حکمت در قرآن

تفسیر سوره لقمان      

قسمت 12         

حکمت در قرآن
آیت الله مشکینی

«øŒÎ)ur tA$s% ß`»yJø)ä9 ¾ÏmÏZö/ew uqèdur ¼çmÝàÏètƒ ¢Óo_ç6»tƒ Ÿw õ8Ύô³è@ «!$$Î/ ( žcÎ) x8÷ŽÅe³9$# íOù=Ýàs9 ÒOŠÏàtã ÇÊÌÈ »[1]

وهنگامی که لقمان در مقام وعظ و اندرز به
فرزندش گفت : پسرم : به خداوند شرک نورز که شرک ظلمی عظیم است .

در شماره گذشته درباره شخصیت «لقمان» بررسی
اجمالی به عمل آمد و اینک به منظور توضیح بیشتر ، با بیان معنی «حکمت»و پاره ای از
موارد استعمال آن و نیز با ذکر فرازهائی از سخنان حکمت آمیز لقمان که در سوره آمده
است این بحث را ادامه می دهیم :

حکمت از نظر لغت به معنی اتقان و استحکام و در
قرآن کریم ، در موارد مختلفی استعمال شده است ، در سوره «یونس » از «قرآن » به
عنوان « الکتاب الحکیم »[2]یاد
شده و در سوره «هود» «قرآن » به عنوان «کتاب ٌ اُحْکِمَتْ آیاتُهُ »[3]معرفی
شده است خداوند نیز در آیات متعددی به صفت «حکیم » ستوده شده است ، و درباره لقمان
آمده است : وَلَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَه»[4].

حکمت دربارۀ خداوند

بنابراین همانطوری که حکمت درباره خداوند به
کار می رود ، درباره قرآن و انسان نیز استعمال می گردد ، ولی در هر سه مورد معنی
واحدی ازآن استفاده نمی شود ، مثلاً در همین سورۀ لقمان می خوانیم :« اِنَّ اللهَ
عَزیزٌ حَکیمٌ »5 اما حکمت خداوند بهمان معنای حکمت لقمان نیست . حکیم
بودن خدا به این معنی است که آنچه را آفریده است از کوچکترین موجودات ذره بینی
گرفته تا بزرگترین پدیده های آفرینش ، از نظر هماهنگی با محیط ، مقاومت در مقابل
واکنشهای طبیعت و قابلیت برای تداوم و بقا و سایر شرائط لازم ، از استحکام و اتقان
حساب شده ای برخوردار است . ولذا در سوره « نمل »می خوانیم . « “ts?ur tA$t7Ågø:$# $pkâ:|¡øtrB Zoy‰ÏB%y` }‘Édur ”ßJs? §tB É>$ys¡¡9$# 4 yì÷Yß¹ «!$# ü“Ï%©!$# z`s)ø?r& ¨@ä. >äóÓx« 4 ¼çm¯RÎ) 7ŽÎ7yz $yJÎ/ šcqè=yèøÿs? ÇÑÑÈ [5]  به
کوهها می نگری در حالی که می پنداری که آنها جامد و

ساکن اند در صورتی که به سرعت ابر در حرکت اند
، صنع خدا است که هر چیز را بطور متقن و مستحکم پدید آورده و به آنچه انجام می
دهید احاطه دارد .

حرکت زمین

این آیه از جمله آیاتی است که اعجاز علمی قرآن
را به ثبوت می رساند ، زیرا قرآن در زمانی خبر از حرکت زمین داد که جهان آن روز
بطور یک پارچه زمین را ساکن و بی حرکت می پنداشت و حتّی پس از حدود ده قرن که این
مسأله برای نخستین بار در غرب توسط «گالیله » و « کپرنیک » مطرح شد ، با انکار و
واکنش شدید کلیسا مواجه گردید .

