شکر نعمت و کفران آن

تفسیر سوره لقمان

شکر نعمت و کفران آن

آیت الله مشکینی

قسمت سیزدهم

«ô‰s)s9ur $oY÷s?#uä z`»yJø)ä9 spyJõ3Ïtø:$# Èbr& öä3ô©$# ¬! 4 `tBur öà6ô±tƒ $yJ¯RÎ*sù ãä3ô±o„ ¾ÏmÅ¡øÿuZÏ9 ( `tBur txÿx. ¨bÎ*sù ©!$# ;ÓÍ_xî Ӊ‹ÏJym »[1]

و ما به لقمان دانش و حکمت دادیم (و گفتیم) که شکر گزار خدا باش و هرکس شکر
خدا نماید به سود خود شکر کرده و آنکس که کفران کند (بخدا زیانی نرساند) چرا که
خداوند بی نیاز و دارای صفاتی حمیده است.

در قسمت قبل گر چه راجع به تفسیر این آیه بحث کردیم ولی چون به اختصار گذشت
لذا برای توضیح بیشتر همان بحث را ادامه می دهیم:

معنای شکر

شکر به معنی اظهار نعمت است و به دیگر سخن، شکر عبارت از بازدهی نعمتی است که
به انسان یا غیر او داده می شود. در فرهنگ عرب هنگامی که مثلاً درختی با آب و کود
لازم تغذیه شده و آن درخت بار و بر بموقع بدهد گفته می شود: «شجرة شکور» درخت
شکرگزار یعنی درختی که آثار این تغذیه در آن به وسیله میوه، ظاهر شده است.

پس شکر نعمت به این است که در عمل، آثار آن نعمت ظاهر گردد. بنابراین اگر
انسان هم بخواهد شکر گزار نعمتهای متنوع و فراوان الهی باشد باید با عمل خویش به
شکر نعمت بپردازد. و از این روی، امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «شکر المؤمن
یظهر فی عمله»[2] سپاسگزاری
انسان مؤمن در عملش آشکار می گردد.

شکر نعمت متناسب با نعمت است.

البته شکر هر نعمتی متناسب با همان نعمت است، اگر آن نعمت، علم و دانش است،
شکر گزاری آن، به این است که اثر آن علم، نخست در خود وی ظاهر شده و سپس در جامعه
نمودار گردد، یعنی هم باید خود آن عالم به عملش عمل کرده و تقوی، تحصیل نماید و هم
در جامعه تأثیر بگذارد.

امیرمؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید: «شکر العالم علی علمه، عمله و
بذله لمستحقیه»[3]

شکر گزاری دانشمند به این است که خود به مقتضای دانشش عمل نماید و هم به
دیگران که آمادگی فراگیری دارند آن را بیاموزد. عالمی که به علمش عمل می کند. گاه
می تواند یک جامعه را از سقوط نجات بخشد و این خود بزرگترین شکرگزاری نعمت علم
است.

خداوند متعال در آیه فوق، به لقمان دستور می دهد که: «ان اشکر لله» شکر خدا را
بجای آور، یعنی هم خود به حکمتی که به تو داده ام عمل نما و هم دیگران را از این
نعمت برخوردار ساز و سپس در آیات بعد فرازهائی از سخنان حکیمانه او را نقل می
نماید و بدین ترتیب شکر گزاری عملی لقمان را در این رهنمودهای حکیمانه نشان می
دهد.

