امن از مکرالله در کتاب و سنت

«قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر»

آيت الله محمدي گيلاني

قسمت اول

امن از مکرالله در کتاب و سنت

·       
تعبیر لطیف قصر
افراد!

·       
امن از مکرالله ناشی
از پوچ انگاری آفرینش

·       
خسران همه جانبه

·       
افلاس حقیقی یأجوج
کاپیتالیسم و مأموج سوسیالیسم

·       
شرکت سهامی خون ریزی
و ثروت خواری

·       
جنایات خروشچف
روستازاده

·       
شیطان که با بعثت
رسول الله (ص) نومید از اطاعت در سرزمین وحی شده بود به وسیله آل سعود به سرزمین
وحی برگشت

·       
استقبال جلالة الملک!
ابن السعود از روزولت سمبل شیطان بزرگ در مدخل بحر المیت

·       
معامله سرزمین و ثروت
مسلمین

·       
صندلی مستعمل شیطان
به عنوان کمیسیون معامله

·       
خلف صدق این نیای
محترم جلاله الملک خالد و ملاقاتش با تاچر

حاصل معنی سریع تر بودن مکرالله که در مقام پیش مورد بحث
بوده این شد که فریب و خدعه فریبکار قبل از آن که دامنگیر دیگری شود گردنگیر
فریبکار می شود وصف رذیله نیرنگ و دغل کاری که در وی بالقوه وجود داشت به سوء
اختیارش «بایدی سفره کرام بربره» در روح و روانش، فعلیت می یابد و در حقیقت ترفند
کاری با دیگری خودفریبی با خویشتن است و اینک بعد دیگری از ابعاد متعلق به مکر
الله مورد بحث و فحص قرار می گیرد که در کتاب و سنت مورد عنایت واقع شده است
النهایه کتاب الهی آثار تکوینی این بعد را وجهه نظر ساخته و سنت آثار تشریعی آن را
منظور داشته است آن بعد عبارت است از امن مکرالله تعالی باین توضیح :

امن از مکرالله و آثار تکوینی آن در منطق قرآن

چنان که می دانیم روش قرآن کریم در عرضه و ابلاغ مسائل
گوناگون است که اصول معارف را با احتجاج و برهان مناسب، و قوانین و احکام با اشاره
به مصالح و احکام و سنن جاری در اجتماع بشر را با علل مربوطه بیان می فرماید که
نمونه های چشمگیری از قسم سوم در این سلسله مقالات گذشت، و از نمونه های این قسم
امن از مکرالله است که در ایه 99 از سوره اعراف آمده است و مسبوق به ذکر دو سنت
دیگر است یکی سنت استدراج و سقوط آرام آرام در حضیض شقاوت و دومی تلازم بین
اعتقادات حقه و بین مواهب الهی که به تفصیل در مقاله های متعددی بحث گردیده است.

ولی چون این آیات شریفه سوره اعراف مربوط به دو سنت مذکور
در بحث های پیش مورد استناد واقع نگردیده و مضافاً به این که در ارتباط با مسائل
ما نحن فیه یعنی مسئله امن از مکرالله است عین آن ها را که پنج آیه است ذکر می
کنیم و به ترجمه آزاد آن ها اکتفا می نمایم . سپس مساله مربوط خود را دنبال می
کنیم.

