آثار و عوارض گروه گرایی

قسمت سوّم

محمد رضا حافظ نیا

ریشه‌های گره ها

آثار و عوارض گروه گرائی

6/1- گروه گرائی و تأثیر آن در امر گزینش:

از آنجایی که  تحقیقات و کسب اطلاعات
در خصوص افرادیکه جهت ورود به دستگاه هابایدمرحلۀ گزینش را طی نمایند امری بدیهی
است و معمولاً تحقیقات از منابع مورد وثوق بایدانجام پذیرد، چنانچه منبع یا منابع
مورد وثوق در ارتباط به طیفها  و جریانات
منطقه ای و محلّی قرار داشته باشند و فرد مورد تحقیق و گزینش در طیف یا جریان
مقابل باشد  روشن است که احتمال  ندادن نظر مساعد به فرد  محقّق یا مرکز 
تحقیق و گزینش وجود دارد و خدای ناکرده شخصیّت فرد مورد تحقیق علی رغم
تعهّد و تدین زیر سئوال رود و در گزینش رد شود. گاهی ممکن است در دستگاه یا شهری و
منطقه ای، سازمان ها و نهادهای انقلابی و اسلامی در طیفهای متفاوت وجود داشته
باشند و بطور طبیعی  هر کدام سعی می‌ کنند
افراد وابسته به طیف و گروه خود را زودتر و بهتر از سایرین در نظر دادنها تأیید
نمایند و حتّی احتمال مردود دانستن طیف مقابل آنها وجود دارد لذا واحدهای
مرکزی  گزینش دستگاه ها  و نهادها با توجّه به اهمیّت کارشان که در
حقیقت با حیثیّت و آبرو و شخصیّت افراد سرو کار دارند در وهلۀ اول قویاً می بایست
عوامل تحقیق و افراد محقّق خود را از بین افرادی که گروه گرا  نبوده و در تحقیقات خود رضای خداوند متعال را
در نظر دارند انتخاب نمایند و مرتّباً با تاکید و سفارش و روشنگری و مراقبت آنها
را از گرایش پیدا نمودن و حلّ شدن در جریانات بپرهیزانند. ثانیاً در انتخاب مانع
تحقیقاتی دقّت نمایند که حتی المقدور در منطقه و محلّ، موضِع  بیطرفی خود را در رابطه باجریانات و طیفهای
محلّی رعایت نمایند.

7/1- گروه گرائی و تأثیر آن در ارزشیابی مدیریتها:

یکی از وظایف اصلی دستگاه ها و سازمانهاي مرکزی و وازرتخانه ها نظارت بر حسن
انجام وظیفه واحدهای تابعه اعمّ ازستادی و اجرائی است، بخصوص نظارت و ارزشیابی
ازکار مدیريت هاي اجرائی در استانها و شهرستانها از اهمیّت خاصی برخوردار می باشد.
حال اگر مأمورین ارزیاب و یا محقّق، خود در طیف و جریان قرار داشته باشند و یا
اینکه منبع تحقیق و نظر خواهی چه در سازمان و چه در استان و شهرستان در داخل
جریانات بوده و وابسته به گروه خاصّی باشند بطور طبیعی تأثیر خود را در ارزیابی
درست ازمدیریت بجا خواهد گذاشت زیرا اگر محقّق و منبع تحقیق و مدیریت در یک طیف
باشند باز هم بطور غیر واقعی اظهار نظر شده و از عملکرد مدیریت بخوبی یاد نخواهد
شد و در هر دو حال غیر عادلانه قضاوت خواهد گردید. مثلاً اگر یک رئیس اداره در
شهرستانی دریک طیف و فرماندار و یا امام جمعه در طیف دیگری باشند و وزارتخانه
بخواهد ازعملکرد رئیس ادره‌اش ارزشیابی بعمل آوردو دو شخصیّت یاد شده را به عنوان
منبع تحقیق قرار دهد قهراً نتیجه مطلوب عاید نخواهد گردید و از او بعنوان فرد
ناهماهنگ یاد خواهد گردید. بنابریان مرکزیّت سازمانها ووزارتخانه ها برای ارزیابی
درست ازمدیریت استانی و شهرستانهای خود ضمن اینکه لازم است ملاحضات یاد شده توسط
هیئتهای مرکزی گزینش که در بند 6/1 ذکر گردید را مد نظر داشته باشند، می بایست در
ارزیابی های بعمل آمده عملکرد مسئول واحد خود در ارتباط با مصالح دستگاه یا
وزارتخانه و میزان اجراء سیاستها و خط مشیها ودستور العمل را نیز لحاظ نمایند
وتذکرات وگوشزدهای لازم در زمینه رفع نقائص و پرهیز از گروه گرائی و نیز ایجاد
هماهنگی در رابطۀ خودباشخصیتهای یاد شده را با حفظ مصالح وزارتخانۀ مربوط به
اوبدهند.

