یاران امامان

یاران امامان 2

سید محمد جواد مُهری

زُرارَةِ بنِ اَعیَن

امامان ما یارانی مخلص و با وفا داشتند که با سختی ها و دشواری های دوران بنی
امیّه و بنی عبّاس، همواره دست به گریبان بودند و در سخت ترین شرایط، با پیشوایان
و رهبران خویش (ائمه علیهم السلام) در تماس بوده و هر فرصتی را غنیمت شمرده از
مقام معظم آنان، کسب فیض می کردند. و بوسیله همین اصحاب با وفا و دانش پژوه، قطره
ای از دریای بیکران علوم آل محمَّد (ص) نسل به نسل منتقل شد و به ما رسید.

این حاملان علم با تحمّل کردن شرایط ناگوار زندگی در آن دوره های پر از فتنه و
آشوب و ستم، جان و مال و خاندان و دارائی خویش را در این راه مقدّس گذاشته و به حق
از اسلام عزیز پاسداری کردند.

اکنون ما بر آن شدیم که یادی هر چند کوتاه از این صاحبان علم وفضیلت در مجلّه
نموده و خلاصه ای از زندگی سراسر افتخار آنان درج نمائیم. باشد که امّت اسلام با
چهره های بسیار محبوب و در عین حال مظلومی که مفاخر بزرگ مکتب تشیّع به شمار می
آیند تا اندازه ای آشنا شوند. لازم به تذک است که در این بررسی کوتاه، بدون اینکه
برتری های علمی یا تسلسل تاریخی را منظور داشته باشیم، هر باریکی از این پاسداران
بزرگ اسلام را اختیار نموده و به امّت پاسدار اسلام معرّفی می نمائیم.

«خداوند زرارة بن اعین را بیامرزد. اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین می
رفت.»[1] 

«هیچ کس یاد ما را زنده نداشته و احادیث پدرم را احیا نکرده است مگر زراره و
ابوبصیر مرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه و اگر اینان نبودند، کسی نمی
توانست استنباط کند. اینها نگهداران دین و امینان پدرم بر حلال خدا و حرامش می
باشند ..»[2]

این دو سخن گهر بار از پیشوای مکتب تشیع، حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه
می باشد که درباره «زرارة بن اعین» و دیگر یارانش فرموده است

زراره در روایتهای ما و درسخنان علمای ما بقدری با عظمت و بزرگی یاد شده است
که از راستگو بودن و مورد اعتماد ائمه بودن و توثیق فراتر رفته است، این بزرگمرد
از یاران نزدیک و شاگردان متعهد و مخلص امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده
و از مکتب اهل بیت بیشترین بهره را در فقه آل محمد و اخلاق و رفتار و فضیلت فرا
گرفته و تا آنجا پیش رفته که علمای رجال او را از اصحاب اجماع می شمارند، به این
معنی که پیشوایان مذهب، اجماع دارند بر اینکه آنچه از زراره رسیده است، محکوم به
صحّت می باشد و همه بر فقیه بودن بلکه فقیه تر بودن وی از دیگر اصحاب، گواهی می
دهند.

زراره چهره ای روشن و تابناک در جهان علم و فضیلت می باشد که همواره نام
مبارکش بر زبان فقها و محدَّثین جاری است و هیچ یک از علمای گذشته و معاصر، در
بارة او کوچکترین خدشه ای نمی کنند و او را به عنوان راستگوترین و امین ترین شخصی
که سخنان و احادیث اهل بیت را به ما رسانده است می شناسند. او زبان گویای امامان
ما است که امام صادق(ع) درباره اش می فرماید: اگر او نبود، احادیث پدرم از بين مي
رفت. و در روايت ديگري آنقدر اظهار علاقه و محبت به او و سه نفر از ديگر ياران با
وفاي خويش مي نمايد که نمي توان بالاتر از اين فضيلتي براي کسي از اصحاب ذکر کرد.
حضرت مي فرمايد:

«اربعة احب الناس اليّ احياءً و امواتاً: بريد العجلي و زرارة بن اعين و محمّد
بن مسلم و الاحول، احب الناس اليّ احياءً و امواتاً».[3]

چهار نفر محبوب ترين مردم نزد من هستند از حاضران و پيشينيان: بريد عجلي،
زرارة بن اعين، محمدبن مسلم و احول (ابو جعفر مؤمن الطاق) اين چهار نفر از همه
مردم چه زندگان و چه در گذشتگان محبوب ترند.

ملاحظه مي کنيد که حضرت دو بار تکرار مي کنند که اينان محبوب ترين چهره ها نزد
من هستند. و کسي را که امام صادق (ع) به عنوان محبوب ترين شخص معرفي مي کند، معلوم
است که در چه مقام والائي از علم و عمل مي باشد. بنابراين ما هرچه درباره او
بنويسيم و علما هرچه از او به عظمت و جلال ياد کنند، گوياي آن شخصيّت فوق العاده و
استثنايي او نمي تواند باشد.