!$tBur $uZù=y™ö‘r& ’Îû 7ptƒös% `ÏiB @cÓÉ<¯R HwÎ) !$tRõ‹s{r& $ygn=÷dr& Ïä!$y™ù’t7ø9$$Î/ Ïä!#§ŽœØ9$#ur óOßg¯=yès9 tbqã㧎œØo„ ÇÒÍÈ   §NèO $uZø9£‰t/ tb%s3tB Ïpy¥ÍhŠ¡¡9$# spoY|¡ptø:$# 4Ó®Lym (#qxÿtã (#qä9$s%¨r ô‰s% ¡§tB $tRuä!$t/#uä âä!#§ŽœØ9$# âä!#§Žœ£9$#ur Mßg»tRõ‹s{r’sù ZptGøót/ öNèdur Ÿw tbráãèô±o„ ÇÒÎÈ   öqs9ur ¨br& Ÿ@÷dr& #“tà)ø9$# (#qãZtB#uä (#öqs)¨?$#ur $uZóstGxÿs9 NÍköŽn=tã ;M»x.tt/ z`ÏiB Ïä!$yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur `Å3»s9ur (#qç/¤‹x. Mßg»tRõ‹s{r’sù $yJÎ/ (#qçR$Ÿ2 tbqç7Å¡õ3tƒ ÇÒÏÈ   z`ÏBr’sùr& ã@÷dr& #“tà)ø9$# br& NåkuŽÏ?ù’tƒ $uZߙù’t/ $\G»uŠt/ öNèdur tbqßJͬ!$tR ÇÒÐÈ   z`ÏBr&urr& ã@÷dr& #“tà)ø9$# br& Nßgu‹Ï?ù’tƒ $uZߙù’t/ ÓYÕàÊ öNèdur tbqç7yèù=tƒ ÇÒÑÈ  

آيات 94 تا 98

در هیچ قریه و جامعه ای پیمبری نفرستادیم مگر این که (چون
گردنکشي کردند) اهل آن قریه و افراد آن جامعه را به عنایت خویش با فقر و قحطی جنگ
و مصائب تادبیشان کردیم باشد که به ضراعت و رسم عبودیت برگردند ولی تازیانه تادیب
مزبور در بازگتشان بی اثر بود سپس اوضاع و احوال بد و فلاکت بار انان را به اوضاع
و احوال خوب و سرشار از نعمت ها تبدیل نمودیم به گونه ای که همه آثار فلاکت و
بدبختی و ویرانه گذشته را محو نمودند و در غرقاب غفلت غنودند و گفتند این جبر
تاریخ است که گاهی فقر و ویرانی و گاهی ثروت و آبادانی را موجب می شود و پدران ما
طعم چنین دگرگونی در زندگی را چشیدند پس ناگهان آنان را به کیفر کردارشان ماخوذ
نمودیم در حالی که به مجاری امور شعوری نداشتند اگر اهل قراء که پیمبر برایشان
گسیل داشتیم ایمان می آوردند و تقوی را مراعات می نمودند هر آیه برکت های سماوی و
ارضی را به رویشان می گشودیم ولی پیمبران را تکذیب نمودند به کیفر کردارشان
ماخوذشان می داریم آیا اهل قراء و شهر های گناهکار خاطر جمع هستند که کیفر ما
شبانه به سراغشان آید در حالی که خوابیده باشند آیا اهالی قراء و شهر های گناهکار
خاطر جمعند که کیفر ما روز روشن در حالی بازیگری به سراغشان می آید؟

بعد در آیه 99 امن از مکرالله مساله ما نحن فیه را با لطیف
ترین تعبیر بيان می فرماید”

(#qãZÏBr’sùr& tò6tB «!$# 4 Ÿxsù ß`tBù’tƒ tò6tB «!$# žwÎ) ãPöqs)ø9$# tbrçŽÅ£»y‚ø9$# ÇÒÒÈ  

آیا مردم قراء و شهر های گناهکار از مکرالله و کیفر
غافلگیرش خاطر جمع هستند؟ پس باید بدانند خاطر جمع از مکرالله نمی گردد مگر قوم
خسران کار

از لطائف تعبیر در این آیه کریمه قصر افراد است یعنی تخصیص
امن از مکر الله تعالی به قوم زیانکار بدون آن که متعلق و شعاع خسارت را تعیین کند
و بدیهی است که حذف متعلق مفید عموم است و در این مورد مقصود تعمیم زیان و خسارت
در همه ابعاد سعادت بشر است به این معنی که صفت خاطر جمعی و امن از مکرالله در
محدوده خسران و زیان در همه جوانب نیک بختی انسان محصور است و به قول اهل ادب قصر
صفت در موصوف از نوع قصر افراد و وجه انحصار و قصر صفت مزبور در این موصوف با اندک
تدبر روشن است زیرا خاطر جسمی و غافل شدن از جزاء کردارپلیدی ناشی از بی اعتقادی به
هدفداری خلقت و بی صاحب دانستن جهان آفرینش است .

