استدراج و کید و مکر الهی

استدراج و کید و مکر الهی

آيت الله محمدي گيلاني

« قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر »

*معنای جبر روانی و استظهار آن از قرآن *مکر
الله و ترتیب آن برجبر روانی و حیلوله * عدم جواز اسناد عناوین قبیحه به خداوند
متعال * برای پدیده  ها و افعال دو جهت است
* معنای قضاء عدل ، ومقتضی مذموم * خداوند متعال محمود مطلق است * جامعترین آیه در
سنت استدراج * ابتلاء جهان نو ، به سنت مکرالله بیش از چهل سال
* غرور علمی بعد از جنگ دوم جهانی و اخطار قرآن * نمونه ها ی چشمگیر * شکافتن قلب
اتم ، کامپیوتر این مغز مصنوعی خارق العاده ! * بهشتی آراسته که در جوفش دوزخی از
آتش سوزان سلاحهایس هسته ای است *افتتاح درهای نگرانی هابه موازات گشایش در های
علوم*معاهدات بین المللی یعنی دامهایی که دام گستران می گسترانند !

. در مقاله پیش به تفسیر گذشت : دومین درجه از
سنت دیر پای استدراج ، جدایی بین عقل و احساسات انسان و به تعبیر قرآن : حیلوله
بین انسان وقلبش بوده است، که می توان از آن به« جبر روانی» نام برد ، و مقصود ما
از اطلاق جبر روانی بر این درجه ، این نیست که آدمی در سراشیبی سقوط هنگامی که به
این مرحله می رسد ، مجبور و مسلوب الاختیار می شود بلکه مقصودمان این است که در
اثر پیروی متکرر و دائم از هوای نفسانی وکام جوئی های شیطانی ، ملکات رذیله در وی
مستحکم گشته و خود جای گیر ستاد فرماندهی بر اراده ا ش می گردد. دراین صورت ، ندای
وجدان و آوای نفس لوامه خاموش می شود ، و بدیهیست نفس با چنین حرکاتی ، جزاماره به
سو ، و فرمانده به پلیدی و زشتی نخواهد ، و طبعاً ارادۀ منبعث از این نوع ملکات ،
همه گون و متشکل با خود آنهاست . و به این معنا به جبر روانی در ایه کریمه اشارات
دارد .«کُلُّ یَعمَل عَلی شاکِلَتِه 
»هر کس بر طریق ملکه و خلق شکل گرفته اش عمل می کند. و گوئی شکوفه های این
شجره زقوم همان رؤس شیاطین است که بر ابعاد گمراهی و حیرانی می افزاید و این سنت
در فرد و جامعه به تناسب هر یک جاری است . و بالاخره ،درجۀ نهایی سنت استدراج و به
عبارتی انحداد تدریجی و آرام آرام بحضیض شقاوت ، کید و مکر الهی ایست که مترد بر
حیلولۀ سابغ التعریف ، به گونه ای ترتب لازم بر ملزوم می باشد چنانچه آیات 182 و
183 از سوره ی مبارکۀ اعراف بر این مطلب دلالت دارد « tûïÏ%©!$#ur (#qç/¤‹x. $uZÏG»tƒ$t«Î/ Nßgã_͑ô‰tGó¡t^y™ ô`ÏiB ß]ø‹ym Ÿw tbqßJn=ôètƒ ÇÊÑËÈ  ’Í?øBé&ur öNßgs9 4 žcÎ) “ωø‹x. îûüÏGtB ÇÊÑÌÈ »
مبته آنان که آیات مارا تکذیب می کنند از اجابت ندای حق اعراض خصمانه دارند ، با
تحریک آرام آرام و بدون شتاب ، حضیض شقاوت ، سرازیرشان می کنیم به گونه ای که درک
نمی کنند ، ودر فراخنای مهلتشان قرار می دهیم . حقا کید و نیرنگ ما محکم  شدید است.

نظری باریک در این آیات خصوصاً در مفهوم
«املاء » که به  معنا ی امداد  به نعمتهای توأمان با فرصت است ، روشن می کند
که جامعه مبتلا باستدراج ، جامعه ایست که ندای وجدان و آوای نفس لوامه در او خاموش
گردیده ، و خصمانه به مقابله با آیات حق بر خواسته است ، چون تازیانه اخذ به باساء
و ضراء برای تنبیه وی سودی نداشته ، خداوند متعال او را در پهنای امداد به نعمتهای
گوناگون ، توأمان با فرصت و مهلت ، قرار داده است، ولی این امدادو امهال  به ظاهر احسان ، واقعاً خذلانی است .