8/1- گروه گرائی و تقدیر و تنبیه بیجا:

زمانیکه حاکمیّت در دستگاه یاوزارتخانه گروه گراباشد بطور طبیعی در تقدیر و
تشویقها و نیز تنبیهات تأثیر خواهدداشت و این امر از مسیر عادلانۀ خود خارج خواهد
شد. جریان حاکم از افراد  و مدیریتهای داخل
سازمان  چه در مرکزیّت و چه در واحدهای
استانی و شهرستانی که وابسته به آن باشند بی جهت تأیید وتقدیر خواهد کرد ودر مقابل
کوچکترین کار مثبت در مقام مقایسه با دیگران تشویقها اعمال خواهد گردید و این حالت
در سخنرانیهای عمومی، در نامه ها، در جلسات وغیره به منظور مطرح کردن وجا انداختن
و باصطلاح رشد دادن وترجیح دادن بر دیگران و لو ضعیف هم باشند بویژه در مقابل طیف
مخالف تبلور می‌یابد، و افراد طیف مقابل و لوکارهای مهم تری نسبت به افراد خودی
انجام دهند یا از آنها تقدیر بعمل نمیآید ویا به سکوت اکتفا می شودو حتی از طرح
شدن آن نیز ناراحت می گردند و چه بسا زمینۀ وقوع آنرا هم از بین ببرند. در عوض
برای خرد کردن جناح مقابل سعی می گردد با اندک اشتباهی زمینه تنبه آنها بهر شکل
ممکن فراهم آید. در هر حال تشویق وتقدیرها به توانائیها و کارآئیها کمتر اختصاص
یافته و زحمات افراد فراموش شده وملاک و معیار قرار نخواهد گرفت واز طرفی دیگر به
اشتباهات جریان خود نیز اقرار و اعتراف نخواهد گردید.

9/1- گروه گرائی و رشد زمینۀ تملّق و انتقاد ناپذیر بودن:

از عوارض منفی گروه گرائی ایجاد زمنیۀ رشد روحیۀ تملقّ و چاپلوسی وانتقاد
ناپذیر بودن مدیریت وحاکمیّت دستگاه یا سازمان است زیراچون افراد جناح وطیف یا
طیفهای مقابل با فعالیّت و مبارزۀ منفی خود در مقابل حاکمیّت دستگاه که در بند 5/1
ذکر گردید سعی می کند با تضعیف مدیریت بتدریج زمینۀ کنار رفتن جریان حاکم و
حاکمیّت جریان وابسته به خود را فراهم نماید، لذا افراد وابسته  به جریان حاکم بر دستگاه که در موفقیتهای مختلف
داخل آن وجود دارند متقابلاً تلاش می‌نمایند تا از تضعیف مدیریت  دستگاه که وابسته به آنهاست ممانعت بعمل آورند
و در این میدان کشمکش که تدریجاً به اوج خود می رسد با تعریف و تمجید  از مدیریت وباصلاح قوّت قلب دادن و تشویق نمودن
به مقاومت در مواضع خودعملاً نوعی تملّق راترویج نموده و در نتیجه، مدیریت از
افراد خودی در عملکردهایش نه تنها انتقادی نخواهد دیدبلکه همه اش تعریف خواهد
شنید! و افراد جناح مقابل نیز زمینۀ انتقاد کردن نخواهند داشت چرا که به هر گونه
اعتراض وانتقاد آنها با عینک بد بینی و غرض آلود بودن دیده خواهد شد و حتّی اگر
فردی سوای این مسائل خواسته باشد ایرادی رابرعملکرد مدیریت به او یاد آور گردد چون
همه چیز را با این ذهنیّت که «نقشه ای برای تضعیف است»!! نخواهد پذیرفت. و امکان اَنگ
خوردن بر او نیز وجود دارد و وقتی که برای انسان این حالت ایجاد گردد که خودیها
همه اش تعریف کنند و انتقادات مخالفین را نظر سوء بداند مسلّماً بتدریج این باور
برای مدیریت ایجاد خواهد شد که کارش بدون ایراد و درست است و گناهی بر او نیست و
انتقاد پذیری تدریجاً از وجود او از بین خواهد رفت و دچار نوعی غرور خواهد گشت و
طبیعی است که وقتی انسان باورش بیاید که عیبی در کارش نیست و آینه ای هم وجود
نداشته باشد که خود را در آن ببیند (المؤمن مرآة المؤمن) و ایراداتش به او گوشزد
نگردد کم کم رو به سقوط خواهد رفت.