پیامبر(ص) و اصلاح جامعه

پیامبر گرامی اسلام هنگامی در جزیرة العرب به پیامبری مبعوث می شود که فساد و
تباهی به تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی آن جامعه رسوخ کرده و مردم را در خویش
غوطه ور ساخته بود، و از اینرو جاهلیت، نامگذاری بحق و مناسبی بود که با واقعیتهای
موجود آن جامعه کاملاً هم آهنگی داشت. پیامبر(ص) در نتیجه علم و حکمتی که خداوند
به او داده بود آن جامعه را اصلاح نمود و قرآن و حکمت را به آنان آموخت چنانچه
قرآن کریم می فرماید:

«uqèd “Ï%©!$# y]yèt/ ’Îû z`¿Íh‹ÏiBW{$# Zwqߙu‘ öNåk÷]ÏiB (#qè=÷Ftƒ öNÍköŽn=tã ¾ÏmÏG»tƒ#uä öNÍkŽÏj.t“ãƒur ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ3ø9$# spyJõ3Ïtø:$#ur bÎ)ur (#qçR%x. `ÏB ã@ö6s% ’Å”s9 9@»n=|Ê &ûüÎ7•B »[4] او
است آن خدائی که برانگیخت در میان جامعه محروم از علم و دانش، پیامبری که آیات
الهی را برای آنان تلاوت می نمود و در ساختن و تزکیه آنان می کوشید و قرآن و حکمت
را به آنها می آموخت گر چه قبل از آن در گمراهی آشکار بودند.

و این خود بالاترین شکر نعمت الهی است که انسانی تا این حد در اصلاح جامعه
توفیق یابد، و هنگامی که درباره کثرت خوف و خشیت او و علّت آن از آن حضرت سئوال می
شد می فرمود «افلا اکون عبداً شکورا»[5] آیا
بنده شکر گزار خداوند نباشم؟

شکرگزاری، بازتاب نعمت در عمل است

پس شکر گزاری نعمت، بازتاب آن نعمت در عمل انسان است. یک پزشک می تواند با
طبابت و مداوای مریضان، دو گونه عمل نماید: یکی اینکه علم پزشکی خویش را سبب تکاثر
و مال اندوزی قرار داده و جز به مادیات نیندیشد، بطوری که یک بیمار اگر امکان
پرداخت حق ویزیت او را نداشته باشد از معالجه او چشم پوشد گر چه این کار به بهای
از دست رفتن جان او پایان یابد و در این صورت چنین فردی بدون تردید مشمول آیه «ãNä39ygø9r& ãèO%s3­G9$# »[6] خواهد
بود. و نیز می تواند تا حد توانائی و قدرت خویش در مداوای بیماران بکوشد و درباره
آنان که از امکانات مالی کافی برخوردار نیستند، مراعات کامل نماید؛ این چنین فردی
با این عمل شکر نعمت علمی را که خداوند به وی داده بجای آورده است، برخلاف اینکه
اگر تنها به جمع مال فکر نماید که کفران نعمت حق تعالی را نموده است.

نتیجه کفران نعمت

این یک واقعیت است که اگر انسان در هر شغل و مقامی که باشد صرفاً امور مادی را
محور و پایه فعالیتهای فردی و اجتماعی خویش قرار دهد نه تنها به نفع جامعه خدمتی
به سزا انجام نمی دهد، بلکه در برابر هر جریانی هم که در جهت مصالح و منافع جامعه
باشد، با ایجاد موانع ایستادگی می نماید، از اینرو همیشه در برابر حرکت انبیا،
کسانی مزاحمت به وجود می آورده اند که پیام و برنامه های اصلاحی آنان را مخالف
مصالح شخصی خویش می پنداشته اند.

قرآن کریم درباره این قبیل افراد می فرماید: «!$tBur $uZù=y™ö‘r& ’Îû 7ptƒös% `ÏiB @ƒÉ‹¯R žwÎ) tA$s% !$ydqèùuŽøIãB $¯RÎ) !$yJÎ/ OçFù=řö‘é& ¾ÏmÎ/ tbrãÏÿ»x. ÇÌÍÈ   (#qä9$s%ur ß`øtwU çŽsYò2r& ZwºuqøBr& #Y‰»s9÷rr&ur $tBur ß`øtwU tûüÎ/¤‹yèßJÎ/ »[7] ـ و
ما هیچ پیامبری را به سوی جامعه ای نفرستادیم جز اینکه مال اندوزان و مترفین آنجا
گفتند: ما برسالت شما کافریم و گفتند: ما بیش از شما از مال و فرزند برخورداریم و
در آخرت هم رنج و عذابی نخواهیم داشت.