قرآن در این ایه گر چه اشاره به حرکت کوهها می
کند ولی طبیعی است که کوه جدای از بقیه کره زمین نیست و بنابراین حرکت کوه به
منزله حرکت زمین نیز می باشد ، و کوه از اینرو که بواسطۀ استواری و محکم بودن
همیشه ضرب المثل بشر بوده و هر چیز و هر کس استوار و پا برجا را به آن تشبیه می
کنند لذا از میان دیگر پدیده ها تنها کوه در این آیه ،مورد توجه واقع شده است
.پیدایش شب و روز و فصول چهار گانه و بسیاری از خصوصیات و مسائل دیگر بوسیله حرکت
زمین به وجود آمده که همه حکایت از اتقان صنع الهی دارند و لذا قرآن در سورۀ بقره
می فرماید : «¨bÎ) ’Îû È,ù=yz ÏNºuq»yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur É#»n=ÏG÷z$#ur È@øŠ©9$# ͑$yg¨Y9$#ur Å7ù=àÿø9$#ur ÓÉL©9$# “̍øgrB ’Îû ̍óst7ø9$# $yJÎ/ ßìxÿZtƒ }¨$¨Z9$# !$tBur tAt“Rr& ª!$# z`ÏB Ïä!$yJ¡¡9$# `ÏB &ä!$¨B $uŠômr’sù ÏmÎ/ uÚö‘F{$# y‰÷èt/ $pkÌEöqtB £]t/ur $pkŽÏù `ÏB Èe@à2 7p­/!#yŠ É#ƒÎŽóÇs?ur Ëx»tƒÌh9$# É>$ys¡¡9$#ur ̍¤‚|¡ßJø9$# tû÷üt/ Ïä!$yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur ;M»tƒUy 5Qöqs)Ïj9 tbqè=É)÷ètƒ ÇÊÏÍÈ    »[6]

محققاً در خلقت آسمان ها و زمین و رفت و آمد و
شب وروز و کشتیها که در دریا ها برای انتفاع مردم در حرکت اند و بارانی که از بالا
خداوند فرو فرستاد تا به آن آب ، زمین را پس از مردن زنده و سبز و خرم گردانید و
در پراکنده ساختن انواع حیوانات بر روی زمین و در گردش بادها و ابرهائی که در
آسمان و زمین مسخر است ، آیات و نشانه هائی (بر وجود و قدرت خدا ) است برای مردمی
که تعقل نمایند .

گیاهان به نوبه خویش از این اتقان صنع
برخوردارند ، یک گیاه از آن هنگامی که بصورت جوانه ای سر از آغوش خاک بر می دارد
تا آخرین مرحله ای که با خشک شدن حیات نباتیش پایان می پذیرد ، از نظم و اتقان
متناسب با خود ، بهره مند است . در عالم حشرات نیز این اتقان صنع بچشم می خورد ،
گر چه ممکن است دردید غیر علمی قابل درک نباشد ، ولی برای دانشمندانی که حشره
شناسی تخصص و آگاهی علمی دارند ، هر نوع از آنها حامل مجموعه ای از اسرار و اتقان
صنع خداوند به حساب می آیند .

«موریس مترلینک » که در حشره شناسی از
دانشمندان بنام جهان است درباره مورچه ، موریانه، 
عنکبوت و زنبور عسل مطالعات و تحقیقاتی انجام داده و معلومات جالب و ارزنده
ای در مورد این حشرات کسب و درباره هر کدام کتاب جداگانه ای تألیف نموده است
.دانشمندان دیگری نیز درمورد حشرات و گیاهان 
تحقیقات باارزشی نموده اند ولی با اینهمه به اندکی از بسیار این حکمتها دست
نیافته و از اینرو بطور قطع می توان ادّعا نمود که معلومات بشر هنوز در این زمینه
، ناقص و نارسا  است و هر چند که انسان
بیشتر به اسرار و حکمتهای این جهان و پدیده های آن واقف و آگاه گردد به شناخت
خداوند نزدیک تر شده است . و بهمین دلیل است که قرآن کریم این پدیده ها ی خلقت را
آیات توحید برای «اولواالالباب –لقوم یعقلون – لقوم یفقهون – لقوم یعلمون – لقوم
یتفکرون »می داند . و درباره آنهائی که بخداوند کفر می ورزند می فرماید : « !$tBur çŽsYò2r& Ĩ$¨Y9$# öqs9ur |Mô¹tym tûüÏYÏB÷sßJÎ/ ÇÊÉÌÈ   »[7]
«ûÉiïr(Ÿ2ur ô`ÏiB 7ptƒ#uä ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur šcr”ßJtƒ $pköŽn=tæ öNèdur $pk÷]tã tbqàÊ̍÷èãB ÇÊÉÎÈ    »[8]
واکثر مردم مؤمن نیستند گرچه تو (بایمان آوردن آنها) رغبت بسیار داری ، و چه بسیار
است آیات خداوند در آسمانها و زمین که آنها از کنار این آیات الهی مرور می نمایند
و از(تفکردرباره) آنها اعراض می کنند . البته این به این معنی نیست که هر کس به
این حکمتها پی برد مؤمن بخدا شده یا ایمانش تقویت می شود ، بلکه در صورتی از چنین
نتیجه ای برخوردار می شود که بعنوان آیات الهی دربارۀ آنها به مطالعه و تفکر
بپردازد .