علاوه بر این همانطور که در بند 3/1 در خصوص رشد نیروهای فرصت طلب ذکر گردید،
وقتی که در سازمان یا دستگاهی تضاد بین یک یا چند جریان و طیف با هم وجود داشته
باشد افراد فرصت طلب و متملق و چاپلوس از این تضاد استفاده کرده و با نزدیک کردن
خود به حاکمیت و تعریف بیجا از او، این ذهنیت را تقویت می کند که کارها بدون ایراد
بوده و انتقادات بیجا است و علّتی غیر از غرض سوء جناح مقابل ندارد!!

10/1- گروه گرائی و رشد زمینة رابطه بازی و رفاقت:

این حالت چه در  مسائل خصوصی و چه در
مسائل و وظایف سازمانی افراد یک دستگاه ممکن است تعمیم یابد. در مسائل خصوصی
بدینگونه که در جهت بهره وری از امکانات و خدماتی که آن دستگاه بنا به وظیفه ای که
بعهده دارد و باید در خدمت عموم مردم با رعایت جنبه های عدالت و بدون تبعیض قرار
دهد، افراد وابسته به حاکمیت دستگاه می توانند راحت تر به آن دست یابند و در حقیقت
افراد داخل جریان حاکم نسبت به بقیة مردم و با اعمال جنبه های تبعیض بسادگی و بدون
طی کردن پیچ و خمهایی که عموم مردم باید طی نمایند. به آن دسترسی پیدا می کنند.

البته این وضع در اذهان عمومی آثار منفی و سوئی در ارتباط با نظام جمهوری
اسلامی از خود بجا می گذارد چرا که مردم در این نظام الهی با توجّه به ماهیّت آن،
چنین پدیده ای را از کارگزاران نظام بدون دلیل انتظار ندارند و انتظار ندارند که
بی جهت افرادی بر دیگران ترجیح داده شوند و براحتی و بدون زحمت از امکانات و خدمات
مربوط ولو در سطح حقوق بقیه مردم باشد در اولویت برخوردار شوند.

