ازدواج رسول خدا(ص) با خديجه

درس هايي از تاريخ تحليلي

بخش دوم

قسمت سوم

حجة الاسلام و المسلمين رسولي محلاتي

تا خدیجه زنده بود رسول خدا(ص) زن دیگری
اختیار نکرد .

این مطلب از نظر تاریخ مسلم بود که تا خدیجه
زنده بود رسول خدا زن دیگری نگرفت و خدیجه بنا بر قول مشهور و صحیح سال دهم بعثت
یعنی بیست و پنج سال پس از این ازدواج فرخنده و میمون از دنیا رفت ، و زنهای
متعددو زیاد دیگری را که رسول خدا (ص) به ازدواج و همسری خویش در آورد همگی پس از
وفات خدیجه بود ، در جای خود – در جهت تعدد زوجات رسول خدا (ص) انشاءالله تعالی
خواهیم گفت که این داستان بهترین دلیل و شاهد بر این مطلب است که انگیزۀ ازدواج
های مکرر رسول خدا پس از وفات خدیجه انگیزه های سیاسی و اجتماعی بوده که آن
بزرگوار می خواسته بدین وسیله پیوند های محکم و بیشتری با افراد سرشناس و قبائل
معروف عرب پیدا کرده و از این طریق برای پیشرفت اسلام و مکتب مقدس خود استفاده و
بهرۀ بیشتری ببرد بشرحی که بخواست خدای تعالی پس از این خواهیم گفت .

وگرنه معقول نیست کسی مانند رسول خدا (ص) که
از هر گونه امکانات مادی بهره مند بوده و همۀ جاذبه هائی را که معمولاً مورد توجه
زنان می باشد همچون فصاحت زبان و زیبائی خارق العاده و شهرت فامیلی و شخصیت ذاتی ،
ودر یک جمله آن چه خوبان همه را داشتند همه را دارا باشد ولی تا سن 50سالگی یا یک
زن بیوۀ دو شوهر کردۀ بچه داری که از نظر سن نیز پانزده سال یا چیزی کمتر از او
بزرگتر است سازگاری کند ، و هیچ به فکر ازدواج مجددی نیفتد ، وپس از وفات او آنهمه
زن بگیرد … و باز هم مانند دشمنان مغرض و مخالف اسلام بگوئیم هدف آن حضرت در آن
ازدواج ها استفاده های مالی و یا کامیابیهای جنسی بوده و بناچار باید این حیقت را
بپذیریم که هدف همان هدف مقدس ترویج اسلام از یک وسیلۀ طبیعی و اجتماعی بوده که
روی بافت اجتماع آن روز بهترین وسیله بوده است و انشاءالله در جای خود توضیح
بیشتری در این باره خواهیم داد .

فرزندان رسول خدا(ص)از خدیجه

رسول خدا (ص) به جز ابراهیم که از «ماریه
قبطیه » کنیز مصری آنحضرت متولد شد همان کنیزی که مقوقس (حاکم مصر) برای آن حضرت
فرستاد ، فرزندان دیگر آن بزرگوار همگی از بانوی بزرگوارش خدیجه (س) بود که خدای
تعالی به آن حضرت عنایت فرمود ، که البته در عدد آنها و بلکه در نام آنها نیز
اختلاف است ، و مشهور آن است که آنهاشش تن بودند ، یعنی دو پسر و چهار دختر ،
ودانشمند فقید مرحوم دکتر آیتی در تاریخ پیامبر اسلام نام آنها و ترتیب ولادت  و وفات آنها را بدین گونه ذکر کرده که ذیلاً می
خوانید :

1-   
قاسم که نخستین فرزند
رسول خدا است ، و پیش از بعثت در مکه تولد یافت ، و رسول خدا به نام وی «ابوالقاسم
» کنیه گرفت ، و نیز نخستین فرزندی است که از رسول خدا در مکه وفات یافت و در آن
موقع دو ساله بود .

2-   
زینب دختر بزرگ رسول
خدا که بعد از قاسم در سی سالگی رسول خدا تولد یافت ، و پیش از اسلام به ازدواج
پسر خالۀ خود « ابوالعاص بن ربیع » در آمد و پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد و در
سال هشتم هجرت در مدینه وفات یافت .