که حتی استعداد  هر گونه غفرانی را از آنان سلب می کند ، و
الزاماً از رحمت نامتناهی ارحم الراحمین محروم می شوند ، زیرا که قابلیت و پذیرش
فیض و عطاء الهی را بصورت رحمت و مغفرت از کف داده اند ، وگرنه آنچه از جانب
خداوند متعال افاضه می شود ، رحمت و عطاء و وجود است .« وَما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ
مَحْظُوْراً » و هیچگاه در عطاء پروردگار ، امساک و ممنوعیتی راه ندارد . و این
انسان تیره درون است که عطایای منزه و پاکیزه الهی را به سوء اختیارش ، در شکل های
گوناگون معاصی ، آلوده و تیره می سازد و گلیم بخت خویش را با دست و دست آورده اش ،
آن چنان سیاه می بافد که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد ، و همین است معنای آیۀ
54 شورۀ مبارکه  آل عمران «(#rãx6tBur tx6tBur ª!$# ( ª!$#ur çŽöyz tûï̍Å3»yJø9$# ÇÎÍÈ    ».

طاغیان تیره درون ، برای خاموشی نور خدا ،
دستجمعی مکرو نیرنگ زدند .و همراه مکر آنان ، خداوند مکر زد و خداوند . بهترین مکر
کنندگان است .

توضیح آنکه : مکر چنانکه در مفردات راغب آمده
:« صرف الغیر عما یقصده بحیله» منصرف کردن کسی را از مقصدش با حیله و فریب بنحوی
که درک نمی کند ، حقیقت مکر همین است ، النهایه مصداق این حقیقت چنانچه بقصد اضرار
و سوءنیت ، ایجاد شود ، مکر سیّیء و کید مذموم است که در قرآن به همین وصف آمده :«
#Y‘$t6õ3ÏFó™$# ’Îû ÇÚö‘F{$# tõ3tBur ÃØÄh¡¡9$# 4 Ÿwur ß,‹Ïts† ãõ3yJø9$# à×Äh¡¡9$# žwÎ) ¾Ï&Î#÷dr’Î/ 4 ö@ygsù šcrãÝàZtƒ žwÎ) |M¨Yߙ tûüÏ9¨rF{$# 4 `n=sù y‰ÅgrB ÏM¨YÝ¡Ï9 «!$# WxƒÏ‰ö7s? ( `s9ur y‰ÅgrB ÏM¨YÝ¡Ï9 «!$# ¸xƒÈqøtrB ÇÍÌÈ    »فاطر 43  یعنی دود مکر پلید و زشت به چشم مکر
کننده می رود .

و اگر ایجاد آن به قصد اضرار و سوء سریرت
نباشد ، بلکه در اصل و ریشه ،از رحمت و عنایت ، نشأت گرفته باشد ،چنان مکری ، نیکو
و محمود است ، و ایجاد کننده اش از بهترین مکر کنندگان است . چنانکه انتساب این
فعل بخداوند متعال از این قسم است زیرا از خداوند منان که جمیل علی الاطلاق است ،
جز خیر و عطاء افاضه نمی شود این تیره اندرونها و طاغیانند که به طور نا خودآگاه و
جبر روانی و بد اختیاری ، در طریق شقاوت ، آن عطایای پاک را مصرف می کنند و از
مقصد حقیقی و سعادت واقعی محروم می شوند . پس چون ره آورد و توشۀ این تیره روزی و
بدبختی ، عطاء و فیض خداوند است ، آن ذات مقدس ، ماکر است ، اما مکرش نیکو و خود
در این مکاری ، محمود و ستوده می باشد ، چه همانگونه که گفتیم ، عطاء و عنایتش که
توشه بدبختی طاغی است ، فی نفسه ، پاک ومنزه ، ووعین خیر و رحمت است ،  و حضرتش خیر الماکرین است ، و این مطلب یک
قاعدۀ کلی است که همه مخلوقات از نظر انتساب به خالق عز و جل نیکو و جمیلند :«
الذی احسن کل شیء خلقه » . سجده آیه 7و من جمله افعال آدمی است که مایۀ اصیل آنها
فیض خداوند است که فی نفسه نیکو و جمیل است ولی از نظر انتساب بعبد ممکن است رنگ
معصیت بخود بگیرد و مذموم شود که تفصیل این بحث دقیق را باید از محلش توقع داشت .

