اسلامی و نظام الهی و ویژگی مهم آن
یعنی ولایت فقیه طبعاً قانون اساسی معتقد، و روحانیت معظم و متعهد و مرتبط با مقام
ولایت امر را بعنوان هدایتگران فکری و اعتقادی جامعه در صراط مستقیم الهی قبول
داشته باشند.

حال که حیطه و حدود زمنیه ای که پدیده مزبور
در آن بررسی می شود مشخص گردید به اصل آن می پردازیم: در خصوص منشأ یا ریشه این
پدیده که آیا شیطان نفس می باشد یا چیز دیگر، در اینجا بحث نمی شود ولی آنچه که
مسلم است وجود اخلاص و خدمت فی سبیل الله در نظام الهی و تقوی از موارد بسیار مهمی
است که می تواند بمقدار زیادی از رشد جریانات و طیف بندیها و دسته بندیها جلوگیری
کند که انشاء الله در وجود افرادی که شرایط آنان مذکور افتاد وجود خواهد داشت. ولی
نبود آن ویژگی ها (اخلاص و تقوی) در افراد متأسفانه نه تنها ممکن است باعث تشدید
گروه گرائی های موصوف بگردد بلکه باعث رشد زمینه و جریان تهمت و افترا زدن وانگ
زدن و از میدان بدر کردن افرادی که صادقانه و مخلصانه خدمت کرده و به این نظام
الهی عشق می ورزند و خدمت در جهت مصالح آنرا فریضه و تکلیف میدانند و شرایط مذکور
را تماماً دارا می باشند نیز امکان دارد بگردد، و همین جاست که انزوای افراد متدین
و حزب اله و ایثارگر و مخلص و علاقمند به پیاده شدن ارزشهای اسلامی در جامعه،
تبلور می یابد. انسان زمانی از روحیه جریانگرائی و خط بازی برخوردار است که
توانائی لازم را در زمینه شناخت و تشخیص مسائل و انتخاب اصلح نداشته باشد و
بعبارتی افراد ضعیف غالباً از چنین خصوصیتی برخوردارند و چنانچه در سازمانی از
وجود آنها بعنوان مدیر استفاده شود بطور قهری جریانگرائی را بوجود خواهند آورد چون
توانائی لازم در زمینه شناخت و انتخاب افراد دارای ویژگیهای موصوف و تشخیص مصالح و
ضرورتهای انقلاب اسلامی و تجزیه و تحلیل مسائل و اتخاذ تصمیم قاطع و مفید را
نخواهند داشت و این مطلب که قوت و توانائی لازم می باشد باید به نسبت اهمیت کار و
نوع مسئولیت و بخصوص در مدیریتها جداً لحاظ گردد تا از نیروهایی که افق دید و
تشخیص آنها در حد چارچوب یک جریان یا گروه و مصالح آن است کمتر استفاده شود و بجای
آن از نیروهایی که ورای این جریانات و گروه گرائیها بوده و دارای افق دید و تشخیص
بازتر و وسیعتری هستند و طبعاً در درون یک جریان جا نمی گیرند استفاده شود تا
بتوانند از افراد متدین و متعهد و لایق و توانا در هر جریانی که هستند در جهت
مصالح نظام استفاده نمایند و در صورتیکه مدیریتی قوی باشد با تدبیر لازم از رشد
روحیه جریانگرائی و خط بازی در محدوده حیطه نظارت و مدیریت خود جلوگیری خواهدکرد.

جریانگرائی مدیریتها با توجه به نوع مسئولیت
سازمان آنها آثار متفاوتی بجا می گذارد و چون هر کدام از سازمانها از اهمیت خاصی
برخوردارند لذا در انتخاب آنها به نسبت اهمیتشان باید بر توانمندی مدیر و جریانگرا
نبودن او اهمیت داده شود. مثلاً در مدیریتهای سیاسی (فرماندار- استاندار- بخشدار)
که نقش نمایندگی دولت را در مناطق بر عهده دارند، همچنانکه دولت مسئول امور عامه
مردم است و نمی تواند حساب خود را از قسمت یا قسمتهائی از مردم جدا کند مدیریت
سیاسی هم باید از چنین ویژگی برخوردار بوده و عموم مردم ساکن در محدوده حیطه نظارت
خود را با یک چشم بنگرد و این نمی شود مگر با برخوردار بودن از توانمندی و لیاقت و
جریانگرا نبودن او.

حال اگر یک مدیریت سیاسی جریانگرا باشد طبعاً
در منطقه جریانی ار که خود به آن وابسته است مورد تأیید قار داده و در بهره مند
نمودن از مزایا و موقعیتها و امکانات، افراد طیف یا جریان خود را در اولویت قرار
داده و به آنها بها خواهد داد و مسائل و مشکلات آنها در اولویت مرتفع خواهد گردید
و آثار سوئی در منطقه بجا خواهد گذاشت زیرا مردم در جامعه اسلامی و از دولت اسلامی
و از نمایندگی دولت اسلامی انتظاری جز رعایت جنبه های عدالت و قسط اسلامی و بی
نظری ندارند. در چنین حالتی برای کسانیکه در جریان و گروه وابسته به مدیریت سیاسی
قرار دارند ممکن است روحیه شیطانی غرور و تکبر و خود برتر بینی نسبت به عامه مردم
و کینه جوئی و انگ زدن و بانزوا کشیدن افراد و جریانات و گروههای مخالف بوجود آید
و زمینه زشد تملق و چاپلوسی و تلاش جهت ایجاد رابطه و کانال ارتباط  و پارتی بازی باری افراد فرصت طلب ایجاد گردد.
در چنین وضعیتی در حل و فصل امور مردم، معیار و ملاک حق نخواهد بود بلکه حضور در
جریان یا طیف و یا میزان تأیید از جریان یا طیف وابسته به مدیریت ملاک و معیار
خواهد شد.