3-   
رقیه که پیش از اسلام
و بعد از زینب ، در مکه متولد یافت و پیش از اسلام به عقد «عتبه بن ابی لهب » در
آمد و پس از نزول سورۀ «تبت یدا ابی لهب» و پیش از عروسی به دستور ابولهب و همسرش
«ام جمیل » از وی جدا گشت . وسپس به عقد « عثمان بن عفان » در آمد و در هجرت اول
مسلمین به حبشه با وی هجرت کرد و آنگاه به مکه بازگشت و به مدینه هجرت کرد و در
سال دوم هجرت سه روز بعد از بدر ، همان روزی که مژده فتح بدر به مدینه رسید ، وفات
یافت .

4-   
امّ کلثوم که نیز در
مکه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد «عُتیبه بن ابی لهب » در  آمد و مانند خواهرش پیش از عروسی از «عتیبه»
جدا شد ، و در سال سوم هجرت به ازدواج «عثمان بن عفان » در آمد ، و در سال نهم
هجرت وفات کرد .

5-   
فاطمه (ع)که ظاهراً
در حدود پنج سال پیش از بعثت رسول خدا در مکه تولد یافت و در مدینه به ازدواج «
امیر المؤمنین » علی (ع)در آمد ، و پس از وفات رسول خدا به فاصله ا ی در حدود چهل
روز تا هشت ماه وفات یافت و نسل رسول خدا تنها از وی باقی ماند و یازده امام معصوم
از دامن مطهر وی پدید آمد .

6-   
عبدالله که پس از
بعثت رسول خدا در مکه متولد شد و «طیب»و «طاهر» لقب یافت . ودر همان مکه وفات کرد
و پس از وفات او «عاص بن وائل سهمی» رسول خدا را «ابتر » خواند و سورۀ کوثر در
پاسخ وی نازل گردید . [1]

والبته همانگونه که گفته شد آنچه ایشان انتخاب
کرده و نوشته اند بر طبق قول مشهور است ، ولی اقوال دیگری هم در اینباره هست که در
سیرۀ ابن هشام و کتاب المنتقی فی مولد المصطفی [2]  و کتابهای دیگر نقل شده ، که ما چون در نظر
داریم ان شاءالله تعالی در جای دیگری در این باره به تفصیل بحث کنیم در اینجا
بهمین اندازه اکتفا کرده و می گذاریم .

شمه ای از فضائل خدیجه

گرچه مرسوم است فضائل افراد را معمولاً در فصل
پس از حیات و زندگی آنها ذکر می کنند ، ولی نگارنده را دریغ آمد که در اینجا بدون
ذکری از فضائل این بانوی اسلام بگذاریم و انشاءالله تعالی در جای دیگر نیز به
مناسبت های گوناگونی که در پیش است فضائل دیگری را بیان خواهیم داشت . گر چه معلوم
نیست اصل این رسم نیز رسم درستی باشد .

این حدیث در کتابهای حدیثی شیعه و اهل سنت
آمده که رسول خدا (ص) فرموده :

«کمل من الرجال خلق کثیر ولم یکمل من النساء
الآمریم ، وآسیه امرأه فرعون ، و خدیجه بنت خویلد ، وفاطمه بنت محمد »[3]

یعنی از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی
از میان زنان جز چهار زن کسی به مرحلۀ کمال نرسید : مریم ، و آسیه همسر فرعون ، و
خدیجه دختر خویلد ، و فاطمه دختر محمد .

ودر حدیث دیگری که ابن حجر در کتاب الاصابه و
دیگران از ابن عباس روایت کرده اند اینگونه است که گوید : رسول خدا (ص) چهار خط
روی زمین ترسیم کرد آنگاه فرمود :

«افضل نساء اهل الجنه خدیجه ، و فاطمه و مریم
و آسیه ». [4]

یعنی برترین زنان اهل بهشت : خدیجه و فاطمه و
مریم و آسیه هستند …

ودر روایت دیگری که او و ابن عبدالبر و دیگران
از رسول خدا (ص) با مختصر اختلافی روایت کرده اند اینگونه است که فرمود : «خیر
نساء العالمین اربع ، مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه » [5]

یعنی بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند :
مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه . و از عایشه روایت کرده اند که گوید : هیچگاه نمی شد
که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه رایاد می کرد و ستایش و مدح او را می
نمود ، تا اینکه روزی طبق همان شیوه ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد
، در اینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم :

 « هل
کانت الآ عجوزا فقد ابدلک الله خیرامنها » .[6]

 خدیجه
جز پیرزنی بیش نبود در صورتی که خداوند بهتر از او بهرۀ تو کرده .!