مضافاً برای این که چنین انسانی با یقین حاصل از تجربه و
استقراء خود در ستیز است زیرا انسان در امتداد زندگی خویش هر اندازه که استقراء
جزئیات کرده و می کند و افراد گوناگون اشیا را مورد تجربه قرار می دهد می بیند که
هر چیزی اثر مخصوص به خود دارد و دریافته است که گندم از گندم بروید جوزجو و پشه
پشه تولید می کند نه فیل و از حنظل نیشکر رسته نمی شود و از اعمال خارگونه خرما
نمی توان برداشت نمود و خاری که کشته است نیش جان گز و تیغ بدن شکاف ثمره آن است و
به جز از کشته ندرود.

با توجه به این که سرمایه فطرت الله و عشق به کمال بی
پایان یعنی الله به انسان موهبت گردیده و این راس المال به دلیل را در سوداگری
سعادت از کف داده و آن چنان مفلس شده که آفرینش را بی هدف و جهان را بی مدبر می
انگارد و سوکمندانه از علم تجربی و حسی خویش هم بهره مند نمی شود و خاطر جمع از
مکرالله که همان کیفر غافلگیر است می باشد آیا خسرانی بیشتر از این قابل تصور است؟

این مفلس المفلس فی امان الله نیست بلکه مفلسی است مبتلا
به عذاب امن از مکرالله تعالی چه آن که فراموشی مکرالله خود مکرالله مضاعف است و
طبعا کیفر مترتب بر آن نیز کیفری است مضاعف دامنگیر فرد یا جامعه فراموشکار و از
جمله این کیفر مضاعف استیلا یاجوج کاپیتالیسم و ماجوج سوسیالیزم بر مجموعه جوامع
انسانی است که به دروغ اولی خود را مظهر لیبرالیسم و اقتصاد آزاد و دومی خود را
سینه بریان توده مظلوم و مظهر حکومت پرولتاریا معرفی می نمایند ولی حقیقت روشن تر
از روز آن که این هر دو سیستم دو اقلیت زورگو و دیکتاتورند که شرکت سهامی خون ریزی
و بلعیدن ثروت ملت ها را تشکیل داده اند و با صوابدید و شورهمدیگر به این بازرگانی
شیطان ادامه می دهند آن دیوار پولادین عصر استالین که به دور کشورهای جماهیر شوروی
کشیده شد و چیرچیل درباره آن گفته «به دور این کشور پرده آهنین کشیده شده که هیچ
کس را یارای تماشای داخل ان نیست». برداشته شده و اساسنامه این شرکت سهامی به
وسیله خروشچف در یک جمله تلخیص گردید که همگی با آن جمله آشنائیم همزیستی مسالمت
آمیز بین کمونیزم و کاپیتالیزم.