ولی جنبة دیگر آن در ارتباط با وظایف سازمانی افراد و
مدیریتها در داخل دستگاه است و بدینصورت است که حاکمیت دستگاه سعی می کند افراد
وابسته به خود را بویژه در مدیریتها از نظر امکانات ـ اعتبار و بودجه و تسهیلات
جنبی و تأکید به واحدهای دیگر جهت همکاری و همراهی با مدیریت مورد نظر، ترجیح دهد.
یعنی او راحت تر می تواند از تسهیلات دستگاه در جهت اهداف واحد خود بهره مند شود؛
در صورتیکه دیگران می توانند چنین تسهیلاتی را در اختیار گیرند. مثلاً یک استاندار
ممکن است تسهیلات و امکانات خود را بین فرمانداران تابعه بطور یکنواخت توزیع
ننماید بلکه افراد وابسته به خود را بر دیگران ترجیح دهد و يا یک وزیر در صوریتکه
جریانی باشد می تواند مدیران کلّ ستادی و اجرائی را که مورد نظر و وابسته به او
هستند، بر دیگران ترجیح داده و از نظر تأمین بودجه ـ اعتبارات ـ تسهیلات قانونی ـ
امکانات جنبی ـ دستور به واحدهای مختلفی که به نحوی در ارتباط با انجام وظایف
مدیریت هستند جهت همکاری و غیره براحتی بهره مند گرداند در صورتیکه مدیریتهای
مخالف (چنانچه باقی بمانند!) از چنین تسهیلاتی نمی توانند بهره مند گردند و طبیعی
است که مدیریتِ دارای امکانات بیش تر خواهد توانست بهتر از دیگران در کارش موفّق
باشد و همانطور که قبلاً ذکر شد مرتباً تأیید و تشویق و رشد داده شود و در حقیقت
این مدیّریت از خود هنری بخرج نداده است ولی فردی که نه تنها مورد عنایت نبوده
بلکه از طریق عوامل فشار مرتباً محدود بوده است و در همان حال وظایف خود را انجام
داده است هنر مدیریت خود را ثابت کرده است. عوامل و تسهیلاتی که فوقاً ذکر گردید
چنانچه برای مدیریتی آماده شود در صورتیکه فرد ضعیفی نباشد می تواند در موفقیّت او
نقش بسزائی داشته باشد و بر عکس محدود کردن عوامل مزبور از طریق مسئولین بالاترِ
مدیریت می تواند بعنوان بازوهای فشار و با هدفِ فراهم کردن زمینۀ پذیرش اذهان
عمومی در دستگاه که او مدیریتی ضعیف و ناتوان بوده و مستحق بر کناری است. و
نهایتاً شکست او به منظور عزل یا استعفاء جِبری مورد استفاده قرار دهد.

11/1- گروه گرایی و اصطکاک و تحلیل نیروها:

همانطور که قبلاً نیز ذکر گردید صحنۀ برخورد گروه ها و
جریانات با همدیگر عملاً صحنه اصطکاک آنها با یکدیگر است . بر اثر اصطکاک جریانات،
باعث تضعیف و تحلیل همدیگر به صورت تدریجی می گردند و نهایتاً خطر محو آنها وجود دارد
زیرا در مسیر توالی و تناوب حاکمیت در هر مرحله تعدادی از نیرهای اصیل انها که در
حقیقت نیروهاي اصیل انقلاب نیز بوده اند حذف شده و در نهایت تحلیل می روند و عملاً
زمینه رشد نیرهای خنثی و فرصت طلب را نیز بوجود می‏آورند. از جهت دیگر انزوای
تدریجی نیروهای اصیل انقلاب اسلامی و بر کنار ماندن آنها از صحنه های ادارۀ امور
کشور که بجای آنها از نیروهاي جدید و جوانتری که لیاقت و کارآئی و تدیّن آنها در
صحنه‏های مختلف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون بحمدالله ثابت شده است ولی
باقتضای کمی سنّ دارای سوابق انقلابی و مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب نبوده و
شرایط بسیار سخت مبارزه در دروان حاکمیت رژیم طاغوتی و شاهنشاهی و شیرینی حاکمیت
نظام الهی را بر جامعه در مقام مقایسه با وضعیت نکبت بار جامعه ما در رژیم منفور
گذشته را درک نکرده، باعث فراموش شدن آنها بگردد و بین نیروهای اصیل و مبارز و
استخوان دار انقلاب اسلامی که برای حاکمیت نظام الهی بر جامعه، جهاد و تلاش
کرده‏اند، با نسل آینده فاصله بیافتد. و باید بخاطر داشته باشیم که این نیروهای
اصیل اگر چه ظاهراً بر کنار باشند ولی اگر خدای ناکرده برای انقلاب اسلامی معضلی
پیش آید، زودتر از دیگران به صحنه آمده و از این نعمت الهی و دست آورد مقدّس، دفاع
خواهند کرد. بنابراین بهتر است نیروهای اصیل انقالب اسلامی در هر جریانی که هستند
بخاطر رضای خدا دست در دست یکدیگر گذاشته و بجای اینکه با همدیگر به نزاع بپردازند
در کنار هم قرار گرفته و نیروها و استعدادهای خدادای خود را همسو کرده و در جهت
رضای او و برای پیش بردن حرکت توفنده این انقلاب مقدّس بکار گرفته و باعث ایجاد
دست انداز و مانع در مسیر حرکت آن نگردند تا انشاء الله حصول به هدفهای مقدّس آن
زودتر عملی گردد.