زراره کيست؟

«اَعْيَن» پدر زراره رومي است و برده يکي از خاندان «شيبان» بوده است که در
اثر فراگيري قرآن، آن مرد شيباني او را آزاد کرده و از او خواست که در نسب به خودش
ملحق شود ولي «اعين» نپذيرفت. پدر اعين، شخصي به نام «سلنْسن» مي باشد که از
راهبان بنام روم به حساب مي آمده. و چقدر جالب است که نوه يک راهب رومي که تمام
عمرش را صرف در کليسا نموده، به صورت يک مجتهد طراز اول درآيد که قدما و متأخرين
او را به عنوان يکي از والاترين فقهاي شيعي و مخلص ترين ياران امامان بشناسند و
پيشواي مکتب، درباره اش بفرمايد: اگر زراره نبود، احاديث پدرم نابود مي شد. يعني
او حافظ و نگهبان احاديث امام باقر عليه السلام مي باشد.

از زاد روز و زادگاه زراره اطلاع چنداني در دست نيست ولي از اينکه شيخ در رجال
خود او را «کوفي» مي نامد، ممکن است، در آنجا متولد شده باشد. و چون وفات او در
سال 150 هجري قمري بوده و نوشته اند نزديک به 70 سال عمر کرده مي توان سال تقريبي
ولادتش را (سال 80 هـ ق) تخمين زد. او امام باقر (ع) را دريافته و تا دو ماه پس از
رحلت امام صادق (ع) نيز زنده بوده است.

زراره را «شيباني» نيز لقب داده اند، و اين لقب بمناسبت بردگي پدرش در خاندان
بني شيبان بوده، همانگونه که گذشت. برخي از علماي رجال گفته اند: نام او «عبدربه»
است و زراره لقبش مي باشد. و کنيه اش ابوالحسن و برخي ابو علي ذکر کرده اند.

نجاشي (ره) درباره اش مي گويد:

زراره بن اعين بن سلنسن، شيخ اصحاب مادر زمان خود مي باشد. او قاري قرآن،
فقيه، متکلم، شاعر و اديبي بود که تمام خصائص دين و مزاياي فضيلت در او جمع شده
بود و در هرچه روايت کند، راستگو و صادق است.

در رساله ابو غالب زراري آمده است: کنيه زراره ابوعلي است. وي در گفتگو و
احتجاج نظيري نداشت و هيچ کس نمي توانست در برابر استدلال هاي قاطعش، سخني بگويد
ولي عبادت او را از گفتگوي زياد باز مي داشت گرچه متکلمان شيعه، شاگردان اويند.

ابن النديم در فهرست گويد: زراره بزرگترين عالم شيعه است چه از نظر فقهي و چه
از نظر حديث و آشنايي با علم کلام و شناخت مذهب تشيّع.

زراره داراي سيمايي جذّاب و با وقار و در پيشانيش آثار سجده هويدا بود. هنگامي
که قبر گروهي از مردم مي گذشت، سيماي جذّاب و پرهيبتش، آنان را به احترام و تعظيم
وي وا مي داشت.

زراره و حاکمان ستمگر

حکومت هاي ستمگر وقت (خلفاي عباسي) که پيوسته اصحاب و ياران نزديک امامان را
به بهانه هايي واهي، دستگير و گاهي به شهادت مي رساندند، در صدد اين بودند که
اصحاب با وفاي امام صادق (ع) را شناسايي و رفته رفته از آن حضرت جدا سازند. لذا در
پي اين کار پليد، به نام زراره بن اعين برخورد کردند. براي اينکه مطمئن شوند که او
از اصحاب امام صادق (ع) است چندين بار افرادي ناشناس را به خدمت حضرت فرستادند و
از حال زراره جويا شدند که حضرت براي نگهداري جان اين مرد با وفا، در پاسخ آنان به
تقيّه، از زراره بدگويي و گاهي اعلام دوري از وي مي کردند و همين امر باعث شد که
آنها نسبت به زراره بد گمان نشوند و در نتيجه، احاديث امامان تا اندازه اي باقي
بماند و بوسيله زراره به ديگران برسد.

در اين باره روايت بسيار جالب و شيريني از امام صادق (ع) نقل شده است که آن را
به نقل از وسائل الشيعه ج20، ص 196 ذکر مي کنيم:

عبدالله فرزند زراره گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: سلام مرا به پدرت برسان
و به او بگو: من اگر از تو بد گويي مي کنم، تنها براي دفاع از تو مي باشد. چرا که
مخالفان و دشمنان در کمين اندکه هرکس را ما به خود نزديک دانستيم و از او به خوبي
ياد کرديم، به او دست يابند و آنان را که مورد محبت و قرب ما هستند، به خاطر محبت
و دوستي و قرب به ما، اذيت و آزار نمايند و به قتل برسانند و هرکه را ما از خود
برانيم و بد معرفي کنيم، ستايش کنند و وضع زندگيش خوب شود. و به همين جهت تو در
نظر آن ها مذموم و مورد نکوهش قرار گرفته اي چرا که دوستدار مايي و قلبت سوي ما
است. و از اين روي خواستم از تو عيب جويي کنم و بد گويي نمايم تا اينکه از راه
جلوه دادن نقص هايي در تو، تو را ستايش و وصف کنند و از اين راه بوسيله ما، بلا و
شر آن ها از تو دفع شود. خداوند مي فرمايد: و اما السفينة فکانت لمساکين يعملون في
البحر فأردت أن اعيبها و کان وراءهم ملک يأخذ کلّ سفينة غصباً»[4]  و اما کشتي، از آنِ بيچارگاني بود که روي دريا
کار مي کردند و خواستم او را ناقص کنم چرا که پشت سر آن ها پادشاه ستمگري بود که
به زور کشتي ها را از صاحبانش مي گرفت. اين قرآن از سوي خدا است (که چنين مي
فرمايد). به خدا قسم! او کشتي را ناقص نکرد مگر اينکه مي خواست از دست آن پادشاه
در امان بماند و بوسيله او از بين نرود و گرنه کشتي سالم و درستي بود و هيچ جاي
نقصي در آن وجود نداشت. پس تو اين مثل را درک کن و بدان خوب توجه نما، خدايت رحمت
کند چرا که به خدا سوگند تو محبوب ترين مردم نزد من هستي، محبوب ترين اصحاب و
ياران پدرم نزد من از حاضران و پيشينيان هستي.

آري! تو با فضيلت ترين کشتي اين درياي شگرف بي کران هستي، و از پس تو پادشاهي
ستمگر و غاصب وجود دارد که منتظر است هر کشتي خوب و صالحي را که از درياي هدايت مي
رسد، دريابد و غاصبانه بربايد، و نه تنها آن را که همه ساکنانش را از بين ببرد. پس
رحمت خدا بر تو در زندگيت و آمرزش و رضوان خدا بر تو پس از مرگت».

اگر به دقت حالات شيعيان و پيروان مخلص امامانمان را در طول تاريخ مصيبت ها و
محنت ها بررسي کنيم، در مي يابيم که چرا امامانمان گاهي ناچار مي شدند براي حفظ
جان ياران عزيز و بسيار محبوبشان، از آنها عيب جويي کنند و در برابر دشمن بد گويي
نمايند. و اين شايد يکي از دردناک ترين ظلم ها و ستم هاي تاريخ در حق ائمه مظلوم
ما بوده است. و در حالي که بني اميه و بني عباس بدترين و نارواترين جنايت ها و
شکنجه هاي تاريخ را در حق بزرگان اين مکتب روا داشتند، و اشخاصي مانند حجربن عدي
ها ميثم تمار ها و عبدالله بن حسن ها به دست معاويه ها و حجّاج ها و منصور عباسي
ها تنها به خاطر ولايت و مودت نسبت به اهل بيت پيامبر اکرم (ص) به شهادت رسيدند و
آن دژخيمان سفاک کاخ هاي خود را بر بدن هاي پاک آنان بنا نهادند، با اينکه آيه ها
و روايت ها در پيروي و طرفداري از اين خاندان پاک، به حدّ تواتر رسيده بود «قل لا
اسئلکم عليه اجراً الا المودة في القربي»[5] و
هزاران روايت از جدّ بزرگوارشان، صاحب رسالت صلي الله عليه و آله؛ پس جا دارد ائمه
عليهم السلام براي حفظ جان اين بي گناهان و براي رساندن رسالت به نسل هاي پس از
خويش، گاهي تکذيب يا تکفير يا بدگويي از بهترين و ارزنده تري و عزيزترين يارانشان
بکنند، همانگونه که در روايت عبدالله بن زراره از امام صادق (ع) دريافتيم.

و در روايت ديگري حسين بن زراره نقل مي کند که به حضرت عرض کرد: اي اباعبدالله
(ع)! پدرم بر شما درود مي فرستد و عرض مي کند: قربانت گردم! پيوسته يک نفر يا دو
نفر مي آيند و مي گويند: شما درباره من چنين و چنان فرموديد.حضرت فرمود: پدرت را
سلام برسان و بگو: به خدا قسم من خير دنيا و آخرت را براي تو مي خواهم و من به خدا
قسم از تو راضي هستم. پس ديگر تو را چه باک از سخنان مخالفان.[6]

سخن درباره عظمت و بزرگي زراره رضوان الله عليه بسيار است. و اين مقاله مختصر
را گنجايش ذکر آن ها نيست. به سخني ديگر از امامي ديگر بسنده مي کنيم:

يحيي بن حبيب مسئله اي از امام رضا عليه السلام مي پرسد و پس از پاسخ امام،
عرض مي کند: اين روايت زراره است. حضرت مي فرمايد: «اتري احداً کان اصدع بحقّ من
زراره»- آيا کسي را سراغ داري که از او بهتر و بيشتر حق را آشکار کند؟[7]

درود خدا بر زراره و ديگر ياران مخلص و با وفا و مظلوم امامان و پيشوايان بزرگ
مکتب تشيع و درود بر تمام رهروان صديق راه آنان.

مراجع: رجال کشّي- وسائل الشيعه- اعيان الشيعه- معجم رجال الحديث- فهرست ابن
النديم- بحار الانوار- اختصاص- کمال الدين- رجال نجاشي.

 



[1]
– رجال کشّی ـ ص 90