این روستا زاده اکرائینی که در تصفیه خونین طرفداران لنین
در سال های 1936 و 1937 میلادی یکی از چهار دادیار جلسه محاکمه بود و به نفع
استالین گروه بسیاری از رده های مختلف حزب و رجال دولت و ارتش سرخ و غیره را به
اعدام کشانید و قوی ترین دلیلش این بوده که می گفت استالین لنین امروز است هر کس
دشمن استالین است دشمن لنین است گر چه در زمان حیات لنین دوست او بوده است و مالا
صدها هزار خانواده روسی را به سوک نشانید و در روز حمله ارتش آلمان به روسیه که
اول ژوئن 1940 میلادی بوده لباس نظامی به تن نمود و بعد از پایان جنگ جهانی دوم آن
قدر به استالین نزدیک شد که مجاز بود در شبانه روز چند ساعت در کاخ کرملین بگذراند
و بعد از مگر استالین قدرت را به کف گرفت و در کنگره بیستم حزب کمونیسم استالین را
ضحاک زمان و خونخوار عصر خواند و بلاخره طرح شرکت سهامی خونریزی و چپاول ثروت های
ملل را در جمله همزیستی مسالمت آمیز کمونیزم و کاپیتالیزم خلاصه نمود که در مورد
قبول طرفین واقع گردید و موفق شدند که چپاول و غارت های نامنظم و خونریزی های بدون
محاسبه دوران قبل را اصول منظمی و محاسبه دقیقی که مرضی الطرفین باشد انجام دهند و
این قرارداد شامل همه معادن و مخازن و ملت ها غضب شده قبلی نیز گردید و بدیهی است
که در این استعمار نو شیطان بزرگ حائز تفوق بوده و فوق استعمار نو شد و افساد
یاجوج ماجوج کاپیتالیسم و سوسیالیزم بیش از پیش طوفانی شد و مرکز این طوفان مهیب
کشورهای اسلامی (مبتلا به موبقه امن از مکرالله) گردید چه به خوبی دریافته بودند
که فقط و فقط اسلام است که می تواند سدّ استوار و رفیعی را بیافرازد و یاجوج و ماجوج
را در تنگنای وراء این سد خلل ناپذیر محبوس نماید لذا با تجربه هایی که از اسلام
داشتند مرکز ثقل افساد خویش را در کشورهای اسلامی قرار دادند و قبله نخستین مسلمین
و حوالی آن را به کلی ربودند و ام القری که روزی ناله نومیدی شیطان از مطاع بودن
در سرزمین وحی بلند بوده است چنان که در خطبه قاصعه نهج البلاغه تصریح فرموده «و
لقد سمعت رنّه الشیطان حین نزل الوحی علیه (ص)فقلت یا رسول الله ما هذه الرنة فقال
هذا الشیطان ایس من عبادته انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی و لکنک
وزیر وانک لعلی خیر». (ج2از شرح النهج محمد عبده).

جلالة الملک! ابن السعود پایگاه عظیم شیطان بزرگ می نماید
و مطاع بودن وی را نه فقط در سرزمین وحی بلکه بر جهان عرب تحمیل می نماید شرف یابی
جلاله الملک!

ابن السعود را به محضر شیطان و دعوت او را به سر زمین وحی
چنین نوشته اند ملاقات روز ولت و ابن السعود در روز چهارده فوریه 1945 در مدخل
بحرالمیت بر روی رزمنا و کوینسی انجام گرفت پیشوای فرقه وهابی ها را با تمام
تشریفا ت و احترامات یک پادشاه بزرگ به نزد روزولت بردند ساعت های مذاکره روزولت و
ابن السعود در سایه توپ های نیرومند روزمنا و آمریکای ادامه یافت و روز ولت از
تقاضاهای ستادارتش امریکا در منطقه خلیج فارس سخن گفت: ستاد ارتش امریکا می خواهد
که سواحل هذا و بنادر آن را در اختیار داشته باشد برای این که نه تنها کشتی ها از
ان جا سوخت گیری کنند بلکه یک پایگاه نیرومند هوایی تاسیس شود که شاهراه های
ارتباطی اروپا و آسیا را تحت کنترل داشته باشد…

ابن السعود نرمنش بیشتری نشان داد و پیشنهادهای روز ولت را
قابل قبول دانست و قرار داد به مدت شش سال منعقد گردید و ابن السعود آرزوی
پرچمداری آزادي اعراب و «پان عربیسم» را به پندارش تحقق یافته برای آل سعود می
دیده است و درماده چهارم آن قرار آمده :