ازآثار خطرناک دیگر ضعیف و جریانی بودن مدیریت
سیاسی در یک منطقه ، ایجاد و تعمیق اختلافات منطقه ای و در گیریها و تشدید پدیده
خطرناک تفرقه و بهم خوردن وحدت امت حزب الله است، اگرچه امر تفرقه و تشتت علاوه بر
مسئله نقش و عملکرد مدیریت سیاسی علل دیگر هم دارد ولی جریانی بودن یک مدیریت می
تواند جداً این امر را تشدید کند و متقابلاً قوت و جریانی نبودن او می تواند از
شدت تفرقه ها و اختلافات بکاهد و با تدابیر سیاسی عامل مهمی در جهت رفع تفرقه ها و
ایجاد وحدت در امت حزب الله منطقه باشد. فلذا در گزینش مدیریتهای سیاسی می بایست
نهایت دقت بعمل آید تا از ویژگیهای مطلوب لیاقت و کاردانی و تدبیر و خطی نبودن
برخوردار بوده تا بتواند همچون پدری بر سر دستگاههای اجرائی و مردم منطقه با
مدیریت خود ضمن رفع تفرقه ها و ایجاد زمینه های وحدت باعث متحرک نمودن و هدایت
دستگاههای اجرائی محلی  مانع از پیچیدگی
امور مردم بگردد که در این زمینه بعداً بیشتر صحبت خواهد شد.

ذکر این نکته لازمست که درمورد شخصیتهای محلی
که موقعیتشان از جنبه سیاسی قوی برخوردار است مانند حضرات ائمه محترم جمعه و
نمایندگان مجلس، موضوع پدر بودن برای منطقه بیشتر مصداق پیدا می کند زیرا وقتی
حالت پدر بودن و بزرگتر بودن آنان برای مردم پذیرفته شد، بویژه ائمه محترم جمعه،
می توانند بعنوان مظهر وحدت امت در منطقه شناخته شد و عامل تحکیم پیوند ناگسستنی
امت و امام باشند. فلذا آنها بیش از هر کس بایدنسبت به این موضوع حساس و مراقب
باشند. چرا که اگر چنین حالتی در منطقه ای وجود نداشته باشد تدریجاً اعتماد مردم
سلب شده و اثرات سوء خود را بر نماز جمعه این سنگر و ستون مقاوم انقلاب اسلامی بجا
گذاشته  زمینه فعالیت  تبلیغات سوء منحرفین و مخالفین اسلام و انقلاب
و مخدوش نمودن چهره روحانیت عزیز و ترور شخصیت آنان و انزوای شخصیتهای اسلامی و
انقلابی را در ذهن عموم مردم بوجود خواهد آورد و تا کنون از این سوراخ انزوای
شخصیتهای اسلامی جامعه ما متأسفانه خیلی گزیده شده است.

اما غیر از مدیریت سیاسی به ترتیب در انتخاب
مدیریتهای قضائی- رسانه های گروهی- نظامی و انتظامی- فرهنگی و آموزشی و اداری باید
علاوه بر شرایط عمومی مذکور لیاقت و توانمندی و جریانگرا نبودن جداً لحاظ گردد
زیرا خطی بودن یک مسئول قضائی از قاضی گرفته تا دادستان و غیره می تواند آثار
مختلفی بجا گذاشته و از همه مهمتر در ایراد جوئی و پرونده سازی و رسیدگی به شکایات
و غیره بجای اینکه حق، ملاک و معیار باشد میزان تأیید یا مخالفت از جریان و گروه
مربوطه ملاک می گردد، و همین طور در رسانه های گروهی چون رادیو و تلویزیون و مجلات
و روزنامه ها و غیره با توجه به قدرت خاصی که از حیث سیاسی و جو عمومی در این
دستگاهها وجود دارد در مسائل یک منطقه می توانند نقش عمده داشته باشند. البته با
توجه به اینکه بحث در خصوص مسائل مترتب و سازمانهای مذکور در ارتباط با چگونگی انتخاب
مدیریتها نه موضوع این مطلب است و نه در این موضوع می گنجد به همین مقدار بسنده می
گردد.

اثر مهمی که پدیده جریانگرائی مدیریتها و یا
کارکنان یک سازمان بر مسائل مردم می گذارد اینست که مسائل مربوط به این مامر آنقدر
گرفتاری فکری و ذهنی ایجاد می نماید که مدیریت رااز پرداختن به حل مسائل دستگاه و
تدبیر لازم جهت حل مسائل  مردم و رفع
پیچیدگی های امور غافل می نماید که در این رابطه نیز توضیح داده خواهد شد. ادامه
دارد