سپس در سوره «اسراء» برای اینکه نتیجه چنین موضعگیری و کفران نعمت را نشان دهد
تا برای دیگران مایه عبرت و اندرز باشد می فرماید: «!#sŒÎ)ur !$tR÷Šu‘r& br& y7Î=ök–X ºptƒös% $tRötBr& $pkŽÏùuŽøIãB (#qà)|¡xÿsù $pkŽÏù ¨,yÛsù $pköŽn=tæ ãAöqs)ø9$# $yg»tRö¨By‰sù #ZŽÏBô‰s? »[8] ـ
هنگامی که ما بخواهیم، جامعه ای را به سقوط و نابودی کشانیم، امر می کنیم به اشراف
و افراد مترف آن (که در برابر احکام الهی خاضع گردند) لکن آنها راه فسق و تبهکاری
را پیش گرفتند، پس تنبیه و هلاک سزای آنان بود، پس آنان را هلاک و نابود ساختیم.

لازم به تذکر است که قریه هر جا در قرآن استعمال شده به معنی جامعه و مجتمع
است نه به معنی روستا و ده، و فسق عبارت از خروج از اطاعت و سرپیچی است که یکی از
نمونه های روشن کفران نعمت و عدم شکر نعمتهای الهی می باشد.

امیدواریم روزی فرا رسد که همه دانشمندان و اطباء ما تعهد بیشتری نسبت به
جامعه احساس نمایند و چنین نباشد که در بعضی از شهرها مانند تهران، پزشکان متخصص
فراوان باشند ولی در شهرها و نقاط دور افتاده ای مانند زابل و بعضی نقاط دیگر پزشک
متخصص نداشته و یا اینکه در حد نیاز در آنجا نباشند، گر چه امروز هم پزشکان ما معمولاً
نسبت به جامعه و انقلاب احساس تعهد نموده و واقعاً خدمت می نمایند.

خود محوری، کفران نعمت است.

در هر صورت هر انسانی باید با خود این محاسبه را پیوسته داشته باشد که در
برابر نعمتهای الهی آیا شاکر است یا خیر؟ هر عضو از اعضای انسان شکر مخصوصی دارد،
مثلاً زبان انسان اگر در جهت منافع جامعه سخن بگوید، شکر نعمت را انجام داده و اگر
برای تخریب و تضعیف یک جامعه صالح به کار افتد، کفران نعمت نموده است. انسان باید
فکر کند که آیا تمام نیروی فکری و جسمی خود را در خدمت مصالح شخصی خود قرار داده و
یا برای جامعه و اسلام هم خدمتی می کند و آیا مال و ثروتی که به دست آورده تنها به
مصرف خود و خانواده اش می رساند و یا به دیگران هم کمک می نماید؟ و خلاصه اگر
انسان خود محوری باشد که هر چیز را برای خودش بخواهد باید بداند که شکر نعمت حق را
بجا نیاورده و جزء زیانکاران است.

سنّت حسنه و سنّت سیّئه

گاهی کار خیری که انسان انجام می دهد بصورتی است که حتی پس از مرگ آن فرد،
نتیجه آن کار باقی می ماند، مثلاً بیمارستانی می سازد که بعد از او تا سالیان دراز
برای معالجه و درمان بیماران از آن استفاده می شود، و یا برعکس مرکز فسادی می سازد
که پس از وی سالها نیز باقی می ماند! در هر صورت این یک نحوه شکرانه نعمت و یا
کفران آن است که از زمان زندگی تا مدت زمانی پس از مرگ ادامه دارد.

حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه نقل شده است که: «من
سنَّ سنَّةَّ حسنة فله اجر من عمل بها و من سن سنَّة سیئة فله اجر من عمل بها»
هرکس که سنت و روش پسندیده ای را در جامعه پایه ریزی نماید، به اندازه ثواب افرادی
که به آن عمل می نمایند و یا از نتیجه آن کار نیک بهره مند می شوند، آن فرد ثواب و
اجر نصیبش می گردد ونیز اگر کار زشتی را در جامعه رواج دهد، هرکس که تحت تأثیر آن
قرار گرفته و همانگونه عمل نماید گناهی که بر او نوشته می شود به حساب بانی نخستین
آن سنت زشت هم گذاشته شده و در پرونده اش ثبت می گردد.

اگر یک استاد دانشگاه و یا یک دبیر و معلّم در کلاس درس با رفتار و گفتار خویش
شاگردان تحت تعلیم و تربیت خویش را بگونه ای آموزش و تربیت نماید که برای آینده
کشور و انقلاب اسلامی افرادی مؤثر و مفید باشند، هم خود شکرانه نعمت علم را بجای
آورده و هم به اندازه کارهای سازنده و ثمر بخشی که شاگردانش بعدها انجام می دهند،
اجر و مزد از خداوند متعال در یافت خواهد کرد. و در مقابل، چنانچه در شاگردان با
اخلاق و روش و آموزش خویش تأثیر منفی گذاشته و از آنها که هر یک می توانند نیروهای
فعالی برای آینده انقلاب باشند، افرادی بی خاصیّت و یا مخالف مصالح عمومی جامعه،
بسازد، در گناه اعمال آنان شریک خواهد بود.

و بدین ترتیب معنی «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید»
نیز روشن می شود که چگونه نتیجه شکر و کفران نعمت به خود انسان برمی گردد و خداوند
بی نیاز از آن است.

غنی و حمید

ضمناً در ذیل همین آیه با دو نام از نامهای حق تعالی آشنا می شویم که آن دو
نام عبارت اند از:

1- غنی، یعنی خداوند از تمام موجودات و اعمال و اثرات وجودی آنان بی نیاز است.
شما در نمازهای روزانه خود، چندین بار با کلمه «الله الصمد» به بی نیازی خداوند
اعتراف می نمانید، زیرا صمد بمعنی غنی است. خداوند غنی است یعنی بی نیازي ذاتی،
صفاتی و افعالی دارد.

2- حمید یعنی هر صفت ستوده و پسندیده ای که وجود داشته باشد، خداوند آن صفت را
داراست. پس حمید به معنی اینست که خداوند تمام صفات خوب را دارا است. در تسبیحات
اربعه نمازها می خوانیم: «سبحان الله والحمدلله» یعنی خداوند از هر عیبی مبرّا است
و تمام کمالات مخصوص او است. در علم اخلاق نیز تخلیه قبل از تحلیه است، ما نخست
خداوند را به تنزّه و مبرّا بودن از صفات ناپسند یاد می نمائیم و سپس صفات پسندیده
را خاص او می دانیم. ما هم اگر بخواهیم باصفات حمیده، خود را متّصف سازیم باید
نخست خود را از رذائل اخلاق تخلیه و پاکسازی نمائیم و سپس به فضایل اخلاق تحلیه و
آراسته شویم. شما وقتی که بخواهید اطاقی را رنگ آمیزی و تزیین نمائید، قبلاً آن را
از اثاثیه و وسائل خالی می کنید، انسان هم تا خود را از تکبر، حرص، بخل و سایر
صفات نکوهیده پاک نسازد هیچگاه نمی تواند از اخلاق شایسته و اسلامی برخوردار شود.
بنابراین «حمید» به معنای این است که خداوند منزه از هر عیبی بوده و واجد تمام
اوصاف کمال است.

ادامه دارد

 



[1]
– سوره لقمان آیه 12.