1.   
ارامکو (شرکت
سهامدار) اجازه خواهد داشت که در منطقه ای از عربستان به وسعت یک میلیون و پانصد
هزار کیلومتر مربع اکتشاف نماید و بالاخره آمریکائی ها در آغاز اکتشاف به این
نتیجه رسیدند که تقریباً دو میلیارد تن نفت در زیر خاک های عربستان سعودی وجود
دارد که در ان زمان این رقم بالغ به چهل و دو درصد تمام معادن شناخته شده جهان بود
اما با کوش های بعدی مهندسین آرامکو در حجاز و جده منابع تازه ای در عمق یک هزار
تا یک هزار و سیصد و پنجاه متری سطح زمین کشف کردند که اهمیت ان به مراتب از معدن
قبلی بیشتر بود اگر بخواهیم به سخنان آنان اطمینان کنیم عربستان سعودی نه فقط چهل
و دو درصد ذخائر نفت جهان را داراست که هفتاد و پنج تا هشتاد درصد نفت زمین زیر
خاک های این کشور پنهان است باری روز ولت به عنوان یادگار صندلی چرخ دار خصوصی خود
را با بن السعود اهدا کرد!… زهی تحقیر!

حاصل آن که امن از مکرالله تعالی عین فراموشی خداوند متعال
است وفراموشی خداوند متعال عین خودفراموشی است و خود فراموشی وخویشتن نشناسی همه
خسران ها را در پی دارد و کمترینش سلب مناعت و تحقق به دنائت است و روح مناعت و
اباء از دنیه از هر فرد یا جامعه ای مسلوب شود آن فرد یا جامعه انسانیتش مرده است.
هوان خواری هر اندازه شدید باشد درک نمی کند چون دیگر انسان نیست ولله در
القاتل…

من یهن یسهل الهوان علیه             مالجرح
بمیت ایلام

فرومایه مرهون تحمل خواری برای وی آسان است زیرا مرده از
جراحتی که بوی وارد می شود رنجی نمی برد.

جلالة الملک! از سرزمین وحی از سرزمین عبدالمطلب ، نزد
ابرهه نزد شیطان بزرگ می رود و با گنده نمائی به روز ولت سمبل شیطان بزرگ می گوید:
من رئیس مذهبی تمام مسلمانان هستم! و در پایان جلسه معامله ثروت و سرزمین مسلمین
به ثمن بخس و ویزا گذرنامه رجعت شیطان به سر زمین وحی روز ولت با اهداء صندلی
چرخدار مستعملش به عنوان یادگار، کمیسیون به جلالة الملک منتهای تحقیر و توهین را
روا می دارد و تحمل این زخم عمیق نه فقط برای جلال الملک آسان بود که نوشین  گورا بود و این هدیه ابلیسی در آل سعود به
یادگار پر افتخاری باقی ماند.

«فخلف من بعدهم اضاعوا الصلوه و ابتعوا الشهوات» و از این
اخلاف جلالة الملک خالد! می باشد که در تلویزیون تماشا کردیم چگونه با تاچر…
جانی گرم دست می فشرده و حتی تلویزیون قیافه این موحد! متولی حرمین شرفین را در
حال مزبور با مشار الیها متکرراً به جهانیان عرضه داشت!

بلی سلب مناعت و تحقق به دنائت که کمترین آثار از آثار امن
از مکرالله تعالی می باشد این پیامدهارا دارد به استقبال سمبل شیطان رفتن و ثروت و
سرزمین مسلمین را در اختیار داشتن و پشت پا به مودت ذوی القربی زدن، و قبور آنان
را غارت کردن، و مسلمان را حتی از قرب به آن مزارها ممنوع نمودن، و جراحت هاشمه
شیطان بزرگ را عنایت تلقی کردن… چون «مالجرح بمیت ایلام» .

ادامه
دارد