12/1- گروه گرائی و شکایت و طرفداری از مدیریّت:

یکی از پدیده‏های مترتّب بر جریانگرایی و گروه گرائی بروز
افزایش شکایت و یا طرفداری از مدیریت است. در چنین وضعی طومارهای طرفداری از طریق
افراد داخل در جریانی که مدیریت به آن منتسب است افزایش می یابد و بالعکس طومار
شکایت!! اگر مرکزیت سازمان یا وزارتخانه بخواهد مسئول واحد خود را در استان یا
شهرستان تغییر دهد طرفداران او از مردم یا مسئولین و حتی نماینده مجلس و مسئولین
محلّی با ارسال طورمارها از او حمایت می کنند و ابقای او را خواستار می شوند و در
این حمایتها کمتر کارائی و توانائی مدیریت مدّ نظر قرار می‏گیرد. و بالعکس ممکن
است مدیریتی متعهّد در استان یا شهرستان از توانائی و کارآئی لازم برخوردار باشد
ولی جریان مقابل خواستار تعویض و تغییر او از وزارتخانه بوسیله ارسال نامه و طومار
و مذاکره با مسئولین مختلف کشور و حتّی تریبون مجلس باشد! در چنین وضعی وزارتخانه
در حالتی قرار می گیرد که در مقابل بازوهای فشار حمایت و شکایت متحیّر می گردد که
چه باید بکند. عزل و نصب در هر حال مسائلی را برای وزارتخانه ایجاد می کند. جریانی
خوشحال می شود و جریانی ناراحت، در هر حال در خصوص پدیده شکایت پراکنی- ارسال
طومارها- حمایتها به همه طرف به مجلس، به مسئولین رده اول کشوری- به وزارتخانه و
غیره باید گفت که بجای اینکه کارآئی و عملکرد مسئول منشأ این پدیده باشد، متاسفانه
جریانگرائی بانی و باعث آن می باشد که این امر نیز باید بطور جدّی مورد توّجه مسئولین
تصمیم گیری در چین شرایط و صحنه هایی باشد، که خدای ناکرده در اثر این فشارها فردی
بنا حق در مسئولیتی ابقا نگردد و بنا حقّ از مسئولیتی عزل نشود که در چنین وضعی
تودۀ مردم و انقلاب اسلامی از استعداد خدمتگزاری او محروم خواهند ماند.

آثار و عوارض…

13/1- گروه گرائی و تحت الشعاع قرار گرفتن مقررات و قوانین:

افراد داخل در جریان که مدیریت را از خود می دانند معمولاً
انتظار انجام خواسته ها و تمایلات خود را از وی دارند و امکان دارد که خواسته ها و
تمایلات آنها با مصالح دستگاه و یا قوانین و مقرّرات مربوط مغایرت داشته باشد،
طبیعی است که در چنین شرایطی مدیریت بر سر دو راه قرا می گیرد که آیا به تمایلات
آنها تن در دهد یا توانائی قانع کردن و یا تحمّل تبعات بعدی آنرا داشته و مصالح
دستگاه و مقررات را ترجیح دهد. در مدیریت های استانی و شهرستانی که مدیریت، مستقل
تر از مدیریت ستادی بوده و از طرفی دیگر بیشتر در ارتباط با مسئولین و جریانات
محلّی می باشد، و جریانات در استانها و شهرستانها تبلور بیشتری دارند، احتمال تحت
الشعاع قرار گرفتن مقررات و قوانین و سیاستهای وزرارتخانه وجود دارد و امکان دارد
که گاهی آنچنان وضع نگران کننده باشد که عملاً دستورات وزارتخانه نافذ نبوده و
واحد استانی در ارتباط با جریانات قوی منطقه دچار نوعی خود مختاری بگردد و یا
اینکه بازوهای فشار منطقه ای بقدري شدید باشد که استقلال واحد استانی یا شهرستانی
وزارتخانه، محدود شده و ناگزیر از لحاظ کردن تمایلات و نظرات آنها در فعالیتهای
خود باشد.