علی ای حال ، انتساب عناوین قبیحه بخداوند
متعال ، جائز نیست و اِسناداضلال و ختم و مکر و نظائر اینها بخداوند متعال اِسناد
حقیقی است با اين ظابطه ای که بیان شد ، و بدین منوال است معنای قضاء عدل و قدر
جمیل اگر چه مقتضی و مقدّر تجاوز و معصیت باشد ، و خداوند متعال در قضاء و تقدیرش
مطلقاً محمود است ، چنانکه در دعاء کمیل باین اشارت فرمود : « فَلَکَ الْحَمْدُ
عَلَیَّ فی جَمِیْعِ ذلِکَ وَلا حُجَّهَ لی فیما جَری عَلَیَّ فیهِ قَضاؤُکَ».

یعنی – پروردگارا ! در همه تجاوزاتم از مرز
بندگی ، تو محمود و ستوده ای ، و بر تو در این قضاء جاریت بر من ، هیچ حجتی ندارم
. جملۀ « فلک الحمد » شایان بلکه لازم دقت است چه همه محامد را از آنِ خداوند
متعال دانسته حتی در آن قضاء الهی که مقضی آن تجاوز از مرز بندگی است ، ایضا
حقتعالی ، محمود است ، پس خداوند عزو جل محمود است مطلقاً ، فیاله من کلام ما
الطفه و احلاه !

و تأمل کن در کلام فرزندش در آغاز دعاء عرفه
که « الولد سرّابیه » .

« الحمدالله الذی لیس لقضائه دافع » ببین
چگونه توصیف خداوند سبحان را به محمودیت مطلق ، مقدم داشته ، سپس به نفعی دافع
قضاء پرداخته ، تا اعلام کند که باریتعالی در قضاء دفع ناپذیرش نیز محمود است
،زيرا او محمود مطلق است «فياله من متکلم ما احسن ادبه » !

باری! مکر و کید ، منصرف ساختن کسی را از مقصودش
با حیله و نیرنگ است و نتیجه آن ، زیانی است که عاید فریب خورده می شود که
گاهی  این عمل با سوء سریرت و قصد اضرار
انجام می گیرد ، وگاهی  نظام آفرینش و
قانون مندیهای تخلف ناپذیر تکوین و ایجا جامعه طاغی را ، با امداد نعمت های پیاپی
، در فرصت ممتّدی ، مغرور  می نماید که
پایان آن شقاوت و خسران ابدی است و در آیات 42تا 45 از سورۀ مبارکه انعام ، سنت
استدراج با همه در جات و مراحلش یک جا تبیین شده است : «ô‰s)s9ur !$uZù=y™ö‘r& #’n<Î) 5OtBé& `ÏiB y7Î=ö6s% Oßg»tRõ‹s{r’sù Ïä!$y™ù’t7ø9$$Î/ Ïä!#§ŽœØ9$#ur öNßg¯=yès9 tbqã㧎|ØtGtƒ ÇÍËÈ Iwöqn=sù øŒÎ) Nèduä!%y` $uZߙù’t/ (#qã㧎|Øs? `Å3»s9ur ôM|¡s% öNåkæ5qè=è% z`­ƒy—ur ÞOßgs9 ß`»sÜø‹¤±9$# $tB (#qçR$Ÿ2 šcqè=yJ÷ètƒ ÇÍÌÈ   $£Jn=sù (#qÝ¡nS $tB (#rãÅe2èŒ ¾ÏmÎ/ $oYóstFsù óOÎgøŠn=tæ z>ºuqö/r& Èe@à2 >äó_x« #Ó¨Lym #sŒÎ) (#qãm̍sù !$yJÎ/ (#þqè?ré& Nßg»tRõ‹s{r& ZptGøót/ #sŒÎ*sù Nèd tbqÝ¡Î=ö7•B ÇÍÍÈ   yìÏÜà)sù ãÎ/#yŠ ÏQöqs)ø9$# tûïÏ%©!$# (#qßJn=sß 4 ߉ôJptø:$#ur ¬! Éb>u‘ tûüÏHs>»yèø9$# ÇÍÎÈ     » بسوی امت های پیش از تو پیامبران فرستادیم
– آنان از جانب ندای حق سر پیچی کردند – ما آنها را به تازیانه بأساءو ضرّاء
مأخوذشان داشتیم باشد تنبیه شوند و به ضراعت و رسم عبودیت برگردند – سوکمندانه –
نزول شدائد برآنها مایه بیداری و باز گشتشان بخاکساری و رسم بندگی نشد بلکه بر
قساوت و تیرگی درونیشان افزود و ابلیس خبیثدست آورد های تکنیکی و علمیشان را ، زیبا
جلوه می داد و مغرورشان می ساخت ، پس چون این مایه های تنبیه و عبرت را بدست
فراموشی سپردند ، درهای همه گونه نعمت ها و کام جوئیها و عشرتها … به رویشان
گشودیم تا آنکه شادی غرور انگیز سراپای و جودشان را فرا گرفت ، و استعداد و قابلیت
رحمت و مغفرت را باختند ، ناگهان بکیفر کردارشان مأخوذشان کردیم در حالی که از
رحمت و عنایت الهی نومید بودند ، و دنبالۀ ستمکاران قطع گردید و پروردگار جهانیان
در همه افعال خود – منجمله انزال عذاب استیصال – محمود مطلق است .