اتقان در صنع

این اتقان صنع در هر موجودی متناسب با دوام و
بقاء آن موجود و نیز متناسب با مکان و دیگر شرائط محیط او است . بنابراین اتقان و
نظم حتی در موجودات کوچکی مانند مورچه هم بتناسب حال آن ، لحاظ شده است و لذا علی (ع)در
این زمینه می فرماید :«َالا یَنظُرونَ اِلی صَغیر ما خَلَق کَیف احکَم خَلقَه و
اتقنَ تَرکیبه و فَلَق لهُ السَّمع و البَصَر و سویّ لهُ العَظم و البَشَر ؟ انظُروا
الی نَّمله فی صِغر جُثتها و لِطافَة هیئتِها ، لاتکادُ تنال بِلَحظ البَصَر و لا
بمُستَدرکِ الفِکر … ولو فَکَّرت .. لقضیْتَ مِن خلقها عَجَبا ومِن وصفِها تَعَبا
»[9]

آیا پدیده کوچکی را در نظر نمی گیرید که چگونه
در خلقت و ترکیب آن ، اتقان و استحکام پدیدآورده و برای آن گوش و چشم و استخوان و
پوست  قرار داده؟ به مورچه بنگرید در کوچکی
اسم و ظرافت اندامش (دقت کنید ، که از کوچکی ) نزدیک است با نگاه به گوشه چشم ،
دیده نشود و اندیشه ( به اسرارو حکمتهای نهفته در وجود آن ) راه نیابد ، و اگر
تفکر کنی … در خلقت آن ، به شگفت آمده و از توصیف و تعریف آن به رنج و تعب افتی
.

اگر انسان با آن دیدیکه علی (ع)به آیات الهی
می نگریست بنگرد ، درآن صورت است که خداوند که به عظمت واقف شده و آنگونه در آستان
مقدسش خاضع می شود . چه بسا دانشمندانی در دنیا به بسیاری از حکمتهای وجودی پدیده
های عالم آگاه شده و دربارۀ آنها کتابهائی نوشته و کنفرانسهائی برگزار کرده اند
ولی این آگاهی و اطلاع حتی گامی هم از آنها به شناخت خداوند نزدیک نساخته است ،
اینها درست مانند کودکان کنجکاوی هستند که با دیدن یک اسباب بازی زیبا توجه و حس
کنجکاویشان جلب می شود ولی هرگز به صانع آن فکر نمی کنند .

ولی کسی که با توجه و ایمان به خدا دربارۀ
آنها به تحقیق و مطالعه بپردازد ، می تواند به این حقیقت برسد که :« صُنْع اللهِ
الَّذی اَتْقَنَ کُلُّ شَیءٍ خَلْقَهُ».

در سوره «سجده »از این مطلب به« الّذی اَحْسَن
کلّ شَیْءٍخلقه»[10]
 تعبیر شده است یعنی : آن خدائی که
هر چه را خلق کرده است نیکو آفریده است . آفرینش احسن الهی همان نظم و اتقان و
ویژگیهای متناسب با هر موجودی است که خداوند به آنها عنایت فرموده است و در سورۀ
«طه » از این مطلب به اینگونه تعبیر گردیده : رَبّنا الَّذی اَعْطیٰ کُلّ شَیْءٍ
خَلقَه…»[11]
پروردگار ما کسی است که به هر موجودی آنچه را تناسب با وجود او داشته ،داده است .