14/1- گروه گرائی و سپرده شدن امور بدست افراد ضعیف:

وقتی که ملاک و معیار گزینش نیرو برای مدیریتها در هرسطحی
که باشد میزان حضور یا تأیید از جریان یا گروه باشد طبعی است که کارآئی و توانائی
فرد بعنوان یک ویژگی اصلی مد نظر نخواهد بود لذا افراد ضعیف هم جریان و هم طیف بر
افراد قوی طیفهای مقابل ترجیح داده خواهد شد و تأیید و ابقا خواهد گردید، و روشن
است که با این وضع امور مربوط به دستگاه بنحو مطلوب حلّ و فصل نخواهد شد و در
صورتی که به جریان حاکم بر دستگاه اعتراض گردد که چرا مدیریتها ضعیف هستند توجیه
روشن آنان قحط الرجال بودن خواهد بود!

15/1- گروه گرائی و مشکلات مدیریِّتهای مستقل بعدی:

در زمان تصدّی مسئولیت یک واحد و سازمان، توسط فردِ گروه
گرا قطعاً آثار و عوارضی منفی در امور اجرائی دستگاه و روند فعالیتهای آن از خود
بجا می‏گذارد که مثلاً ضعف او و یا مشغله فکری ناشی از مسائل جریانگرائی باعث بهم
پاشیدگی و گسیختگی امور آن خوهد بود و از طرفی دیگر افرادی که مسئولیتهای مختلف در
دستگاه گرفته‏اند بر اساس معیار توانمندی انتخاب نگردیده‏اند و از جهتی دیگر امور
دستگاه تحت الشعاع و نفوذ تمایلات یک جریان بخصوص قرار داشته است. حال اگر مدیریتی
مستقل و بی طرف منصوب گردد و خواسته باشد به جریانات مختلف با یک نظر نگاه کند و
با همه به یک نسبت ارتباط داشته باشد و از نیروهای لایق و بر اساس توانمندی آنها
جهت تصدّی امور استفاده نماید و از دخالت دادن تمایلات یک جریان در امور دستگاه
خوددرای نماید قهراً مشکلات عمده ای خواهد داشت اوّلاً مشکلات متعدد سیاسی ناشی از
موراد مذکور چه بسا باعث فلج کردن دستگاه بشود و ثانیاً اصلاح امور اجرائی بهم
پاشیده و متوقّف شده مقدار زیادی از وقت و توان مدیریت جدید را بخود اختصاص خواهد
داد. آنچه که فوقاً ذکر گردید آثار مترتّب بر پدیده جریانگرائی و خط بازی بود که
مسائل متعدّدی را بوجود می آورد. حال با این اوصاف روشن است که مدیریتهای جریانگرا
و خطّی چه درگیریها و چه گرفتاریهایی داشته و منشأ چه معضلاتی می شوند و عموماً در
چنین وضعی بیشتر اوقات و نیرو و فکر واندیشۀ مدیریت و سازمانِ جریانی شدۀ او به
این مسائل اختاص می یابد و مصالح انقلاب و مشکلات مردم و دردهای اجتماع فراموش می
شود و آینده نگری و برنامه ریزی و طرح ریزی و اقدام و سوز و گداز برای رفع مشکل از
سر راه انقلاب و چاره اندیشی دردهای مردم در ارتباط با وظایف آن دستگاه و فراهم
کردن زمینه گسترده ارائه خدمات عمومی در اندیشه و اذهان مسئولین آن جای کمتری را
بخود اختصاص خواهد داد و مشکلات و مسائل هر روز بر رویهم انباشته شده و پیچیدگی
آنها افزوده تر و متقابلاً حل کردن آنها مشکل تر و زمان آن طولانی تر خواهد شد.

ادامه دارد