قُتِلَ الْاِنْسانُ ما اَکْفَرَهُ ! این طاغی
خود فراموش ، می پندارد که با شناخت برخی از اسرار و قوانین عمومی یا خصوصی جهان
طبیعت و بهرگیریهای ددمنشانه از آن ، می تواند مسیر هستی را که بسوی حق است ،
تغییر دهد ، و در جهت باطل و هوای نفسانی به جریان اندازد این مرگ دیدۀ کافر کیش ،
می انگارد که با تبیین علل مادی پدیده ها از قبیل باران و برف و باد و بیماریها و
علاج آنها ، وسیطره بر فضا و اعماق دریا ، و چیرگی بر نیروی هسته ای ، و اختراع
مغز الکترونیکی کامپیوتر و نظائر اینها بی نیاز از حضرت مسبب الاسباب است ! و نمی
فهمند که پروردگار متعال در عرض این علل نیست ، بلکه او تبارک و تعالی در طول این
علل و آفریننده و قیّوم آنها است ، و دانش و دانشمند و موضوع دانشها، کلا از مواهب
حضرت او است .

جهان نو، بیش از چهل سال است که به سنت مکر
الله مبتلا گردیده و ابواب همه  گونه نعمت
ها به سویشان گشوده گشته است ، جنگ دوم جهانی که تازیانه تادیب و تنبیه بوده ، نه
فقط بلا اثر ماند بلکه بر تیره درونی و قساوت گردانندگان جهان نو ، افزود، در این
جنگ تا آنجائی که آمار نشان میدهد : چهار صد میلیارد گلوله منفجر شد و هفده میلیون
به خاک افتاد و سی و پنج میلیون نفر تلفات داد و ببیست میلیون لیتر خون ریخته شد و
دوازده میلیون زن دچار سقط جنین شدند ، متجاوز از پانزده هزار مراکز علمی و هشت
هزار لابراتوار ویران گردید ، وویرانی شهر ها و آبادیها الی ماشاء الله ببار آورد
.

دریغا که همه اینها بر غفلت و غرور، افزود و
موضوع مکر الله الهی پدید آمد و درهای علوم بسرعت برویشان متوالیاً گشوده شده و
میشود . وبه موازات این گشایش ، درهای نگرانی ها دو چندان افتتاح شده و می شود :
نگرانی از بی اعتنائی بقوانین بین المللی ، نگرانی از برتری تسلیحات دیگران ،
نگرانی از انفجار بمبهای جهان سوز بدست دیوانه های زمامدارو بازگشت بعصر حجر ، نگرانی
از عقب ماندگی در مسابقه تسلیحاتی ، نگرانی از کنفرانس های بیحاصل برای حل مسئله
تسلیحات ، نگرانی عدول از نظامات و معاهدات . مگر در سال 1871 کنفرانس منع استعمال
بالن هوائی در بروکسل تشکیل نشد ؟ مگر در سال 1917 انداختن گلوله های انفجاری و
استعمال سم با اسلحه زهر آلود و حمله بنقاط غیر نظامی ممنوع نشد ؟ مگر ضمن 171
ماده با قبول آمریکا استعمال گاز های خفه کن منع نگردید ؟ مگر مگر مگر . . . دیدیم
که تمام ابن عهود و مواثیق ! چگونه زیر پا نهاده شد و در موقع عمل کمترین بهائی
بآنها داده نشد و جملگی دامی بود که دام گستران برای شکاری  بیشتر گسترده بودند و می گسترانند !!