دهنده ای که به گل نکهت و به گِل جان داد        به هر که آنچه سزا دید حکمتش آن داد

 

حکمت در مورد قرآن اما معنی حکمت قرآن این است
که تمام محتویات آیات آن با عقل سلیم و فطرت انسانی و واقعیتها ، هم آهنگی و
مطابقت کامل دارد ، و هدایت های قرآن جدای از نیاز های واقعی و مصالح فردی و
اجتماعی بشر نیست . از اینرو قرآن به صفت « حکیم » ،توصیف شده ودر سورۀ «طه » آمده
است :« ذلک مما اوحی ربک من الحکمه» این است آنچه پرور دگار تو از حکمت بتو وحی
نمود .

حکمت در انسان
حکمت وقتی دربارۀ انسان بکار می رود ، نیز معنی خاص خود را دارد ، مثلاً می گوئیم
« لقمان مردی حکیم است » ؛ حکیم بودن لقمان به این معنی است که از نظر عقل و خرد
به اندازه ای نیرومند و قوی است که مطالب و واقعیات را درست و خوب درک نموده و
درباره آنها همانگونه صحیح و واقع گرایانه سخن گفته است و بهمین دلیل سخنان حکمت
آمیز او در کتاب خداوند برای پند و اندرز مردم نقل شده است . واین خود دلیل اهمیت
آنها است و اگر به « مستقلات عقلیه » حکمت اطلاق می شود نیز بهمین دلیل است که با
واقعیات ارتباط دارند .

برای توضیح بیشتر باید مثالی بیاوریم : عقل
انسان مانند یک کشور ، واردات و صادراتی دارد ؛ واردات عقل ، درک و دریافتهائی است
که از حوادث و رویدادها و مطالب علمی و غیره می نماید ، و صادرات آن ، افکار و
اندیشه هائی است که در عمل و یا در سخن ، بصورت ابتکار و اختراع و تألیف و سخنرانی
و موعظه  و غیره ظاهر می شود ، بدین ترتیب
می بینیم که رابطه ای مستقیم میان دریافت و بازدهی عقلی وجود دارد .

سخنان لقمان حکیم

از کلمات حکمت آمیز لقمان که در قرآن آمده است
یکی این است که: لا تُشْرِک بِاللهِ آِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ » در این
سوره، کلمات حکیمانه دیگری هم از او نقل شده است ولی از آنجا که توحید در صدر همۀ
مسائل قرار دارد ، نخستین کلمۀ حکمت آمیزی که از او نقل شده این است که: پسرم
بخداوند شرک نورزکه شرک ظلمی است عظیم.

حکمتی که در این کلمه وجود دارد این است
که  لقمان روی تأثیر فردی و اجتماعی شرک به
خداوند انگشت گذاشته است که : هم ظلم به خود فرد است هم به جامعه ، فرد مشرک هم
سرنوشت دنیا و آخرت خود را تباه می سازد و هم با اعمال و رفتار شرک آلود خویش
جامعه را به تباهی و فساد می کشاند و هم موجودات فاقد ارزشی  را شریک خدا قرار داده است و به خدا ظلم روا
داشته است ، پس شرک ظلمی است که در ابعاد مختلف جریان داشته و در یک بعد خلاصه نمی
شود و از اینرو از آن به ظلم عظیم یاد شده است .

در علم کلام شرک به انواع سه گانه زیر تقسیم
شده است :

1-   
شرک در ذات به این
معنی که مشرک در کنار خداوند به موجودی دیگر بعنوان خدا اعتقاد می یابد و او را
مانند «الله» از جهت وجود ، ازلی و ابدی می پندارد .

2-   
شرک در صفات یعنی
مشرک صفاتی را که برای خداوند ثابت است برای او نیز ثابت می داند ، مانند سمیع و
بصیر و …

3-   
شرک در افعال، که
عبارت از این است که شخص مشرک موجود دومی را با خداوند شریک در تصرف و تدبیر امور
عالم می داند .