عایشه گوید : در اینوقت رسول خدا – که این سخن
مرا شنید – غضبناک شد بحدّی که از شدّت غضب موهای جلوی سر آنحضرت حرکت کرد آنگاه
فرمود :

 «والله
ما ابْدَلَنی الله خَیراً منها ، آمَنَتْ اذْ کَفَر النّاس ،وَصدَّقَتْنی  و کذَّبَنی النّاس ، وواستنی فی مالِها اذ حَرَمنی
النّاس و رَزَقَنیَ اللهُ مِنها اولادًَا اِذْ حَرمنی اولادَ الِنساء»

بخدا سوگند خداوند بهتراز او زنی به من نداده
، او بود که بمن ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند ، و او بود که مرا تصدیق
کرد و مردم مرا تکذیب نموده ( ودرغگویم خواندند) و او بود که در مال خود با من
مواسات کرد ( و مرا بر خود مقدم داشت ) در وقتی که مردم محرومم کردند ، واز او بود
که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت به فرزند محرومم ساخت .

عایشه گوید : با خود گفتم : دیگر از این پس
هرگز به بدی  اورا یاد نخواهم کرد[7].

ودر روایت اربلی در کشف الغمه اینگونه است که
علی (ع)فرمود : روزی نزد رسول خدا (ص) نام خدیجه (س)برده شد و رسول خدا (ص) گریست
. عایشه که چنان دید گفت : «… ما یُبلیکَ عَلی عَجوز حمراءٍ من بنی اَسَد
؟ فقالَ صدَّقَتنی اذْ کَذَّبْتُم وآمَنتُ بی 
اِذا کَفرْتُم ،وَ وَلدتْ لی اِذ عَقمْتُم،فَقالتْ عایشه : فمازلْتُ اتقرب
الی رسول الله – صلی الله علیه و آله – بِِذکرها 
» [8]

یعنی چه گریه ای است که برای پیرزنی سرخ رو از
بنی اسد می کنی ؟

رسول خدا فرمود : او مرا تصدیق کرد هنگامی که
شما تکذیبم کردید . وبمن ایمان آورد در وقتی که شما کافر شدید . و برای من فرزند
آورد که شما نیاوردید !

عایشه گوید : از آن پس پیوسته من با یاد خدیجه
و با نام او به رسول خدا تقرب می جستم . (و هر گاه می خواستم رسول خدا بمن توجه
کرده و به سخنم گوش دهد سخنم را با نام خدیجه شروع کردم ).

و در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که
رسول خدا خدیجه را به خانه ای در بهشت مژده داد که در آن دشواری و رنجی نخواهد بود[9]

وسلام خدای تعالی را بوسیلۀ جبرئیل برای خدیجه
آورده بود به وی ابلاغ [10]
فرمود و خدیجه نیز در پاسخ عرض کرد:

«. . . الله السلام و منه السلام و علی جبرئیل
السلام . . .» [11]

ودر حدیثی که عیاشی در تفسیر خود ازابی سعید
خدری روایت کرده اینگونه است که رسول خدا(ص) فرمود : در شب معراج هنگامی که باز
گشتم به جبرئیل گفتم : آیا حاجتی داری ؟ گفت :

« حاجتی ان تقرأ علی خدیجه منّ الله وَ منّی
السلام . . . » . حاجت من  این است که
خدیجه را از سوی خداوند و از سوی من سلام برسانی . وچون رسول خدا سلام خدا و
جبرئیل را به خدیجه ابلاغ فرمود ، خدیجه در پاسخ گفت :

« ان الله هو السلام ، ومنه السلام ، والیه
السلام »[12] .

و بالاخره خدیجه (س)همان بانوی بزرگوار است که
به اجماع اهل تاریخ نخستین زن و یا نخستین انسانی است که به رسول خدا (ص) ایمان
آورد …

و وسیلۀ آرامشی برای آن حضرت در برابر
طوفانهای حوادث سهمگین و اندوه های فراوان آغاز رسالت بود . . .

و با ایثار مال فراوان خود برای پیشرفت اسلام
در روز هائی که اسلام نیاز شدید به بودجه داشت بزرگترین حق را بر همۀ
مسلمانان  جهان تا روز قیامت دارد . . .

و سخت ترین مشکلات را بخاطر حفظ ایمان بخدا و
دفاع از اسلام و رهبر بزرگوار آن متحمل شد و فضائل بسیار زیاد دیگری که در فصول
آینده به مناسبت ها روی آنها بحث خواهیم کرد انشاء الله تعالی .

 



[1] -تاريخ پيامبر اسلام ص 69-71