متجاوز از سیصد سال پیش ، از افق مشرق تمدن
انسانی ، خورشید علم و صنعت سرزده بود ، و دانشمندانی با توأمانی علم و عمل آغاز
بتعویض قیافه زندگی و تسهیل معشیت انسانی نموده ، و چرخ اقتصادی مغرب زمین را به حرکت
در آوردند و سرعت در پیش روی ، آن اندازه بود که بسیاری از کشورها از همگامی با آنها
ناتوان بودند و به ناچار وابستگیهای متلازم با استثمارپدید آمد که منجر به جنگ اول
و دوم جهانی شد و خداوند متعال با الطاف خفیه خویش با این تازیانه ها بآنان نواخت
تا بیدار شوند و به جاده عبودیت و سعادت برگردند ولی بازتاب این تنبیه ، جسارت و
تجری روز افزون بوده ، ودر این چهل و اندی سال بعد از جنگ دوم جهانی ، آنچنان
خورشیدعلم اوج گرفت که از محدوده توصیف بیرون است و از نمونه های چشمگیرش یکی
شکافتن قلب اتم است که از این ذرات ناچیز نیروهائی مانند بمب و هیدروژن ساختند ،
ودر یا ها و کوهها را با آن به لرزه در آوردند ، و کشتی هائی همانند سلسله جبال و
چرخهای سهمگین کارخانه های صنعتی را به گردش در آورده و مناطق گستردۀ ظلمانی و
دیجور را چون روز منور می سازند ، و احیاناً همه اینها را بهمراه شهر های پر جمعیت
با همۀ کارگاهها و منازل سر بفلک کشیده با خاک یکسان می کنند ، ونمونه دیگرش ،
اختراع کامپیوتر است که انواع و اقسام داده ها را در یک چشم بر هم زدن در حافظه
خویش پرورش داده و به پاسخ صحیح بدون هیچ خیانت و اشتباه ، مبادرت مینماید ،
کامپیوتر است که چرخهای اقتصادی کارخانه ها و رفت وآمد هواپیما ها و زرّادخانه ها
و بانک ها و … را می چرخاند ، و خلاصه تکنیک و علم ، راه هایی برای آسایش بشر
باز کرده که به کمک آن می توان اقیانوسها کشاورزی کرد ، وابر ها را مسخر و واردار
به باریدن نمود و آب دریا را برای نوشیدن و کشت شیرین ساخت و رشد تصاعدی بیوشیمی و
بیو لوژی در آینده به جائی برسد که با کامپیوتر به خلوتگاه مغز آدمی راه یابد ،
چنانکه دیدیم از خاکدان سیاره زمین پا بر فرق کره ماه بر فلک برین نهادند ، و
بدینگونه مکر الهی بصورت گشایش ابواب نعمتها روز افزونی دارد ، و مایۀ غرور و خود
فراموشی گردیده و عربده مستانۀ: « انما اوتیته علی علم » غرور بعلم و صنعت و سبب
تام دانستن تکنیک و دانش را بی پروا سرداده است و نمی فهمد و نمی تواند هم بفهمد
که :« بل هی فتنه» این گشایش درهای علوم ، خود فتنه و مکری است ناشی از قانونمندیهای
آفرینش و سنن الهی ، و ممکن است که صدها سال این امداد همراه با امهال به درازا
بکشد ، ولی سرانجام آن ، هلاکت و عذاب استیصال است .

ابتلاء بغرور علم متکرراً مورد اخطار در قرآن
شریف واقع شده از آن جمله در آیه 49 از سورۀ مبارکه زمر است :« اذا خوَّلناهُ نَعمَةً
‌منّا ،قال انّما او تيتُه ‌عَلي عِلمٍ ،بل هِي فِتنةٌ ولکِنّ اکثَرَهُم
لايَعلَمُون» وقتی که انسان را از جانب خود متنعم به نعمت می کنیم ، به غرور علمی
مبتلا می شود و می پندارد سبب مستقل  برای
نعمت ، علم است و می گوید تمام این تسلیهات زندگی را با علم خویش یافته ام بلکه
این خود فتنه و مکر الله است ولی اکثر آنان نمی دانند .

بلی ! این علم و صنعت ، بهشتی ساخته بظاهر
سراسر آن مزین و آراسته ، اما باطن آن دوزخی است از آتش سوزان سلاح های اتمی و بیولوژی
و شیمیائی ، آن یکی مغرور است که بمبی ساخته قدرت تخریبی آن ، معادل صد میلیون تن
ماده تی ان تی  است ، و آن دیگر عربده می
کشد که بمب هسته ای دارم که پنج هزار بار قوی تر از بمبی است که آمریکا روی ناکازاکی
و هیروشیما پرتاب کرد ، و سومی می گوید من بمب رستاخیز ساخته ام که آزمایش آن در کره
زمین ممکن نیست زیرا دنیا را به رستاخیز مبدل می کند . و بنابراین نه فقط دنبالۀ
ستمگران در معرض قطع است بلکه حیات جهانی در معرض قطع و نابودی است «وَمَکَرُوْا
وَ مَکَرَالله ُ وَاللهُ خَیْرُ الْماکِرِیْنَ» صدق الله علی العظیم .