توحید هم به همین اقسام سه گانه تقسیم می شود
، یعنی توحید ذاتی ، صفاتی، افعالی بنابراین موحد به کسی گفته می شود که به این سه
مؤمن باشد . در سورۀ «یونس» می خوانیم : «¨bÎ) ÞOä3­/u‘ ª!$# “Ï%©!$# t,n=y{ ÏNºuq»yJ¡¡9$# uÚö‘F{$#ur ’Îû Ïp­Gř 5Q$­ƒr& §NèO 3“uqtGó™$# ’n?tã ĸöyèø9$# ( ãÎn/y‰ãƒ tøBF{$# ( …   
» خالق وپروردگار شما به حقیقت خدائی است که آسمانها و زمین را در شش روز
خلق فرمود آنگاه ذات مقدسش بر عرش توجه کامل فرمود و امر آفرینش را نیکو تدبیر و
ترتیب داد.

همانطوری که ملاحظه می شود ، در این آیه ،
تدبیر عالم همچون خلقت و آفرینش آن مخصوص ذات اقدس خداوند معرفی می نماید .
و بدین ترتیب نتیجه می گیریم که سخن لقمان به فرزندش ، در مورد عدم شرک به خداوند
، به معنی نفی جمیع انواع سه گانه شرک است .

احسان ونیکی به والدین

«ووصينا الانسان بوالديه حملته امّه و هناً
علي و هن و فِصالُه في عامين ان اشکرلي و لوالديک الي المصير و ان جاهداک علي ان
تشرک بي ماليس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما في الدنيا معروفا فاتبع سبيل من
اناب الي ثم الي مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون » [12]
و ما به انسان درباره پدر و مادرش توصیه نمودیم ، بخصوص مادرش که او را با زحمت
مضاعف (در طی بارداری )حمل نمود و ددوره شیر خوارگی او در دو سال پایان می گیرد
(به او توصیه کردیم ) که برای من و پدرو مادرت شکر به جای آور که برگشت همه به سوی
من است .

و هرگاه که آن دو تلاش نمایند که موجودی را
شریک من قرار دهی از آنان اطاعت نکن ، ولی با آنها در دنیا به صورت شایسته رفتار
نما و پیروی از راه کسانی کن که بسوی من توبه و بازگشت نموده اند پس بازگشت همه
شما بسوی من است و من شما را از آنچه انجام داده اید (در دنیا) آگاه خواهم ساخت حکمتهائی
که در این آیه آمده است عبارت است از :

1-   
خوشرفتاری نسبت به
والدین و بخصوص به مادر

2-   
شکر خداوندو تشکر از
آنان .

3-   
شرک نورزیدن به خدا
هر چند به دستور پدر و مادر باشد .

4-   
اطاعت و پیروی از
آنهائی که توجهشان به خدا است .

از نکته های مهمی که در این آیه است ، این است
که پدر و مادر گرچه مشرک باشند و فرزند را دعوت به شرک نمایند باید فرزند ، نسبت
به آنان رفتار شایسته و انسانی نشان دهد و مشرک بودن آنها هیچ گونه عذری برای بی
توجهی به آنان نخواهد بود ، و نیزباید از زحمات آنان قدردانی نموده و تشکر کرد .

خداوند در این آیه شکر خود رادر کنار شکر پدر
و مادر قرار داده است و این خود اهمیت زحمت والدین و بزرگی حق آنان را نسبت به
فرزند می رساند . حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)می فرماید : « انّ الله عزَّوَجل .
.. اَمَر بِالشُّکرِ لَهُ وَلِلوالِدَین ، فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لم یَشکُرِ
الله» [13]
خداوند عزوجل به شکر خویشو پدرو مادر فرموده ، پس کسی که شکر والدین خویش را بجا
نیاورد شکر خدا را ننموده است .خداوند درآیات دیگر نیز والدین را در کنار نام خویش
ذکر کرده است از آن جمله در سوره «اسراء» می فرماید : «* 4Ó|Ós%ur y7•/u‘ žwr& (#ÿr߉ç7÷ès? HwÎ) çn$­ƒÎ) Èûøït$Î!ºuqø9$$Î/ur $·Z»|¡ômÎ) 4 ÇËÌÈ    » [14]
پروردگار تو حکم نموده است که جز او کسی را نپرستیده و به پدر و مادر خویش احسان
نمائید .شخصی به رسول اکرم (ص) عرض کرد : یا رسول الله! شما که این اندازه نسبت به
پدر و مادر توصیه می فرمائید ، اگر من مادرم را روی دوشم حمل نموده و بمکه ببرم و
او را برای طواف و اعمال صفا و مروه و مشعر و منی نیز بر دوش خویش حمل نمایم و
دوباره به همین صورت او را به منزل باز گردانم ، آیا حق او را ادا نموده ام ؟

پیامبر فرمود ، نه ، زیرا او بیش از این تو را
در رحم حمل کرده است و با چه مهر و علاقه ای ترا به آغوش کشیده و در طول مدت
زندگانیت ، زحمات بسیاری برای آسایش تو تحمل نموده است .

خداوند متعال در دنباله آیه ای که قسمتی از آن
را در فوق ذکر نمودیم ، می فرماید :«… فلا تقل لهما اف و لاتنهر هما وقل لهما
قولاکریماً » هرگز کلمه ای که موجب رنجش آنها را فراهم سازد نگو و با مهربانی و
احترام با آنان سخن بگو اگر پدر و مادر- برای تادیب و تربیت – به فرزند کتک هم
بزنند ، فرزند حق اینکه حتی به آنان «اف» بگوید ندارد ، در صورتیکه « اف» کوچکترین
کلمه ای است که موجب اذیت و آزردگی خاطر آنان شود و لذا می بایست همیشه باآنها با
نرمی و عطوفت سخن گوید .

مرز اطاعت از والدین

با اینهمه توصیه ای که نسبت به پدر و مادر شده
است ، اگر بخواهند در امور اعتقادی فرزند دخالت کنند و او را دعوت به شرک بخدا
کنند ، دیگر اطاعتشان لازم نیست .

پس اطاعت از آنان حد و مرزی مشخص و معین دارد
، تا آنجا باید از آنها اطاعت کرد که از حدود توحید و اعتقادات اسلامی تجاوز نکنند
و اگراز  این حد گذشت ، اطاعت آنها نه تنها
واجب نیست که بدون شک حرام است ولی با اینهمه از نظر زندگی مادی و امور دنیوی ،
بخاطر حقی که بر فرزند دارند لطف و مدارا و محبت به آنها لازم و واجب می باشد .
در اینجا جمله معروفی هم که از کلمات حکمت آمیز لقمان به فارسی نقل می شود ذکر می
کنیم :

می گویند از لقمان سؤال کردند : ادب را از که
آمو ختی ؟
پاسخ داد: از بی ادبان ، ممکن است کسی اعتراض کند و بگوید که :فاقد شیئی چگونه می
تواند مُعطی آن باشد و یا بقول شاعر :

        ذات
نایافته از هستی بخش            کي تواند که
شود هستی بخش

ولی در جواب می توان گفت که : همیشه چنین نیست
، گاه انسان از فردی رفتار زشتی را می بیند مثلاً از تکبرو خود خواهی شخصی متکبّر
آنچنان ناراحت و متنفر می گردد که برای همیشه حتی خیال خود محوری و تکبر از سرش
بیرون می رود و سعی می کند با همۀ مردم ، رفتارش متواضعانه و انسانی باشد ، در این
صورت می بینیم که این رفتار زشت تأثیرش رفتار پسندیده ای است که در طرف مقابل باقی
می گذارد . یا برای کسانی که در این شرائط حساس کشور بجای ایثار و انفاق به
استثمار و احتکار می پردازند ، این عمل غیر انسانی و اسلامی می تواند خشم و نفرت
جامعه را بدنبال داشته باشد و مایه عبرتی باشد که دیگران جدّاً از این کار اجتناب
نمایند .

ادامه دارد

 



[1] سوره لقمان آيه -13